درس هائی از نهج البلاغه – ۸

شرح و تفسیر خطبه متّقین (همام)*

بخش هفتم*

۵ـ «غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَیْهِمْ» یعنی چشم های خود را پوشیده اند در برابر آنچه خداوند برای آنهاحرام کرده است. غضّ: آهسته صحبت کردن و کم کردن صدا، و کم کردن و کوتاه کردن نگاه، نگاه نکردن،بی اعتنائی.

صفت دیگر متّقین این است که به آنچه خداوند حرام کرده نگاه نمی کنند. در این عبارت هم نگاه غیر مجاز به نامحرم ها می تواند مراد باشد! یعنی آن ها به کسانی  که نگاه کردن به آن ها حرام شده نگاه نمی کنند و نگاه های خود را مطابق قوانین شرعی تحت سلطه تقوای خود قرار می دهند. همچنین می شود مراد توجه نکردن و نگاه نکردن به آنچه اسرار زندگی انسان ها محسوب می شود! و به فضای زندگی خصوصی انسان ها که مایل هستند از توجه دیگران مصون بماند. و همچنین ممکن است مراد بی توجهی و بی اعتنائی به اشیاء حرام باشد و مراد این باشد که آنها به آنچه حرام شده یعنی اشیاء و کارهای حرام ، بی اعتناء هستند و اشیاء حرام در نظر آن بی ارزش و پست می باشند.

متقین دارای شخصیتی متعالی و طبعی بلند هستند، از نظر آن ها نگاه حرام عملی است بسیار رذیلانه و در شأن شخصیت یک مؤمن نیست که به آنچه پروردگارش نگاه به آن را حرام اعلام کرده، توجه کند و حقارت این کار پست و رذیلانه را به وجود خود بیاویزد. همچنین شیء حرام و عمل حرام بطور کلی در نظر آن ها بسیار بی ارزش و حقیر و پست تلقی می شود و آن ها شخصیت و ارزش های وجودی خود را با نگاه حرام و بطور کلی هر شیء و هر عمل حرام آلوده نمی کنند.

۶ـ «وَ وَقَفَوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ» یعنی: گوش های خود را وقف کرده اند (سپرده اند) به علمی که برای آن ها سودمند است. آن ها از علوم آن نوع و آن مقداری را که مورد نیاز زندگی دنیا و آخرتشان است، مورد توجه قرار می دهند و آن ها را فرا می گیرند! البته توجه کامل و عمیق. یعنی آن ها با جدیت تمام و اشتیاق شدید متوجه علومی هستند که فرا گرفتن آن ها ضروری است. این جدیت در حدی است که کأنّه گوش های خود را برای فرا گرفتن آن علوم وقف کرده اند.

در فضای زندگی انسان ها علوم فراوانی جریان دارد و مورد بحث و گفتگو و تعلیم و تعلّم قرار می گیرد مجموع علوم متداول بین انسان ها فوق حد فرا گرفتن انسان ها در دوره محدود و کوتاه عمر آنها است. اگرچه مجموعاً فرا گیری علم، عملی است ممدوح و قابل تحسین، اما انسان آن فرصت لازم را برای فراگرفتن همه علوم و شاخه های آن ها ندارد. طبعاً فرا گرفتن بعضی از علوم در وسع عمر و استعداد انسان و قوای وجودی او نمی باشد. و در بین  آنها بعضی از علوم ضرورت بیشتری دارد و نیاز انسان ها به فراگرفتن آن ها گاهی اجتناب ناپذیر است مثل علومی که به صحت بدن انسان ها و جلوگیری از ابتلاء به بعضی از امراض ارتباط دارند. و یا علوم مربوط به شناسائی روح انسان ها و یا علوم مربوط به شناسائی حقیقت حیات انسانی و مقصد آفرینش و زندگی انسان بعد از رفتن از این عالم و یا علوم مربوط به رفتارهای عمومی انسان ها که گاهی منتهی به بروز اختلافات و مشاجرات و خشونت ها و جنگ ها و کشتارها می شود.

طبعاً علمی که مربوط به مقصد آفرینش انسان است و راه نجات او را از ابتلاء به عذاب های ناشی از اعمال نادرست مشخص می کند و مسیر زندگی مطلوب اخروی و ورود به بهشت را روشن می کند بیش از دیگر علوم مورد نیاز انسان ها است. متقین مورد بحث در این خطبه شریف مدت کوتاه عمر خود را صرف فرا گرفتن علم غیر ضروری نمی کنند، آنها از فرصت های اندک عمر خود و از لحظه ها و ساعت های آن، جهت ذخیره آنچه در زندگی بعدی مورد نیاز خواهد بود و جهت پیمودن جاده حیات حقیقی و رسیدن به مقصد آفرینش یعنی زندگی در بهشت، بهره برداری می کنند. آنها مطابق کلام نورانی رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ که فرمود: «الدّنیا مزرعة الآخرة» دنیا را مزرعه آخرت در نظر می گیرند و در هر فرصتی از فرصت های عمر خود زراعتی انجام می دهند.

 طبعاً انسان عاقل در زمان زراعت، وقت و امکانات خود را صرف کارهای غیر ضروری و غیر مفید نمی کند و بلکه از لحظات عمر و همه امکانات در امر زراعت بهره برداری می کند. متقین مورد وصف سراغ علمی که نفع قابل توجهی برای آن ها نداشته باشد نمی روند و بلکه تمام توجهات خود را به علمی که برای آنها مفید است معطوف می کنند.

۷ـ «نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاَءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ» یعنی آنها در بلا ها و سختی ها همان حالت و روحیه ای را دارند که در آسایش و امنیت دارند. حالات روحی آن ها وقتی که در سختی ها و گرفتاری ها و محنت ها قرار گرفته اند، با وقتی که در آسایش و گشایش زندگی قرار دارند، یکسان است.

آنها بطور دائم به فکر انجام وظایف خود هستند و آنچه برای آن ها اهمیت تمام دارد، اجرای فرمان های پروردگارشان  و عمل بر وظایف بندگی در مقابل او است. آن ها هم، در گرفتاری ها و شدت ها شکر پروردگارشان را به جا می آورند و هم، در آسایش ها و کنار نعمت ها.

آن ها گرفتاری ها را هم، نعمت خداوند تلقّی می کنند. آنها چون دائماً در مقام اتصال به خداوند قرار دارند و به ذکر الله کثیر مشغول هستند، از گرفتاری ها نمی ترسند و اندوهگین  نمی شوند، و آسایش و نعمت هم آنها را مبتلا به بی خیالی نمی کند، بلکه به شکر بیشتر نسبت به پروردگارشان می کشاند.

گرفتاری ها و مشقّت ها وقتی سبب اتصال قوی تر به پروردگار و دعا و درخواست بیشتر از او شود، در آن صورت به نعمت ها تبدیل می شوند! چه نعمتی بالاتر از احساس نیاز به پروردگار و دعا و درخواست از او و در نتیجه توفیق «ذکر الله کثیر» از این ناحیه است. پس چرا انسان های عاقل و اهل معرفت از گرفتاری ها و شدت ها و بلاها بترسند یا نگران شوند.

 از وجود مبارک امام حسن عسکری – علیه السلام – نقل شده است که فرمود:

«ما مِنْ بَلِيَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فيها نِعْمَةٌ تُحيطُ بِها»(۱) یعنی: هیچ بلائی نیست جز اینکه نعمتی از خداوند آن را احاطه کرده است.

پس در زندگی انسان هائی که در مسیر اتصال به خداوند و ذکر او سیر می کنند، بلاها هم تبدیل به نعمت ها می شوند و نعمت ها هم آن ها را به شکر بیشتر خداوند و لذت حقیقی از آن ها می کشاند.

۸-«وَ لَوْلَا الْاجَلُ الَّذى كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْواحُهُمْ فى أَجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً الَى الثَّوابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ» یعنی: اگر نبود اجلی که خداوند برای آن ها تعیین و مقرّر کرده، ارواح آن ها یک چشم به هم زدن در بدن های آنان قرار نمی گرفت بجهت اشتیاق به پاداش ها و خوف از مجازات ها.

روح این گروه آنچنان اشتیاق به بهشت و زندگی در آن و پاداش های خداوند، پیدا کرده و همچنین آنچنان از ورود به جهنم و عذاب های آن در وحشت قرار گرفته است، که اگر به اختیار خود آن ها بود، یک لحظه این زندگی دنیوی را ادامه نمی دادند و با میل و رغبت زیاد از این زندگی جدا می شدند و بسوی مقصد حیات راه می افتادند، اما اجل تعیین شده از طرف خداوند مانع آن ها می شود، و آن ها منتظر به پایان رسیدن عمر تعیین شده از طرف پروردگار هستند.

درس هائی از نهج البلاغه - 12
بخوانید

اگر اکثر انسان های معتقد به زندگی اخروی و بهشت و جهنم اشتیاق شدید و مورد انتظار را نسبت به آن زندگی در عمل از خود بروز نمی دهند و توجه کامل حقیقی را نسبت به آن معطوف نمی کنند، علت اصلی این رفتارشان اشتغال به زندگی دنیوی و لوازم آن است، یعنی زندگی عادی دنیوی توجهات آن ها را به خود مشغول کرده است و افکار آن ها آزاد و فارغ نیست و عدم توجهات مستمر پی در پی به آن زندگی متعالی و با لذت های فوق تصور، موجب نوعی غفلت از آن شده است و الّا ارزش ها و عظمت های آن زندگی خیلی بیشتر از آن است که بشود نسبت به آن کم توجهی کرد.

امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – در یکی از خطبه های خود می فرماید:

«أَلَا فَاعْمَلُوا فِي الرَّغْبَةِ كَمَا تَعْمَلُونَ فِي الرَّهْبَةِ أَلَا وَ إِنِّي لَمْ أَرَ كَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا كَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا»(۲) یعنی هشیار باشید و در هنگام رغبت چنان عمل کنید که در موقع ترس و نگرانی عمل می کنید، من ندیدم چیزی مثل بهشت که طالب و جویای آن بخواب رفته باشد و همچنین چیزی مثل آتش جهنم که گریزان از آن، هم خوابش برده است.

مراد این است که بهشت و زندگی در آن چنان عظمتی دارد که توجه عمیق و کامل به حقیقت آن کافی است که تمام فکر و ذکر و همّ و غمّ انسان ها را بخود مشغول کند و انسان ها همه عمر و امکانات زندگی خود را برای رسیدن به آن بکار ببرند و هدفی جز رسیدن به آن مقصد متعالی با ارزش های فوق تصور نداشته باشند. مثلاً جا دارد انسان عمده اموال خود را جهت رسیدن به بهشت به نیازمندان انفاق کند و اندکی از آن را برای رفع نیازهای شخص خود اختصاص دهد. و همچنین هدف اصلی او از کارها و فعالیت ها و صرف ساعات و روزهای عمر، رسیدن به بهشت و زندگی در آن باشد. و همچنین او برای نجات از آتش جهنم جا دارد که تمام عمر خود و امکانات زندگی را صرف کند. و هر چه بیشتر اعمال حسنه انجام دهد و اخلاق خود را اصلاح کند و در مسیر کمک به انسان ها و احترام به آنها حرکت کند و عمده اموال و دارائی های خود را به نیازمندان انفاق نماید.

مجموعاً مراد وجود مبارک امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ این است که طالب بهشت برای رسیدن به آن لازم است خیلی فعالیت کند و اهمیت بسیار زیادی به آن بدهد و این مقدار اعمالی که انسان های جویای بهشت برای رسیدن به آن انجام می دهند در مقابل ارزش و اهمیت بهشت بسیار ناچیز است! در حدی که گویا این افراد بخواب رفته اند. و همچنین مناسبت دارد کسی که از آتش جهنم فرار می کند و یا اینکه لازم است فرار کند، برای نجات از آن باید خیلی بیشتر از حد متعارف و عادی هزینه کند.

به عنوان مثال: انسان ها برای خرید یک واحد مسکن هزینه زیادی را متحمّل می شوند، بطوریکه گاهی سال ها با تلاش زیاد برای بدست آوردن مال و صرفه جوئی در هزینه ها مقداری پول جمع می کنند و بعد با دریافت مقداری وام یک واحد مسکونی تهیه می کنند و تا مدت ها باید اقساط وام های خود را بپردازند، اما آنها این کار خود یعنی سال ها جمع کردن پول و خرید قسطی مسکن را کاری بیهوده و غیر ضروری تلقی نمی کنند، و دیگران هم از کار او انتقاد نمی کنند. بلکه او را برای این نوع فعالیت تحسین می کنند، یعنی انسان های عاقل به او نمی گویند که چرا  سال ها پول جمع کردی و این همه وام گرفتی و همه آن ها را  برای خریدن یک واحد مسکونی هزینه کردی!

اما آیا در رفتارهای یک انسان ایمان آورده به زندگی اخروی، رسیدن به بهشت و ورود در منازل ابرار و تصاحب قصرهای با شکوه بهشتی که ارزش آنها فوق حد تصور عادی می باشد، چه مقدار اهمیت ـ در عمل ـ دارد و انسان ها بطور معمول چه مقدار به آن بها می دهند؟!

یا به عنوان مثال: اگر کسی برای امری به زندان افتاده است و محکوم شده است به اینکه سال های زیادی از عمر خود را در زندان بسر ببرد، اما او می تواند با پرداخت مقدار زیادی پول از زندان آزاد شود، در این صورت او چه مقدار پول حاضر می شود جهت آزادی خود بپردازد؟!

حال عرض می کنیم : آزاد شدن از جهنم و عذاب های فوق حد تصور آن چه مقدار اهمیت دارد و انسان ها چه مقدار باید به آن بها بدهند؟! زندانی شدن انسان در تمام طول عمرش و صدها برابر آن و تمامی درد و رنج ها و شکنجه های دنیوی و اینکه اگر همه آنها روی هم جمع شود معادل یک دقیقه عذاب جهنم و آتش آن نخواهد شد!!!

پس خیلی مناسب است که فعالیت های متعارف و عادی انسان ها برای رفتن به بهشت و نجات از جهنم به فعالیت انسانی تشبیه شود که در فرصت زندگی دنیوی خوابیده است و هیچ تلاشی برای آن دو هدف بسیار مهم متعالی انجام نمی دهد اما متقین مورد وصف امام امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ از اشتغال به دنیا و محبوس شدن افکار و توجهات خود در آن فراتر رفته اند و آزاد شده اند. زندگی در بهشت و اشتیاق شدید نسبت به آن و خوف و وحشت از سقوط در جهنم، تمامی توجهات آن ها را به خود اختصاص داده است، فلذا روح آن ها دائماً در فکر صعود و خروج از چاه تاریک زندگی در عالم طبیعت و پرواز به آن عالم وسیع نورانی است.

البته بهشت با تمام نعمت های آن که در رأس آن نعمت ها قرب پروردگار و تجلّی صفات ذات مقدس احدیّت – عزّوجلّ – در آنجا است، مورد اشتیاق متّقین است و همچنین وحشت آن ها از جهنم با توجه به تمامی عذاب های آن است، که در رأس آن ها دوری از رحمت پروردگار و جدا شدن از او و ابتلاء به فراق او است! و این نوع توجه به بهشت و جهنم منافاتی با توحید خالص پروردگار عالمیان و اشتیاق به ملاقات او و قرب به او ندارد. بلکه عین توجه به پروردگار و اشتیاق به لقاء الله است. و توجه شدید به بهشت اختصاص به موحدان حقیقی و اولیاء خاص خداوند و شیفتگان به صفات جمال و جلال او دارد. چون بهشت محل تجلّی بی پرده صفات کمالیه پروردگار است، و ارزش حقیقی نعمت های بهشتی هم از این جهت می باشد.

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۴/۲۰

پاورقی ها:

۱-تحف العقول، بخش سخنان امام حسن عسکری – علیه السلام

۲-نهج البلاغه، خطبه ۲۸، «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الدُّنْيَا قَدْ أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ…»

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن