آموزشهای آسمانی – ۴۴ ، نیاز دائمی انسان به علم و شناسائی اشیاء

کلیات*

  •  ضرورت شناسائی اشیاء موجود در فضای زندگی انسان
  •  مشکلات عظیم زندگی انسانهای اولیه برای زندگی روزمره
  •  بهره برداری انسانها از تلاشها و زحمات چندین هزار ساله گذشتگان
  •  زمانهای طولانی سپری شده تا انسانها زراعت بعضی از گیاهان و برافروختن آتش را یاد بگیرند.
  •  انسانها جهت تهیه لوازم اولیه زندگی هزینه های بسیار سنگینی را متحمل شده اند.
  •  در طول تاریخ حیات انسانها تعداد بیشماری نوزاد روزها و ماههای اولیه تولد در اثر بی اطلاعی انسانها از قوانین بهداشتی مرده اند.
  •  تحولات مطلوب در زندگی انسانها ریشه ای در آموزشهای پیامبران داشته است.
  •  انسان در شناسائی نزدیکترین موجود نسبت به خود مجهولات زیادی دارد و آن موجود عبارت است از خود او
  •  تحقیقات و تجربیات چندین هزار ساله دانشمندان حداقل از زمان بقراط حکیم نتوانسته است تمام فضای وجود انسان را شناسائی کند.
  •  با وجود اینکه بدن انسان پدیده ای آشکار است اما هنوز همه ابعاد و جهات آن شناخته نشده است.
  •  انسانها هم برای رسیدن خود و افراد خاندان خود و هم دیگران احتیاج به شناسائی کامل حقیقت وجود انسان دارند.
  •  آسیب پذیری انسانها از خود انسان خیلی بیشتر از آسیب پذیری آنها از عواملی طبیعی مثل آتش سوزی و طوفان و امراض مختلف بوده است.
  •  علاوه بر بیماریهائی که عوامل طبیعی دارند، انسان امروز با فعالیت های علمی در مسیر ایجاد بیماریهای جدید قرار گرفته است.
  •  آسایش انسانها از ناحیه کشفیات جدید علمی
  •  ضرورت دریافت علم در زندگی انسانها
  •  نیاز اجتناب ناپذیر انسان به شناسائی غذاها و داروها
  •  اساسی ترین و ضروری ترین نیاز انسان به علم
  •  چرا فراورده های علمی دانشمندان و پژوهشگران بیشتر در اختیار حکومت ها و زمامداران قرار می گیرد؟
  •  اگرچه تلاشهای دانشمندان برای شناسائی اشیاء قابل تحسین و تقدیر است، اما در هر صورت علوم بشری آمیخته به انواعی از جهل ها است.
  •  به چه دلیلی علوم انسانها آمیخته به جهل است.
  •  

بسم الله الرحمن الرحیم

انسان درمکان و فضائی زندگی می کند که احتیاج دارد آن مکان و فضا و اشیاء موجود در آنجا را بشناسد. همچنین انسان نیاز شدیدی به شناسائی وجود خودش و اشیاء موردنیاز خود دارد. بعنوان مثال او احتیاج به خوردن غذا و نوشیدن آب دارد. یعنی نیاز اجتناب ناپذیر درونی او به اشیاء و موادی بعنوان غذا او را وادار می کند به شناسائی و دریافت و تهیه اشیائی که نیاز او را به غذا برطرف کند. طبعاً انسان نمی تواند اشیائی مثل خاک و سنگ و چوب و همه  انواع گیاهان را بخورد، پس ناچار است موادی را بعنوان غذا شناسائی کند.

بعضی از اشیاء موجود در فضای زندگی، قابل خوردن هستند مثل بعضی از گیاهان و ثمر بعضی از درختان مثل میوه های اغلب درختان و بعضی دیگر قابل خوردن نیستند. انسانهای اولیه که علم زیادی نسبت به اشیاء و وجود خود نداشتند طبعاً سختی های زیادی برای زندگی و به راه افتادن آن و رفع نیازهای خود از نوع غذا و لباس و سرپناه (مسکن) کشیده اند. عده زیادی از آنها بجهت بی اطلاعی از خواص بعضی از گیاهان و نحوه کاشت و پرورش آنها گرسنگی کشیده اند وعده ای در مقابل گرمای تابستان  وسرمای زمستان دچار دردها و رنج ها و مشقت ها شده اند تا سرانجام راه  و کاشتن گیاهان ودرختان و استفاده از ثمرات آنها را یاد گرفته اند.

انسانهای اولیه طبعاً در مقابل سرمای شدید زمستان و باران و برف، زمانهای زیادی دچار سختی ها و مشقت ها شده اند، تا سرانجام از پشم و پوست بعضی از حیوانات لباسی برای خود تهیه کرده اند و آتش و خواص آن را شناخته اند و از آن برای گرم کردن فضای زندگی خود بهره برده اند و بعد از آن از پشم و پوست حیوانات، محلی برای سکونت مثل یک خیمه و چادر ساخته اند و از این طریق بخشی از مشکلات و خطرات را از زندگی خود دور کرده اند.

انسان امروزی اززمان تولد و نوزادی و حتی قبل از آن، از فراورده های علمی انسانهای قبلی بهره مند می شود. فراورده های علمی که در طول قرن ها و در اثر هزاران سال تجربه انسانها بدست آمده است و برای بدست آوردن آنها انسانهای زیادی دارائی ها و فرصت های عمر و در بعضی جهات جان خود را هم از دست داده اند. به هرحال برای آموختن راههای زندگی و به وجود آوردن لوازم آسایش و رفع نیازهای انسانها در مجموع هزینه های زیادی به کار رفته است.

زمانهای گذشته عده زیادی از انسانها در اثر ابتلاء به بعضی بیماری ها می مردند تا سرانجام تحولات به وجود آمده درعلم طب شناسائی عامل بسیاری از بیماریها را ممکن ساخت وانسانها توانستند از طریق علوم بدست آمده در آن زمینه با آن عوامل مبارزه کنند و مصونیتی بطور نسبی در مقابل آن بیماریها پیدا کنند ویا بعد از ابتلاء بتوانند خود را با سهولتی قابل توجه معالجه کنند.

در طول تاریخ حیات انسانها تعداد بیشماری نوزاد بعد از تولد و در ماهها و سالهای اولیه عمر در اثر بی اطلاعی انسانها از قوانین بهداشتی می مردند و همچنین گاهی مادران آن نوزادها دچار بیماریها ومشقت ها می شدند و گاهی جان خود را هم از دست می دادند، تا سرانجام در اثر پیشرفت علم طب روشهای تأمین بهداشت نوزادان و مادران متحول شد و برای نوزاد امروزی در جوامع زیادی لوازم بهداشت و پرورش مطلوب فراهم شده است و این موجودات نیازمند به حمایت و مراقبت دیگران مثل والدین و پزشکان و پرستاران و دیگر انسانها، از فراورده های علم طب  بهره مند می شوند.

در تحقیقات علمی در تاریخ زندگی انسانها و بررسی تحولات فرهنگی جوامع مختلف این نتیجه حاصل می شود که تحولات زندگی انسانها ریشه ای در آموزشهای پیامبران خدا داشته که بطور مستقیم یا غیرمستقیم در فرهنگ جوامع مختلف اثر گذاشته و سبب تحولات زیادی در زندگی آنها شده است.

تأثیرات آموزشهای پیامبران عمدتاً در جهت حیات انسانی و گسترش فضائل اخلاقی و نوعدوستی ها و محبت به انسانها بوده، اگرچه زندگی حسی و مادی انسانها هم در آن آموزشها مورد توجه قرار گرفته است.

اما نیاز انسانها به علم و شناسائی اشیاء حد نهائی ندارد و بی پایان است و هیچ زمانی این نیاز اجتناب ناپذیر از بین نخواهد رفت و هرقدر علم گسترش پیدا می کند، نیاز انسان ها به آن هم استمرار می یابد و حتی در جهاتی بیشتر هم می شود. حداقل تا این زمان نیاز انسانها به علوم جدید و منابع آنها برطرف نشده است! و از توجه دقیق و عمیق به اشیاء و وجود خود انسان روشن می شود که حداقل به این زودیها هم این نیاز به پایان نخواهد رسید.

انسان در شناسائی نزدیکترین موجود نسبت به خود مجهولات زیادی دارد وآن موجود عبارت است از خود او واجزاء آشکار وجودش یعنی «بدن» و اجزاء و اعضای بدن خود! و احتیاج دارد دراین راه جلوتر برود و به کشفیات جدیدی برسد با وجود تحقیقات وتجربیات چندین هزار ساله در این زمینه و حداقل از زمان حیات بقراط حکیم که دو هزار و چند صد سال سپری شده است، هنوز جهاتی از بدن انسان و اعضاء مختلف آن و عوامل بیماریهای گوناگون موجود و شناخته شده در راههای پیشگیری از ابتلاء و معالجه یا معالجه کامل آنها جزو مجهولات پزشکان در سطح جهان می باشد و احتیاج به علوم و تحقیقات و کشفیات جدیدی در این زمینه وجود دارد.

این موضوع درباره «بدن انسان» صدق می کند که پدیده ای است آشکار و تا حدی شناخته شده تا چه رسد به پدیده ای مرموز و باعظمت بنام «روح انسان» که ذاتاً موجودی است ناشناخته که نه قابل مشاهده است و نه به راحتی قابل آزمایش. یعنی هم اصل وجود آن و هم نوع وجود و هم نوع ارتباطش با بدن انسان از طریق علوم و تحقیقات عادی متعارف قابل شناسائی و حداقل شناسائی کامل نیست و البته انسانها احتیاج شدیدی به شناسائی آن دارند، به دلائلی که جهاتی از آن آشکار است و در ادامه این مباحث هم مورد بررسی قرار خواهد گرفت. (ان شاء الله)

انسانها هم به جهت رسیدن به آسایش و رفاه و امنیت خود و افراد خاندان و نزدیکان خود احتیاج به شناسائی کامل موجودی بنام انسان دارند و هم آسایش ورفاه و امنیت دیگر همنوعان خود! و این نیاز و احتیاج هم اجتناب ناپذیر است و بلکه در رأس نیازهای انسان قرار دارد.

 انسانها در طول تاریخ حیات خود بطور مستمر از ناحیه خود همین موجود متعالی و برترین نوع از مخلوقات دچار آسیب های متنوعی شده اند  و این آسیب خود شدیدتر و بیشتر و گسترده تر از آسیب از ناحیه عوامل طبیعی مثل سیل و آتش سوزی و حیوانات وحشی و بیماریهای طبیعی بوده است! و در زندگی تحول یافته امروز هم آسیب پذیری انسان از انسان، تحول یافته و بیشتر شده و در سطح جهانی در فضای حیات او برقرار می باشد. بطوریکه ابعاد جنگ ها و کشتار انسان بدست انسان ها ابعاد وسیعتری پیدا کرده است. تا جائیکه حتی علاوه بر بیماریهائی که عوامل طبیعی دارند، انسان امروزی بیماریهای جدیدی هم تولید می کند و همنوعان خود را به آنها مبتلا می کند ویا دارد به این نقطه نزدیک می شود. یعنی فعالیت برای ایجاد بیماریهای جدید بجای تلاش برای معالجه بیماران و ایجاد آسایش برای آنها و این موضوع خیلی عجیب و شگفت انگیز است و شناسائی عوامل آن و راههای از بین بردن این روحیه در انسانها یکی از مواردی است که احتیاج به علوم و تحقیقات جدیدی درباره آن وجود دارد.

سرانجام اینکه گرفتاریهای گوناگون انسانها از نوع فقر و عدم امنیت و بلاهای طبیعی و جنگ ها و خشونت ها و احساس پوچی ها و بی هدفی ها و امثال آنها ریشه در جهل ها و بی اطلاعی ها دارد و راه برطرف شدن آنها و برقراری آسایش ورفاه و امنیت در فضای حیات آنها هم از طریق تحولات علمی و بهره برداری از علوم جدید امکان پذیر می باشد.

آموزش های آسمانی - 34 ، تفسیر سوره مدثر
بخوانید

در بعضی از جهات زندگی و در فضای بعضی از رشته های علمی در طول تاریخ حیات انسانها تا زمان اخیر تحولات عظیمی به وجود آمده و فضائی که با پیشرفت های علمی روشن شده گسترش و وسعت زیادی پیدا کرده است وبعضی از عوامل سلب آسایش از انسانها شناخته شده و یا از ناحیه همت و تلاش افرادی از آنها عمدتاً برطرف یا ریشه کن شده مثل انواعی از بیماریها و بعضی بلاهای طبیعی و پیشرفت بسیار عظیمی هم در مسیر ارتباط انسانها با یکدیگر در جهات مختلف علمی بین آنها برقرار شده است.

سفرها و ارتباط انسانها با یکدیگر با وسائل نقلیه جدید با سهولت و توأم با آسایش و خیلی سریع انجام می گیرد و مشکلات سفرها با آن وسائل ابتدائی و طبیعی عمدتاً از بین رفته و انسانها در این جهات به آسایشی رسیده اند. اما مجموع زندگی انسانها در جهات مختلفی در معرض آسیب ها و آفت ها و ناامنی های زیادی قرار گرفته است! و انسانها مبتلا به  انواعی از نابسامانیها و محرومیت ها هستند وبه آرزوهای دیرینه خود در پدید آمدن جوامع برتر که در آنها عدالت و رفاه و آسایش برقرار باشد، نرسیده اند، بلکه مشکلات زندگی در جوامع مختلف و در مجموع، ابعاد وسیعتری پیدا کرده است.

ضرورت دریافت علم

دریافت علم برای شناسائی اشیاء موجود در فضای زندگی انسان در مجموع امری است ضروری و هرگز انسان بی نیاز از آن نخواهد بود. او احتیاج دارد به شناسائی اشیائی بعنوان غذا و راههای بدست آوردن آن با سهولت و هزینه و زحمت کمتر و همچنین احتیاج دارد به شناسائی اشیائی بعنوان دارو جهت جلوگیری از ابتلاء به بیماریها و معالجه آنها و راههای بدست آوردن آن، باز با سهولت و هزینه کمتر و بدون عوارض نامطلوب جنبی و یا عوارض کمتر. همچنین او نیاز دارد به وسائل نقلیه بی خطر ویا کم خطر مثل هواپیمائی که سقوط نکند و آتش نگیرد ومنفجر نشود و اتومبیلی که تصادف نکند ویا در صورت تصادف راننده و سرنشینان آن آسیب نبینند و کشته و یا مجروح نشوند و همچنین آن وسائل نقلیه به سهولت و هزینه کمتر ساخته شود وهمه مردم بتوانند آن را در اختیار داشته باشند.این نوع نیازها در مورد مسکن و پوشش انسان و وسائل منزل و امثال آنها هم بطور مستمر صدق می کند.

انسانها احتیاج دارند به علمی که بیماریها و راه های جلوگیری از ابتلاء به آنها و راههای معالجه آنها را بطورکامل شناسائی کند، چه از طریق روشهای متعارف و متداول عادی و چه از طرق دیگر مثل شناسائی روح انسان و قوای آن و قرار دادن بدن تحت سلطه و تأثیرات روحی و یا از همه این راهها و استفاده از روشهای شناخته شده فعلی و روشهای جدید که لازم است شناخته شود.

اساسی ترین و ضروری ترین نیاز انسان به علم

از همه آنچه بعنوان مثال ذکر شد‏، انسان احتیاج به شناسائی حقیقت وجود و صفات و افعال برترین نوع از مخلوقات خدای سبحان یعنی‌ «انسان» دارد. و این نوع علم برترین و پرفایده ترین علمی است که انسانها به آن نیاز مستمر دائمی دارند! نیازی مبرم و قطعی و اجتناب ناپذیر.

شناسائی انسان از طرف انسان، چه خود و چه دیگران یکی از عوامل و ارکان اصلی تشکیل جوامع انسانی و ارتباط  آنها با یکدیگر و به راه افتادن کاروان تمدن انسانی شده و بدون آن تأسیس همین نظام حیات آنها امکان پذیر نبود. و در جهت مقابل تمام یا بخش عمده درد و رنج ها و مشقت ها و محرومیت ها از لوازم زندگی و جنگها و حوادث ویرانگر سطح جهانی از ناحیه عدم شناسائی کامل انسانها بوده است.

انسانها تا زمان حاضر در مجموع علم اندکی در زمینه شناسائی وجود خود و دیگران بدست آورده اند و این مقدار علم هم برای رسیدن به یک نظام مطلوب و معقول زندگی بسیار ناچیز است و احتیاجات آنها را برطرف نمی کند! و این عدم شناسائی حقیقت وجود انسان و یا شناسائی ناقص او منشأ حوادثی شده است که هزاران و هزاران انسان در آن حوادث جان خود و یا سلامت و آسایش خود را از دست داده اند.

برای این شناسائی و معرفت اندک هم ـ که فضای کوچکی از زندگی او را روشن می کند ـ هزینه های زیادی مصرف شده است! نه فقط هزینه مالی، بلکه جانهای انسانهای بیشماری در این راه از دست رفته است.

عدم شناسائی صحیح و کامل حقیقت وجود انسان سبب شده است که فراورده های علمی دانشمندان هم در اختیار زمامداران و صاحبان  قدرت های سیاسی و حکومت ها و طرفداران آنها قرار بگیرد و از آنها بجای استفاده در جهت رفاه و آسایش و امنیت انسانها، در جهت رقابت های سیاسی و به وجود آمدن حکومت ها و یا نابودی آنها بهره برداری شود. یعنی حاصل تحقیقات و مطالعات و فعالیت های علمی دانشمندان بجای اینکه در اختیار عموم انسانها و دانشمندان دیگر قرار بگیرد، بیشتر در مسیر اهداف سیاسی و حکومتی سیاستمداران و صاحبان قدرت حکومتی به کار می رود و جهت به بردگی کشیدن جوامع انسانی. البته بردگی نوع جدید بجای بردگی فردی نوع قدیم!

نیاز به علوم جدید و فراوده های آنها جهت اصلاح نظام زندگی فعلی به یک نظام برتر و متعالی و مطلوب از قطعیات و مسلمات بین عقلا و اهل تفکر است و نیاز زیادی به اثبات آن نیست، إلا اینکه تذکر و یادآوری آن سبب توجهات بیشتر به این امر ضروری می شود وبه این منظور متذکر این بحث مقدماتی شدیم.

نیاز انسان به علم آسمانی

بعضی از علوم و معرفت های انسانها نسبت به اشیاء و موجودات مرتبط با آنها از طریق تعقل و تفکر و آزمایش و تجربه حاصل می شود و این مطلبی است که تردیدی در آن برای عقلا و دانشمندان وجود ندارد. اما علوم حاصل از این طریق تمام فضای روح انسان را نمی تواند روشن کند و همه نیازها را نمی تواند برطرف نماید! و هزاران سال تلاش و زحمت دانشمندان و ادامه مشکلات انسانها گواه آشکاری است بر این ادعا. علم انسانها که از تفکر و تعقل و مشاهده و تجربه حاصل می شود، با همه قداست و ارزش و اهمیتی که دارد، علم آمیخته به جهل است.

اگرچه تلاشهای دانشمندان برای شناسائی اشیاء و خود وجود انسان قابل تحسین و تقدیر است و از طرف خدای سبحان پاداش عظیمی بر آنها خواهد داشت، اما در هر صورت علمی است آمیخته به جهل چون دائماَ در حال تحول و تغییر است، پس علمی است آمیخته به جهل. تحقیقات علمی دانشمندان دائماَ در توسعه بخشیدن به فضائی است که از ناحیه این نوع علم به وجود آمده است. اما اکتفاء به این نوع از علم و بستن راه انسانها بسوی علوم دیگر، فعالیتی است در مسیر گسترش و تقویت جهل و رفتاری است زیانبار و خیانتی است به انسانها.

اکتفاء به این نوع علم و بی اعتنائی به انواع یا نوع دیگر آن مستلزم آن است که انسانها را بعنوان موجود آزمایشگاهی مورد انواع آزمایشها قرار دهند مثل اینکه جهت اثبات میزان تأثیر فلان ماده سمی در بدن انسان و کشنده بودن آن، آن ماده سمی را به بدن عده ای از انسانها تزریق کنند ویا به غذای آنها اضافه کنند در نتیجه میزان کشنده بودن آن معلوم و قطعی شود!

و یا فلان سلاح جدید را در جائی و بین گروهی از انسانها به کار ببرند تا میزان تأثیر و کشنده بودن آن معلوم شود و از آن علم بدست آمده در جنگها بیشتر بهره برداری کنند.

البته این موضوع اگرچه خیلی تعجب آور است و از نظر تصورات بعضی ها موضوعی است دور از ذهن اما با تأسف شدید در بعضی کشورها و از ناحیه بعضی از حکومت ها رفتاری است که واقعیت پیدا کرده است و بعنوان مثال: در زمان برقراری جنگ جهانی دوم در کشور آلمان وقتی در جریان جنگ سلاح جدیدی ساخته می شد، جهت آزمایش و سنجش میزان کاربرد آن عده ای اسیر جنگی را در یک ردیف قرار می دادند و با آن سلاح جدید به آنها شلیک می کردند و از تعداد کشته شده ها میزان کاربرد آن معلوم می شد. امروزه هم در بعضی کشورهای غربی این نوع جنایت در بعضی از کشورهای تحت سلطه آنها انجام می گیرد و این نوع جنایت بسیار پلید یکی از محصولات علم انسان شناسی از نوع متداول است.

دانشمندان روانشناس زیادی به ناتوانی انسانها در امر شناسائی حقیقت روح انسان اعتراف کرده اند و عده قابل توجهی از آن بلکه اکثر دانشمندان روان شناس (روح شناس) با اعتراف به اینکه روح انسان قابل شناسائی کامل نیست، فعالیتهای علمی خود را روی «رفتارهای انسان» متمرکز کرده اند! و شناسائی انسان را از رشته فلسفه جدا کرده و در فضای «علوم تجربی» قرار داده اند.

از زمانی که اولین کتاب در «علم النفس» یعنی شناسائی روح انسان نوشته شد تا  اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم فعالیتهای علمی در این زمنیه که بیش از دو هزار سال بود دانشمندان به این نتیجه رسیدند که روح انسان پدیده ای است که شناسائی آن بطور کامل امکان پذیر نیست. البته لازم است گفته شود این شناسائی موردنظر و مطلوب از طریق علوم عادی متداول بین انسانها امکان پذیر نیست و احتیاج به علم نوع دیگری وجود دارد.

جهت عمل به روش اختصاری در نوشتن مقالات و جلوگیری از طولانی شدن آن مرحله تکمیلی بحث را به شماره بعدی موکول می کنیم. (ان شاء الله تعالی)

الیاس کلانتری

۱۴۰۰/۹/۲۳

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن