۸- آموزش های آسمانی

تفسیر فاتحه الکتاب*

 در بخش قبلی بحث فشرده ای در تفسیر آیه کریمه «بسم الله الرحمن الرحیم» بعمل آمد و حاصل بحث این بود که رحمت خداوند بی پایان و مستمر است،  واگر کسانی در دنیا دچار محرومیتی از بعضی جهات رحمت خداوند می شوند،این محرومیت از ناحیه موقعیت و وضعیت زندگی خود آنها است، و انسانها می توانند با ایجاد تغییراتی در موقعیت و وضعیت زندگی خود، محرومیت از رحمت واسعه خداوند را در زندگی خود، برطرف کنند.

 حال در مقام بهره برداری از معانی آیه کریمه و بحث در نتایج آن،لازم است یک موضوع عقیدتی و اخلاقی مهمی  هم مورد توجه قراربگیرد و آن اینکه وقتی خداوند دارای رحمت بی پایان است پس چرا عده زیادی از انسانها از آن رحمت بی انتها به مقدار بسیار ناچیزی در حد  غذا و آب و لباس و مسکن کوچک و حقیر و امثال آنها اکتفا می کنند، یعنی چرا میزان بهره مندی آن عده از انسانها از این رحمت  بی انتها و بی پایان،اندک و ناچیز است.

 همچنین وقتی رحمت خداوند مستمر است چرا عده ای انسانها در عالم آخرت بطور کامل از رحمت خدا محروم و دچار شقاوت و زندگی در جهنم می شوند؟! یعنی عامل این محرومیت برای اهل جهنم در عالم آخرت کدام است؟!

  یقیناً خداوند در اصل دوست دارد که همه مخلوقاتش از رحمت بی انتهای او   بهره مند شوند، چون خود او آنها را آفریده و ربوبیت مخلوقات را بعده خود گرفته است،او «رب العالمین» است! مثل اینکه یک انسان کریم و بزرگوار وقتی عده ای از انسانها را به یک مجلس مهمانی دعوت می کند،طبعاً پذیرایی از آنها مثل تهیه غذا و آب و آماده کردن مجلس مهمانی و وسایل آسایش مهمان ها، را بعهده می گیرد و متناسب با وسع خود و در حد معقول و متعارف از آنها پذیرایی می کند!

  همچنین وقتی یک مرد کریم و بزرگوار اقدام به ازدواج می کند تأمین وسایل معیشت و نیازهای همسرش را بعهده می گیرد، و اگر فرزندانی از این ازدواج متولد شدند، طبعاً آن مرد تأمین لوازم زندگی آنها را بعهده می گیرد، و اگر یک مرد بعنوان سرپرست یک خانواده با داشتن مال و دارائی و بطور کلی استطاعت، در تأمین معاش افراد خانواده اهمال کند، رفتار او قابل انتقاد و سرزنش عقلا خواهد بود.

  با توجه به این توضیحات می شود گفت بطور قطع و یقین پروردگار عالمیان امکان ندارد نسبت به وسایل معیشت مخلوقات خود بی اعتناء باشد. او هم دارای رحمت بی انتها است و هم دارای ملک بی انتها،ودارائی او هم هرگز نقصان پیدا نمی کند، پس بنابرین محرومیت بنده ها از وسایل و لوازم زندگی  در دنیا و همچنین در آخرت معلول عوامل دیگری خواهد بود. مثل اینکه وقتی یک انسان کریم و ثروتمند عده ای را به یک مجلس مهمانی دعوت می کند، و وسایل پذیرائی از مهمانها را تهیه و آنها را مورد تکریم قرار می دهد، او به وظایف اخلاقی خود عمل کرده است، و رفتار او با مهمانها قابل تحسین است!اما وقتی بعضی از مهمانها بجهت عدم حضور در مجلس و یا ابتلاء به نوعی بیماری نتوانند از بعضی غذاها استفاده کنند،میزبان مقصر محسوب نمی شود چون محرومیت آن عده از مهمانها از ناحیه موقعیت و وضعیت جسمی یا روحی خود آنها می باشد!

  سرانجام اینکه وقتی رحمت خداوند بی پایان است و دارائی و کَرَم او هم همینطور، پس بنده های او نباید به متاع ناچیز دنیا و امکانات محدود و اندک آن اکتفاء کنند و بلکه باید میزان بهرمندی از رحمت و دارائی بی پایان پروردگارشان را بالاتر ببرند و خود را در موقعیتی قرار بدهند که رحمت پروردگار و نعمت های عظیم او بصورت یک جریان دائمی در بیاید، یعنی استعداد ورود به زندگی در بهشت را پیدا کنند و در منازل  ابرار و در همسایگی پیامبران و اولیاء خاص خداوند زندگی کنند. و لازمه رسیدن به آن مقصد متعالی، ارتباط با علم خداوند از طریق آموزشهای پیامبران و عمل به راهنمایی آنها و حرکت درجاده زندگی حقیقی یعنی دنیا مطابق دستورات آنها است. واینکه باید «مجاری رحمت خداوند» را پیدا کنند و زندگی خود را به آنها متصل و مرتبط کنند.

 ۲ـ  «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» حمد به ثنا و مدح در مقابل فعل جمیل اختیاری گفته می شود (تفسیر المیزان) با این توضیح معنی آن با مدح و شکر متفاوت خواهد بود. مثلاً است تند رو و پرنده زیبا و گل خوشرنگ را مدح می کنند نه حمد.

 «ال» در حمد برای جنس یا استغراق است و در  مورد پروردگار عالمیان هر دو معنا صحیح است

«ربّ» به مالکی گفته می شود که امر مملوک خود را تدبیر می کند (المیزان)  گفته شده که این کلمه از «ربب» گرفته شده، و به معنی مالک مصلح و مربی است و به غیر خداوند عالم اطلاق نمی شود مگر به چیزی اضافه شود، مثل رب الدار. (۱)

  عالمین: جمع عالم به معنای موجود است و تمامی موجودات را شامل می شود، پس معنای آیه به این صورت خواهد بود؛ همه حمدها و یا جنس حمد مخصوص «الله» است که مالک و پرورش دهنده تمامی موجودات محسوب می شود.

  دراین آیه «توحید ربوبیت» الله ذکر شده است. توحید ربوبیت اساس و رکن اصلی دین توحیدی است! وهمه آموزشهای دیگر الهی نیز به نحوی با این موضوع بسیار مهم ارتباط دارد، و برعکس همه انواع شرک نیز از بی اعتنایی به این امر مهم یعنی بی اعتنایی به اساس و رکن اصلی دین توحیدی سرچشمه می گیرد

  توضیح اینکه: موحدان و مشرکان، هر دو گروه ذات«الله» راـ عّزوجلّ ـ بعنوان خالق موجودات قبول دارند،یعنی عموم مشرکان هم، به خلقت موجودات از ناحیه «الله» معترف هستند. اما اختلاف اصلی مشرکان با موحدان از اینجا آغاز می شود که مشرکان « الله» را فقط خالق موجودات می دانند و معتقدند که خود الله «رب» موجودات نیست، بلکه او تعدادی از مخلوقات برتر و کامل خود را عمدتاً از ملائکه وگاهی انسان و جن ـ برگزیده، و «ربوبیت» بخشی از عالم، یا نوعی از انواع را به هر کدام از آنها واگذار کرده است، و آن موجودات به عقیده مشرکان واسطه بین الله و انسانها هستند. و اینکه انسانهای عادی نمی توانند بطور مستقیم الله را عبادت کنند! و شایستگی این کار ـ یعنی پرستش و عبادت الله بطور مستقیم و بدون واسطه ـ را ندارند و بلکه موظف هستند این واسطه ها را عبادت کنند تا آنها عامل تقرب انسانها در پیشگاه الله باشند. این بود خلاصه عقاید مشرکان در مورد الله و ربّ های خیالی خودشان. به این عقیده مشرکان، در آیات قرآن به طور مکرر اشاره شده است. از جمله:

 الف: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيقُولُنَّ اللَّهُ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يعْلَمُونَ»(لقمان/۲۵) یعنی اگر از آنها ]مشرکان[ بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است؟! آنها به طور قطع خواهند گفت «الله»! به آنها بگو تمامی حمدها؛ مخصوص «الله» است، بلکه اکثر آنها نمی دانند. منظور این است که آنها یعنی مشرکان به خالقیت الله معترف هستند.

 ب: «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يؤْفَكُونَ»(العنکبوت/۶۱) یعنی اگر از آنها ]مشرکان[ بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و آفتاب و ماه را تسخیر کرده است، آنها به یقین خواهند گفت: «الله»! در این صورت آنها چگونه روی برمی گردانند؟. مراد این است که آنها چگونه موجود دیگری  را به عنوان ربّ خود می دانند و از توحید روی برمی گردانند

 ج: «أَلَا لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ يحْكُمُ بَينَهُمْ فِي مَا هُمْ فِيهِ يخْتَلِفُون»(الزمر/۳) یعنی برای خداست دین خالص (بدون شرک) و کسانیکه غیر او اولیائی را برای خدا انتخاب کردند، می گویند ما آنها (اولیای غیر از الله) را عبادت نمی کنیم، جز به این منظور که آنها عامل تقرب ما در پیشگاه خداوند باشند و ما را به او نزدیک کنند، و الله حکم خواهد کرد بین آنها و در آنچه که اختلاف می کردند.

  به ذکر این موارد از قرآن جهت اثبات مطلب مورد ادعا اکتفا می کنیم و جهت تکمیل بحث، بهتر است به نکته دیگری از عقاید مشرکان اشاره شود و آن اینکه ـ بطوریکه به آن اشاره شد ـ آنها عقیده دارند که الله، از مخلوقات کامل و برتر خود، تعدادی را انتخاب کرده و به عنوان ربّ به اداره امور موجودات گمارده است و این  ربّ ها در نظر آنها بیشتر، از جنس ملائکه بودند، و مشرکان چون آنها را ربّ خود می دانستند، پس طبعاً آنها را می پرستیدند. یعنی آنها را اله خود قرار می دادند و چون نسبت به آن ربّ ها و اله ها شیفتگی پیدا می کردند، در ذهن خود صورت ها و تمثال هایی می ساختند و آن صورت های خیالی را از سنگ و اشیای دیگر می تراشیدند تا با نگاه کردن به آنها به یاد ربّ های خود باشند و از تماشای آنها لذت ببرند و سرانجام به تدریج توجه به مجسمه های سنگی و غیر آنها، جای توجه به ربّ های مورد اعتقاد آنها را گرفت و عمدتاً خود آن مجسمه ها و تصویرها، مورد توجه و پرستش قرار گرفتند.

20- آموزش های آسمانی، تفسیر سوره علق
بخوانید

 در مورد عقاید مشرکان در تفسیر المیزان  آمده است: (۲)  «حجج ساطعة علی توحیده تعالی فی الربوبیة یامر نبیّه صلّی الله علیه و آله با قامتها علی المشرکین و هی ثلاث حجج مرتبة بحسب الدقة و المتان …» یعنی: حجت های درخشانی در این آیات بر توحید الله در ربوبیت وجود دارد که خداوند به پیامبرش دستور می دهد تا آنها را علیه مشرکان اقامه کند و آنها سه تا حجت (دلیل برهانی) هستند که با دقت و متانت مرتب، مرتبط و مستقل شده اند، اما حجت اول از طریقی وارد شده است که بت پرستان و مشرکان آن را معتبر می دانستند! چون آنها، ارباب اصنام، (رب های اصلی توهمی خود) را با ستایش اصنام (مجسمه ها و تصویرها) می پرستیدند؛ به تصور اینکه آن رب ها تدبیر عالم را به عهده دارند و هر یک از آنها را عبادت می کردند به جهت اینکه بعضی از امور زندگی آنها (بت پرستان) را به دست دارند، تا آنها از پرستندگان خود راضی شوند و از برکات خود بر آنها فرو ریزند، یا آنها را از حوادث و خطرهای احتمالی ایمنی بخشند و آنها را مورد خشم و عقوبت خود قرار ندهند! همچنانکه ساکنان سواحل، «ربّ دریا» را می پرستیدند و کوه نشینان و اهل بیابان و اهل علوم و صنایع و اهل جنگ ها و غارت ها هر کدام موجودی را می پرستیدند که تدبیری مناسب با امور خاص آنها را به دست داشتند ـ به نظر و عقیده بت پرستان ـ تا با این پرستش آن رب مورد نظر از آنها راضی شود و برکات خود را بر بت پرستان فرو ریزد یا غضب خود را از آنها نگاه دارد.

و محصل دلیل (حجت) این است که: تدبیر عالم انسانی و سایر موجودات در مجموع و به طور کامل و از همه جهت، قیام به «الله» دارد (چون خالق موجودات حتی طبق عقاید مشرکان فقط اوست)؛ طبق آنچه که به آن اعتراف دارند؛ پس واجب است که به توحید الله در ربوبیت پایبند باشند و جز او را نپرستند.(۳)

 قرآن مجید – که حاوی آموزش های دین توحیدی است – به این موضوع بسیار مهم به طور کامل عنایت کرده و در چندین مورد، احتجاجاتی علیه عقاید مشرکان در این زمینه یعنی اثبات «توحید ربوبیت» الله آورده است. از نظر قرآن مجید، «خلقت» و «ربوبیت» موجودات یک حقیقت بیش نیست و نمی توان ربوبیّت را از خلقت جدا کرد. از نظر قرآن به همان دلیلی که «الله» خالق موجودات است، طبعاً رب موجودات هم هست و چون مشرکان، خلقت موجودات را از ناحیه الله می دانند، پس اعتقادشان به اینکه موجودی غیر از الله، «ربّ» موجودات و یا نوعی از آنها باشد، باطل خواهد بود؛ چراکه خالق و رب هر دو مساوی هم هستند و رب همان خالق است.

 دلیل این مطلب این است که اگر حقیقت ربوبیت را مورد توجه قرار دهیم، خواهیم دید که ربوبیت در حقیقت همان «خلقت های متوالی» است؛ یعنی موجودات عالم، «آن به آن» خلقت جدیدی می یابند و خلقت آنها استمراری است؛ پس در واقع رب همان خالق است که آن به آن و به طور پی در پی به موجودات خلقت جدید افاضه می کند؛ اما در نظر عامیانه و غیر دقیق، انسانها این استمرار در خلقت را نمی بینند و به آن توجهی نمی کنند، پس خلقت را یک حقیقت و ربوبیّت را حقیقت دیگری می پندارند.

 توضیح اینکه به موجودات عالم هر آن از طرف الله خلقت جدیدی افاضه می شود و خلقت به صورت آن به آن ادامه می یابد و این خلقت مستمر همان ربوبیّت است، با این وصف اگر موجودی قدرت خالقیت نداشته باشد پس قدرت ربوبیّت هم نخواهد داشت و خود مشرکان معتقدند که هیچ یک از بت ها و هیچ موجودی غیر الله خالقیتی ندارد. پس طبق چنین عقیده ای هیچ موجودی غیر از الله ربوبیت  هم نخواهد داشت.

برای روشن شدن این موضوع مثالی می آوریم؛ اگر به یک عدد سیب بزرگ و رسیده روی یک درخت توجه کنیم و موقعیت فعلی و موقعیت چندماه قبل آن را در نظر بگیریم، خواهیم دید این دو موقعیت و دو وضعیت، از جهات مختلفی با هم متفاوت هستند. مثلاً در شرایط فعلی وزن این یک عدد سیب به فرض دویست گرم است اما چند ماه قبل همین سیب دویست گرمی، یک گرم بیشتر وزن نداشت. حال در این چند ماه یکصد و نود و نه گرم به وزن آن اضافه شده، یعنی این مقدار ماده زمینی که دارای روح نباتی است، روی شاخه درخت به وجود آمده است. در واقع مقداری از عناصر و مواد موجود در زمین مثل مقداری خاک و یا موادی از آن و مقداری آب یا گازهای موجود در هوا با هم ترکیب شده و تبدیل به میوه سیب شده است. یعنی مواد فاقد روح و حیات، مثل خاک و آب و هوا به موجود دارای روح نباتی تبدیل شده اند؛ پس طبعاً این دگرگونی احتیاج به خالق دارد. بی گمان تبدیل خاک و آب به میوه زنده که دارای فعالیت حیاتی است، نه خاصیت خاک را دارد و نه آب را و نه هوا را، یعنی به این مواد خاصیت جدیدی افاضه شده که قبلاً در آنها موجود نبوده است، پس این پدیده احتیاج به خالق دارد!.

اما چون این تغییرات و خلقت به صورت یکباره انجام نگرفته است، یعنی در آن واحد یا یک ساعت و یک دقیقه یک عدد سیب یک گرمی به دویست گرم تبدیل نشده است؛ بلکه این تغییرات، آن به آن و به صورت مستمر صورت گرفته است. لذا این پدیده آن به آن احتیاج به خالق دارد. با این توضیح نیاز همیشگی و مستمر پدیده ها به خالق اثبات می شود، یعنی موجودات به طور مستمر احتیاج به خلقت جدیدی دارند و همین خلقت استمراری حقیقیت ربوبیت را تشکیل می دهد.

 در این مثال غیر از وزن آن یک عدد سیب، خواص دیگر آن مثل رنگ و طعم و غیر آن نیز به همین صورت است و این تغییرات احتیاج به خالق به طور مستمر دارد. در واقع اگر طعم این میوه در ابتدا تلخ و یا ترش بود و حال طعم آن تغییر یافته و شیرین شده است، طبعاً خلقت جدیدی به آن اعطا شده که البته این کار هم در همان آغاز و در آن واحد، انجام نگرفته است. پس استمرار در تغییرات یک پدیده، نیاز مستمر به خالق و خلقت های جدید دارد.

 حال در تحلیل این موضوع و در توجه دقیق به آن، هیچ جایی برای دخالت غیر الله در آن باقی نمی ماند، یعنی هیچ بت پرستی نخواهد توانست دلیلی بیاورد بر اینکه فلان بت کاری کرده است که یک عدد سیب تلخ یک گرمی، بعد از چندماه به یک سیب شیرین دویست گرمی تبدیل شود!! همچنین هیچ بت پرستی نخواهد توانست دلیلی بیاورد بر اینکه خلقت این سیب در آغاز به دست الله انجام گرفته و بعد ها ربوبیت آن یعنی خلقت های مستمر بعدی از ناحیه بت ها انجام گرفته!  چون در آن صورت بت ها باید قدرت خالقیت داشته باشند و این چیزی است که بت پرستان هم آن را قبول ندارند و به آن معتقد نیستند.

 با این توضیح روشن می شود که تنها موجودی قدرت ربوبیت عالمیان را خواهد داشت، که قدرت خالقیت داشته باشد و او جز الله نخواهد بود. و این که الله، هم «خالق» موجودات است و هم ربّ آنها!

علت اختصاص  حمد برای الله

در این آیه «حمد» اختصاص به الله یافته به طوری که هیچ موجود دیگری بهره ای از آن نخواهد داشت و گفته شد «حمد» عبارت است از ستایش در مقابل فعل اختیاری حَسَن و آن غیر از «مدح» خواهد بود که شامل انسان و غیر انسان هم می شود. حال در اینجا سؤالی مطرح می شود و آن اینکه: مگر از یک انسان و یا موجود دیگری هیچ عمل خوب اختیاری صادر نمی شود که در نتیجه بتوان او را حمد کرد؟! در جواب باید گفت که در دیدگاه دین توحیدی «فاعلیت حقیقی و استقلالی» اختصاص به الله دارد و فاعلیت موجودات دیگر  (یعنی مخلوقات الله اعم از انسان و غیر آن) فاعلیت «تَبَعی» است. یعنی موجودات، هم اصل وجود خود و هم آثار آن را از جمله قدرت بر فاعلیت را از الله دریافت می کنند. بنابراین اگر یک فعل جمیل اختیاری از موجودی صادر شود، باز هم آن فعل به طور حقیقی و استقلالی به الله نسبت داده می شود. یعنی در عین اینکه یک فعل را به فاعل آن نسبت می دهند، همان فعل به طور حقیقی به الله هم نسبت داده می شود. البته این دو نوع فاعلیت مثل هم نیستند ، چون در آن صورت مخلوق مثل خالق خواهد بود و این هم محال است!. در مورد حقیقت انتساب افعال به الله و این دو نوع فاعلیت را در آیات بعدی این سوره به خواست خداوند  مورد بحث مفصلی قرار خواهیم داد

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۳/۲۱

پاورقی ها:

۱ـ البیان فی علوم القرآن، سید، ابوالقاسم خوئی

۲ـ المیزان ، تفسیر سوره یونس آیات ۳۱ تا ۳۶

۳ـ المیزان فی تفسیر القرآن ، علامه طباطبایی ، دارالکتب الااسلامیه ج ۱۰ ص۴۸

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن