کلام ایام -۴۴۰ ، تأویل قرآن کریم و حفاظت از حقوق آیندگان

بخش هفتم*

کلیات*

  • گروه های چهار گانه از مخالفان و دشمنان دین خدا و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم).

  • بعضی مخالفان دین خدا و کتاب آسمانی هدف معین شناخته شده ای از رفتارهای خود نداشتند.

  • مخالفت مشرکان با دین خدا و شخص پیامبر اکرم–صلی الله علیه و آله و سلم -،رفتار ناشناخته و شگفت انگیز و غیر منتظره ای نبود.

  • مخالفت عده ای از اهل کتاب با پیامبر خدا و قرآن کریم ، خیلی شگفت انگیز و خلاف انتظار است .

  • مخالفت یهودیان اختصاص به حضرت عیسی – علیه السلام- و پیامبر خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم-نداشت.

  • یهودیان با اینکه مدعی پیروی از حضرت موسی بودند، خود آن حضرت را بطور مستمر اذیت می کردند.

  • مخالفت با پیامبر خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم- رفتار همه اهل کتاب نبود، بلکه عده ای از آنها به آن حضرت ایمان آوردند.

  • یهودیان و مسیحیان مخالف دین خدا با کتاب و شریعتی مخالفت می کردند که تصدیق کننده کتاب و شریعت آنها است .

  • تمام جنگ های پیامبر خاتم- صلی الله علیه و آله و سلم- را مخالفان و دشمنان آغاز کردند و آن حضرت در آن جنگها در موضع دفاع بود.

  • رفتارهای جنگی پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- در دفاع از همه شریعتها و کتابهای آسمانی و همه پیامبران بود.

  • همه انسانهای عاقل و حکیم و رئوف و نوعدوست ، جنگ دفاعی را تصویب و تجویز می کنند.

  • پیامب خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم- شخصیتی قدسی و صاحب اخلاق عظیم و جاذبه های رفتاری اختصاصی فوق عادی بود.

  • یهودیان و مسیحیان برای اثبات اصالت شریف خود و کتاب آسمانی خود  احتیاج به قرآن مجید دارند.

  • کلام یک سیاستمدار فرانسوی در توجیح فروش اسلحه به عربستان برای کشتن مردم یمن.

  • اسباب اصلی جنگها در زمان ما تمایل کشور های قدرتمند برای فروش اسلحه است .

در بخش قبلی اشاراتی بعمل آمد درباره مخالفت و دشمنی سه گروه از مردم با دین خدا و آنها عبارت بودند از مشرکان و گروهی از اهل کتاب یعنی : یهودیان و میسحیان. و همچنین متذکر شدیم که عده زیادی از گروه ها و ملل فوق الذکر هم تحت جاذبه های آیات قرآن و فضائل اخلاقی و شخصیتی پیامبر خاتم –صلی الله علیه و آله و سلم – قرار گرفتند و به آن حضرت و کتاب آسمانی ایمان آوردند.

این نوع بصیرت (استبصار) در طول زمان استمرار داشته و در زمان ما گسترش بیشتری پیدا کرده است. و دلائلی وجود دارد که در این زمان و ادامه آن گرایش بطرف دین خدا از طرف ملل مختلف بیشتر و شدیدتر خواهد شد و علائم آن تحول هم آشکار شده است و یکی از علل مخالفت با دین آسمانی از طرف سیاستمداران و حکومت های جوامع مختلف از همین جهت و ناحیه است و به قصد جلوگیری از گرایش مردم بطرف دین خدا .

گروههائی از افراد و ملل مختلف با دین خدا و کتاب آسمانی به مخالفت برخاستند که هدف معین شناخته شده ای از رفتار های خود نداشتند و صرفاً تحت تحریکات عاطفی و احساسی دشمنان دین خدا دست به آن اقدامات زدند و در زمان ما این قبیل فعالیتها گسترش یافته است. در بین این گروه از انسانها صاحبان افکار و عقاید مختلفی قرار دارند و غالباً در جهت مخالفت با دین خدا با یکدیگر هم عقیده و همراه هستند و نه در جهات فکری و عقیدتی و علمی.

 بین این گروه ها هم، انسانهای تحصیل کرده و نوعدوست و صاحبان عواطف انسانی حضور دارند و هم افراد تبهکار و ضد انسان و صاحبان عقاید آمیخته به انواع جهل . عده زیادی از این گروه انسانها فریب دروغگوئی ها و مکاری های سیاستمداران و سیاستبازان را خورده اند و دانسته یا نادانسته در جهت تأمین اهداف سیاسی آنها فعالیت می کنند.گروهی از مخالفان دین خدا هم افرادی تبهکار و بی هدف و سرگردان و مجموعاً در مقام بردگی فکری سیاستمداران تبهکار قرار دارند .

مخالفت های مشرکان با دین خدا و پیامبر خاتم –صلی الله علیه و آله و سلم – و بطورکلی با همه پیامبران، رفتاری ناشناخته و شگفت انگیز و غیر منتظره نیست ، چون همزمان با انتشار معارف دین اسمانی و گسترش آشنائی انسانها با آن ، عقاید جاهلانه مشرکان در هم می ریزد او چهره اصلی آن آشکار می شود.

عده ای از این گروه از انسانها در حقیقت نمی دانند که با چه چیزی مخالفت و دشمنی دارند! آنها صورتی کاذب و تقلبی از دین خدا را در اذهان خود قرار داده اند و با آن به دشمنی برخاسته اند و اندک آشنائی با صورت حقیقی دین خدا ندارند.

 بعنوان مثال :آنها در ذهن خود صورتی از دین خدا را قرار می دهند که در ظاهر از ناحیه قدرت نظامی و شمشیر در مناطقی از جهان نفوذ کرده و پیروانش با سایر ملت ها اقدام به جنگ می کردند و از این طریق گسترش یافته و به قدرت رسیده است ! در حالیکه دین خدا ، دین رحمت و محبت به انسانها و آموزش های آن مبتنی بر نوعدوستی و فضائل اخلاقی و کرامت های انسانی است و اگر کسی با معارف آن حتی یک آشنائی اجمالی پیدا کند ، متوجه این حقایق و دوغگوئی و تبهکاری دشمنان آن خواهد شد !

اما مخالفت عده ای از اهل کتاب یعنی یهود و نصاری با پیامبر خاتم –صلی الله علیه و آله و سلم – و قرآن کریم (آخرین کتاب آسمانی) خیلی شگفت انگیز و خلاف انتظار است . چون آنها به اصل «نبوت» و «رسالت» عقیده دارند . و خود را پیرو یکی یا عده ای از پیامبران خدا –علیهم السلام- می دانند.

از یهودیان می پرسیم شما به چه علت و چه مجوز عقلی و دینی با صورت کامل دین آسمانی و پیامبر خاتم – صلی لله علیه و آله و سلم – دشمنی و مبارزه می نمائید؟ مگر شما به نبوت حضرت موسی- علیه السلام- معتقد نیستید؟ و مدعی نیستید که«تورات» کتاب آسمانی است و از طرف خدای سبحان به پیامبر صاحب شریعت آن زمان یعنی حضرت موسی- علیه السلام- نازل شده؟

 دیگر اینکه شما چرا به پیامبر صاحب شریعت بعدی یعنی حضرت عیسی- علیه السلام- ایمان نیاوردید و بلکه حتی اقدام به قتل او کردید؟ در حالی که حضرت موسی- علیه السلام- یعنی پیامبری که شما مدعی پیروی از او هستید، و کتاب آسمانی شما یعنی تورات خبر از ظهور او داده بودند  و توصیه به ایمان آوردن به او و کتاب آسمانی او یعنی  «انجیل». شما چرا به نبوت و کتاب آسمانی حضرت موسی(علیه السلام) عقیده دارید و اما نبوت حضرت عیسی- علیه السلام- و کتاب آسمانی او را انکار میکنید؟ و شما چرا اقدام به قتل حضرت عیسی(علیه السلام) کردید و حکومت بت‌پرستی روم را تحریک به کشتن حضرت عیسی کردید؟

 مخالفت شما اختصاص به حضرت عیسی- علیه السلام- و پیامبر خاتم حضرت محمد- صلی الله علیه و آله و سلم- ندارد و این شما بودید مدام حضرت موسی- علیه السلام- را با  انواع مزاحمت ها اذیت می کردید و به او تهمت می زدید و با دستورات او و آنچه در تورات آمده، مخالفت می کردید.

 لازم به تذکر است که این نسبت ها شامل همه یهودیان و پیروان تورات در زمان قبل از ظهور حضرت عیسی(علیه السلام) و زمان ظهور پیامبر خاتم-  صلی الله علیه وآله و سلم- نمی شود، چون عده ای از آنها قبلاً به حضرت عیسی ایمان آورده بودند و دین مسیحیت را انتخاب کرده بودند و زمان ظهور پیامبر خاتم هم این نوع افراد به آن حضرت و شریعت اسلام، ایمان آوردند، اعم از عده‌ای که قبلاً مسیحی شده بودند و یا یهودی مانده بودند.

 و همچنین طرف خطاب در این نوشتار آن  عده از یهودیان و مسیحیان هستند که رفتارهای گذشتگان خود را تأیید و تصدیق می نمایند و مثل آنها رفتار می کنند.

 به آن عده از یهودیان و مسیحیان باید گفت که شما با کتاب و شریعتی دشمنی می نمائید که کتاب آسمانی و شریعت شما را تصدیق می کند و به آن اعتبار می بخشد و شما هیچ راهی برای اثبات مشروعیت مذهب و عقاید و کتاب آسمانی خود ندارید جز از طریق قرآن کریم و سخنان و رفتارهای پیامبر خاتم- صلی الله علیه و آله و سلم- چون کتاب آسمانی فعلی شما به اعتراف دانشمندان و محققان خودتان تحریف یافته است و کتاب آسمانی سالم و دست نخورده نیست و در این کتاب ها مقداری از وحی خدای سبحان و سخنان پیامبران و سخنان علمای دروغگو و مکار با هم آمیخته شده و تنها کتاب سالم و تحریف نیافته آسمانی«قرآن کریم» است که تصدیق کننده اصل کتاب های آسمانی قبلی و صورت اصلی شریعت های پیامبران قبلی است و تضعیف قرآن و صورت کامل دین آسمانی تضعیف و بی‌اعتبار کردن اصل موضوع«نبوت» و«کتاب های آسمانی» است و بی اعتبار کردن شریعت های خودتان.

سهمیه و بهره عالمیان از تنزیل و تأویل قرآن

 پیامبر خاتم- صلی الله علیه و آله و سلم- شخصیتی قدسی و صاحب اخلاق عظیم و جاذبه های رفتاری فوق عادی بود. آن وجود مبارک- بطوریکه مکرراً ذکر شد- رحمتی بود برای همه عالمیان چه در زمان حیات دنیوی خود و چه در زمانهای بعدی و در همه عالم و همه زمان‌ها. آن وجود قدسی وارث فضائل علمی و اخلاقی و شخصیتی همه پیامبران خدا- علیهم السلام- بود! علاوه بر آن صاحب فضائل اختصاصی و فوق عادی و در مرتبه‌ای که فواید و برکات آن شامل همه عالمیان می شود.

کلام ایام - 119، امیرالمؤمنین علی علیه السلام مجمع برکات آسمانی و زمینی
بخوانید

 برکات وجود آن رحمت بی پایان تجسم یافته خدای سبحان شامل همه عالمیان و حتی مخالفان و دشمنان و حتی علاوه بر انسانها شامل سایر موجودات هم می‌شد و این برکات هم در زمان حیات دنیا به او و هم در زمان های بعدی و  هم در آینده استمرار خواهد داشت و بیشتر و گسترده تر خواهد شد.

 رفتارهای پر برکت و علم بی پایان و اخلاق عظیم آن وجود قدسی مشتمل بر مراتبی از برکات قرآن مجید و تنزیل و تأویل آن است. اما وقتی مشرکان و دشمنان او از سایر ملت ها اقدام به خاموش کردن آن چراغ قدسی نمودند، او چاره‌ای جز دفاع از خود و مقام نبوت و وحی آسمانی و کتاب خدا نداشت. مقابله نظامی او با دشمنانی که جنگ ها را با او و پیروانش به راه می انداختند، دفاع از همه پیامبران و همه کتابهای آسمانی و همه فضائل اخلاقی و حقوق همه انسان ها بود.

 حقوقی که از ناحیه جباران و حکومت های ضد انسانی بطور مستمر و در همه جوامع انسانی مورد حمله و غارت قرار می گرفت و این نوع غارت حقوق انسانها امروزه هم در سطح جهانی و در جوامع مختلف ادامه دارد.

 انسانهای عاقل و حکیم و رئوف و نوعدوست و دانشمندان دلسوز نسبت به انسان‌ها در مقابل دشمنان و حملات مسلحانه آنها و ایجاد جنگ از طرف آنها، چه رفتاری لازم است از خودشان نشان بدهند؟ آیا  معقول است که انسانها در حوادثی که  در سطح  عالم واقع می‌شود کناری بنشینند و نظاره‌گر کشتار انسانها حتی کودکان بشوند؟

 در یکی از مقالات قبلی نوشته شد که چند سال قبل یکی از سیاستمداران بلند مرتبه کشور فرانسه در سخنانی اظهار کرد که ما می دانیم حکومت عربستان با اسلحه ای که ما به آنها می فروشیم، کودکان یمن را میکشد، اما ما باید برای جوان های خودمان کار تولید کنیم!!! یعنی جهت ایجاد کار برای جوانان مملکت اشکالی ندارد که بچه های بی گناه کشته شوند و این یک نظریه ننگین عکس العمل مورد انتظاری در سطح جهان نداشت!

 این سخن یک سیاستمدار بلندمرتبه و از مقامات حکومتی این زمان در کشور فرانسه است که در سطح جهانی منتشر شد. نه سخن چنگیز خان و هلاکو خان و نرون و نه استالین و نه مأئو و نه موسولینی  و امثال آنها است.

 حال ما  عقلای عالم و انسان های با شخصیت اخلاقی و نوعدوست را در سطح جهان را برای بررسی و ارزیابی این سخن و امثال آن و سیاستمداران امروزی را به قضاوت و اظهارنظر دعوت می‌کنیم: از آنها خواهش می‌کنیم که این سخن و این دیدگاه را مورد توجه قرار دهند و موضع اخلاقی خود را نسبت به آن اعلام کنند.

 البته لازم به ذکر است که این سخن و این دیدگاه اختصاصی به یک سیاستمدار فرانسوی یا کشور دیگر ندارد و بلکه در رفتارهای اکثریت قریب به اتفاق رؤسای کشورهای صاحب قدرت نظامی و پیروان و طرفداران آنها بطور آشکار مشاهده می شود و در رفتار های حکومتی و پیروان آن حکومت ها برقرار است.

 عقلای عالم و صاحبان شعور اجتماعی و سیاسی به خوبی می دانند که عمده جنگ های زمان ما در سطح جهان و بلکه تمام آنها با خواست سران کشورهای قدرتمند نظامی و سیاسی و با خواست آنها انجام می گیرد. حال تحت هر عنوانی باشد-  یعنی جنگ را به وجود می‌آورند که اسلحه مصرف شود و آنها بتوانند به کشورهای متخاصم اسلحه بفروشند و سود مادی ببرند و این واقعیتی است غیر قابل انکار!

 در جمعی از دوستان که همه اهل قلم و از اساتید دانشگاه بودند،  گفته شد که حکومت آمریکا که به راحتی می‌تواند رئیس جمهور فعلی فلان کشور را سرنگون کند، اما چرا این کار را نمی کند؟

 من گفتم: چرا حکومت آمریکا بخواهد فلان حکومت و رئیس آن را سرنگون کند و چه سودی از این کار خواهد برد؟ آیا غیر از این است که در این چند سال اخیر از ناحیه جنگی که در آن کشور برقرار است، توانسته این همه اسلحه بفروشد و این همه سود مادی ببرد؟ و اینکه اصلا اگر حکومت آمریکا  قصد داشته باشد رئیس جمهور فلان کشور را سرنگون کند، لازم است آن  قصد را در اخبار سیاسی خود و در رسانه‌ها بطور مکرر اعلام کند؟ آیا این رفتار لزومی دارد؟ قطعاً حکومت آمریکا از برقراری صلح و آرامش در سطح دنیا و قطع جنگ‌ها سودهای مادی مورد نظرش را به دست نمی آورد و لازمه رسیدن به آن مقداری سود مادی برقراری جنگ‌ها و مصرف شدن اسلحه و نیاز بعضی کشورهای به خرید اسلحه است و آن کشور از این طریق می‌تواند سلطه نظامی و سیاسی و اقتصادی خود را به کشورهای دیگر تحمیل کند. و سیاستمداران آن کشور و کشورهای متحد آنها مقدمات و عوامل جنگ‌ها را ایجاد می‌کنند و با ایجاد خوف در آن کشورها از این حکومت یا گروههای مخالف داخلی حکومت ها، آنها را وادار به خرید اسلحه می کنند. این سیاست ناجوانمردانه و پلید قابل کتمان نیست و عقلا و اندیشمندان خود همان کشورهای جنگ طلب هم  این مطلب را می‌دانند و گاهی به آن اعتراف می کنند و یا از برقراری آن روش سیاسی ظالمانه و تبهکارانه انتقاد هم می کنند.

 در زمان ظهور پیامبران خدا(علیهم السلام) و در زمان ظهور پیامبر خاتم- صلی الله علیه و آله و سلم- و نزول کتاب آسمانی، از ناحیه انتشار و رواج معارف دین خدا، عده ای از انسانها به حقوق طبیعی و اجتماعی خود می رسیدند و شعور سیاسی و اجتماعی خوبی پیدا می‌کردند و طبعاً در آن صورت منافع نامشروع و غیرقانونی تبهکاران و حاکمان جبار محدود می‌شد و به خطر می افتاد و همچنین عقاید شرک آمیز و جاهلانه مردم و این وضعیت طبعاً خوشایند تبهکاران و جباران نبود، لذا با پیامبران خدا به مخالفت بر می‌خاستند، حتی اگر قبلاً به شخصیت متعالی و فضائل اخلاقی همان پیامبران- علیهم السلام- معترف بودند.

 مخالفت با پیامبر خاتم- صلی الله علیه و آله و سلم- جنبه فردی و شخصی نداشت و این اهل مکه بودند که قبلاً لقب«محمد امین» را درباره او به کار می بردند و آن بزرگوار را به داشتن فضائل اخلاقی و محبت به انسان ها و کمک به نیازمندان می ستودند.

 اما وقتی در آیات قرآن و رفتارهای آن وجود قدسی- صلی الله علیه و آله و سلم-  عقاید بت پرستان و رفتارهای جاهلانه آنها مورد انتقاد قرار گرفت و آموزشهای روشنگر انسان‌ها اشاعه پیدا کرد، به مخالفت با آن حضرت و کتاب آسمانی برخاستند و بعد از هجرت آن وجود قدسی و پیروانش به شهر مدینه، به آن شهر لشکرکشی کردند و اولین جنگ علیه پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- و پیروانش به راه انداختند.

 پیامبر خدا- صلی الله علیه وآله و سلم- تمام سعی و تلاش خود را جهت جلوگیری از جنگ و درگیری نظامی به کار برد، اما نتوانست مانع وقوع جنگ شود و جنگ شروع شد و با شکست کفار و مشرکان پایان یافت.

 قصد اصلی پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله و سلم-  ابلاغ  کلام خدا بین مردم و تلاوت آیات و آموزش آنها به بندگان خدا بود و کاری با جنگ نداشت. اما دشمنان به قصد کشتن آن حضرت و پیروانش و با آمدن خود با تجهیزات نظامی کامل از شهر مکه و از آن، فاصله دور به  مدینه محل استقرار پیامبر خدا و پیروانش و شروع جنگ قصد از بین بردن کتاب خدا و جلوگیری از استقرار و انتشار معارف و آموزش‌های آن را داشتند، که با اراده و مشیت خدای سبحان شکست خوردند و عده‌ای از آنها کشته و بقیه به شهر مکه برگشتند و از همان زمان به فراهم کردن امکانات جنگ بعدی اقدام کردند.

 این نوع رفتار و دفاع از دین خدا و قرآن کریم،  قتال برای تنزیل قرآن محسوب می شود.  نه حفاظت از قرآن در اصل احتیاج به جنگ دارد و نه پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- اهل جنگ و درگیری نظامی و سرکوب دشمنان از طریق جنگ بود. بلکه بطور قطع و طبق اعتراف دشمنان دین خدا،  جنگ بر او و پیروانش تحمیل می‌شد و آن وجود مبارک- بطوریکه قبلا متذکر شدیم- تمام سعی خود را برای جلوگیری از جنگ به کار می برد.

  استقرار  اصل قرآن در جوامع انسانی و حداقل جوامعی که مردم تمایل به آن پیدا کرده‌اند، و بهره مندی از علوم و معارف آن حق همه انسان ها است! چه انسان های زمان حیات دنیوی آن حضرت و بعثت او و چه انسان ها در زمانهای بعدی و از طریق استقرار صورت تنزیلی و امکان ارتباط با آن برای ملل مختلف، امکان راهیابی به مراتب برتر از معانی آن به وجود آمد! و طبعاً پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- هرگز راضی نمیشد به ممانعت کفار و بت پرستان از انتشار آن نور قدسی، اگرچه استقامت و پافشاری خطر جنگ و کشته شدن خود او و پیروان او بالخصوص بستگان نزدیک او را داشت مثل جناب حمزه سیدالشهدا و جناب جعفر طیار و  عبیدة بن الحارث.  که از شخصیت‌های بسیار محبوب و اثرگذار در فعالیت‌های آموزشی از خاندان خود بودند.

الیاس کلانتری

۱۴۰۰/۰۳/۱۳

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن