کلام ایام تاریخی – ۵۹۰ ، نهضت مقدس حسینی- علیه السلام- تجلی بی پایان عظمت و ارزش های دین خدا

بخش هفدهم

بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ 

کلیات*

  • ارزش و قداست دین خدا در دیدگاه و کلام و رفتارهای شخصیت های قدسی
  • رفتار حرّ با امام حسین -علیه السلام- مبتنی بر ادب خاصی بود.
  • نامه ابن زیاد (امیر کوفه) به حرّ و دستور او برای سخت گیری با امام ( علیه السلام)
  • محاصره کاروان همراه امام -علیه السلام- از طرف سپاه حکومتی در منطقه کربلا
  • خطابه امام حسین -علیه السلام- برای همراهان بعد از تلاقی با سپاه همراه حرّ
  • دیدگاه امام حسین-علیه السلام- درباره جامعه دینی و زندگی دنیوی.
  • دیدگاه امام حسین -علیه السلام- درباره رحلت انسان از عالم دنیا
  • علت و حکمت قیام امام حسین -علیه السلام- در کلام آن حضرت
  • زندگی دنیوی نباید هدف و مقصد اصلی انسان قرار بگیرد.
  • ارزش و موقعیت دنیا در نظر رسول خدا (صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ)
  • کلامی از وجود مبارک رسول خدا -صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ- درباره دنیا و اهل آن 
  • ارزش و موقعیت دنیا در دیدگاه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
  • کلامی از امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- در شرح و توضیح رفتارهای رسول خدا -صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ- درباره دنیا
  • رفتار عتاب آمیز امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- با کسی که دنیا را تحقیر می کرد.
  • کلامی از امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- در توصیف دنیا و بیان ارزش هایی از آن!
  • عالم دنیا به منظوری آفریده شده و آفرینش آن قطعاً دارای حکمتی است
  • دنیا در اصل جاده منتهی به فضای زندگی اخروی است و نه محل اقامت و سکونت.
  • عده زیادی از انسان ها تمام دارایی ها و فرصت های عمر خود را در جاده حیات مصرف می کنند، لذا استعداد و امکان ورود در مقصد آفرینش خود را پیدا نمی کنند.

* * * * * * * * * * 

   در ذکر حوادث مربوط به نهضت مقدس حسینی – علیه السلام – در مقاله شماره -۵۸۰ بحث منتهی شد به جریان تلاقی همراهان امام حسین – علیه السلام – با سپاه همراه حر و محاصره کاروان امام – علیه السلام – از طرف آن سپاه یعنی سپاه حکومتی.

   بعد از آن وارد بحثی تفصیلی شدیم درباره ارزش و قداست دین خدا در دیدگاه و کلام و رفتارهای شخصیت های قدسی یعنی پیامبران خدا و امامان اهل بیت – علیهم السلام – و در ادامه به تحلیل و شرح و تفسیر بعضی از رفتارهای حضرت سید الشهداء امام حسین- علیه السلام –پرداختیم. حال بعد از آن مباحث،شرح و توضیح حوادث نهضت مقدس حسینی – علیه السلام- را ادامه می دهیم.

   حر با سپاه همراهش وقتی کاروان امام –علیه السلام – را محاصره کردند، آن حضرت تسلیم آن سپاه نشد و حرّ تا حدی با آن حضرت مدارا می کرد و ادب خاصی را درباره ایشان  رعایت می نمود و امام – علیه السلام – از رفتن به طرف کوفه منصرف شده بود، و حرّ به آن حضرت پیشنهاد کرد که به راهی برود که نه به کوفه منتهی شود و نه به مدینه.(۱) اما وقتی نامه ای از ابن زیاد به او رسید که  به سختگیری نسبت به امام –علیه السلام- دستور داده بود، از حرکت کاروان آن حضرت جلو گیری کرد.

  امام –علیه السلام- به حرّ فرمود: مگر خودت پیشنهاد نکردی که از این راه فاصله بگیریم ؟ حرّ عرض کرد بلی! اما اکنون نامه ای از ابن زیاد به من رسید که در آن دستور داده است که با شما سختگیری کنم و جاسوسی را هم برای من تعیین کرده تا رفتار مرا به او گزارش دهد.

   امام – علیه السلام- در بین اصحاب و یاران و همراهان خود خطابه ای خواند و بعد ازحمد و ثناء پروردگار عالمیان و صلوات بر جدش رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم – خطاب به آنها فرمود(۲):

    «اِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الْاَمْرِ ما تَرَوْنَ، وَ اِنَّ الدُّنْيا قَدْ تَغَيَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ، وَ اَدْبَرَ مَعْرُوفُها، وَ لَمْ تَبْقَ مِنْها اِلَّا صَبابَةٌ کَصَبابَةِ الْاِناءِ،وَخَسيسُ عَيْشٍ کَالْمَرْعَي الْوَبيلِ. اَلا تَرَوْنَ اِلَي الْحَقِّ لا يُعْمَلُ بِهِ، وَ اِلَي الْباطِلِ لا يُتَناهي عَنْهُ، لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ في لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً، فَاِنّي لا اَرَي الْمَوتَ اِلَّا سَعادَةً، وَالْحَياةَ مَعَ الظَّالِمينَ اِلَّا بَرَماً.» یعنی :همانا بر ما نازل شد از امر آنچه را می بینید و همانا دنیا دگرگون شده و چهره اش تغییر کرده و زشت شده و خوبی های آن روی برگردانده و رفته است و از آن باقی نمانده جز ته مانده ای ناچیز مثل قطراتی که ته  ظرف می ماند و اندک زندگی ناگواری مانند زراعتی آفت زده. آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل ممانعت و خودداری به عمل نمی آید؟- در چنین وضعیتی لازم است مومن به ملاقات پروردگارش رغبت پیدا کند، و من مرگ در راه خدا و شهادت را جز سعادت و زندگی با ظالمان را جز رنج و ذلت نمی بینم.

   در مقاله شماره  – ۵۸۰، عرض شد که وقتی نامه امیرِ کوفه، ابن زیاد به حرّ رسید که در آن نامه او به سختگیری نسبت به امام – علیه السلام –  دستور داده بود، حرّ مانع حرکت کاروان آن حضرت شد و امام – علیه السلام –  و همراهان در محاصره آن سپاه قرار گرفتند و فردای آن روز عمر بن سعد بن ابی وقاص با چهار هزار سواره از کوفه رسید و امام – علیه السلام –  و همراهانش بطور کامل در حلقه محاصره سپاه حکومتی قرار گرفتند.

    اما خطبه ای که از امام – علیه السلام –  نقل شده ظاهراً در زمان تلاقی کاروان آن حضرت با سپاه حرّ و در همان منزل از آن وجود مبارک صادر شده است.

     امام – علیه السلام –  در آن خطبه وضعیت جامعه دینی را در بیانی کوتاه ترسیم فرموده و به علت و حکمت قیام خود هم اشاره ای نموده است. و آن خطبه شریف با عبارت ذیل شروع می شود.

    « انه قد نزل بنا من الامر ما قد ترون…»  یعنی: اوضاعی را که برای ما پیش آمده می بینید.
جالب توجه است که امام – علیه السلام –  بعد از اینکه اخبار حوادث کوفه را شنید یعنی قبل از تلاقی با سپاه حرّ، از رفتن به شهر کوفه منصرف نشد و بلکه به راه خود بطرف آن شهر ادامه داد. یک احتمال هم وجود دارد که آن حضرت بعد از شنیدن اخبار کوفه و شهادت حضرت مسلم و رفتارهای اهل کوفه و پراکنده شدن آنها از اطراف مسلم و تنها گذاشتن او، خطبه مورد بحث را برای همراهان خود قرائت فرموده، اما احتمال اول قویتر است یعنی خواندن آن خطبه بعد از تلاقی با سپاه حرّ. در هر صورت امام – علیه السلام –  به اوضاع جامعه دینی و بالخصوص شهر کوفه اشاره ای فرموده و بطور ضمنی در آن خطبه شریف متذکر پایان قیام خود شده که منتهی به شهادت او و همراهان خواهد شد.

     آن حضرت  اوصافی از جامعه دینی و باصطلاح جامعه اسلامی را ذکر کرده است که  مربوط می شود به آن زمان معین. یعنی ترسیم حقیقت زندگی دنیوی بطور کلی و مطلق در آن کلام شریف مورد نظر نبوده است. و آن امر دیگری است. و اما در خطبه مورد بحث  امام (ع) اشاره ای به اوضاع جامعه دینی آن روز دارد اگر چه در اصل آن اوضاع ارتباطی هم با اوصاف اصلی و حقیقی زندگی دنیوی پیدا می کند. و ما در این نوشتار ابتداءً به دیدگاه دین توحیدی درباره زندگی دنیوی اشاره ای می کنیم و در ادامه بحث شرح و تفسیری از کلام شریف امام – علیه السلام – خواهیم آورد.

ذکر اوصافی از  زندگی دنیوی در دیدگاه دین توحیدی

    زندگی دنیوی بطور کلی و مطلق در کلام وحی و سخنان رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – و امامان اهل بیت – علیهم السلام – بطور مکرر مورد توصیف قرار گرفته است و خدای سبحان در کلام خود از آن بعنوان یک زندگی کم ارزش در قیاس با زندگی حقیقی اخروی نام برده است بطوریکه فرمود:

    « وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» (العنکبوت، آیه ۶۴) یعنی: و این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازی نیست و همانا زندگی اخروی زندگی حقیقی است. ای کاش [این را می دانستند]

    در این آیه کریمه زندگی دنیوی در مقابل زندگی اخروی و در صورت مقایسه بین آن دو، بی ارزش و بازدارنده معرفی شده است و نه بطور مطلق و این مطلب لازم است مورد دقت قرار بگیرد.

   باز خدای سبحان می فرماید:

   « اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ- سَابِقُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» (الحدید آیه ۲۰ – ۲۱) یعنی: بدانید زندگی دنیوی چیزی نیست جز سرگرمی و بازی و آرایش و فخر فروشی بین یکدیگر و فزونی طلبی در اموال و اولاد مانند بارانی که محصول آن کشاورزان را شگفت زده نموده، سپس خشک شود و آن را زرد می بینی آنگاه خشک و شکسته شود و در آخرت عذابی شدید [برای عده ای]  و مغفرتی از طرف الله و رضوانی [برای اهل تقوا] خواهد بود و نیست زندگی دنیوی جز کالای فریبنده. – سبقت بگیرید به مغفرتی از پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن مانند وسعت آسمان و زمین است که آماده شده است برای کسانیکه ایمان آوردند به الله و رسولان او. آن است فضل خدا که به هرکس بخواهد عطا می کند و خدا دارای فضل عظیمی است.

در این دو آیه از سوره حدید هم توصیفی از زندگی دنیوی به عمل آمده و تعبیر «لعب و لهو» یعنی: بازی و سرگرمی و بازداراندگی [تقریباً] درباره آن به کار رفته است. علاوه بر این تعبیر که در آیه ۶۴ از سوره عنکبوت هم درباره زندگی دنیوی و اوصاف آن به کار رفته، اوصاف دیگری هم برای آن در آیات سوره حدید ذکر شده است.

یعنی مطلب مورد بحث در این دو آیه از سوره حدید نسبت به آیه سوره عنکبوت با بیانی تفصیلی و مثالی همراه است. می شود گفت در آیه سوره عنکبوت موضوع اصلی و محوری، بی ارزش بودن زندگی دنیوی است که نباید هدف و مقصد اصلی انسانها قرار بگیرد، در مقابل آن زندگی حقیقی و با ارزش متعالی اخروی قرار گرفته که لازم است مقصد اصلی و نهائی انسان محسوب شود و انسان فرصت عمر و همه امکانان خود را در راه رسیدن به آن مقصد به کار ببندد.

   اما آیات سوره حدید مشتمل بر آموزشی تفصیلی در این زمینه است به عبارت دیگر در آیه سوره عنکبوت اصل موضوع مورد بحث یعنی «بی ارزش بودن زندگی دنیوی» ذکر شده، همچنین اصل حیات «حقیقی اخروی» و اما در آیات سوره حدید بیانی تفضیلی درباره آن دو حقیقت آمده است.

در مورد دیگری باز در مقایسه زندگی دنیوی و زندگی اخروی می فرماید:

   «مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلَاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا –كُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا –انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلًا » (الاسراء/ آیات ۱۹ – ۲۱) یعنی: هرکه دنیای زود گذر را اراده کند، به زودی ما به او عطا خواهیم کرد آنچه را بخواهیم برای هرکه اراده کنیم، سپس برای او قرار می دهیم جهنم را که وارد آن خواهد شد ، نکوهش شده و طرد شده – و هرکه آخرت را اراده کند و سعی لازم برای آن را به کار ببرد در حالیکه ایمان دارد، سعی آنها مورد توجه [و قبول] قرار خواهد گرفت، هردو گروه را از عطای پروردگارت مدد می نمائیم و عطای پروردگارت ممنوع نمی باشد_ بنگر (توجه کن) که چگونه بعضی از آنها را بر بعضی برتری دادیم و البته آخرت دارای درجات بزرگتر و برتری های بزرگتر [ وحقیقی] می باشد.

تفسیر کاربردی قرآن کریم- 6
بخوانید

در این آیات هم مقایسه ای بین زندگی دنیوی و مقابل آن آخرت و بهشت انجام گرفته است و انسانها جهت آماده شدن برای رفتن به بهشت مورد تشویق قرار گرفته اند.

از رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم – نقل شده است که فرمود:
« لَو كانَتِ الدُّنيا تَعدِلُ عِندَ اللّه ِ مِثلَ جَناحِ بَعوضَةٍ ، ما أعطى كافِرا ولا مُنافِقا مِنها شَيئا » (۳) یعنی: اگر دنیا به اندازه بال پشه ای نزد خدا ارزش داشت، چیزی از آن را به کافر و منافق عطا نمی کرد.

این کلام نقل شده از وجود مبارک رسول خدا – صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ – دلالت بر حقارت و بی ارزش دنیا و زندگی در آن دارد! و این که آن حضرت کوچکترین ارزشی برای دنیا قائل نبود و این زندگی را حقیر می شمرد.

باز در این زمینه آن حضرت فرمود:

«مَن أصبَحَ و أمسى و الآخِرةُ أكبرُ هَمِّهِ جَعلَ اللّه ُ الغِنى في قلبِهِ، و جَمَع لَه أمرَهُ، و لَم يَخرُج مِن الدُّنيا حتّى يَستكمِلَ رزقَهُ . و مَن أصبحَ و أمسَى و الدُّنيا أكبرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللّه ُ الفَقْرَ بينَ عينَيهِ، و شتَّتَ علَيهِ أمْرَه، و لَم يَنَلْ مِن الدُّنيا إلاّ ما قُسِمَ لَهُ»(۴) یعنی: هرکس صبح وشام کند و بزرگترین همت و قصد او آخرت باشد، خداوند غنی (بی نیازی) را در قلب او قرار دهد، امر او را برای او جمع کند و او از دنیا خارج نمی شود، تا وقتی که رزق خود را به طور کامل دریافت کند و هرکس صبح و شب کند و دنیا بزرگترین همت و قصد او باشد، خداوند فقر را در بین دو چشم او قراردهد و امر زندگی او را پراکنده سازد و نمی رسد از دنیا جز به آنچه [خدا] بر او قسمت نموده است.

بیان دیگری است از وجود مبارک رسول خدا -صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ- مراد اصلی از این کلام شریف در حقارت و بی ارزشی دنیا، جلب توجه انسان ها به فضای زندگی مطلوب بهشتی و توجه اندک و خفیف به زندگی دنیوی. و این که برای رسیدن به چیزی در دنیا هم لازم است انسان بیشتر آخرت و زندگی مطلوب در بهشت را مورد توجه بیشتر قرار دهد.

در سخنان امیرالمؤمین علی -علیه السلام- به طور مکرر و در موارد زیادی، زندگی دنیا تحقیر شده و از علاقه قلبی و دلبستگی به آن نهی شده اند از جمله:

«وَ أُحَذِّرُكُمُ الدُّنْيَا، فَإِنَّهَا مَنْزِلُ قُلْعَةٍ وَ لَيْسَتْ بِدَارِ نُجْعَةٍ، قَدْ تَزَيَّنَتْ بِغُرُورِهَا وَ غَرَّتْ بِزِينَتِهَا. [دَارٌ] دَارُهَا هَانَتْ عَلَى رَبِّهَا فَخَلَطَ حَلَالَهَا بِحَرَامِهَا وَ خَيْرَهَا بِشَرِّهَا وَ حَيَاتَهَا بِمَوْتِهَا وَ حُلْوَهَا بِمُرِّهَا»(۵) و من شما را از دنیا بر حذر می دارم، به راستی آن منزل اقامت نیست و خانه ای است که باید از آن جدا شد، آراسته شده با فریب هایش و فریبنده شده با زینت هایش،سرایی است حقیر و بی ارزش در نزد پروردگارش، پس در آمیخته حلال آن را حرامش و خیر آن را با شر آن و میانش را با رحلت و مرگ آن و شیرینیش را با تلخی آن.

باز فرمود:

سپس دنیا خانه فنا و زحمت و سختی و دگرگونی ها و عبرت ها است، پس از جریان فنا می باشد این که روزگار تیر را در کمان گذاشته و تیرهای آن به خطا نمی رود و جراحت های آن مرحم نمی پذیرد، و زنده را با مرگ می زند و سالم را با بیماری و نجات یافته را با هلاکت و شدت غضب.

همچنین فرمود:

«وَ لَقَدْ كَانَ فِي رَسُولِ اللَّهِ كَافٍ لَكَ فِي الْأُسْوَةِ، وَ دَلِيلٌ لَكَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْيَا وَ عَيْبِهَا وَ كَثْرَةِ مَخَازِيهَا وَ مَسَاوِيهَا، إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا وَ وُطِّئَتْ لِغَيْرِهِ أَكْنَافُهَا وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا وَ زُوِيَ عَنْ زَخَارِفِهَا»(۶) یعنی: برای تو کفایت می کند در اسوه قرار دادن رسول خدا -صلی اللَّهِ علیه وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ- و دلیلی برای تو برای نکوهش دنیا و زشتی های آن و کثرت خواری ها و رسوایی های آن.

و در ادامه این خطبه شریف و در بخش دیگری از آن می فرماید:

«فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْيَا بِقَلْبِهِ وَ أَمَاتَ ذِكْرَهَا [مِنْ‏] عَنْ نَفْسِهِ وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِيبَ زِينَتُهَا عَنْ عَيْنِهِ» یعنی: پس اعراض نمود او از دنیا با قلبش و یاد آن را از نفس خود خارج ساخت.

اما شگفت انگیز است که روزی امام -علیه السلام- شنید که مردی دنیا را نکوهش [وتحقیر] می کند، به او فرمود:

«أَيُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْيَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِيلِهَا أَ تَغْتَرُّ بِالدُّنْيَا ثُمَّ تَذُمُّهَا أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْهَا أَمْ هِيَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ مَتَى اسْتَهْوَتْكَ أَمْ مَتَى غَرَّتْكَ أَ بِمَصَارِعِ آبَائِكَ مِنَ الْبِلَى أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِكَ تَحْتَ الثَّرَى كَمْ عَلَّلْتَ بِكَفَّيْكَ وَ كَمْ مَرَّضْتَ بِيَدَيْكَ تَبْتَغِي لَهُمُ الشِّفَاءَ وَ تَسْتَوْصِفُ لَهُمُ الْأَطِبَّاءَ غَدَاةَ لَا يُغْنِي عَنْهُمْ دَوَاؤُكَ وَ لَا يُجْدِي عَلَيْهِمْ بُكَاؤُكَ لَمْ يَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُكَ وَ لَمْ تُسْعَفْ فِيهِ بِطَلِبَتِكَ وَ لَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِكَ وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَكَ بِهِ الدُّنْيَا نَفْسَكَ وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَكَ إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ»(۷) ای نکوهش کننده دنیا که فریب آن را خورده ای، آیا فریب دنیا را می خوری سپس آن را نکوهش می کنی؟ آیا تو درباره آن مرتکب جرم شده ای، یا دنیا درباره تو؟ دنیا کی تو را سرگشته ساخت و کی تو را فریب داد؟ آیا با محل دفن پدرانت که در آن پوسیده اند و یا با خوابگاه های خاکی مادرانت …

دنیا خانه صدق است برای کسی که با آن صداقت ورزد و خانه عافیت است برای کسی که آن را شناخت [و به حقیقت] آن پی برد، و خانه غنا و بی نیازی است برای کسی که از آن توشه بردارد [و برای آخرت خود] اندوخته کند و خانه موعظه است برای کسی که از آن موعظه پذیرفت. [دنیا] مسجد دوستان خدا و نمازخانه ملائکه خدا و محل نزول وحی خداوند و تجارتگاه اولیاء الله است.

در این کلام شریف، در عباراتی  از آن که ذکر شد، دو نکته اساسی و دارای اهمیت بیشتر لازم است مورد توجه قرار بگیرد. یکم: علت رفتار عتاب آمیز امیر المؤمنین علی -علیه السلام- با شخصی که دنیا را نکوهش می کرد. دوم: مدح دنیا از طرف امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- در حالی که خود آن وجود مبارک و آن حکیم آسمانی به طور مکرر دنیا و زندگی آن را تحقیر و نکوهش می نمود.

درباره نکته یکم: می شود گفت: نکوهش و تحقیر دنیا لازم است در رفتارهای انسان ها آشکار شود و بی اعتنایی اهل ایمان نسبت به آن در اعمال آن ها حالت ظهور پیدا کند و آن روحیه در آن ها منشاء رفتارهای کریمانه ای شود که نشان دهنده حقارت دنیا می باشد. اما شخص موردنظر بی اعتناء به اصل این موضوع و فقط در سخنان خود، دنیا را نکوهش می کرد وبه موقعیت حقیقی دنیا توجهی نداشت، لذا امام -علیه السلام- متذکر خطای او و دیدگاه نادرست او در مورد دنیا شد و توصیفی حقیقی و کامل از آن به عمل آورد.

 حکمت خلقت دنیا

توضیح بیشتر این که عالم دنیا به منظوری آفریده شده و آن آفرینش قطعاً دارای حکمتی است و اصل خلقت دنیا و نظام حقیقی آن امری است ضروری. اما دنیا در اصل جاده زندگی حقیقی اخروی است و مزرعه آن و نه محل اقامت و سکونت و لازم است انسان این جاده را طی کند و به مقصد اصلی آفرینش برسد. و در این مزرعه زراعتی انجام دهد که با محصول آن زراعت نیازهای خود را در عالم بعدی تامین کند. اما عده زیادی از انسان ها تمام دارائی ها و فرصت های عمر خود را در جهت بهره برداری از متاع موجود در کنار این جاده مصرف می کنند و به لذت های آنی و فوری و موقتی و ظاهری و کودکانه از آن متاع اکتفاء می کنند و توجهی به مقصد آفرینش و اشیاء مورد نیاز خود در آن مقصد عظیم ندارند. مثل این که گروهی از انسان ها و یا افراد یک خانواده با همدیگر و همراه عده دیگری سفری را شروع کرده اند و در جاده ای در حال حرکت هستند و مقصد آن ها در اصل رسیدن به منطقه ای و شهری است جهت سکونت دائمی در آن. اما در بین مسافران در آن جاده دو دیدگاه متفاوت وجود دارد و برقرار است. یکی دیدگاه افرادی که در سنین فعالیت عقلی قرار دارند مثل کسانی که سرپرستی افراد خانواده خود را به عهده دارند و تجربیاتی را در زندگی خود به دست آورده اند و علمی نسبت به جاده و مقصد منتهی به آن دارند و قصد اصلی آن ها محافظت از افراد خانواده و دارائی ها و لوازم زندگی و رسیدن سریع به مقصد -در حد امکان- و اکتفاء به صرف غذا و استراحت در کنار جاده در حد لزوم و ضرورت و ادامه سفر می باشد. یعنی آن ها در طول آن سفر عمدتاً در فکر رسیدن به مقصد بدون گرفتار شدن در خطرات و بیراهه رفتن و آسیب دیدن خود و افراد همراه و از بین رفتن امکانات زندگی هستند.

دیگری دیدگاه کودکان و افرادی است که فرصتی برای تعقل و علاقه ای نسبت به آن ندارند و تمام فکر  و ذکر آن ها توقف در استراحت گاه ها و صرف غذا و نوع آن و تماشای فروشگاه ها و اشیاء موجود در آن ها و خریدن و بدست آوردن آن اشیاء می باشد. این گروه دوم آن چنان در فکر  نوع غذاها و اشیاء فریبنده در فروشگاه ها و گردشگاه ها کنار جاده هستند که هیچ توجهی و اعتنایی به خطرات سفر و جاده ندارند. آن ها توجهی ندارند به این که احتمال خراب شدن و فاسد شدن بعضی از اشیاء همراه خود و یا سرقت آن ها و خطرات و زیان های دیر رسیدن به مقصد و خراب شدن وسیله نقلیه خود و یا جا ماندن از وسایل نقلیه عمومی وجود دارد، لازم است آن ها از تجربیات و علم افراد با تجربه برای لذت بردن از آن سفر و رسیدن به آسایش در مقصد موردنظر بهره مند شوند و این که لازم است آن ها امکانات و اشیاء همراه خود و دارایی مالی خود را عمدتاً برای رسیدن به مقصد و سکونت در آن و تهیه مسکن مناسب اختصاص دهند و نه فقط برای لذت بردن در جاده و محل های استراحت در کنار آن.

ادامه بحث و نتیجه گیری از آن در بخش بعدی خواهد آمد. ان شاء الله تعالی.

الیاس کلانتری

 

پاورقی ها

  • ۱- لهوف، سید ابن طاووس ، انتشارات سرور،ص۱۱۴
  • ۲- در مقاله شماره- ۵۸۸،بخشی از این خطبه شریف را بدون شرح و توضیح ذکر کردیم
  • ۳- غرر الحکم، ابو محمد حرّانی، بخش سخنان پیامبر اکرم (ص)، ح ۳۲ (انتشارات آل علی -علیه السلام- ص ۶۴)
  • ۴-همان، ح ۱۰۴ (ص۸۰)
  • ۵-نهج البلاغه، خطبه۱۱۳
  • ۶-همان، خطبه ۱۶۰
  • ۷-همان، حکمت ۱۳۱
برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن