کلام ایام – ۱۷۰، امتحانات ملکوتی در نهضت عاشورا

Imam-Hossein-Shrine-2بخش پنجم

کلیات

*عامل اصلی جذب انسانها بطرف دین خدا در زمان بعثت پیامبران خدا( صلی الله علیه و آله وسلم) چه بود؟!

* عکس العمل مردم در حادثه غصب خلافت امیر المؤمنین  علی ـ علیه السلام ـ با وجود نارضایتی از حکومت

* امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ برقراری دین خدا بصورت ناقص را به قیام علیه حکومت و در نتیجه به خطر افتادن نظام آن ترجیح داد.

*بصیرت خاص مقام امامت و عصمت و آینده نگری و سایر فضائل امیرالمؤمنین  ـ علیه السلام ـ او را در مقابل حکومت غاصب وادار به سکوت کرد.

* دین آسمانی مشتمل بر هدایت و برکات در سطوح و مراتب متعددی است و مرتبه ای از آن جنبه اولیه و ظاهری دارد.

*رسیدن به مراتب برتر و متعالی از علوم و معارف و برکات دین خدا در صورتی امکان پذیر است که اصل آن در جوامع انسانی استقرار یابد.

*اگر شرایط مناسبی برای جریان یافتن مراتب متعالی از علوم و هدایت و برکات دین خدا فراهم شد، قطعاً جاذبه های شدید آن توجه انسانها را با اشتیاق بسوی خود جذب خواهد کرد.

*آیا در یک وضعیت بحرانی جنگی صحیح است انسانها از ورود به پناهگاهی که بعضی از امکانات رفاهی در آنجا فراهم نشده خود داری کنند؟!

********

۴-رفتاری که در جریان قیام مسلم بن عقیل و محاصره دارالاماره از همراهان آن حضرت آشکار شد، از نتایج و آثار دینداری از نوع حکومت های جامعه دینی بعد از رحلت پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – بود. گروه های عظیمی از مردم در جامعه تازه تأسیس از ناحیه جاذبه های معارف و احکام و اخلاق دین توحیدی و فوائدی که از برقراری آن عایدشان می شد و همچنین اقتدار و شکوهی که حکومت دینی پیدا کرده بود و همچنین آرامشی که در جامعه از ناحیه برقراری نظام دینی بوجود آمده بود جذب دین خدا شدند. و با میل و رغبت دستورات و احکام آن را برنامه زندگی خود قرار دادند. اگرچه دین خدا در مجموع بصیرتی در افراد جامعه ایجاد کرده بود، اما وقتی روز رحلت پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – حادثه غصب خلافت واقع شد و به قول امروزی ها کودتائی در جامعه به وقوع پیوست، اکثر مردم با وجود نارضایتی از حادثه پیش آمده ناچار با آن وضعیت کنار آمدند و به زندگی عادی خود ادامه دادند و نارضایتی آن ها از غصب مقام خلافت و حکومت جانشین پیامبر خدا یعنی امام امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – بروز و ظهور خارجی پیدا نکرد.

 

یعنی به هر علت اعتراضی آشکار و بصورت قیام مسلحانه علیه حکومت جامعه از مردم دیده نشد. می شود گفت: یکی از علل آن سکوت خسارت بار، عدم رهبری سیاسی و مسلحانه در مرکز جامعه دینی یعنی شهر مدینه بود. چون امام امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – اقدام سیاسی و نظامی و قیام علیه وضعیت سیاسی پیش آمده را به نفع جامعه دینی نمی دید! آن حضرت برقراری اصل نظام دینی در جهات فرهنگی و عقیدتی و عمل به بعضی از احکام آن مثل نماز و زکات و عبادات دیگر را بر قیام علیه حکومت ترجیح می داد. بجهت اینکه قیام آن حضرت و طرفدارانش موجب وقوع یک جنگ داخلی و در نتیجه تضعیف نظام دینی و فراهم شدن امکان حمله دشمنان نیرومند دین خدا مثل ارتش قدرتمند روم می شد و  در آن صورت امکان در هم شکستن ارکان بنای دین توحیدی فراهم می شد.

بصیرت خاص مقام امامت و عصمت و دیدگاه وسیع و آینده نگری و سایر فضائل آن بزرگوار او را وادار به سکوت در مقابل حکومت غاصب و تحمل وضعیت پیش آمده کرد، تحمل سختی ها و مشقت های شکننده و رنج آور و بسیار سنگین، بطوریکه بعداً در یکی از خطابه های خود فرمود:

«وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ» (۱)یعنی:چون در انتخاب یکی از دو راه اندیشیدم : یا می بایست با دستی خالی به مخالفانم حمله کنم و یا در برابر حادثه ظلمانی و پر ابهام  شکیبائی گیرم (چه حادثه ای؟!)حادثه ای بس کوبنده که بزرگسال را فرتوت و کم سال را پیر و انسان با ایمان را تا به دیدار پروردگارش در رنج و مشقت فرو می برد(۲)

و در ادامه کلام شریف خود فرمود:

«فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً» یعنی: به حکم عقل سلیم بر آن شدم که صبر و تحمل را بر حمله با دست خالی ترجیح بدهم، من بردباری را پیش گرفتم ، چونان  بردباری چشمی که خس و خاشاک در آن فرو رود و گلویی که استخوانی مجرایش را بگیرد [چرا اضطراب سرتا پایم را نگیرد و اقیانوس درونم را نشوراند؟] می دیدم حقی که به من رسیده و از آن من است به یغما می رود و از مجرای حقیقتش منحرف می گردد(۳)

برای روشن تر شدن وضعیت پیش آمده در جریان رحلت پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و غصب مقام حکومت دینی و خلافت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ توضیحی عرض می کنیم و آن اینکه : دین آسمانی مشتمل بر هدایت و برکات در سطوح و مراتب متعددی است. مرتبه ای از برکات آن جنبه عمومی و ظاهری و اولیه دارد، و آن بطور اجمال عبارت است از ایمان مردم به اصول اولیه دین خدا و برقراری آن بطور کلی در یک جامعه  و بر پائی نماز و پرداخت زکات و آمادگی برای جهاد و دفاع از نظام دینی جامعه و حمایت از افراد آن و استقرار کلام خدا بین مردم و توجه عمومی نسبت به آن اگرچه در سطح کلی، و مواردی امثال اینها!

اما کلام خدا که مشتمل بر معارف و احکام و علوم متمرکز در دین آسمانی است، دارای برکات  عظیم تر و متعالی تر دیگری است و می شود در جهات گستر ده تر و برتر از آن بهره برداری شود. بعنوان مثال: قرآن  مجید و سخنان پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ در مورد طب بدنی و روحی و قوانین اجتماعی و اخلاق متعالی و امثال آنها است. اما این نوع از علوم دینی اولاً: در حد فهم و درک دانشمندان و محققان و پژوهشگران است، ثانیاً: در مراحل بعدی و بعد از استقرار مرحله و مرتبه اولی به جریان می افتد و مورد بهره برداری قرار می گیرد ، و منشأ فواید جدید و بیشتری می شودحتی به جریان افتادن بعضی از مراتب متعالی از هدایت و برکات دین خدا در زمان های بعدی و در آینده امکان پذیر می شود.

بنابر این اگر اصل دین خدا و کتاب آسمانی در جوامع انسانی استقرار یابد رسیدن به مراتب برتر و متعالی تر از علوم و معارف و برکات آن هم امکان پذیر است اگرچه در زمانهای بعد و مناسب از تحولات علمی و اجتماعی و امثال آنها .

اما اگر جهت رسیدن به مراتب متعالی از علوم و هدایت و برکات دین خدا و عدم اکتفاء به مراتب اولیه و سطحی از آن، شرایط مناسبی در یک جامعه فراهم شد، قطعاً جاذبه های شدید آن مراتب متعالی توجه انسانها را با اشتیاق بسوی خود جذب خواهد کرد و شرایط تشکل جامعه متعالی و کامل دینی فراهم خواهد شد. اما اگر شرایط رسیدن به آن مراتب مطلوب در یک جامعه فراهم نبود نباید از اصول اولیه دین خدا غفلت کرد، یعنی اگر حادثه  ای منتهی به از بین رفتن و فاصله گرفتن اصل دین و مراتب اولیه و سطحی آن از یک جامعه شد، در آن صورت دیگر مراتب و کمالات برتر بعدی منتفی خواهد شد.

 بعنوان مثال: اگر یک خانواده صاحب یک منزل مسکونی شوند که دارای چند اتاق برای سکونت است اما امکانات رفاهی زیادی در آن وجود ندارد. مثل کتابخانه و اطاق مخصوص برای پذیرائی از مهمانها و اطاقی برای ورزش افراد خانواده و مثلاً فرش های زیبا و لوازم آشپز خانه بسیار زیبا و قیمتی و وسائل ارتباطی پیشرفته  مثل تلفن ها و رادیو ها و تلویزیون ها و امثال آنها.

کلام ایام - 243، کاروان پیامبران- علیهم السلام- در راه کربلا
بخوانید

 حال آیا معقول است که افراد آن خانواده از آن خانه صرف نظر کنند مثلاً در بیابان و یا خیابانی بساطی پهن کنند و روی آن بنشینند،بعلت اینکه فرش های زیبا و کتابهای مفید و یا ظروف آشپزخانه زیبا و قیمتی و مبل های راحتی در آن خانه وجود ندارد؟! یا اینکه در آن خانه بجای چهار تا اطاق فقط دو تا اطاق وجود دارد بطور قطع روش معقول این است که افراد آن خانواده آن خانه ای را که هنوز همه امکانات رفاهی در آن وجود ندارد، در اختیار بگیرند و آنجا مستقر شوند و مالک آن شوند و بعداً برای فراهم کردن  امکانات رفاهی و تکمیل آن ساختمان و توسعه آن تلاش کنند. حتی اگر بعضی از امکانات رفاهی و وسائل آسایش با مقداری فاصله زمانی فراهم شود!

یا بعنوان مثال: اگر در یک مملکت جنگی واقع شود از نوع جنگ های امروزی و با سلاح های متداول در زمان ما، اگر در شهر های مختلف آن از طرف حکومت و یا خود مردم و با اصطلاح بخش خصوصی پناهگاههائی ساخته شود. یعنی ساختن پناهگاههائی جهت ورود و اقامت موقتی مردم شروع شود! اما وقتی که هنوز آن پناهگاهها بطور کامل آماده نشده و همه وسائل رفاهی در آنها نصب و راه اندازی نشده، جنگ شدت پیدا کند و ورود به پناهگاهها ضرورت یابد، آیا در آن شرایط عاقلانه است که کسانی از ورود به آن پناهگاهها که همه قسمت های آن بطور کامل آماده  نشده و یا امکانات رفاهی اندکی در آنها فراهم شده خوداری کنند. در حالیکه خطر کشته شدن یا مجروح شدن در اثر انفجار  بمب ها و موشک ها و امثال آنها، افراد جامعه را تهدید می کند!!

 فرضاً در یک پناهگاه که برای ورود و اقامت کوتاه مدت مثل یک یا چند ساعت و یا یک یا چند روز، آماده شده است و کسانی که وارد آن می شوند در مجموع فضائی برای سکونت و خوابیدن و غذا خوردن و استراحت و تنفس بصورت سالم دارند، اما پناهگاه  طوری ساخته نشده است که هر یک از افراد اطاق اختصاصی داشته باشد و یا اینکه به هریک از خانواده ها فقط یک اطاق کوچک اختصاصی داده شده و آن پناهگاه مثلاً در مقابل حمله اتمی امنیتی ندارد و یا یک درمانگاه و بیمارستانی در آنجا تأسیس نشده و یا هنوز تکمیل نشده و به مرحله بهره برداری  نرسیده و امثال آنها. آیا در چنین وضعیتی صحیح است که هنگام شروع حمله هوائی مردم و یا عده ای از آنها از ورود به آن پناهگاه خود داری کنند؟!

مگر اینکه دو پناهگاه وجود داشته باشد که یکی از آنها بطور کامل مجهز و دارای امکانات متعدد رفاهی، اما یکی با امکانات کمتر و محدودتر و یا اینکه همه قسمت های آن آماده نشده است. در آن صورت می شود یکی را بر دیگری ترجیح داد!

 حال این مثال ها را با جامعه تازه تأسیس دینی در زمان رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و حادثه غصب خلافت تطبیق می کنیم و آن اینکه دو راه در مقابل امیر المؤمنین و تعدادی از مسلمین حقیقی و دین داران خالص وجود داشت ، یکی: قیام مسلحانه علیه حکومت غاصب ودر نتیجه به وجود آمدن یک جنگ داخلی که نتیجه آن کشته شدن  عده ای از افراد جامعه و تضعیف نظام  دین توحیدی و در نتیجه مصمم تر شدن دشمنان  خارجی برای حمله  به جوامع دینی و همکاری دشمنان  داخلی با آنها جهت هدم اساس دین خدا و از بین بردن آثار آن بطور کامل

دومی: سکوت و تحمل و پرداختن به فعالیت های علمی و اخلاقی و اکتفاء به جریان یافتن مراتب اولیه و سطحی معارف دین توحیدی یعنی برقراری کتاب خدا در جامعه و نماز و زکات و مثلاً حجاب و عفاف و تعدادی از اصول اخلاقی با وجود توقف بعضی دیگر

 در وضعیت نوع دوم اصل دین خدا بر قرار می ماند و خطر حمله دشمن خارجی یا از بین می رفت و یا در صورت وقوع آنها به هدفشان نمی رسیدند، و امکان آشنا ئی صاحبان استعداد های بالاتر از حد عامه مردم با معارف دین خدا بر قرار می مانند و امکان توجه عمیق تر به قرآن مجید و معارف دینی برای آیندگان فراهم می شد.

امام امیر المؤمنین  علی ـ علیه السلام ـ این راه دوم را انتخاب فرمود، لذا خطر در هم شکستن ارکان نظام دینی بر طرف شد، اگرچه تحمل آن وضعیت و سکوت در مقابل حوادث احتیاج به صبر و استقامتی بالاتر از استقامت کوه ها داشت.

 البته منظور این نیست امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ جهت غصب شدن حق حکومت خود، ناراحت بود.نه بلکه اصل حکومت برمردم در نظر آن حضرت ارزشی نداشت ،بطوریکه خود او در همین خطبه اظهار فرمود. و بلکه مشکل اصلی این بود که حکومت غیر دینی، بالخصوص  وقتی عنوان حکومت دینی دارد، مانع انتشار جاذبه های اصلی دین خدا خواهد شد، چه بحواهد و چه نا خواسته. یعنی حکومت دینی کامل جاذبه های عظیم فوق عادی و کمالات و ارزش های فراوانی برای مردم خواهد داشت و اما حکومت عادی، همان قدرت و تأثیرات عادی متداول بین انسانها را، به علاوه که حکومت غیر دینی ناچار خواهد شد.جهت مقبولیت بین مردم و توجیه عمل خلاف خود در غصب حکومت دینی و ادامه سلطه خود، به کارهائی اقدام کند که بعضی از آنها غیر دینی بلکه ضد دینی است و به آن نوع رفتارها هم، «رنگ تقلبی» دینی خواهد زد، و در آن صورت جاذبه های حقیقی معارف دینی در بعضی جهات متوقف یا نابود خواهد شد، و محصول این نوع از حکومت و پرورش یافته های آن انسانهائی مثل اهل کوفه و یا نهایتاً آن عده از همراهان امام حسین ـ علیه السلام ـ خواهند بود که بعد از شنیدن تغییر اوضاع کوفه و کشته شدن نماینده آن حضرت یعنی مسلم بن عقیل ـ علیه السلام ـ بدست حکومت، از همراهی با امام ـ علیه السلام ـ منصرف شده و او را در مقابل دشمن تنها گذاشتند!!!

امام ـ علیه السلام ـ با سپاه اندک خود در زمانی که تحت محاصره سپاه حرّ قرار گرفت بطوریکه قبلاً ذکر شد، ابتداء اقدام به یک عمل انسانی و اخلاقی بسیار باشکوه و عظمتی کرد و آن اینکه وقتی آثار تشنگی را در سپاه مقابل احساس کرد، دستور داد همراهانش همه افراد آن سپاه را سیراب کنند، و حتی به اسب های آنها هم آب بدهند!! و در حال مذاکره با فرمانده سپاه دشمن بود که وقت ظهر رسید و آن بزرگوار بدون اعتناء به وضعیتی که پیش آمده، دستور اقامه نماز صادر کرد و اهمیت نماز اول وقت را با رفتار خود به همه حاضران چه همراهان خود و چه سپاه مقابل متذکر شد.

اما در کنار رفتارهای ملاطفت آمیز کریمانه خود متذکر یک نکته بسیار ضروری و مهم به سپاه دشمن و فرمانده آنها شد و آن اینکه او هرگز بصورت اجباری و تحت محاصره به شهر کوفه نخواهد رفت یعنی او و سپاه همراهش هرگز اسیر نخواهند شد! وقتی حرّ خواست در این زمینه سختگیری کند، امام او را تهدید کرد و فرمود : من مرگ را برای تو نزدیکتر از این آرزو می بینم. یعنی اگر بخواهی برای رسیدن به این هدف پا فشاری کنی، با تو وارد جنگ خواهیم شد.

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۸/۹

پاورقی ها:

۱ـ نهج البلاغه خطبه سوم مشهور به خطبه شِقشِقیّه

۲ـ نهج البلاغه ترجمه استاد محمد تقی جعفری ، ص ۶۴

۳ـ همان

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن