تحلیلی از سیره رهبران آسمانی – ۶، دوران جوانی حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم)

7628_56024کلیات

*موضوع ملاقات حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – با راهب مسیحی در سفر به شام .

* پیشگوئی راهب مسیحی از بعثت حضرت محمد– صلّی الله علیه و آله و سلّم – به نبوت.  

* تحدی قرآن در مقابل مخالفان و منکران وحیانی بودن آن برقرار است.

*قرآن کریم نظر مخالفان و منکران خود را بازگو و منتشر می کند.   

* موضوع «حلف الفضول» و شرکت حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در آن

*پای بندی رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – بعد از بعثت به «حلف الفضول»

**********

  در بخش قبلی به موضوع سفر حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در سنین نوجوانی به شام اشاره شد و این سفر در سیره شریف آن حضرت شهرتی یافته است از حوادث مهم آن سفر ملاقات آن بزرگوار با یک راهب مسیحی بنام «بحیرا» بود. ملاقات با راهب مسیحی برای ساکنان آن منطقه و مسافران یک امر عادی بود. اما سیمای جذاب حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – و رفتارهای حکیمانه او در آن سن نوجوانی، توجه کامل آن دانشمند مسیحی را بسوی خود جذب کرد و او سؤالاتی از آن حضرت به عمل آورد و از جواب هائی که دریافت کرد متوجه موقعیت خاص او شد و فهمید که آن نوجوان همان پیامبر موعود در کتاب های آسمانی است، یعنی همان شخصیتی که پیامبران خدا او را بعنوان آخرین پیامبر به امت های خود معرفی کرده اند و پیروان ادیان آسمانی در انتظار ظهور او هستند.

آن دانشمند مسیحی به جناب ابوطالب در مورد محافظت از آن نوجوان سفارشاتی کرد و خبر از نبوت او در آینده داد و به او هشدار داد که اگر یهود او را بشناسند خواهند کشت.(۱)

  نقل کرده اند که بعد از هشدارهای دانشمند مسیحی جناب ابوطالب از بردن حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – به شام منصرف شد و او را به مکه برگرداند و به مراقبت خود از آن حضرت افزود. بعضی از مورخان و شرق شناسان به این سفر و آن ملاقات جهت دیگری داده اند و دروغ های زیادی در مورد آن بافته اند. بعضی گفته اند که محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در آن ملاقات مطالبی را از آن دانشمند مسیحی یاد گرفت و بعداً آن مطالب را بعنوان دین جدید منتشر کرد، یعنی اینکه معارف شریعت اسلام ریشه در معارف مسیحیت دارد! در جواب می گوئیم ملاقات حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – با آن دانشمند مسیحی یک امر عادی و متداول بین مردم منطقه و مسافران بود و هیچ انسان عاقلی هم نمی تواند قبول کند که یک نوجوان ۸، ۹ یا حداکثر ۱۳ ساله در عرض چند دقیقه یا فرضاً یک یا حتی چند ساعت مصاحبت و بحث و گفتگو با یک دانشمند از او مطالبی یاد بگیرد و حدود ۲۸ تا ۳۰ سال صبر کند و در سن چهل سالگی آن چند سؤال و جواب را بعنوان یک دین کامل جهانی عرضه کند، در حالیکه مشتمل بر معارف جامعی از عقاید و اخلاق و اعمال و رفتارها است و در مدت کمی جنبه جهانی پیدا کرده و توجه دانشمندان عالم را بسوی خود جلب کرده است!!! شریعتی که کتاب آسمانی آن بعنوان معجزه تلقّی می شود و برای اثبات جهت آسمانی داشتن، تمامی انس و جن را به مقابله و معارضه دعوت کرده است!!! و از آنها خواسته است که اگر می توانند کتابی مثل آن و یا حتی نوشته ای مثل یکی از سوره های آن بیاورند،حتی با همکاری یکدیگر! و تا کنون هم تمامی مخالفان از این کار عاجز مانده اند  و به راحتی قابل اثبات است که در آینده هم کسی قادر به این کار نخواهد شد.

   این موضوع مضحک را عده ای از مخالفان دین آسمانی در زمان ما شایع کرده اند، نه در زمان ظهور اسلام و انتشار معارف آن جنبه آسمانی داشتن کتابی که آخرین پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آورده است یعنی قرآن کریم از جهات متعددی در آیات و سوره های آن آشکار است. در عین حال اگر کسانی در این زمینه نظری بر خلاف این نظر دارند، به آن ها می گوئیم «تحدّی قرآن » یعنی دعوت به معارضه و مقابله اکنون هم بر قرار است و اگر کسی بتواند نوشته ای در حد یک سوره کوچک بیاورد که، اوصاف قرآن را داشته باشد،از او پذیرفته می شود و ادعای اینکه این کتاب و تمام مطالب آن از طرف خداوند نازل شده است از بین می رود و مخالفان نظریه وحیانی بودن قرآن، به خواسته های خود می رسند و دیگر نیازی به این همه فعالیت و هزینه کردن و دروغ پردازی و رسوا کردن خود نخواهند داشت!!!

  قرآن مجید بطور مکرر نظر مخالفان خود را ذکر می کند و موجب انتشار آن نظریات می شود و به آن ها پاسخ های روشن و معقولی می دهد. پیروان قرآن مجید و آخرین شریعت آسمانی از تهمت ها و دروغ هائی که مخالفان آن شریعت و کتاب آسمانی به آن ها نسبت می دهند هیچ گونه نگرانی ندارند، به جهت اینکه هر قدر تحقیق و بررسی دانشمندان در مورد این کتاب آسمانی بیشتر شود، حقایق بیشتری از آن روشن می شود و عقیده تحقیق نشده و سطحی و از روی عاطفه صرف، ارزش قابل اعتنائی ندارد. و چه بهتر که انسان ها با شنیدن این قبیل نظریات، بیشتر در این موضوع تحقیق و تفکر کنند.

  به عنوان مثال اگر در دست کسی یک قطعه طلای خالص با قیمت زیادی وجود داشته باشد و عده ای بگویند آن طلا نیست و بلکه یک قطعه فلز بدلی است و فقط آب طلا روی آن کشیده شده!! این نسبت های نادرست درحقیقت ارزش آن قطعه طلا یا یک قطعه جواهر قیمتی را کاهش نمی دهد، بلکه موجب بررسی و آزمایش آن می شود و در نتیجه اگر عده ای فقط احتمال می دادند، که آن قطعه طلا یا جواهر حقیقی است ، در اثر تحقیق و آزمایش،  آن احتمال به یقین و اطمینان  تبدیل می شود و انسان ها بیشتر متوجه ارزش حقیقی آن می شوند، و قیمت حقیقی آن بیشتر مورد توجه قرار می گیرد.

کلام ایام ـ 276، شعبان المعظم ماه رحمت و رضوان خدا
بخوانید

حوادث مهم دوران جوانی حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم )

  در زمان جوانی وجود مبارک حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ  حوادثی در شهر مکه یعنی محل اقامت آن حضرت واقع شده که ارتباطی هم به آن بزرگوار و رفتارها و شخصیت او پیدا کرده است. و در آن حوادث عقل و درایت و امانت داری و فضائل اخلاقی و شخصیتی دیگر آن حضرت بیشتر تجلی کرده است. مثل حادثه ای که منجر به بسته شدن پیمانی بنام «حلف الفضول» شد و آن وجود مبارک هم در آن پیمان شرکت کرد.

حلف الفضول

  نقل کرده اند که مردی از قبیله بنی زبید وارد شهر مکه شد و کالائی را به شخصی بنام عاص بن وائل فروخت،اما خریدار بعد از دریافت کالا از پرداخت بهای آن خود داری کرد و مراجعات مکرر فروشنده به او نتیجه ای نداد. او زمانی که سران قریش در کنار کعبه اجتماع کرده بودند، بالای کوهی نزدیک کعبه رفت و با خواندن اشعاری از آن ها استغاثه کرد. با شنیدن صدای استغاثه آن مرد غریب و تنها، عده ای از جوانمردان مکه که در رأس آن ها زبیر بن عبد المطلب و عده ای از بزرگان بنی هاشم و بعضی دیگر از قبائل مکه بودند، در خانه ای اجتماع کردند و با یکد یگر پیمان بستند که اگر شخص غریبی در شهر مکه مورد ظلم واقع شود، از او حمایت کنند. یعنی حمایت آن ها منحصر به قوم و خویش و ساکنان شهر مکه نباشد، بلکه متعهد می شوند که از مظلومان بلاد دیگر هم در آن شهر حمایت کنند.آن جوانمردان بعد از بستن آن پیمان رفتند سراغ عاص بن وائل و طلب آن مرد غریب را از او گرفتند و به آن مرد تحویل دادند. آن پیمان به «حلف الفضول» مشهور شد.وجود مبارک حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ در آن پیمان شرکت کرد و آن بزرگوار بعد از رسیدن به مقام نبوت و رسالت هم می فرمود، من به آن پیمان پای بند هستم و از آن تجلیل به عمل می آورد. قابل توجه است که حمایت از مظلومان و کمک کردن به برقراری عدالت اجتماعی از اصول مهم اخلاق دینی است و حتی حمایت از حقوق معنوی انسان ها هم در  اخلاق دینی مورد توجه می باشد، و مسلمین مؤظف به رعایت حقوق انسان ها و کمک به نیازمندان و بالخصوص مظلومان می باشند حتی کسانی که دارای دین مشترکی با آنها نیستند و یا اهل یک شهر و یک منطقه نمی باشند.بطوریکه از وجود مبارک امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ نقل شده است که در آخرین وصیت خود خطاب به دو وصی خود امام حسن و امام حسین ـ علیهما السلام ـو سایر  فرزندان و پیروان خود فرمود: « وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً» یعنی: دشمن ظالم و یاور و طرفدار مظلوم باشید.(۲) 

 علاوه بر این در دین خدا حقوق قابل توجهی حتی برای دشمنان در حال جنگ با مسلمین در نظر گرفته شد، و بالاتر از آن حمایت از حیوانات و خود داری از اذیت آن ها و رسیدگی کردن به نیازهای آنها از قبیل غذا و آب و استراحت ، و امثال آنها جایگاه شناخته شده ای در اخلاق دینی دارد اما با وجود این اصول اخلاق شناخته شده ،وجود مبارک حضرت محمد بعد از بعثت به مقام رسالت از آن پیمان تجلیل و تحسین بعمل می آورد و خود را متعهد به آن پیمان می دانست و آن تعهد را اظهار می فرمود.

 این رفتار حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ بعد از بعثت به مقام رسالت نشان دهنده وسعت نظر اخلاق دینی و توجه آن به کرامت ها و ارزش های اخلاقی اقوام و ملل مختلف است. یعنی اینکه اگر بین اقوام و مللی که به شریعت اسلام روی آوردند اعم از آنهائی که قبلاً پیرو شریعت های آسمانی دیگر بودند و یا آداب و رسوم دیگری داشتند، رفتارهای ارزشمند اخلاقی و سنت های معقولی بر قرار بوده، دین خدا آن رفتارها و سنت ها را ابطال نمی کند، بلکه حتی گاهی  آن ها را تحسین می کند،مثل سنت مشهور «عید نوروز» در بین ایرانیان و بعضی ممالک دیگر.

محمد امین (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

 از کرامت های اخلاقی مشهور وجود مبارک حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ امانت داری آن بزرگوار بود بطوریکه در دوران قبل از بعثت در شهر مکه با لقب«محمد امین» مشهور شده بود، و مردم اشیاء نفیس و قیمتی خود را به عنوان امانت به او می سپردند.

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۵/۱۸

پاورقی ها:

۱-مزاحمت برای پیامبران و تهمت زدن به آن ها و کشتن آن ها رفتار شناخته شده و ننگین یهود بود و برای این ادعا دلائل تاریخی فراوانی وجود دارد و قرآن مجید هم در آیات متعددی به این رفتار یهود اشاره کرده از جمله می فرماید:

«وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَينَا وَيكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ– وَلَقَدْ جَاءَكُمْ مُوسَى بِالْبَينَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ» (البقرة/۹۲ – ۹۱) آن ها به کشتن پیامبران خدا صراحتاً اعتراف و بلکه افتخار می کردند و خداوند می فرماید:

«وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيمَ رَسُولَ اللَّهِ» (النساء/۱۵۷) البته ما مسلمین عقیده داریم که آن ها اقدام به قتل حضرت عیسی کردند ولی نتوانستند او را پیدا کنند و شخص دیگری را اشتباهاً بجای او کشتند.

۲ـ نهج البلاغه نامه ۴۷

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن