درس هائی از نهج البلاغه – ۱۰

تفسیر خطبه متقین ( همام )*

بخش نهم*

۱۰ـ «فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ، وَهُمْ وَالنَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا، فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ»یعنی: موقعیت آن ها نسبت به بهشت، موقعیت کسی است که آن را دیده است و در میان نعمت های آن قرار دارد و از آن ها بهره مند است. و موقعیت آن ها نسبت به آتش [جهنم] موقعیت کسی است که آن را دیده است و در عذابهای آن گرفتار است.

آنها با تمام قوای روحی خود به بهشت و جهنم توجه دارند. ایمان آنها به بهشت و نعمت های آن در مرتبه ای قرار دارد که هیچ گونه بی اعتنائی و کم توجهی در آن راه پیدا نمی کند مثل کسی که وارد بهشت شده و آن جا را بطور آشکار مشاهده کرده است و بالاتر از آن تنعم از نعمت های بهشتی را هم شروع کرده است. این نوع ایمان خالص و کامل، از توجهات مکرر پی در پی و زیاد حاصل می شود. یعنی ذکرهای زیاد و اشتیاق به رفتن به بهشت و خواص اعمال صالحی که بطور فراوان آنها انجام داده اند، ایمانی در روح آن ها ایجاد کرده است که در بالاترین مراتب یقین قرار دارد.

البته منظور از ایمان در این بحث،عقیده و باور و امثال آن ها نیست،و بطور مکرر در مباحث مختلفی گفته ایم که ایمان غیر از عقیده و باور است. بلکه عقیده عبارت است از معرفت قلبی به یک حقیقت و آن مقدمه ایمان است و یا پله اول در بنائی به نام ایمان ! و ایمان عبارت است از عقیده ای که در روح انسان نفوذ کرد و تقویت شده و به مرحله عمل رسیده است، بطوریکه انسان از ناحیه آن به آرامش روحی می رسد. وجود مبارک امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:

« الإیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ» »یعنی:ایمان معرفت قلبی [عقیده] است،و اقرار به زبان و عمل به اعضاء [ارکان] بدن. ایمان انواعی دارد و مراتبی و عالیترین مرتبه آن یقین است. یقین هم انواع یا مراتبی دارد ـ اما اینجا وارد آن بحث نمی شویم.

توجهات قلبی متقین مورد وصف در این خطبه به بهشت و نعمت های آن در حدی است که هیچ چیزی در مقابل آن مانعی برای آن ها  ایجاد نمی کند! این نوع توجه شایسته بهشت و همچنین آتش جهنم است. معقول نیست که توجه انسان به بهشت مثل توجه او به متاع زندگی دنیوی و اشیاء نفیس و قیمتی آن باشد! در حالیکه از آیات قرآن کریم و سخنان رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ بر می آید که ارزش بهشت و نعمت های آن فوق حد درک عادی انسانی در عالم دنیاست. و ارزش پدیده های بهشتی را با هیچ معیار و میزانی نمی شود محاسبه کرد.

اگر ارزش و قیمت و زیبائی هزاران قصر زیبا و باغ های وسیع،مثل قصرها و باغ های پادشاهان را روی هم محاسبه کنند، قیمت و ارزش و زیبائی مجموع آن ها به اندازه قطعه کوچکی از زمین بهشت به اندازه یک کف دست انسان نخواهد بود. و بلکه ارزش یک شیء در بهشت مثل یک درخت از تمام عالم دنیا و آنچه دردنیا قرار دارد، از اشیاء نفیس و قیمتی، بالاتر است و بطور کلی مجموع اشیاء نفیس و قیمتی و ارزش ها و مطلوبیت های آن ها قابل قیاس با کوچکترین پدیده بهشتی مثل یک برگ از درختان بهشتی نخواهد بود.

حال باید روی این موضوع بحث و گفتگو و تحقیق و تدبر به عمل آید که چرا انسان های عادی معتقد به زندگی اخروی و بهشت و نعمت های آن و جهنم و عذابهای آن، نسبت به آنها کم توجه و در عمل بی اعتناء هستند؟!همچنانکه در بخش قبلی از کلام مبارک امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ نقل کردیم که آن حضرت فرمود «أَلَا وَ إِنِّی لَمْ أَرَ کَالْجَنَّهِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا کَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا»(۲) یعنی : هشیار باشید[و توجه کنید] من ندیدم چیزی مثل بهشت که طالب و جویای آن به خواب رفته باشدو همچنین چیزی مثل آتش جهنم که گریزان از آن هم خوابش برده است.

باید توجه کنیم به این موضوع که چرا انسان ها برای ساختن یا خریدن یک واحد مسکونی برای سکونت خود و اعضاء خانواده خود این  همه تلاش می کنند، حتی بعضی ها علاوه بر سالها قناعت و پس انداز و کم کردن هزینه زندگی و محرومیت از بعضی وسائل مورد نیاز و یا خواسته ها، مقدار قابل توجهی پول به عنوان قرض و وام دریافت می کنند و با مجموع آن مال یک واحد مسکونی می سازند و یا خریداری می کنند و از اینکه دارای مسکن شخصی شده اند، مسرور می شوند و لذت می برند و گاهی مجلس جشن و مهمانی به این منظور بر قرار می کنند و دیگران هم به آن شخص و اعضاء خانواده اش تبریک می گویند. غالباً و در شرایط عادی نه خود آن ها پشیمان می شوند که چرا این همه پول را که سالها پس انداز کرده بودند،جهت ساختن یا خریدن آن مسکن هزینه کردند و حتی مقدار زیادی هم بدهکار هستند! و نه کسی آن ها را برای این کار ملامت و سرزنش می کند! بلکه هم خود آن خانواده از این تصمیم و اقدام خوشحال هستند و هم دیگران کار آن خانواده را تحسین می کنند و به آن ها تبریک می گویند!

اما آیا چه تعداد از انسان ها علاوه بر تهیه یک مسکن در دنیا جهت سکونت خود و اعضاء خانواده، برای رسیدن به منازل ابرار در بهشت و سکونت در قصرهای بهشتی در همسایگی پیامبران و ابرار و پاکان و زندگی جاوید در آنجا تلاش می کنند؟! اینجا منظور علاقه قلبی به بهشت و آرزوی زندگی در آنجا نیست! و این علاقه و آرزو و تمایل به آن زندگی و بهره مندی از آن نعمت های عظیم محل بحث نیست، بلکه منظور میزان اهمیت دادن و توجه به آن و میزان سعی و تلاش برای رسیدن به آن است.

در زندگی عادی روزمره و در معاشرت با دیگران یا آشنائی با آن ها، چه تعداد انسان را دیده ایم که بعنوان مثال  در آمد خودش را به دو قسمت تقسیم می کند و یک قسمت آن را صرف تهیه مسکن می کند قسمت دیگر را جهت رسیدن به منازل بهشتی اختصاص می دهد، یعنی در راه خدا و برای نیازمندان انفاق می کند و یا در امور خیر دیگری مصرف می کند؟! آیا چنین افرادی را می شناسیم و با آنها برخورد و معاشرت داشته ایم و آنها را دیده ایم ؟! باز منظور ما این نیست که تعداد قابل توجهی از انسان ها کار خیر انجام نمی دهند و به فقرا و نیازمندان کمک نمی کنند،! نه بلکه انسانهای خیّر زیادی در جوامع هستند که در زمانهای مناسب و در فرصت های مختلف بالخصوص وقتی در جریان زندگی بعضی از فقرا قرار می گیرند، در اثر تحریک عاطفی و یا تعقل و یا برای رضای پروردگار، یا برای لذت روحی و اهداف دیگر ، به آن ها کمک می کنند! بلکه موضوع اصلی مورد بحث این است که انسانهای عادی چه مقدار برای رسیدن به بهشت و زندگی دائمی در آنجا تلاش می کنند یا چه مقدار به ان مقصد عظیم با ارزش های بی پایان توجه دارند؟!

درس هائی از نهج البلاغه- 21
بخوانید

اگر کسی بگوید این نوع مثال زدن و این مقایسه صحیح نیست، چون یک انسان بالخصوص اگر همسر و فرزندانی دارد، ناچار از تهیه یک مسکن است چون خودش و اعضاء خانواده اش نیاز اضطراری به یک مسکن دارند و اوضاع اقتصادی هم خوب نیست و قیمت مسکن هم خیلی گران است و او ناچار است به هر آب و آتشی بزند و یک واحد مسکونی تهیه کند و تازه تهیه مسکن هم فوق حد توانائی او است، لذا نمی شود از او توقع داشت که از در آمد اندکی که دارد،مقداری هم به فقرا انفاق کند تا رضای پروردگارش را بدست آورد و امکان رفتن به بهشت برای او ایجاد شود! و امثال این نوع سخنان! در پاسخ به این اشکال و امثال آن سه نکته را بیان می کنیم یا به آن سه نوع پاسخ می گوئیم.

پاسخ یکم : اگر عده زیادی از انسان ها دارای وضعیتی باشند که در این اشکال گفته شد، عده ای از انسان ها هم هستند که دچار مضیقه مالی نیستند و بلکه در آمدی بیشتر از مخارج خود یا مخارج ضروری خود دارند، آیا آن ها به این اصل اخلاقی ـ یعنی کمک به نیازمندان به منظور بدست آوردن رضایت پروردگار ـ جهت تصاحب منازل ابرار و قصرهای بهشتی  توجهی دارند و اگر جواب مثبت باشد این توجه در چه حدی است ؟! آیا در حد مورد نظر و مورد بحث است ؟! اگر کسانی هستند که مسکنی دارند و دیگر نیازی به ساختن یا خریدن آن ندارند و خودشان یا اعضاء خانواده شان هم مریض نیستند که نیاز به هزینه معالجه پیدا کنند! و در آمدی هم، بیشتر از حد نیازهای متعارف دارند، این گروه از انسان ها، چه مقدار برای رسیدن به بهشت هزینه می کنند و یا بطور کلی تلاش می کنند؟!

پاسخ دوم: رسیدن به بهشت و استقرار در آن و تصاحب منازل بهشتی اختصاص به انفاق مال به نیازمندان ندارد و این نوع عمل خیّر یکی از راه های ورود به بهشت است و راه های دیگری هم برای آن وجود دارد! به عنوان مثال عرض می کنیم: انسانها بطور عادی چه مقدار تلاش برای رسیدن به بهشت از ناحیه عمل به دستورات خداوند و ترک گناهان و خود داری از آنها بکار می برند؟! یکی از راه های رسیدن به بهشت احترام به والدین و تکریم آنها و محبت به آنها می باشد، این گونه اعمال عبادی هم ، که ضرورتاً مستلزم هزینه های مالی نیستند! آیا چه مقدار از انسان ها جهت بدست آوردن رضای پروردگار و ایجاد زمینه زندگی در بهشت پدر و مادر خود را اکرام می کنند و موجبات خوشحالی وآرامش آن ها را فراهم می کنند؟! یا چه تعداد از زن های جامعه به رضایت همسرشان اهمیت می دهند و موجبات آسایش آنها را فراهم می کنند؟! یا چه تعداد از مردان جامعه جهت رضای پروردگار در منزل با همسر و افراد خانواده خود خوش رفتاری دارند واز زحمات همسر خود قدر دانی و از او تشکر می کنند؟! آیا خوش رفتاری با همسر و افراد خانواده و بستگان و همسایگان هزینه ای دارد.

چه تعداد از انسان ها بجهت اطاعت از پروردگارشان از یک عمل حرام که به آن تمایل دارند، خودداری می کنند و خواسته خدا را بر خواسته خود ترجیح می دهند؟! البته منظور این نیست که چنین انسان های متعالی در جامعه وجود ندارند و یا تعدادشان بسیار اندک است، نه! بلکه منظور این است که عمده انسان ها حتی در صورت داشتن توانائی ها و فرصت ها باز هم نسبت به نجات خود از گرداب های خطرناک زندگی دنیوی و رسیدن به بهشت، توجه لازم و متناسب را به کار نمی برند و به آن مقصد عظیم خیلی کم توجه و بی اعتناء هستند

پاسخ سوم : غیر از موضوع انفاق مال و اعمال صالح دیگر و خود داری از گناهان و اعمال حرام، موضوع نوع توجه قلبی و میزان یاد کردن بهشت و جهنم هم باید مورد توجه و بحث و گفتگو قرار بگیرد! باید دید چه عاملی مانع توجه لازم و مناسب قلبی به این دو موضوع با اهمیت خاص فوق العاده می شود یعنی چه علتی باعث می شود که انسان ها عمده تو جهات خود یا تمام آنها را معطوف کنندبه یک زندگی زودگذر و پر از درد و رنج و محرومیت ها و غم و غصه ها و فراق نزدیکان و دوستان و مصیبت های سنگین آن و در مقابل نسبت به زندگی دائمی در بهشت و همسایگی پیامبران و صدیقان و شهداء و صالحان و رفاقت با آنها (۳) بی اعتنا و کم توجه باشند؟!بطوریکه خداوند می فرماید:

«  بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا ـ  وَالْآخِرَةُ خَيرٌ وَأَبْقَى ـ  إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَى ـ صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى » (الاعلی /۱۶ـ ۱۹ ) یعنی: بلکه شما ترجیح می دهید زندگی دنیا را در حالیکه آخرت بهتر و پایدار تر است و این [مطلب] در کتاب های آسمانی قبلی هم قرار دارد [از جمله] کتاب های ابراهیم و موسی

به عنوان مثال :اگر فرضاً در یک مؤسسه فرهنگی و خیریه ای اعلام کنند که فلان روز و فلان ساعت در آنجا مجلس جشنی برقرار خواهد شد و در آن مجلس جشن بین تعدادی از شرکت کننده ها که تا فلان ساعت در مجلس حاضر شوند چند نفر از طریق قرعه انتخاب خواهند شد و به هر کدام از آنها یک واحد مسکونی بطور رایگان و بصورت هدیه و یا به یک دهم قیمت حقیقی آن واگذار خواهد شد و روش کار بصورتی خواهد بود از هر دو نفر یا سه نفر، یکی از آنها قطعاً برنده خواهد شد!!! و فرض این است که آن واحد های مسکونی از مال کاملاً حلال و بصورت هدیه افراد خیر تهیه شده است! آیا در چنین وضعیتی کسانی که آن خبر را شنیده اند نسبت به حضور در آن مجلس بی اعتنائی می کنند؟!آیا زمان آن مجلس جشن و روز و ساعت آن را فراموش می کنند؟! آیا به علت اینکه تمایل به استراحت دارند و یا میل به خوردن غذا از شرکت در آن خود داری می کنند؟!

جهت جلوگیری از ازدیاد حجم مقاله بقیه مطالب را به شماره بعدی موکول می کنیم. ان شاءالله

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۵/۱۵

پاورقی ها:

۱ـ نهج البلاغه حکمت ۲۲۷

۲ـ نهج البلاغه خطبه ۲۸،«اما بعد فان الدنیا قداء برت و آذنت بوداع….»

۳ـ این گروه بندی انسان های متعالی در آیه ۶۹ سوره النساء آمده است.

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن