۲۲۸-آیا خشونت در اخلاق دینی جایگاهی دارد؟!

images.jpg2«چرا در قرآن دستور قتل مشرکان و کافران داده شده است؟»

سؤال: هر چند از نظر تبلیغاتی جذاب است اینکه ]گفته شود[ خشونت در اخلاق جائی ندارد! ولی وقتی به عمل می رسد خیلی با واقعیت تطابق ندارد. هر چند روحانیون خشونت ها را توجیه می کنند، مثلاً اسمش را عوض می کنند، یا اینکه به شخص و گروه مقابل اتهاماتی می زنند تا اعمال خشونت روی آن طرف مقابل مشروع جلوه داده شود. وگرنه قتل ها و خشونت هائی بوده حتی با تأیید مراجع یا یک مرجع انجام شده، ولی باز خدمت شما عرض می کنم، توجیه می کنند! اما یکی از موفقیت های اسلام همین بود، که در حرف و تئوری رمانتیک و لطیف است ولی در موقع عمل و اجرائی شدن خشن عمل می کنند. مثال های متعددی وجود دارد، ولی یکی از توجیهات این است مرجع تقلید مجتهد است، اجتهاد دارد. می تواند فتوائی دهد و بر اساس بینش خودش یعنی دوست داشتن مثلاً فتوای قتل یک عده یا یک نفر را داده است. متأسفانه پیروان این مراجع هم سؤالی نمی پرسند!

پاسخ

کلیات

*آیا رفتارهای خشونت آمیز در اخلاق دینی توجیهی دارد؟!

*جنگ هائی که در تاریخ صدر اسلام به وقوع پیوسته از ناحیه اقدامات و حملات مشرکان و کافران بوده است.

*پیروان دین توحیدی در جنگ های صدر اسلام فقط از حقوق خود دفاع کرده اند. یعنی جنگ آن ها جنبه تدافعی داشته است.

*مشرکان نه تنها حق داشتن عقیده ای را برای پیروان دین آسمانی قائل نبودند، بلکه فرار از وطن را هم از آن ها تحمل نمی کردند.

*رفتارها خشن و بیرحمانه یهودیان نسبت به مسیحیان و اقدام به قتل حضرت عیسی – علیه السلام – را به حساب اصل دین یهودیت نمی شود گذاشت.

*خشونت های شدید و جنایات عده ای از غربی ها با عنوان مسیحی در جنگ های صلیبی نسبت به مسلمین را به حساب مسیحیت نمی شود گذاشت.

**********

سؤال شما را بطور کامل و بدون تغییر یا تلخیصی نوشتیم. و اما در حقیقت در نوشته شما چند سؤال وجود دارد و ما آن ها را از هم تفکیک می کنیم و برای هر کدام پاسخ مستقلی می نویسیم:

این سؤال در اصل دیدگاهی است مربوط به سؤال ۲۷ و پاسخ ما نسبت به آن سؤال! لذا در این بخش اشاره ای هر چند کوتاه به آن پاسخ ضروری است و آن اینکه در جواب آن سؤال ما پاسخی نوشته بودیم که خلاصه ای از آن بصورت ذیل است:

در معارف و اخلاق دینی خشونت در مورد انسان ها در اصل جایگاهی ندارد و این موضوع در معارف دینی آشکار و قابل اثبات است. اما جنگ هائی که در تاریخ اسلام به وقوع پیوسته از ناحیه اقدامات و حملات مشرکان و کافران بوده است و پیروان دین توحیدی از حقوق خود از جمله حق حیات خود دفاع کرده اند. هیچ عقل سالمی دفاع انسان ها از حقوق خود را، یک رفتار نامطلوب و خشن تلقی نمی کند و بلکه  عموم انسان ها آن را به رسمیّت می شناسند.

مسلمین و پیروان دین توحیدی بعد از مدت های طولانی تحمل سختی ها و خشونت ها و آزار و شکنجه های مشرکان مکه به توصیه پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – ناچار از هجرت به شهر یثرب شدند. اما مشرکان حق هجرت و فرار را هم به پیروان دین آسمانی نمی دادند، لذا اقدام به جنگ با آن ها کردند، اما مجموعاً در آن جنگ ها از مسلمین شکست خوردند و سرانجام تسلیم شده و دست از جنگ برداشتند.

خیلی طبیعی است که دین خدا به پیروانش بعد از تحمل سختی ها و خشونت های کفار اجازه دفاع از حقوق خود را بدهد. آیا معقول است که برای همیشه دین خدا پیروانش را به تحمل اذیت های کفار توصیه کند و اجازه بدهد که آن ها تا هر وقت خواستند اقدام به اذیت حتی کشتن مؤمنان به دین خدا کنند و از خود هیچ عکس العملی نشان ندهند؟! رفتارهای مسلمین با کفار و مخالفان و اسرای جنگی در زمان حیات پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در منابع تاریخی بطور آشکار ثبت شده و برای اهل تحقیق به راحتی قابل دسترسی است. حتی این موضوع در حدی آشکار است که مخالفان دین خدا هم امکان انکار آن ها را ندارند.

کلام ایام - 81، ولادت امام رضا علیه السلام
بخوانید

بعد از اشاره به خلاصه بحث در آن مقاله، حال به پاسخ سؤال شما می پردازیم:

شما نوشته اید: اینکه خشونت در اخلاق دینی جائی ندارد، از نظر تبلیغاتی جذاب است، اما وقتی به عمل می رسد خیلی با واقعیات تطابق ندارد.

در جواب این قسمت از نوشته شما عرض می کنیم که اخلاق دینی بطور کامل و خالص در زمان بعثت رسول اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – و نزول تدریجی قرآن در رفتارهای آن حضرت و پیروان حقیقی او جریان یافته و به مرحله عمل در آمده است، تا جائیکه حتی مخالفان دین خدا هم غالباً به این موضوع اعتراف می کنند.

رفتارهای کریمانه مسلمین اولیه که از آموزش های پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – نشأت گرفته بود، با یکدیگر حتی با دشمنان خود در تاریخ صدر اسلام شهرت جهانی دارد. رفتارهای شخص رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – و امامان معصوم – سلام الله علیهم اجمعین – با انسان ها و حتی دشمنان خود، با محبت ها و بزرگواری ها توأم بود و این موضوع از اعترافات خود مخالفان و دشمنان آن بزرگوار برمی آید بطوریکه وقتی در جنگ بدر عده ای از مشرکان به اسارت مسلمین در آمدند و رفتارهای توأم با محبت و بزرگواری را از آن ها مشاهده کردند، تحت تأثیر آن رفتارها قرار گرفتند و از بعضی از آن ها نقل شده است که می گفت مسلمین در اثر سفارشات و توصیه های پیامبرشان با ما رفتارهای ملایم و محبت آمیزی داشتند و غذاهای مرغوب خود را به ما می دادند و خودشان غذاهای کم ارزش می خوردند.

بطور کلی رفتارهای توأم با مهر و محبت و عاری از خشونت پیروان دین توحیدی با عموم انسان ها و حتی مخالفان و کسانی که دین و آئین دیگری داشتند شهرت جهانی داشت. این موضوع که گفته شد نه جنبه تبلیغی دارد و نه ساختگی می باشد، بلکه بیانی از واقعیت ها و اخلاق عملی مسلمین و مؤمنین اولیه است.

اما اگر در بین مسلمین عده ای به اخلاق دینی پای بند نبودند و امروزه هم این عده بیشتر از زمان های سابق شده اند، قابل انکار نیست و این موضوع هم اختصاصی به دین اسلام و پیروان آن ندارد. بعنوان مثال رفتارهای بسیار خشن و بیرحمانه ای که یهودیان در طول تاریخ با پیروان حضرت مسیح – علیه السلام – یعنی مسیحیان داشتند تا جائیکه آن ها اقدام به قتل حضرت عیسی – علیه السلام – کردند قابل کتمان نیست! و البته آن رفتارهای خشن و بیرحمانه هیچ ربطی به دین حقیقی یهودیت ندارد و قطعاً حضرت موسی – علیه السلام – شخصی بسیار رئوف و مهربان و بزرگوار بود، مثل همه پیامبران – علیهم السلام –

و همچنین ما خشونت های شدید و جنایاتی را که عده ای از غربی ها با عنوان مسیحی در جنگ های صلیبی و سایر حوادث نسبت به مسلمین و حتی نسبت به یکدیگر مرتکب شدند به حساب مسیحیت نمی گذاریم و رفتارهای توأم با مهر و محبت حضرت عیسی – علیه السلام – نسبت به انسان ها در تاریخ مشهور است و بی نیاز از اثبات.

البته قابل ذکر است که رفتارهای خشن عده ای از انسان ها به فرهنگ جامعه آن ها و عوامل تاریخی و نوع حکومت ها ارتباط دارد و ربطی به هیچ یک از ادیان آسمانی ندارد و در بین کسانی که ارتباط سطحی و ظاهری با ادیان آسمانی نداشتند با شدت خیلی بیشتر برقرار بوده است بطوریکه جنایات کمونیست ها که با تمام ادیان مخالفت و دشمنی داشتند از همه ملت ها بیشتر بوده است و کشتارهای ملیونی و ده ها ملیونی آن ها در اتحاد جماهیر شوروی سابق و چین و کشورهای اروپای شرقی بطور آشکار در تاریخ معاصر ثبت شده است.

خلاصه اینکه رفتارهای توأم با مهر و محبت و نوع دوستی و بزرگواری بین ملل مختلف و بر عکس رفتارهای خشن و بی رحمانه را باید مورد بررسی و ارزیابی محققانه قرار داد و عوامل و ریشه های هر دو نوع را پیدا کرد و بخواست خداوند در مقاله بعدی بحث فشرده ای در این زمینه خواهیم داشت.

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۷/۲۴

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن