کلام ایام – ۲۴۲، عید غدیر، عید اکمال دین و اتمام نعمت خداوند

بخش دومindex

*به آنچه از معارف دین خدا توسط پیامبران به انسانها عرضه شده «شریعت» گفته می شود.

*دین خدا یکی بیش نیست و آنچه به پیامبران نسبت داده می شود شریعت است.

*دین خدا قابل نسخ نیست اما شریعتها قابل نسخ هستند.

*شریعت ها(و به اصطلاح ادیان آسمانی) تفاوت و اختلاف ذاتی با یکدیگر ندارند.

* تفاوت شریعت های مختلف مثل تفاوت مقاطع مختلف تحصیلی است.

*اسلام صورت کامل دین خدا و مرتبه تکامل یافته شریعت های پیامبران است.

* انسانها تا چه زمانی به رهبران آسمانی و حضور آنها احتیاج دارند.

* ایمان و تقوا عامل باز شدن درهای برکات به روی انسانها می شود.

*معنی حقیقی و کامل ایمان درکلام امیر المؤمنین علی (علیه السلام)

*نقش قوه عقل و بطورکلی تعقل در زندگی انسانها کدام است.

*عناصر تشکیل دهنده این نظریه که کتاب خدا برای زندگی دینی  کفایت می کند کدامند.

*چرا با وجود قوه عقل وامکان تعقل در انسانها و تحولات عظیم علمی در زمان ما، روز به روز مشقت ها و محرومیتها ومشکلات زندگی انسانها بیشتر می شود.

*محصول علوم و پیشرفت های مختلف در کجا مصرف می شود؟!

* * * * * * *

در بخش قبلی از این مقالات تعریفی از «شریعت » و «دین» بعمل آمد و گفته شد که دین خدا یکی بیش نیست و همه پیامبران خدا انسانها را به همان دین واحد دعوت کرده اند! و معارف دین خدا به تدریج توسط پیامبران به انسانها عرضه شده و به آنچه از معارف دین خدا  توسط پیامبران آورده شده، «شریعت» گفته می شود. پس دین واحد آسمانی یعنی دین خدا برای همه انسانها است و قابل نسخ نیست، اما شریعتها قابل نسخ می باشند، چون هریک از شریعتها مشتمل برمعارف شریعت قبل و مشتمل بر احکام تغییر ناپذیر خداوند است و با آمدن شریعت کاملتر، شریعت قبلی نسخ می شود و شریعت جدید تکامل یافته، جای آن را می گیرد! و این سیر تحولی ادامه یافته  تا زمان بعثت آخرین پیامبر خدا، یعنی حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و با بعثت آن حضرت و نزول آخرین کتاب آسمانی که مشتمل بر تمام آموزش ها و معارف و احکام دینی است، جریان نزول شریعت ها و اصول آموزش های آسمانی و نزول وحی به مرحله کمال رسیده است.(۱)

انسانها تا چه زمانی به رهبران آسمانی احتیاج دارند

ظهور و به جریان افتادن آثار و برکات دین خدا و علوم بکار رفته در آن احتیاج به زمینه ای دارد که بی توجهی به آن، منشأ ابتلاء به گرفتاری ها و خسرانی عظیم و موجب محرومیت عموم انسانها در مرتبه ای و افراد جامعه دینی در مرتبه دیگری خواهد شد؛ و قابل اثبات است که عمده مشقت ها و محرومیت ها و درد و رنج انسانها در جوامع مختلف به این موضوع ارتباط دارد! و آن عبارت است از:

 

« موضوع نیاز انسانها به رهبران آسمانی»

غفلت از این موضوع عامل اصلی، یا یکی از عوامل اصلی محرومیت های انسانها از آسایش و رفاه و برکات دین آسمانی و علوم به کار رفته در آن است. این موضوع شبیه به مطلبی است که در بعضی از مقالات قبلی در مورد محرومیت انسانها از برکات آسمانی و زمینی ذکر شد و ریشه بحث هم در آیاتی از قرآن قرار دارد. خداوند می فرماید:

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يكْسِبُونَ» (الأعراف/۹۶) یعنی: اگر اهل قریه ها ایمان می آوردند و ملتزم تقوا می شدند، قطعاً درهای برکات را از آسمان و زمین به روی آنها باز می کردیم، ولی تکذیب کردند، پس آنها را بجهت اعمالشان گرفتیم. پس بلحاظ این آیه کریمه امکان جریان یافتن برکات خداوند از آسمان و زمین به روی انسانها وجود دارد و اگر شرایط  آن در جوامع مختلف از ناحیه افکار و عقاید و اعمال انسانها فراهم شود این سنت قطعی خداوند شامل حال آنها خواهد شد. اما اگر انسانها آن زمینه را ایجاد نکردند، آن برکات قطع خواهد شد. چون مال و دارائی و نعمت های زیاد در دست انسانهای تبهکار عامل فساد و تباهی می شود، اگرچه از ناحیه رفتارهای عده ای از افراد یک جامعه و نه همه آنها!

قابل تذکر است که در آیه کریمه موضوع «ایمان» بطور مطلق ذکر شده و اشاره ای نشده است به اینکه مراد ایمان به چه چیزی است!

در آیات متعددی از قرآن موضوع ایمان مثل همین آیه مورد بحث بطور مطلق آمده و در بعضی دیگر حقایق مورد نظر ذکر شده است. در این مقاله فرصت ورود در این بحث یعنی موضوع ایمان و انواع آن و بیان تفصیلی آن وجود ندارد اما با ذکر چند آیه درباره اصل این موضوع در حد اشاره ای از کنار آن عبور می کنیم. خداوندمی فرماید:

۱ـ  «يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا » (النساء/۱۳۶)

۲ـ «وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيينَ» (البقرة/۱۷۷)

۳ـ «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ » (محمد/۲)

۴ـ «وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يفَرِّقُوا بَينَ أَحَدٍ مِنْهُمْ أُولَئِكَ سَوْفَ يؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا » (النساء/۱۵۲)

 ۵ـ «يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَيأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَينْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيسَارِعُونَ فِي الْخَيرَاتِ وَأُولَئِكَ مِنَ الصَّالِحِينَ » (آل عمران/۱۱۴)

۶ـ «إِنَّمَا يفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ» (النحل/۱۰۵)

۷ـ «وَلَوْ كَانُوا يؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالنَّبِي وَمَا أُنْزِلَ إِلَيهِ مَا اتَّخَذُوهُمْ أَوْلِياءَ وَلَكِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ فَاسِقُونَ» (المائدة/۸۱)

۸ـ «وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ » (البقرة/۲۵)

۹ـ «الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يتَّقُونَ »(يونس/۶۳)

۱۰ـ  «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ» (يونس/۹)

در آیات فوق الذکر ایمان به الله و روز قیامت و پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و همه پیامبران و آیات قرآن و ملائکه و کتابهای آسمانی و ایمان بطور مطلق ذکر شده است.

و در یک مورد علاوه بر نبوت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ که شامل ایمان به قرآن هم می شود ، بطور جداگانه و مستقلاً به ایمان به قرآن هم اشاره شده ، یعنی آیه اول فوق الذکر، که آیه ۱۳۶ از سوره نساء است. و یعنی بطور ضمنی  از این آیه بر می آید که امکان دارد کسانی به نبوت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ ایمان بیاورند، اما به قرآن مجید یا بعضی از آیات آن بی اعتناء باشند، یعنی فقط عقیده به کتاب آسمانی دانسته باشند و عقیده آنها به ایمان تبدیل نشده باشد و به بیان دیگر ایمان آنها، به کتاب آسمانی ایمان ظاهری و عرفی باشد نه ایمان حقیقی! یعنی ایمان آنها به معنی عقیده و تصدیق است نه التزام کامل به معارف و احکام آن بطور خالص و دقیق!

ایمان حقیقی و کامل به پیامبران خدا ( علیهم السلام)

از توجه دقیق به بعضی از آیات قرآن مجید بر می آید که ایمان آورنده های حقیقی لازم است به همه پیامبران و به بیان دیگر به اصل نبوت و همچنین کتابهای آسمانی ایمان بیاورند.

ما قبلاً در بعضی مقالات موضوع «معنای حقیقی ایمان» و یا «ایمان حقیقی» را مورد بحث قرار دادیم و اشاره کردیم به اینکه عده ای  از دانشمندان و مفسران و مترجمان قرآن کریم ایمان را غالباً به معنی عقیده و باور و تصدیق یا قبول کردن در نظر می گیرند. یعنی عملاً همین نوع از معانی در مورد این کلمه بکار می رود و به معنای حقیقی و دقیق آن مورد توجه کامل قرار نمی گیرد. ما اگر کار برد این کلمه را در آیاتی از قرآن و احادیث مربوط به آن مورد توجه قرار بدهیم معلوم می شود که معنی حقیقی کلمه «ایمان» چیزی علاوه بر عقیده است و بلکه عقیده و شناخت قلبی  بخشی از ایمان یا مرحله ای از آن می باشد. بلکه ایمان عبارت است از عقیده ای که در روح انسان نفوذ کرده و تقویت شده و به مرحله عمل رسیده است. بطوریکه انسان از ناحیه آن به آرامش روحی می رسد. از وجود مبارک امیر المؤمنین علی (علیه السلام) درباره ایمان سؤال شد، آن حضرت در جواب فرمود:

«الاْیمَانُ مَعْرِفَهٌ بِالْقَلْبِ،وَإِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ،وَعَمَلٌ بِالاْرْکَانِ» یعنی ایمان معرفت قلبی [و عقیده] و اقرار آن به زبان و عمل به اعضاء [ارکان] بدن است(۲)

کلام ایام - 182، بازگشت ودیعه قدسی
بخوانید

خلاصه اینکه وقتی گفته می شود انسان لازم است به همه پیامبران و همه کتابهای آسمانی ایمان بیاورند، مراد ما معنای حقیقی ایمان است و نه صرف عقیده و قبول.

ایمان حقیقی به پیامبران خدا(علیهم السلام) مستلزم علم به این حقیقت است که انسانها برای پیمودن مسیر زندگی و رسیدن به مقصد حیات احتیاج به راهنمائی و ارشاد رهبران آسمانی و علم خداوند دارند، و پذیرش این عقیده و عمل به لوازم آن! هر انسان عاقلی با اندک تعقل و تفکر و توجه به وضعیت زندگی خود و دیگران متوجه این نیاز قطعی و اجتناب ناپذیر می شود. اگر عده ای از انسانها فرض کنند که با قوه عقل و بکار بردن تجربیات و مشاهدات و توجه به زندگی اقوام قبلی می توانند راه زندگی حقیقی را پیدا کنند و نیازی به آموزش از ناحیه پیامبران و علم خاص فوق عادی ندارند در جواب می شود گفت اولا: تفکر و تعقل و کشف مجهولات از این طریق و امثال آنها هم، بخشی از هدایت آسمانی است و این مرتبه ای از علم خداوند است که در غرائز جانداران و فطریأت انسانها نفوذ می کند و از طریق نوعی وحی بنام« وحی غریزی» به روح آنها منتقل می شود یعنی این نوع انتقال، استمرار دارد! و طبعاً این نوع هدایت در انسان حاصل مواد غذائی و آب و هوائی که از راه تنفس وارد بدن آنها می شود نیست! و برای قبول و اثبات این مطلب دلائل زیادی وجود دارد، از جمله اینکه  این غذا و آب و هوا در بدن سایر جانداران هم وارد می شود، اما تفکر و تعقل و ادراکات و قوای روحی مخصوص انسان در آنها وجود ندارد!

ثانیاً:علوم عادی متعارف و قوه تعقل و عمل تفکر، تمام  نیازهای زندگی انسانها را تأمین نمی کند و همه مشکلات زندگی آنها را برطرف نمی سازد، اگر چه قوه تعقل در ! انسان شریفترین مخلوق خداوند است و در عرف سخنان رهبران آسمانی بعنوان «حجت باطنی» از آن نام برده شده است. بطوریکه از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است که به هشام بن حکم فرمود:

«يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‌« (۳) یعنی ای هشام همانا الله به انسانها دو تا حجت دارد، «حجت ظاهری» و «حجت باطنی» و اما حجت ظاهری رسولان و پیامبران و ائمه ـ علیهم السلام ـ  هستند، اما حجت باطنی عقول انسانها است. اما طبعاً عقل انسان از لوازم هدایت او، به مقاصد زندگی است و علاوه بر آن انسان احتیاج دائمی به علومی دارد که از طرف خداوند توسط پیامبران به او عطا می شود. و آن علم تقویت کننده  عقل و نگهبان و محافظ  آن هم می باشد. یعنی بخشی از نیازهای زندگی انسان از ناحیه عقل و بخشی دیگر از ناحیه علم انتقال یافته به وجود پیامبران تأمین می شود و آن «علم وحی»  علاوه بر اینکه هدایت انسان را در قلمرو معینی به عهده دارد عامل تقویت عقل و روشن ماندن چراغ آن هم می شود. اما اگر کسی تصور کند که با وجود قوه عقل در انسانها و امکان اندیشیدن و تفکر در او و به کار بستن تجربیات خود و گذشتگان می تواند یک نظام عالمانه کامل برای زندگی و یک جامعه مطلوب  دارای  کمالات لازم ایجاد کند، سخت در اشتباه است و از ناحیه همین تصور هم نتوانسته است تا کنون چنین نظامی و چنین جامعه ای را در سطح عالم برقرار کند! حتی نه تنها در سطح عالم بلکه دریک شهر و منطقه محدودی، و تشکیل چنین جامعه ای  آرزوی دیرینه عموم انسانها ، بالخصوص اصلاح طلبان و دانشمندان نوعدوست و دلسوز به حال انسانها بوده است. بحث مربوط به جوامعی که پیامبران خدا در آن ها حضور داشتند، جدا از این بحث و معیارهای مربوط به آن است که در ادامه مطلب، مورد بحث قرار خواهد گرفت (ان شاء الله تعالی)

اما آشکارترین و مناسب ترین دلیل بر این ادعا هم، وضعیت زندگی انسانها در جوامع امروزی است. عموم مردم در جوامع مختلف بالخصوص دانشمندان و متفکران انسان شناس و جامعه شناس آشکارا مشاهده می کنند که انسان امروز بعد از چندین هزار سال سابقه تمدن و با این همه تحولات در عالم علوم، گرفتار جنگ ها و نابسامانیها و فقرها و خشونتهای بیشتری نسبت به زمان های سابق شده است! و با وجود عده قابل توجهی انسان دانشمند و نوعدوست و اصلاح طلب در جوامع مختلف، عده ای تبهکار و ضد انسان و جنگجویان پست و آشوبگران فرصت طلب و اسلحه فروشان آدمکش، نظام زندگی انسانها را در هم ریخته و فضای زندگی انساها را به قبرستان همنوعان خود تبدیل کرده اند.

امروزه مشاهده می شود عده ای معدود از سیاستمدارات و حکام بعضی کشورها برای بدست آوردن سود مادی به بهانه های مختلف جنگهائی ایجاد می کنند تا سلاح های تولیدی آنها مصرف شود و آنها به سود مادی برسند و خواسته های مادی خود را تأمین کنند.

حال در مقابل این نظامهای اخلاقی و حکومتی و این نوع زندگی متداول در جوامع مختلف، عقل انسانی چه نقشی بر عهده دارد؟! چرا وقتی محصولات علم و فرهنگ و پیشرفتهای تکنولوژیک در مسیر تبهکاریها و آدمکشی ها و کودک کشی ها به کار بسته می شود، عقل انسانی باز دارنده نیست.

پیشرفتهای علمی و صنعتی و تحول وضعیت زندگی انسانها بیشتر موجب تحولاتی در ساختن وسائل آدمکشی پیشرفته و فریب انسانها می شود و نه در مسیر ایجاد رفاه و آسایش و علم و اخلاق.

این تحولات نا مطلوب در سطح جوامع مختلف ـ با مقداری تفاوت ها ـ برقرار است در حالیکه همه انسانها بطور فطری از «عقل» و زمینه های تقویت و رشد آن برخوردار هستند. عقل انسانی خیلی از رفتارهای ظالمانه و جاهلانه مردم این زمان را تقبیح و محکوم می کند، اما این حجت باطنی خداوند درمقابل ظالمان و جاهلان تنها و ناتوان شده است و احتیاج به حمایت و تقویت دارد.

آنچه امروزه جای آن درجوامع انسانی خالی است حضور پیامبران خدا ـ و جا نشینان معصوم آنها ـ علیهم السلام ـ است. عجیب تر اینکه علاوه برمردم بی اعتناء به دین آسمانی و نا آشنا با فرهنگ دینی، عده قابل توجهی از انسانها هم که به اصل دین آسمانی و معارف و علوم به کار رفته در آن ایمان یا حداقل عقیده دارند، به این موضوع بی اعتناء هستند! یعنی ضرورت حضور حجت های پروردگار عالمیان در جوامع انسانی! و اداره زندگی مردم از طرف آنها.

یعنی انسانها بطور دائم و مستمراً احتیاج به حضور پیامبران و جانشینان حقیقی آنها دارند و دریافت علم از آنها و نیاز به مدیریت جوامع انسانی از جانب آنها اجتناب ناپذیر است. اما غالباً انسانها دچار غفلت بسیار زیانباری در این زمینه شده اند.  عده ای از پیروان دین آسمانی هم تصور می کنند که با وجود آخرین کتاب آسمانی یعنی قرآن مجید و سخنان و علوم باقی مانده از آخرین پیامبر خدا حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ و برقراری بعضی از احکام و عبادات مثل نماز و روزه و حج نیاز  جوامع دینی تأمین می شود و آنها دانسته یا ندانسته و عملاً به این نظریه گرایش پیدا کرده اند که، «کتاب خدا» برای پیروان دین آسمانی کفایت می کند! و پیامبر خدا هم تمام آیات قرآن را به مردم یاد داده و وظیفه رسالت او هم پایان پذیرفته و انسانها با داشتن کتاب خدا می توانند در راه حقیقی دین داری حرکت کنند. در این عقیده و این نظریه حقیقتی، و علمی با مغالطه ای  و جهلی با هم مخلوط شده است. و ما بخواست خداوند در بخش بعدی، این جهت از موضوع را با تحلیلی، روشن خواهیم کرد و دلائلی برای اثبات نیاز مستمر جوامع انسانی به یک رهبر آسمانی و نیاز آنها را به «علم فعال» و متناسب با نیازهای متحول انسانها و مجموعاً «موضوع استمرار رهبری آسمانی» را مورد بحث قرار خواهیم داد! همان موضوعی که در ایام عید غدیر سالهای قبل بصورت اجمالی مورد بحث قرار گرفت!

۱۳۹۷/۶/۱۹

الیاس کلانتری

پاورقی ها:

۱ـ علامه طبا طبائی (ره) در تفسیر المیزان آیه ۴۸ از سوره مائده کلام مستدل مبسوطی درباره ، دین و شریعت و ملت آورده است، علاقمندان به این بحث می توانندآنجا مراجعه کنند.

۲ـ نهج البلاغه حکمت ۲۲۷

۳ـ اصول کافی کتاب العقل و الجهل حدیث ۱۲ (انتشارات علمیه اسلامیه ج ۱ ص ۱۹)

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن