۲۳۸ـ چگونه می شود ثابت کرد که قرآن کتاب خدا است؟!

image_galleryسؤال: با آیات قرآن چگونه می توان ثابت کرد که قرآن کلام خداوند  است و از طرف او به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ وحی شده است.

پاسخ: در بخش قبلی اصل این موضوع اجمالاً مورد بحث  قرار گرفت و تفصیل آن را به این بخش موکول کردیم و آن اینکه :

در آیات قرآن بطور مکرر ادعا شده است که این کتاب از علم خداوند نازل شده و باصطلاح کتاب خدا است! و آخرین  پیامبر خدا حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هم این کتاب را گواه نبوت و رسالت خود و بعنوان معجزه دائمی و ابدی معرفی کرده است.پس ادعای پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و پیروان دین توحیدی و خود آیات قرآن این است که این کتاب «آیت» خداوند و گواه نبوت پیامبر خدا است. در آیات قرآن تمامی مخالفان و کسانی که در موضوع وحیانی بودن آن تردید دارند به معارضه و مقابله دعوت شده اند. به این ادعا « تحدی قرآن» گفته می شود. در آیات متعددی از قرآن از مخالفان دین خدا و منکران وحیانی بودن آن دعوت به عمل آمده است که اگر وحیانی بودن این کتاب را قبول ندارند و  ادعا می کنند که آن ساخته انسان است و یا در مورد آن بطور کلی تردید دارند، کتابی مثل آن بیاورند و عرضه کنند اگرچه با همکاری یکدیگر !

حتی در بعضی از آیات از مخالفان خواسته شده که ده سوره مثل سوره های آن بیاورند و حتی در آیه ای از قرآن ، کسانی که در وحیانی بودن آن تردید دارند، دعوت شده اند به آوردن یک سوره مثل سوره های آن بطوریکه می فرماید:

«وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ » (البقرة/۲۳) یعنی: اگر در آنچه  بر بنده خود نازل کردیم  تردیدی دارید، یک سوره مثل آن را بیاورید و گواهان خود غیر از الله را بخوانید اگر صادق هستید. در آیه بعدی هم به صراحت اعلام می کند که هرگز قدرت چنین کاری را نخواهند داشت و آن را نخواهند توانست انجام دهند.

همزمان با نزول آیات این کتاب آسمانی یعنی قرآن مجید و ادعای وحیانی بودن آن یعنی اینکه از طرف خداوند نازل شده است، مخالفان آن هم بیکار ننشستند و اقداماتی را در مخالفت با آن و بطور کلی « دین توحیدی» و پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ شروع کردند. مخالفان دین خدا ابتدا شروع کردند به مخالفت با موضوع وحیانی بودن قرآن و انکار آن و تهمت زدن و افتراء  بستن به قرآن و پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و در این راه تلاشهای زیادی کردند و این تلاش ها، و مخالفت ها و افتراء بستن ها تا امروز هم به اشکال مختلف ادامه دارد! در حالیکه آنها با مسالمت و بدون درگیری دعوت شده اند به آوردن یک سوره مشابه سوره های قرآن و اگر آنها در عقیده خود صادق بودند نیازی به این همه تلاش پر هزینه  نداشتند و بلکه به فکر آوردن  یک سوره مشابه سوره های قرآن  می افتادند!

در انکار جهت  فوق انسانی بودن قرآن و اینکه آن کلام خداوند است فرقی نمی کند که چه عنوانی  به آن نسبت بدهند! یعنی اینکه : وقتی این کتاب را «سحر» می خوانند، یا «اساطیر الاولین » یا کلامی که کسانی آن را به حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ یاد می دادند و یا اینکه آن تجربه شخصی آن حضرت بود و یا هر عنوان دیگری که قبلاً در مورد آن بکار برده اند و یا بعد از این و در زمان های بعدی به کار خواهند برد، منظورشان نفی و انکار موضوع وحیانی بودن آن است.

در هر صورتی پیروان دین توحیدی ادعا می کنند که قرآن مجید کتاب خدا است و با همین الفاظ و عیناً از طرف خداوند و علم  او نازل شده است! اما مخالفان آن به هر شکلی و صورتی می خواهند این جهت از آن را انکار کنند و آن را از اعتبار خاص خود بیاندازند! و یا انسانها را از توجه به ارزش و موقعیت اختصاصی و انحصاری آن منصرف کنند.

لازم به ذکر است که مخالفان قرآن بطوری که تاریخ گویای آن است بجای اقدام جدی و فعالیت علمی گسترده جهت به وجود آوردن  کتابی مثل قرآن و یا سوره هائی مثل سوره های آن و در نتیجه بی اعتبار کردن آن، اقدام به جنگ ها و لشکر کشی ها جهت در هم شکستن ارکان دین خدا و از بین بردن قرآن کردند! و در این راه  عده زیادی از پیروان دین خدا و کتاب آسمانی را کشتند و عده زیادی از خودشان هم کشته شدند. یعنی فعالیت آنها در جهت به وجود آوردن کلامی مثل سوره های قرآن و حتی یکی از آنها بسیار ناچیز بوده بطوری که در محاسبات فعالیت های آنها  اصلاً به حساب نمی آید. در حالیکه اگر آوردن کتابی مثل قرآن و یا یک سوره مثل آن امکان پذیر بود ، هیچ احتیاجی به آن همه جنگ و ساختن آن همه دروغ و تهمت و هزینه کردن آن همه مال و کشته شدن آن همه انسان نبود!!

حقیقت این است که عقلای عالم و دانشمندان با اندک مطالعه و مرور در قرآن به موضوع وحیانی آن پی می برند و برای آنها روشن می شود که این کار غیر ممکن است! یعنی جنبه الهی داشتن در این کتاب کاملاً  آشکار است. معجزه بودن قرآن از جهات متعددی برای انسانها آشکار می شود. مثل همه معجزات پیامبران خدا و بلکه آشکار تر و قوی تر از همه آنها. در ادامه این بحث مایک مورد  از «وجوه اعجاز قرآن» را به نحو اجمال بررسی خواهیم کرد. اما در تکمیل این قسمت از بحث و روشن تر شدن موضوع متذکر نکته ای می شویم و آن اینکه :

در آیات قرآن مجید ادعا شده است که این کتاب از طرف خداوند نازل شده و آوردن کتابی مثل آن  و یا سوره ای مثل آن کاری فوق قدرت بشری است! این ادّعا  هم از جهات مختلفی برای کسی که به قصد تحقیق و بررسی به آن توجه کند به راحتی آشکار می شود و مخالفان قرآن هم در طول تاریخ به این جهت از آن پی برده اند و لذا مجموعاً اقدام  قابل توجهی در جهت مقابله و آوردن مثل آن بعمل نیاورده اند و عده معدودی هم که اقدام به آن کار کرده اند بعد از مقداری بررسی و تفکر و توجه عمیق به بعضی از آیات به عجز و ناتوانی خود و عظمت فوق عادی آن  اذعان و اعتراف کرده اند. عده قلیلی از مخالفان هم با صرف نظر از موقعیت خاص قرآن مجیداقدام به کاری در این زمینه کرده اند و عباراتی را به هم بافته و به ادعای خود چیزی مشابه بعضی از سوره ها ساخته اند، در مقابل نقدها و اشکالات دانشمندان قرآن شناس مفتضح شده و عقب نشینی کرده اند.

اما با صرف نظر از این موضوع عرض می کنیم اگر کسانی جنبه وحیانی بودن قرآن را قبول ندارد و یا در آن تردید دارند و یا به هر علتی آن را انکار می کنند، دیگر برای آنها و پیروانشان فرقی نمی کند که جاذبه های فوق عادی و عظمت اختصاصی و انحصاری آن را چگونه توجیه کنند! مثلاً بگویند آن «سحر» است یا دیگران آن را به حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ یاد می دادند و یا از کتاب های آسمانی قبلی گرفته شده ، یا افکار و اندیشه های   پاکی بود که آن حضرت برای اصلاح زندگی انسانها تحت عنوان «وحی خداوند» به آنها عرضه کرده و یا اینکه آن حضرت در حالت خاصی به جهت صفای باطن و پاکی روح خود، آنچه را به ذهن او می رسید ، وحی تلقی می کرد، یعنی تصور می کرد که وحی خداوند است یا این کلام تجربه شخصی آن حضرت می باشد !!! این نوع نسبت ها و یا انواع  دیگری از آنها که تا کنون اظهار شده و یا بعداً و در زمانهای دیگر و از طرف افراد دیگری عنوان بشود، در حقیقت در اصل موضوع « اعجاز قرآن» و قبول یا ردّ آن تأثیری نخواهد داشت! چون سر انجام همه آنها به یک موضوع می رسد و آن اینکه قرآن مجید یا کلام خداوند است یا غیر او ! یعنی اگر کسی جنبه الهی داشتن این کلام را قبول نکند باید قبول کند که آن کلام انسانی است! حتی اگر مجموعاً از علم و استعداد هزاران انسان دانشمند و یا علم و قدرت یک «پیامبر» بوجود آمده باشد!!

حال بعد از این توضیحات یکی از «وجوه اعجاز» قرآن را جهت اثبات جنبه وحیانی داشتن آن، مورد بررسی قرار می دهیم :

موضوع عدم اختلاف در قرآن

قبلاً  در این زمینه یعنی موضوع «اعجاز قرآن » و یکی از وجوه آن یعنی «عدم اختلاف در قرآن» مطلبی تحت عنوان:

«دلائل اثبات نبوت پیامبر (ص) چیست؟! در سایت منتشر شد در این بخش قطعه ای از آن مقاله را مقدمتاً نقل می کنیم و توضیحات تفصیلی برای آن می آوریم (۱)

خداوند می فرماید:

«أَفَلَا يتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» (النساء/۸۲) یعنی: آیا در قرآن تدبّر نمی کنند که اگر از جانب غیر خدا بود، قطعاً در آن اختلاف زیادی می یافتند. در این آیه از قرآن ادّعا شده است که:

اولاً:در قرآن هیچ اختلافی وجود ندارد.

ثانیاً:اگر کتابی از ناحیه انسان ها به وجود آمده باشد و در آن کتاب مباحثی مثل مباحث قرآن مطرح شود، به طور قطع اختلاف زیادی در آن پیدا خواهد شد.

157-آیا رجعت با قیامت تفاوتی دارد؟!
بخوانید

توضیح این که در کتاب قرآن مباحث زیادی مربوط به عالم آفرینش و موجودات آن طرح شده است. و اگر بنا باشد یک انسان کتابی مثل قرآن پدید آورد، لازمه اش این است که چنین انسانی بتواند نسبت به همه موجودات عالم، علم کامل پیدا کند و این علم هم هرگز تغییری در آن پیدا نشود و در همه زمان ها آنچه را اول گفته است و آنچه را بعداً خواهد گفت یکجا و مجموعاً در ذهن خود حاضر کند!!! و چنین چیزی از قدرت هر موجودی جز خداوند خارج است.

یعنی لازمه اینکه یک انسان کلامی بوجود آورد که مشتمل بر موضوعات مختلف باشد و حوادث زندگی انسان ها هم در آن ذکر شود و به حوادث مربوط به آینده هم نظارتی داشته باشد، و سؤالات انسان ها را هم در آن کلام بیاورد و همچنین به آن سؤالات در آن کلام جواب دهد، قطعاً اختلاف های فراوانی در آن کلام وجود خواهد داشت.

به عنوان مثال: اگر یک دانشجوی رشته طب در زمان ورود به این رشته تحصیلی، بخواهد نظریات خود را در مورد علم طب بنویسد و بعداً که چند سال در این رشته تحصیل کرد، باز هم نظریات خود را در مورد همان علم بنویسد و بعداً که از این رشته تحصیلی فارغ التحصیل شد – حتی در حد طب عمومی – نظریات خود را بنویسد، به طور قطع این نظریات مثل هم و مطابق هم نخواهد بود. چون در مرحله اول نسبت به این علم مبتدی بود و در مرحله دوم اندکی اطلاعات پیدا کرده بود و در مرحله سوم و مراحل بعدی اطلاعات بیشتر و یا در حد تخصّص در یکی از رشته های آن بدست آورده است. در این صورت اختلافات فراوانی در نظریات او پیدا خواهد شد.

به طور کلی لازمه اینکه یک انسان کلامی در زمینه های ذکر شده بیاورد که هیچ اختلافی در اجزاء آن نباشد، این است که بتواند تمامی کلماتی را که در طول عمرش گفته است، یکجا و مجموعاً در ذهن خود حاضر کند و اینکه بتواند کلماتی را که در آینده خواهد گفت یکجا از قبل بداند و در ذهنش حاضر کند. انسان ها چه سؤالاتی از او خواهند کرد و آن سؤالات و جواب های آن ها را هم از قبل یکجا بداند و در ذهنش حاضر کند و چنین چیزی قطعاً محال است و از قدرت هر موجودی خارج است. جز خداوند عالم. یعنی چنین کاری فقط از قدرت نامحدود خداوند عالم بر می آید.

درمقام تفصیل و توضیح بیشتر مطالب فوق الذکر عرض می کنیم : بطور مکرر اتفاق می افتد که عموم انسانها و حتی دانشمندانی که نظریات علمی خود را بطور دقیق نوشته اند مطلبی را اظهار می کنند که با مطالب دیگر اظهار شده از جانب آنها اختلاف دارد. حتی بطور  مکرر دیده می شود یک نویسنده در کتاب خود مطلبی نوشته است که با مطالب دیگر در همان کتاب متفاوت است. این نوع اختلاف گاهی در سخنان یک گوینده در یک مجلس و مطالب درسی یک معلم در یک کلاس هم مشاهده می شود. و بطور  مکرر دیده می شود که یک پزشک وقت تجویز دارو برای یک مریض که قبلاً هم جهت معاینه و معالجه  بیماری خود به او مراجعه کرده بود به نسخه قبلی که خودش نوشته بود و یا به پرونده پزشکی آن مریض که خودش تنظیم کرده بود، نگاه می کند و یا از خود مریض می پرسد که قبلاً چه داروئی و به چه مقدار برای او تجویز کرده بود! یعنی داروی تعیین شده برای مریض معین و بیماری معین و مقدار آن در ذهنش نمی ماند! و البته این موضوع خیلی طبیعی و عادی است .

گاهی اتفاق می افتد که از یک فقیه نظر فقهی و فتوای خود او را می پرسند و او می گوید به رساله من مراجعه  کنید یعنی مطلب بطور کامل و دقیق در ذهنم نیست. منظور این است که یک فقیه نظر فقهی و فتوای خود را هم در یک موضوع فقهی همیشه در ذهن خود ندارد! چون آن منابع علمی که با مطالعه آنها به نتیجه ای رسیده و نظر فقهی خود را اعلام کرده بود، همیشه و همه جا در دسترس او نیست و حافظه هم همه آن مطالب را یکجا در خود ندارد . بطور کلی  در نظریات و گفته ها و نوشته های انسانها اختلافات فراوانی یافت می شود اعم از اینکه یک انسان قبلاً مطلبی را در موضوعی گفته و نوشته و بعداً رأی و نظر او تغییر کرده و یا اینکه مطلبی را اظهار کرده و اکنون آن را فراموش کرده و مطلبی را که اکنون اظهار می کند، با آنچه قبلاً اظهار کرده تعارضی دارد. این موضوع  را هر کس در زندگی خود و سخنانی که بطور روزه مره و در ارتباط با موضوع مختلف می گوید مورد بررسی قرار دهد، متوجه صحت این ادعا خواهد شد. بسیار اتفاق می افتد که انسان مطلبی را که روزهای قبل حتی ساعاتی قبل گفته فراموش می کند و مطلبی را می گوید که با آنچه قبلاً گفته تعارض پیدا می کند.

خود من ـ نویسنده این مقاله ـ سعی می کنم که از ترجمه آیات مورد استناد در خطابه ها و تدریس ها و نوشته ها  خود داری کنم ! چون معانی رفیع و گسترده آیات قرآن غالباً از طریق ترجمه به زبان دیگر منتقل نمی شود، و احتیاج به تفسیر آیه  و توضیح بیشتر از ترجمه به وجود می آید ،لکن گاهی نیاز به ترجمه اجتناب ناپذیر است و از آن چاره ای نیست. اما با وجود دقت لازم در ترجمه و توجه کامل به الفاظ آیه و سعی زیاد که معنی ذکر شده در ترجمه آیه ای از قرآن به معنای مراد از آن نزدیکتر شود، باز هم در ترجمه یک آیه در زمان های مختلف مشاهده می شود که اختلاف هائی به وجود می آید! چون کلماتی که در زبان فارسی ما به عنوان معادل کلمات آیات قرآن یافت می شود گاهی متعدداست و اگر هم بتوانیم بگوئیم کلمات معادل کلمات بکار رفته در آیات قرآن مترادف نیستند یعنی بخواهیم «ترادف» را در یک کلام بلیغ انکار کنیم، حداقل می گوئیم این کلمات نظائر هم هستند. پس وقتی می خواهیم آیه ای از قرآن را به زبان خودمان ترجمه کنیم، چون در یادمان نیست قبلاً آیه را چگونه ترجمه کرده ایم بین ترجمه فعلی و ترجمه قبلی اختلافی پیش می آید! و من ناچارمی شوم گاهی بگردم و  ترجمه قبلی آیه ای را در نوشته های قبلی پیدا کنم و آن را عیناً و یا همان الفاظ نقل کنم!

این مثال را در مورد زبان فارسی متداول گفتیم که نزدیک ترین زبان به زبان عربی و بطور خاص به زبان قرآن می باشد و موضوع در مورد همه  زبان ها هم صدق می کند.

 اصطلاحی در ارتباط با این موضوع بین مردم در جریان است و آن اینکه می گویند: دروغ گو حافظه ندارد! یعنی یک وقت مطلبی را بیان می کند و در وقت دیگر که می خواهد همان مطلب را بیان کند، بین آنچه اکنون می گوید با آنچه قبلاً گفته بود اختلاف به وجود می آید یعنی مطلب به دو صورت متفاوت با یکدیگر گفته می شود. این مطلب درست است چون گوینده  بطور کامل و دقیق نمی داند که یک مطلب را قبلاً چگونه گفته است! لذا تعارضی و اختلافی بین گفته های او آشکار می شود! اما این موضوع  حافظه نداشتن اختصاصی به دروغگو ندارد ، بلکه انسان راستگو هم این حافظه را ندارد یعنی نمی تواند همه آنچه را در طول عمرش و یا بخشی از آن و حتی چند روز قبل و بلکه چند ساعت قبل گفته یکجا در ذهنش حاضر کند اما  فرق راستگو و دروغگو در مورد موضوع مورد بحث این است که آدم راستگو حقیقت یک مطلب و یک حادثه را بیان می کند، لذا دو یا چند گفتار او در مورد یک موضوع با یکدیگر ممکن است اختلاف اندکی پیدا کند، آن هم در الفاظ کلام خود و نحوه  گفتار مثل اجمال و یا تفصیل یا امثال آن ها ! اما انسان دروغگو بلحاظ اینکه  مطلب دروغی را می گوید دو یا چند گفتاراو با هم اختلاف آشکار تری خواهد داشت.

نتیجه : اینکه محال  است یک انسان در مورد موضوعات فراوان و گسترده ای مثل آنچه در قرآن وجود دارد سخن بگوید و اظهار نظر کند اما بین  سخنان او اختلافی وجود نداشته باشد. لازمه گفتن مطالب بدون اختلاف در موضوعات مورد بحث این است که انسان در هر زمانی تمامی تک تک کلماتی را که در طول عمر خود گفته یکجا در ذهنش حاضر کند و بتواند هماهنگ و متناسب با همه  آنها  سخن بگوید و مهم تر اینکه در هر زمانی بداند که تا آخر عمر خود چه سخنانی و با چه کلماتی خواهد گفت! و اگر از او سؤال کردند، هم سؤال آنها و هم جوابش را  در سخنان خود خواهد آورد. بطور کلی این قدرت و استطاعت برای هیچ  انسانی حتی پیامبران خدا حاصل نمی شود و فقط در قدرت و علم خداوند قرار دارد.

ما جهت جلو گیری از طولانی شدن بیشتر این مقاله به این مقدار توضیح اکتفاء می کنیم و اگر بحث با سؤالات  جدید استمرار یابد مطالب دیگری در زمینه ـ ان شاء الله ـ خواهیم نوشت و یا علاوه بر پاسخ سؤالات در مباحث تفسیری تحت عنوان : «آموزش های آسمانی» به تفصیل موضوع اعجاز قرآن و وجوه مختلف آن خواهیم پرداخت.   

۱۳۹۶/۱۰/۱۴

پاورقی :

۱ـ وب سایت «حکمت طریف» بخش پرسش و پاسخ شماره ۱۴۶ـ دلائل اثبات پیامبر(ص) چیست؟!

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن