کلام ایام – ۶۰۷ ، مهمانی ملکوتی دائمی خدای سبحان

بخش دوم*
کلیات*
- ارتباط شب قدر با شخصیت و موقعیت حجت های پروردگار عالمیان
- موضوع استجابت دعاها در ماه رمضان
- محورهای اصلی اعمال ماه رمضان عبارتنداز: روزه ، دعاهای زیاد، تلاوت قرآن زیاد،
- استقبال از شب قدر همراه ملائکه
- دعا برای توفیق روزه گرفتن
- دعا برای توفیق تلاوت قرآن
- از جمله شرایط استجابت دعا داشتن نیت های صادقه و قلوب طاهره وقت دعا کردن است.
- قرآن مجید حقیقتی است دارای مراتب متعدد و یک مرتبه از آن دارای عظمت و کرامت فوق ادراک عادی انسانی است.
- انسانها متناسب با موقعیت علمی و سطوح استعدادی و میزان فعالیت تحقیقی خود می توانند از قرآن مجید بهره برداری کنند
- آن مرتبه متعالی و فوق عادی از علوم و معارف قرآن مجید که درسطح قدرت ادراکی «مطهرون» قرار دارد ، مرتبه قبل از نزول آن است.
- صاحبان مقام عصمت به «کتاب مکنون» علم دارند
- شقی و محروم و زیانکار واقعی در روز قیامت چه کسانی هستند؟!
- ارتباط بین «مغفرت» و «بهشت»
- ارزش مغفرت خدا وقتی روشن می شود که ارزش بهشت ونعمت های آن روشن شود
- بعضی از انسانهای صالح و اهل بهشت هم گرفتار سختی ها و مشقت هائی در روز قیامت خواهند شد.
- گرسنگی و تشنگی طولانی در روز قیامت و علل آن
- موضوع حفظ زبان در اخلاق دینی و حکمت آن
- اعضای بدن انسان و قوای وجودی او لوازم و ابزارهائی هستند که برای رسیدن به مقصد اصلی حیات باید بکار گرفته شوند.
- وسائل و ابزارهای روح انسان در صورت غفلت او، به عوامل نقمت ها و بلاها تبدیل خواهد شد.
- نعمت زبان و قدرت تکلّم و مشکلات کسانی که فاقد آن هستند.
- نقش گریه در زندگی نوزاد و کودک انسان
- وقتی نعمت زبان و قدرت تکلّم تبدیل به عوامل و اسباب بلاها و گرفتاری ها می شوند.
- انواع ممنوعیت ها برای تکلّم در جوامع مختلف
- اعراض از لغویات از کمالات اخلاقی مؤمنان حقیقی می باشد.
- مجازات های قانونی در جوامع مختلف برای گفتن سخنان ممنوع
- ممنوعیت های قانونی و ممنوعیت های اخلاقی در جوامع انسانی
- در اخلاق دینی انسان ها به گفتن چه نوع سخنانی تشویق می شوند؟
- امساک از گفتن سخنان غیر ضروری یکی از عوامل کمال روزه است!
- کلامی از امیرالمؤمنین- علیه السلام- درباره تکلّم عاقل و احمق
- چرا انسان ها از بعضی نگاه ها ممنوع شده اند؟
* * * * * * * * * * *
۶- «فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ غُفْرَانَ اللَّهِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ عَطَشَهُ وَ تَصَدَّقُوا عَلَی فُقَرَائِکُمْ وَ مَسَاکِینِکُمْ وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَارْحَمُواصِغَارَکُمْ وَ صِلُوا أَرْحَامَکُمْ» یعنی: پس به راستی ]و در حقیقت[ شقی ]و بدبخت[ کسی است که در این ماه عظیم از غفران خدا محروم شود، و یاد کنید با گرسنگی و تشنگی ]ناشی از روزه] خود از گرسنگی و تشنگی روز قیامت. و صدقه بدهید به فقراء و مساکین خودتان و بزرگان خود را تکریم کنید و به کوچکترها ترحّم ]و محبت [کنید و با بستگان خود پیوند برقرار کنید .]و به آنها محبت کنید[
در این بخش از کلام شریف ده مورد از آموزشهای اخلاقی و رفتارها و اعمال عبادی مورد تأکید و تذکر قرار گرفته است و آنها عبارتند از:
- موضوع شقاوت و سعادت
- محرومیت از بعضی نعمت های پروردگار عالمیان
- غفران خدا
- عظمت ماه مبارک رمضان
- یکی از انواع آموزش ها در فرهنگ دین خدا
- تذکری درباره قیامت و اقامت طولانی در آن
- تصدق بر فقرا و مساکین
- تکریم بزرگسالان و احترام خاص به آنها
- محبت به کودکان و ابراز آن نوع محبت در رفتارهای اهل ایمان
- برقراری ارتباط محبت آمیز و باصطلاح «صله ارحام» با بستگان و اظهار محبت به آنها
شقاوت و سعادت
کلمه «شقاوت» در فرهنگ دینی و یا بطور کلی فرهنگ متداول بین اهل ایمان، مقابل «سعادت» و فلاح به کار می رود.
فلاح عبارت است از رسیدن به آرزوها و خواسته ها.
علامه طباطبائی – رضوان الله تعالی علیه – در تفسیر المیزان در معنی «فلاح» بیانی دارد که خلاصه آن چنین است: فلاح و فوز و نجاح و ظفر و سعادت الفاظی هستند قریب المعنی با یکدیگر، لذا راغب فلاح را به رسیدن به آرزو و خواسته که تقریبا به معنی سعادت است تفسیر کرده. فلاح دو نوع است و آن دو عبارتند از دنیوی و اخروی، اما فلاح دنیوی رسیدن به سعادت هائی است که زندگی دنیوی با آنها دلنشین و مطلوب می شود مثل: بقاء و ثروتمندی و عزت.
و فلاح اخروی به داشتن چهار چیز است و آنها عبارتند از :
بقاء بدون فنا
ثروتمندی بدون فقر
عزت بدون ذلت
علم بدون جهل
و بنابراین می شود گفت : فلاح همان سعادت است. (۳)
شقاوت – بطوریکه متذکر شدیم – مقابل سعادت قرار می گیرد یعنی می شود گفت: شقی یعنی محروم از سعادت و شخصی که به خواسته ها و آرزوهای خود نرسیده و از رسیدن به مقاصد خود در دنیا و مقصد حقیقی آفرینش خودش محروم و نا امید مانده است.
در عبارت محل بحث از خطبه شریف اشاره ای شده است به اینکه در ماه خدا یعنی ماه پربرکت رمضان که سرشار از جریان رحمت و برکات فوق عادی خدای کریم است، احتمال وجود دارد که عده ای از سعادت عظیم برقرار در ایام و لیالی آن محروم شوند و چنین افرادی حقیقتاً زیانکار و در شقاوت خواهند بود.
غفرانِ خدا برای بندگان قله رفیعی در سلسله جبال فضائل ماه رمضان محسوب میشود و ارزش آن در زندگی انسان ها بسیار عظیم است. وقتی بنده ای مورد غفران خدا قرار میگیرد، اگر گناهانی مرتکب شده باشد، آثار آن گناهان از بین میرود و روح او از آثار پلید گناه پاک می شود! و اگر گناهی در کار نبود، غفران خدا موجب بالاتر رفتن درجات بنده و ذخیره ای برای زندگی بعدی و زندگی اخروی او خواهد شد.
لازم به ذکر است که در آیات زیادی از قرآن مجید غفران و بهشت در کنار هم و مرتبط با هم ذکر شده اند. بعنوان نمونه و مثال:
مثال یکم: «وَاللَّهُ يدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيبَينُ آياتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يتَذَكَّرُونَ»(البقرة/۲۲۱) یعنی: و خدا شما را به سوی بهشت و مغفرت با اذن خود می خواند و آیات خود را برای مردم بیان و روشن میکند، باشد که متذکر شوند.
مثال دوم: «وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ» (آل عمران/۱۳۳) یعنی: و با سرعت حرکت کنید ]و بشتابید[ به سوی مغفرتی از پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن آسمانها و زمین است و آماده شده است برای اهل تقوی.
مثال سوم: «أُولَئِكَ جَزَاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ» (آل عمران/۱۳۶) یعنی: پاداش آنها مغفرتی از پروردگارشان خواهد بود و باغ های بهشتی که نهرهائی در فضای آن جریان دارد و آنها به طور دائم در آنجا خواهند بود و چه نیکو است پاداش اهل عمل.
در این آیات مغفرت و بهشت کنار هم و مرتبط به هم ذکر شده است، یعنی انسان لازم است مورد مغفرت پروردگارش قرار بگیرد تا شایستگی ورود به بهشت را پیدا کند.
ارزش مغفرت از جانب پروردگار عالمیان وقتی قابل درک است که ارزش بهشت و نعمتهای آن قابل محاسبه و ادراک باشد و هر دو در عالم دنیا امکان پذیر نمی باشد. یعنی ارزش بهشت و نعمتهای آن تا وقتی که انسان در دنیا قرار دارد، قابل فهم و درک عادی او نخواهد بود.
رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- اشاره ای فرمود به اینکه فرد محروم و بیچاره کسی است که در این ماه عظیم از غفران خدا محروم شود.
درباره بعضی از این نکات و عناوین در مقالات سالهای قبل- که در این مجموعه مجددا ذکر شده – مباحث فشرده ای بیان شد و در این نوشتار جدید و فعلی مطالب دیگری به آنها اضافه می شود و در نتیجه بخشی از نواقص مقالات قبلی هم از این طریق برطرف می شود.
در ادامه بحث عرض می کنیم که در خطبه شریف اشاره ای شده است به اینکه محرومیت از برکات نازل در این ماه و بطور کلی در همه زمانها و شرایط مختلف زندگی، محرومیت از غفران خدای سبحان است و محرومیت های نوع دیگر در مقابل این محرومیت و در مقایسه با آن، حادثه و رویداد مهمی به حساب نمی آید.
محرومیت از بعضی نعمت های پروردگار عالمیان
در قطعه مورد بحث اشاره ای به محرومیت عده ای از انسانها شده و علاوه بر اصل موضوع محرومیت ، نوعی از آن مورد توجه قرار گرفته است و آن عبارت است از محرومیت از غفران خدای سبحان. یعنی اگر چه در بعضی زمانها و بعضی مکانها، رحمت و برکات پروردگار عالمیان در فضای زندگی انسانها بصورت فراوان و کثیر جریان دارد، اما امکان دارد انسانها یا بعضی از آنها از آن برکات و یا مراتبی از آنها محروم شوند.
در بعضی از مقالات قبلی اشاره ای داشتیم به این نکته که رحمت خدای سبحان با وجود وسعت عظیمی که دارد و با وجود فراوانی آن ،عواملی سبب محرومیت عده ای از انسانها در بعضی جهات از آن رحمت واسعه و مراتبی از آن می شوند. و همچنین متذکر شدیم که رحمت بی پایان خداوند در مجاری معینی جریان می یابد و لازم است انسانها جهت اتصال به آن سراغ آنها بروند. یعنی « مجاری رحمت خداوند» و در کنار آنها قرار بگیرند.
بعنوان مثال: میزان نور و انرژی که از خورشید منتشر می شود_ و به راحتی هم قابل محاسبه و ارزیابی نیست تغییر پذیر است و مثلا می شود گفت که انسانها می توانند از طرق مختلف و از ناحیه تحولات علمی و صنعتی و کشاورزی پیشرفته، هزاران و میلیونها برابر وضعیت فعلی از آن نور و حرارت عظیم بهره مند شوند ، اما با وجود این امکان، عده ای از انسانها از بعضی مراتب این نعمت عظیم بی بهره و یا کم بهره هستند و استفاده آنها از این نعمت فراوان ، اندک و ناچیز است.
می شود گفت: غفران خدا و در این ماه پر فضیلت مثل نور و حرارت خورشید جریان دارد، اما عده ای از انسانها بجهت وضعیت شغلی و نوع مسکن و سایر عوامل از مراتبی از این نعمت محروم می مانند و یا بهره برداری اندکی از آن برای آنها امکان پذیر می شود.
غفران خدا
غفران خدای سبحان نعمت بسیار عظیمی است که در اثر اعمال عبادی و دعاهای بندگان به آنا عطا می شود. این نعمت عظیم وقتی به انسان عطا می شود، سبب ورود او به بهشت و فضای سعادت ابدی خواهد شد، بنابراین ارزش آن فوق حد محاسبه خواهد بود.
عوامل بهره مندی از این نعمت عظیم در ماه رمضان بطور مستمر و فراوان در ساعات شب و روز در فضای زندگی انسانها برقرار می شود و انسانها با سهوات می توانند به آن جریان مبارک متصل شوند و در کنار آن قرار بگیرند و محروم و زیانکار حقیقی کسی است که نتواند از این فرصت بسیار گرانبها بهره مند شود و نیازهای خود را برطرف کند.
عظمت ماه مبارک رمضان
در این بخش مورد بحث از خطبه شریف اشاره ای هم شده به عظمت ماه رمضان بطوریکه فرمود:
«فِی هَذَا الشَّهْرِ الْعَظِیمِ» اما در این عبارت به ذکر اصل موضوع «عظمت ماه رمضان » بدون تفصیل اکتفاء شده است. البته می شود گفت که تمامی خطبه شریف در حقیقت بیان تفصیلی عظمت این ماه است. اما در عین حال در این عبارت علاوه بر آن بیان تفصیلی اصل موضوع هم به نحو اجمال مورد تذکر قرار گرفته است.
عظمت ماه مبارک رمضان جهات متعددی دارد و بهره برداری از آن در ابعاد مختلفی امکان پذیر است و نکات مختلفی در این زمینه قابل بحث و توضیح است مثل:
- روزه گرفتن و فواید عظیم معنوی آن
- نزول قرآن کریم در این ماه
- قرار گرفتن شب قدر در این ماه که بهتر از هزار ماه است.
- جریان امواج رحمت و غفران خداوند در سطح وسیعی از عالم
- تقدیر امور زندگی انسان ها در این ماه و در شب قدر
- به جریان افتادن عبادت با شکوه انفاق در راه خدا به نیازمندان
- اعطاء اجر و پاداش هزاران برابر برای اعمال عبادی انسان
این موارد جلوه هائی از عظمت این ماه پر برکت با خود دارد و اما برای بیان عظمت آن بطور تفصیلی احتیاج به نوشتن مقالات و کتابای زیادی وجود دارد.
انواع آموزش های در فرهنگ دین خدا
در قرآن مجید و بطور کلی در فرهنگ دین خدا انواعی از روشهای آموزشی به کار رفته است، مثل خطابه ها و استفاده از داستان ها و پرسش و پاسخ و مثال و ذکر نمونه هائی از حوادث تاریخی، بالخصوص داستانهای پیامبران خدا و پیروان آنها و در جهت مقابل در گیری ها و جنگهائی که در طول تاریخ حیات انسان ها ، مخالفان پیامبران علیه دین خدا و پیروان آن به راه انداختند.
یکی از روشهای آموزشی به کار رفته در قرآن مجید و بطور کلی در فرهنگ دین خدا، استفاده از حس فطری جلب منافع و فواید و دفع زیانها و خطرات است.یعنی انسانها بطور فطری به آسایش و بهره مندی از منافع و فواید و دفع و رفع ضررها و زیان ها و محرومیت ها و خطرات علاقه مند هستند.
در این بخش از کلام شریف وضعیت انسان در روز قیامت و تشنگی و گرسنگی طولانی در آن مورد تذکر قرار گرفته و از آنها خواسته شده است که با تحمل تشنگی و گرسنگی ناشی از روزه گرفتن ،تشنگی و گرسنگی روز طولانی قیامت را به خاطر آورند و با انجام عبادات عظیم ماه رمضان مثل همین عبادت عظیم یعنی روزه گرفتن و اطعام فقراء و مساکین و قرائت زیاد قرآن مجید و اصلاح اخلاق و رفتار های خود با دیگران از مشقت ها و شرور گسترده روز طولانی قیامت و مراتبی از آن مشقت ها و شرور معاف شوند.
تذکری درباره قیامت و اقامت طولانی در آن
در کلام شریف رسول خدا- صلی الله و علیه و آله و سلم- تذکری هم به روز قیامت و موضوع تنشنگی و گرسنگی انسانها در آن به عمل آمده و توجه اهل ایمان و یا به طور کلی همه انسانها به آن جلب شده است.به طوری که فرمود:
«وَ اذْکُرُوا بِجُوعِکُمْ وَ عَطَشِکُمْ فِیهِ جُوعَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ عَطَشَهُ»در روز قیامت- که البته مراد دوره ای طولانی چندین هزار ساله است- انسان ها مطابق احادیثی که از ذوات مقدسه معصومین- علیهم السلام- نقل شده، مدت های طولانی گرفتار گرسنگی و تشنگی خواهند شد! حتی کسانیکه بعد از پاک شدن آثار گناهان از روح خود مورد غفران خدا قرار گرفته و وارد بهشت خواهند شد. به بیان دیگر اهل بهشت هم- جز عدهای از آنها- بعضی سختی ها و مشقّت ها و فشارهای روز قیامت از جمله گرسنگی ها و تشنگی های طولانی را تحمّل خواهند کرد.
البته گرسنگی و تشنگی و میزان آنها در روز قیامت و سایر سختی ها و مشقّت ها و گرفتاری ها به وضعیت دنیوی انسان ها و اعمال صادرشده از آنها ارتباط خواهد داشت! یعنی بعضی از گناهان انسان ها، و پرخوری آنها در دنیا و غفلت از گرسنگی فقرا و نیازهای آن ها و مجموعاً زندگی تفریحی و پرداختن به عیش و نوش در دنیا موجب گرسنگی و تشنگی طولانی روز قیامت خواهد شد.
علاوه بر این حتی بعضی از انسان های صالح و مجموعاً اهل بهشت هم در روز قیامت گرفتار محرومیت ها و مشقّت هائی خواهند شد، اگرچه سرانجام غفران خدا شامل حال آنها شود و از آن گرفتاریها و از فضای قیامت نجات یابند و وارد بهشت شوند. گرسنگی و تشنگی انسان از ناحیه روزه ماه رمضان هم، می تواند یادآور اوضاع روز قیامت شود و تأثیراتی در اخلاق و رفتار انسان ایجاد کند و هم، میتواند مانع گرسنگی و تشنگی روز قیامت شود.
البته سختی ها و مشقت ها و شرور روز قیامت بسیار زیاد است و تشنگی و گرسنگی طولانی در آن فقط جهتی از شرور گسترده آن می باشد. و بیان عظمت و وسعت شرور آن با چند تذکر عادی و کوتاه و نوشتن چند مقاله و کتاب تحقق کامل نمی یابد.و این تذکرات فقط سبب یاد آوری های مکرر اصل موضوع قیامت می شود. که البته همین تذکرات کوتاه هم بسیار ضروری و اثر گذار است.
تصدق بر فقراء و مساکین
وجود مبارک رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- در بخشی از این کلام شریف پیروان خود را به عبادت عظیم دیگری در ماه رمضان سفارش کرده و فرمود:
« وَ تَصَدَّقُوا عَلَى فُقَرَائِكُمْ وَ مَسَاكِينِكُمْ»
در این بخش از کلام شریف آن حضرت امر بصدقه و احسان و کمک به فقرا و مساکین فرموده. یعنی از جمله سفارشات به اهل ایمان، کمک به نیازمندان است. که البته این کار به طور دائم و مستمراً باید انجام بگیرد، و در ماه رمضان توصیه بیشتری نسبت به آن به عمل آمده.
صدقه به مالی گفته میشود که انسان به قصد تقرّب به خدا و جهت رضای او از مال خود جدا میکند و به دیگران می دهد. تصدّق یعنی صدقه دادن، به زکات واجب هم صدقه گفته شده. یعنی صدقه به معنی بخشیدن مقداری مال است. اعمّ از زکات واجب و یا مستحب. پرداختن مقداری مال به نیازمندان و تأمین نیازهای مالی آنها از ارکان زندگی اجتماعی میباشد و اگر این رفتار موجب غفلت قرار بگیرد فساد عظیمی در جامعه به وجود خواهد آمد.
در ادامه این بخش از خطبه شریف سه دستور اخلاقی هم صادر شده که ارتباطی هم با همدیگر دارند و آنها عبارتند از تکریم بزرگترها و محبت و توجه به کوچکترها و ارتباط محبت آمیز با بستگان. این سه دستور هم از ارکان اخلاق دینی و رفتارهای اجتماعی محسوب میشوند.
قابل توجه است که در این بخش از کلام شریف و در این پنج دستور اخلاقی، ضمیر جمع تکرار شده. یعنی فرمود: فقراء خودتان و مساکین خودتان و بزرگترهای خودتان و کوچکترهای خودتان و بستگان خودتان. این نوع بیان انسان ها را بیشتر به عمل خیر ترغیب میکند و نوعی ملاطفت بین انسانها ایجاد می کند، یعنی اینکه مؤمنان نیازمندان جامعه را متعلّق به خودشان بدانند و نه افراد بیگانه ای که فقط به کمک دیگران احتیاج دارند. همچنین بزرگترها و کوچکترها و کسانیکه ارتباط قوم و خویشی با یکدیگر دارند.
درباره این دستورات اخلاقی در ادامه این مقالات بیانی خواهیم داشت – ان شاءالله تعالی-و فعلا به نوشتن بعضی از مقالات دیگر که ضرورتی در نوشتن آنها وجود دارد، قبل از رسیدن به روزهای آخر این ماه مبارک و بالخصوص «شب های مبارک قدر» بنابراین این تذکرات مهم اخلاقی را که در خطبه شریف رسول خدا -صلی الله علیه و آله وسلم- آمده به فرصت دیگری موکول می کنیم.
۷- «وَ احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ غُضُّوا عَمَّا لَا یَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ أَبْصَارَکُمْ وَ عَمَّا لَا یَحِلُّ الِاسْتِمَاعُ إِلَیْهِ أَسْمَاعَکُمْ» یعنی: زبان های خود را حفظ کنید و چشم های خود را بپوشانید از آنچه نگاه کردن به آن حلال نیست و گوش های خود را ببندید به آنچه گوش دادن به آن حلال نیست.
در این بخش از خطبه روز رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- سه دستور اخلاقی مورد سفارش قرار گرفته، درباره استفاده صحیح و معقول و مشروع از زبان و چشم و گوش سه عضو بسیار فعال بدن انسان و خودداری از استفاده نامشروع و غیرقانونی از آن ها.
دستور اولی درباره نحوه استفاده از زبان و مراقبت از فعالیت آن در محدوده قانونی و عقلی و اخلاق دینی است. اعضاء بدن انسان و قوای وجودی او وسائل و ابزار هائی هستند که انسان برای رفع نیاز های خود و رسیدن به مقاصد خود در زندگی دنیوی و کسب استعداد برای ورود به مقصد نهائی باید از آن ها بهره برداری کند یعنی آن ها به این منظور در اختیار او گذاشته شده است. اما گاهی این وسائل و ابزارها در راه های نادرستی به کار گرفته می شوند، در نتیجه نه تنها نیازهای حقیقی و طبیعی انسان ها با آن ها تأمین نمی شود، بلکه عامل وقوع حوادث خطرناکی هم می شوند و امکان دارد از ناحیه به کار بستن آن وسائل به صورت نادرست و غیر معقول و غیر قانونی زندگی خود انسان و افراد وابسته به او و حتی دیگر همنوعان او دچار اختلالات و آسیب ها و آفاتی بشود.
به عنوان مثال: زبان یعنی قدرت تکلّم و ابزار آن یکی از نعمتهای عظیم پروردگار عالمیان است و انسان با این وسیله نیت های قلبی و نیازهای خود را به دیگران اطلاع می دهد و از نیت ها و نیازهای آنها اطلاع پیدا می کند و کسی که از این نعمت خدا بهره مند نیست یعنی قدرت تکلّم ندارد دچار مشکلات زیادی در زندگی خود خواهد بود و علاوه بر خود او افراد نزدیک به او هم مثل افراد خانوادهاش دچار مشکلاتی خواهند بود.
به عنوان مثال: امکان دارد کسی در اثر سکته مغزی و یا سایر بیماریهای مغزی مثل آلزایمر شدید قدرت تکلّم خود را از دست بدهد و بقیه عمر خود را- فرضاً دهها سال- بدون قدرت تکلّم، زندگی کند حتی شاید نتواند نیت های قلبی و نیازهای خود را از طریق نوشتن روی چیزی و یا با حرکات دست و چشم به دیگران منتقل کند و مثلاً به افرادی که نزدیک او هستند اطلاع دهد که تشنه یا گرسنه است یا جائی از بدنش درد می کند یا احتیاجات دیگری دارد. در چنین وضعیتی هم خود او و هم اطرافیان و نزدیکان او متوجه ارزش این نعمت عظیم یعنی «قدرت تکلّم» و زبان انسان می شوند.
مثال دیگر اینکه نوزاد و کودک انسان تا مدتی بعد از تولد قدرت تکلّم ندارد و بعد از حدود یک سال و نیم یا دو سال به تدریج کلماتی را با معانی معین و گاهی بدون معانی معین و بدون توجه به معانی آنها به زبان میآورد و باصطلاح زبانش باز میشود. در دورهای که نوزاد انسان قدرت تکلّم ندارد مثلاً دو سال بعد از تولد و چند سال بعد از آن که بتواند وضعیت خود و خواسته ها و نیازهای خود را به طور کامل به دیگران اطلاع دهد، هم خود آن کودک و هم والدین او و دیگران در رفتار با او دچار مشکلاتی خواهند شد.
به عنوان مثال یک کودک یکساله گاهی بدون علت ظاهری و آشکار گریه میکند و این گریه او طولانی میشود، او نمی تواند به پدر و مادر و دیگران اطلاع دهد که علت ناراحتی و گریه او چیست؟! آیا گرسنه است و احتیاج به غذا دارد، یا تشنه است و یا احتیاج به خواب دارد و یا جائی از بدنش درد می کند و یا احتیاج به حضور مادرش دارد وامثال آن ها!
اما ربوبیّت پروردگار عالمیان جهت رفع نیازهای اضطراری و مهم او، امکان آن رفتار خاص یعنی گریه کردن را در روح و جسم او قرار داده است که حداقل و مجموعاً نیازمندی به مراقبت و یا آب و غذا و خواب و بررسی وضعیت او را مثل احساس درد در قسمتی از بدن، با رفتاری بنام گریه به دیگران اطلاع دهد.
اما این نعمت تکلّم مثل نعمت های دیگری گاهی در مسیر نادرست و غیرقانونی و غیر مشروعی به کار گرفته می شود. مثلاً انسان می تواند با این قدرت تکلّم به دیگران اهانت کند و این کار باعث وقوع اختلافاتی بین او و دیگران شود، حتی احتمال دارد سخن نسنجیده و اهانت آمیز و فحاشی یک انسان باعث وقوع قتلی هم بشود. ای بسا از ناحیه چند کلمه اهانت آمیز که به زبان شخصی جاری شده و فحشی و دعوا و مشاجره ای وقوع یافته که حتی آن دعوا و مشاجره به قتل یک یا چند انسان منتهی شده است!!!
و ای بسا این قدرت تکلّم و این نعمت عظیم پروردگار عالمیان در پدر و مادری عامل سرزنش و تحقیر کودکی و جوانی شده و آنها با وجود محبت زیاد به فرزندشان و زحمات زیادی که برای او می کشند دانسته یا ندانسته عامل رنجش شدید فرزند و عکس العمل او مثل رها کردن تحصیل و حتی فرار از منزل و یا تمایل به ازدواج های نامناسب و غیر معقول می شوند.
حال آیا انسان می تواند نسبت به این رفتار یعنی تکلّم بی اعتناء بماند و یا مثلاً تصمیم بگیرد که از زبان و قدرت تکلّم خود استفاده نکند و آن رفتار بسیار مفید و ضروری را متوقف کند. و یا حکومت جامعه و قانونگذاران، تکلّم یعنی سخن گفتن انسان ها را ممنوع کنند و برای اصل سخن گفتن مجازات ها و جریمه هائی تعیین کنند؟ به لحاظ اینکه سخنان اهانت آمیز و فحاشی بعضی از انسانها سبب وقوع درگیری ها و دعواها و مشاجرات و حتی کشته شدن بعضی از انسانها میشود! طبعاً چنین رفتاری در جوامع انسانی- یعنی سلب قدرت تکلّم و ممنوع کردن آن- امکان پذیر و معقول نخواهد بود.
اما در جهت مقابل آیا صحیح است که در یک جامعه و یک خانواده و یا یک سازمان اجتماعی و امثال آنها، انسان ها به طور کامل آزاد باشند که هر سخنی را خواستند به زبان آورند مثلاً به دیگران اهانت کنند و فحش بدهند و یا خبرهای دروغی به دیگران بدهند و یا از انسان ها بدگوئی- غیبت- کنند و زندگی خانوادگی مردان و زنان را در هم بریزند؟! طبعاً هیچ انسان عاقلی برقراری این وضعیت را تصویب و تأیید نخواهد کرد.
معارف دینی در این زمینه نظامی را در جهت علمی و اخلاقی برقرار میکند و به انسان ها توصیه می کند که در حدّ ضرورت و به صورت مفید و معقول از زبان و قدرت تکلّم خود استفاده کنند و از گفتن سخنان لغو و بیهوده، بالخصوص اهانت آمیز و بدگوئی از دیگران خودداری کنند. در قرآن مجید اعراض از لغویات، یعنی عمل و سخن بیهوده یکی از اوصاف مؤمنان حقیقی شمرده شده بطوریکه می فرماید:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ– الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ– وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» (المؤمنون/ ۱ – ۳) یعنی: همانا رستگار شدند مؤمنان، همانان که در نمازشان حالت خشوع دارند و آنان که از ]اعمال و سخنان[ بیهوده رویگردانند.
جای تأسف شدید است که عده ای از انسانها به تکلّم زیاد و پرحرفی اعتیاد پیدا میکنند، یعنی ابتداءً به جهت بیکاری روحی خود و نداشتن لذت های متعالی مثل ذکر الله کثیر و نماز و تلاوت قرآن و مطالعه، و ورزش و تماشای مناظر طبیعی به پرحرفی روی می آورند و بعداً به تدریج به این کار اعتیاد پیدا میکنند و بعد از آن، لذت کاذب و توهّمی این اعتیاد آنها را وادار به پر حرفی و سخن گفتن زیاد و اظهار وجود از این طریق می کند.
در اخلاق دینی چند نکته در این زمینه مورد توجه قرار می گیرد
یکم: انسان جهت این نعمت عظیم مثل سایر نعمت ها باید شکر پروردگارش را به جای آورد و از این نعمت به صورت معقول و مشروع استفاده کند. مثلاً با تکلّم محبت قلبی خود را به دیگران بالخصوص افراد خانواده و در رأس آن ها به والدین و همسر و فرزندان خود اعلام کند.
دوم: لازم است انسان با زبان و قدرت تکلّم خود انسانها را به کارهای خیر مثل کمک به فقرا و مساکین و به طور کلی به نیازمندان توصیه کند.
سوم: انسان لازم است با زبان و قدرت تکلّم و رفتارهای خود اسباب خوشحالی و سرور انسان ها را فراهم کند و آنها را به محبت به دیگران سفارش کند و اختلافات و دعواها را بین انسان ها بالخصوص افراد یک خانواده از بین ببرد و مثلاً جوانان را توصیه و تشویق به تکریم والدین کند و مردان را توصیه به ابراز محبت نسبت به همسرشان و زنان را توصیه به احترام نسبت به همسر و اطاعت از آن ها و انسان ها را به طور کلی به وفاداری نسبت به دیگران و کارهای خیر دیگر و رفتارهای پسندیده تشویق کند.
چهارم: چون استفاده از زبان و قدرت تکلّم ابتداءً مشکلی و هزینهای برای انسانها ندارد و غالباً هم خستگی ایجاد نمی کند و از جهت دیگر به لحاظ نوعی اعتیاد لذتی هم در روح انسان برای آن به وجود میآید،- اگرچه لذت توهّمی و نه حقیقی- لذا باید بازدارنده ای در مقابل انسان نسبت به این رفتار یعنی تکلّم برقرار شود و انسان مؤظف شود از گفتن بعضی از سخنان مثل سخنانی که اهانت به دیگران محسوب می شود و یا بد گوئی از دیگران، یا اشاعه اسرار مردم و پرحرفی و لغویات خودداری کند.
پنجم: در بعضی از جوامع انسانی و بلکه اغلب آنها ممنوعیتهائی برای گفتن بعضی از سخنان از نظر قوانین اجتماعی برقرار میشود مثل گفتن سخنانی در مخالفت با حکومت جامعه و شخص حاکم و یا خانواده و نزدیکان او و صاحبان مقامات مهم اجتماعی و حکومتی! و غالباً مجازاتهای قانونی خاصی برای اظهار این نوع سخنان معیّن می کنند- تا جائی که گفتن بعضی سخنان علیه حکومت مجازات های سنگینی مثل زندان های طولانی و حتی کشته شدن را به دنبال خواهد داشت.
ششم: در بعضی از جوامع انسانی و اجتماعات گفتن بعضی از سخنان رفتاری بسیار زشت تلقّی میشود. یعنی این نوع ممنوعیّت درباره بعضی از سخنان در آن جوامع برقرار می باشد، منظور ممنوعیت اخلاقی. فرضاً گفتن دروغ در اغلب جوامع انسانی عملی ممنوع از نظر اخلاقی و زشت تلقّی می شود. این نوع ممنوعیت گاهی شدید و شبیه نوع ممنوعیت قانونی دارای مجازات حکومتی است و گاهی دارای اهمیتی معادل آن می باشد، مثل سخن گفتن از اسرار حکومت جامعه که ممکن است آن اسرار در اختیار دشمنان جامعه قرار بگیرد و یک نوع خیانت به کشور خود محسوب شود و کشور انسان از ناحیه همین رفتار دچار آسیب ها و صدمات و خسران هائی شود.
هفتم: در اخلاق دینی انسان ها به گفتن سخنان ضروری و مفید و اصلاح طلبانه و محبت آمیز و احترام آمیز و سخنانی به عنوان «تحیّت» به دیگران مثل سلام و دعا، تشویق می شوند! و برای گفتن بعضی از سخنان انسانها پاداشی از خدا دریافت میکنند و اما گفتن سخنانی هم برای آنها ممنوع و دارای مجازات دنیوی و یا اخروی و یا هر دو خواهد شد مثل اهانت و فحاشی به دیگران و بدگوئی از انسان ها بالخصوص اهل ایمان و کسانی که حرمت اخلاق جامعه را حفظ میکنند!
اما درباره سخنانی که گفتن آنها ضرورتی و فایده ای ندارد اما در عین حال از نظر قانونی ممنوع هم نیست و مجموعاً پرحرفی، سفارشات زیادی به خودداری و امساک شده است. و یکی از اسباب کمال روزه هم محسوب میشود، یعنی امساک از پرحرفی و گفتن مطالب غیر ضروری وجود مبارک رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در این قطعه مورد بحث از خطبه شریف انسان ها را به «حفظ زبان» خود توصیه فرموده است و آن را یکی از رفتارهای ضروری در ماه رمضان و در حال روزه گرفتن شمرده است.
امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- فرمود:
«لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ، وَقَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ»(۱) یعنی: زبان عاقل پشت قلب ]بعد از قلب[ او قرار دارد و قلب احمق در پشت زبان ]بعد از زبان[ او قرار دارد.
مراد این است که انسان عاقل قبل از گفتن یک سخن آن را با قلب خود میسنجد و بررسی می کند، سپس اگر گفتن آن ضروری و مفید و یا بدون اشکال بود، آن را به زبان می آورد. اما برعکس قلب آدم احمق تحت سلطه زبانش قرار دارد، یعنی او سخنی را بدون تعقّل به زبان میآورد و زبان او بر عقلش حکومت میکند. این مطلب به لفظ دیگری هم از امام – علیه السلام- نقل شده است بطوریکه فرمود:
«قَلْبُ الْأَحْمَقِ فِی فِیهِ وَ لِسَانُ الْعَاقِلِ فِی قَلْبِهِ»(۲) یعنی: قلب انسان احمق در دهانش قرار دارد و اما زبان انسان عاقل در قلبش می باشد. توضیح این سخن هم همان مطلب ذکر شده فوق است!
حفظ چشم و گوش
رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در ادامه کلام خود- در قطعه فوق الذکر -اشاره فرموده به حفظ چشم و گوش و پوشاندن آن دو از دیدن و شنیدن آن چه که دیدن و شنیدن آنها حلال و جایز نیست. البته منظور از دیدن در این کلام نگاه کردن و گوش فرا دادن است نه دیدن و شنیدن اتفاقی و بدون قصد و نیت. یعنی حفظ چشم و صرف نظر از نگاه کردن عمدی به چیزی و همچنین گوش فرا دادن به چیزی، همچنانکه در کلام شریف کلمه «استماع» به کار رفته است، یعنی گوش فرادادن.
شرح و توضیح این قسمت از کلام شریف هم مثل موضوع تکلّم است که با تفصیلی در همین مقاله ذکر شد. یعنی این دو نعمت عظیم پروردگار عالمیان به بنده ها یعنی نعمت چشم و قدرت دیدن و بینائی و گوش و قدرت شنیدن.
این دو نعمت هم باید در جهاتی که پروردگار عالمیان آن را حلال و جایز اعلام فرموده مورد استفاده قرار بگیرد و او منطقه ممنوعی هم برای این دو عمل دیدن (نگاه کردن) و شنیدن (گوش دادن) معیّن فرموده است.
از چشم و قدرت بینائی لازم است انسان در پیمودن راه زندگی و تماشای مخلوقات زیبای پروردگار و رسیدن به مقصد آفرینش بهرهبرداری کند نه سرگرمی به دیدنی های ممنوع و در نتیجه سقوط از پرتگاه های کنار جاده.
مثل اینکه انسان در حال مسافرت و رانندگی با یک وسیله نقلیه لازم است از قدرت بینائی و چشم سالم خود برای حرکت در داخل جاده استفاده کند و دقت لازم و مراقبت کامل را جهت جلوگیری از تصادف و سقوط از پرتگاه های کنار جاده به کار ببندد و چه بسا بیدقتی و غفلت چند ثانیه ای عامل تصادف و یا سقوط مرگباری برای خود او و همراهانش بشود.
حتی استفاده از این نعمت عظیم بدون رعایت اصول بهداشتی مربوط به آن احتمال دارد ضعف این قوه بسیار ارزشمند و یا آسیب دیدن و از بین رفتن آن را هم به دنبال داشته باشد. لذا انسان ها از نگاه های غیر لازم و زیانبار به بعضی از اشیاء و بعضی رفتارهای دیگران مورد نهی قرار گرفته اند. یعنی بعضی از نگاه ها در اخلاق دینی تحریم شده است، مثل نگاه به اسرار مردم که آنها نمیخواهند آن اسرار فاش شود. نگاه یک مرد به یک زن بدون حجاب و نگاه حسرت انگیز به اموال و دارائیهای دیگران و امثال آنها.
خودداری از نگاه های ممنوع در اخلاق دینی آرامش و لذتی در روح انسان به وجود می آورد که آن لذت صدها برابر بیشتر و متعالی تر از لذت نگاه های حرام و ممنوع است. انسان می تواند از نگاه های حلال و عبرت آموز به اشیاء زیبا و مخلوقات پروردگارش لذت ببرد مثل نگاه به گل ها و درختان و پرنده های زیبا و حیواناتی که رفتارهای عجیب آنها درس های جاذبی از خداشناسی است و عامل جذب قلوب انسانها به صفات و افعال خدای سبحان و تقرّب به او می شود.
وقتی نگاه های ممنوع و حرام مورد بی اعتنائی قرار می گیرد ارزش زیبائی های حقیقی و طبیعی هم از بین میرود و مثلاً زیبائی جنس زن بهای خود را در نظر مردان از دست میدهد و روز به روز اختلافات بین زن و شوهر ها و طلاق و جدائی ها بیشتر می شود و جوامع انسانی وضعی پیدا می کند که امروزه مشاهده می شود.
الیاس کلانتری
پاورقی ها:
۱-نهج البلاغه، حکمت شماره، ۴۰
۲-همان، حکمت شماره، ۴۱
۳- المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبائی، تفسیر سوره انعام آیه ۲۱