کلام ایام تاریخی – ۶۳۱ ، نهضت مقدس حسینی- علیه السلام- تجلی بی پایان عظمت و ارزش های دین خدا

بخش بیست و یکم*

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ*

کلیات*

  • حرکت سپاه حکومتی در عصر روز تاسوعا با سلاح ها و تجهیزات جنگی به طرف محل استقرار امام حسین-علیه السلام- و همراهان او
  • امام حسین -علیه السلام- ابتداءً اقدامی به جنگ با سپاه دشمن ننمود. رسول خدا -صَلِّیَ ٱللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ- در جنگ ها و مقابله نظامی با دشمنان جنگ را شروع نمی کرد.
  • امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- هم روش رسول خدا –صَلِّیَ ٱللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ– در جنگ ها به کار می بست و نهایت سعی خود را به کار می برد تا بین دو سپاه صلح برقرار شود.
  • دستور امیرالمؤمنین به افراد سپاه خود جهت خودداری از شروع جنگ
  • دستور شگفت انگیز امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- به افراد سپاه خود در واقعه «صفین»
  • رفتار امام حسین -علیه السلام- در مقابل حرکت سپاه دشمن برای جنگ
  • کلام امام حسین به حضرت عباس -سلام الله علیها- زمان شروع رفتار جنگی
  • مقابله حضرت عباس -علیه السلام- با بیست نفر از همراهان خود به سپاه دشمن
  • محاوره کوتاه حضرت عباس -علیه السلام- با سران سپاه دشمن و درخواست او از آن ها
  • دستور امام -علیه السلام- بعد از شنیدن سخنان آن قوم به حضرت عباس (علیه السلام)
  • کلام امام حسین -علیه السلام- درباره علت درخواست مهلت از سپاه دشمن
  • پناهگاه امن برای انسان ها در مواجهه با مشقت ها و خطرات شدید
  • علت انتخاب وقت نزدیک به غروب برای جنگ با امام -علیه السلام- از طرف سپاه دشمن
  • اگر افراد سپاه حکومتی و یا عده قابل توجهی از آن ها از افرادی بودند که به امام -علیه السلام- نامه نوشته بودند و او را به شهر کوفه دعوت کرده بودند.
  • عده قابل توجهی از سپاه دشمن تمایل قلبی به جنگ با امام حسین -علیه السلام- را نداشتند.
  • کلام عمربن سعد برای افراد سپاه خود وقت شروع حمله به محل استقرار امام -علیه السلام- و همراهان او
  • اگر امام -علیه السلام- تسلیم در مقابل حکومت را می پذیرفت چه وضعیتی پیش می آمد.
  • سپاه خدا و سپاه شیطان

*  *  *  *  *  *  *  *  *  *  *  *  *  *

در ایام ماه محرم سال های قبل به مناسبت نهضت مقدس حسینی -علیه السلام- مقالات متعددی به صورت تحلیلی از وقایع آن حادثه عظیم تاریخی در این وب سایت منتشر شد. در سال گذشته هم بعضی از حوادث آن نهضت عظیم در بیست بخش تحت عنوان و شماره های ذیل مورد تحلیل و توضیح قرار گرفت.

«نهضت مقدس حسینی -علیه السلام- تجلی بی پایان عظمت و ارزش های دین خدا»

بخش کلام ایام از شماره-۵۷۴ تا ۵۹۳

بحث درباره حوادث مربوط به نهضت مقدس حسینی -علیه السلام- در مقاله شماره-۵۹۳ به جریان حرکت سپاه حکومتی در عصر روز تاسوعا به طرف خیمه ها و محل استقرار امام -علیه السلام- با افراد خاندان و یاران و به طور کلی همراهان آن حضرت منتهی شد. ما با اشاره ای به آن بحث، تحلیل حوادث مربوط به آن قیام مقدس را ادامه می دهیم. گفته شد که در عصر روز تاسوعا سپاه دشمن با رفتارهای جنگی به طرف خیمه ها و محل استقرار امام -علیه السلام- و همراهان حرکت کردند. آن حضرت ابتداءً اقدامی به جنگ با سپاه دشمن ننمود و به روش رسول خدا -صَلِّیَ ٱللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ- و امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- رفتار کرد.

توضیح اینکه رسول خدا -صَلِّیَ ٱللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ- در جنگ ها و مقابله نظامی با دشمنان، جنگ را شروع نمی کرد و تا جایی که امکان داشت سعی خود را برای جلوگیری از جنگ و برقراری صلح به کار می برد و زمانی اقدام به جنگ می کرد که دشمن آن را شروع می نمود. امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- هم همان روش را به کار می بست و تمام سعی خود را برای جلوگیری از برخورد نظامی به کار می بست و به سپاهیان خود هم دستور می داد که شروع کننده جنگ نباشند. به طوری که در جنگ «صفین» قبل از برخورد با سپاه دشمن خطاب به افراد سپاه خود فرمودند:

«لَا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ، فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ، وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ»(۱) یعنی: شما جنگ را با آنان شروع نکنید مگر اینکه آنان شروع کنند زیرا شما -حمد به خداوند- بر حجتی هستید [و حق با شما است] و اینکه آن ها را رها کنید تا جنگ با شما را شروع کنند، حجت دیگری است از شما علیه آن ها. این دستورالعمل امیرالؤمنین علی -علیه السلام- در آن جنگ خطاب به افراد سپاه خود شگفت انگیز است! چون در آن جنگ حکومت دینی و رسمی که در رأس آن امام معصوم -علیه السلام- قرار داشت مقابله پیش آمد بین سپاه جامعه و حکومت دینی با گروهی شورشی که علیه آن حکومت رسمی اقدام به جنگ کرده بودند. رفتار سپاه معاویه هیچ گونه توجیه شرعی و قانونی نداشت، و در راه باطل و غیرقانونی بودن آن ها آشکار بود. اما در عین حال امام -علیه السلام- در جنگ با آن ها هم آن اخلاق کریمه مورد بحث را به کار برد و تمایلی از خود برای شروع جنگ نشان نداد.

امام حسین -علیه السلام- هم در مقابل حرکت سپاه دشمن برای جنگ، گروهی از سپاه خود را تحت سرپرستی حضرت ابوالفضل العباس -علیه السلام- مقابل دشمن فرستاد و به او فرمود:

«يَا عَبَّاسٍ ، ارکب – بِنَفْسِي أَنْتَ يَا أَخِي ، حتي تَلقاهُم وَ تَقُولُ لَهُمْ : مَا لکم وَ مَا بَدَا لکم ؟ وَ تَسْأَلَهُمْ عَمَّا جَاءَ بِهِمْ»(۲) یعنی: ای عباس جانم فدای تو سوار شو و آن ها را ملاقات کن و به آن ها بگو چه شده است؟ و چه رویدادی پیش آمد و سبب آمدن آن ها را بپرس.

حضرت عباس -علیه السلام- با گروهی حدود بیست نفر جلو سپاه دشمن رفتند و در بین آن گروه، زهیر بن القین و حبیب بن مظاهر [از مشاهیر شخصیت های کوفه] حضور داشتند.

حضرت عباس -علیه السلام- خطاب به سپاه دشمن فرمود: چه پیش آمده و چه می خواهید؟ آن ها گفتند: حکم امیر رسیده که به شما پیشنهاد کنیم که تحت حکم او در آیید و تسلیم شوید یا با شما می جنگیم!

عباس -علیه السلام- فرمود: پس شتاب نکنید تا من برگردم نزد ابی عبدالله (امام حسین علیه السلام) و آنچه را اظهار کردید به اطلاع ایشان برسانم.

سپاه دشمن سرانجام درخواست حضرت عباس -علیه السلام- را پذیرفتند و توقف کردند و گفتند: برو و پیام ما را به او برسان و پاسخ او را برای ما بیاور.

حضرت عباس -علیه السلام- با سرعت برگشت تا پیام آن قوم را به عرض امام -علیه السلام- برساند و همراهان او مقابل سپاه دشمن ایستادند و با آن ها سخن می گفتند و سعی می کردند آن ها را از جنگ با امام -علیه السلام- منصرف کنند.

حضرت عباس به حضور امام -علیه السلام- رسید و پیام آن قوم را به آن حضرت عرض کرد.

امام -علیه السلام- به او فرمود:

«اِرْجِعْ اِلَيْهِمْ فَاِنْ اسْتَطَعْتَ اَنْ تُؤَخِّرَهُمْ اِلى غَدْوَةٍ وَتَدْفَعَهُمْ عَنّا الْعَشِيَّةَ لَعَلَّنا نُصَلّى لِرَبِّنَا الْلَّيْلَةَ وَنَدْعُوَهُ وَنَسْتَغْفِرَهُ، فَهُوَ يَعْلَمُ اَنِّى قَدْ كُنْتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَتِلاوَةَ كِتابِهِ وَكَثْرَةَ الدُّعاءِ وَالاِسْتِغْفارِ»(۳) یعنی: برگرد به سوی آن ها و اگر توانستی آن ها را امشب تا فردا صبح از ما دفع کن، باشد که ما امشب برای پروردگارمان نماز بخوانیم و دعا کنیم و استغفار کنیم و او می داند من همیشه نماز برای او و تلاوت کتاب او را و دعا و استغفار زیاد را دوست داشتم.

درباره حوادث عصر تاسوعا توضیح و تحلیل چند نکته بسیار ضروری است و آن ها عبارتند از:

یکم: باید دید انتخاب زمان شروع جنگ از طرف سپاه حکومت علیه امام حسین -علیه السلام- چه علت سیاسی یا نظامی داشت؟ چند احتمال اینجا وجود دارد! از جمله:

۱- دشمن احتمالاً تصور می کرد با یک حمله برق آسا و در عرض ساعتی و زمان کوتاهی کار جنگ یکسره می شود، چون همراهان امام -علیه السلام- از مردان جنگی حدود یکصد نفر یا کمی کمتر یا کمی بیشتر بودند، اما سپاه حکومتی حدود سی هزار نفر و یا کمتر یا بیشتر بودند و به طور متعارف و در شرایط عادی کشته شدن، آن عده اندک در جنگی با یک سپاه سی هزار نفری ساعتی بیشتر طول نمی کشد.

۲- احتمال دیگر اینکه عده زیادی از سپاه حکومتی از همان مردمی بودند که برای امام حسین-علیه السلام- نامه نوشته بودند و قاصدی فرستاده بودند و او را به شهر کوفه دعوت نموده بودند و آن ها می خواستند خود را در استتاری قرار دهند تا شناخته نشوند و بعضی از آن ها نقابی بر صورت خود زده بودند، لذا شروع جنگ نزدیک غروب که بعداً هوا تاریک می شود، برای آن ها مطلوب تر بود.

کلام ایام ـ 502، ماه ذوالقعده و ایام تاریخی و بافضیلت آن
بخوانید

۳- و احتمال دیگر اینکه حداقل عده قابل توجهی از آن سپاه نگران وضعیت زندگی خود در زمان پس از جنگ شهر کوفه بودند، چون اکثر مردم آن شهر از دوستداران و طرفداران امام حسین-علیه السلام- و از دعوت کنندگان او بودند. و آن عده قابل توجه از سپاه و حداقل عده ای از آن ها تمایلی برای جنگ با امام -علیه السلام- نداشتند و بلکه با اجبار حکومت و نگرانی و ترس از مجازات و از روی نوعی ناچاری در آن سپاه شرکت کرده بودند، پس ناشناخته ماندن برای آن ها مطلوب بود.

جنگ با امام حسین -علیه السلام- در نظر اکثر آن مردم و اهل کوفه و شرکت کننده ها در سپاه حکومتی عملی رذیلانه و پست و شرم آور بود، یعنی آن جنگ رفتاری مطلوب و افتخار آمیز نبود و ننگین بود خصوصاً برای کسانی که به امام -علیه السلام- نامه ها نوشتند و او را به شهر کوفه دعوت کردند و متعهد شدند که او را یاری کنند و همراه او با حکومت منافقان بجنگند و حکومت آن شهر و آن منطقه را در اختیار خود در آورند.

و احتمالات دیگری که نیاز به ذکر آن ها نیست و آن احتمالات قابل اثبات هم نمی باشند، اما اصل موضوع قابل توجه و تذکر می باشد.

دوم: عمربن سعد امیر سپاه شیطان وقت حرکت به طرف خیمه های امام -علیه السلام- به قصد شروع جنگ خطاب به افراد سپاه خود گفت:

 ای لشکر خدا سوار شوید و بشارت باد بر شما بهشت. یعنی او لشکر شیطان را لشکر خدا نامید و آن جریان هم بسیار شگفت انگیز بود. در آن زمان و آن شرایط سیاسی حکومت دینی به دست دشمنان شناخته دین خدا یعنی معاویه و بعد از مرگ او فرزندش یزید افتاد بود. معاویه و پدرش ابوسفیان در رأس مشرکان و تبهکاران مکه بودند و قبلاً جنگ های متعددی علیه دین خدا و پیامبر خاتم -صَلِّیَ ٱللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ- به راه انداخته بودند. اما بعد از شکست در آن جنگ ها و سرانجام فتح مکه از طرف سپاه توحید و پیامبر اکرم -صَلِّیَ ٱللّٰهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ- ناچار ادعای ایمان به دین خدا کردند و عضو جامعه دینی شدند -برچسب ظاهر- و حتی بعد از اظهار اسلام، در هر فرصتی دشمنی خود را با دین خدا تحت پوششی از نفاق به کار می بردند.

در زمان امامت حضرت امام حسین -علیه السلام- حکومت جامعه دینی به دست فرزند معاویه یزید -لعنة الله علیهما- افتاده بود. یزید فردی بود بسیار رذل و پست و پلید و تبهکار و مورد نفرت شدید اکثر افراد جامعه دینی بود. او از مکاری ها و حیله گری ها و سیاست بازی های پدرش معاویه هم بی بهره بود، لذا کارهای خلاف شرع مقدس را غالباً به صورت آشکار انجام می داد.

او بعد از مرگ معاویه حکومت جامعه بسیار وسیع دینی را به دست گرفت و با تبهکاری و فساد روحی و عقیدتی به حکومت خود بر جامعه ادامه داد.

حکومت یزید افراد سرشناس جامعه و در رأس آن ها امام حسین -علیه السلام- را تحت شدیدترین فشارهای سیاسی قرار داد تا تسلیم حکومت او شوند و آن حکومت پلید ضد بشری را به عنوان حکومت دینی معرفی کنند و به طور کلی تحت فرمان آن حکومت قرار بگیرند.

امام حسین -علیه السلام- تسلیم در برابر آن حکومت فاسد و پلید را نپذیدفت و مقابل حکومت ایستاد.  جنگ و مقابله نظامی امام حسین -علیه السلام- با حکومت جامعه به قصد برقراری نظام حقیقی دینی و اجرای عدالت و به جریان انداختن فضائل اخلاقی و به طور کلی معارف و احکام آن امکان پذیر نبود و امام -علیه السلام- هم چنان قصدی نداشت.

اما اینکه او تحت فشارهای سیاسی و تهدیدهای حکومتی در مقابل آن حاکم پلید و نماینده آشکار شیطان در جامعه دینی تسلیم شود و حکومت او را بعنوان یک حکومت دینی بپذیرد، تمامی ارکان اصلی بنای دین خدا شکسته می شد و نظام آن به طور کامل به هم می ریخت.

در این زمینه ما قبلاً و در مقالات سال های قبل توضیحات لازم را ذکر نمودیم و به همان توضیحات اکتفاء می کنیم و در این قسمت خواستیم به مناسبت نوع بحث و تحلیل حوادث آن روز، به موضوع مورد بحث اشاره ای شود.

هم ابن سعد ملعون و هم افراد سپاه او به خوبی می دانستند که جنگ با امام حسین -علیه السلام- همان شخصیتی که سید جوانان اهل بهشت لقب یافته رفتار کاملاً ننگین و پلید و ضد تمام ارزش های اخلاقی دینی است! به طوری که بعد از پایان جنگ و کشتن اولیاء خدا، عمده افراد آن سپاه با پشیمانی غیرقابل کتمان و با سر افکندگی به کوفه برگشتند، و عده زیادی از افراد آن سپاه مورد سرزنش و تحقیر افراد خانواده و همسران خود قرار گرفتند و عده ای از بانوان از همسران خود جدا شدند. اما حساب عده معدودی که نان به نرخ روز می خوردند از آن سپاه جدا از دیگران است.

البته همه افرادی که در آن جنگ شرکت کردند و اقدام به کشتن افراد سپاه توحید کردند، مورد لعن خدای سبحان و مشمول عذاب های او قرار گرفتند و به طور ابدی اهل جهنم خواهند بود، حتی به جهت صِرف حضور در آن جنگ. اما طبعاً عده ای از آن سپاه از ناحیه الزام حکومتی در آن شرکت کرده بودند و تمایلی به جنگ نداشتند. مناسب ترین تعبیر درباره سپاه حکومتی که با امام -علیه السلام- و همراهان او جنگیدند، «سپاه شیطان» است و بهتر است این کلمه درباره آن ها به کار رود و درباره سپاه امام -علیه السلام- هم «سپاه توحید» یا «سپاه خدا» گفته شود.

اما اینکه نفاق در جامعه دینی آن چنان شایع بود که امیر سپاه شیطان رفتار حکومت را درباره اولیاء خدا و پیروان پیامبران، سپاه خدا بنامد و افراد سپاه در مقابل او سکوت کنند و به او اعتراض نکنند، خیلی شگفت انگیز است!

و اما سرانجام  به هر حال حکومت شیطانی منافقان نهایت بهره برداری از افکار و عقاید جاهلانه عوام از مسلمین را نصیب خود ساخت و شدیدترین دشمنی ها را با دین خدا و با یکی از سفیران خداوند در بین انسان ها به نام دین خدا انجام داد و عده ای از جاهلان هم فریب آن حکومت شیطانی را خوردند و کار خود را در کشتن اولیاء خدا عبادت خدا شمردند.

در چنان وضعیتی مشکلات و مشقت های زیادی بر عهده مقام امامت آسمانی قرار گرفته بود و دین خدا احتیاج به حمایت اولیاء الله داشت. حکومت شیطانی برای بدست آوردن نوعی اعتبار و رسمیت می خواست از محبوبیت و مقبولیت یکی از شخصیت های قدسی و معلمان آسمانی براى تأیید خود بهره برداری کند و آن شخصیت آسمانی در آن زمان وجود مبارک حضرت امام حسین -علیه السلام- بود.

امام -علیه السلام- بر سر یک دو راهی قرار داشت. یکی از آن دو راه به طرفی می رفت که در آن نظام زندگی عادی و نوعی امنیت و آسایش برای شخص آن حضرت و افراد خاندان و عده ای از مؤمنان و طرفداران او بر قرار بود. راه دیگر توأم بود با گرفتاری ها و خطر کشته شدن و قرار گرفتن در معرض اتهامات سیاسی و سرانجام رساندن کشتی نجات دین خدا به ساحل امن و امام -علیه السلام- بدون هیچ مکثی و تردیدی راه دوم را انتخاب کرد و در آن مسیر به حرکت خود ادامه داد.

دشمنان شناخته شده دین خدا با وجود رذالت ها و رفتارهای فاسد ضد دینی آشکار شده از خودشان، در بین عامه مردم طرفداران دین خدا و اهل عمل به احکام آن محسوب می شدند. آن ها از جاذبه ها و محبوبیت دین خدا علیه همان دین بهره برداری می کردند و عده ای از عامه مردم هم همان ادعای کذب را پذیرفته بودند و به بردگی رذیلانه در برابر حکومت در آمده بودند.

امام -علیه السلام- با عده قلیلی از یاران و پیروان خود در مقابل آن حکومت تبهکار و پلید با مقاومتی بسان کوه های ریشه دار ایستاد و از حریم دین خدا و بنای عظیم با شکوه آن دفاع کرد.

وقتی افراد سپاه شیطان با سلاح ها و تجهیزات جنگی به طرف محل استقرار امام (علیه السلام) و همراهان او حرکت کردند، او برادر رشید و شجاع خود حضرت عباس -علیه السلام- را به طوری که ذکر شد با بیست نفر از سپاه خود مقابل آن ها فرستاد و آن گروه اندک که کمتر از یک هزارم سپاه دشمن بودند، آن سپاه را متوقف کردند و مانع ادامه حرکت آن ها شدند.

الیاس کلانتری

۱۴۰۴/۰۴/۱۲

پاورقی:

۱- نهج البلاغه، بخش نامه ها، شماره-۱۴

۲- ارشاد شیخ مفید، انتشارات علمیه اسلامیه، ج۲ ص۹۲

۳- همان ص۹۳- موسوعة الامام الحسین -علیه السلام- ج۳ ص ۳۸

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن