۲۳۳ـ عقلاء و دین داران چه نسبتی باهم دارند؟!

IMG14005325سؤال: اگر عقل دین را تأیید می کند چرا همه عاقل ها دین دار نیستند؟!

پاسخ:

کلیات

*عقل و دین هر دو دارای منشأ واحدی هستند و هر دو برای نشان دادن راه زندگی و هدایت انسان ها به طرف مقصد آفرینش به وجود آمده اند.

*وجود «قوّه عقل» در انسان ها از ناحیه غذا خوردن و آب نوشیدن و تنفس نیست، چون جانداران دیگر هم غذا و آب و اکسیژن مصرف می کنند، ولی دارای قوه عقل نیستند.

*در احادیث دینی قوه عقل «حجت باطنی» خداوند بر انسان ها محسوب می شود. یعنی عقل پیامبر باطنی است.

*عقل انسان امکان دارد از ناحیه عواملی دچار آسیب شود، در نتیجه کارائی و قدرت خود را موقتاً یا به طور دائم از دست بدهد.

**********

اینکه آیا عقل دین را تأیید می کند با نه یک مسأله است و اما اینکه چرا همه عاقل ها دین دار نیستند، مسأله  دیگری است. در پاسخ مسأله اول می گو ئیم. عقل و دین هر دو دارای منشأ واحدی هستند و هر دو برای نشان دادن راه زندگی و هدایت انسان ها به طرف مقصد آفرینش به وجود آمده اند. قطعاً وجود «قوه عقل» در انسان و فعالیت آن از ناحیه غذا خوردن و آب نوشیدن و تنفس نیست؟! چون جانداران دیگر هم موادی را بصورت غذا می خورند و آب هم می نوشند و تنفس هم می کنند و در اثر تنفس ماده ای بنام اکسیژن  وارد بافت های بدن آن ها می شود. اما آن ها مثل انسان ها دارای این قوه شریف یعنی عقل نیستند.

قطعاً ربوبیّت خداوند در مورد موجودات ایجاد قوه ای بنام عقل را در وجود انسان ایجاب می کند و او را از طریق این قوه و عامل دیگری به نام وحی و نبوت به مقاصد خود رهبری می کند. همچنانکه در منابع حدیثی از وجود مبارک امام کاظم ـ علیه السلام ـ نقل شده است که فرمود:

«یَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَیْنِ حُجَّهً ظَاهِرَهً وَ حُجَّهً بَاطِنَهً فَأَمَّا الظَّاهِرَهُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَئِمَّهُ وَ أَمَّا الْبَاطِنَهُ فَالْعُقُولُ»(۱) یعنی : ای هشام همانا الله بر انسان ها دو تا حجت دارد،«حجت ظاهری و حجت باطنی!» و اما حجة ظاهری رسولان و انبیاء و ائمه ـ علیهم  السلام ـ  هستند و اما حجة باطنی عقول هستند.

بطور قطع امکان ندارد بین دو تا عامل هدایت که یکی عقل است و دیگری معارف دینی، تعارضی و اختلافی باشد و اینکه این دو عامل و با اصطلاح این دو حجة خدائی یکدیگر را تأیید کنند، خیلی طبیعی است.

اما اینکه چرا همه عاقل ها دین دار نیستند ؟! پاسخ ما این است که این وضعیت ربطی به اصل عقل و اصل دین ندارد. بلکه عوامل دیگری موجب آن می باشد. قبل از توضیح این موضوع و مقدمتاً به توضیح نکته دیگری می پردازیم و آن اینکه آیا عده ای از عقلاء بصورت عالمانه و کارشناسانه و با عقل سالم و فعال در هر زمانی موضوع دین را با معیارهای علمی بررسی کرده اند و بعد از این بررسی و تحقیق راه خود را انتخاب کرده اند و مثلاً راه انتخاب شده، غیر از راه دین داری بوده است بطور قطع چنین اتفاقی حتی یکبار در تاریخ زندگی انسان ها واقع نشده است. و هرگز هیچ عقل سالمی در بررسی حقیقت دین خدا ، با روش های صحیح علمی و عقلی به چنین نتیجه ای نرسیده است! یعنی در تاریخ تحولات علمی و بحث و گفتگو های دینی و مجموعاً در تحقیقات دانشمندان چنین چیزی شنیده نمی شود و به چشم نمی خورد.

اما اینکه چرا همه عاقلان دیندار نیستند در پاسخ این سؤال و در توضیح و بیان حقیقت این موضوع حداقل سه نکته اساسی باید مورد توجه قرار بگیرد:

۱ـ عقل انسان این قوه شریف با وجود تمام ارزش و اهمیت خود، امکان دارد از ناحیه عواملی دچار آسیب شود و کارائی و قدرت تشخیص خود را موقتاً یا حتی گاهی بطور دائم از دست بدهد. بعنوان مثال: انسان وقتی دچار حالت خشم شدید می شود، کارائی عقل او حداقل در زمانی کوتاه مثل چند ثانیه، یا چند دقیقه و یا بیشتر از آن، بشدت ضعیف می شود یا بطور کامل متوقف می شود، و دست به کارهائی می زند و اقداماتی انجام می دهد که از نظارت و مراقبت و حفاظت قوه عقل حتی بطور کامل خارج می شود، تا جائیکه حتی انسان مرتکب قتل هم می شود، و گاهی قتل انسان هایی که در اصل آن ها را دوست دارد. گاهی انسانِ به شدت خشمگین سخنانی به زبان می آورد و کارهائی انجام می دهدکه در حالت عادی به هیچ قیمتی حاضر به گفتن آن سخنان و انجام آن کارها نمی شد! به عنوان مثال: در بعضی از مقالات قبلی نوشتیم که جوانی علاقمند به ازدواج با دختری بود، اما برادر بزرگ آن جوان با این ازدواج مخالفتی داشت، آن جوان با هر تلاشی شده یک عدد اسلحه تهیه می کند و می رود سراغ برادرش و سه تا گلوله به او می زند و او را می کشد! حال باید دید عقل آن جوان وقتی چنین تصمیم خطرناکی را می گیرد و بر مبنای آن تصمیم دست به آن کار خشن و آن جنایت خسارت بار می زند، چه نقشی در رفتارهای او داشت و در آن حالت آن عقل در چه موقعیتی قرار داشت؟! آیا او با این کار به خواسته خود رسید؟ آیا او نمی دانست که با این اقدام هم در دنیا مجازات خواهد شد، احتمالاً مجازات اعدام! هم به خواسته خود نخواهد رسید و هم آخرت خود را از دست خواهد داد و به عنوان یک آدمکش وارد جهنم خواهد شد؟!

و باز به عنوان مثال نوشتیم که سه مرد جهت نوشتن مطلبی یک عدد خودکار از مغازه ای در تهران می خرند و به علت اینکه آن خودکار فوراً به کار نمی افتد و با آن چیزی نوشته نمی شود، با فروشنده اختلاف و بگو مگو پیدا می کنند و در نتیجه دو تا از آن ها دست های او را می گیرند و نفر سوم با چاقو شکم او را می شکافد. یعنی یک انسان کشته می شود به جهت یک خودکار بی ارزش، و بصورت صحیح تر به جهت عصبانیت ناشی از دعوا و فحاشی و اهانت به یکدیگر! حال فرضاً اگر کسی در مورد مثال اول بگوید او یک جوان کم عقل بوده و آموزش اخلاقی پیدا نکرده بود و تحمل حالت عصبانیت را نداشت و در آن خواسته خود هم بسیار مصر بود و امثال آن ها!!! اما آن سه نفر مرد را چه عاملی به قتل عمدی یک انسان بی گناه سوق داد؟ و عقل آن سه نفر در وقت اقدام به آن جنایت کجا بود؟!

90- آیا خدا هر چه خواست انجام می دهد یا معیارهای معیّنی برای کارهای او وجود دارد؟!
بخوانید

یا به عنوان مثال اگر به سیاستمداران کشور آمریکا بالخصوص رئیس جمهور آن کشور در زمان جنگ جهانی دوم گفته شود چگونه عقل شما به عنوان یک انسان اجازه داد، دستور بمباران اتمی شهرهای ژاپن را صادر کنید و در نتیجه ده ها هزار نفر انسان بی گناه کشته و مجروح شوند، با آن همه آثار زیانبار و ضد انسانی دیگر!!!

اینجا دیگر نه صحبت آن جوان مطرح است و نه آن سه نفر مردی که یک فروشنده را به طور عمدی کشتند، بلکه بحث در مورد عده ای سیاستمدار تحصیل کرده است که با رأی انسانهای زیادی به مناصب اجتماعی انتخاب شده اند! و آیا عقل مردمی که آن ها را انتخاب کرده بودند، بعد از آن جنایت عظیم تاریخ آن ها را به چه عکس العملی وادار کرد؟! آیا آن ها حداقل اقدامی در جلوگیری از تکرار آن نوع حوادث به عمل آوردند؟! یعنی می شود عقلاء آن کشور قدرتمند و باصطلاح با فرهنگ و یا تمام مردم در سن عقلی و قانونی که در انتخاب رهبران سیاسی شرکت می کنند را مورد خطاب قرار داد و گفت کدام عقلی اجازه می دهد شما قدرت سیاسی و نظامی و اقتصادی خود را در اختیار افرادی قرار بدهید که با یک تصمیم و یک فرمان نظامی و سیاسی عرض چند دقیقه ده ها هزار انسان بی گناه را با فجیع ترین روش ها به خاک و خون کشیده و به قتل برساند؟! نقش عقل در چنین وضعیتی چیست؟ و فعالیت آن کدام است؟! البته این ها که ذکر شد نمونه هائی بود از کارهائی که انسان ها حتی در سنین بالاتر و با داشتن تجربیات زندگی و تحصیلات در سطوح برتر بطور دائم مرتکب می شوند. یعنی اینکه سلاح های بسیار خطرناک مثل سلاح های کشتار جمعی را انسان های بی سواد و ساده لوح تولید نکرده اند بلکه آن ها را انسان های تحصیل کرده در کشورهای باصطلاح پیشرفته تولید کرده اند. آیا عقل سالم یک انسان اجازه می دهد وسایل و ابزارهائی را با صرف هزینه های زیاد و بکار بردن علوم پیشرفته تولید کندکه عامل کشته شدن انسان ها و نابودی لوازم زندگی آن ها باشد؟!  

حاصل بحث اینکه عقل انسان به عنوان شریفترین قوه ای که خداوند در وجود او آفریده، گاهی از عواملی آسیب می بیند و قدرت و کارائی آن بطور موقت یا حتی دائمی دچار اختلال می شود. پس در آن صورت روی قدرت تشخیص و تمیز آن نمی شود حساب کرد.

۲- دین خدا یک وقت و در شرایط خاصی با صورت حقیقی و جمال طبیعی خود در بین انسان ها تجلّی می یابد و معارف آن به جریان می افتد و این چهره و صورت از دین خدا در کتاب های آسمانی و در رفتارها و سخنان پیامبران و نماینده های حقیقی و پیروان خالص آن منعکس می شود. طبعاً در این صورت جاذبه های آن، حقیقی و کامل خواهد بود و در معرض توجهات انسان ها قرار خواهد گرفت.

اما یک وقت از این حقیقت متعالی و با شکوه صورت های تقلّبی درست می کنند و آن صورت های تقلبی را قدرت های سیاسی و حکومتی و دیگران برای انسان ها عرضه می کنند. مثل هر شیء نفیس و قیمتی که جهت مطلوبیت و مرغوبیت بین انسان ها، از آن صورت تقلبی و بدلی درست می کنند و عده زیادی فریب آن صورت های بدلی و تقلبی را می خورند و سراغ آن ها می روند. در این موارد هم عقل انسانی نقش حقیقی خود را از دست می دهد و یا حداقل در تشخیص خود دچار اختلال می شود!

۳- آیا عقل انسان در حالت طبیعی و حقیقی خود و در همه شرایط او را وادار به تحقیق و مطالعه و بررسی در پدیده های عالم از جمله دین آسمانی می کند؟

اگر در اثر تبلیغات عده ای از مخالفان دین خدا یک چهره مخدوش از آن در فرهنگ یک جامعه نمودار شد، و آن صورت مخدوش جای خود را در یک جامعه باز کرد و شهرتی یافت! و آن چهره غیر حقیقی در ذهن افراد بالخصوص در سنین کودکی نقش بست در نتیجه بعضی از عقلاء در سنین بالاتر هم، همان صورت غیر حقیقی را در مورد دین در ذهن خود داشتند، و جهت اشتغالات زندگی و یا هر جهت دیگری در مورد دین آسمانی تحقیقی انجام ندادند، در آن صورت آن گروه از عقلاء در مسیر جاذبه های دین خدا قرار نخواهند داشت. لذا اگر در جهات دیگر زندگی هم اهل تعقل بودند، اما در جهت آشنائی با دین خدا در این موضع قرار نخواهند داشت. لذا نمی شود گفت این عده از عقلاء به دین خدا علاقمند نیستند و از آن استقبال نمی کنند!

خلاصه اینکه: عقل انسان، و معارف و آموزش های وحی، از یک مبدأ نشأت گرفته اند و هر دو تأیید کننده و تصدیق کننده یکدیگر هستند و برای رهبری انسان در مسیر زندگی و رسیدن به مقصد آفرینش هر دو با هم همکاری دارند. اما عقل عده ای از انسان ها در اثر حوادث و عوامل متعددی دچار آسیب می شود و قدرت تشخیص و بطور کلی کارائی خود را از دست می دهد.

دیگر اینکه انسان ها دائماً هم، با صورت های تقلبی از دین خدا و گاهی هم با صورت حقیقی آن مواجه می شوند، در این صورت فقط اهل تحقیق و تدبّر و آموزش یافته با صورت حقیقی آن آشنا می شوند. و این است علت اصلی بی اعتنائی عده ای از عقلا به دین خدا و ایمان آوردن فقط گروهی از آن ها به جای همه آن ها! و الّا دین حقیقی و کامل عمدتاً در نزد عقلاء است. و در روایات دینی داریم که پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – فرمود: «دین ندارد کسی که عقل ندارد»(۲) یعنی: عقل و دین با هم تلازم دارند و دین داران حقیقی و کامل همان صاحبان عقل هستند. از امام صادق – علیه السلام – نقل شده است که فرمود:

«مَنْ كَانَ عَاقِلاً كَانَ لَهُ دِينٌ وَ مَنْ كَانَ لَهُ دِينٌ دَخَلَ‏ اَلْجَنَّةَ»(۳) یعنی: کسی که عاقل باشد دین دار است و کسی که دین دار است وارد بهشت می شود.

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۸/۱۳

پاورقی ها:

۱ـ اصول کافی، کتاب العقل و الجهل، ح ۱۲، (نسخه انتشارات علمیه اسلامیه، ج ۱، ص ۱۴ )

۲-این حدیث مشهور در منابع حدیثی زیادی از آن بزرگوار نقل شده است.

۳- اصول کافی، کتاب العقل و الجهل، ح ۶، (نسخه انتشارات علمیه اسلامیه، ج ۱، ص ۱۲)

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن