کلام ایام ـ ۵۰۴، آموزشهای دین خدا در سیره و کلام امام رضا (علیه السلام )

بخش پنجم*

کلیات*

  • خدای سبحان نظام حیات انسانها را از ناحیه اسکان یکی از سفرای خود در زمین حفظ می کند.
  • اگر فرضاً چند روز بطور به هم پیوسته، نور و حرارت خورشید بطورکامل از زمین قطع شود حیات موجودات زنده از بین می رود.
  • ربوبیت و مدیریت عالم و فضای زندگی انسانها دائماً بصورت قانونمند جریان می یابد.
  • منشأ سنت ها و قوانین تکوینی حاکم بر عالم اسماء و صفات ذات قدوس الله است.
  • ازدیاد نعمت های خدای حکیم در اثر شکر بندگان یکی از سنت های تغییرناپذیر اوست.
  • ازدیاد نعمت های خدای حکیم در اثر انفاق مال به نیازمندان سنت دیگری از جانب اوست.
  • مراد از قرض دادن به خدا چیست؟
  • ازدیاد چندین برابر عطایای خدای غنی کریم به بندگان دراثر انفاق مال در راه خدا.
  • کلام رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ از آنچه در شب معراج درباره جریان انفاق و امساک مشاهده فرمود.
  • کلام دو تا از ملائکه درباره اهل انفاق و اهل امساک.
  • کلامی از امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ درباره تجارت با خدا.
  • معنی استغفار ملائکه برای اهل ایمان.
  • دعای ملائکه حاملان عرش برای اهل ایمان.

** * * * * * * **

در بخش قبلی بحث در توضیح و تحلیل نقش امام معصوم ـ علیه السلام ـ در زمین و در نظام خلقت انسانها منتهی شد به این موضوع که امکان دارد حیات انسانها در تمام زمین از ناحیه عوامل شناخته شده طبیعی و یا نظائر آنها و یا عوامل ناشناخته ای نابود شود. اما خدای سبحان نظام حیات انسانها را از ناحیه اسکان یکی از سفرای خود، یعنی صاحبان مقام نبوت یا رسالت یا امامت، حفظ می کند ونقش صاحبان این مقامات و بطور کلی «حجت های خدا» در زندگی انسانها بر روی زمین در حدی است که در صورت فقدان فردی از صاحبان مقام امامت، زمین در هم می ریزد و اهل خودش را فرو می برد و حیات انسانی در روی آن متوقف می شود.

در ادامه این بحث عرض می کنیم: با توجه به این نکته که حیات میلیاردها انسان و چندین برابر تعداد آنها از سایر جانداران و چندین و چند برابر همه آنها گیاهان و درختان، به نور و حرارت آفتاب وابسته است و اگر فرضاً چند روز بطور به هم پیوسته نور و حرارت خورشید بطور کامل از زمین قطع شود، حیات موجودات زنده در آن بطور یقین از بین می رود، باور کردن موضوع نقش حضور یک موجود بسیار متعالی یعنی سفیر خدای سبحان در بین مردم چه مشکلی خواهد داشت؟ در حالیکه آفتاب پدیده ای است از نوع جماد یعنی: پائین ترین نوع از موجودات، اما حجت خدا و امام معصوم ـ متعالی ترین مخلوق خدای سبحان در هر زمانی است و دارای فضائل و عظمت های فوق حد ادراکات عادی انسانی!

به بیان دیگر می شود گفت که اراده خدای تعالی و مشیت او درباره حیات جسمانی انسانها و موجودات دیگری مثل جانداران و نباتات از طریق نور و حرارت آفتاب و بعضی مواد موجود در اطراف زمین مثل گاز اکسیژن جریان می یابد و حیات روحی همین موجود یعنی انسان از طریق وجود حجت های خدا و صاحبان مقام امامت برقرار می شود و استمرار می یابد. و همچنانکه با از بین رفتن نور و حرارت خورشید در زمانی معین و مثلاً نبودن گاز اکسیژن در عرض چند دقیقه حیات مادی او قطع می شود و از بین می رود، با قطع ارتباط روحی او چه از انواع شناخته شده و چه ناشناخته هم، حیات او از بین می رود و بلکه نظام حیات در روی زمین متلاشی می شود و از بین می رود!

آنچه ذکر شد، درباره اصل امکان از بین رفتن حیات در روی زمین و یا حداقل حیات انسانی در آن و در هم ریختن نظام حیات بود، اما حکمت ها و علل آن و چگونگی آن و مسائل مربوط به آنها را در همین نوشتار و ادامه آن بصورت بیان چند نکته مورد بحث قرار می دهیم:

یکم: ربوبیت و مدیریت عالم و فضای زندگی انسانها بصورت قانونمند جریان می یابد و سنت های تغییرناپذیری از طرف خدای سبحان بر عالم حاکم است. منشأ این سنت ها و قوانین اسماء و صفات ذات قدوس «الله» ـ عزّوجل ـ مثل علم و قدرت و فضل و رحمت و دیگر اسماء حسنی می باشد. میزان بهره مندی انسانها از نعمت های پروردگار عالمیان متناسب با میزان آشنائی آنها با «سنت الله» ها و توجه به آنها و رفتارهای متناسب با آنها می باشد.

دوم: انسانها نیازهای اجتناب ناپذیر دائمی به شناختن این سنت ها دارند و در صورت بی اطلاعی از آنها و یا بی اعتنائی به آنها و اهمال و غفلت درباره آنها مبتلا به محرومیت ها و محدودیت ها و سختی ها و مشقت ها خواهند شد.

بعنوان مثال: یکی از سنت های برقرار در عالم و در فضای زندگی انسانها، ازدیاد نعمت های خدا بر آنها در اثر شکر می باشد و یکی دیگر از آنها ازدیاد نعمت ها و الطاف و برکات خدای غنی کریم و علیم حکیم بر آنها در اثر انفاق است! پس اگر عده ای از انسانها بصورت جمعی و در یک جامعه و یا در جهاتی بصورت فردی مطابق این سنت ها رفتار کردند، از نعمت ها و رفاه بیشتری بهره مند خواهند شد و در غیر این صورت مبتلا به فقرها و مشقت ها خواهند گردید و برقراری این نوع سنت های مبارک و نزول رحمت گسترده خداوند و ازدیاد ثروت و دارائی آنها و تبدیل دارائی های آنها به نعمت ها، و یا برعکس کم شدن بهره مندی انسانها ویا قطع مواردی از رحمت و نعمت خدا در فضای زندگی آنها از قوانین و جریانهای تغییرناپذیر در فضای زندگی انسانها می باشد.

سنت فوق الذکر در قرآن مجید و در دیگر آموزشهای دین توحیدی با صراحت بیان شده است. بعنوان نمونه:

« وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ »(ابراهیم/۷) یعنی: و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد، که اگر شکر کردید، حتماً [و بدون شک] بر شما می افزایم و اگر کفر ورزیدید، همانا عذاب من شدید است.

در این آیه کریمه یکی از سنت های خدای سبحان و یا اگر تفکیکی انجام بگیرد می شود گفت دو تا از سنتهای او ذکر شده است و آن دو عبارتند از:

اولاً: ازدیاد عطایای خدای سبحان به بنده ها در اثر شکر آنها.

ثانیاً: محروم کردن آنها در اثر کفر و یا عذاب آنها از نوع قطع نعمت ها و عطایا.

جالب توجه است که در آیه کریمه به بیان اصل این سنت و یا این دو سنت اکتفاء نشده وبلکه فرمود: پروردگارتان آن را اعلام نمود! یعنی ازناحیه رحمت و برکت او به برقراری این سنت اکتفاء نشده بلکه برقراری آن را  بصورت آشکار اعلام فرموده است تا انسانها نسبت به آن علم و اطلاع پیدا کنند یعنی فرمود « وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ »

«شکر» یعنی: آشکار کردن، که غالباً مقابل «کفر» قرار می گیرد، یعنی پنهان کردن. و در معارف دینی این کلمه به معنی آشکار کردن ارتباط یک «نعمت» با پروردگار عالمیان یعنی «منعم» به کار می رود و مراد از آن توجه به نعمت و انتقال توجه به صاحب نعمت و عطا کننده آن یعنی پرورگار عالمیان است. حال چه شکر به زبان جاری شود و چه بصورت توجه قلبی انجام بگیرد و چه توجه قلبی همراه با اظهار آن در کلام باشد و چه بصورت عمل و رفتار از انسان صادر شود.

همچنین و بعنوان بیان سنت دیگری در این زمینه می فرماید:

« مَنْ ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللَّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ » (البقره/۲۴۵) یعنی: کیست آنکه به الله قرض بدهد، قرضی نیکو [و زیبا]، پس او [الله] آن را چند برابر کند، و الله محدود می کند[اموال و دارائی انسان ها را ] و گشایش می دهد و به سوی او برمی گردید.

 منظور از قرض دادن به الله، انفاق مال در راه اوست مثل کمک به فقرا و هدیه به بستگان و دوستان مجموعاً هزینه کردن مال در راه خدا و برای کسب رضایت او. آیه کریمه متذکر این حقیقت شده است که انفاق مال در راه خدا سبب افزایش چندین و چند برابر مال و دارائی انسان می شود و این یکی از سنت های خدای سبحان است که در عالم برقرار است. یعنی ازدیاد مال و دارائی از طرف خدای غنی کریم برای انفاق مال از طرف بنده.

همچنین خدای سبحان در کتاب آسمانی می فرماید:

« مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ  وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ » (البقره/۲۶۱) یعنی: مَثَل آنان که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، مَثَل دانه ای است که هفت سنبل برویاند و در هر سنبلی صد دانه باشد و الله برای هر کسی که مشیتش تعلق بگیرد چند برابر می افزاید و الله وسعت بخش داناست.

در این آیه کریمه هم ، خدای سبحان متذکر یکی از سنتهای خود شده و این همان سنتی است که به آن اشاره ای شد،  یعنی: اعطای نعمت زیاد در مقابل انفاق مال از طرف بنده، آن هم چندین برابر.

پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ هم بطور مکرر متذکر این سنت الله برقرار در عالم شده و انسانها را از این طریق به انفاق مال در راه خدا و کمک به نیازمندان ترغیب فرموده، از جمله در بیان حوادث سفر آسمانی خود یعنی «معراج» فرمود:

«و دو مَلَک را دیدم که در آسمان ندا می کردند، یکی از آن دو می گفت: الّلهُمَّ اَعطِ کُلَّ مُنفِقٍ خَلَفاً » یعنی: پروردگارا به همه انفاق کننده ها عوض بده و جایگزین کن. «و دیگری می گفت: اَلّلهُمَّ اَعطِ کُلِّ مُمسکٍ تَلَفاً » یعنی: پروردگارا به هر اهل امساک [ و بخیل که از انفاق ماه در راه خدا خودداری می کند] تلف مال نصیب کن، یعنی اموال این قبیل انسانها را از بین ببر.(۱)

کلام ایّام - 47، ولادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
بخوانید

لازم به ذکر است که دعای ملائکه صرفاً صورت لفظی، آن هم به معنای متعارف دنیوی ندارد، بلکه حاکی از برقراری یک سنت الهی می باشد که در عالم جریان دارد، یعنی دعای آن دو مَلَک که پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ نقل فرموده، حاکی از برقراری جریان دو قانون و سنت مقابل هم در نظام خلقت و ربوبیت ذات قدوس الله می باشد و آن اینکه انفاق مال از طرف انسانها، جایگزین و پاداش پروردگار و ازدیاد مال و دارائی را بدنبال دارد ودر جهت مقابل امساک انسانها از مال خود منتهی به تلف شدن مال و از بین رفتن و یا بی ثمر شدن آن خواهد شد.

امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ هم در همین زمینه فرمود:

« إذَا أَمْلَقْتُمْ فَتَاجِرُوا اللّهَ بِالصَّدَقَةِ »(۲) یعنی: وقتی فقیر شدید، با خدا تجارت کنید، از طریق صدقه. یعنی: صدقه ( انفاق ماه در راه خدا) موجب اعطاء مال زیاد و چندین برابر از طرف خدای غنی کریم خواهد شد و سبب برطرف شدن فقر اهل انفاق.

جالب توجه است که غالباً انفاق مال از ثروتمندان و اغنیاء مورد انتظار است، اما امام امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ مبتلایان به فقر را هم به این کار تشویق و ترغیب میکند، اگرچه انفاق اندک باشد. و این رفتار آثار مبارکی در زندگی انسان خواهد داشت و یکی از آن آثار، از بین رفتن فقر شخص خواهد شد.

همچنین امام ـ علیه السلام ـ فرمود:

« اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ »(۳) یعنی رزق را با صدقه دادن برای خود نازل کنید. در کلام شریف صدقه یعنی: انفاق مال در راه خدا سبب نزول رزق مثل باران معرفی شده است. قابل تذکر است که مراد از صدقه، هر نوع انفاق است اعم از زکات واجب شرعی، یا انفاقات مستحبی.

سوم : خدای سبحان در عالم خلقت و ربوبیت نظامی مبتنی بر اسباب و مسببات برقرار کرده است و موجوداتی در نظام عالم عهده دار اجرای اراده ها و مشیت عمومی آن ذات قدوس هستند. و در رأس آن موجودات و قبل از همه آنها موجوداتی بنام «ملائکه» قرار دارند. آنها کارگزاران عالم خلقت و ربوبیت و مجریان اراده الله هستند. بعضی از آنها دارای قدرتهای عظیم و حیطه فعالیت وسیعی هستند. در آیات زیادی از قرآن مجید به اصل وجود ملائکه و به موقعیت آنها و نقش آنها در نظام عالم و برقراری نظام زندگی انسانها اشاراتی شده است. بعنوان نمونه چند مورد از آیات کریمه را در این زمینه ذکر می کنیم:

۱ـ « وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ » (البقره/۱۷۷) یعنی: و بلکه نیکی [عمل] کسانی است که ایمان بیاورند به الله و زندگی اخروی و ملائکه و کتاب آسمانی و پیامبران.

در آیه کریمه ایمان به وجود ملائکه در ردیف ایمان به الله و زندگی اخروی و کتابهای آسمانی و پیامبران ذکر شده است. و بطور ضمنی تذکری در آن درباره موقعیت بسیار رفیع و مهم آن موجودات به کار رفته است. یعنی ذکر موضوع ایمان به وجود ملائکه و یا ارتباط آنها با زندگی انسان در ردیف اصول عقاید دین توحیدی، حاکی از ضرورت علم به اصل وجود آنها و همچنین ارتباط آنها با زندگی انسانها می باشد.

۲ـ « اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ » (الحج/۷۵) یعنی: الله از ملائکه و از انسانها رسولانی برمی گزیند، همانا الله شنوا و بینا است.

در این آیه هم به اصل موضوع انتخاب و برگزیدن ملائکه بعنوان رسولانی اشاره شده، همچنانکه از انسانها نیز رسولانی، یعنی پیامبرانی برای ارشاد و هدایت انسانها و رساندن پیامهای خدای سبحان به آنها برگزیده می شوند. اما در این آیه کریمه به نوع مأموریت ملائکه و هدف از گزینش آنها تصریحی وجود ندارد.

۳ـ « يُنَزِّلُ الْمَلَائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَىٰ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ »(النحل/۲) یعنی: او ملائکه را با روح از امر خود نازل می کند، تا آنها به انسانها هشدار بدهند که او [ خدای سبحان] می فرماید: معبودی جز من وجود ندارد، پس ملتزم تقوا برای من بشوید.

در این آیه کریمه به اصل موضوع نزول ملائکه به عالم انسانها و فضای زندگی آنها تصریح شده و اشاره ای هم در آن وجود دارد به موضوع مأموریت آنها در مورد انسانها که عبارت است از آموزشی برای آنها درباره توحید ذات قدوس الله و انحصار «الوهیت» در ذات قدوس او.

حال یا این هشدار و آموزش از طریق پیامبران خدا و انتقال وحی او به آنها تحقق می یابد و دراین صورت ملائکه واسطه انتقال وحی بر پیامبران موردنظر می باشند و یا آنها یعنی ملائکه الهاماتی در ارتباط با توحید به قلوب انسانها دارند و این موضوع در آیه کریمه امکان دارد موردنظر باشد.

۴ـ « وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَٰنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ ـ لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ » (الانبیاء/۲۶ ـ ۲۷) یعنی: و گفتند [بت پرستان] بلکه آنها [ملائکه] بندگانی تکریم شده [محترم و گرامی و ارجمند] هستند ـ به قول [کلام و دستور] او سبقت نمی گیرند و به امر او عمل می کنند.

در این دو آیه توصیفی از ملائکه به میان آمده و ردّی بر نظر مشرکان که ملائکه را فرزندان خدا می نامیدند [تصور می کردند] و خدای سبحان آنها را بندگانی گرامی و صاحبان کرامت نامیده و اینکه آنها مطیع خالص پروردگار عالمیان هستند و امر او را اجراء می کنند.

۵ـ « الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ » (غافر/۷) یعنی: آنهائی که عرش را حمل می کنند [از ملائکه] و آنان که حول عرش هستند، پروردگارشان را تسبیح به حمد می کنند وبه او ایمان می آورند، وبرای مؤمنان استغفار می کنند. آنها می گویند: پروردگارا علم و رحمت تو بر همه چیز احاطه یافته، پس توبه کنندگان و پیروان راه خودت را مورد غفران قرار بده و آنها را از عذاب جهنم حفظ بفرما.

« در این آیه گفته شده: آنهائی که عرش را حمل می کنند! و تصریحی به نوع آن موجودات نشده و البته مراد گروهی از ملائکه هستند که یا بجهت قطعی و آشکار بودن موضوع تصریحی  به نوع آنها نشده و یا بجهت اینکه موضوع اصلی و محوری آیه بطور خالص و کامل مورد توجه قرار بگیرد و یا علاوه بر ملائکه امکان دارد موجودات دیگری هم مثل بعضی از پیامبران از حاملان عرش باشند و یا هر علت دیگری. اما از قرائن موجود در آیه کریمه و بعضی از آیات دیگر بطور آشکار بر می آید که موجودات مورد نظر و مورد بحث، از ملائکه هستند، یعنی ملائکه حاملان عرش.

 در آیه دیگری از قرآن هم این موضوع بصورتی شبیه به همین آیه ذکر شده، إلا اینکه قرینه آشکارتری در آن برای«مَلَک» بودن«حاملان عرش» وجود دارد. بطوریکه می فرماید:

«وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يوْمَئِذٍ ثَمَانِيةٌ»(الحاقة/۱۷) یعنی: ملائکه در آن روز در اطراف آسمان هستند و عرش پروردگارت را آن روز هشت نفر فوق[ بالاتر از خود یا بالای سر] خود حمل می کنند.

کلمه مَلَک هم به واحد و هم به جمع اطلاق می شود و اینجا مراد جمع است (المیزان فی تفسیرالقران).

«وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِي بَينَهُمْ بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» (الزمر/۷۵) یعنی: و می بینی(خواهی دید) ملائکه را که اطراف عرش را احاطه کرده اند و در حال تسبیح[ پروردگارشان] با حمد هستند[ تسبیح به حمد] و میانشان به حق داوری می شود و گفته می شود حمد مخصوص الله پروردگار عالمیان است.

ملائکه حاملان عرش از مقرب ترین ملائکه هستند و دارای قدرت و اختیارات عظیمی در عالم. در آیه کریمه اصلی مورد بحث( سوره غافر آیه ۷) علاوه بر ملائکه حاملان عرش، به گروه دیگری از ملائکه هم اشاره شده و آنها اطراف عرش قرار دارند و آنها هم در مرتبه دیگری، از «ملائکه مقرب» می‌باشند.

حاصل بحث اینکه گروهی از ملائکه مقرب و قدرتمند که حامل عرش هستند و گروه دیگری از آنها که اطراف آن هستند  بطور مستمر و در حال فعلی هم به اعمالی اشتغال دارند که آن اعمال ارتباطی هم با زندگی انسانها دارد آنها بطور مستمر برای اهل ایمان استغفار می کنند.»(۴)

قبلاً و در بعضی از مقالات گفته شد که فعالیت ملائکه حاملان عرش به صورت «استغفار برای اهل ایمان» و دعا و درخواست رحمت بر آنها صورت استمرار دارد. همچنین گفته شد که دعای ملائکه دعای حقیقی است و اثر قطعی در زندگی انسانها دارد و دعای لفظی ویا صرفاً لفظی از نوع متداول بین عموم انسانها نیست.

مجموعاً می شود گفت که گروه موردبحث از ملائکه بطور دائم فعالیتی دارند که نتیجه آن فعالیت، از بین رفتن آثار گناهان اهل ایمان و پاک شدن وجود آنها از آن آثار نامطلوب و منفور می شود.

ما باز هم جهت رعایت اختصار در مقالات، به این مقدار از بحث در زمینه فوق اکتفاء می کنیم و ادامه بحث را به بخش بعدی از مقاله موکول می کنیم، ان شاء الله تعالی.

الیاس کلانتری

۱۴۰۱/۳/۳۱

پاورقی ها:

۱ـ المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبائی تفسیر آیه اول سوره اسراء، بخش بحث روائی مربوط به آیه کریمه

۲ـ نهج البلاغه، بخش حکمت ها، حکمت شماره ـ ۲۵۸

۳ـ همان، حکمت شماره ـ ۱۳۷

۴ـ وبسایت حکمت طریف، کلام ایام ـ ۴۲۵ ـ ملائکه عرشی و استغفار آنها برای اهل ایمان.

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن