۳۷-آیا انسان اجباراً آفریده شده یا با میل و اختیار خود؟

سؤال: چرا باید بابت زندگی که ناخواسته واردش شدم بعدها چرا پس بدهم به کسی که خودش خلق کرده، خودش قانون گذاشته، خودش حکم می دهد و اجرا می کند، این چه اختیاری است که به اصطلاح انسان دارد، حتی نمی تواند در مورد بودن، نبودنش تصمیم بگیرد؟

پاسخ: اولاً: مگر انسان قبل از این که آفریده شود، خواسته ای داشته است؟! وقتی انسان نبود، طبعاً خواسته ای هم برای او نمی شود فرض کرد. و وقتی انسان خلق شد، موضوع خواسته ها و رضایت یا عدم رضایت از چیزی از جمله اصل حیات در مورد او مطرح می شود.

ثانیاً: چه کسی گفته است که انسان باید برای اصل زندگی چرا پس بدهد؟! یعنی کجا انسان به خاطر این که زنده بوده مورد مؤاخذه و سؤال قرار خواهد گرفت؟

ثالثاً: وقتی خداوند انسان را آفرید و اصل حیات را به او عطا کرد و خواصی را در جسم و روح او قرار داده او را متمایل و علاقه مند به اصل زندگی کرده، یعنی او را طوری آفریده که زنده بودن و وجود داشتن را دوست دارد و نمی خواهد که از بین برود و عدم شود. حال اگر عواملی در زندگی او بوجود آمده که او را به ناراحتی ها و فشارها انداخته و زندگی را برای او نامطلوب کرده، باید آن عوامل شناسائی و برطرف شود. ناراحتی ها و نابسامانی ها را که خداوند به وجود نیاورده است.

نظامی را که خداوند عالم برای زندگی انسان تعیین کرده، اگر مورد بررسی و مطالعه و تحقیق قرار دهیم، خواهیم دید که تمام نیازها و خواسته ها و لوازم یک زندگی مطلوب در آن در نظر گرفته شده و برای او آماده شده است. مشکل زندگی انسان ها در مسیر زندگی حقیقی که خداوند تعیین کرده است، قرار ندارد، بلکه انسان ها، یا گاهی گروهی از آن ها جاده حقیقی زندگی را رها می کنند و در بیراهه ای حرکت می کنند و به سوی مقصدی نا شناخته پیش می روند، در آن مسیر نا بسامانی ها و نا امنی ها و احساس پوچی ها یکی یکی بروز می کنند و انسان تصوّر می کند که از زندگی ناراضی است. در حالی که او از راه اصلی زندگی خارج شده، و یا کسانی او را گول زده و به بیراهه کشانده اند و این مشکلات در آن مسیر نادرست ظهور کرده است.

خداوند در عرصه زندگی دنیوی انسان ها را هدایت کرده است و راه اصلی را به او نشان داده، امّا انسان را به رفتن در آن راه مجبور نکرده است. او هم نتایج سلوک در راه اصلی را به انسان بیان کرده، و هم نتایج بیراهه رفتن و سقوط از پرتگاه های کنار جاده را. حال وقتی یک انسان دانسته یا ندانسته به طرف بیراهه ها و پرتگاه ها رفته  و از جاده خارج شده و در گرداب مشکلات و نابسامانی ها افتاده، نباید آن مشکلات و مشقّت ها را به حساب خداوند و اصل خلقت خود بگذارد.

البته خداوند مهربان که مخلوقات خود را دوست دارد، در کنار او است و اگر انسان بخواهد از او کمک بگیرد و برگردد به راه اصلی و از گرداب مشکلات نجات یابد، او کمکش خواهد کرد و او به طور مکرّر در کلامش از انسان ها خواسته که از او کمک بگیرند و درخواست کنند و او درخواست های آن ها را خواهد پذیرفت و نیازهای آن ها را تأمین خواهد کرد. از جمله او فرموده است:

«وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر/۶۰)  یعنی پروردگارتان گفت مرا بخوانید تا شما را پاسخ دهم و درخواستتان را بپذیرم.

خداوند می فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ» (البقرة/۱۴۳)  یعنی خداوند به انسان ها رئوف و مهربان است. باز او می فرماید:

«يوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَينَهَا وَبَينَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» (آل عمران/۳۰) یعنی روزی کههرکسی آن چه از اعمال خیر انجام داده آن ها را حاضر می یابد و آن چه از اعمال بد انجام داده دوست خواهد داشت بین او و بین آن اعمال فاصله ای دور باشد، یعنی اعمال بد او هم ظهور و تجسّم پیدا خواهد کرد و خداوند شما را از خودش بر حذر می دارد و الله نسبت به بندگانش رئوف و مهربان است.

از این آیه و آیات دیگر قرآن بر می آید که خواص اعمالی که از انسان سر زده، و نتایج آن ها به صاحب  عمل بر خواهد گشت و همین است معنای مجازات و پاداش خداوند. نه مجازات به معنای عرفی متداول در عالم دنیا. یعنی مجازات خداوند همان اثری است که از عمل انسان متوجه خودش خواهد شد نه مجازات قراردادی. در مورد حقیقت پاداش و مجازات خداوند، احتیاج به بحث مستقلی وجود دارد.

این نکته را هم لازم است اضافه کنیم که همه آن انسان ها که در مسیر نادرست زندگی به راه افتاده اند مقصّر نیستند و گاهی این بیراهه ها را دیگران برای آن ها ایجاد کرده اند و کسانی را به رفتن در آن بیراهه ها تحریک و تشویق کرده اند. در این صورت هم خداوند از این انسان های بی گناه فریب خورده به صورتی حمایت خواهد کرد و حقوق از دست رفته آن ها را در نظر خواهد گرفت.

نکته دیگر- به طوری که اجمالاً به آن اشاره شد- این که سختی ها و مشکلات و مشقّت ها در زندگی از طرف خداوند نیست و علّت های دیگری دارد و آن علّت ها باید شناخته شده و برطرف گردد. اصل حیات بدون در نظر گرفتن مشکلاتی که خود انسان ها ایجاد کرده اند، شدیداً مورد خواست و رضایت طبع انسان است. یعنی خداوند انسان را به این صورت آفریده است. یعنی در حقیقت و در عمل،  انسان حیات و ادامه آن را دوست دارد و هرگز صحیح نخواهد بود که کسی بگوید من به آفریده شدن خودم راضی نبودم. امّا او می تواند بگوید از این زندگی که اکنون در آن قرار دارم، ناراضی هستم، یعنی نارضایتی عده ای از انسان ها از اصل زندگی و آفریده شدن نیست، بلکه از نوعی از زندگی است که یا خود این انسان های ناراضی و یا دیگران، دانسته یا ندانسته زمینه های آن را فراهم کرده اند.

164-حکمت آفرینش اشیاء ممنوع چیست؟!
بخوانید

در این زمینه و جهات دیگر مربوط به این باید مجموع حیات انسانی را در نظر گرفت و نه قطعه کوچکی از آن را که عبارت است از زندگی محدود و زود گذر و موقتی دنیوی. توضیح این که وقتی یک فرد انسان یا عده ای از انسان ها به قصد خاصّی مسافرتی را شروع کنند، در حالی که رسیدن به مقصد برای آن ها بسیار با اهمیّت و دارای فواید زیادی باشد، اگر مجموع این سفر با رسیدن به مقصد با هم در نظر گرفته شود، مشکلات سفر و رفتن در جاده برای آن ها قابل تحمّل خواهد بود. اگر بنا باشد در این سفر فواید زیادی برای مسافران حاصل شود، مثلاً خانه وسیعی با امکانات رفاهی فراوان و مقدار قابل توجهّی پول و وسیله نقلیّه گران قیمت و امثال آن ها به آن ها بدهند و زندگی در آن مقصد برای این مسافران مطلوب تر و ارزشمندتر از زندگی در جای قبلی آن ها باشد، عقل انسانی او را به رفتن در جاده به سوی آن مقصد دعوت خواهد کرد و مشکلات سفر برای او قابل تحمّل خواهد بود، بالخصوص اگر بنا شود که هر کس در این سفر و در این جاده سختی های بیشتری دیده و مشکلات زیادتر را تحمّل کرده، پاداش بیشتری دریافت کند.

ما انسان ها در زندگی دنیوی حالت همان مسافران مذکور در این مثال را داریم. لازم است مجموع حیات انسانی را در نظر بگیریم که تشکیل شده از یک جاده و یک مقصد. این جاده گاهی به وسیله انسان هائی مقداری ناامن شده و موانعی در آن به وجود آمده و سیر در آن دقّت ها و مراقبت هائی را می طلبد. امّا در انتهای آن مقصدی با شکوه و عظمت و جلالت خاصی قرار دارد که فوق قدرت ادراک عادی انسانی است.

سختی های این جاده پاداش هائی با عظمت و مطلوبیّت فوق تصوّر به دنبال خواهد  داشت و در آن جا است که رضایت کامل خود را از خلقت خود و طی کردن جاده حیات احساس و اظهار خواهد کرد.

نکته دیگر این که قوانین خداوند و اجراء آن ها و احکام او فقط و فقط برای آسایش بنده های او است و ایجاد یک نوع زندگی توأم با سعادت  و آسایش،  و منظور دیگری از آن ها در کار نیست. خداوند نه نیازی به اطاعت بندگانش از او دارد و نه نگرانی و ضرری از نافرمانی آن ها! مثل این که یک طبیب که قصد معالجه عده ای مریض را دارد و علم و تجربه ای را که در طول زندگی علمی خود بدست آورده می خواهد در اختیار انسان ها ی مریض قرار دهد و آن ها از ناحیه معالجات او بهبودی بدست آورند و درد و رنج مریضی از آن ها جدا شود، و در عین حال برای کار و زحمت خود از این عده از افراد مریض دستمزدی هم نمی خواهد، حال آیا در این وضعیت صحیح است گفته شود که این طبیب خودش دستور می دهد و خودش اجرا می کند و امثال آن ها.

دستورات طبیب که یک وقت مشتمل بر ممنوعیت مریض از خوردن بعضی از غذاها و مصرف کردن بعضی داروها و مثلاً استراحت و ممنوعیت خروج از منزل و محرومیّت از بعضی خواسته های مریض است، تماماً به منظور معالجه مریض و شفا یافتن او و آسایش ناشی از آن می باشد.

دستورات خداوند به هر شکل و صورتی که باشد برای آسایش بنده ها و زندگی مطلوب آن ها است، این دستورات را نباید با مقرّرات و احکام حکومت ها و دولت ها و قدرت های اجتماعی و تاریخی و سیاسی و همچنین با دستورات پدر و مادرها که گاهی با انتقادها و ممنوعیّت های غیر حکیمانه همراه است و همچنین توصیه ها و تذکرات معلمان در مدارس، مقایسه کرد و یکسان در نظر گرفت.

خداوند عالم نه نیازی به اطاعت  بندگان دارد و نه از نافرمانی آن ها زیانی متوجّه او می شود همچنان که امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در ابتدای خطبه ای که مشتمل بر توصیف متّقین است، فرمود: «اما بعد- فان الله- سبحانه و تعالی- خلق الخلق حین خلقهم غنیّاً عن طاعتهم، آمناً من معصیتهم، لأنّه لا تضرّه معصیة من عصاه و لا تنفعه طاعة من اطاعه» (۱) یعنی پس از حمد و ثنای خداوند و صلوات و سلام بر پیامبر اکرم (ص) خداوند سبحان و متعال مخلوقات را آفرید در حالی که حین خلقت آن ها از اطاعتشان بی نیاز و از نافرمانی آن ها ایمن بود، به جهت این که معصیّت کسی که او را نافرمانی کند، ضرری به او نمی زند و اطاعت کسی که فرمانبردار اوست، نفعی به او نمی رساند.

الیاس کلانتری

پاورقی:

۱-نهج البلاغه خطبه ۱۹۳

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن