۱۹۱-آیا خداوند در آیات قرآن انسان ها را تهدید می کند؟!

image_gallery

سؤال: چرا خداوند در آیات قرآن انسان ها را تهدید می کند و آن ها را می ترساند؟! و با لحن جبرآمیز با آن ها صحبت می کند؟!

پاسخ: در قرآن مجید یک نظام آموزشی و تربیتی خاصی به کار رفته است. در این روش آموزشی و تربیتی از دو عامل بشارت و انذار استفاده شده است. اما عامل بشارت بر عامل انذار و تهدید تفوق دارد یعنی بیشتر از انذار و هشدار و تهدید، به بشارت توجه شده است. تعداد آیات مربوط به بشارت در قرآن کریم بیشتر از آیات مربوط به انذار است.

بعنوان نمونه: در سوره انسان ۱۴ آیه درباره بهشت و نعمت های آن آمده و فقط یک آیه درباره جهنم.

همچنین در سوره واقعه ۲۷ آیه درباره بهشت و ۱۲ آیه درباره جهنم، در سوره الرحمن ۱۵ آیه درباره بهشت و ۲ آیه درباره جهنم، در سوره طور ۱۰ آیه درباره بهشت و ۴ آیه درباره جهنم و همین طور در سوره های دیگر بطور کلی.

همچنین در آیات قرآن غالباً موضوع بشارت بر انذار مقدم شده است بعنوان نمونه:

  1. «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا» (البقرة/۱۱۹)
  2. «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا» (سبأ/۲۸)
  3. «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا» (فاطر/۲۴)
  4. «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا» (الفرقان/۵۶)
  5. «وَبِالْحَقِّ أَنْزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا» (الإسراء/۱۰۵)

و فقط در موارد قلیلی به علت خاصی روش انذار و تهدید بر روش بشارت مقدم شده است و آن موارد بسیار نادر است.

اما آیا بطور کلی خداوند در قرآن انسان ها را تهدید کرده و آن ها را ترسانده است؟!

در پاسخ این سؤال می گوئیم: تهدید خداوند به آن معنای متداول در بین انسان ها نیست. بلکه خداوند از ناحیه لطف و رأفت و رحمتی که نسبت به بندگان خود دارد، آن ها را از وقوع حوادثی مطّلع می سازد و به آن ها هشدار می دهد.

هشدارهای خداوند از یک لحاظ به دو قسم تقسیم می شود، یکی هشدار در مورد حوادث نامطلوب و زیانبار زندگی دنیوی. دیگر هشدارهای مربوط به عذاب های اخروی و بطور کلی سقوط در جهنم. اما در مورد هشدارهای مربوط به زندگی دنیوی، لازم به تذکر است که در عالم دنیا نظامی برای زندگی انسان ها از طرف خداوند برقرار شده است، و انسان ها دانسته یا ندانسته تحت آن نظام زندگی می کنند. نظام حاکم بر عالم دنیا از فضل و رحمت و کرم و قدرت و الطاف و بطور کلی صفات کمالیه و افعال حکیمانه خداوند نشأت گرفته است.

قوانین حاکم بر زندگی دنیوی به نحوی تنظیم شده است که انسان را به سوی یک مقصد متعالی و با ارزش های فوق تصور یعنی زندگی در بهشت سوق می دهد. یعنی انسان در این نظام زندگی به منزله مسافری است که به طرف مقصد مطلوبی در حرکت است.

طبیعی است که در کنار هر جاده ای بیراهه ها و گاهی پرتگاه هائی وجود داشته باشد. و در کنار جاده زندگی حقیقی- در بهشت- یعنی زندگی دنیوی هم بیراهه ها و پرتگاه هائی وجود دارد و امکان دارد عده ای از انسان ها از راه حقیقی زندگی خارج شده و به بیراهه ها بروند و یا از پرتگاه های کنار جاده سقوط کنند و در آن صورت مبتلا به گرفتاری ها و درد و رنج ها و مشقت های طولانی یا ابدی شوند.

حال خداوند بوسیله پیامبران خود انسان ها را در جاده زندگی هدایت می کند و گاهی که یک پرتگاه خطرناکی در کنار این جاده باشد، آن ها را با هشدارهای شدیدی از سقوط در آن پرتگاه ها بر حذر می دارد. و شاید برای عده ای بدون در نظر گرفتن خطرهای کنار جاده زندگی، این هشدارها شدید اللحن، تهدید آمیز جلوه کند. و آن عده از انسان ها این هشدارها را نوعی ترساندن تلقی کنند.

اگر یک چاه عمیق خطرناکی در کنار جاده ای و مسیر حرکت عده ای از انسان ها قرار داشته باشد و انسان هائی با بی خیالی و بی اعتنائی در آن جاده و آن مسیر در حرکت باشند، و شخصی مطلعی با لحنی جدی و عتاب آمیز از قرار گرفتن آن چاه در مسیر آن ها و از نتایج بی توجهی و بی خیالی آن ها خبر دهد، آیا این هشدار باید تهدید و ترساندن محسوب شود، یا خیرخواهی و دلسوزی و انسان دوستی؟!!!

اگر در آیات قرآن گاهی با لحن عتاب آمیز و تهدید آمیز با انسان ها سخن گفته شده، این نوع سخن گفتن حاکی از رأفت و مهربانی شدید خداوند نسبت به بندگان و رحمت واسعه او است و نه از نوع تهدید به معنای متداول بین انسان ها. البته در مورد ظالمان و تبهکاران، موضوع صورت دیگری دارد که به آن اشاره خواهد شد.

این نوع سخن گفتن مثل هشدارهای یک طبیب دلسوز و دانشمند نسبت به شیوع یک بیماری مسری خطرناک و ایجاد آمادگی برای مصونیّت در مقابل آن است و یا راه های معالجه سریع در مورد کسانی که به آن مریضی مبتلا شده اند.

حتی اگر یک عده از انسان ها به مقصد آفرینش خود بی اعتنا باشند و تمایلی به دانستن مطالبی در مورد آن مقصد عظیم و با ارزش های متعالی، در خود احساس نکنند و تفکرات آن ها محدود به همین زندگی دنیوی باشد، باز هم آن ها احتیاج به این هشدارها و انذارها دارند به جهت اینکه طبعاً انسان می خواهد در همین دنیا هم از یک زندگی توأم با اسایش و رفاه و امنیّت و سلامت برخوردار باشد، و لازمه ایجاد این نوع زندگی علم عمیق و گسترده نسبت به خواص اشیاء و موجودات این عالم و در رأس آن ها علم به ابعاد مختلف روح انسان ها وجود دارد و این علم خالص غیر آمیخته به جهل فقط علم وحی است. و علوم بشری عادی متداول بین انسان ها آمیخته با انواع جهل ها می باشد و ایجاد آن زندگی مطلوب مورد نیاز انسانی در وسع قدرت علم بشری نیست. و به همین جهت هر چه زمان جلوتر می رود و زندگی انسان ها متحوّل می شود و علوم عادی بشری زوایای مختلف زندگی انسانی را بیشتر روشن می کند، اما از جهت دیگر روز به روز گرفتاری ها و مشقّت های انسان ها بیشتر می شود و انسان ها مبتلا به ناامنی ها و خشونت ها و فقرها و جنگ های بیشتری می شوند. به بیان دیگر امروزه محصولات و فراورده های علمی بیشتر در مسیر ایجاد گرفتاری ها و درد و رنج ها و جنگ ها و خشونت ها مصرف می شود تا در زمینه ایجاد آسایش و رفاه برای انسان ها.

کلام ایام - 306، بیست و هشتم صفر و رحلت کریمانه
بخوانید

کار انسان امروزی به جائی رسیده که عده ای به کمک بعضی از دانشمندان و زمامداران، انواعی از بیماری های جدید را تولید می کنند و عده ای از انسان ها را به طرق مختلف به آن بیماری ها مبتلا می کنند، تا بتوانند داروهائی را در ارتباط با آن بیماری ها تولید کرده اند، به فروش برسانند. امروزه برای سود مادی و بدست آوردن پول زیاد، جنگ هائی را با روش ها و بهانه های مختلف ایجاد می کنند تا بتوانند اسلحه های تولید شده را بفروشند. یعنی انسان ها فدای پول و قدرت اقتصادی و سیاسی می شوند. پس انسان ها نیاز به علم خداوند دارند که از طریق وحی به پیامبران رسیده و آن ها با کلام و رفتار خود آن را به انسان ها عرضه کرده اند.

صورت کامل علم وحی در آخرین کتاب آسمانی یعنی قرآن مجید به انسان ها عرضه شده است. و در این کتاب یک نظام آموزشی و تربیتی خاصی- همانطور که اشاره شد- قرار دارد و در این نظام آموزشی هم از بشارت و هم از انذار و هشدار استفاده شده است. اگر در مواردی لحن کلام همراه با نوعی عتاب و ظاهراً سختگیری است، این روش به لحاظ اهمیت موضوع و ایجاد تأثیرات مورد نظر به کار بسته شده است. و منشأ اصلی آن رحمت و رأفت بی انتهای خداوند نسبت به بندگانش می باشد.

لازم به تذکر است که امر و نهی خداوند با امر و نهی انسان ها تفاوت دارد. آنچه برای انسان ها نامطلوب است، امر و نهی و الزام و اجبار انسان ها نسبت به یکدیگر است، نه امر و نهی خداوند. و اگر انسان ها تحت فرمان های خداوند قرار نگیرند، انسان هائی از نوع خود آن ها به آن ها حکومت خواهند کرد و در آن صورت حاکمان جوامع بشری هر گونه فشار و زورگوئی را مطابق مقتضیات حکومت خود برای انسان ها اعمال خواهند کرد.

جبری که در بیان احکام دینی و لحن قرآن مورد سؤال قرار گرفته، جبر از نوع متداول بین انسان ها نیست. در حقیقت این موضوع تصوری بیش نیست. اگر قرآن مجید در آیات معدودی، کلام به صورتی کوبنده و تند بیان شده و لحن عتاب آمیز دارد، در این قبیل موارد عمدتاً سخن در مورد کافران و تبهکاران و ظالمان و مجازات های آن ها می باشد. این نوع آیات کوبنده در مورد همه انسان ها نیست. بلکه در مورد افراد فوق الذکر است. و طبعاً خداوند کسانی را که به بندگان او ظلم می کنند و حقوق آن ها را ضایع می کنند، مجازات خواهد کرد و پیامبران خدا هرگز در مورد ظلم به انسان ها ساکت و بی تفاوت نبودند. این لحن کلام در مورد ظالمان و تبهکاران از فضائل قرآن مجید است. مقابل این روش بکار رفته در قرآن بی تفاوتی ها و سهل انگاری ها و بی اعتنائی ها به وضعیت زندگی انسان های محروم و نیازمند قرار دارد، همان بی تفاوتی ها و سهل انگاری ها که امروزه دست تبهکاران را در ظلم به انسان ها باز گذاشته و آن ها مرتکب این همه جنایت می شوند. ظلمی که امروزه نسبت به عموم انسان ها در جوامع بشری می شود به مراتب گسترده تر و بیشتر از زمان های سابق است. و طبعاً دین خدا در جلوگیری از این ظلم ها و حق کشی ها جدیّت خاصی به کار می برد.    

الیاس کلانتری

۹۵/۵/۱۱

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن