کلام ایام – ۲۴۷، کاروان پیامبران- علیهم السلام- در راه کربلا

imagesبخش پنجم

کلیات

*نیاز ضروری انسان ها به حضور پیامبران یا نظارت آن ها در جوامع انسانی.

*استدلال برون دینی و درون دینی جهت اثبات نیاز انسان ها به حضور پیامبران در جوامع انسانی.

*تأسیس و اداره جامعه کاملاً صالح  فقط  از ناحیه اتصال به قدرت و علم بی پایان خداوند حاصل می شود.

*تاریخ ملل مختلف از جاذبه های اخلاقی پیامبران خدا و شخصیت های متعالی آنها حکایت های زیادی دارد.

*علت اینکه مخالفان دین خدا و پیامبران خدا به آنها نسبت سحر و ساحری می داند چه بود ؟!

*پیامبران انسانهای بسیار صالحی بودند که خداوند آنها را جهت رهبری انسانها بسوی مقاصد حیات پرورش داده بود.

*پیامبران خدا فضائلی نسبت به همه عالمیان داشتند و آن فضائل لازمه مقام نبوت و رسالت آنها بود.

*محبوبیت پیامبران در بین مردم عامل جذب انسانها بسوی دین خدا می شد.

*عامل اصلی جذب انسانها به سوی اسلام جاذبه های خاص اخلاقی وجود مبارک رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود.

* محبوبیت و جاذبه های شخصیتی به مراتب بیشتر از سخنان مستدل و حکیمانه در انسانها مؤثر واقع می شود

* معجزه و آیت به عملی گفته می شود که نشانه ای  از جنبه خدائی داشتن در آن آشکار باشد.

* ارائه معجزات توسط پیامبران جهت اثبات مقام آسمانی آنها بود،نه اینکه مردم از آن طریق سخنان آن ها را بپذیرند.

*وحدت جهت روشهای دعوت پیامبران و مقاصد آنها.

* قرآن مجید متضمن معارف اصلی کتابهای آسمانی قبلی و همه کمالات پیامبران خدا می باشد

* * * * * * * * * *

تا این بخش مباحثی در زمینه نیاز انسان ها به حضور پیامبران خدا- علیهم السلام- در جوامع خود جهت راهنمائی آن ها به مقاصد زندگی عرضه شد و استدلال هائی برای این نیاز ضروری بعمل آمد، هم استدلال برون دینی و هم درون دینی که اولی برای عموم انسان ها بود و تکیه بر عقول آن ها داشت و دومی خطاب به پیروان شریعت های آسمانی و ایمان آورنده ها به پیامبران و کتاب های آسمانی! و در ضمن مقاله ۲۴۵ گفته شد که تحقّق این مطلوب و این آرزو یعنی تأسیس و اداره جامعه کاملاً صالح احتیاج به قدرت عظیمی دارد و این قدرت فقط از ناحیه اتصال به قدرت و علم بی پایان خداوند- جلّ جلاله- حاصل می شود، یعنی برای حصول این منظور احتیاج به یک «پیامبر» وجود دارد.

اعم از اینکه یکی از پیامبران خدا در یک جامعه شخصاً حضور و استقرار داشته باشد و یا با فرستادن نمایندگانی آن جامعه را از نزدیک تحت نظارت و مدیریت خود بگیرد. و گفته شد که توضیح و اثبات این مطلب احتیاج به بیان چند نکته دارد که ذیلاً ذکر می شود. در آن بخش، توضیح نکات لازم برای اثبات موضوع، تحت شماره ۱ شروع شد و در این بخش آن بحث را از شماره ۲ ادامه می دهیم:

۲-علم دریافت شده از پروردگار عالمیان- از طریق وحی به پیامبران و انتقال آن به انسان ها- یکی از ارکان بنای دین توحیدی است و این بنای رفیع باشکوه احتیاج به ارکان دیگری هم دارد و یکی از آن ها جاذبه های اخلاقی و شخصیت متعالی پیامبران است!

جاذبه های اخلاقی پیامبران

تاریخ ملل مختلف از جاذبه های اخلاقی پیامبران خدا و شخصیت متعالی آن ها حکایت ها دارد. لطافت اخلاقی رهبران آسمانی در بین ملل مختلف از شهرت فراوانی برخوردار است! حتی دشمنان و مخالفان آن انسان های برتر و فوق عادی هم به فضائل اخلاقی آن ها معترف بودند و آن را انکار نمی کردند. جاذبه های اخلاقی آن بزرگواران و تأثیرات رفتارهای آن ها در انسان ها در حدّی بود که مخالفان شریعت و دعوت آن ها- که به هر علتی مخالف انتشار آموزش های آن ها بودند- ناچار نسبت سحر و ساحری به شریعت و آموزش های آن ها و به خود آن ها می دادند. بطور مسلّم به یک انسان عادی و با رفتارهای عادی متعارف، ساحر نمی گویند و نسبت سحر به اعمال او نمی دهند!!!

از نظر قرآن مجید پیامبران انسان های صالحی بودند که پروردگار عالمیان آن ها را برای رهبری انسان ها بسوی مقاصد حیات پرورش داده بود و قدرت و امکانات لازم برای رهبری انسان ها را در اختیار آن ها قرار داده بود. خداوند- جلّ جلاله- می فرماید:

«وَنَجَّينَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ– وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ–  وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَينَا إِلَيهِمْ فِعْلَ الْخَيرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ» (الأنبياء/۷۱ – 73) یعنی: او ]ابراهیم[ و لوط را ]جهت رفتن[ به سوی سرزمینی نجات دادیم که برای عالمیان در آنجا برکت قرار داده ایم- و بخشیدیم به او اسحاق و یعقوب را افزون بر عطای دیگر و همه آن ها را از صالحان قرار دادیم. و آن ها را امامانی ]پیشوایانی[ قرار دادیم که مردم را به امر ما هدایت می کردند و به آن ها انجام کارهای خوب و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات را وحی کردیم و آن ها بندگانی ]خالص[ برای ما بودند. و در آیات دیگری می فرماید:

«وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَينَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ–  وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيعْقُوبَ كُلًّا هَدَينَا وَنُوحًا هَدَينَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيمَانَ وَأَيوبَ وَيوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ– وَزَكَرِيا وَيحْيى وَعِيسَى وَإِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ– وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيسَعَ وَيونُسَ وَلُوطًا وَكُلًّا فَضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ– وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّياتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَينَاهُمْ وَهَدَينَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ– ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يهْدِي بِهِ مَنْ يشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ– أُولَئِكَ الَّذِينَ آتَينَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِنْ يكْفُرْ بِهَا هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَيسُوا بِهَا بِكَافِرِينَ– أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ» (الأنعام/ ۸۳ – ۹۰) در مجموع این آیات اسم تعدادی از انبیاء و اوصافی از آن ها ذکر شده و چند نکته در آن ها باید در این بحث مورد توجه دقیق قرار بگیرد از جمله:

الف: حجت و قدرت احتجاج و استدلال را خداوند به حضرت ابراهیم- علیه السلام- و دیگر پیامبران عطا می کند. و همچنین رفعت درجات فضائل را و همچنین حکمت و علم مخصوص را.

ب: خود پروردگار عالمیان پیامبرانش را در امر نبوت و ارشاد انسان ها هدایت می کند.

ج: همه پیامبران خدا انسان های نیکوکار بودند.

د: همه پیامبران انسان های صالحی بودند. آن هم صالح در توصیف خداوند که لازمه اش ارتقاء به درجات بسیار متعالی است.

ه: پیامبران خدا فضیلت هائی نسبت به همه عالمیان داشتند و این فضیلت های خاص لازمه مقام نبوت و رسالت آن ها بود.

و: آن ها روش هدایت انسان ها را از پروردگار عالمیان دریافت می کردند و ملتزم به روش هدایت الهی بودند.

خداوند درباره پیامبر اکرم حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و خطاب به او می فرماید:

«وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (القلم/۴) در این آیه پروردگار عالمیان خُلق و خوی پیامبر گرامی خود را با کلمه «عظیم» ستوده است. عظمت اخلاقی آن بزرگوار فوق حدّ فهم عادی انسان ها است چون از نظر خداوند عظیم است! و در آیه دیگری خطاب به آن حضرت فرمود:

«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» (آل عمران/۱۵۹) یعنی: از ناحیه رحمتی از الله نسبت به آن ها ]مردم[ ملایم (بسیار خوشرفتار و نرمخو) شدی و اگر سختگیر (خشن و سخت دل) بودی آن ها از دور تو پراکنده می شدند، پس آن ها را عفو کن و برای آن ها طلب غفران کن و با آن ها در «امر» مشورت کن، پس وقتی در کاری تصمیم گرفتی، پس به الله توکل کن، همانا الله توکل کنندگان را دوست دارد.

جاذبه های رفتارهای پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و لطافت اخلاقی آن حضرت یک امر عادی و شبیه آنچه در بعضی انسان های بزرگوار وجود دارد، نبود! بلکه موضوع هم بلحاظ نحوه طرح در این آیه و هم بلحاظ آنچه که از رفتارهای شریف او تجلّی کرده، موضوع فوق عادی و فوق متعارف بود، چون خداوند آن صفت و رفتارهای ناشی از آن را به مرتبه خاصی از رحمت اعطائی خود به پیامبرش نسبت داده است!

کلام ایام - 243، کاروان پیامبران- علیهم السلام- در راه کربلا
بخوانید

محبوبیت پیامبران بین مردم

پیامبران خدا- علیهم السلام- در بین مردم محبوبیت زیادی داشتند و این محبوبیت موجب روی آوردن مردم بسوی آن ها و پذیرش آموزش ها و راهنمائی های آن ها می شد. محبوبیت پیامبران عوامل متعدّدی داشت از جمله کمالات ذاتی و اکتسابی آن ها و رفتارهای جاذب و لطیف آن ها و خیرخواهی آن ها نسبت به مردم و غیر از این ها و فوق همه این ها اراده خداوند که در قلوب مؤمنان و بطور کلی بندگانش محبتی نسبت به آن ها ایجاد می کرد.

این محبوبیت و جاذبه های شخصیتی به مراتب بیشتر از سخنان مستدل و حکیمانه در انسان ها مؤثر واقع می شود. محبوبیت پیامبران و حتی بخش اندکی از آن را انسان های عادی- غیر پیامبر و امام معصوم- نمی توانند بدست آورند، و آن مرتبه متعالی اختصاص به آن بزرگواران دارد.

نوعدوستی پیامبران

پیامبران خدا- علیهم السلام- محبت شدیدی نسبت به انسان ها داشتند، آن ها بلحاظ داشتن علم و معرفت خاص و شیفتگی شدید به ذات قدوس الله و صفات و افعال او، علاقه قلبی زیادی به مخلوقات او هم داشتند و این علاقه قلبی را نسبت به مخلوقات پروردگارشان بالخصوص جانداران و در رأس آن ها انسان ها، ابراز می کردند و طبیعی است که وقتی در اخلاق و رفتارهای آن ها محبت به انسان ها ظهور می کرد و جریان می یافت، علاقه بندگان خدا هم به آن ها بیشتر می شد و محبوبیت آن ها بین عموم مردم- جز مخالفان و دشمنان- بیشتر می شد. خداوند درباره رحمت و عاطفه و محبت پیامبرش نسبت به مردم می فرماید:

«وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ» (الأنبياء/۱۰۷) یعنی: ما تو را نفرستادیم مگر رحمتی برای همه عالمیان. طبعاً این رحمت علاوه بر اهل ایمان، و پیروان دین خدا، در مرتبه ای و در سطحی، شامل دیگران هم می شود و خود تجلّی و ظهور این رحمت برای انسان ها بود که آن ها را به آن بزرگوار و معارف دین آسمانی متمایل و علاقه مند کرد. البته این رحمت نسبت به مؤمنان در سطوحی وسیع تر و مرتبه ای شدیدتر بود.

نشانه های نبوت

هر یک از پیامبران خدا – علیهم السلام – جهت اثبات مقام آسمانی خود، یعنی اینکه از طرف پروردگار عالمیان به مقام نبوت مبعوث شده اند و مأموریتی از طرف او برای ارشاد و آموزش انسانها دارند، یک یا چند عمل خاص فوق عادی به مردم نشان می دادند. به این عمل اصطلاحاَ «معجزه» گفته می شود.

در قرآن مجید کلمه «آیت» به آن گفته شده ومراد این است که آن یک کار خدائی است و نشانه ای از جنبه خدائی داشتن در آن آشکار است. در قرآن مجید بطور مکرر گفته شده که پیامبران با «آیات بینات» بسوی مردم می آمدند، یعنی نشانه های روشن و آشکار که دلالت کامل و قطعی برای اثبات مقام آسمانی آنها داشت. البته ارائه معجزات (آیات) جهت اثبات مقام نبوت و رسالت پیامبران بودند اینکه از طریق معجزه مردم سخنان آنها را بپذیرند. یعنی پذیرش کتابهای آسمانی و سخنان پیامبران خدا، یک موضوع بود و اثبات مقام آسمانی آنها قبل از این مرحله یک موضوع دیگر!

بطور کلی کلام خدا و فعل خدا جاذبه اختصاصی وفوق عادی در قلوب انسانها دارد و نیازی نیست که مردم به کمک معجزه آن را بپذیرند. اما به هرحال معجزات پیامبران زمینه مساعدی در روح انسانها جهت ایمان به نبوت آنها و کتابهای آسمانی و بطور کلی آموزشهای آنها ایجاد می کند که اختصاص به مقام آنها دارد

وحدت جهت روشهای دعوت پیامبران  و مقاصد آنها  

پیامبران خدا ـ علیهم السلام ـ در روشهای دعوت خود و آموزش های خود برای انسانها و مقاصد اصلی خود با یکدیگر اشتراکات اساسی داشتند و تفاوت آنها  ـ بطوریکه قبلاً متذکر شدیم ـ  مثل تفاوت مراتب و مقاطع مختلف تحصیلی بود. یعنی شریعت های آسمانی به تدریج تکامل پیدا می کرد تا اینکه موقعیت روحی و علمی و استعدادهای انسانها در فراگیری و آموزش پذیری به مرحله ای رسید که ظرفیت دریافت صورت کامل آموزش های آسمانی و معارف کامل دینی را  پیدا کردند و صورت کامل دین خدا توسط آخرین پیامبر یعنی حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و در مجموع آیات آخرین کتاب آسمانی یعنی قرآن مجید به عالم انسانیت عرضه  شد.

پس معارف شریعت  آخرین پیامبر خدا، و آخرین کتاب آسمانی  همان صورت کامل دین توحیدی است این کتاب آسمانی متضمن معارف اصلی کتابهای آسمانی قبلی و همه کمالات و ارزش های وجودی پیامبران خدا هم می باشد. پس معرفی دین توحیدی یعنی «اسلام» به انسانها و ترویج آن،دعوت آنها به معارف اصلی همه شریعت های قبلی و همه کمالات پیامبران خدا هم محسوب می شود و طبعاً حفاظت از  حریم آن حفاظت از همه کمالات انسانی و فضائل اخلاقی می باشد.

 استمرار رهبری آسمانی

درمجموع این مباحث روشن شد که انسانها احتیاج اجتناب ناپذیری به رهبری آسمانی  دارند. این رهبری آسمانی توسط پیامبران خدا و علم خاص دریافت شده از خداوند از طریق وحی انجام می گیرد. جانشینان پیامبران صاحب شریعت و کتاب آسمانی هم از پیامبران بودند و به آنها اصطلاحاً «پیامبران تبلیغی» گفته می شود در مقابل «پیامبران تشریعی» یعنی  صاحبان شریعت و کتاب آسمانی. اما بعلت اینکه جریان نبوت با بعثت آخرین پیامبر خدا یعنی حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ به مقصد نهائی خود رسید، جانشینان آن حضرت دیگر عنوان «نبی» یعنی پیامبر نداشتند و آنها در مقام «امامت» آسمانی بودند، و عنوان «امام » داشتند.

امامت هم یکی از مقامات آسمانی است که بعضی از پیامبران، علاوه بر مقام نبوت و رسالت به آن مقام هم رسیده بودند مثل حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ که خداوند درباره او فرمود:

«وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا ينَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»(البقرة/۱۲۴) یعنی : و زمانی که ابراهیم را پروردگارش با کلماتی امتحان کرد و او آنها را [بطور کامل] به انجام رسانید، گفت من تو را امامی برای مردم قرار می دهم! او [ ابراهیم] گفت آیا از ذریه من هم همینطور؟ او فرمود عهد من [یعنی امامت] به ظالمان نمی رسد.

از آیه کریمه بر می آید که ابراهیم ـ علیه السلام ـ بعد از مقام نبوت و رسالت و در حالیکه یکی از پیامبران صاحب شریعت و کتاب آسمانی یعنی یکی از انبیای « اولواالعزم» بود، بعد از طی مراحلی از کمال از ناحیه ابتلاء آت و امتحانات خداوند، مقام «امامت» به او عطا شد! و بطور ضمنی هم از سؤال او و پاسخ پروردگار عالمیان آشکار می شود که امام حتماً باید دارای مقام «عصمت» هم باشد(۱)

و در آیات دیگری هم که قبلاً ذکر شد درباره بعضی از پیامبران به موضوع امامت آنها اشاره ای شده است. (الانبیاء / ۷۱ـ ۷۳)

در این سلسله مقالات، ما کاروان حسینی (علیه السلام) را کاروان پیامبران نامیدیم  و در این مباحث علت و حکمت آن را با اندکی توضیح ذکر کردیم  و در ادامه این مباحث توضیح  بیشتری در این زمینه خواهد آمد ـ ان شاء الله تعالی ـ  و این سلسله  مباحث با اندک تغییری در عنوان آن تحت عنوان:

«کاروان پیامبران در کربلا» در مقالات بعدی ادامه خواهد یافت.

۱۳۹۷/۷/۸

الیاس کلانتری

پاورقی:

۱ـ علاقمندان به تفصیل موضوع و دریافت کامل مطلب بصورت مستدل می توانند به تفسیر المیزان آیه ۱۲۴ سوره بقره مراجعه کند.

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن