کلام ایام تاریخی – ۵۷۸، نهضت مقدس حسینی – علیه السلام – تجلی بی پایان عظمت و ارزش های دین خدا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
بخش پنجم*
کلیات
- شهر مکه و ایام برگزاری عبادت عظیم حج بهترین و مناسب ترین فرصت برای امام حسین- علیه السلام – برای رسیدن به اهداف مقدس خود بود .
- امنیت خانه خدا و شهر مکه برای انسانها از فضائل و کمالات دین خدا و مورد نیاز شدید انسانها است.
- اجتماع عظیم جهانی که هر سال در مکه و کنار خانه خدا تشکیل می شود منشاً فواید عظیمی برای انسانها می باشد.
- امام حسین – علیه السلام- حفظ حرمت خانه خدا را به فواید سیاسی و اجتماعی عظیم خود از حضور در مراسم حج ترجیح داد.
- خروج از مکه و فاصله گرفتن از آن اجتماع عظیم جهانی مرحله ای از جهاد فرهنگی امام حسین _ علیه السلام_بود.
- امام حسین _ علیه السلام _ نقشه و طرح منافقان را برای جایگزین کردن مظاهر صورت تقلبی و بدلی از دین خدا در مقابل صورت حقیقی آن را در هم ریخت .
- علت پذیرش حکومت از طرف امیر المؤمنین علی -علیه اسلام – در مقابل اصرار مردم
- معاویه دستور داده بود نماینده اش در شهرکوف، افراد را به صرف گمان و احتمال مخالفت به قتل برساند.
- اهل کوفه در نامه های دوت خود از امام حسین علیه السلام متذکر جنایات زیاد بن ابیه در آن شهر شدند.
- حرکت امام حسین –علیه السلام- به کوفه از روی ناچاری و جهت استمداد از اهل کوفه نبود.
- فعالیت عبدالله بن جعفر جهت منصرف نمودن امام حسین – علیه السلام- از سفر به کوفه.
- امان نامه والی مکه برای امام حسین (علیه السلام)
- رسیدن خبر شهادت حضرت مسلم و هانی بن عروه به امام حسین(علیه السلام)
- خطابه امام حسین –علیه السلام- برای همراهان بعد از دریافت خبر شهادت حضرت مسلم .
* * * * * * * * * *
شهر مکه و ایام برگزاری عبادت عظیم حج بهترین و مناسب ترین مکان و زمانی بود که امام حسین – علیه السلام – می توانست از آن برای رسیدن به اهداف مقدس خود استفاده کند. آن فرصت برای حمایت از دین خدا و پاکسازی صورت حقیقی آن از صورتهای تقلبی ساخته شده بوسیله حکام بسیار گرانبها و ارزشمند بود.
اما امام – علیه السلام – از آن موقعیت ممتاز صرف نظر کرد و از مکه خارج شد. امنیت خانه خدا و شهر مکه برای انسانها از فضائل و کمالات دین خداست و شدیداً مورد نیاز انسانها است. غالباً مخالفان حکومت ها و کسانیکه امنیت آنها از طرف حکومتی به خطر می افتد می توانند به خانه خدا و حریم آن پناه ببرند و در امنیتی بسر ببرند. آن امنیت را حکومت های جامعه دینی ناچار محترم می شمارند اگر چه در چند مورد قلیل آن حرمت شکسته شده و در آن مکان مقدس امن، جنگ و درگیری پیش آمده است.
خدای سبحان در کتاب آسمانی می فرماید:
« إِنَّ أَوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ – فِيهِ آياتٌ بَينَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِي عَنِ الْعَالَمِينَ» (آل عمران /۹۶ و۹۷) یعنی: همانا اولین خانه ای که برای مردم به وجود آمده ، همان است که در مکه قرار دارد و مبارک است و هدایتی است برای عالمیان – در آن است نشانه های روشن، مقام ابراهیم و هرکس در آن داخل شود در امان خواهد بود. و برای خداست حجّ آن خانه [رفتن بسوی آن جهت زیارت] برای کسیکه استطاعت برای رفتن بسوی آن را داشته باشد، و کسی که کفر ورزد همانا خدا بی نیاز از عالمیان است.
اجتماع عظیم انسانی که هر سال یکبار در شهر مکه و کنار خانه خدا تشکیل می شود، منشأ فواید عظیمی برای انسانها می باشد و یکی از فواید آن خانه و آن مکان و آن مراسم عظیم باشکوه، امنیتی است که انسانها در آن جا و در آن مراسم عبادی به دست می آورند.
فضائل و برکات خانه خدا اختصاصی به ماه ذوالقعده و ذوالحجة و بطور کلی ماه های حج ندارد و در طول سال زیارت آن خانه بصورت «عمره» برقرار است و کسانیکه در مسجد الحرام داخل می شوند از آن امنیت برخوردار می گردند.
رعایت حرمت خانه خدا و برقراری مراسم زیارت در طول سال بالخصوص در ماههای حج برکات فراوانی برای جامعه دینی و زائران دارد و آن حرمت هرگز نباید لطمه ای بخورد.
امام حسین – علیه السلام – حفظ حرمت خانه خدا را ترجیح داد به فواید سیاسی و اجتماعی که از حضور در مراسم حج و اقامت در مکه برای او حاصل می شد، اگر چه آن فواید هم قداستی داشت و اهمیت زیادی برای خود آن حضرت و جامعه دینی.
رفتار امام – علیه السلام – در جریان انصراف از حج و خروج از مکه و فاصله گرفتن از آن اجتماع عظیم جهانی مرحله دیگری از جهاد فرهنگی آن وجود مبارک قدسی بود. و آن رفتار ضربات سنگینی به ارکان بنای شیطانی حکومت ضد دینی بنی امیه و یزید وارد ساخت و نقشه و طرح منافقان را برای جایگزین کردن مظاهر صورت تقلبی و بدلی از دین، در مقابل صورت حقیقی آن در هم ریخت و پیروان آن دین سیاسی را مفتضح کرد و پرتگاههای کنار جاده حکومتی را به مردم نشان داد.
امام – علیه السلام- بعد از خروج از مکه بطرف عراق حرکت کرد. بطوریکه قبلاً متذکر شدیم لازم بود آن حضرت به دعوت عمومی اهل کوفه پاسخ مناسبی دهد . موقعیت امام حسین – علیه السلام – در آن ایام شبیه موقعیت امام امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – بود در زمانی که مردم با اصرار و پافشاری از آن حضرت تقاضا می کردند حکومت جامعه را بپذیرد و آن ازدحام تاریخی را در اطراف خانه او به وجود آوردند و حضرت امیر – علیه السلام – از ناحیه تکلیف شرعی خود، ناچار و بدون تمایل قلبی، حکومت جامعه دینی را پذیرفت. آن حضرت در این زمینه آن کلام مشهور ذیل را فرمود:
« أما وَالَّذي فَلَقَ الحَبَّةَ ، وبَرَأَ النَّسَمَةَ ، لَولا حُضورُ الحاضِرِ ، وقِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِرِ ، وما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماء ألاّ يُقارّوا عَلى كِظَّة ظالِمٍ ، ولا سَغَبِ مَظلومٍ ، لاَءَلقَيتُ حَبلَها عَلى غارِبِها ، ولَسَقَيتُ آخِرَها بِكَأسِ أوَّلِها » (۱) اما سوگند به خدا که دانه را شکافت و روح را آفرید، اگر گروهی برای یاری من آماده نبودند و حجت خداوندی با وجود یاوران بر من تمام نمی گشت و پیمان الهی با دانایان درباره عدم تحمل پرخوری ستمکار و گرسنگی ستمدیده نبود، مهار این زمامداری را به دوشش می انداختم و انجام آن را مثل آغازش با پیاله بی اعتنائی سیراب می کردم. (۲)
امام حسین – علیه السلام – نمی توانست نسبت به دعوت مصرانه اهل کوفه بی اعتناء بماند، آنها برای برطرف شدن مشکلات جامعه خود از امام استمداد نمودند و با ارسال هزاران نامه و فرستادن رسولان از آن حضرت دعوت کردند که به شهر کوفه برود و رهبری و هدایت مردم را به دست بگیرد.
اهل کوفه در زمان زمامداری معاویه و از ناحیه نماینده او در کوفه یعنی زیاد بن ابیه درد و رنج زیادی کشیده بودند. زیاد در زمان امارت خود عده زیادی از انسانهای شریف و صاحب نام و نشان را بقتل رساند. راحت ترین و آسان ترین کار برای او کشتن انسانهای سرشناس بود که متهم به پیروی و طرفداری از امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – بودند. او دستور داشت به صِرف گمان و احتمال افراد را بکشد و خودش در این کار از معاویه هم بیشتر اصرار بر کشتن و زندانی کردن یا تبعید نمودن افراد داشت.
اهل کوفه در نامه های دعوت خود متذکر آن رفتارهای حکومت و آن جنایات در حق مردم شدند. و آن رفتارها برای افراد جامعه دینی علنی بود. امام – علیه السلام – در مقام پاسخ به استمداد و استغاثه اهل کوفه بطرف آن شهر حرکت کرد.
حرکت امام بطرف کوفه از روی ناچاری نبود و او نمی خواست برای رفع مشکل سیاسی خود که از ناحیه عدم تسلیم در برابر حکومت پیدا شده بود، به کوفه پناه ببرد و در کنار طرفداران خود و دعوت کننده ها از او و مخالفان حکومت بنی امیه مسقر شود.
بعد از خروج امام – علیه السلام – از مکه، پسرعموی او عبدالله بن جعفر دو پسر خود، عون و محمد را نزد امام فرستاد و نامه ای توسط آن دو به امام – علیه السلام – نوشت و از آن حضرت درخواست کرد که به مکه برگردد. او برای امام – علیه السلام – نوشت:
امام بعد، من از تو درخواست می کنم با سوگند به خدا که وقتی نامه مرا دیدی از این سفر برگردی و من برای تو نگرانم از این راهی که می روی و می ترسم تو در این راه کشته شوی و خاندانت دچار پریشانی شوند و اگر امروز تو کشته شوی، نور زمین خاموش خواهد شد، چون تو پرچم هدایت یافتگان و امید مؤمنان هستی و در رفتن به این راه عجله نکن، تا من بدنبال این نامه به حضورت برسم والسلام.
عبدالله به جعفر بعد از ارسال آن نامه نزد عمرو بن سعید ( والی مکه) رفت و از او درخواست کرد که امان نامه ای برای امام حسین – علیه السلام- بنویسد و او را امیدوار سازد که از آن راه برگردد. پس عمرو بن سعید نامه های برای امام – علیه السلام – نوشت و وعده امنیت به او داد و آن نامه را توسط برادرش یحیی بن سعید برای او فرستاد. یحیی بن سعید و عبدالله بن جعفر به آن حضرت رسیدند و نامه امیر را به او دادند و تلاش زیادی کردند که امام از راه به مکه برگردد.
امام – علیه السلام – فرمود:
« من جدّم رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – را در خواب دیدم و او به من امر کرد که این راه را بروم. آن دو گفتند : آن خواب چه بود؟
امام – علیه السلام – فرمود:
من آن خواب را به کسی نگفته ام و نخواهم گفت تا پروردگارم را – عزّو جلّ – دیدار کنم» (۳)
وقتی عبدالله بن جعفر از مراجعت امام – علیه السلام – مأیوس شد، به دو پسرش عون و محمد دستور داد که همراه امام – علیه السلام باشند- و همراه او جهاد کند و خود با یحیی به مکه برگشتند.
بعضی از عبادات در دین خدا زیبائی ظاهری و اولیه دارند و انسان در وجود خود تمایل یا اشتیاقی نسبت به آنها پیدا می کند.
مثل خواندن نماز ، بالخصوص بصورت جماعت و در مساجد و خواندن دعاها و تشکیل اجتماعات در انواعی از «عید» ها و لذت بردن از روزه در ساعات آخر روزهای ماه مبارک رمضان و زیارت خانه خدا و اعمال مربوط به آن عبادت عظیم و امثال آنها.
زیبائی اعمال عبادی گاهی در خود آن اعمال ظهور دارد و گاهی برای ادراک آنها احتیاج به آموزش هائی وجود دارد. بیان فواید و آثار و نتایج عبادات بالخصوص آثار اخروی آنها ، زیبائی های پوشیده آنها را آشکار می کند و جلوه گر می سازد.
ما تاکنون و در مقالات قبلی درباره جهاد فرهنگی امام حسین- علیه السلام- صحبت کردیم و آن مباحث مقدمه ای شد برای ورود در موضوع جهاد نوع دوم یعنی بصورت جنگ و مقابله نظامی با حکومت غاصب.
با خروج امام حسین- علیه السلام- از مکه و حرکت بسوی عراق این نوع از جهاد هم در زندگی آن حضرت در دوره امامت خود شروع شد. و امام – علیه السلام – و یارانش در مسیر جنگ و مقابله با حکومت قرار گرفتند.
البته با قیام حضرت مسلم یعنی نماینده و سفیر امام –علیه السلام- در شهر کوفه و اجتماع حدود چهار هزار نفر با اسلحه و محاصره دارالاماره و بعداٌ پراکنده شدن آنها از نزد حضرت مسلم عملاٌ مقدمات جنگ آن حضرت با حکومت شروع شده بود و خبر آن هم در بعضی منازل به اطلاع او رسید.
لازم به ذکر است که امام – علیه السلام- قطعاً دارای علم لدنّی بود و از ناحیه همان علم از حوادث جامعه و حتی حوادثی که تا آن زمان وقوع نیافته بود و به آینده مربوط می شد، اطلاع داشت. اما « علم امامت » تکلیف آور نیست و امام معصوم مأمور است به ظواهر حوادث و قضایا و احکام تکلیفی عمل کند.
امام – علیه السلام –در حالیکه برحسب ظاهر معلوم بود که سر انجام راهی را که می رود به درگیری نظامی با حکومت بنی امیه منتهی خواهد شد، اما او مردم را به پیوستن به گروه خود دعوت نمی کرد. این رفتار، هم در وقت خروج از مدینه و حرکت بسوی مکه و هم در خروج از مکه و حرکت بسوی عراق از رفتارهای او آشکار بود.
امام – علیه السلام – از ناحیه بصیرت خاص فوق عادی خود می دانست که نتیجه جنگ با سپاه حکومتی کشته شدن خود و مردان همراهش خواهد بود، اما با تمام جدیت و استقامت به همان راه می رفت که دوستداران و طرفداران او از رفتن در آن راه و ادامه آن حرکت او را بر حذر می داشتند.
تغییر اوضاع اجتماعی کوفه
بعد از اینکه نماینده امام – علیه السلام- در شهر کوفه یعنی حضرت مسلم بن عقیل به آن حضرت نامه ای نوشت و اهداف و مقاصد اهل کوفه و دعوت کنندگان از او را به اطلاع آن حضرت رساند و صداقت ظاهری آنها را درنوشتن نامه ها و دعوت ها تصدیق کرد واز امام – علیه السلام – در خواست کرد که به شهر کوفه برود ،اوضاع شهر با آمدن حاکم جدید یعنی «ابن زیاد» و مکاری ها و حیله گری ها و اقدامات سیاسی فریبکارانه او تغییر کرد.
افکار و روحیات مردم کوفه با استقرار اوضاع جدید بطور کلی تغییر کرد و حضرت مسلم بعد از یک جنگ شگفت آور حیرت انگیز با گروهی که ابن زیاد برای جنگ با او و کشتن یا باز داشت او فرستاده بود، مجروح و باز داشت شد. او در دارالاماره و مجلس ابن زیاد با شجاعت و شهامت و استقامتی کم نظیر سخنانی گفت و فضیحت ها و فسادهای دستگاه حکومت معاویه و اعمال ننگین و ضد دینی و ضد انسانی او را بر شمرد و سر انجام به دستور ابن زیاد در همان ساعت کشته شد.
قبلاً متذکر شدیم که وقتی امام – علیه السلام- خبر تغییر اوضاع کوفه و شهادت حضرت مسلم و هانی بن عروه و فرستاده خود و حامل نامه خود نزد اهل کوفه را شنید از همراهان خواست که در صورت تمایل از همراهی با او منصرف شوند و برگردند.
پاورقی ها:
۱-نهج البلاغه ،خطبه سوم
۲- نهج البلاغه، ترجمه محمد تقی جعفری ص ۶۹
۳- ارشاد، شیخ مفید، انتشارات علمیه اسلامیه ج ۲ ص ۷۰