کلام ایام تاریخی – ۵۸۱، نهضت مقدس حسینی – علیه السلام – تجلی بی پایان عظمت و ارزش های دین خدا
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
بخش هشتم*
کلیات:
- مشکلی که برای امام حسین – علیه السلام خطرناکتر از کشته شدن بود.
- امام حسین – علیه السلام – بطور مستمر در معرض مشکل کشته شدن بود
- مخالفت با حکومت معاویه خطر کشته شدن را با خود داشت اما امام – علیه السلام – به آن خطر اعتنائی نداشت!
- اگر امام – علیه السلام -نگران مشکل کشته شدن خود بود، لازم بود آن همراهان مسلح خود را داخل دارالاماره ببرد
- امام – علیه السلام – نگران حادثه دیگری بود، غیر از موضوع کشته شدن در دارالاماره مدینه
- رفتارهای شگفت انگیز امام حسین – علیه السلام – حاصل بصیرت خاص مقام عصمت و امامت بود.
- وظایف خاص صاحبان مقام امامت از طرف ذات قدوس «الله» عزوجل معین شده و توسط رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – به آنها ابلاغ شده است.
- نوشته های سربسته ای که جبرئیل درباره وظایف امامان اهل بیت – علیهم السلام – از آسمان برای رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – آورد.
- دستورات خداوند به امام حسین – علیه السلام – در مکتوب آسمانی نازل شده به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم )
- سؤال و جوابی بین یکی از اصحاب امام باقر – علیه السلام – بنام حُمران درباره موقعیت خاص امامان معصوم ( علیه السلام)
- آمدن گروهی از ملائکه نزد امام حسین – علیه السلام – بعد از خروج آن حضرت از مکه
* * * * * * * * * *
در مقاله قبلی به تحلیل رفتارهائی از امام حسین – علیه السلام – پرداختیم و نکاتی را در این زمینه بیان کردیم. و در این نوشتار آن بحث را ادامه
می دهیم.
چهارم: در بعضی از مباحث قبلی متذکر شدیم که رفتار امام – علیه السلام – در جهت حضور در دارالاماره و همراه بردن سی نفر از نزدیکان بطور مسلح، نگرانی از کشته شدن نبود و استدلال کردیم به اینکه آن حضرت چه در زمان برقراری جنگ های دوره حکومت پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – و چه در جهت مخالفت با معاویه در جریان خودداری از بیعت با یزید بعنوان ولایت عهد که مورد خواست شدید معاویه بود و چه در دوره امامت خود و مخالفت آشکار مکرر با حکومت معاویه و استیضاح آشکار آن، در معرض خطر کشته شدن قرار داشت، اما هرگز آن وجود مبارک به جهت نگرانی از کشته شدن، از وظایف دینی خود صرف نظر نمی کرد و وظایف خطیر مقام امامت را بطور کامل به عهده می گرفت. و اعتنائی به خطر کشته شدن خود از طرف حکومت بنی امیه نداشت.
مطلب دیگر اینکه اگر امام – علیه السلام – نگران خطر کشته شدن خود بود، از روی ناچاری لازم بود آن سی نفر مرد مسلح از خاندان خود را داخل دارالاماره ببرد، در حالیکه به آن ها فرمود، بیرون دارالاماره توقف کنند و در صورت اعلام او وارد شوند و خود آن حضرت به تنهائی وارد دارالاماره شد. و اگر نگرانی از کشته شدن، سبب آن رفتار می شد، برای شخص امیر مدینه و افراد حکومتی حاضر در دارالاماره کشتن آن حضرت به راحتی امکان پذیر بود، بطوریکه مروان هم که نزد امیر بود به او پیشنهاد کرد و گفت اجازه نده که حسین [علیه السلام] از اینجا خارج شود و اگر او از بیعت خودداری کرد، گردنش را بزن! و قبل از آن هم خود شخص یزید در نامه اش به ولید (امیر مدینه) نوشته بود که اگر حسین [علیه السلام] از بیعت خودداری کرد، او را به قتل برساند.
در این رفتار شگفت انگیز امام حسین – علیه السلام – حکمتی وجود دارد که حاصل بصیرت خاص مقام رفیع عصمت و امامت می باشد. اگر او توسط نیروهای حکومتی در مدینه کشته می شد، بخشی از اهداف مقدس او و وظایف مقام امامت تحقق پیدا می کرد. بجهت اینکه تمام سعی آن حضرت در آن زمان و آن موقعیت این بود که ساحت قدسی دین خدا را از آلودگی های به وجود آمده از طرف حکومت ها بالخصوص حکومت معاویه پاک کند و چهره جمیل دین خدا و صورت حقیقی آن را به اهل ایمان و همچنین به جهانیان نشان دهد، و موانع انتشار و تابش آن نور قدسی را برطرف کند و از بین ببرد. و طبعاً با کشته شدن آن وجود مبارک قدسی از ناحیه حکومت غاصب و بجهت مخالفت با آن، آن منظور و آن خواسته و آن هدف مقدس باشکوه، و یا بخشی از آن تحقق می یافت. احتمال وجود دارد که امام – علیه السلام – از آن جهت به خطر کشته شدن خودش در جریان مخالفت با حکومت بنی امیه و نماینده آن حکومت در مدینه بی اعتناء بود. امام – علیه السلام – از موضوع دیگری نگران بود بطوریکه از رفتارها و سخنان شریفش آشکار می شود – و آن موضوع بازداشت و محبوس شدن از ناحیه حکومت بود.
پنجم: صاحبان مقام امامت و عصمت و مجموعاً معلمان آسمانی، وظایف خاصی را عهده دار هستند، علاوه بر وظایف عمومی و عادی اهل ایمان و آن وظایف هم از طرف خدای سبحان برای آنها معین می شود و در ضمن وصایای رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – به آنها ابلاغ شده است.
معاذ بن کثیر گفت: امام صادق – علیه السلام – فرمود:
« إِنَّ اَلْوَصِيَّةَ نَزَلَتْ مِنَ اَلسَّمَاءِ عَلَى مُحَمَّدٍ كِتَاباً لَمْ يُنْزَلْ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ كِتَابٌ مَخْتُومٌ إِلاَّ اَلْوَصِيَّةُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِيَّتُكَ فِي أُمَّتِكَ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِكَ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَيُّ أَهْلِ بَيْتِي يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ نَجِيبُ اَللَّهِ مِنْهُمْ وَ ذُرِّيَّتُهُ لِيَرِثَكَ عِلْمَ اَلنُّبُوَّةِ كَمَا وَرَّثَهُ إِبْرَاهِيمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ مِيرَاثُهُ لِعَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ صُلْبِهِ قَالَ وَ كَانَ عَلَيْهَا خَوَاتِيمُ قَالَ فَفَتَحَ عَلِيٌّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْخَاتَمَ اَلْأَوَّلَ وَ مَضَى لِمَا فِيهَا ثُمَّ فَتَحَ اَلْحَسَنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْخَاتَمَ اَلثَّانِيَ وَ مَضَى لِمَا أُمِرَ بِهِ فِيهَا فَلَمَّا تُوُفِّيَ اَلْحَسَنُ وَ مَضَى فَتَحَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْخَاتَمَ اَلثَّالِثَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ قَاتِلْ فَاقْتُلْ وَ تُقْتَلُ وَ اُخْرُجْ بِأَقْوَامٍ لِلشَّهَادَةِ لاَ شَهَادَةَ لَهُمْ إِلاَّ مَعَكَ قَالَ فَفَعَلَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَلَمَّا مَضَى دَفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ قَبْلَ ذَلِكَ فَفَتَحَ اَلْخَاتَمَ اَلرَّابِعَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنِ اُصْمُتْ وَ أَطْرِقْ لِمَا حُجِبَ اَلْعِلْمُ فَلَمَّا تُوُفِّيَ وَ مَضَى دَفَعَهَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَفَتَحَ اَلْخَاتَمَ اَلْخَامِسَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ فَسِّرْ كِتَابَ اَللَّهِ تَعَالَى وَ صَدِّقْ أَبَاكَ وَ وَرِّثِ اِبْنَكَ وَ اِصْطَنِعِ اَلْأُمَّةَ وَ قُمْ بِحَقِّ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ اَلْحَقَّ فِي اَلْخَوْفِ وَ اَلْأَمْنِ وَ لاَ تَخْشَ إِلاَّ اَللَّهَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهَا إِلَى اَلَّذِي يَلِيهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَنْتَ هُوَ قَالَ فَقَالَ مَا بِي إِلاَّ أَنْ تَذْهَبَ يَا مُعَاذُ فَتَرْوِيَ عَلَيَّ قَالَ فَقُلْتُ أَسْأَلُ اَللَّهَ اَلَّذِي رَزَقَكَ مِنْ آبَائِكَ هَذِهِ اَلْمَنْزِلَةَ أَنْ يَرْزُقَكَ مِنْ عَقِبِكَ مِثْلَهَا قَبْلَ اَلْمَمَاتِ قَالَ قَدْ فَعَلَ اَللَّهُ ذَلِكَ يَا مُعَاذُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ هَذَا اَلرَّاقِدُ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى اَلْعَبْدِ اَلصَّالِحِ وَ هُوَ رَاقِدٌ .» (۱) یعنی: امر وصیت در کتابی (نوشته ای) از آسمان بر محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – نازل شده و بر محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – نوشته سربسته و مهر شده ای جز آن وصیت نازل نشد. پس جبرئیل عرض کرد: یا محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] این وصیت درباره امّتت نزد اهل بیت تو می باشد. رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – فرمود: کدام اهل بیتم یا جبرئیل؟ او عرض کرد: برگزیده از آنها [علی بن ابیطالب] و ذرّیه او تا از تو ارث ببرد علم نبوت را ، همچنانکه ابراهیم به ارث گذاشت و میراث او برای علی – علیه السلام – بود و ذریه تو از صلب او. و فرمود [امام صادق علیه السلام] بر آن کتاب (نوشته) مهرهائی بود. پس امام علی – علیه السلام – مهر اول را گشود و مطابق آنچه در آن وصیت بود عمل کرد. سپس امام حسن – علیه السلام – مهر دوم را گشود و مطابق آنچه [در آن] به او امر شده بود عمل کرد و زمانی که او وفات کرد و درگذشت [بصورت شهادت]، امام حسین – علیه السلام – مهر سوم را گشود و دید در آن نوشته شده جنگ کن و بکُش و کشته خواهی شد و قومی را با خودت جهت شهادت ببر و برای آن قوم شهادتی جز در کنار تو [و همراهی با تو] نخواهد بود. او هم [به آن وصیت] عمل کرد وقتی که زمان شهادت او نزدیک شد، آن را به فرزندش علی بن الحسین – علیهما السلام – سپرد و او هم مهر چهارم را گشود در آن بود: سکوت کن و چون علم پشت پرده قرار گرفت، سر به زیر بیانداز و زمانی که او وفات یافت [قبل از وفاتش] آن مکتوب را به محمد بن علی [علیهما السلام] تحویل داد و او مهر پنجم را گشود در آن نوشته شده بود که: کتاب خدا را تفسیر کن و پدرت را تصدیق کن [مطابق روش او رفتار کن] و آن ارث [امامت را ] به فرزندت واگذار کن و امت را تربیت کن و قیام کن به حق خدا – عزّ و جلّ – و در حال خوف و امنیت حق را بگو و نترس از غیر خدا و او هم به آن وصیت عمل کرد و سپس آن را به شخص بعد از خودش تحویل داد.
معاذ گوید عرض کردم : آیا شما همان شخص هستید ؟ فرمود: من نگرانم که بروی درباره من روایت کنی [به دشمنانم موضوع امامت مرا اطلاع دهی] گفتم: از خدا درخواست می کنم که این مقام [و منزلت ] را که از ناحیه پدرانت رزق تو شده به اولاد تو هم عطا کند قبل از رحلت تو. امام صادق – علیه السلام – فرمود : خداوند این کار را انجام داده است. گفتم: آن شخصیت کدام است فدایت شوم؟
فرمود: این شخص خوابیده و با دستش اشاره ای فرمود به عبد صالح [یعنی: امام موسی بن جعفر] علیه السلام.
حُمران از اصحاب امام باقر – علیه السلام – گفت به او عرض کردم : فدایت شوم به من خبر بده از امر علی و حسن و حسین – علیهم السلام – و خروج و قیام آنها برای دین خدا – عز و جل – و مصیبت هائی که کشیدند از کشته شدن به دست طاغوت ها و غلبه [دشمنان دین خدا] بر آنها تا جائی که بدست آنها کشته شدند.
امام ابوجعفر – علیه السلام – فرمود ای حمران خدا تبارک و تعالی آن نوع زندگی و حوادث را برای آنها مقدر و قضاء و حتمی فرمود، سپس آن [تقدیر] را اجراء نمود و علی و حسن و حسین – سلام الله علیهم – از ناحیه علمی که از رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – قبلاً به آنها رسیده بود، قیام کردند و هرکسی از ما خاندان هم که سکوت کند از روی علم است.
یعنی رفتارهای آن ذوات مقدسه چه از نوع قیام و چه از نوع سکوت، از ناحیه علم خداوند بوده است.
این روایت هم در جهتی قریب المعنی است با روایت قبلی و از هردو بر می آید که رفتارهای معلمان آسمانی از بصیرت و علم فوق عادی عطا شده به آنها و مجموعاً و در اصل از علم خدای سبحان نشأت می گیرد و از تقدیرات خاص او مقدر می شود و حکمت بعضی از آن رفتارها در زمانهای بعدی آشکار می شود.
سید ابن طاووس در کتاب «لهوف» روایتی را آورده است از کتاب «مولد النبی – صلی الله علیه و آله و سلم – و مولد الاوصیأ صلوات الله – علیهم و آن را به امام جعفر صادق – علیه السلام – نسبت داده است، که آن حضرت فرمود:
«لما سار أبو عبد الله الحسين بن علي عليهما السلام من مكة ليدخل المدينة لقيه أفواج من الملائكة المسومين والمردفين في أيديهم الحراب على نجب من نجب الجنة فسلموا عليه وقالوا : يا حجة الله على خلقه بعد جده وأبيه وأخيه إن الله عز وجل أمد جدك رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بنا في مواطن كثيرة وإن الله أمدك بنا . فقال لهم : الموعد حفرتي وبقعتي التي أستشهد فيها وهي كربلاء فإذا وردتها فأتوني فقالوا : يا حجة الله إن الله أمرنا أن نسمع لك ونطيع فهل تخشى من عدو يلقاك فنكون معك ، فقال :لا سبيل لهم على ولا يلقوني بكريهة أواصل إلى بقعتي وأتته أفواج من مؤمني الجن ، فقالوا له : لا مولانا نحن شيعتك وأنصارك فمرنا بما تشاء فلو أمرتنا بقتل كل عدو لك وأنت بمكانك لكفيناك ذلك ، فجزاهم خيرا وقال لهم أما قرأتم كتاب الله المنزل على جدي رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم في قوله تعالى : قل لو كنتم في بيوتكم لبرز الذين كتب عليهم القتل إلى مضاجعهم ) فإذا أقمت في مكاني فبمن يمتحن هذا الخلق المتعوس وبماذا يختبرون ومن ذا يكون ساكن حفرتي وقد اختارها الله تعالى لي يوم دحا الأرض وجعلها معقلا لشيعتنا ومحبينا تقبل أعمالهم وصلواتهم ويجاب دعاؤهم وتسكن شيعتنا فتكون لهم أمانا في الدنيا وفى الآخرة ولكن تحضرون يوم السبت وهو يوم عاشوراء وفى غير هذا الرواية يوم الجمعة الذي في آخره أقتل ولا يبقى بعدي مطلوب من أهلي ونسبي وإخواني وأهل بيتي ويسار رأسي إلى يزيد بن معاوية ( لعنهما ) الله فقالت الجن : والله يا حبيب الله وابن حبيبه لولا أن أمرك طاعة وإنه لا يجوز لنا مخالفتك لخالفناك وقتلنا جميع أعدائك قبل أن يصلوا إليك ، فقال لهم عليه السلام ونحن والله أقدر عليهم منكم ولكن ليهلك من هلك من بينة ويحيى من حي عن بينة » (۲) یعنی: زمانی که امام حسین – علیه السلام – شبانه از مکه حرکت کرد تا به مدینه (۳) وارد شود گروهی از ملائکه نشاندار و در ردیف هم او را ملاقات کردند در حالیکه سلاح هائی در دستشان بود و سوار بر مرکب های بهشتی بودند و آنها بر آن حضرت سلام کردند و گفتند: ای حجت خدا بر خلق او بعد از جد و پدر و برادرش (علیهم السلام). همانا خدا -عزّ و جلّ – جدّ شما رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – در مواطن زیادی توسط ما یاری کرد وخدا اکنون ما را به یاری تو فرستاده است.
امام حسین – علیه السلام – به آنها فرمود: وعده من و شما در کنار قبر من و در بقعه ای خواهد بود که در آنجا به شهادت می رسم و آن کربلا است. پس زمانی که به آنجا وارد شدم نزد من بیائید.
آنها گفتند ای حجت خدا، الله به ما امر کرده است که مطابق سخن تو عمل کنیم و از شما اطاعت نمائیم، پس اگر از دشمنی نگران هستی، پس ما همراه تو خواهیم بود.
امام حسین – علیه السلام – فرمود:
آنها راهی برای آسیب زدن به من نخواهند داشت، تا برسم به بقعه خودم.
و گروهی از مؤمنان «جن» هم به حضور آن حضرت رسیدند، و گفتند: ای سرور ما، ما شیعیان و یاوران تو هستیم، پس آنچه را می خواهی به ما امر کن، و اگر به ما امر کنی که تمام دشمنان تو را به قتل برسانیم در حالیکه تو در همین مکان قرار داری، خواسته تو را کفایت می کنیم.
امام – علیه السلام – برای آنها دعا کرد وبه آنها فرمود:
آیا این آیه را در کتاب خدا که بر جدّم رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم – نازل شد، نخوانده اید که فرمود:
«قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ » [آل عمران (۱۵۴)] یعنی: بگو اگر شما در خانه هایتان هم بودید، قطعاً کسانیکه کشته شدن برای آنها مقدر شده بود، بسوی قبرهای خود می رفتند.
پس اگر من در مکان خودم بمانم این مردم بیچاره [و بی سر و سامان] چگونه مورد امتحان قرار می گیرند؟ [و با چه چیزی پرورش می یابند] و چه کسی بجای من در قبر من قرار خواهد گرفت، در حالی که خدای تعالی آنجا را برای من برگزیده در روزی که زمین را می گسترانید [ و زندگی در روی زمین شروع شد] و آنجا را برای شیعیان و دوستداران ما پناهگاهی قرار داد. بطوریکه اعمالشان و نمازهایشان در آنجا قبول و دعایشان در آنجا مستجاب، و شیعیان ما در آنجا ساکن شوند و آنجا برای آنها امانی در دنیا و آخرت باشد.
و اما شما در روز شنبه که همان عاشورا است نزد ما حاضر شوید – در غیر این روایت روز جمعه گفته شده – همان روزی که در آخر آن من کشته می شوم و بعد از من باقی نمی ماند مطلوبی از اهل و نسب و برادران و اهل بیت من و در آن هنگام سر بریده مرا برای یزید بن معاویه – که لعنت خدا بر آنها باد – می برند. پس طایفه جن گفتند، سوگند به الله ای حبیب خدا و فرزند حبیب او اگر نه این است که اطاعت تو بر ما واجب است و مخالفت با نظر تو برای ما جایز نیست، ما جمیع دشمنان تو را قبل از اینکه آنها به شما برسند به قتل می رساندیم.
امام – علیه السلام – به آنها فرمود: و ما [صاحبان مقام امامت] برای جنگ با آنها [و کشتن آنها] بیشتر از شما قدرت داریم، اما لازم است [این امتحان انجام یابد تا هلاک شود آنکه هلاک خواهد شد از روی بیّنه (دلیل روشن) و زنده شود آنکه زنده خواهد بود از روی بیّنه.
ششم: ما قبلاً در بعضی از مقالات متذکر شدیم که صاحبان مقام «عصمت و امامت» مثل پیامبران خود وظیفه ارشاد و رهبری انسانها را تا مقصد نهائی خلقت بعهده دارند و آنها «معلمان آسمانی» و سفیران پروردگار عالمیان در بین انسانها هستند. پس طبعاً در رفتارهای امام حسین – علیه السلام – هم که یکی از آن معلمان آسمانی و یکی از سفرای پروردگار عالمیان در بین انسانها بود، لازم است به مقام آموزشی آن حضرت برای اهل ایمان و عموم انسانها، توجه لازم و مناسب معطوف شود.
زندگی شخصی یک امام معصوم هم مثل زندگی شخصی پیامبران خدا برای انسانها جنبه آموزشی دارد. پس در بررسی و ارزیابی اعمال و رفتارهای آن وجود مبارک قدسی لازم است جنبه آموزشی و معلمی آن حضرت در نظر گرفته شود.
از سخنان و رفتارهای شریف امام – علیه السلام – آشکار می شود که او لازم می دید که شکوه و عظمت و قدرت و جمال عبادتی بنام «جهاد» در رفتارها و اعمال گروهی از «اولیاء خاص خداوند» تجلی یابد و آشکار شود و آن مطلوب هم در مرتبه ای متعالی با حضور و رهبری یکی از صاحبان مقام عصمت و امامت امکان پذیر است. عبادتی به نام جهاد در هر دو صورت و نوع آن یعنی: «جهاد فرهنگی» و جهاد از نوع «جنگ دفاعی» – بطوریکه قبلاً با شرح و توضیحی بیان شد – با همه مشکلاتی که دارد و مشکل کشته شدن یا مجروح شدن در آن است، از ضروریات زندگی متعالی انسانی است و با بی اعتنائی به جهاد دشمنان یک ملت از اراده و تصمیم خود برای حمله به آن ملت منصرف نمی شوند و در آن صورت آن ملت بی اعتناء نسبت به جهاد، از روی ناچاری ضربات سنگین تر و تلفات انسانی بیشتری را هم تحمل خواهند کرد.
تجسم جمال و جلال و عظمت و برکات جهاد در راه خدا در مرتبه ای آشکار و متعالی از ناحیه ایمان عمیق و استقامتی مانند کوه ها، حیات و امنیت و آسایش انسانها بالخصوص کودکان و زنان و افراد بزرگسال و ناتوان را تضمین می کند و آن نوع استقامت از قدرت روحی و ایمان عمیق اولیاء خاص خداوند جریان می یابد.
الیاس کلانتری
پاورقی ها:
- ۱- اصول کافی، شیخ کلینی، کتاب الحجة، باب اَنّ الائمه علیهم السلام لم یفعلوا شیئاً و لا یفعلون الا بعهد من الله عزوجل و امر منه لایتجاوزونه، حدیث ۱ (انتشارات علمیه اسلامیه،ج ۲ ص ۲۸)
- ۲- لهوف سید بن طاووس، انتشارات سرور ص ۱۰۰
- ۳- ظاهرا در این روایت مراد از مدینه شهر کوفه است و یا اینکه احتمالاً امام – علیه السلام – چون وقت خروج از مکه و ابتداءً نمی خواست مقصد اصلی را اعلام کند، تا بلکه درگیری بین همراهان او و سپاه حکومت به وجود نیاید