کلام ایام – ۱۵۷، امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – شهید تأویل قرآن کریم

0.446982001282938019_full-999بخش ششم

کلیات

*طبق اصول اخلاق دینی انسان ها به محض اظهار اسلام به زبان عضو جامعه دینی و «مسلم» محسوب می شوند.

*نقش اصلی منافقان ساختن صورت های تقلبی از دین خدا و یا مخدوش کردن چهره آن و وارونه نشان دادن حقایق آن است.

*نفاق عبارت است از کفر و دشمنی با دین خدا بعلاوه یک دروغ و آن عبارت است از ادعای قبول دین خدا.

*منافقان نوع دوم عمداً و از روی علم با دین خدا مخالفتی ندارند بلکه مخالفت و کارشکنی آن ها از روی جهل است.

*در رفتارهای منافقان نوع دوم کفر با جهل مخلوط شده و آن ها دانسته یا نداسته و بطور عمد یا غیر عمد خود را اهل دین خدا و پای بند به آن می دانند یا معرفی می کنند.

*لذت بردن یک انسان پست و جاهل و تبهکار از مناظر زیبای طبیعی مثل آب و درخت و پرنده های زیبا و کوه و صحرا و نهرها و قصرها، خلاف انتظار و شگفت آور نیست.

*همچنین علاقه به زیبائی های معنوی مثل کمک به نیازمندان و ساختن بناهای مفید مثل مدارس و بیمارستان ها و امثال آن ها نمی تواند فساد روحی منافقان را نفی کند.

*بروز و ظهور کمالات دین خدا در رفتارهای امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – احتیاج به ظرفیت فرهنگی مناسبی دارد.

*مقصد امیرالمؤمنین – علیه السلام – ارائه جاذبه های دین خدا به انسان ها در سطح دنیا و مسیر تاریخ حیات انسانی بود.

**********

در بخش قبلی بحث منتهی شد به موضوع عوامل اصلی فتنه ها و مشکلات حکومت دینی در زمان خلافت امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – یکی از آن عوامل ذکر و مورد بررسی فشرده ای قرار گرفت و آن عبارت بود از: موضوع ساختن و عرضه صورت های تقلبی از دین خدا از طرف منافقان و گفته شد که طبق اصول اخلاق دینی انسان ها به محض اظهار اسلام به زبان که با شهادت بر یگانگی «الله» انجام می گیرد، عضو جامعه دینی و «مسلم» یعنی اسلام آورده محسوب می شوند. در ادامه این بحث عرض می کنیم که این اصل اخلاقی در کنار فواید عظیم اجتماعی و اخلاقی، مشکلاتی هم ایجاد می کند و آن عبارت است از حضور عده ای منافق در جامعه دینی! و نقش اصلی منافقان هم ساختن صورت های تقلبی از دین خدا و یا مخدوش کردن چهره آن و وارونه نشان دادن حقایق آن است چه در این کار تعمد داشته باشند و چه ندانسته و نخواسته و از روی جهل به این کارها اقدام کنند!!!

یعنی منافق کسی است که اخلاق و اعمال ضد دینی خود را دارد بطوریکه مخالف دین خداست – حداقل در عمل – به علاوه صاحب یک دروغ بزرگ است. توضیح اینکه: نفاق عبارت است از کفر و دشمنی با دین بعلاوه یک دروغ و آن ادعای قبول دین خدا و خود را پیرو آن نشان دادن و معرفی کردن!!! پس منافقان در اصل همان دشمنان دین خدا و کفار هستند که یک دروغ بزرگ هم با اخلاق و رفتارهای آن ها همراهی دارد و آن ادعای دینداری و پای بندی به آن است. این یک نوع از نفاق است و آشکارترین صورت آن و غالباً همین نوع از نفاق مورد توجه قرار می گیرد.

اما نوع دیگری از نفاق هم در جامعه دینی وجود دارد و صاحبان آن گروه دیگری از منافقان هستند و آن ها عمداً و از روی علم با دین خدا و معارف و احکام آن مخالفتی ندارند و بلکه گاهی علاقه ای هم به اصل دین خدا و بعضی از معارف آن دارند، اما آن گروه  افراد جاهلی هستند و دین خدا و احکام و اخلاق آن در روح آن ها نفوذ نکرده و آن ها را تغییر نداده است، یعنی اخلاق و رفتار آن ها از مسلک های دیگر حاصل شده و به آن ها پای بند هستند، الّا اینکه علاقه ای هم به اصل دین خدا پیدا کرده اند مثل اینکه از جریان یک نهر دارای آب زلال از فاصله ای که با آن دارند لذت می برند، اما به هر علتی کنار آن نهر نمی روند و به گودال های آب آلوده ای که در فضای زندگی آن ها قرار دارد، اکتفاء می کنند!!! پس در رفتارهای این گروه هم کفر با جهل مخلوط شده، اما خود را دانسته یا ندانسته و بطور عمد یا غیر عمد اهل دین خدا و پیرو آن می دانند یا معرفی می کنند!!!

خطر این گروه از همه مخالفان و دشمنان دین خدا بیشتر است چون عامه مردم اعمال ضد دینی و نفرت انگیز آن ها را به حساب دین خدا می گذارند و از ناحیه اعمال ضد دینی آن ها از دین خدا فرار می کنند یا با آن به دشمنی و مخالفت بر می خیزند.

 در زمان حکومت امیرالمؤمنین – علیه السلام – این گروه از انسان های جاهل و فاسد که مدعی دین داری بودند و یا دچار توهم شده بودند و از ناحیه آن توهم خود را پیرو دین می دانستند، «خوارج» نامیده می شدند. خوارج گروهی جاهل لجباز و عنود و خشن بودند، که به بعضی از اعمال دینی هم پای بند بودند، پای بندی آن ها به اصل دین خدا و یا بعضی از احکام آن، با وجود جهل نفوذ یافته در افکار آن ها در دیدگاه دانشمندان و اهل تحقیق و تفکر، موضوع شگفت انگیز و غیر منتظره ای نمی باشد چون رفتارهای دینی و اعمال عبادی در اصل جاذبه های شدیدی در ذات خود دارند و گاهی انسان های جاهل و ظالم هم مجذوب آن ها می شوند!

بعنوان مثال: امکان دارد یک انسان ظالم هم از انفاق مال به فقراء لذت ببرد و از ترحّم و کمک کردن به یک انسان مجروح یا مریض یا فقیر آرامشی در روح خود احساس کند و یا به بعضی از اعمال دینی از روی عادت و یا عوامل دیگر علاقه مند شود.

توضیح اینکه: لذت بردن از مناظر زیبای طبیعی مثل آب و درخت و پرنده های زیبا و کوه و صحرا و جنگل و نهرها و قصرهای زیبا زمینه هائی در روح انسان دارد و خلاف انتظار نیست یک انسان پست و جاهل هم از آن ها لذت ببرد. یعنی اگر یک انسان دزد و تبهکار و ظالم از یک باغ بزرگ پر از درختان زیبا و نهرهای آب و پرندگان و پروانه های زیبای در حال گردش و پرواز و آواز خواندن پرنده ها لذت ببرد این حالت خلاف انتظار نیست.

همینطور است در زیبائی های معنوی مثل ارتباط با خدا و کمک به نیازمندان و ساختن بناهای مفید مثل مدارس و بیمارستان ها و باغ ها و گردش گاه ها و امثال آن ها و مثل لذت بردن از کلام خدا و تلاوت آن بالخصوص وقتی با صدای زیبا و دلنشین همراه باشد. اما این رفتارها از منافقان و مخالفان دین خدا در اصل نباید ملاک سنجش شخصیت آن ها قرار بگیرد و دانشمندان و متفکران، فریب این نوع رفتارها را نمی خورند و منافقان را بخاطر آن نوع رفتارها پیرو دین خدا به حساب نمی آورند و اعمال تبهکارانه آن ها را اعمال دینی تلقی نمی کنند، اما عامه مردم چنین تصور و تفکری ندارند و فریب این نوع نفاق را هم می خورند.

خوارج در زمان امیرالمؤمنین گروهی جاهل فریب خورده و تبهکار بودند و بجهت اغراض سیاسی و دنیوی و بصورتی جاهلانه به بعضی از رفتارها و احکام دینی خود را علاقه مند نشان می دادند و یا واقعاً علاقه مند شده بودند. اما اعمال و رفتارهای آن ها نهایت درجه ضدیت و مغایرت با دین خدا را داشت. آن ها با امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – به دشمنی و مخالفت برخاستند و دست به اسلحه بردند و به تبهکاری و فساد و ظلم در جامعه پرداختند و با محور حق و ترازوی عدالت به تعبیر پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – یعنی امام علی – علیه السلام – اقدام به جنگ کردند.(۱) آن ها به دروغ و یا از روی جهل و یا هر دو خود را طرفدار و پای بند به دینی می دانستند و یا معرفی می کردند که پایه گذار و مؤسس آن ذات قدوس پروردگار عالم و مهربانترین مهربانان است. و پیام آور آن که خاتم پیامبران است، پیروانش را از اینکه به کسی نگاه ترس آوری بکنند نهی می کرد و وعده مجازات الهی به آن نوع نگاه می داد، و محبت های او نسبت به انسان ها حتی دشمنان فضای اخلاق انسانی را معطر ساخته است و به «پیامبر رحمت» در بین انسان ها مشهور شده است. و جانشین حقیقی او امام امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – در مورد قاتل خود به فرزندانش سفارش می فرمود و به آن ها دستور می داد که از ترساندن او خودداری کنند.

۲-امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – حجت خداوند در روی زمین و وصی و جانشین رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – طبعاً او ملتزم به رعایت کامل همه جهات اخلاق دینی بود! و در آن نظام اخلاقی رفتارهای معینی از طرف حاکم جامعه باید به کار بسته شود. او که نمی توانست مثل حکام عادی بشری به سرکوب مخالفان خود بپردازد و آن ها را از حقوق اجتماعی و طبیعی خود محروم کند. رفتارهای حکومتی آن حضرت را نباید با معیارهای سیاسی متداول در جوامع مختلف انسانی بررسی کرد. حتی معیارهای حکومت هائی که به اجرای عدالت و رعایت حقوق قانونی انسان ها مشهور شده اند.

کلام ایام _۴۹۵، ملائکه حاملان رحمت خدا در شب قدر
بخوانید

عدالت و رعایت حقوق انسان ها در حکومت امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – در سطحی بسیار متعالی تر از بهترین و مطلوبترین حکومت های تاریخ جریان داشت. بصیرت فوق عادی آن بزرگوار تمام عرصه تاریخ حیات انسان ها را شامل می شد. آن بزرگوار هرگز راضی نمی شد به اندازه سنگینی پر کاهی به جلالت و شکوه و جمال دین خدا لطمه ای وارد شود و قداست آن به اندازه دانه خردلی آسیب ببیند. رفتار آن بزرگوار با مخالفان و دشمنانش بسیار کریمانه و دلسوزانه بود. اما طبعاً او اجازه نمی داد در فضای حکومت دینی او از ناحیه دشمنان و تبهکاران اندک آسیبی به حقوق انسان ها وارد شود. مجموعاً رفتارهای کریمانه آن حضرت و اینکه حق مخالفان هم در حکومت او ضایع نمی شد، مخالفان جاهل و کج اندیش او را برای اخلال در جامعه دینی جری تر می کرد و آن ها بدون ترس از مجازات و محرومیت از حقوق اجتماعی آشکارا به دشمنی با آن بزرگوار اقدام می کردند.

حاصل کلام اینکه: رفتارهای کریمانه امیرالمؤمنین – علیه السلام – و عدالت او در مورد مخالفان و بالاتر از آن ملاطفت با آن ها و تمایل به ارشاد و اصلاح آن ها و اینکه مخالفان حکومت او نگران مجازات های سیاسی نبودند! آن نوع مجازات هائی که حکام عادی انسانی در مورد مخالفان خود به کار می بندند. حتی حکام عادی بشری که مشهور به عدالت و خوشرفتاری با مردم بودند.

البته رفتارهای عادلانه حکام با مردم در اصل یک کمال است و رفتارهای کریمانه فوق عادی امیرالمؤمنین – علیه السلام – یک کمال برتر! و طبعاً عدالت بالخصوص عدالت و رفتارهای کریمانه فوق عادی آن حضرت را در اصل نمی توان عامل فتنه معرفی کرد. اما بروز و ظهور آثار آن کمالات و آن عدالت و آن رفتارهای کریمانه احتیاج به ظرفیت فرهنگی و اخلاقی مناسبی دارد. که مردم زمان حکومت آن بزرگوار ظرفیت آن رفتارهای متعالی و با برکات عظیم را نداشتند. آن نوع حکومت متضمّن ارزش ها و کمالاتی است که آثار کامل خود را در جوامع رشد یافته نشان خواهد داد. جوامعی که تعداد انسان های کمال یافته و متفکر و اهل دانش در آن بیشتر باشند.

توضیح بیشتر اینکه مقصد امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – در تمام زندگی و زمان حکومتش ارائه جاذبه های حقیقی دین خدا به انسان ها است! آن هم تمام انسان ها در سطح دنیا و در مسیر تاریخ حیات انسانی و اگر نتایج نظام حکومتی او و مدیریت آسمانی در آن حکومت صدها سال بعد و بطور کلی در آینده هم ظاهر شود او به مقصد مطلوب خود رسیده است.

بصیرت خاص مقام عصمت و امامت به تمامی عالم و همه جوامع انسانی و همه زمان ها احاطه دارد و محدود به یک جامعه و بخشی از تاریخ آن و فرهنگ محدود به یک منطقه از زمین نمی شود. در حقیقت آن عدالت و آن رفتارهای متعالی و آن مدیریت فوق عادی در زمان ما به ثمر نشسته و در زمان ها ی بعدی جلوه های بیشتری خواهد داشت. آن توصیف های زیبا و آن تجلیل و تعظیم های انحصاری که دانشمندان بزرگ زمان ما و زمان های قبلی، حتی دانشمندان غیر مسلمان، مثل مسیحی ها و دیگران از شخصیت و فضائل علمی و اخلاقی امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – به عمل آورده اند، از آثار و ثمرات آن رفتارها و آن بزرگواری ها و آن کمالات برتر می باشد. تا جائی که بعضی از دانشمندان در مورد او گفته اند: «او در محراب خود بجهت شدت عدالتش کشته شد» عدالت آن بزرگوار را مردم زمان حکومت ظاهری او تحمل نمی کردند، لذا نسبت به رفتارهای او انتقاد و اعتراض داشتند. حتی گاهی طرفداران و دوستداران او هم نسبت به بعضی رفتارها اعتراض می کردند و آن رفتارها را به نفع حکومت او نمی دانستند.

البته معترضان اعم از مخالفان و دشمنان او و یا دوستان و طرفداران و علاقه مندان به او، آن رفتارها را با معیارهای عادی متعارف در بین حکام می سنجیدند و در این موضوع و موضوعات مشابه آن توجهی به مقام امامت و علم و بصیرت فوق عادی آن حضرت نداشتند و در غفلتی از آن به سر می بردند.

آن بزرگوار وقتی عهده دار حکومت جامعه دینی شد تصمیم گرفت اموالی را که حکومت قبلی از مردم غصب کرده بود و به عده ای از طرفداران خود بخشیده بود، از آن ها بگیرد و به صاحبان اصلی برگرداند و در این زمینه در مقابل معترضان فرمود:

«فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ»(۲) یعنی در عدالت گشایشی هست و کسی که عدالت برای او تنگی ایجاد کند، پس جور ]و ظلم[ برای او تنگناتر خواهد بود.

اما باید دید در بین آن مردم با آن اوضاع فکری و فرهنگی که داشتند چه تعداد انسان ها به عظمت عدالت و کرامت اخلاقی آن حضرت توجه داشتند و اگر هم عده ای ارزش علمی و اخلاقی رفتارهای او را می دانستند، آیا در مقام عمل هم حاضر بودند جهت برقراری آن نظام مقدس حکومتی از مقداری مال و منافع مادی خود صرف نظر کنند و منافع مالی را فدای عدالت اجتماعی و حقوق عمومی مردم کنند.

و زمانی که جهت تقسیم عادلانه اموال بیت المال یعنی بطور مساوی بین مردم مورد اعتراض گروهی قرار گرفت خطاب به آن ها فرمود:

‏«أَتَأمُرُونِّى‏ أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ ‏‏لا‏ ‏‏أَطُورُ‏ ‏‏بِهِ‏‏ ‏‏ما‏ ‏‏سَمَرَ‏ ‏‏سَمِيرٌ‏، ‏وَ ‏ما ‏‏أَمّ‏‏ ‏نَجْمٌ‏ ‏فِى‏ ‏السَّماءِ ‏نَجْماً وَ لَوْ كانَ الْمالُ لِى لَسَّوَيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمالُ مالُ اللَّهِ»(۳) یعنی آیا شما به من امر می کنید که پیروزی را با ظلم به کسانی که در قلمرو حکومت من قرار دارند، بدست آورم، سوگند به خدا که هرگز چنین کاری نخواهم کرد، مادام که شب و روز پی در پی می آیند و می روند و ستاره ای به دنبال ستاره ای حرکت می کند. اگر مال از آن من بود ]مال خود من بود[ باز هم آن را بین مردم بطور مساوی تقسیم می کردم، چه رسد به اینکه مال در حقیقت مال خدا است.

۳-بین زمان حکومت امیرالمؤمنین علی – علیه السلام  – و رحلت پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – بیست و پنج سال فاصله افتاده بود. در این فاصله زمانی حکومت های جامعه دینی مطابق مصالح سیاسی و منافع شخصی خود با مردم رفتار می کردند آن ها به بعضی از احکام دینی پای بند بودند و به بعضی دیگر بی اعتناء و بی توجه و یا در مقام مخالفت عملی پنهانی در مورد آن.

اما جاذبه سنت ها و رفتارهای دینی در بعضی جهات توجهات عامه مردم را بخود جلب می کرد و در اثر آن جاذبه ها به همان لذت ها و جاذبه ها اکتفاء می کردند و به آثار زیانبار آن نوع دینداری توجهی نداشتند. بعنوان مثال: عباد تی به نام نماز جاذبه ای در دل ها ایجاد می کند! بالخصوص اگر بصورت جماعت و آن هم در مساجد بجای آورده شود، و بالخصوص با آن نظم و شکوه و جلالی که سابقاً در بین مسلمین متداول بود. حال جاذبه این نماز و جاذبه کلام خدا و لذت بردن از مجموع نظام جامعه که آثاری و جلوه هائی از کلام خدا و سنت های پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در آن آشکار می شود، بعضی از خواسته های مردم را تأمین می کرد و عامه مردم به همین مقدار از منافع ناشی از نظام دین توحیدی اکتفاء می کردند و قدرت تفکر آن ها از این حد بالاتر نمی رفت جزء عده قلیلی اهل تفکر و صاحب بصیرت و دانشمند! و عدد آن ها کم بود. این وضعیت فکری و اخلاقی در اثر روش حکومتی حکام قبل از حکومت امیرالمؤمنین – علیه السلام – و بعد از رحلت پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – به وجود آمده بود.

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۵/۳۰

پاورقی ها:

۱-مناسب ترین کار در معرفی و توصیف خوارج تشبیه آن ها به گروه های سیاسی تکفیری در زمان ما است. این گروه های فاسد تبهکار و آدمکش های حرفه ای که بوسیله سیاستمداران ضد انسانی و ضد دین آسمانی بوجود آمده و از ناحیه آن ها حمایت می شوند، اصول اخلاقی بوجود آمده در قرن ها را عرض چند سال تخریب کردند و برای بدست آوردن مقداری پول و اهداف سیاسی و ضد اخلاقی دیگر دست به هر جنایتی زدند، حتی قتل فجیع زنان و کودکان. و در حقیقت افراد این گروه ها خوارج زمان ما هستند. عجیب است اوضاع اخلاقی جوامع مدعی رعایت حقوق انسان ها که بخاطر ارزان شدن نفت و فروش سلاح های تولید شده و رسیدن به مقداری منافع مادی و اغراض سیاسی دیگر، گروهی آدمکش تبهکار را مسلّح کنند و سازماندهی کنند و به جان انسان های بی گناه حتی زنان و کودکان و افراد مریض در بیمارستان ها و کودکان در مدارس بیاندازند و اسم این رفتارهای جنایتکارانه را رفتار دینی بگذارند و آن را در سطح جهانی ترویج کنند. و سیاستمداران تبهکار آشکارا از آن ها حمایت کنند. یعنی انسان فدای نفت ارزان و فروش اسلحه و وسایل آدمکشی بشود.

۲-نهج البلاغه، خطبه ۱۵

۳-همان، خطبه ۱۲۶

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن