درس هائی از نهج البلاغه -۱۱

تفسیر خطبه متّقین (همام)*

بخش دهم*

در درس قبلی بحث حول این موضوع با اهمیت بود که چرا انسان ها به زندگی ابدی اخروی کم اعتناء یا بی اعتناء هستند و تمامی یا عمده توجهات خود را به زندگی موقتی و کوتاه دنیوی معطوف می کنند! در حالیکه این بی توجهی یا کم توجهی به زندگی اخروی خسارت های عظیمی برای آن ها به وجود می آورد.خسارت هائی که قابل جبران نخواهد بود! می خواهیم علت این بی توجهی به آن زندگی، با عظمت ها و جلالت ها و ارزش های بی پایان؛ و توجه افراطی به این زندگی پر از درد و رنج و گرفتاری های زیاد چیست؟ زندگی دنیوی که خداوند در کتابش آن را «لهو و لعب» خوانده و فرموده است:

«وَمَا هَذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِي الْحَيوَانُ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ» (العنکبوت/۶۴) یعنی: این زندگی دنیوی چیزی جز سرگرمی و بازی نیست و خانه آخرت ]محل[ زندگی حقیقی است، ای کاش می دانستند.

این توصیف خداوند است از زندگی دنیوی یعنی سرگرمی و بازی، در قیاس با زندگی اخروی و آن زندگی حقیقی است با همه ارزش ها و عظمت های فوق حدّ تصور.

از وجود مبارک پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – هم نقل شده است که در توصیف زندگی دنیوی برای مؤمنان و مقایسه آن با زندگی اخروی در بهشت فرمود:

«الدُّنيا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ و جَنَّةُ الْكافِرِ»(۱) یعنی: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است. مراد این است که ارزش ها و لذت های زندگی در بهشت برای مؤمنان در حدی است که زندگی دنیوی با همه فریبندگی های خود در قیاس با آن، زندانی بیش نیست! و همچنین کسی که کافر از دنیا برود و استعداد ورود به بهشت را پیدا نکند و وارد جهنم شود، در عذاب ها و بلاهائی گرفتار خواهد شد، که زندگی دنیا با تمام مشکلات و درد و رنج های خود در قیاس با جهنم، بهشت محسوب می شود، یعنی اینکه درد و رنج ها و عذاب های جهنم هزاران بار عظیم تر و سنگین تر و گسترده تر از شدیدترین عذاب ها و درد و رنج های دنیوی است.

امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – در خطابه ها و کلام های خود بطور مکرر حقیقت زندگی دنیا و چهره پنهان آن را – پنهان از توجهات سطحی انسان ها – معرفی کرده و انسان ها را به عبور از آن با سبکباری و حرکت سریع مشتاقانه به زندگی اخروی در همسایگی پیامبران و در منازل ابرار تشویق و تحریک فرموده

است. آن بزرگوار می فرماید:

«تَجَهَّزوا رَحِمَكُمُ اللّه! فقد نُودِيَ فيكُم بالرَّحيلِ ، و أقِلّوا العُرْجَةَ علَى الدّنيا ، و انقَلِبوا بصالِحِ ما بحَضرَتِكُم مِن الزّادِ»(۲) یعنی: آماده شوید با تجهیزات و وسائل سفر، خدا شما را مورد رحمتش قرار دهد، در بین شما صلای کوچ زده شده است. اقامت ]برای استراحت[ در دنیا را اندک کنید و بسوی آخرت برگردید با شایسته ترین توشه.

باز آن حضرت می فرماید:

«أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الدُّنْيَا دَارُ مَجَازٍ وَ الاخِرَةُ دَارُ قَرَارٍ. فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُمْ وَ لَا تَهْتِكُوا أَسْتَارَكُمْ عِنْدَ مَنْ يَعْلَمُ أَسْرَارَكُمْ وَ أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ فَفِيهَا اخْتُبِرْتُمْ وَ لِغَيْرِهَا خُلِقْتُمْ»(۳) یعنی ای مردم جز این نیست که دنیا گذرگاهی است ناپایدار و آخرت محل استقرار ]و اقامت[ دائمی است. از گذرگاه خود اندوخته کنید برای محل استقرار خود، و پاره نکنید پرده های خود را نزد خداوند که اسرار شما را می داند، و دل های خود را از دنیا بیرون ببرید، قبل از آنکه بدن های شما از دنیا خارج شود. شما در این دنیا مورد آزمایش ]پرورش[ قرار گرفته اید و برای غیر دنیا ]سرای آخرت[ آفریده شده اید.

در کلاس های درس تفسیر قرآن وقتی بحث به زندگی اخروی ارتباط پیدا می کرد. مثالی برای دانشجویان می زدیم و می گفتیم: اگر یک جلد کتاب کم حجم مثلاً در حد یکصد تا دویست صفحه در اختیار من و شما قرار بدهند و مقرّر کنند که بعد از یک هفته و یا چند روز کوتاه فرضاً دو یا سه روز یا چهار روز از مطالب آن کتاب امتحانی بعمل خواهد آمد و هر کس در آن امتحان نمره ۲۰ دریافت کند، بیست ملیون تومان جایزه دریافت خواهد کرد و اگر نمره امتحانش نوزده باشد، جایزه اش نوزده ملیون تومان خواهد بود و همچنین بقیه نمرات، یعنی معادل هر نمره یک ملیون تومان جایزه به او تعلّق خواهد گرفت! آیا در این صورت باز دانشجوئی نسبت به خواندن آن کتاب سستی می کند؟! و آیا در این چند روز به بازی و سرگرمی و خواب های طولانی غیر ضروری می پردازد؟! آیا در این زمان محدود او به مسافرت های غیر ضروری می رود و خود را به کارهای غیر ضروری مثل تفریح و لطیفه گفتن و بازی با تلفن مشغول می کند؟! بلکه او در صورت فعال بودن قوه عقل، در این چند روز به حداقل نیازهای ضروری اکتفاء می کند و وقت اندکی به غذا خوردن و خوابیدن و صحبت با دیگران و پاسخ به تماس های تلفنی و امثال آن ها اختصاص می دهد. و بعضی ها احتمالاً گوشی تلفن خود را در چنین شرایطی خاموش می کنند و یا به تماس های دیگران با آن ها جز در ضروریات اعتنائی نمی کنند.

 گاهی بصورت مثال دیگری می گوئیم: اگر به شما دانشجویان گفته شود که چند روز دیگر از مطالب فلان کتاب امتحانی بعمل خواهد آمد و هر کس در آن امتحان نمره قبولی گرفت بلافاصله و فوراً و بدون هیچ مقدماتی با حقوقی چند برابر حد متعارف استخدام خواهد شد و یک واحد مسکن هم به او داده خواهد شد، بدون دریافت بهای آن یعنی جزو مزایای شغلی او خواهد بود! آیا در این صورت باز هم نسبت به خواندن آن کتاب اهمال می کنید؟! ــ آنچنان که در طول یک نیمسال تحصیلی و تا چند روز مانده به امتحانات پایان نیمسال اهمال می کنید ــ آیا باز از کلاس درس استاد غیبت می کنید؟! آیا باز در فضای دانشگاه و در منزل به بازی و سرگرمی و لطیفه گفتن و دست انداختن دیگران سرگرم می شود؟! جواب این سؤالات کاملاً مشخص است.

درس هائی از نهج البلاغه، 13
بخوانید

 حال ما انسان ها در نظام زندگی دنیوی وضعیت مسافری را داریم که در حال حرکت به طرف یک مقصد بسیار متعالی است، و هر آن احتمال دارد که جاده زندگی به پایان برسد و مهلت ذخیره سازی برای مقصد تمام شود. در حالیکه احتمال وجود دارد که در انتهای این جاده وارد فضای زندگی در بهشت شویم که مقصد آفرینش ما انسان ها است و در مقامی قرار بگیریم که زندگی دنیوی با تمام لذت ها و مطلوب های آن در مقابل آن مقام به اندازه پر کاهی ارزش ندارد!!! و یا سقوط کنیم در فضای جهنم که شدت بلاها و عذاب های آن فوق حد ادراک عادی انسانی است و تمامی مصیبت های سنگین دنیوی و تمام دردها و رنج ها در مقایسه با آن چیز قابل توجهی محسوب نمی شود.

علت اصلی اهمال انسان ها در جهت زندگی اخروی

بحث اصلی بر سر این موضوع است که علت اهمال انسان های عادی در این جریان یعنی اشتیاق به بهشت و آماده شدن برای آن و ترس از سقوط در جهنم و جلوگیری از آن چیست؟! و اینکه چرا «متقین» مورد وصف امیرالمؤمنین – علیه السلام – در این خطبه ــ یعنی خطبه متقین – آن مقدار به بهشت توجه دارند که گویا آن را دیده اند و از نعمت های آن بهره مند هستند و همچنین آن مقدار از جهنم می ترسند و از عوامل ورود به آن اجتناب می کنند، مثل اینکه آن را دیده اند و در آن وارد شده اند و در عذاب های آن گرفتار شده اند.

در جواب این سؤال می شود گفت که چند عامل موجب پیدایش این حالت و این وضعیت روحی در آن ها شده و ما به سه عامل اصلی بطور اجمالی اشاره ای می کنیم:

۱- این حالت در متقین مورد بحث در اثر توجهات پی در پی و مستمر و بصورت کثیر ایجاد شده است! ذکر و یاد یک موضوع اگر در روح انسان بصورت پی در پی و کثیر باشد، اثری در آن ایجاد خواهد کرد و این یکی از خواص اصلی روح انسان می باشد و یکی از کمالات آن – و بخواست خداوند در این زمینه در فرصتی مناسب بحثی ارائه خواهد شد – اما در صورت بی اعتنائی به این خاصیت روح انسان و در اثر غفلت همین کمال به مشکل عظیم اعتیاد به چیزی – به معنی عرفی – تبدیل خواهد شد و در آن صورت حالت طبیعی روح انسان از بین خواهد رفت و درنظام قوای آن اختلالی به وجود خواهد آمد.

متقین مورد نظر در اثر ذکر کثیر «الله» و زندگی اخروی و بهشت و نعمت های آن نسبت به آن شیفتگی شدیدی پیدا می کنند و این شیفتگی پی در پی و بطور مستمر و مکرر، آن ها را به یاد بهشت و نعمت های آن می اندازد.

این ذکر کثیر بهشت و تأثیرات روحی آن در اثر قرائت قرآن بصورت کثیر و در فرصت های پیش آمده در زندگی آن ها حاصل می شود. چون موضوع بهشت و جهنم و زندگی اخروی و حادثه قیامت مجموعاً در صدها آیه از قرآن – بلکه حدود بیش از هزار بار در قرآن ذکر شده است و متقین هم در فرصت های مختلف و بطور کثیر به قرائت قرآن ـ به معنی گسترده آن اشتغال دارند.

۲ـ متقین بطور مستمر با آموزش های وجود مبارک پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ از طریق توجه به سخنان و رفتارهای آن حضرت قرین هستند و همچنین بطور مستمر در معرض تابش نور شخصیت و علم رهبران آسمانی قرار دارند و بصورت پی در پی امواجی از فضائل علمی و اخلاق آن بزرگواران در فضای زندگی روحی آن ها جریان می یابد و سخنان و رفتار های آن ذوات مقدسه که در حقیقت تجلیاتی از حقایق قرآن کریم است، روح آنها را با عطر توحیدی معطر می کند.

۳ـ بصیرت ناشی از عبادات و اتصال به ذکر الله کثیر دنیا را در نظر آن ها بصورت حقیر نشان می دهد، یعنی بصورت حقیقی آن و آنها نسبت به این عالم حقیر بی اعتناء می شوند، و به آن اعتیاد پیدا نمی کنند، در نتیجه روح های آن ها آزاد از زندان دنیا است و چشم آنها حقیقت بین است و  به پرده رنگارنگ دنیا خیره نمی شود.

سرانجام  اینکه عظمت خالق در نفوس آن ها موجب کوچکی و حقارت اشیاء دنیوی شده است. همچنانکه قبلاً بحثی در این زمینه گذشت.

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۵/۲۵

پاورقی ها:

۱-امالی شیخ طوسی، ج ۱، ص ۳۵۶

۲-نهج البلاغه، خطبه ۲۰۴

۳-نهج البلاغه، خطبه ۲۰۳

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن