آموزشهای آسمانی-۴۲، تفسیر سوره مدثر

(آیات۴۶-۴۷)

کلیات*

  • مالکیت حقیقی  بر تمام اشیاء و خود انسانها و دارائی های آنها فقط در اختیار خدای سبحان و حیطه قدرت اوست.

  • مالکیت انسانها نسبت به اشیاء از نوع اعتباری  و از ناحیه تملیک خدای سبحان است.

  • در روز قیامت وقتی محدودیت های ادراکی انسان برطرف شد ،  او تازه متوجه خواهد شد که از قبل هم  مالک هیچ چیزی نبوده است.

  • انسان با وجود دارائی ها و قدرت ها و اصل حیات بطور مطلق و آن به آن فقیر به سوی الله است .

  • در اذهان و تصورات و توهمات عامه  مردم ، مالکیت الله با مالکیت اعتباری انسانها  با یکدیگر مخلوط می شود .

  • انسانها در روز قیامت قدرت تکلم نخواهند داشت جز کسانی که خدای سبحان به آنها اذن دهد .

  • کلمه «اذن» در بعضی از آیات قرآن به معنی قدرتی است که خدای سبحان برای انجام فعلی به بنده عطا می کند.

  • انسان بطور اجتناب ناپذیر احتیاج به شناسائی روز قیامت و حوادث آن دارد تا خود را برای استقرار در آن فضا آماده کند .

  • ایمان به قیامت، احساس پوچی و بی هدفی انسانها را در زندگی دنیوی از بین می برد.

  • توجه عده زیادی از انسانها به قیامت در حد یک عقیده سطحی می ماند و به ایمان تبدیل نمی شود .

  • چرا درباره حادثه مرگ انسان کلمه «یقین » به کار می رود ؟

  • قیامت به انسانها خیلی نزدیک است.

  • معنی حقیقی شفاعت چیست ؟

در بخش قبلی درباره مالکیت الله که از نوع حقیقی است و مالکیت انسانها که اعتباری است از ناحیه تملیک خدای سبحان وارد یک بحث تفصیلی شدیم که خلاصه و حاصل آن چنین است:

مالکیت حقیقی نسبت به اشیاء و خود انسان و اعضاء بدن و اجزای او فقط در اختیار خدای سبحان و در حیطه قدرت اوست و مالکیت انسانها از نوع اعتباری و از ناحیه تملیک پروردگار عالمیان است و این مالکیت اعتباری فقط در عالم دنیا سبب توهماتی در او می شود ، بطوریکه او خود را صاحب و مالک اشیاء می داند و مثلاً می گوید چشم من ، گوش من ، خانه من و اموال من و امثال آنها . اما در دید عالمانه و حکیمانه و وقتی این نوع توهمات در او از بین می رود متوجه می شود که از اول هم او مالک چیزی نبود ، بلکه دارائی ها و قدرت و قوای وجودی خود را «آن به آن» از ذات قدوس الله و مشیت و اراده او دریافت می کرد و این مالکیت و قدرت هم به انسان تفویض و واگذار نمی شود و هر آن امکان دارد از انسان گرفته شود و انسان با وجود دارائی ها و قدرت ها و اصل حیات و خواص مجموع وجود و اجزاء آن فقیر به سوی الله است و فقط الله است که «غنی و حمید» است و او مالک مطلق همه چیز و از جمله خود انسان و دارائی های او و مالک اصل حیات و خواص و آثار وجود انسان است.

اما در اذهان و تصورات و توهمات عموم انسانها جز اهل تعقل و تذکر و صاحبان حکمت و بصیرت عمیق این دو نوع مالکیت یعنی «مالکیت حقیقی» الله و «مالکیت اعتباری» انسانها به یکدیگر مخلوط می شود و انسانها خود و دیگران را مالک اشیاء و حیات  و دارائی های خود می دانند و در محدوده قدرت فعلی خود و مطابق امیال و هوای نفس خود در اشیاء تصرف می کنند و غالباً به مالک حقیقی و اذن او و فرمانهای او بی اعتناء می شوند و گاهی در عمل ملتزم به فرمان های خدای سبحان درباره اعمال و رفتارها و اشیائی که بصورت امانت به آنها سپرده شده نمی باشد و مطابق امیال و خواسته های نفسانی خود در اشیاء تصرف می کنند.پس وقتی مالکیت های اعتباری در روز قیامت از بین رفت و معلوم شد که  انسانها  در آن روز مالک چیزی نمی باشند، طبعاً کسی نسبت به کسی مالک چیزی نخواهد بود ونخواهد توانست مشکلی و عذابی را از کسی برطرف کند.یعنی این نظام موجود در حیات دنیوی در روز قیامت از بین خواهد رفت و هیچ کس نخواهد توانست بخشی از مشکلات زندگی یک یا چند انسان را از بین ببرد و مقداری از سنگینی بار دیگری را به دوش بکشد.

قابل توجه است که در نظام زندگی دنیا بعضی از انسانهابخشی از مشکلات بعضی دیگر را بعهده می گیرند و به آنها کمک می کنند، مثل والدین نسبت به فرزندان و همسران نسبت به یکدیگر و دوستان و بستگان و بعضی از افراد یک جامعه نسبت به دیگران و یا بزرگترها نسبت به کودکان و قدرتمندان و اهل جهاد نسبت به کسانیکه قدرت بر جنگ و دفاع از خود ندارند.اما روز قیامت وضعیت بصورت دیگری خواهد بود.

در آیه ۱۹ از سوره انفطار در مطلب درباره «یوم الدین» یعنی روز قیامت ذکر شده و آن دو عبارتند از:

«يوْمَ لَا تَمْلِكُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَيئًا»

«وَالْأَمْرُ يوْمَئِذٍ لِلَّهِ»

درباره عبارت اولی تا اینجا توضیحاتی داده شد . اما در عبارت دوم اشاره ای شده است به اینکه «امر» در آن روز اختصاص به الله –عزوجل- دارد. گفته شده که «امر» در این آیه به معنی عرفی و ظاهری آن یعنی : دستور و فرمان است . در این صورت  معنی عبارت این خواهد بود که در آن روز در هیچ موجودی قدرت امر و حکم نخواهد بود و امر و حکم اختصاص به ذات قدوس الله خواهد داشت و همه قدرتهای همه موجودات از بین خواهد رفت و سلطنت خدای سبحان ظهور کامل خواهد یافت و کسانیکه صاحبان قدرت را در مقابل خدا اطاعت می کردند دستشان خالی خواهد ماند.

در روز قیامت و زمانی که پرده های اوهام از مقابل ادراکات انسانها کنار رفت و مالکیت حقیقی و سلطنت خدای سبحان تجلی کرد،انسانها متوجه فقر مطلق و ذاتی خود خواهند شد و متوجه خواهند شد که حتی مالک قدرت تکلم خود هم نیستند. بطوریکه خدای سبحان فرمود:

« يوْمَ يقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا لَا يتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا »(النبأ/۳۸) یعنی:روزی که روح و ملائکه صف می ایستند، و کسی قدرت تکلم نخواهد داشت مگر اینکه خدای رحمان به او «اذن» دهد و سخن صواب بگوید!

اذن در این آیه کریمه و امثال آن به معنی «قدرت» است و نه اجازه به معنی عرفی . و مراد این است که آن اذنی که در دنیا به آنها عطا می شد، در روز قیامت قطع می شود و انسانها قدرت تکلم نخواهند داشت. مگر اینکه خدای سبحان به کسانی اذن (قدرت) تکلم عطا کند.

بر می گردیم به آیه اصلی مورد بحث که فرمود:

«وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيوْمِ الدِّينِ» مراد از آیه کریمه این است که یکی از عوامل ورود انسانها به جهنم، تکذیب روز قیامت است . چون وقتی انسان منکر روز قیامت و حیات اخروی شود و یا نسبت به آن بی اعتناء بماند، طبعاً استعداد صعود از عالم دنیا و ورود به بهشت راه پیدا نخواهد کرد .

پس لازم است انسان «روز قیامت» و قوانین و نظامات حاکم بر آن روز را بشناسد و خود را برای استقرار در آن آماده کند و راه زندگی را طوری طی کند که سرانجام به آن مقصد مطلوب برسد . بهشت و زندگی در آن مقصد اصلی از آفرینش انسان است. و اگر مسیر زندگی انسان در دنیا بسوی آن مقصد نباشد و قدرت و استعداد ورود به آن را پیدا نکند، ارکان نظام زندگی او در هم شکسته خواهد شد و زندگی او بطور کامل تباه و فاسد خواهد شد.و عامه مردم غالباً آن کمک ها را از ناحیه انسانها تلقی می کنند و حتی گاهی به اتفاقات نسبت می دهند و غالباً به ارتباط و اراده الله در این  زمینه توجهی ندارند . یعنی آن کمک ها را به الله و رحمت او منتسب نمی کنند .

۴۷-« حَتَّى أَتَانَا الْيقِينُ » مراد از یقین در این آیه «مرگ» است و اهل جهنم در پاسخ سؤال اصحاب الیمین از سبب سقوط آنها در جهنم از جمله متذکر یک سبب دیگر خواهند شد و آن  عبارت است از تکذیب «یوم الدین» یعنی روز قیامت . ایمان به قیامت یکی از ارکان اصلی دین توحیدی و سبب برقراری عدالت و جلوگیری از ظلم و احساس پوچی و بی هدفی در زندگی انسانها است .

ایمان به قیامت احساس پوچی و بی هدفی انسانها را در زندگی دنیوی از بین می برد و قدرت تحمل سختی ها را در آنها زیاد می کند و انسانها در پناه آن می توانند در آسایشی و امنیتی زندگی کنند. این ایمان  مهمترین عامل بازدارنده از ظلم انسانها به یکدیگر است چون انسان با داشتن این دیدگاه توجهات  خود را به مجازات های خدای سبحان معطوف خواهد کرد که برای ظالمان به حقوق دیگران معین شده است .

اما جای تأسف شدید وجود دارد در اینکه توجه عده زیادی از انسانها به قیامت در حد عقیده می ماند و به مرحله ایمان و یا ایمان یقینی نمی رسد یعنی در فضای عقاید آنها موضوع قیامت جایگاهی دارد ، اما جایکاه کوچک و نا چیز که مورد توجه زیادی قرار نمی گیرد اما در کسانیکه این عقیده به ایمان تبدیل شده و بطور مکرر مورد توجه قرار می گیرد آثار زیاد پر برکتی برای خود آنها و دیگران خواهد داشت.

در صورت ایمان انسان به قیامت و حیات اخروی و توجهات پی در پی و مستمر به آن یعنی استمرار ایمان، انسان نگران حادثه رحلت خود نخواهد شد و بلکه نزدیک شدن به آن برای او لذتی و سروری به وجود خواهد آورد! چون در حادثه رحلت، انسان به مقصدی می رسد که خدای سبحان برای او قرار داده است و او هم در تمام ساعات عمرش بطرف آن مقصد حرکت می کند . طبعاً رسیدن به مقصد مطلوب انسان برای او دلنشین و سرور آور خواهد بود .

اما کسانی که توجهی به آن مقصد عظیم ندارند و جاده زندگی حقیقی را که در همین عالم دنیا به وجود آمده ، مقصد زندگی و اصل آن حساب می کنند از رسیدن حادثه رحلت و زمان و عوامل آن غفلت زده و نگران و مضطرب خواهند شد و بدون آمادگی و بدست آوردن لوازم آن زندگی عظیم از دنیا خواهند رفت و به بیان دیگر آنها را اجباراً از دنیا خواهند برد به عالمی که آن را نمی شناسند و لوازم زندگی در آنجا را فراهم نکرده اند.

آموزش های آسمانی - 36 ، تفسیر سوره مدثر (آیات ۱1 – 17) - بخش دوم
بخوانید

و به این گروه اضافه می شوند کسانی که عقیده ضعیف و کمرنگی به اصل قیامت و زندگی اخروی دارند اما آن عقیده ضعیف منشأ اثر لازمی در زندگی آنها نیست و بلکه در حد یک عقیده، ضعیف باقی می ماند و به ایمان تبدیل نمی شود! لذا منشأ اثر قابل توجهی هم در زندگی آنها نمی شود و صاحبان آن عقیده ضعیف سطحی و بی خاصیت مثل منکران و تکذیب کنندگان قیامت و حیات اخروی می باشند ، تا ناگهان لحظه رحلت آنها از دنیا می رسد، بدون اینکه آنها علمی نسبت به مقصد آفرینش پیدا کنند و اندوخته ای و ذخیره ای برای آن زندگی یعنی زندگی حقیقی دائمی خود فراهم کنند.

گفته شد که مراد از «یقین» در این آیه کریمه «مرگ» است . علامه طباطبائی در تفسیر آیه گفته است: یقین را به «مرگ» تفسیر کرده اند بجهت اینکه هیچ شکی در آن نیست . و گفته اند که مراد یقین حاصل در روز قیامت از مشاهده نشانه های آخرت است و دیدن حیات برزخی در لحظه مرگ و بعد از آن است و آن معنای خوبی است.(۱)

یک تذکر اخلاقی در اینجا مناسبت دارد و آن اینکه حادثه رحلت از دنیا برای انسان قطعی و یقینی است و از همان لحظه ، زندگی اخروی انسان شروع می شود. حادثه رحلت هم در شرایط عادی زمان معین قطعی  قابل پیش بینی و اطلاع انسان ندارد و هر لحظه ای از عمر انسان ممکن است اتفاق بیافتند پس در دیدگاه عقلا غفلت از آن هیچ توجیه عقلی ندارد و هر «آن» انسان حتی در سنین جوانی و بلکه کودکی امکان دارد وارد فضای آن زندگی شود .پس لازم است انسان حقیقت زندگی اخروی را بشناسد و خود را برای آن آماده کند ! و توجه کند به اینکه تمامی زندگی دنیا و همه متاع فریبنده آن و همه اشیاء قیمتی و مطلوب و مرغوب آن در مقابل زندگی متعالی  اخروی و پدیده های آن چیزی به حساب نمی آید .بطوریکه خدای سبحان فرمود :

«وَمَا هَذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِي الْحَيوَانُ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ» (العنکبوت/۶۴) یعنی: این زندگی دنیا (نزدیکتر) جز بازدارنده و بازی نیست و زندگی اخروی همانا زندگی حقیقی است ، ای کاش می دانستند.

یعنی در مقابل عظمت و ارزشهای متعالی زندگی اخروی ، این زندگی موقتی دنیوی چیزی جز سرگرمی و بازداندگی و بازی محسوب نمی شود ! و انسانها مثل کودکانی و با ادراکات کودکی در آن مشغول بازی هستند . جز عده قلیلی از انسانها که صاحبان عقل سالم هستند و نسبت به زندگی دنیوی و زندگی حقیقی اخروی بصیرتی دارند و از جاده زندگی که همان زندگی موقت فعلی است به طرف مقصد آفرینش در حال حرکتند. همچنانکه امام امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- فرمود :

«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَ الْآخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ»(۲) یعنی :ای انسانها جز این نیست که دنیا گذرگاه و جاده ای است و آخرت محل استقرار ، پس از این گذرگاه و جاده ، دریافت[ و اندوخته]  کنید برای محل استقرار [و زندگی دائمی ] خود .

۴۸- «فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ»یعنی : پس برای آنها سودی نخواهد داشت شفاعت شفاعت کنندگان . شفاعت از شفع بمعنی زوج  گرفته شده و ضمیمه شدن چیزی به چیز دیگری که به صورت زوج در می آید و مقابل آن کلمه «وتر» قرار می گیرد به معنی فرد . شفاعت در فرهنگ دینی به ضمیمه شدن کمالی از یک موجود کامل یا کامل تر به موجودی ناقص و ضعیف گفته می شود . شفاعت در اصل رحمتی است از طرف پروردگار عالمیان که توسط بعضی از مخلوقات او و از ناحیه «اذن» او به موجودات دیگری عطا می شود .

اصل شفاعت در نظام آفرینش و قوانین حاکم بر آن از طرف خدای سبحان بطور آشکار مشاهده می شود و به آن«شفاعت تکوینی» گفته می شود مثل شفاعت آفتاب نسبت به گیاه و حیوان و انسان و شفاعت مادر نسبت به نوزاد خود از طریق شیر دادن به او و شفاعت صاحبان علم و فضائل اخلاقی نسبت به متعلمین و شفاعت مواد داروئی به افراد بیمار و امثال آنها.

این نوع شفاعت محل اختلاف و یا قابل انکار نیست در این نوع شفاعت کمالاتی از صفات و اسماء خدای سبحان و افعال او توسط بعضی از مخلوقات او به مخلوقات و موجودات دیگر منتقل می شود و نیاز های آنها را برطرف می کند و عامل برقراری اصل حیات و آثار و خواص آن در موجودات دیگر می شود مثل اینکه نور و حرارت آفتاب عامل حیات نباتات و جانداران و انسانها می شود .

نوع دیگر از شفاعت که محل بحث و گفتگو ها و اختلاف نظر و اشکالات و پاسخ ها می باشد ، «شفاعت تشریعی » است و آن عبارت است از عقیده به اینکه موجودات کامل تر و متعالی تری از مخلوقات خدای سبحان به افرادی از انسانها که دارای نواقصی در رفتار های دینی می باشند ، شفاعت می کنند تا نواقص آنها برطرف شود و آثار گناهان آنها از بین برود و بتوانند وارد بهشت شوند و یا درجات آنها بالاتر برود و مشمول رحمت و برکات بیشتری از طرف پروردگارشان شوند .

شفاعت در اصل – همچنانکه به آن اشاره شد- رحمتی است از طرف خدای سبحان که توسط بعضی از مخلوقات او به دیگران می رسد .

طبق آنچه از معارف دینی حاصل می شود ، ملائکه و پیامبران و دیگر حجت های پروردگار عالمیان و حتی در مراتب محدود تر بعضی افراد عادی از اهل بهشت در روز قیامت اذن شفاعت از طرف پروردگار عالمیان خواهند داشت .

طبق بعضی از احادیث رسیده از ذوات مقدسه معصومین –علیهم السلام- و در رأس آنها احادیث نقل شده از وجود مبارک رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم- قرآن مجید هم در روز قیامت برای پیروانش و کسانی که در دنیا با آن مرتبط و مأنوس بودند ،شفاعت خواهد کرد .

شفاعت طبق  آیاتی از قرآن مجید در اصل از آنِ خدای سبحان است بطوریکه فرمود:

«قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيهِ تُرْجَعُونَ» (الزمر/۴۴) یعنی : بگو شفاعت مجموعاً از آنِ خداست و برای اوست ملک آسمانها و زمین ، سپس به سوی او برمی گردید .

اسماء الحسنای ذات قدوس الله در روز قیامت حامل شفاعت او نسبت به انسانها خواهد بود .

خدای سبحان در روز قیامت به بعضی از مخلوقات خود «اذن» شفاعت خواهد داد و شفاعت بدون اذن او هرگز تحقق پیدا نخواهد کرد . البته لازم به تذکر است که «اذن» در این جریان یعنی شفاعت و بعضی موارد دیگر به معنی «قدرت» بر کاری است . یعنی خدای سبحان قدرت شفاعت را به شفیعان مثل ملائکه و پیامبران و امامان معصوم –سلام الله علیه اجمعین- و دیگر شفیعان عطا خواهد کرد و در مورد شفاعت، عقاید نادرست و جاهلانه و خرافی زیادی در بین افراد جاهل وجود دارد و ما به این بحث اجمالی اکتفاء می کنیم و علاقه مندان به تفسیر این مطلب بسیار با اهمیت می توانند به تفسیر المیزان آیه ۴۸ سوره بقره مراجعه کنند.

در انتهای این بحث  اجمالی درباره شفاعت متذکر سه نکته هم میشویم ، یکی اینکه : سفاعت بمنزله ثمر و حاصل درختانی است که انسانها در عالم دنیا با اعمال خود آنها را کاشته اند و قدرت ایمانی و علمی و فضائل شفیعان درگاه خدا آن درختان را آبیاری کرده و رشد خواهد داد . همچنانکه در عالم دنیا شخصیت های علمی و اخلاقی و ایمان آن ذوات مقدسه سبب ایمان و اعمال صالح پیروانشان می شود .

 دیگر اینکه: بهره مندی انسانها از شفاعت مشروط به شرطی است و آن عبارت است از حصول استعداد خاصی در شفاعت شونده ها . یعنی هم شفیعان ،به اذن پروردگار عالمین شفاعت خواهد کرد و هم شفاعت شونده ها به اذن او از شفاعت  شفیعان بهره مند خواهند شد. و کسانی هم از شفاعت   شفیعان بی بهره خواهند ماند . همچنانکه خدای سبحان در آیه اصلی مورد بحث در این قسمت به آن اشاره کرده و فرمود : «فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ»

 و همچنین در آیات دیگری فرمود :

  • «وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يشَاءُ وَيرْضَى»(النجم/۲۶) یعنی : و بسا فرشتگانی در آسمانها که شفاعتشان به کاری نخواهد آمد مگر بعد از اینکه خدا اذن دهد برای کسی که بخواهد و راضی شود .
  • « وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ» (سبأ/۲۳) یعنی : شفاعت در نزد او نفعی نخواهد داشت مگر برای کسی که او اذن دهد .
  • « وَلَا يشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى» (الأنبياء/۲۸) یعنی : آنها شفاعت نمی کنند مگر برای کسی که خدا از او راضی باشد .

از مجموع معانی این آیات برمی آید که افراد معینی از شفاعت شفیعان بهره مند خواهند شد و آنها کسانی هستند که عقاید دینی صحیح دارند ، اگرچه در مقام عمل به احکام دینی نواقصی داشته باشند .

و نکته سومی: اینکه کسانی از شفاعت شفیعان بهره مند خواهند شد که در عالم دنیا با آنها در ارتباط باشند و بهره هائی  از آن ارتباط ببرند و از آموزش های آنها تأثیراتی در روحشان به وجود آمده باشد . یعنی کسانی از شفاعت وجود مبارک رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – بهره مند خواهد شد که در دنیا به نبوت و رسالت آن حضرت ایمان آورده باشند و از آن وجود مبارک تبعیت کنند و همچنین قرآن مجید برای کسانی شفاعت خواهد کرد که در عالم دنیا با آن در ارتباط باشند و ساعاتی از روزها و ماه های عمر خود را باتلاوت آن و انس با آن سپری کرده باشند و آن بهره مندی، متناسب با میزان ارتباط آنها با کلام خدا خواهد بود. همچنین شفاعت ائمه اهل بیت و شخصیت های خاندان رسالت – علیهم السلام- شامل حال کسانی خواهد شد که به امامت و شخصیت قدسی آن ذوات مقدسه ایمان داشته باشند و از علوم و فضائل اخلاقی آنها  اثر پذیرفته باشند .

الیاس کلانتری

۱۴۰۰/۰۶/۲۲

پاورقی ها:

۱ – المیزان فی تفسیر القآن ، علامه طباطبائی ، سوره مدثر ، آلیه -۴۷

۲ – نهج البلاغه ، خطبه۲۰۳

دکمه بازگشت به بالا
بستن