۲۳۷ـ چگونه می توان ثابت کرد که آیات قرآن کلام خداوند است نه تجربه شخصی پیامبر (ص)

image_galleryسؤال: گفته می شود که وحی همان تجربه دینی است و پیامبر در اثر تفکرات عمیق به مرور زمان کاملتر می شود و نهایتاً به مرحله ای می رسد که می پندارد کسی نزد او آمده است و با او سخن می گوید. با آیات قرآن چگونه می توان ثابت کرد که این گونه نبوده است و وحی حاصل تجربه شخصی نبوده است!

پاسخ: تمام پیامبران خدا در اولین مرحله از دعوت خود یک یا چند عمل خارق العاده و فوق قدرت بشری به انسانها ارائه می کنند، جهت اثبات ادعای خودشان مبنی بر اینکه از طرف خداوند به مقام پیامبری مبعوث شده اند. به آن عمل خارق العاده در قرآن مجید «آیت» گفته شده که جمع آن آیات است و در اصطلاح به آن «معجزه » گفته می شود. آیت به معنای نشانه و علامت است! و منظور از آن کاری است که نشانه خدائی بودن در آن آشکار باشد. یعنی بطور کلی عمل فوق قدرت بشری و عملی که برای انسانها جنبه الهی داشتن در آن آشکار و قابل اثبات باشد.

معجزات پیامبران لازم است با وضعیت فکری و قدرت ادراکی و استعدادهای مردم و شرایط فرهنگی آنها متناسب باشد. لازم است جنبه الهی داشتن در معجزه طوری آشکار باشد انسانها به صحت آن یقین پیدا کنند. معجزه پیامبران قبلی که نبوت آنها برای زمان معینی بود با شرایط فکری و فرهنگی زمان بعثت آنها تناسب داشت. به عنوان مثال چون زمان ظهور حضرت موسی – علیه السلام – و در  کشور مصر جادو گری رواج داشت، معجزه اصلی یا اولیه او هم با شرایط فکری و نیازهای علمی و عقیدتی آنها تناسب داشت و در فضای مقابله و مبارزه با جادوگران، ساخته های آنها را بلعید و از بین برد و عوامل فریب خوردن مردم را نابود کرد.

در زمان بعثت حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ هم علم طب در منطقه ظهور او رونق زیادی داشت و توجهات زیادی به آن معطوف می شد. لذا معجزات او هم با آن شرایط فکری و اجتماعی متناسب بود مثل زنده کردن مرده ها و شفای نابینایان و افرادی که مبتلا به «برص» بودند.

اما معجزه  پیامبر اسلام – صلّی الله علیه و آله و سلّم- چون برای همه زمانها بالخصوص دوران تحولات علمی گسترده است، متناسب با نیازهای گسترده علمی و از نوع «کتاب» می باشد.

در قرآن مجید نشانه های خدائی بودن کاملاً آشکار است و معجزه  بودن آن از جهات مختلف قابل اثبات است، یعنی وجوه اعجاز آن متعدد است.

پیامبر اسلام برای اثبات نبوت و رسالت خود ابتداءً توجهات مردم را به سوره های  قرآن مجید معطوف می کرد یعنی خود این کلام نشانه های خدائی بودن را با خود دارد. اما در عین حال که جنبه خدائی داشتن در این کلام از جهات متعددی آشکار است،لازم است برای اثبات آن استدلالهائی بعمل آید. برای روشن شدن اصل موضوع اعجاز قرآن و بررسی نظریه ای که در این سؤال ذکر شد ، به توضیح چند نکته می پردازیم:

۱ـ انکار این نظریه  که قرآن کتاب خدا است و الفاظ آن از طرف خداوند وحی شده است به همان زمان نزول قرآن بر می گردد! یعنی همزمان با نزول قرآن و ادعای اینکه آیات این کتاب از طرف خداوند نازل شده، انکار این نظریه هم از طرف مخالفان آن شروع شد. یعنی آن ها هم در جهت مخالفت با قرآن و بطور کلی «دین خدا» شروع به فعالیت کردند، چون اعتبار و ارزش دین خدا و جاذبه آن در دلهای انسانها  به این موضوع ارتباط اساسی دارد.

۲ـ مخالفان قرآن از زمان شروع نزول آن تا امروز حتی یک دلیل قابل قبول عقلا و دانشمندان و حتی عامه مردم در انکار وحی بودن آن اظهار نکرده اند، بلکه فقط ادعای خدائی بودن و وحی بودن آن انکار کرده اند، و برای انکار خود هیچ دلیلی ارائه نکرده اند.

۳ـ در آیات قرآن نظریات مخالفان و سخنان و ادعاهای آنها ذکر شده است. یعنی در این زمینه هیچ گونه نگرانی از انکار وحی بودن قرآن از طرف مخالفان و تهمت هائی که به پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ یعنی آورنده این کتاب زده اند وجود نداشته و این موضوع نشانه ای از اعتبار و وحیانی بودن آن می باشد. اگر در صحت و اعتبار و موقعیت خاص وحیانی بودن آن و اثبات این اوصاف برای آن کوچکترین نگرانی وجود داشت، معقول نبود که نظر مخالفان و منکران آن در آیات قرآن ذکر شود و اشاعه پیدا کند. مثل اینکه یک قطعه طلا در دست کسی قرار دارد و او ادعا می کند که این قطعه، طلای کاملاً خالص است! اما عده ای آن را انکار می کنند و ادعا می کنند که این قطعه، طلا نیست بلکه تقلبی و بدلی است! اما صاحب آن قطعه طلا هیچ نگرانی از ادعای مخالفان ندارد، چون با اندک بررسی و امتحان، خالص بودن آن آشکار و قطعی خواهد شد. یعنی اگر عده ای احتمال بیشتر می دادند که ادعای صاحب  آن قطعه فلز درست است و آن طلای حقیقی است، در اثر انکار این ادعا و بررسی موضوع، این احتمال به یقین تبدیل می شود.

۴-مخالفان قرآن از همان زمان نزول در مقام انکار آن و منصرف کردن انسان ها از توجه به آن به راه های مختلفی متوسل شدند و از هیچ یک از آن ها نتیجه مطلوبی بدست نیاوردند و توجهات انسان ها به قرآن بیشتر شد. چون جاذبه آن فوق عادی است و به قدرت بی پایان خدا و ارزش علمی بی پایان آن ارتباط دارد. مخالفان قرآن گاهی به آن «اساطیر الاولین» می گفتند و گاهی آن را «سحر» می خواندند. و به پیامبر خدا نسبت «ساحر» می دادند و گاهی او را «کاهن» می خواندند! اما خود این نسبت ها   در حقیقت نشان دهنده تأثیر گذاری عمیق و فوق عادی این کلام است.

این ادعا که قرآن مجید تجربه نبوی است و آن را خود شخص حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ ساخته است، سابقه طولانی در بین مخالفان قرآن دارد و در اصل از ناحیه کشیش های مسیحی ساخته شده! و امروزه بعد از قرن ها مجدداً با لعاب و رنگ جدیدی به جریان افتاده است.

155-آیا موضوع شفاعت مورد تأیید قرآن است؟!
بخوانید

گفتن اینکه قرآن تجربه نبوی است و انکار جنبه وحیانی بودن آن مثل این است که گفته شود تبدیل عصای حضرت موسی ـ علیه السلام ـ به مار یا اژدهای عظیم الجثه تجربه شخصی او بود و او در اثر تمرین های زیاد موفق به این کار شد و اگر عمر آن بیشتر از آن بود عصای خود را تبدیل می کرد به ماری کاملترو پیشرفته تر و همچنین مثل این است که گفته شود زنده کردن مرده ها تجربه شخصی حضرت عیسی علیه السلام بود و اگر او عمر بیشتری می داشت در موضوع زنده کردن مرده ها پیشرفت بیشتری می کرد و این فن را هم می توانست به دیگران یاد بدهد!!!

 بعضی از کشیش های مسیحی در جهت مخالفت با قرآن و  جلوگیری از تأثیر آن  در انسان ها اقدام به ترجمه قرآن به زبان لاتینی کردند. بلکه با نسبت دادن اشکالاتی بر آن به مقاصد خود برسند. آن ها مدت سه قرن یعنی از قرن دوازده میلادی تا قرن پانزده آن ترجمه عامیانه و جاهلانه را مکتوم نگاه داشتند و بعداً آن را منتشر کردند. اشکال تراشی های آن ها در مورد قرآن نتیجه مورد انتظار آن ها را نداشت و نتوانست مانع توجه روشنفکران و تحصیل کرده ها و محققان به قرآن شود و آن ها بعداً بجای انکار صریح موضوع و  وحیانی بودن قرآن به توجیهات دیگری روی آوردند! از جمله آن توجیهات جاهلانه و مغرضانه  یکی همین ادعای مورد بحث است.

در جواب این سؤال و استدلال عقلی و علمی جهت ردّ آن و اثبات وحیانی بودن قرآن در بخش بعدی این مقاله توضیحات لازم را خواهیم آورد و در این بخش جهت توضیح اصل موضوع اعجاز قرآن و جنبه وحیانی داشتن آن بخشی از پاسخ سؤالی را که قبلاً نوشته شده  بود عیناً ذکر می کنیم.(۲)

« به طور کلی قرآن از جهات مختلفی معجزه است و اعجاز آن منحصر به یک یا چند جهت معینی نیست. در قرآن مجید علم نامحدودی بکار رفته است و علم نامحدود هم فقط علم خداوند است. و اگر علم همه انسان ها روی هم جمع شود، باز نامحدود نخواهد بود.

در نظم خاص موجود در قرآن هم، علم نامحدودی بکار رفته است و اگر انسانی بخواهد کتابی مثل قرآن پدید آورد، این کار مستلزم این است که یک انسان بتواند تمامی کلمات حتی حروفی که از اول عمرش به زبان آورده، همه را یک جا در ذهن خود حاضر کند و این که بتواند تمامی کلمات و حروفی را که تا آخر عمرش خواهد گفت، از قبل یک جا در ذهن خود حاضر کند، و چنین چیزی برای هیچ انسانی امکان پذیر نیست و این کار فقط در حیطه علم خداوند قرار دارد اما این که گفته شود یک کتاب بشری هم مانند ندارد، مثل دیوان حافظ. جواب این است که اولاً نداشتن مانند در یک زمان معین در مورد یک کتاب معجزه محسوب نمی شود. تعریف معجزه همان بود که گفتیم: یعنی کاری که آثار خدائی بودن در آن آشکار باشد. یعنی کار فوق قدرت بشری ثانیاً: چرا دیوان حافظ مانند ندارد؟! نه حافظ می تواند ادعا کند که اشعار او مانند نخواهد داشت، و نه هیچ ادیب و دانشمند عاقلی. مسلماً هر کتابی که انسانی آن را پدید آورده، مثل و مانندی برای آن پیدا خواهد شد و کتابی و سخنی از آن ارزشمندتر و بهتر و جاذب تر هم پدید خواهد آمد:

به عنوان مثال قطعه ادبی ۱۲ بند محتشم کاشانی در مورد حضرت سیدالشهداء امام حسین (علیه السلام) اگر با اشعار حافظ مقایسه شود نتیجه این مقایسه چه خواهد بود؟. در ادبیات فارسی و زبان های دیگر اشعاری سروده شده است که برتری هائی نسبت به اشعار حافظ شیرازی در آن ها آشکار است، با وجود این که به ارزش ادبی فراوان اشعار حافظ اذعان داریم.

آشکارترین وجه اعجاز قرآن، موضوع عدم اختلاف در آن است. یعنی بین هیچ یک از آیات آن تعارضی و تزاحمی و به طور کلی اختلافی وجود ندارد . به طوری که خداوند می فرماید:

«أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ﭐلْقُرْءَانَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ ﭐللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ﭐخْتِلَافاً کَثِيراً» (النساء / ۸۲) آیا در قرآن تدبّر نمی کنند، اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیاری می یافتند.

در این کتاب ادّعا شده است که اولاً: در کتاب های بشری اختلاف فراوان بین اجزاء آن پیدا خواهد شد.

ثانیاً: در اجزاء قرآن هیچ گونه اختلاف و تعارضی وجود ندارد.

به طور کلی اگر بنا شود انسان مطلبی بگوید که با هیچ یک از مطالب گفته شده قبلی او و مطالبی که بعداً خواهد گفت هیچ اختلافی در آن نباشد، لازمه اش این است- به طوری که به آن اشاره شد- این انسان تمام مطالبی را که در طول عمرش گفته و تمامی مطالبی را که بعداً خواهد گفت، و با همان الفاظ و با تک تک کلمات حتی حروف، یکجا در ذهنش حاضر کند و چنین چیزی عقلاً محال است.

همچنین این انسان در تمامی ساعات و روزهای عمر خود یک حالت ثابت و یکنواخت داشته باشد، یعنی نظریاتش در وقتی که جاهل بود و زمانی که عالم شده و زمان دیگری که عالم متبحّر شده و در همه شرایط متحوّل مثل امیدواری و یأس و نشاط و خستگی، و فقر و ثروت و همه حالات، تمامی نظریاتش، در مورد همه چیز یکسان باشد، و چنین چیزی غیر ممکن است»

پاورقی ها:

۱ـ حضرت موسی ـ علیه السلام ـ معجزات متعددی داشت و اولین و آشکار ترین آنها تبدیل عصا به مارو یا اژدها عظیم الجثه بود.

۲- وب سایت «حکمت طریف » بخش پرسش پاسخ شماره  77

تاریخ :۱۳۹۶/۱۰/۹

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن