کلام ایام ـ ۲۷۰، شعبان المعظم ماه رحمت و رضوان خدا

imagesبخش سوم

اعیاد شعبانیه و کثرت رحمت و برکات خدا

کلیات

*اختلاط حیات جانداری با حیات انسانی و عدم آموزش مطلوب انسان ها منشأ یک غفلت عظیم زیانباری در زندگی انسان ها می شود.

*در نظام در هم ریخته زندگی افرادی و گروه هائی از انسان ها دانسته یا ندانسته در مسیر فساد و تبهکاری قرار می گیرند و گاهی طغیان می کنند.

*در نظام زندگی مبتنی بر حیات جانداری عده زیادی از انسان ها خواسته یا ناخواسته بردگی یک حاکم مستبد را به عهده می گیرند.

*چرا راه ها و روش های اصلاحی مصلحان اجتماعی به نتیجه و مقصد مطلوب نمی رسد؟

*هزینه عظیم انسان ها برای تخریب فضای زندگی و ایجاد اغتشاش ها و خشونت ها و جنگ ها!

*لزوم تفکیک علمی و اخلاقی دو نوع حیات از یکدیگر

*چرا انسان ها عوامل ابتلاء به بعضی از بیماری ها مثل دیابت را در بدن خود فعال می کنند؟

*عوامل ابتلاء به بیماری های گوارشی و غفلت اکثر انسان ها از آن ها

*علت شیوع بیماری های روانی در زمان ما و بالا رفتن آمار آن چیست؟!

*عده زیادی از انسانها به جهت اشتغال به تمتعات زندگی جانداری و سر گرمی به آنها به طور کلی از حیات انسانی غافل می شوند.

*در وجود انسان رشد جسمانی و کمال آن مقدمه حیات انسانی است

*انسان علاوه بر نیازهای جسمانی مثل غذا و آب نیازهای دیگری مثل محبت و احترام و امنیت و امثال آنها دارد و این نوع از نیاز ها به حیات انسانی او مربوط می شود

* * * * * * * * * *

اختلاط حیات جانداری با حیات انسانی

در بخش قبلی اشاره ای شد به اینکه در عالم دنیا حیات جانداری و حیات انسانی در وجود انسانها به هم آمیخته است و این نوع آمیختگی و عدم دریافت آموزش های لازم در این زمینه، غالباً و در اکثر انسانها و در دیدگاه های اکثر آنها منشأ یک غفلت زیانبار عظیمی می شود و این غفلت و آثار و نتایج آن گاهی نظام زندگی حقیقی انسانها را در هم می شکند و موجب ضایع شدن حقوق انسانها و آسایش و آرامش آنها می شود، حتی  از این ناحیه حق حیات انسانی هم در معرض آسیب ها و تخریب ها قرار می گیرد.

در نتیجه در این نظام در هم ریخته، افراد و گروههائی از انسانها در مسیر فساد و تبهکاری طغیان می کنند و اساس بنای زندگی خود و دیگران را درهم می ریزند و قوای وجودی و امکانات زندگی خود را در جهت ایجاد اغتشاش و شورش در جوامع انسانی ـ خود و دیگران ـ به کار می گیرند. شورش علیه نظام زندگی خود و بستگان و همنوعان!

 

البته لازم نیست تصور شود که عده ای از انسانها همگی دانسته و با میل و رغبت خود و بطور حساب شده علیه نظام زندگی خود و دیگران و حقوق و آسایش آنها اقدام می کنند، نه! بلکه اغلب و اکثر آنها ندانسته و بدون نیت و تصمیم قبلی در این جریان وارد می شوند، و این جریان قدرتمند فساد مثل سیلی عظیم و طغیان کرده تمام بناهای ساخته شده برای زندگی مردم و خود آن را در هم می شکند و به گودالها و باتلاق می ریزد. عموم انسانها در بخشی از دوران حیات خود یا در تمام طول زندگی این نوع حوادث را مشاهده کرده و یا از دیگران شنیده اند

در این نظام در هم ریخته و نابسامان، گاهی یک ملت و امکانات زندگی آنها در مسیر رسیدن یک حاکم مستبد به هوس های خود به کار گرفته می شود و انسانهای زیادی در جهت اطاعت از او و یا از ناحیه ترس از قدرت حکومتی او  به تخریب فضای زندگی همنوعان خود و حتی کشتن آنها اقدام می کنند، اعم از اینکه به این نوع اعمال خود علاقه مند و از آنها راضی باشند و یا ناراضی و بی میل! اما در هر حال و به هر علتی چه شناخته شده برای خود آنها و چه ناشناخته مرتکب چنین اعمالی می شوند و حتی گاهی نابودی و هلاکت خود را هم در مسیر همین نوع از اعمال پیش بینی می کنند. این وضعیت بطور متعارف در طول تاریخ حیات انسانی در اغلب جوامع و گاهی در همه آنها برقرار بوده است. و آشکارترین نمونه های آنها وقوع اغلب جنگ ها بین انسانها و ملت ها و در رأس آنها حوادث وحشتناکی مثل جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم و ظهور کمونیسم و قدرت یافتن آن در بعضی کشورها بوده و از همه خطرناکتر، آماده شدن جهان امروزی برای یک سلسله جنگ های جهانی و کشتار عظیم تری از انسانها می باشد که مقدمات و زمینه های آن قابل مشاهده است!

عجیب تر از اصل وقوع این گونه حوادث زیانبار و تخریب کننده فضای حیات انسانی و رفتارهای عمومی انسانها در این گونه حوادث مرگبار، غفلت عمومی انسانها بالخصوص دانشمندان انسان شناس و متفکران از اصل این حوادث و این نوع زندگی و عوامل و اسباب آنها است! و اگر گفته شود که انسانهای زیادی نگران این نوع از رفتارها هستند و دانشمندانی در این زمینه فعالیت می کنند و کتابهائی نوشته می شود و فیلم هائی ساخته می شود و سخنرانی هائی به عمل می آید،در جواب می گوئیم اولاً: این نوع فعالیت ها بسیار ناچیز و اندک است و در مقابل فعالیت های جنگ طلبانه و تخریبی در سطح جهانی چیزی به حساب نمی آید ثانیاً:راهها و روش هائی که مصلحان اجتماعی در این زمینه در پیش می گیرند و به کار می برند غالباً به مقصد مطلوب نمی رسد. و ما شکست این نوع فعالیت های اصلاح طلبانه و صلح جویانه را در مقابل فعالیت های تخریبی و جنگ طلبانه بطور آشکار در جوامع انسانی و یا اغلب آنها مشاهده می کنیم و اگر کسی درباره سؤال ذیل مقداری فکر کند و آن را مورد بررسی ـ حتی اجمالی ـ قرار دهد، متوجه صحت این ادعا خواهد شد و آن اینکه:

آیا جوامع امروزی و حکومت ها معادل هزینه هائی را که برای ساختن سلاح ها و لوازم آدمکشی و فعالیت های نظامی به کار می برند، برای ایجاد صلح و آرامش در زندگی انسانها و ایجاد دوستی و محبت بین آنها و جلو گیری از درگیری و جنگ در بین افراد ملت ها هم مصرف می کنند؟!

حتی امکانات و قوای فکری و علمی فعالیتهای نوع دوم به اندازه یک دهم هزینه ها و فعالیتهای نوع اول در نظر گرفته می شود؟! و همچنین آیا از همین مقدار فعالیت علمی و فرهنگی برای اصلاح جوامع انسانی و اخلاق و رفتار انسانها، آثار و نتایج  مورد انتظار حاصل  می شود و اصلاح طلبان اعم از دانشمندان و غیر آنها به مقصد مورد علاقه و انتظار خود در این مسیر می رسند؟!جواب این قبیل سؤالات برای اهل تفکر و اندیشمندان آشکار است!

مطالب فوق ارتباط اساسی و عمیقی با موضوع اصلی مورد بحث در این بخش دارد و آن اختلاط حیات جانداری با حیات انسانی و فقدان آموزش های تاثیرگذار و توجه عمومی انسانها به آن آموزش ها است!

تفکیک و جداسازی دو نوع حیات از یکدیگر

تفکیک ابعاد مختلف این دو نوع حیات در جهات علمی و عقیدتی و اخلاقی بسیار ضروری است و نقش اساسی در وضعیت مطلوب زندگی انسانها دارد! اما اصل این اختلاط و آمیختگی اجتناب ناپذیر است. برای توجه کامل و دقیق به اهمیت این موضوع چند مثال ذکر می کنیم :

 

مثال یکم: یکی از بیماری های شایع در زمان ما «دیابت» می باشد طبق نظریات پزشکان عوامل ابتلاء به این بیماری عمدتاً کم تحرّکی و وزن زیاد و رژیم های غذائی پرکربو هیدرات می باشد و همچنین استرس های روحی هم در ابتلاء به آن نقشی دارد و یا حداقل بعد از ابتلاء عامل افزایش قند خون می شود.

عده ای از پزشکان و انسان های علاقه مند به سلامت و صحت بدن و آسایش انسان ها بطور مستمر به آن ها خطرات  این نوع رژیم های غذائی را متذکر می شوند، اما متأسفانه مردم عمدتاً بعد از ابتلاء به این بیماری و امثال آن سراغ پزشکان می روند و تذکرات آن ها و بطور کلی فراورده های علم پزشکی عمدتاً در جهت جلوگیری از ازدیاد عوارض این بیماری و تشدید آن مؤثر واقع می شود آن هم در مورد افرادی که قدرت روحی لازم برای ترک رژیم غذائی زیانبار و خودداری از غذا خوردن مبتنی بر هوا و هوس را دارند و نه همه بیماران مبتلا شده. این بیماری مشکلات زیادی برای مبتلایان ایجاد می کند و آن ها ناچار از مصرف کردن غذاها و میوه های زیادی محروم می شوند و فقط می توانند از بعضی غذاها را آن هم به اندازه کم مصرف کنند و غالباً در حال گرسنگی به سر می برند. آن ها چندین برابر لذتی که قبلاً از بعضی غذاها احساس می کردند، محرومیت می کشند و در نوعی سختی زندگی می کنند.

مثال دوم: نوع دیگری از بیماریهای شایع، بیماری های گوارشی است که بعضی از عوامل ابتلاء به آن ها رژیم های غذائی حاوی ادویه جات زیاد و افزودنی ها و طعم دهنده های غیر ضروری و مصرف نوشابه های گازدار و پر خوری می باشد. یکی دیگر از عوامل این نوع بیماری ها استرس های روحی و غم و غصه و عصبانیت ها می باشد. این بیماری ها هم موجب محرومیت افراد مبتلا از خوردن بعضی از غذاها می شوند. البته عوارض این نوع بیماری ها و بیماری دیابت که در مثال قبل ذکر شد، فقط منحصر به محرومیت از خوردن غذاها و لذت ناشی از آن ها نمی شود و بلکه عوارض دیگری هم از ابتلاء به آن ها به وجود می آید. اما حتی همان عارضه محرومیت هم مشکلات زیادی برای مبتلایان ایجاد می کند چون راه اصلی معالجه اکثر بیماری ها مصرف بعضی از غذاها و میوه ها و داروهای ساخته شده از آن ها می باشد اما در صورت ابتلاء به بیماری دیابت و بعضی بیماری های گوارشی فرد مبتلا از مصرف خیلی از غذاها ممنوع می شود.

مثال سوم: در زمان ما بیماری های روحی شیوع زیادی پیدا کرده و در کشورهای مختلف آمار بیماران روانی روز به روز بالاتر می رود و این جریان به معضل بزرگی برای انسان ها بالخصوص جوانان تبدیل شده است. بیماری های روانی در کشورهای باصطلاح پیشرفته شیوع بیشتری پیدا کرده و آمار مبتلایان به این نوع بیماری ها در این کشورها بسیار بالا رفته بطوریکه میزان این نوع بیماری ها در امریکا از تمام کشورهای دیگر بیشتر است.

تحقیقات و مطالعات زیادی در کشورهای مختلف و مراکز علمی و دانشگاهی در این زمینه و کشف عوامل ابتلاء به این نوع بیماری ها و راه های پیشگیری و همچنین راه های معالجه آن ها انجام می گیرد و هزینه های زیادی هم در این زمینه مصرف می شود اما حاصل و نتیجه این فعالیت های علمی با انتظاری که از آن ها وجود دارد هماهنگ نیست و مشکلات انسان ها در این زمینه روز به روز در حال افزایش است.

بیماری های جسمی و روحی فوق الذکر و بیماری های زیاد دیگری که امروزه شیوع بیشتری پیدا کرده نتیجه روش زندگی انسان امروزی است. در زمانی این بیماری ها رو به افزایش است که دانشمندان این رشته علمی یعنی علم طب سعی و کوشش فراوانی برای شناسائی بیماری ها و راه های معالجه آن ها انجام می دهند و تاکنون کشفیات زیادی در این زمینه حاصل شده و این رشته علمی ـ یعنی علم طب بطور کلی ـ سابقه بیش از دو هزار سال در عالم دارد.

کلام ایام - 420، شعبان ماه محبّت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
بخوانید

منظور اصلی ما از ذکر این مسائل بحث و گفتگو در زمینه بیماری های شایع و در رأس آن ها بیماری های روانی رو به ازدیاد نیست و لازم است در این زمینه دانشمندان اهل فن و صاحبان تخصص ها و انسان شناسان با همکاری یکدیگر و استفاده از امکانات علمی در مراکز تحقیقی و پژوهشی و دانشگاهی فعالیت های بیشتری به عمل آورند و انسان ها از ناحیه تحقیقات و پژوهش ها و فعالیت های علمی گسترده آن ها به آسایشی برسند. و قصد ما ذکر مثال هائی بود جهت ایجاد توجه لازم به دو نوع از زندگی یعنی حیات جانداری و حیات انسانی و ارتباط آن ها با یکدیگر و نقش «ذکرالله» در حیات انسانی.

گفتیم که حیات جانداری و حیات انسانی در عالم دنیا اختلاطی با یکدیگر دارند و لازم است در جهت علمی و عقیدتی و اخلاقی حدود و خواص و قلمرو آن ها از یکدیگر جدا و مشخص شود. تا یکی از آن ها جای مخصوص دیگری را اشغال نکند.

عده زیادی از انسان ها به جهت اشتغال به تمتّعات زندگی جانداری و سرگرمی به آن ها بطور کلی از حیات انسانی غافل می شوند و هیچ توجهی به آن نمی کنند و همین روحیه در آن ها و در جوامع انسانی عامل عمده گرفتاری ها و اغتشاشات و نظام در هم ریخته و نابسامان انسان امروزی می باشد. توضیح اینکه انسان ها برای ادامه حیات جانداری و برقراری آن احتیاجاتی دارند، مثل احتیاج به غذا و آب و لباس و مسکن و دارو و ازدواج و امثال آن ها!

در کنار این نیازها و خواسته ها، نیازهای دیگری هم وجود دارد که به حیات انسانی ارتباط دارد مثل نیاز به محبت و دوستی و صلح و آرامش و صداقت و قدرت های روحی و امنیت و امیدواری به آینده و کسب علم و امثال آن ها!

و این نیازهای نوع دوم از نوع اول دارای اهمیت بیشتری است و در واقع اصل زندگی انسانی به آن ها وابسته است و زندگی جانداری انسان هم لازم است برای زندگی انسانی هزینه و برای برقراری آن مصرف شود. بعنوان مثال یک گوسفند احتیاج به خوردن مواد غذائی و نوشیدن مقداری آب دارد، قانون ربوبیّت موجودات از طرف الله که ربّ همه موجودات است، در وجود این جاندار تمایلی به مواد غذائی خاصی ایجاد کرده است که با ساختمان وجود او سازگار است یعنی انواعی از گیاهان و نه همه آن ها. گاهی این میل و کشش بطرف آن ماده غذائی هم بسیار شدید است و این موجود جهت رسیدن به آن و خوردن آن زندگی خود را به خطر می اندازد حتی خطر مرگ! و رسیدن به این خواسته و رفع این نیاز یعنی خوردن غذا در آن جاندار، انتهای کمال او است چون آن غذا تبدیل به اعضاء جسمانی و کمال آن ها و فعالیت های حیاتی نوعی آن می شود و حیات او استمرار می یابد و کمال جسمانی انتهای سیر تکاملی حیات جانداری است.

انسان هم احتیاج به غذا و آب دارد و حیات جسمانی او وابسته به دریافت مواد غذائی است و اگر چند روز غذای مورد نیاز به او نرسد او می میرد، اما همه نیازهای انسان محدود به مواد غذائی و امثال آن نمی شود بلکه او به محبت و دوستی و امنیت و عدالت و احترام از ناحیه دیگران و احترام به دیگران و غیرت و عفت و امثال آن ها دارد. اما اگر این خواسته های نوع دوم به او نرسد، او حیات جانداری خود را از دست نمی دهد! و حداقل در زمان کوتاهی حیات جانداری او برقرار می ماند! لذا برقراری حیات جانداری و رسیدن به تمام یا بعضی از لوازم آن او را مشغول می کند و به آن ها اکتفا می کند. و ظاهراً هم هیچ کمبودی در زندگی احساس نمی کند و در کوتاه مدت از همان زندگی جانداری و تمتّعات آن هم لذت می برد.

عده ای هم وقتی با زندگی ظاهری او مواجه می شوند تصور می کنند- و حتی به زبان می آورند- که او هیچ مشکلی در زندگی ندارد و امکانات زندگی راحتی را هم در اختیار دارد و مثلاً نیاز مادی ندارد و خانه و مسکن و وسیله نقلیّه و درآمد خوبی هم دارد و خود او تصوّر می کند یا دیگران درباره او تصور می کنند که او مثلاً چه نیازی به یاد گرفتن موضوعات اخلاقی و علمی و مطالعه و دینداری دارد، حال که غذا و لباس و مسکن و وسیله نقلیه و مقداری پس انداز و زن و فرزند هم دارد پس دیگر چه کمبودی در زندگی او وجود دارد!

اما اینجا و در این وضعیت چند مشکل به وجود می آید که مهمترین آن ها را بصورت چند سؤال و جواب بررسی می کنیم:

۱-آیا رسیدن به نیازهای مادی و جسمانی و خواسته هائی از این نوع تمام نیازهای حیات انسانی را تأمین می کند، یا بخشی از آن ها را؟! در جواب می گوئیم علاوه بر استدلال های عقلی و مباحثی در فلسفه تاریخ، در زندگی روزمره خود و دیگران هم به وضوح نتایج این نوع زندگی را مشاهده می کنیم. ما انسان های زیادی را می بینیم که تمام نیازهای مادی آن ها تأمین است! هم غذا دارند و هم لباس و هم مسکن و هم شغل و درآمد زیاد و فعلاً مبتلا به امراض بدنی هم نیستند اما در عین حال از زندگی خود و غذا و مسکن و درآمد زیاد و ماشین گرانقیمت لذتی هم نمی برند و زندگی آن ها آمیخته به دلهره ها و تشویش ها و نگرانی ها از آینده و نفرت از دیگران حتی از همسر و فرزند و دوستان و بستگان است.

 آنها در زندگی خود دائماً بدنبال ازدیاد مال و یا شهرت طلبی و مجموعاً تنوّع تصنّعی مثل تغییر وضعیت ظاهری منزل- باصطلاح تغییر دکوراسیون- و تغییر طعم غذاها که گاهی اصل غذا و نیاز بدن به آن فدای طعم و رنگ و شکل و اسم آن می شود. و گاهی برای تزئینات ظاهری بعضی از خانه ها هزینه ای به کار می رود که می شود با آن یک یا چند خانه برای تعدادی از جوانان از بستگان و دیگران ساخت و از این طریق چند تا ازدواج به راه انداخت و چند تا خانواده تشکیل داد! آیا لذت کدام  یک از این دو کار در عالم عقل بیشتر است؟ زیبائی فرش ها و مبل ها و سنگ و آجر نمای ساختمان یا ساختن یک یا چند خانه برای فرزندان خود و جوانان از بستگان و دوستان و دیگران و اهداء یا فروش با قیمت معقول و شرایط سهل به آن ها.

ضمناً وقتی سراغ این افراد بسیار مرفّه می روند و از حال و وضعیت روحی آن ها سؤال می کنند از اظهارات آن ها بر می آید که غالباً لذتی از زندگی خود نمی برند، اما افراد محروم از بعضی امکانات تصوّر می کنند که آن افراد بسیار مرفّه لذت زیادی هم از زندگی خود می برند! مگر اینکه رفاه مادی در فضای حیات انسانی و کنار لذت های حقیقی روحی برقرار باشد که در این زمینه در ادامه مطالب بحثی خواهیم داشت- ان شاء الله تعالی-

۲-آیا همین لذت های ظاهری و فوری از متاع دنیا پایدار و ثابت است یا موقتی؟! وقتی غذا خوردن از روی هوای نفس و هوس های زودگذر و عمدتاً جهت لذت بردن انجام می گیرد و در صورت تکرار زیاد و ادامه دادن در چند ماه و چند سال انسان را به انواع بیماری ها مبتلا می کند، این کار با توجه به معیارهای عقلی چه ارزشی دارد؟! آیا لذت غذا خوردن از روی هوس و هوای نفس مهمتر است یا محرومیت از سلامت و درد و رنج بیماری ها در سال های بعد؟!

این چه لذتی است که با خوردن مقداری غذا اول کم می شود و با ادامه دادن به خوردن از بین می رود و در صورت ادامه دادن به نفرت و اشمئزار تبدیل می شود؟! آیا آن غذای اضافه از نیاز بدن به نیازمندان داده می شد لذت آن کار بیشتر بود یا پر خوری با آثار بعدی آن؟!

۳-آیا در این نوع زندگی که محور فعالیت ها و تمایلات لذت بردن از غذا و نوع لباس و دکوراسیون منزل و رنگ و مدل اتومبیل و مبل و فرش و امثال آن ها است و به لذت های حقیقی روحی و فضائل اخلاقی و بطور کلی لوازم زندگی انسانی توجه لازم معطوف نمی شود، تضمینی برای بقا و استمرار همین نوع زندگی و آرامش توهمی- حتی فرضاً واقعی- ناشی از آن وجود دارد؟!

آیا امکان ندارد انسان های دیگر که همتشان در همین متاع زندگی مادی است به جامعه و محل سکونت عده دیگری حمله کنند و فضای زندگی آن ها و لوازم مورد نیاز آن ها را تخریب کنند و به آتش بکشند و حتی آن ها را به قتل برسانند؟!

این جنگ های خانمان سوز با هزاران و ده ها و صدها هزار و بلکه با میلیون ها کشته در زمان ما چرا و به چه منظور و مبتنی بر چه عوامل و انگیزه هائی واقع می شود؟! آیا رفتارهای انسان های مدعی داشتن تمدن یعنی غربی های باصطلاح متمدّن در کشتار بیرحمانه میلیون ها انسان و همنوعان خود در جنگ های اول و دوم جهانی و دنباله های آن ها برای بیدار شدن انسان ها و مصلحان اجتماعی کفایت نمی کند؟!!

۴-عامل بازدارنده در مقابل ظلم و ستم انسان های قدرتمند و شرور و تبهکار به سایر انسان ها کدام است و در کجا قرار دارد و چگونه و در چه وقتی فعال می شود و چه اطمینانی به آن وجود دارد؟!

۵-اگر یکی از حکام کشورهای قدرتمند و دارای سلاح های پیشرفته یعنی وسائل آدمکشی مدرن ساخته شده با استفاده از تکنولوژی پیشرفته و فراورده های علمی جدید با عده ای از طرفداران خود بخواهند حقوق افراد ملت و کشور خود و یا کشورهای دیگر را مورد چپاول قرار دهند، چه کسانی از تبهکاری و شرارت آن ها می توانند جلوگیری کنند و امنیت و آرامش را در آن جامعه و جوامع دیگر برقرار کنند؟!

این مشکلات و مشکلات فراوان دیگر از ناحیه عدم توجه به حیات انسانی و آموزش های لازم برای شناسائی و استقرار آن در جوامع انسانی به وجود می آید! در این نوع زندگی است که شرارت جای شرافت و حقارت جای کرامت و اضطراب ها و نگرانی ها جای امنیت و جنگ و دشمنی جای صلح و دوستی و محبت به یکدیگر را می گیرد!!

برای رسیدن به لذت های حقیقی مورد مثال و امثال آن ها و صلح و آرامش و امنیت و آسایش در جوامع انسانی لازم است حیات انسانی و قلمرو فعالیت های آن شناخته شود و انسان ها از ناحیه علم متصل به عالم وحی و توسط پیامبران خدا و جانشینان حقیقی آن ها آموزش ببینند و باید حیات حقیقی انسانی مورد توجه انسان ها و بالخصوص مصلحان دانشمند در بین آن ها قرار بگیرد.

در آن صورت لذت های حقیقی حیات انسانی جایگاه اصلی خود را پیدا خواهد کرد و لذت های جسمانی و اولیه هم برای رسیدن به آن مراتب متعالی هزینه خواهد شد. در آن نوع زندگی یعنی در صورت برقراری نظام حیات انسانی بین انسان ها، لذت های مادی و جسمانی هم ارزش پیدا خواهد کرد و یک نوع جاذبه معنوی در آن ها پیدا خواهد شد.  

۱۳۹۸/۱/۲۵

الیاس کلانتری

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن