کلام ایام – ۳۹۷، دفاع از حریم دین خدا و هزینه آن

بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ *

کلیات *

  • ایام فاطمیه و زمان فاطمیه اول و دوم.

  •  متأسفانه در مراسم و مجالسی که بنام حضرت فاطمه زهرا – سلام الله علیها -تشکیل می‌شود به ذکر مصائب آن حضرت اکتفاء می‌شود.

  •  فضائل علمی و جهاد فرهنگی و آموزش معارف دینی در سیره شریف حضرت فاطمه  -سلام الله علیها – کمتر مورد بحث قرار می‌گیرد.

  •  دفاع از دین خدا در سیره شریف حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام).

  • عناوین و شماره‌های مقالات منتشر شده قبلی در سیره شریف حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام).

  •  شرح و توضیح عبارات منتخب از خطبه حضرت فاطمه زهرا – سلام الله علیها – در مقالات قبلی.

  •  ارزیابی دین خدا و قیمت حقیقی آن.

  •  دیدگاه‌های کاملاً متضاد در ارزیابی پدیده ها.

  • دیدگاه های متضاد درباره بعضی از پدیده ها بسیار شگفت انگیز است.

  • بی اعتنائی مردم به موضوع تضاد دیدگاه ها در ارزیابی اشیاء.

  • دین شرک و بت‌پرستی در مقابل دین توحیدی.

روزهائی در ماه جمادی اول و همچنین جمادی دوم بنام حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا – سلام الله علیها – نامیده می‌شود. یعنی «فاطمیه اول» که روز سیزدهم و چند روز قبل و بعد از آن در ماه جمادی اول قرار دارد و «فاطمیه دوم» که غالباً از اول ماه جمادی دوم شروع می‌شود و سه روز یا پنج روز اول ماه ادامه می یابد. عده ای از شیعیان و ارادتمندان آن وجود قدسی هم ده روز دوم از ماه اول و ده روز اول ماه دوم را برای آن حضرت مراسم عزاداری برقرار می‌کنند و مجالسی جهت ذکر مصائب و فضائل آن بزرگوار تشکیل می‌دهند. اما متأسفانه در اغلب مراسم و مجالسی که بنام آن وجود قدسی تشکیل می‌شود فقط و یا عمدتاً به ذکر مصائب اکتفاء می‌شود و فضائل علمی و جهاد فرهنگی و آموزش معارف دینی و بطور کلی سیره شریف آن حضرت کمتر مورد بحث و گفتگو قرار می‌گیرد و به بیان دیگر این مقدار توجه به کلام و سیره شریف آن بزرگوار با عظمت شخصیت و عظمت جهاد فرهنگی آن وجود مبارک تناسبی ندارد.

 توضیح اینکه حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا – سلام الله علیها – در زمان کوتاهی از رحلت رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – تا ایام شهادت خود به یک جهاد علمی و عقیدتی و بطور کلی فرهنگی در جهت دفاع از حریم دین توحیدی اقدام کرد و در اثر آن فضای قدسی دین خدا از آلودگی های شرک و نفاق پاکسازی شد و شیاطین فریب کار از حریم آن رانده شدند.

 کلمه مقدس «جهاد» بیشتر در حوادث جنگی و یا منتهی به جنگ شهرت یافته و به نوع دیگر آن یعنی «جهاد فرهنگی» و فکری و علمی چندان توجهی معطوف نمی‌شود و این عنوان و امثال آن در گفته ها و نوشته ها و محاورات بین مردم کمتر به کار می رود.

در سال های قبل در ایام «فاطمیه» و در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا – سلام الله علیها – مقالاتی درباره سیره شریف آن حضرت و در شرح و توضیح بعضی از سخنان و عباراتی از خطبه مشهور نقل شده از او – مشهور به خطبه فدکیه – منتشر شد و جهاتی از جهاد مقدس فرهنگی آن حضرت در دفاع از حریم دین خدا در آن مقالات مورد بحث و تحلیل قرار گرفت. در این نوشتار بعد از ذکر عناوین و شماره های آن مقالات به ذکر و توضیح جهات دیگری از سیره شریف و شرح و توضیح عبارات دیگری از خطبه آن وجود مبارک قدسی خواهیم پرداخت.

کلام ایام  ۲۶، شهادت حضرت صدیقه طاهره (علیها السلام).

کلام ایام – ۲۷، معارف دین توحیدی در کلام حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در چهار بخش و با شماره های ۲۸ – ۲۹ – ۳۰

کلام ایام – ۱۱۵، معارف دین توحیدی در کلام حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

کلام ایام – ۱۱۶، برکات ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در سه بخش و با شماره های ۱۱۷ – ۱۱۸

کلام ایام – ۱۸۲، بازگشت ودیعه قدسی، در پنج بخش و با شماره های ۱۸۳ – ۱۸۴ – ۱۸۵ – ۱۸۶

 کلام ایام – ۱۸۷، عید ولادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

کلام ایام – ۱۸۸، معارف دین توحیدی در کلام حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها).

کلام ایام – ۳۱۳، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و بازگشت امانت قدسی.

 در مباحث مقالات فوق الذکر و در تحلیل حوادثی از زندگی و عمر کوتاه آن ودیعه قدسی و توضیح بعضی از عبارات خطبه شریف آن بزرگوار وارد بحثی شدیم در ارزش حقیقی دین خدا و دیدگاه‌های مختلف درباره آن.در این نوشتار مجدّداً وارد آن بحث می شویم و جهات دیگری از آن را مورد توجه و تحلیل قرار می دهیم و همچنین جهت اتصال مطالب مورد بحث با یکدیگر و با عنوان کلی «معارف دین توحیدی در کلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها» موارد منتخب قبلی از کلام شریف آن بزرگوار را – که بعضی از آنها هم با ترجمه همراه بوده – بدون شرح مجدّد و با شماره مقاله ذکر می کنیم و بعد از آن به ذکر و شرح و تفسیر عبارات بعدی در خطبه شریف می پردازیم:

۱- «کِتابُ اللهِ النّاطِقُ وَ القُرآنُ الصّادِقُ وَ النُّورُ السّاطِعُ»(۲۹)

۲- «وَ اَنَّى تُؤْفَکُونَ، وَ کِتابُ اللَّهِ بَیْنَ اَظْهُرِکُمْ، اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ، وَ اَحْکامُهُ زاهِرَةٌ، وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ، و زَواجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، أَرَغْبَةً عَنْهُ تُریدُونَ؟ اَمْ بِغَیْرِهِ تَحْکُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظَّالمینَ بَدَلاً، وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْاِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِی الْاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینِ.»(۲۹)

۳- «وَ اَنْتُمُ تَزعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّهِ یَبْغُونَ، وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ» أَفَلا تَعْلَمُونَ؟»(۲۹)

۴- «اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً فَرِیّاً، اَفَعَلى عَمْدٍ تَرَکْتُمْ کِتابَ اللَّهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُمْ، إذْ یَقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» «وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَکَرِیَّا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ ‏یَعْقُوبَ»(۲۹)

۵- «فَلَمَّا اِختارَ اللَّهُ لِنَبِیِّهِ دارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوى اَصْفِیائِهِ، ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَهُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ» یعنی: وقتی خداوند برای پیامبرش، خانه پیامبران و مأوای برگزیدگانش را اختیار فرمود، خار نفاق در شما ظاهر شد و جامه دین مندرس شد. (۳۰)

۶- «إطاعَتَنا نِظاما لِلمِلَّةِ و إمامَتَنا أمانا لِلفُرقَةِ» یعنی: [خداوند قرار داد] اطاعت ما را نظامی برای ملت و امامت ما را امانی در مقابل تفرقه. (۱۱۸)

۷- «وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی ‏مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ اِبْتَعَثَهُ اللَّهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلى اِمْضاءِ حُکْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ حَتِمهِ، فَرَأَى الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُکَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْکِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِها.فَاَنارَ اللَّهُ بِاَبی‏مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و الِهِ ظُلَمَها، وَ کَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلى عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها، وَ قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایَةِ، فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایَةِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعِمایَةِ، وَ هَداهُمْ اِلَى الدّینِ الْقَویمِ، وَ دَعاهُمْ اِلَى الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ»

یعنی: گواهی می دهم که پدرم محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- بنده خدا و فرستاده او است. خداوند قبل از اینکه او را بفرستد برگزید، و قبل از اینکه او را بیافریند، نامور ساخت و قبل از بعثت او را برای خود خالص کرد. و آن هنگامی بود که خلایق در غیب مکنون و در پس پرده هول ها و هراس ها و در بیابان عدم سرگردان بودند. از ناحیه علمی از خداوند که به پایان کارها دانا و به حوادث دهرها احاطه داشت و موقعیت مخلوقات را می شناخت.

کلام ایام – 383 ، سهم و بهره انسانها از رحمت خدای غنیّ کریم
بخوانید

خداوند او را برانگیخت جهت کامل کردن امر خود و جریان یافتن و به پایان رسیدن اراده خود و انجام دادن تقدیرات حتمی خود. پس او امت ها را دید در حالیکه در ادیان خود گروه گروه و پراکنده شده اند، هر گروه دنبال شعله ای رفته و به عبادت بتی پرداخته و همگان با وجود شناختن الله به انکار او پرداخته اند.

پس خداوند ظلمت ها را به نور وجود او از بین برد و روشن ساخت و تیرگی های کفر را از قلب ها برطرف کرد و پرده های تاریک را از مقابل چشم ها کنار زد و او در بین مردم جهت هدایت آن ها قیام نمود و آن ها را از بیراهه ها نجات بخشید و از کور دلی به بصیرت رساند و آن ها را هدایت کرد بسوی دینی که عهده دار مصالح آن ها است و دعوت کرد به طریق مستقیم زندگی. (۱۸۴)

۸- «مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ ابْتَدَأَهَا وَ سُبُوغِ آلَاءٍ أَسْدَاهَا وَ تَمَامِ مِنَنٍ والَاهَا» یعنی: از نعمت های عمومی که آغاز کرد و فراوانی نعمت هائی که عطا کرد و منت های پی در پی و مستمر  که کامل کرد. (۱۸۸)

ارزیابی دین خدا و قیمت آن

در بعضی از مقالات قبلی بحثی درباره ارزش حقیقی «دین خدا» و دیدگاه‌های مختلف درباره آن مطرح شد. در این نوشتار این موضوع را مجدداً و با بیان و تحلیل دیگری مطرح می‌کنیم تا میزان نیاز انسانها به آن روشن شود و همچنین علل اختلاف نظر شدید درباره آن آشکار شود.

 توضیح اینکه: درباره بعضی از پدیده ها و بعضی از حقایق اختلاف نظر شدیدی بین انسان‌ها وجود دارد. بطوریکه گاهی ارزش یک پدیده در نظر عده‌ای از انسانها آن مقدار زیاد است که آن عده برای رسیدن خود و دیگران به آن حاضر می‌شوند تمام دارائی های خود و حتی حقّ حیات خود را هم هزینه کنند، اما گروه دیگری توجه اندکی نسبت به آن دارند و گروهی دیگر کاملاً به آن بی اعتناء هستند و حتی گروهی به دشمنی و خصومت با آن اقدام می کنند و برای تخریب و یا تضعیف آن همه دارائی های خود و حتی جان خود را هم از دست می دهند.

 این موضوع در بعضی موارد بسیار شگفت انگیز است و همچنین بی اعتنائی عده زیادی از انسان‌ها نسبت به آن هم خیلی شگفت آور و تعجب برانگیز است. یعنی چطور است که عده‌ای از انسان‌ها بجهت تمایل و علاقه شدید نسبت به یک پدیده حاضر می‌شوند حتی جان خود را هم برای آن از دست بدهند و عده دیگری در جهت مقابل قرار می‌گیرند و حاضر می‌شوند در مقابله با آن و مخالفت و دشمنی با آن و تلاش برای از بین بردن یا تضعیف آن، جان خود را از دست بدهند!

 بعنوان مثال: حکومت فرعون در کشور مصر تمامی اهل آن کشور را به بردگی کشیده بود و تمام افراد آن ملت برده بی اختیار حکومت بودند تا جائی که آن حکومت جبّار نوزادان پسر را سر می‌برید و دختران را به کنیزی می گرفت و به تعبیر قرآن مجید، او در [ظلم و جنایت] طغیان کرده بود. بطوریکه خدای سبحان درباره او در کتاب آسمانی فرمود:

«اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى» (طه/۲۴) یعنی: [ای موسی] برو بسوی فرعون که همانا او طغیان کرده است.

 و همچنین فرمود:

«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيعًا يسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيسْتَحْيي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ» (القصص/۴) یعنی: فرعون در روی زمین [مصر] سرکشی کرده و مردم را گروه گروه قرار داده و طایفه ای از آنها را ناتوان کرده بود بطوریکه فرزندان پسر [آنها] را سر می برید و زنانشان را [جهت کنیزی] باقی می گذاشت، همانا او از فساد کاران بود.

حضرت موسی – علیه السلام – با فرمان خدای سبحان و تحت نظارت او و با معجزاتی آشکار جهت نجات مردم از آن ظلم ها و آن بلای عظیم نزد فرعون رفته و رسالت خود را اعلام کرد. اما فرعون در مقابل رسالت او و بعد از دیدن معجزات او به سرکشی خود افزود و می خواست موسی – علیه السلام – را بکشد. خدای سبحان در کتاب آسمانی و در این زمینه فرمود:

«وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ» (غافر/۲۶) یعنی: و فرعون گفت بگذارید من موسی را بکشم و او «ربّ» خود را بخواند. من می ترسم او دین شما را تغییر دهد یا در این سرزمین فساد برانگیزد.

 یعنی آن دین مورد نظر فرعون که ملت مصر را به بردگی فرعون کشیده بود، آنچنان مورد علاقه مردم مصر [یا عده قابل توجهی از آنان] بود که فرعون با اتکاء به آن علاقه مردم می‌خواست رسول خدا را بکشد و از همان عامل استفاده می‌کرد تا آنها را علیه موسی – علیه السلام – تحریک کند.

 پس حضرت موسی – علیه السلام – جهت معرفی دین خدا نزد فرعون رفته بود و اگر نبود حمایت خاصّ خدای سبحان، به دست فرعون کشته می شد، و فرعون هم جهت حمایت از دین خود یعنی بت پرستی می خواست پیامبر خدا را بکشد. همان دینی که فرعون جهت تثبیت و تقویت آن و بقای قدرت آن نوزادان پسر «بنی اسرائیل» را سر می‌برید و دختران را جهت کنیزی حفظ می‌کرد.

 برمی‌گردیم به بحث درباره موضوع اصلی و آن ارزیابی پدیده ای است بنام «دین خدا» و یا «دین توحیدی» و یا «دین آسمانی» و عناوین دیگر. می‌خواهیم در این بحث حداقل چند نکته ذیل مورد ارزیابی قرار بگیرد و ابهاماتی در این زمینه روشن شود.

یکم: چرا درباره بعضی از اشیاء و پدیده ها و موقعیت آنها در زندگی انسان دیدگاه‌های کاملاً متضاد وجود دارد؟!

 دوم: ارزیابی کامل و صحیح پدیده‌های مورد اختلاف از چه طریقی امکان‌پذیر است؟

 سوم: کدام دیدگاه درباره ارزش دین خدا صحیح و مطابق با واقعیات است.

 چهارم: ارزش حقیقی دین خدا و معارف آن کدام است؟

 پنجم: برای حفظ دین خدا و حمایت از آن چه مقدار هزینه لازم است؟

 درباره بعضی از اشیاء و ارزش حقیقی آنها که تضاد شدیدی بین انسان ها وجود دارد، می شود گفت دیدگاه‌های انسان‌ها بلحاظ فرهنگ حاکم در یک جامعه و نوع تربیت و آموزش آنها متفاوت با دیدگاه های دیگران است. باید دید در جوامع مختلف ارزیابی اشیاء با کدام معیارها انجام می گیرد و فرهنگ حاکم بر آن جوامع کدام دیدگاه را بر انسانها تحمیل می‌کند و یا انسان‌ها را بسوی کدام دیدگاه دعوت می کند؟ آیا در فلان جامعه میزان آزاد اندیشی و استقلال فکری در چه سطحی برقرار است؟ یا تحصیل کرده‌ها و متفکران آن جامعه چه تعدادی هستند؟ افکار و نظریات چه گروهی در یک جامعه منتشر می‌شود؟

چون تضاد دیدگاه‌ها در جوامع انسانی درباره بعضی از اشیاء غالباً اجتناب‌ناپذیر است و اشیاء و پدیده های متعددی یافت می‌شوند که انسان ها درباره آنها دچار تضاد فکری هستند، در این زمینه نیاز به بحث تفصیلی وجود ندارد و توجه به بعضی از اشیاء برای اثبات مطلب کفایت می‌کند.

این بحث در شماره بعدی ادامه خواهد یافت. (ان شاء الله تعالی)

الیاس کلانتری

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن