کلام ایام تاریخی – ۵۸۳، نهضت مقدس حسینی – علیه السلام – تجلی بی پایان عظمت و ارزش های دین خدا

بخش دهم

بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ

کلیات:

  • قصد اصلی و محوری امام حسین – علیه السلام – از قیام خود مقابل حکومت بنی امیه
  • لزوم تجلی چهره جمیل حقیقی دین خدا و چهره پلید و منفوز صورت های بدلی و تقلبی از آن برای عموم انسانها
  • همراهان امام حسین – علیه السلام – که کنار آن حضرت ماندند و در آن جهاد با شکوه شرکت کردند، هیچ اعتنائی به کثرت سپاه دشمن نداشتند.
  • نامه ابن زیاد به حرّ درباره سختگیری با امام – علیه السلام – و فرود آوردن او در جائی بدون آب و آبادی 
  • دروغی که امام ابن سعد در نامه خند به ابن زیاد درباره امام حسین – علیه السلام – ساخت 
  • مشکل جنگ حکومت یزید با امام حسین – علیه السلام – و علت عدم تمایل عده ای از آنها به آن جنگ 
  • عدم تمایل ولید – والی مدینه – به رفتار جنگی با امام حسین و اقدام به کشتن او.
  • عدم تمایل حز ریاحی به رفتار سختگیرانه با امام – علیه السلام – و جنگ با او 
  • عدم تمایل گروهی از اهل کوفه به جنگ با امام (علیه السلام)
  • جنگ با امام حسین – علیه السلام – از نظر سیاسی و اجتماعی کار بسیار عظیم و خطرناکی بود
  • محبوبیت زیاد امام حسین – علیه السلام – در جامعه دینی و بین اهل کوفه
  • اجتماع عظیم مردم و درخواست مصرانه از امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – برای پذیرش حکومت
  •  اعلام آمادگی برای جنگ با معاویه و طرفدارانش در دوره کوتاه حکومت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
  • ارسال نامه های فراوان و نمایندگان  زیادی از طرف اهل کوفه برای امام حسین (علیه السلام)
  • بیعت هجده هزار نفر از اهل کوفه با مسلم بن عقیل برای امام حسین (علیه السلام)

* * * * * * * * * * 

   حاصل مباحث قبلی بطور خلاصه این بود که قصد اصلی امام حسین – علیه السلام –  تجلی حقایق دین خدا و عظمت و قداست و ضرورت «جهاد» در رفتارهای مقام عصمت و امامت و پیروان حقیقی آن مقام بود و با آن جهاد، آشکار شدن چهره جمیل حقیقی دین خدا و چهره پلید و منفور صورت های بدلی و تقلبی از آن بطور کامل و برای عموم انسانها در آن زمان و در زمانهای بعدی امکان پذیر می شد. لذا امام – علیه السلام –  برای جهادی باشکوه و بسیار سنگین و باعظمتی بی پایان آماده شد. , و عده ای از پیروان حقیقی و آموزش یافته های مکتب امامت هم در کنار او برای تجسم بخشیدن به شکوه و عظمت جهاد و فداکاری در راه خدا و حمایت از دین خدا آماده شدند.

    همراهان امام – علیه السلام – که کنار آن وجود مبارک قدسی ماندند و در آن جهاد عظیم حضور یافتند هیج اعتنائی به کثرت سپاه دشمن و کمی عدد خود نداشتند. تعداد همراهان امام – علیه السلام – را مورخان در حدود تقریباً هفتاد نفر یا یکصد نفر و نهایتاً یکصد و چهل و چند نفر ذکر کرده اند و عدد مشهورتر همان هفتاد و دو نفر می باشد.

    اما سپاه دشمن را بیست هزار الی سی هزار نفر نوشته اند و عدد مشهور همان سی هزار نفر می باشد. اما کثرت سپاه دشمن یعنی سپاه شیطان و اندک بودن همراهان امام – علیه السلام –  از مردان جنگی، مورد کوچکترین حد از اعتناء در سپاه توحید به وجود نیاورد. بلکه هرقدر زمان شروع آن جهاد عظیم نزدیک تر می شود اشتیاق افراد سپاه خدا بیشتر هم می شد.

   قبلاً متذکر شدیم که از طرف امیر کوفه نماینده حکومت یزید – لعنة الله علیهما – نامه ای به «حرّ» رسید که در آن دستور سختگیری با امام – علیه السلام –  داده شده بود. و او خواسته بود که حرّ،  امام – علیه السلام –  را در سرزمینی بدون آب و آبادی و بدون امکانات زندگی فرود آورد. و حرّ خود را ناچار می دید که به آن دستور عمل کند، اگر چه تمایلی برای آن رفتار نداشت. و همچنین گفته شد که فردای آن روز ابن سعد با چهارهزار سپاه از کوفه به آن منطقه رسید و محاصره امام – علیه السلام – و یاران و همراهان او شدیدتر شد.

   فرماندهی هردو سپاه و گروههائی که به تدریج به سپاه حکومتی می پیوستند، با ابن سعد بود. او هم شخصاً تمایلی به جنگ با امام حسین – علیه السلام –  نداشت و سعی می کرد کار به جنگ منتهی نشود، لذا نامه ای به ابن زیاد نوشت و در آن نامه ادعا کرد که با آن حضرت ارتباط برقرار کرده و او اظهار کرده است که حاضر است از آن سرزمین برگردد و به منطقه دیگری برود.

    ابن سعد در نامه خود به دروغ نوشت که حسین [علیه السلام]حتی حاضر شده است که نزد یزید برود و با او بیعت کند. او این دروغ را ساخت تا بلکه ابن زیاد از جنگ با امام – علیه السلام –  منصرف شود.

     آن نامه و مطالبی که در آن نوشته شده بود ابتداءً در ابن زیاد مؤثر واقع شد و او می خواست پیشنهاد ابن سعد را در خودداری از جنگ بپذیرد که بعضی از حاضران در مجلس رأی او را عوض کردند و او را تحریک به جنگ نمودند، طبق آنچه در منابع تاریخی ذکر شده عامل تحریک او شمربن ذی الجوشن بود. و ابن زیاد نامه تند و تهدید آمیزی به ابن سعد نوشت و اظهار کرد که من تو را نفرستادم تا با حسین [علیه السلام] مدارا کنی و وقتی این نامه بدست تو رسید یا سریعاً با او وارد جنگ می شوی و یا امارت سپاه را رها میکنی و آن را به شمر می سپاری.

   شمر در رأس سپاهی به کربلا رسید و جریان پیش آمده را به اطلاع ابن سعد رساند و به او گفت که یا جنگ را عهده دار می شوی و یا سپاه را به من واگذار می کنی. ابن سعد گفت نه من خودم فرماندهی را عهده دار خواهم شد و تو فرمانده پیاده ها باش و سرانجام به جنگ با امام – علیه السلام –  تصمیم گرفت و آماده شد.

    ابن زیاد در نامه خود از ابن سعد خواسته بود که راه آب را به روی امام – علیه السلام –  و همراهان او ببندد و مانع شود از اینکه کاروان امام – علیه السلام –  به نهر آب دسترسی پیدا کنند. لذا ابن سعد گروهی از سپاه خود را به حراست از نهر آب مأمور کرد فلذا کاروان امام – علیه السلام –  در مضیقه شدیدی قرار گرفتند و محاصره آنها از طرف سپاه دشمن شدیدتر شد.

مشکل جنگ حکومت یزید با امام حسین -علیه السلام

و علت عدم تمایل عده ای از آنها به آن جنگ

  عده ای از پیروان حکومت یزید و مجموعاً بنی امیه به جنگ با امام – علیه السلام –  تمایلی نداشتتند و به هر صورتی که ممکن بود می خواستند از آن جلوگیری کنند. ما توضیحاتی در این زمینه عرض می کنیم با در نظر گرفتن زمان بروز و ظهور آن ها یعنی رفتارهائی که از عده ای از سران حکومت بنی امیه و طرفداران آن حکومت بروز کرد.

    اولین فرد از پیروان حکومت بنی امیه و شخص یزید که عدم تمایل خود را به جنگ با امام حسین – علیه السلام – و سختگیری نسبت به او اظهار کرد، ولید بن عتبه امیر مدینه بود که جریان برخورد او با امام – علیه السلام –  قبلا همراه با توضیح اندکی نوشته شد.

   دومین شخصیت سیاسی که از طرف حکومت مأمور بازداشت امام – علیه السلام –  و همراهان او شده بود و با یک هزار نفر از سپاهیان حکومتی راه را بر امام – علیه السلام –  بست، شخصیت مشهور تاریخی جناب حرّ بن یزید ریاحی  رحمه اله علیه – بود و جریان رفتار او با امام حسین – علیه السلام –  را هم بطور فشرده ذکر کردیم و بعداً هم به بیان مطالبی درباره شخصیت او خواهیم پرداخت ان شاءالله تعالی.

سومین فرد سیاسی از طرفداران بنی امیه «عمر بن سعد بن ابی وقاص» بود. ابن زیاد والی کوفه او را به جنگ با امام حسین – علیه السلام –  انتخاب کرد، اما او در پذیرفتن آن دستور حکومتی مردد بود و از امیر کوفه یک شب مهلت خواست تا درباره آن مأموریت بیاندیشد. ابن زیاد به او وعده حکومت «ری» را داده بود. سرانجام او با وجود عدم تمایل، آن مأموریت را پذیرفت و در رأس لشکری برای جنگ با امام حسین – علیه السلام –  از کوفه خارج شد، و بطرف سرزمینی که کاروان امام – علیه السلام –  تحت محاصره سپاه حرّ  قرار گرفته بود، رسید و با رسیدن آن لشکر، امام – علیه السلام –  و کاروان او تحت محاصره شدیدتر قرار گرفتند. ابن سعد تمایلی برای جنگ با امام – علیه السلام –  نداشت و سعی کرد خودش را از آن گرفتاری عظیم نجات دهد، اما ابن زیاد با تأکید شدید به او دستور داد که جنگ را شروع کند و با ارسال نامه ای او را برای جنگ اکیداً مؤظف کرد.

کلام ایام ـ 515، حیات انسانی و حوادث تاریخی آن
بخوانید

   علاوه بر شخصیت های سیاسی فوق الذکر، گروه زیادی از اهل کوفه هم از روی ناچاری و از ترس مجازات ابن زیاد، در آن لشکرکشی و جنگ شرکت کردند و در اصل تمایلی برای شرکت در آن نداشتند.

   جنگ با امام حسین – علیه السلام –  از نظر سیاسی کار بسیار عظیم و خطرناکی بود. آن حضرت فرزند رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم –  و جانشین او و شخصیتی بسیار محبوب و پرطرفدار در جامعه دینی بود. اگر چه مقام حکومت او مثل برادرش امام حسن و قبل از او امیرالمؤمنین علی – علیهم السلام – غصب شده بود، و دیگران زمام حکومت دینی را در دست خود گرفته بودند.

محبوبیت گسترده شخصیت های خاندان رسالت چه امیرالمؤمنین علی و چه امام حسن و چه امام حسین – علیهم السلام – امری مسلم و آشکار بود و قابل انکار نبود و در حوادث مختلفی آن محبوبیت تجلی یافت و آشکارتر شد، از جمله در حوادث ذیل:

ا- اجتماع عظیم مردم و درخواست مصرانه از امام امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – برای پذیرش حکومت بعد از قتل عثمان

۲– اعلام آمادگی برای جنگ با معاویه و طرفدارانش در دوره کوتاه حکومت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و شرکت در لشکرکشی آن حضرت برای دفع شورش معاویه

۳- ارسال نامه های فراوان و نمایندگانی از طرف اهل کوفه و دعوت هزاران نفر از آنها از امام حسین – علیه السلام –  برای رفتن به کوفه و وعده اطاعت کامل نسبت به آن حضرت در مبارزه و جنگ با دشمنان او.

۴- بیعت هیجده هزار نفر از اهل کوفه با مسلم بن عقیل بعنوان نماینده و سفیر امام حسین – علیه السلام –  (۱)

۵- اجتماع عظیم چندین هزارنفری و قیام علیه حکومت با دعوت مسلم بن عقیل و استجابت دعوت او

۶- قیام گروهی از اهل کوفه بعد از حادثه عاشورا جهت انتقام از دشمنان و قاتلان امام حسین – علیه السلام –  و یارانش با عنوان «توابین» و جنگ آنان با سپاه حکومتی با فرماندهی سلیمان بن صرد خزاعی.

۷- قیام اهل کوفه و مجموعاً شیعیان عراق تحت فرماندهی مختار ثقفی که به شکست سپاه حکومتی و پیروزی مختار منتهی شد و ابن زیاد در آن جنگ به دست ابراهیم بن مالک اشتر کشته شد. و مختار بعد از پیروزی و تسلط بر کوفه سران سپاهی را که در سرزمین کربلا حضور یافته بودند و تعداد زیادی از آنها را که در جنگ با حضرت سیدالشهداء امام حسین – علیه السلام –  شرکت کرده بودند به قتل رساند.

علل اصلی حضور اهل کوفه در لشکر حکومتی

برای جنگ با امام حسین (علیه السلام)

   با توجه به عناوینی که در این زمینه ذکر شد، حضور هزاران نفر از اهل کوفه برای جنگ با امام حسین – علیه السلام –  حادثه ای عجیب و شگفت انگیز است، بالخصوص حضور آن عده که به آن حضرت نامه ها نوشتند و او را به شهر کوفه دعوت کردند. این موضوع احتیاج به تحلیلی دارد، اگر چه بصورت فشرده و در حد توضیحات لازم جهت روشنتر شدن موضوع اصلی مورد بحث. توضیحات مورد نظر را بصورت چند نکته در این نوشتار و ادامه آن ذکر می کنیم:

   یکم: اهل کوفه در زمان بعد از مرگ معاویه و هجرت امام حسین – علیه السلام –  از مدینه به مکه و استقرار در حرم امن الهی، حقیقتاً تمایل به حضور امام – علیه السلام –  در کوفه داشتند و آن هزاران نامه را آنها برای آن حضرت نوشتند و او را با اصرار و فرستادن نمایندگان زیادی به شهر خود دعوت کردند. یعنی کسی آنها را به آن رفتار مجبور نکرده بود و حتی در ابتدای کار شخص امام – علیه السلام –  هم هیچ علاقه ای برای رفتن به آن شهر از خود نشان نداده بود. حتی قبلاً و بعد از شهادت امام حسن مجتبی – علیه السلام –  وقتی عده ای از اهل کوفه به او نامه نوشتند و از او جهت رفتن به کوفه دعوت بعمل آوردند، آن حضرت دعوت آنها را رد کرد.

  دوم: نوشتن نامه برای امام – علیه السلام –  و دعوت او به کوفه طبعاً مشکلات و خطراتی هم برای اهل کوفه داشت، چون خبر خودداری آن حضرت از بیعت، در جامعه دینی منتشر شده بود و امام – علیه السلام – از مدینه هجرت کرده و در مکه استقرار یافته بود و آن رفتار به معنی مخالفت با حکومت و مقابله با آن بود. پس نوشتن نامه ها و فرستادن نمایندگان و دعوت از آن حضرت عملاً اظهار مخالفت با حکومت یزید – لعنه الله – بود و آن کار یک امر کم اهمیت و پیش پا افتاده ای تلقی نمی شد و بلکه عملاً نوعی مقابله با حکومت یزید بود.

   سوم: بیعت اکثر اهل کوفه با مسلم بن عقیل برای امام حسین – علیه السلام –  و اعلام آمادگی برای اطاعت از آن حضرت و جنگ با دشمنان او، و آن رفتار هم که خالی از خطر نبود و آن بیعت عمومی و افراد شرکت کننده در آن هم طبعاً از دید عمال حکومت یزید پنهان نمی ماند.

  چهارم: وقتی ابن زیاد بعنوان امیر معین شده از طرف یزید وارد کوفه شد و اقدام به تثبیت پایه های حکومت خود کرد و شخصیت مشهور و پرطرفدار کوفه یعنی «هانی بن عروه» را احضار و در دارالاماره بازداشت کرد، و مسلم بن عقیل به طرفداران امام حسین – علیه السلام –  دستور  قیام و اجتماع صادر کرد و در نتیجه یک قیام عمومی در شهر کوفه برقرار شد و دارالاماره به محاصره مخالفان حکومت یزید و ابن زیاد و طرفداران امام حسین – علیه السلام –  درآمد بطوریکه در دارالاماره و کنار ابن زیاد تعداد اندکی باقی ماندند.

  پنجم : بعد از جریان عاشورا و کشته شدن امام – علیه السلام –  و یارانش آثار پشیمانی اهل کوفه از رفتار خود و تنها گذاشتن او در مقابل حکومت آشکار شد و مقدمات قیام مسلحانه علیه حکومت فراهم شد. و ابتداءً  قیام «توابین» شروع شد و کسانیکه از یاری امام – علیه السلام –  خودداری کرده بودند، شدیداً از رفتار خود پشیمان شده و تصمیم به قیام علیه حکومت بنی امیه گرفتند. آنها سپاهی را تحت نظارت و رهبری «سلیمان بن صرد خزائی» به راه انداختند و قیام خود را تحت عنوان «توابین » شروع کردند. مقصد اصلی توابین انتقام از قاتلان حضرت سید الشهداء – علیه السلام –  و یاران او و جبران کوتاهی ها و خطاهای خودشان در جریان نهضت عاشورا بود و مقصد آنها رسیدن به پیروزی جهت حکومت نبود.

  ششم: اندکی بعد از قیام توابین، قیام مختار ثقفی شروع شد. در آن قیام گروه عظیمی از شیعیان شرکت کردند. مختار ثقفی موفقیت های قابل توجهی در آن قیام بدست آورد. عده زیادی از سپاه او به قصد انتقام از افراد سپاهی که در کربلا حضور یافتند و با امام حسین – علیه السلام – جنگیدند، با مختار همراهی نمودند. یکی از عوامل موفقیت مختار حضور «ابراهیم بن مالک اشتر» بود و شجاعت و صلابت و قدرت روحی او یکی از اسباب و علل پیروزی های مختار بود.  مختار بعد از تسلط بر کوفه عده زیادی از قاتلان امام حسین و یاران او را به قتل رساند.

   قصد ما از بیان حوادث فوق الذکر این است که علت اصلی اهمال اهل کوفه در کمک به مسلم بن عقیل و پراکنده شدن آنها در جریان قیام مسلم و تنها گذاشتن او در مقابل حکومت بنی امیه و نماینده آن حکومت در کوفه چه بود؟ و اینکه چگونه افرادی که به امام حسین – علیه السلام –  نامه نوشتند و او را به کوفه دعوت کردند، از یاری او خودداری کردند. بلکه در جنگ علیه او و بنفع حکومت یزید هم شرکت کردند. و با آن حضرت جنگیدند و قبلاً راه آب را بسوی او بستند، در حالیکه اکثر افراد آن سپاه و یا گروهی قابل توجه از آنها تمایلی به شرکت در آن جنگ نداشتند و بلکه تمایل قلبی به حکومت او و طرفداری از او در اعمال آنها آشکار بود و از همان روز عاشورا و پایان جنگ هم پشیمانی عده قابل توجهی از آنها از  جنگ با امام – علیه السلام –  در رفتارها و سخنان آنها آشکار می شد.

۱۴۰۳/۶/۱۹

الیاس کلانتری

پاورقی:

  • ۱- الارشاد، شیخ مفید، انتشارات علمیه اسلامیه، ج ۲ ص ۳۸

دکمه بازگشت به بالا
بستن