۱۰- آموزش های آسمانی، تفسیر سوره حمد

تفسیر سوره حمد*

۵ـ « إِياكَ نَعْبُدُ وَإِياكَ نَسْتَعِينُ» عبادت به معنی اطاعت و پرستش و خضوع و تذلل با تقدیس است. برده را به  جهت تذلل و انقیادش نسبت به صاحبش «عبد» می گویند. عبادت خداوند به معنی اطاعت از دستورات او و تذلل با تقدیس در مقابل او است.

در این آیه کریمه عبودیت انسان و همچنین استعانت او منحصر به «الله» ـ عّزوجلّ ـ شده است. یعنی خداوند به انسان ها یاد می دهد که در مقابل پروردگارشان حالت عبودیت خالص و مملوکیت در خود احساس کند و خطاب به او بگویند:«فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو استعانت می جوئیم» اگر انسان به جهت خواست و فرمان خداوند و رضایت او کاری را انجام دهد، او را عبادت کرده است. اما اگر به جهت خواست موجود دیگری غیر از الله کاری را انجام دهددر این صورت غیر الله را  را عبادت کرده است و امکان دارد انسان کاری را هم به خواست الله و هم غیر او انجام دهد، در این صورت عمل او آمیخته از عبادت الله و عبادت غیر او خواهد بود و این نوع عمل، عبادت شرک آمیز محسوب خواهد شد.

امکان دارد، انسان کاری را به جهت خواسته های نفسانی خودش انجام دهد،که در آن صورت عمل او باز عبادت غیر الله خواهد بود و یا مثل آنچه گفته شد، اگر انسان کاری را به جهت امر و خواسته خداوند و هم به جهت خواسته نفس خودش یعنی بصورت آمیخته به هم انجام دهد، باز عمل او عبادت خالص برای الله نخواهد بود. در مجموع اگر کاری به  جهت غیر خداوند، اعم از انسان های دیگر مثل حکام و زمامداران و رؤسا، و هم هوای نفس خود انسان انجام بگیرد، آن عمل «عبادت شیطان» محسوب خواهد شد. اکثر انسان ها عبادت الله را با عبادت غیر او مخلوط می کنند و این کار در عرف دین توحیدی «شرک» تلقی می شود!

 

انسان ها به لحاظ یک نیاز فطری تمایل به عبادت الله دارند و اگر عده ای از آن ها به نوعی بت پرستی تمایل پیدا می کنند، این رفتار باز در اصل از ناحیه همان نیاز به عبادت الله است و  بت پرستان در مسیر عبودیت برای خداوند راه را گم می کنند و الا نیاز به عبادت الله در وجود آن ها هم بطور دائم برقرار است. عبادت الله، اساس دین توحیدی است و انسان ها نیاز مبرم اجتناب ناپذیر درتمام جهات  زندگی نسبت به آن دارند. و در اصل هم خداوند عالم از بندگان خود برای این کار پیمان گرفته است. او در کتاب آسمانی می فرماید:

«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ـ  وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»(يس/۶۱ـ ۶۰)  یعنی: آیا من با شما عهد نبستم ای فرزندان آدم که شیطان را عبادت نکنید، زیرا او برای شما دشمنی آشکار است و اینکه مرا عبادت کنید، که این است صراط مستقیم!

در این دو آیه خداوند بصورت عتاب آمیز انسان ها را به جهت عبادت شیطان مورد مؤاخذه قرار داده است و اینکه آن ها چنین عهدی را با خداوند عالم دارند. در این آیات عبادت شیطان مقابل عبادت الله قرار گرفته است! و مراد از عبادت شیطان، اطاعت از او است و شامل کارهائی می شود که انسان نه به جهت عبادت الله و تذلل در مقابل او و جلب رضایت او انجام می دهد؛ بلکه کارهائی است که او برای خواسته های نفسانی خود و اطاعت از دیگران انجام داده و یا در آن ها خواسته های پروردگارش با خواسته های نفسانی و خواسته های دیگران محرک عمل بوده است.

اطاعت و عبادت نه در معنا و مفهوم این دو کلمه، بلکه در عمل و رفتار انسان ها و ظهور خارجی آن ها تقریباً نظیر یکدیگر  هستند و گاهی بجای هم به کار می روند با مقداری تفاوت! یک تفاوت بین آن ها این است که  «عبادت »مخصوص الله است و  انسان مؤظف به عبادت فقط الله می باشد، اما اطاعت از غیر الله هم با اذن الله جایز است، مثل اطاعت از پیامبران و حجت های خداوند و پدر و مادر و بعضی افراد دیگر که با اذن پروردگار و دستود او باید انجام گیرد.بطوریکه خداوند می فرماید:

«مَنْ يطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيهِمْ حَفِيظًا» (النساء/۸۰) یعنی: هرکس پیامبر [خد] را اطاعت کند،در حقیقت خدا را اطاعت کرده است و هر کس روی بر گرداند، ما تو را نگهبان آن ها قرار ندادیم. مراد این است که مسئولیت گمراهی آن ها و خروجشان از جاده عبودیت به عهده تو نیست.

اطاعت از زمامداران و رؤسا و بزرگان

در جوامع انسانی بجزء عده قلیلی از انسان ها که در مقام عبودیت خالص برای خداوند قرار دارند، بقیه انسان ها از پادشاهان و رؤسا و صاحبان قدرت اطاعت می کنند. و این کار خطرناک و خسران آور موجب قدرت یافتن حاکمان و قدرتمندان و سلطه ظالمانه آن ها برجوامع انسانی می شود. کسانی که مورد ظلم ها و بی عدالتی ها قرار می گیرند و حقوق انسانی آنها سلب و ضایع می شود، عموماً کسانی هستند که رشته بردگی در  مقابل حکومت های جابرانه را خودشان به گردن خود انداخته اند،  و یا دیگر همنوعان آن ها با اطاعت از زمامداران جبار بجای اطاعت از الله و پیامبرانش ـ خود و همنوعان خود را در گرداب های مصیبت های عظیم گرفتار کرده اند.

قدرتی که جباران و زمامداران تبهکار از ناحیه آن،انسان ها را به بردگی می کشانند، و به آن ها مسلط می شوند، از خود همان انسان ها و دیگران تأمین می شود. اگر انسان ها از زمامداران و رؤسا و صاحبان قدرت اطاعت نمی کردند و اطاعت و فرمانبرداری از پروردگار عالمیان و رسولان او در جوامع انسانی جریان می یافت هرگز متحمل این مشکلات عظیم در زندگی و بلکه بخش کوچکی از آن ها نمی شدند و تاج افتخار آمیز بندگی خدا بر سر آنجا قرار می گرفت.

خداوند به بندگان یاد می دهد که به عهدی که با او بسته اند عمل کنند و آن عبارت است از بندگی خالص برای خداوند و اطاعت کامل از او که در این صورت عوامل همه مشقت ها و گرفتاری ها و تباهی ها از بین خواهد رفت و در فضای زندگی انسان ها چشمه هائی از آسایش ها و امنیت ها و صلح و انسان دوستی و رفاه جریان خواهد یافت؛ اقبال لاهوری دانشمند بزرگ معاصر در این زمینه چقدر زیبا گفته است: (۱)

ما سوا الله را مسلمان بنده نیست                      پیش فرعونی سرش افکنده نیست

       مرد حُر محکم ز ورد «لا تخف»                         ما به میدان سر به جیب،او سر به کف

مرد حُر از «لا اله» روشن ضمیر                          می نگردد بنده سلطان و میر

هزینه بسیار سنگین عبودیت برای زمامدارن جبار

انسان ها در طول تاریخ به جهت گم کردن راه و در نتیجه گرفتار شدن در سلطه حکومت های جبار هزینه های بسیار سنگینی برای ادامه محبوسیت خود پرداخته اند. مثل اینکه عده ای از انسان ها به یک فرد جبار روی آورند و از بخواهند که  آن ها را زندانی کند بطوریکه از عمده حقوق انسانی خود در آن زندان محروم شوند و بطوریکه هزینه زندگی خود و آن فرد جبار و مأموران او را یعنی: زندانبان ها را هم خود این عده بپردازند!!!

وقتی در یک جامعه انسانی، اطاعت از زمامداران عادی بشری جای بندگی خدا و اطاعت از او و اطاعت از پیامبران او را می گیرد، عمده امکانات زندگی انسانها و فکر و قدرت بدنی و مالی آن ها در مسیر ایجاد مشقت ها و برقراری ظلم ها و بی عدالتی ها و تباهی ها به کار بسته می شود و انسان ها امکانات زندگی خود و دیگران را دانسته یا ندانسته و خواسته یا نخواسته به آتش می کشند و بلکه بالاتر از آن بخشی از امکانات زندگی خود را هم برای ساختن زندان ها برای خود و دیگران و تهیه ابزارها  و وسایل شکنجه خود و دیگران مصرف می کنند

عبادت خدا ارکان اصلی دین آسمانی را تشکیل می دهد

خداوند عالم ـ عزّوجلّ ـ در فطرت انسان تمایلات و گرایش های را خلق کرده است مثل تمایل به پاکی ها، راستگویی، کمک به نیازمندان، محبت به انسان ها و لذت بردن از عدالت و امثال آن ها.همچنین در فطرت انسان نفرت از پلیدی ها، فسادها ، دزدی ها، و ظلم ها و خیانتها و دروغ گویی را قرار داده است.

اعمال دسته اول از مظاهر عبودیت برای الله به حساب می آیند و اعمال دسته دوم  از ناحیه نفوذ شیطان در قلوب انسان ها و دخالت درادراکات و افکار آن ها به وجود می آید.در فطرت زنده انسان و قلب سالم او ـ بطوریه گفته شد ـ نسبت به اعمال نوع اول تمایل و گرایش قدرتمندی وجود دارد! چنین انسانی از اعمال نوع دوم نفرت و اشمئزاز احساس می کند! حال اگر کسی اعمال نوع اول را به هر علتی کنار بگذارد و اعمال نوع دوم را انجام دهد در اصل عبادت الله را رها کرده و به جای آن راه عبودیت برای شیطان را در  پیش گرفته و در نتیجه در چاهی مخوف و عمیق و ظلمانی سقوط کرده است. هر کدام از آن دو نوع اعمال، آثار و نتایج مخصوصی خواهد داشت . عبادت الله همان صراط مستقیم است که انسان ها را به مقصد حیات منتقل می کند، و عبادت شیطان منتهی به سقوط در جهنم خواهد شد

ملاک تشخیص دستورها و خواسته های خداوند

گفته شد اگر انسان کاری را به خاطر خواسته و اراده و امر خداوند انجام دهد عمل او «عبادتِ الله» خواهد بود و اینکه صراط مستقیم زندگی هم همین است و از غیر این راه انسان به مقصد مطلوب حیات نخواهد رسید! حال باید توضیح داده شود که ملاک خواسته های خداوند و اراده و اوامر او کدام است و انسان از چه راهی می تواند از آن ها اطلاع یابد و از بین کارهای انسان کدامیک از آن ها خواسته ها و دستورات خداوند است و مشمول عهد خداوند با انسان می شود.

در پاسخ باید گفت دستورها و خواسته های خداوند از دو راه به انسان منتقل می شود! یکی: از راه القاء آن ها به فطرت و عقل او و دیگری: از راه ابلاغ بوسیله پیامبران. یعنی انجام دادن آنچه که فطرت انسانی و عقل انسان در اصل او را به سوی آن می کشاند،اطاعت از خداوند خواهد بود و همچنین اطاعت از پیامبران خدا و انجام دادن آنچه که آنها به انسان ها ابلاغ می کنند،یعنی التزام و پایبندی به دستوراتی که از طریق وحی خداوند به آن ها رسیده و آن ها نیز به انسان ها ابلاغ می کنند.

البته احتمال دارد خواسته های خداوند که از طریق فطرت و قوه عقل به انسان ها می رسد با چیزهای دیگری آمیخته شود ! که در اینجا باید به موضوع مشتبه شدن فرآورده های عقل، و وهم توجه شود. آنچه که در ذهن عده ای به «عنوان » معقولات درذهن بعضی ها قرار می گیرد ولی دیگری آن را در ذهن نمی یابد و به اصطلاح به عقل او نمی رسد، معلوم نیست آن شییء جزء فرآورده های عقلی باشد یعنی معقولات حقیقی باید بین انسان ها مشترک باشد

و همچنین امکان دارد عده ای از انسان ها بعضی از دستورات پیغمبران خدا ـ علیهم السلام ـ را تغییر دهند یا با افکار و خواسته های نفسانی خود مخلوط کنند و در آن صورت بعضی از انسان ها خواسته ها و تمایلات خود و یا انسان های دیگر را به تصور اینکه دستورات و خواسته های خداوند است انجام دهند. بنابراین لازم است در این زمینه دقت زیادی به کار بسته شود و انسان میزانی را برای تشخیص و جدا سازی خواسته های خداوند از خواسته های خود و دیگران به کار بگیرد و آن میزان عبارت است از کلام خداوند و کلام و رفتار پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سـلّم ـ و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ است

انحصار عبودیت برای الله

در آیه مورد بحث به انسان ها یاد داده شده است که عبادت را منحصر به الله کنند؛ یعنی دین توحیدی از انسان تنها عبادت الله و اطاعت او را نمی خواهد، بلکه انحصار عبودیت برای الله را می خواهد! یعنی از انسان ها می خواهد که فقط  و فقط الله را عبادت کنند،نه عبادت الله همراه با عبادت غیر او از جمله پیروی و اطاعت خواسته های نفسانی . صورت اولی یعنی انجام دادن فقط دستورات خداوند عبارت است از توحید عملی یا توحید در عبادت، و صورت دوم: یعنی اطاعت از غیر الله چه بطور کامل و چه بصورت آمیخته با اطاعت الله، همان شرک عملی و شرک در عبادت خواهد بود. اعمال اکثر مؤمنان با نوعی شرک آمیخته می شود و فقط اهل اخلاص از هر نوع شرکی فاصله دارند و فقط اعمال آنها توحید خالص است: در قرآن مجیدآمده است « وَمَا يؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ » (يوسف/۱۰۶) یعنی: ایمان نمی آورند اکثر آن ها به الله جز اینکه در آن حال مشرک هم هستند! یعنی : در عقاید و اعمال اکثر مؤمنان نوعی آمیختگی با شرک وجود دارد.

 آمیختن اطاعت الله  با غیر او منشأ تباهی ها و فسادها و ظلم ها و جنگ های زیادی در زندگی انسان ها می شود و بطور کلی و در اصل عامل اساسی و اولیه همه نابسامانی های زندگی انسان ها« شرک » است و عامل رفع همه تباهی ها و فسادها و مشکلات زندگی انسان ها هم «توحید خالص» خداوند است. اطاعت غیر الله چه بطور کامل و چه بصورت آمیخته با اطاعت الله زندگی انسان ها رادر معرض انواع خطرها و مشکلات و فسادها قرار می دهد. اطاعت کامل و خالص از خداوند زندگی انسان را به منابع بی پایان علم خداوند متصل می کند و جریان مستمر علم خداوند به منزله نهر  آب زلال و فراوانی است که بطور مستمر درفضای زندگی آنها جریان می یابد.

به عنوان مثال: انسان احتیاج دارد به اینکه مقداری آب بنوشد و مقداری غذا بخورد. این آب لازم است از نظر ظاهری زلال، و کاملاً پاک و بدون هیچ گونه آلودگی باشد و این غذا هم باید کاملاً پاک و عاری از مواد مضر و حاوی مواد مفید و مورد نیاز بدن انسان باشد. حال انسان احتیاج به علمی دارد که پاک و مفید بودنِ این آب و غذا را ثابت کند، یعنی با توجه سطحی و دانش کم و غیر تخصصی نمی توان در مورد پاک بودن این آب اطمینان لازم را به دست آورد، حتی احتمال دارد که با علوم متداول در یک زمان، تمامی اوصاف آن آب و یا غذا را نتوان شناسایی کرد و احتیاج به علم فوق عادی و یا فوق بشری پیدا شود. حال برای انسان در این کار سه راه وجود دارد:

یکی اینکه: از طریقی،ایمان پیدا کند که آب و غذا کاملاً سالم بوده، فاقد هر نوع آلودگی و هر گونه مواد مضّر است.

دوم اینکه: به پاکی ظاهری آن آب و غذا، بدون آزمایش ها از طرق علمی اکتفا کند و به وجود میکروب های گوناگون، چون قابل روئیت با چشم نیستند بی اعتنا باشد.

سوم اینکه: حتی با وجود آلودگی ظاهری صرفاً به جهت شدت تشنگی یا گرسنگی و یا عادت کردن و کشش روحی زیاد، آن آب و غذا را مصرف کند. راه اول، مثل راه توحید حقیقی است، یعنی به کمک علم و دانش بی انتهای پروردگار به درستی کار اطمینان یابد و آن راه را طی کند و فوائد آن را دریافت کند و هیچ مشکلی هم برای او به وجود نیاید. راه سوم، هم راه شرک کامل است و دارای نتایج زیانبار شدید و همه جانبه! اما راه دوم، راهی است که آمیخته با فوائد و مضرات است، ولی همین راه دوم هم سرانجام منتهی به تباهی ها می شود اگر چه دیرتر از راه سوم و اگر چه میزان تباهی ها و فساد در آن در آغاز و یا در طول راه کمتر باشد، یعنی فقط در راه اول می توان با اطمینان کامل سلوک کرد، درست مثل اینکه انسان فقط باید آب زلال و خالص بنوشد نه آب کاملاً گل آلود و کثیف و نه آبی که فقط کمی گل آلود است، به فرض اگر در یک بشکه آب چند کیلو خاک بریزند، دیگر آن آب قابل نوشیدن نیست و اگر یک کیلو خاک و یا کمتر از آن هم بریزند، باز هم همین طور، یعنی آن هم قابل نوشیدن نخواهد بود، اگر چه میزان آلودگی آب دوم از اولی کمتر است!!

9- آموزش های آسمانی
بخوانید

انحصار استعانت از الله

بعد از موضوع انحصار عبادت برای الله، به موضوع انحصار استعانت از الله اشاره شده است و معنی آن این است که: خداوند عالم در ضمن تعالیم خود برای انسان ها در این سوره به آن ها یاد می دهد که فقط از او استعانت بجویند، یعنی استعانت از غیر او نیز با توحید حقیقی منافات دارد و استعانت از غیر او جایز نیست.

استعانت به معنی کمک خواستن است، یعنی انسان برای رفع نیازهای خود و رسیدن به خواسته هایش از قدرت و امکانات و علم کسی کمک بگیرد! در این زمینه، اشکالی مطرح خواهد شد و آن عبارت است از اینکه: انسان ها در نظام زندگی عادی خود و در کارهای اجتماعی از یکدیگر یاری می جویند! و بدون استعانت و یاری از دیگران، اصلاً زندگی انسان (بویژه زندگی اجتماعی او) امکان پذیر نیست، پس این استعانت از انسان ها آیا با توحید عملی و با این آیه منافات دارد؟!

پاسخ این است که اینجا هم موضوع شبیه به موضوع مالکیت و انواع آن خواهد بود. توضیح اینکه: «حیات حقیقی و ذاتی» فقط از صفات خداوند عالم است، یعنی فقط یک موجود در عالم است که حیات حقیقی دارد و آن هم خداوند عالم است و حیات موجودات دیگر، حیات حقیقی و استقلالی نیست و صرفاً از ناحیه الله و صفات و افعال او، حیات به آنها افاضه می شود، پس حیات موجودات به طور کامل و پی در پی به صفت حیات الله وابستگی و اتصال دارد، نه اینکه حیات، از آنِ آن ها و از صفات خود آن ها به طور استقلالی باشد.

در حالیکه حیات خداوند حقیقی و استقلالی است و حیات مخلوقات و انسان ها غیر استقلالی و تَبَعی، پس فاعلیت و تأثیر هم به طور استقلالی از صفات خداوند ناشی می شود، یعنی در تمام عالم تنها یک موجود، فاعلیت حقیقی و استقلالی دارد و هر موجود دیگری فاعلیت و تأثیر را از او دریافت می کند. البته آن فاعلیت که انسان دریافت می کند از نوع فاعلیت الله نیست.

انسان ها و سایر مخلوقات فاعلیت غیر استقلالی و تَبَعی دارند و این قدرت را به طور مستمر از الله دریافت می کنند. در عرف قرآن مجید، اعمالی که از انسان ها صادر می شود، در عین اینکه به همان فاعل های ظاهری یعنی انسان ها منسوب شده اند، از جهت دیگر همان، افعال اختیاری انسان ها به طور مستقل به الله هم منسوب شده اند، به عنوان نمونه:

۱-«فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيتَ إِذْ رَمَيتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى» (الأنفال/۱۷) .در این آیه، کشتن کفار به دست مسلمانان را به الله نسبت داده است و همچنین افکندن چیزی به سوی کفار را در عین حال که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این عمل را انجام داده و در خود آیه هم آن را به رسول الله نسبت داده است باز هم همان عمل را به خود خداوند نسبت می دهد. نقل شده؛ که به هنگام شروع جنگ بدر رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یک مشت ریگ برداشت و به طرف کفار پاشید. در این آیه به آن حادثه اشاره کرده است (المیزان).

قابل توجه است که قرآن مجید این عمل (پاشیدن ریگ) را هم به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منسوب کرده و هم آن را از آن حضرت نفی کرده و به خود الله نسبت داده است.

در اینجا مراد این است که در اصل، امداد خاص و غیر عادی خداوند موجب پیروزی مسلمین با کمی نفرات و تجهیزات و شکست کفار با کثرت نفرات و تجهیزات شده است.

۲- «رَبُّكُمُ الَّذِي يزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا» (الإسراء/۶۶) در این آیه خداوند عالم حرکت دادن کشتی را در دریا به خودش نسبت می دهد، در حالی که از جهت ظاهری این کار به نوع ساختمان کشتی یا باد و عمل ناخدا و کسانی که با قدرت جسمانی و غیر آن، کشتی را به حرکت در می آوردند منسوب می شود. کما اینکه در یک مورد دیگر، این حرکت به خود کشتی منسوب شده است، به طوری که می فرماید:

«وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا ينْفَعُ النَّاسَ» (البقرة/۱۶۴) در این آیه حرکت کشتی به الله نسبت داده نشده است. چون در این مورد آن نوع انتساب خاص مورد نظر؛ محل بحث نیست.

۳-«وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا» (الإنسان/۳۰) در این آیه دو نوع مشیّت مورد نظر است:

یکی: مشیت استقلالی و حقیقی که اختصاص به الله دارد و دیگری: مشیت انسان که وابسته به مشیت الله است، یعنی در این آیه، اصل مشیت از انسان نفی نشده است و این آیه نظر جبری ها را تأیید نمی کند و مراد آیه این نیست که انسان مشیتی ندارد، بلکه اشاره ای به این نکته مهم دارد که مشیت انسان استقلالی نیست، بلکه انسان مشیتی وابسته به مشیت الله دارد، مثلاً او نمی تواند با مشیت خود، خواص اشیا و قوانین موجود در عالم را، که از مشیت الله به وجود آمده، تغییر دهد و در اشیاء به نحو استقلالی تصرف کند، به طوری که مشیت الهی بر او حاکم نباشد!!!

با این توضیحات، روشن می شود که خداوند به معنای خاصی، افعال و آثار موجودات از جمله انسان ها را به خودش نسبت می دهد، در عین حال، آن افعال را به معنای عرفی و متداول به فاعل های ظاهری هم منسوب می کند. در این صورت هر فعل جمیلی که از یک انسان و غیر آن سر بزند، آن فعل به الله منسوب می شود ـ به معنای خاص موضوع و نه به معنای نادرست و جاهلانه ای که جبری ها به آن معتقد هستند، یا آن را اظهار می کنند ـ و قابل توجه است، که فاعلیت موجودات و از جمله انسان از ناحیه ذات خود آن ها نیست و بلکه بصورت «آن به آن» از طرف پروردگار عالم به آن ها منتقل می شود و اینکه  این فاعلیت از طرف خداوند عالم به آن ها تفویض هم نشده است، یعنی موجودات به طور مستمر وابسته به اراده او هستند!

نقش مخلوقات خداوند در اعانت به انسان ها

حال باید دید نقش مخلوقات خداوند از جمله انسان ها که صفات و افعال خود را در اصل و به طور مستمر از الله دریافت می کنند، در اعانت به انسان ها چیست؟ حال که مخلوقات مالک مستقل و حقیقی صفات و افعال خود نیستند و بلکه مالکیت آن ها از نوع خاصی است، در اعانت به انسان ها که آن هم فعلی از افعالشان است می توانند مستقل باشند؟! جواب روشن است و طبعاً هیچ موجودی اعانت استقلالی نمی تواند برای موجودی داشته باشد، چون اعانت فعل مستقل او نیست.

پس با این توضیح، هیچ انسانی نمی تواند از انسانی و یا هر موجودی غیر از الله: استعانت حقیقی و استقلالی داشته باشد، بلکه فقط از الله می تواند استعانت کند و در واقع مخلوقات خداوند از ناحیه اراده و مشیت او می توانند اعانت مخلوق دیگر را بر عهده گیرند یعنی انسان ها و موجودات دیگر حامل و واسطه اعانت و هر خیر دیگری از جانب الله برای انسان ها هستند.

سرانجام اینکه موحدان در مقام استعانت از موجودی باید توجه داشته باشند که اگر استعانت به معنای استقلالی مدنظر است، این استعانت از غیر الله هرگز جایز نیست، اما اگر موجودی را واسطه انتقال رحمت خداوند به خودشان تلقی کنند و در مسیر اراده الله و مجرای اراده او در نظر گیرند، این نوع استعانت طبعاً اشکالی ندارد و بدون آن هم زندگی انسان ها امکان پذیر نیست.

نظر مفسران قرآن مجید در موضوع استعانت از الله

مفسران قرآن مجید در تفسیر این قسمت از آیه (ایاک نستعین) به طور عمده مشکل ابتدایی و ظاهری را به این صورت (به نظر خودشان) حل کرده اند، که این استعانت در مورد خاص «عبادت الله» فرض شود. منظور این است که این استعانت، شامل همه چیز نمی شود، چون انسان ناچار است از انسان ها و موجودات دیگر استعانت کند، لذا مراد استعانت در این آیه فقط برای عبادت الله است نه کارهای دیگر!

مرحوم آیت الله خویی (رضوان الله تعالی علیه) در البیان نوشته است:

حصر الاستعانة بالله:

«وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ» (البقرة/۴۵)، «وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى» (المائدة/۲)، «قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ» (الکهف/۹۵)

«و اذن فلیست الاستعانة بمطلقها تنحصر بالله سبحانه بل المراد منها استمداد القدرة علی العبادة منه تعالی و الاستزادة من توفیقه لها حتی تتم و تلخص»(۱)

یعنی: مانعی ندارد که انسان در مقاصد خودش از غیر الله و از مخلوقات و افعال استعانت کند، چون این نوع استعانت در قرآن هم آمده است… پس مطلق استعانت منحصر به الله نیست، بلکه مراد از استعانت در این آیه، استمداد از قدرت اوست بر عبادت و زیادی توفیق تا کامل و خالص شود (یعنی عبادتش کاملتر و خالصتر شود).

در تفسیر مجمع البیان نوشته شده: «و معنی قوله ایاک نستعین ایاک نستوفق و نطلب المعونة علی عبادتک و علی امورنا کلها…»(۲) یعنی: از تو توفیق می خواهیم و کمک می طلبیم جهت عبادت تو، و در همه کارهای خود، البته صاحب مجمع البیان استعانت را در آیه را منحصر به عبادت الله ندانسته، اما به اِشکال مورد بحث هم توجهی نکرده است و بعداً بحثی در تقدیم عبادت بر استعانت مطرح کرده است؛ اما به نظر می رسد همان معنا که برای آیه ذکر کردیم، مناسبتر باشد و اشکال مورد نظر هم به همان صورت رفع می شود و استعانت هم شامل همه امور خواهد بود و یا به عبارت دیگر،در اصل همه اعمال انسان هم  باید مشمول عبادت قرار بگیرد.

سرانجام اینکه؛ در این آیه به انسان ها تعلیم داده شده است که الله را به طور خالص عبادت کنند و عبادت الله را با عبادت غیر او مثل اطاعت از نفس خود و دیگران مخلوط نکنند و همچنین در همه امور از الله استعانت بجویند و اگر موجودی عامل انتقال خیر و دفع شر از کسی شد، آن موجود را واسطه انتقال رحمت خداوند تلقی کنند، نه مستقل در رساندن خیر. امداد خداوند به انسان اگر چه با وساطت یک انسان یا هر موجود دیگری انجام گیرد باز امداد الهی است!.

در عالم دنیا، رحمت و نعمت پروردگار عالم به طور عمده از طریق بعضی از مخلوقات خداوند به انسان می رسد، حتی آموزش ها و ایمان به حقایق عالم به وسیله پیامبران در مورد انسان ها تحقّق پیدا می کند، اما در عین حال تمام رزق و خیرات را خداوند به خودش منتسب می کند.

توجه توحیدی و توجه شرک آمیز به مخلوقات

ممکن است انسان ها دو نوع توجه به اشیاء و مخلوقات عالم داشته باشند:

یکی اینکه، همه جهات زندگی خود را تحت ربوبیّت پروردگار عالم ببینند و موجودات را واسطه های اجرای اراده خداوند بدانند و از توجه به هر چیزی متوجه خداوند عالم و صفات و افعال او شوند، این توجه همان توحید خالص است و مختصِ موحدان عالم است.

دوم، توجه به خود اشیاء و مخلوقات به طور مستقل و بدون انتقال توجه به خداوند، به طوری که انسان ها و سایر مخلوقاتی که در زندگی او دخیل هستند را بدون ارتباط دادن به خداوند عالم، مورد علاقه و توجه خود قرار دهند، که در این صورت، به آن ها گرایش قلبی مستقل پیدا خواهند کرد، آن هم گرایش و توجهی بازدارنده از توجه به خداوند و گاهی این توجه تمام زوایای قلب آن ها را فرا خواهد گرفت. این نوع توجه و گرایش به مخلوقات ـ حتی اگر به طور اتفاقی در برخی لحظات با یاد خدا توأم باشد ـ شرک به خداوند محسوب می شود. در توجه توحیدی به اشیاء، انسان خداوند عالم را منشأ همه کمالات و زیبایی ها و خیرها می داند، یعنی هر صفت کمالی در هر موجودی باشد، اعم از آنکه آن صفت کمال خیری را برای شخصی داشته باشد و یا بدون آن مورد نظر قرار گیرد؛ جلوه ای از صفات خداوند است که از ناحیه اراده الله به آن شئی افاضه می شود و آن کمال به صورتی بی پایان در ذات خداوند عالم قرار دارد و می توان با اتصال به  «ذکر الله» از آن منابع بی پایان بهره مند شد.

در این دیدگاه، اگر خداوند دری را به سوی بنده ای باز کند، هیچ قدرتی نخواهد توانست آن در را ببندد و اگر دری هم از ناحیه اراده خداوند به روی کسی بسته شود، هیچ موجودی نخواهد توانست آن در را باز کند و برای همین انسان موحد به طور مستمر با خداوند و ذکر او سرو کار دارد و برطرف شدن مشکلات زندگی خود را از او می خواهدو توجه دارد به اینکه وقتی خداوند خیری را برای بنده اش در نظر گرفت، راه انتقال آن خیر را هم برای بنده اش هموار خواهد کرد. مشکل اصلی انسان ها در این جهات، توجه به مخلوقات و امید بستن به آن ها و یا توجه به الله همراه توجه به مخلوقات است و یا به بیان دیگرمشکل اصلی او این است که الله و مخلوقات را در سطح هم تلقی می کند و منشأ خیر را؛ با عامل و واسطه انتقال خیر به طور یکسان در نظر می گیرد و همین نوع توجه، درهای خیرها و نعمت ها را به روی انسان ها می بندد و عامل اصلی محرومیت ها و گرفتاری ها می شود.

امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ دریکی از دعاهای خود خطاب به خداوند ـ  عزّوجلّ ـ عرض می کند:

«يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ المَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِقُدْرَتِكَ الْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ لا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلّا مَا دَفَعْتَ وَ لا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلّا مَا كَشَفْتَ…  فَلا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ وَ لا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ وَ لا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ وَ لا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ وَ لا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ وَ لا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ … » (۲)

ای آنکه؛ باز می شود با او گره های سختی ها و ای آنکه؛ آرام می گیرد به او سورت شداید، و ای آنکه؛ بیرون شدن و خروج (از تنگی و سختی ها) به سوی راحتی و آسایش را از تو طلب می کنند. دشواری ها به قدرت تو ذلیل و هموار شده، اسباب، به لطف تو برقرار می شود و قضا با قدرت تو جریان می یابد و اشیاء مطابق اراده تو روان شده است. همه چیز با مشیت تو بدون گفتنت ]بدون نیاز به گفتنت[ فرمان پذیرند و فقط با اراده تو بدون نهی کردنت باز داشته می شوند. تو هستی که خوانده شده ای ]مورد دعا قرار گرفته ای[ برای ]برطرف کردن[ مشکلات مهم و تو هستی پناهگاه انسان در بلاها و رنج ها. هرگز چیزی از بلاها کم نمی شود، مگر آنچه که تو دفع کنی و برطرف نمی شود چیزی از آن مگر آنچه تو برطرف کنی…

پس برگرداننده ای نیست برای آنچه تو وارد کرده ای و تغییر دهنده ای نیست برای آنچه که تو پیش آورده ای و گشاینده ای نیست برای آنچه که تو بسته ای و مانع و بازدارنده ای نیست برای آنچه که تو باز کرده ای و آسان کننده ای نیست برای چیزی که تو مشکل ساخته ای و یاری دهنده ای ]وپشتیبانی[ نیست برای کسی که او را خوار کرده ]فرو گذاشته[ ای.

در این عبارات نورانی. امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ توحید خالص خداوند عالم را به شکلی بسیار زیبا و حکیمانه بیان کرده است و این سخنان بازتابی کامل از منابع علوم الهی است که از نفس شریف آن حضرت سرچشمه گرفته است.

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۴/۱۲

پاورقی ها:

۱ـ این چند بیت از قطعه ادبی بسیار زیبا و حکیمانه ای است که اقبال در تفسیر و تحلیل قیام شکوهمند حضرت سید الشهداء امام حسین ـ علیه السلام ـ سروده است

۲ـ صحیفه سجادیه، دعای هفتم

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن