کلام ایام تاریخی- ۵۷۲، ماه ذوالحجة و فضائل و ایام تاریخی آن

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
*بخش چهارم*
خروج امام حسین –علیه السلام- با کاروان همراه از مکه مکرمه زمان شروع عبادت عظیم حج
روز هشتم ذوالحجه سال ۶۰ هجری جریان خروج حضرت امام حسین –علیه السلام- و کاروان همراه او از شهر مکه و فاصله گرفتن از مراسم حج وقوع یافته. آن رفتار و آن حرکت در آن زمان از طرف یک شخصیت آسمانی شگفت انگیز و خلاف انتظار بود.
توضیح اینکه : در احکام دین توحیدی کسی که اولین بار جهت انجام حج واجب در شهر مکه حضور یافته قبل از اتمام آن عبادت عظیم حق خروج از شهر مکه را ندارد و لازم است در مراسم زیارت خانه خدا شرکت کند تا به پایان آن. مگر در اضطرارهای شدید خاص. البته وجوب حضور در آن مراسم برای کسانی است که قبلاً حج واجب خود را انجام نداده اند و اولین بار در آن مراسم حضور یافته اند و وجود مبارک حضرت امام حسین –علیه السلام- قبلا بارها حج انجام داده بود.
اما در هر صورت امام –علیه السلام- طبعاً علاقه و اشتیاق شدیدی به شرکت در مراسم حج داشت و علاوه بر اشتیاق شدید به حضور شخص خود و همراهان در مکه مکرمه و مراسم حج ، برگزاری باشکوه آن عبادت از طرف عموم زوار و تکریم خاص آن مراسم مورد علاقه شدید آن وجود مبارک قدسی بود و بر حسب ظاهر خروج او در آن روز یعنی هشتم ذوالحجه و روز قبل از «عرفه» و زمان شروع مراسم حج کاملاً شگفت انگیز و خلاف انتظار پیروان و شیعیان او و عموم مردم بود.
در این نوشتار بعد از نقل قطعه ای از یک مقاله منتشر شده قبلی به توضیح و تحلیلی از آن رفتار شگفت انگیز خواهیم پرداخت.
«خروج او از شهر مکه در آن موقعیت زمانی خلاف انتظار بوده و طبعاً می بایست حکمت خاص فوق متعارف داشته باشد!! امام ( علیه السلام ) در زمان اقامت خود در شهر مکه در نوعی امنیت قرار داشت و خطری او را تهدید نمی کرد. او طرفدارانی هم در بین مردم داشت اعم از اهل مکه، و زائرانی که از بلاد اسلامی بقصد زیارت به آن شهر آمده بودند، بالخصوص شیعیان عراق.
اما چند روز قبل از عید قربان که زائران گروه گروه از نقاط مختلف به مکه می آمدند، وضعیت سیاسی دچار تغییری شد و امام حسین ( علیه السلام ) متوجه شد که عده ای از طرف حکومت یزید مأموریت یافته اند حین مناسک حج او را محاصره کنند و به بیعت با یزید وادارش کنند.
این نقشه دشمن، امام ( علیه السلام ) را در تنگنائی شدید قرار می داد و عمال حکومت می دانستند که آن بزرگوار راضی نخواهد شد در حرم خدا خونی ریخته شود و حرمت خانه خدا بشکند و پس ناچار خواهد شد تسلیم شود و بیعت کند. قابل تذکر است که یکی از اعمال ممنوع در حال احرام حمل اسلحه است. و طبعاً امام حسین ( علیه السلام ) و شیعیان و طرفدارانش به این حکم تکلیفی پایبند خواهند بود. اما عمال حکومت فاسد به راحتی این ممنوعیت و حرمت را می شکستند. مثل حرمت های دیگر و مثل کارهای خلاف شرع دیگر.
امام حسین ( علیه السلام ) به محض اطلاع از این توطئه حکومت، تصمیم به خروج از شهر مکه می گیرد و تصمیم خود را بین مردم اعلام می کند. بعضی از نزدیکان امام ( علیه السلام ) اصرار زیادی می کنند تا آن حضرت از تصمیم خود منصرف شود و در مکه بماند و از امنیت حرم استفاده کند، از جمله آنها برادرش محمد بن حنفیه بود، اما امام ( علیه السلام ) در جواب پیشنهاد او فرمود:
«يَا أَخِي قَدْ خِفْتُ أَنْ يَغْتَالَنِي يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ بِالْحَرَمِ- فَأَكُونَ الَّذِي يُسْتَبَاحُ بِهِ حُرْمَةُ هَذَا الْبَيْتِ »(۱) یعنی ای برادر! من نگران شدم از اینکه یزید بن معاویه با خدعه و نیرنگ و بطور ناگهانی مرا گرفتار کند و من کسی باشم که از ناحیه ] قتل او [ حرمت این خانه بشکند!
این کلام نورانی امام حسین (علیه السلام ) بسیار شگفت انگیز است، از این جهت که امام نگران کشته شدن خود نیست؛ بلکه نگران شکستن حرمت خانه خداست. یعنی بیعت نکردن امام حسین ( علیه السلام ) برای یزید قطعی بود و این رفتار سابقه ای هم در زمان معاویه داشت و امام بجهت بیعت نکردن با ولایت عهدی یزید لعین بارها در معرض قتل از طرف حکومت معاویه قرار گرفته بود؛ اما اعتنایی به این خطر نداشت. این طور از کلام شریفش بر می آید که نگرانی او در حالیکه بیعت نخواهد کرد، از شکسته شدن حرمت خانه خداست!
شیخ مفید در کتاب مشهور خود «الارشاد» نوشته است: وقتی امام حسین بن علی ( علیهما السلام ) از مکه خارج شد، یحیی بن عاص به همراه گروهی، از طرف حاکم مکه راه را بر او بستند و خواستند مانع حرکت امام ( علیه السلام ) بشوند و گفتند: بازگرد! کجا می روی؟! اما آن حضرت مقاومت کرد و دو گروه با هم درگیر شدند و با تازیانه با هم مبارزه کردند و مأموران حکومت نتوانستند مانع حرکت آنها شوند و برگشتند.(۲)
این حادثه هم تأیید آشکاری است بر توطئه حکومت یزید برای دستگیری امام حسین ( علیه السلام ) بطوریکه نقل کرده اند یحیی بن عاص ( برادر امیر مکه ) با گروهی از شام به مکه آمده بودند ظاهراً بقصد زیارت! و مأموریت داشتند که امام ( علیه السلام) را بازداشت کنند و به شام بفرستند و یا در صورت مقاومت، او را بکشند.
عبدالله بن جعفر، پسر عموی امام ( علیه السلام ) و همسر حضرت زینب ( علیها السلام ) وقتی از خروج آن حضرت خبردار شد دو فرزند خود ، عون و محمد را با نامه ای بسوی او فرستاد و در آن نامه نوشت: از تو درخواست می کنم بخاطر خدا وقتی نامه مرا خواندی از این سفر منصرف شوی و من نگران کشته شدن تو و گرفتاری و استیصال خاندان تو هستم و اگر تو در این زمان کشته شوی نور زمین خاموش خواهد شد، بجهت اینکه تو پرچم هدایت یافتگان و امیر مؤمنان هستی! در رفتن خود عجله مکن و من بدنبال این نامه به حضور می رسم. والسلام.(۳)
محمد بن حنفیه ( برادر امام علیه السلام ) و عبدالله بن جعفر ( پسر عموی آن حضرت ) و بزرگان بنی هاشم نگران رفتن امام بسوی عراق و درگیری با حکومت یزید و عمال حکومت او بودند و تصورات آنها در مورد اهل کوفه و سستی و بی وفائی آن قوم مطابق واقعیات بود؛ اما امام ( علیه السلام ) هدفی بسیار متعالی تر از محاسبات انسان های عادی داشت. او اهل کوفه را بخوبی می شناخت و نظرش را در مورد آنها قبلاً اعلام کرده بود؛ اما بقای دین توحیدی و تقویت آن و دفاع از حریم مقدس آن، احتیاج به این قیام عظیم داشت و ما بخواست خداوند در مقالات بعدی، در ایام عاشورا به توضیح این موضوع خواهیم پرداخت.
عبدالله بن جعفر بعد از ارسال این نامه سراغ عمرو بن سعید ( امیر مکه ) رفت و از او خواست که امان نامه ای برای امام حسین ( علیه السلام ) بفرستد و به او اطمینان دهد که خطری او را تهدید نمی کند و در امان است. امیر مکه نامه ای برای آن حضرت نوشت و بوسیله برادرش یحیی بن سعید برای او فرستاد، عبد الله بن جعفر و یحیی به آن حضرت رسیدند و نامه را به او دادند و اصرار زیادی برای بازگشت او از آن سفر کردند.
امام ( علیه السلام ) در مقابل اصرار عبد الله بن جعفر فرمود: من رسول خدا ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) را در خواب دیدم و او مرا امر کرد به چیزی که بدنبال آن می روم. یعنی این سفر با امر رسول خدا ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) انجام می گیرد. وقتی عبدالله بن جعفر از برگشت امام ( علیه السلام) مأیوس شد به دو فرزند خود دستور داد که همراه آن حضرت باشند و با او به آن سفر بروند و کنار او جهاد کنند.(۴)» (۵)
موضوع حضور حضرت امام حسین –علیه السلام- در مناسک حج و فواید و منافع آن و مشکلات خروج در آن ایام از مکه مکرمه و اجتماع عظیم اهل ایمان را در چند نکته توضیح می دهیم:
یکم: شرکت در مراسم حج و اقدام و آماده شدن برای آن عبادت با شکوه، مورد علاقه و اشتیاق اهل ایمان است و طبعاً شخص حجت پروردگار عالمیان و جانشین معصوم پیامبر خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- موقعیت رفیع خاصی در آن جریان خواهد داشت. بطوریکه از بررسی سیره شریف امام حسین –علیه السلام- روشن می شود، آن وجود مبارک قدسی بیش از ۳۰ بار عبادت پرشکوه حج را بجای آورده بود.
دوم: اکثر سفرهای حج آن حضرت، همراه برادر بزرگوارش حضرت امام حسن مجتبی –علیه السلام- انجام گرفته بود و آن دو وجود مبارک قدسی در حالیکه مرکبی همراه خود داشتند، راه بین مدینه و مکه را پیاده طی می کردند و آن رفتار نشانه ای از اخلاص بیشتر نسبت به پروردگار عالمیان –عزّوجّل- را با خود داشت.
سوم:امام – علیه السلام- قبل از شروع مراسم حج و مقدمات آن، چند ماهی بود که در شهر مکه مکرمه حضور داشت و در محل اقامت آن حضرت اجتماعاتی تشکیل می شد و مردم چه اهل مکه و چه زائران خانه خدا که از بلاد دیگر می آمدند در منزل آن حضرت حضور می یافتند و در آن مکان شریف نماز جماعت برگزار می شد.
از ناحیه هجرت امام حسین –علیه السلام- به شهر مکه و اقامت در آن شهر مردم بلاد دیگر و زائران خانه خدا به صورت «عمره» خبر عدم بیعت امام حسین –علیه السلام- در تمام بلاد اسلامی منتشر شده بود. انتشار خبر فشارهای سیاسی حکومت پلید بنی امیه و شخص یزید – لعنة الله علیه – نسبت به امام –علیه السلام- و اخذ بیعت از او و به رسیمت شناختن آن حکومت غیر مشروع و فاسد ،گروهائی از اهل ایمان را بطرف آن حضرت سوق می داد. عمده ساکنان شهر مکه مکرمه و گروههای زیادی از مسلمین که از بلاد مختلف جهت زیارت خانه خدا به آن شهر سفر می کردند، در آن چند ماه اقامت آن وجود مبارک در شهر مکه و منزل و محل استقرار امام –علیه السلام- مورد توجه شدید مردم قرارداشت و نارضایتی ها و نفرت ها از حکومت یزید لعین در سطح جامعه دینی و بالخصوص در شهر مکه آشکار می شد.
در آن شرایط حضور امام –علیه السلام- در شهر مکه و شرکت در مراسم حج و بالخصوص حضور در صحرای عرفات در روز عرفه و مشعر الحرام و منا، فرصت های بسیار مناسب سیاسی و اجتماعی برای آن حضرت و اهداف مقدس او به وجود می آورد و آن فرصت ها بسیار گرانبها بود.
توضیح اینکه حکومت غاصب جامعه دینی که در آن زمان به دست یزید ملعون افتاده بود، تمام سعی خود را به کار برد تا از امام – علیه السلام- برای آن حکومت بیعت بگیرد، یعنی آن حضرت در مقابل حکومت تسلیم شود و آن حکومت فاسد را بعنوان حکومت دینی به رسمیت بشناسد. یزید یعنی آن حاکم پلید و فاسق می دانست که گرفتن بیعت از امام حسین – علیه السلام- کاری است بسیار سخت و بلکه غیر ممکن . چون پدرش یعنی معاویه ملعون با تمام قدرت اجتماعی، نظامی و تلاش زیاد خود،موفق به آن کار نشد، یعنی با همه تدبیرها و حیله های سیاسی و تهدید های مکرر به قتل امام حسین- علیه السلام – نتوانست آن وجود قدسی را به بیعت جهت ولایت عهدی یزید وادار کند. یعنی نه تهدید به قتل او را به قبول خواسته های حکومت غاصب وادار می کرد و نه پرداخت اموالی از طرف حکومت و نه وعده امارت و حکومت برای بلادی از جامعه دینی.
معاویه در اواخر عمرش حیله سیاسی تعجب آوری را جهت اخذ بیعت برای حکومت فرزندش یزید به کار برد و مخالفان سر شناس آن حکومت را تحت فشار های سیاسی شدیدی قرار داد و آنها جهت بدست آوردن امنیت مورد نیاز خود به شهر مکه رفتند و در حرم خدای سبحان پناه گرفتند.
در رأس مخالفان حکومت یزید چند شخصیت مشهور جامعه قرار داشتند و آنها عبارت بودند از امام حسین –علیه السلام- و عبدالله فرزند زبیر و عبدالله فرزند عمر و عبدالرحمن فرزند ابوبکر.
بعد از رفتن آن چند شخصیت دینی و اجتماعی و سیاسی به شهر مکه، معاویه هم به مکه رفت و آن چند نفر را تحت شدیدترین فشارهای سیاسی قرار داد و آنها را تهدید به قتل کرد. معاویه خیلی نگران مخالفت آن شخصیت های اجتماعی و سیاسی جز حضرت امام حسین –علیه السلام- نبود، یعنی نگرانی او از مخالفت عده ای از افراد جامعه و در رأس مخالفان آن چهار نفر عمدتاً به شخصیت و رفتار امام حسین –علیه السلام- مربوط می شد و او نگران درگیری سیاسی با آن حضرت بود.
سه نفر از آن مخالفان مشهور، غیر از امام حسین –علیه السلام- را امکان داشت به نحوی از سر راه حکومت کنار زد و یا با تهدید به قتل و یا وعده جوائز عظیم حکومتی و امثال آنها ، مخالفت آنها را از بین برد و یا نسبت به آن مخالفت ها بی اعتناء شد.
اما مشکل مخالفت امام حسین –علیه السلام- با حکومت معاویه و ولایتعهدی یزید عظیم تر از آن بود که بشود نسبت به آن بی اعتناء شد و یا آن را از بین برد.
معاویه در فرصتی که از حضور خود در مکه و مسجدالحرام و حضور آن شخصیت های مخالف به وجود آمده بود، استفاده کرد و آنها را احضار کرد و به آنها وعده هائی داد و در صورت ادامه مخالفت آنها را تهدید به قتل کرد ، اما او با وجود تمام حیله های سیاسی به خواسته خودش موفق نشد و سرانجام اجتماعی را در مسجد الحرام برقرار کرد و خطابه ای برای مردم خواند و با یک دروغ سیاسی و بستن راه اعتراض ها ، سریعاً از مسجد الحرام و شهر مکه خارج شد و به مقرر حکومت خود در شام رفت.
معاویه دستور داد بود در آن اجتماع برقرار شده در مسجد الحرام کنار هر یک از آن مخالفان سرشناس ، مأموران حکومتی با شمشیری در دست خود قرار بگیرند و به محض اینکه آنها کلمه ای در موضوع مخالفت خود به زبان آوردند، او را در همان مکان و در مسجد الحرام به قتل برسانند.
او بالای منبر رفت و شروع به خطابه کرد و دروغ آشکاری را که ساخته بود به مردم گفت: او به دروغ اعلام کرد که مخالفان حکومت یزید سرانجام با تدابیر او به مخالفت خود پایان دادند و قانع شدند و آن مشکل بطور کلی برطرف شد و از بین رفت.
معاویه بعد از آن خطابه و گفتن آن دروغ و اینکه آن چند نفر در خفا با حکومت و ولایتعهدی یزید بیعت کرده اند ، سریعاٌ همراه عده ای از افراد حکومتی و بدون ملاقات با کسی از آن اجنماع و از شهر مکه خارج شد.
مردم بعد از برهم خوردن آن اجتماع و ملاقات با حضرت امام حسین –علیه السلام- و آن چند شخصیت سیاسی فهمیدند که فریب خورده اند و کلام معاویه از اصل و ریشه دروغ بود ، اما آنها نتوانستند دروغ بودن سخنان معاویه را در آن مجلس به مردم اعلام کنند.
چهارم: موقعیت اجتماعی و سیاسی امام حسین –علیه السلام- با دیگر مخالفان حکومت یزید تفاوتهای زیادی داشت. اولاً : آن حضرت جانشین حقیقی رسول خدا –صلی الله علیه و آله و سلم- بعد از امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- و بعد از برادر بزرگوارش امام حسن مجتبی –علیه السلام- بود و صاحب مقام عصمت و امامت . حکومت جامعه دینی در دوره امامت او حقّی بود که از طرف خدای سبحان به او عطا شده بود ، اما آن حق حکومت غصب شده و به دست دیگران افتاده بود. اما امکان بازگشت آن حق غصب شده وجود داشت ، همچنانکه در دوره حکومت عثمان مردم ناراضی از حکومت قیام کردند و آن قیام منتهی به قتل عثمان و از بین رفتن حکومت شد. این موقعیت اجتماعی و سیاسی در بین مخالفان حکومت یزید اختصاص به امام – علیه السلام – داشت و دیگران طبعا هیچ سهمی در آن نداشتند .
ثانیاً: مخالفان سیاسی حکومت یزید هم به اتکاء به آن حضرت جرأت مخالفت با حکومت و علنی کردن آن مخالفت را پیدا می کردند. آنها نه امکان مقابله نظامی با حکومت معاویه را داشتند و نه جرأت آن را و مخالفت آنها هم خطر و مشکل قابل توجهی برای حکومت نداشت.
ثالثاً : مخالفان دیگر حکومت یزید حداقل در آن زمان، طرفداران قابل توجهی در بین مردم نداشتند و مخالفت آنها فقط در حد شخص خودشان و نهایتاً چند نفر از بستگان و دوستانشان مطرح بود، لذا مخالفت آنها زیاد قابل توجه حکومت بنی امیه و شخص یزید نبود.
اما امام – علیه السلام – طرفداران زیادی در بین مردم داشت و آنها شیفته شخصیت آن حضرت بودند و علاقه مند به برقراری حکومت او در جامعه دینی بطوریکه از نامه های اهل کوفه به امام – علیه السلام- و دعوت از او جهت رفتن به کوفه، این مطلب بطور کامل و آشکار روشن می شود.
پنجم: امام حسین – علیه السلام – از اولین روزهای ورود به مکه و استقرار در حرم امن خداوند بطور آشکار به وظایف مقام امامت در سطح جامعه دینی پرداخت و عده قابل توجهی از اهل مکه و زائران خانه خدا با آن حضرت ارتباطهائی پیدا کردند و رفت و آمد اهل ایمان به محل استقرار او شروع شد.
ورود آن حضرت به شهر مکه مکرمه در روزهای اول ماه شعبان تحقق یافت و در آن زمان مردم از بلاد اسلامی جهت زیارت «خانه خدا» بصورت عمره می آمدند. زوار خانه خدا در ماه شعبان – که عده آنها هم زیاد بود از شنیدن خبر عدم بیعت حضرت امام حسین – علیه السلام – با یزید که شخصی منفور بود، بسیار مسرور می شدند و خبر آن جریان را در بلاد مختلف منتشر می کردند. سرانجام بعد از چند ماه مراسم حج و سفر بسوی خانه خدا در ماه ذوالحجّه شروع شد. عده زیادی از زائران خانه خدا که بصورت کثیر جهت انجام مناسک حج به مکه می رسیدند به دیدار امام – علیه السلام – هم می رفتند. و بطور کلی شنیدن خبر مقابله امام – علیه السلام – با حکومت یزید، سبب سرور مردم می شد.
توضیح بیشتر اینکه شخص یزید و حکومت او توان لازم برای مقابله با امام حسین – علیه السلام- را از طریق سیاسی و با قوه قهریه نداشت، چون پدرش معاویه هم نتوانست مشکل عدم تسلیم آن حضرت را از آن طرق برطرف کند، پس لازم بود به حیله های سیاسی و دروغ ها متوسل شود.
امام – علیه السلام- هم تمام تلاش خود را به کار می برد که گرفتار حبس و بازداشت نشود، چون اگر او محبوس می شد، ساختن چند دروغ سیاسی مثل آنچه معاویه در سالهای آخر عمر خود درباره بیعت مخالفان مشهور خود و حکومت فرزندش یزید ساخت و منتشر کرد، کار سختی نبود و مشکل زیادی برای حکومت نداشت.
ششم: حکومت یزید توطته ای برای بازداشت امام – علیه السلام – در مراسم حج به کار بست و عده ای جهت دستیابی به آن خواسته اما در ظاهر جهت زیارت خانه خدا، از طرف حکومت یزید وارد شهر مکه شده بودند و مأموریت داشتند که زیر لباس احرام و بطور مخفیانه سلاح حمل کنند و در فرصتی مناسب اطراف امام – علیه السلام – را بگیرند و او را وادار به بیعت کنند و یا حداقل او را بازداشت کنند.
امام – علیه السلام- از آن توطئه خبردار شد و سریعاً و قبل از هرگونه اقدام مأموران حکومتی در روز هشتم ذوالحجة و روز قبل از «عرفه» با گروهی از همراهان و طرفداران و افراد خاندان خود، از شهر مکه خارج شد.
ادامه اقامت در شهر مکه و شرکت در مراسم حج و استفاده معقول و مناسب از اجتماعاتی که در شهر مکه و «مواقف کریمه» و همچنین «مشاهد شریفه» اطراف آن تشکیل می شد، فواید عظیمی برای اهداف مقدس آن حضرت داشت، اما حفظ حرمت خانه خدا و حرم امن پروردگار عالمیان برای امام – علیه السلام – ضرورت و اهمیت بیشتری داشت.
عبادت عظیم حج و برقراری آن در فضای امن کنار کعبه ، یکی از ارکان اصلی«توحید» و عبادت پروردگار عالمیان است و حکومت حقیقی دینی هم یکی دیگر از ارکان بنای دین خدا می باشد، امام حضرت امام حسین – علیه السلام – روا نمی دید که حرمت خانه خدا آن هم در زمان برگزاری حج به جهت مقابله با حکومت غاصب شکسته شود، اگر چه آن مقابله در اصل «حق» بود و در جای خود بسیار ضروری.
هفتم: طبق محاسبات عادی و ظواهر امر ادامه اقامت و استقرار امام حسین – علیه السلام – و کاروان همراه او در شهر مکه فواید عظیم و فرصت های گرانبهائی برای نهضت مقدس او داشت و امام – علیه السلام- می توانست پنج الی شش روز بعد یعنی زمان پایان مراسم حج از شهر مکه خارج شود برای رفتن به هر مقصدی که با اهداف آن حضرت مناسبت داشت و در آن چند روز مبارزه عقیدتی و فرهنگی لازم را با حکومت غاصب جامعه دینی انجام دهد و طبعاً آن فرصت بسیار مناسب در زمان و مکان دیگری حاصل نمی شد. اما امام -علیه السلام – از آن فرصت عظیم گرانبها صرف نظر کرد و سریعاً از آن فضای امن یعنی شهر مکه خارج شد. ما در این زمینه در مقالات مربوط به ماه محرم و نهضت مقدس عاشورا توضیحات قابل توجه و مهمی خواهیم آورد. و این بحت «إن شاء الله تعالی» با آن توضیحات کاملتر خواهد شد.
الیاس کلانتری
پاورقی ها:
۱ – لهوف، سید بن طاووس، انتشارات سرور، ص ۹۸
۲ – الارشاد، شیخ مفید، چاپ کتابفروشی علمیه اسلامیه، ج۲، ص ۶۹
۳ – همان، ص۷۰
۴ – همان
۵ – وبسایت حکمت طریف، بخش کلام ایام تاریخی مقاله شماره ۸۹، تحت عنوان و شماره:
کلام ایام – ۸۹، خروج امام حسین علیه السلام از مکه قبل از اتمام حج