کلام ایام – ۲۰۶، ماه رمضان و اوصاف آن در کلام رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

hou18056بخش پنجم

کلیات

*بازی های کودکانه در کودک انسان، عامل فعال شدن قوه عقل در سنین بالاتر می شود.

*محرک اصلی انسان ها در غذا خوردن، لذتی است که بصورت عادت در آمده، نه صرفاً نیاز بدن.

*لازم است قوای روحی انسان در اصل در مسیر فعالیت های مربوط به حیات انسانی به کار بسته شود.

*بچه بعضی از حیوانات مثل آهو و گوسفند یک سال یا دو سال بعد از تولد به مرحله کمال جسمانی می رسد اما فرزند انسان مسیر را در مدت ده تا ۱۵ سال طی می کند.

*با اینکه انسان برترین مخلوق خداوند است چرا دوره کودکی او طولانی تر از بچه حیوانات است؟!

*در جانداران رشد جسمانی آخرین مرحله کمال وجودی آن ها است، اما در انسان این مرحله آغاز حیات حقیقی او است.

*حیات جانداری در انسان مقدمه حیات حقیقی او است اما در سایر جانداران مرحله کمال حیات آن ها است.

*زندگی جانداران- غیر از انسان- محدود به عالم دنیا است و هدف اصلی از خلقت آن ها برقراری نظام زندگی انسان ها است.

*انسان آموزش یافته برای زندگی حقیقی از دیدن هر شئ زیبا و نفیس متوجه خالق آن شئ و صفات کمالیّه ذات قدّوس او می شود.

*انسان آموزش یافته توسط پیامبران خدا، حتی از متاع زندگی دنیوی و مخلوقات خداوند بیشتر از دیگران لذت می برد.

* * * * * * * * * *

ارتباط روزه با حیات انسانی

در مباحث قبلی گفته شد که انسان از یک نظر و یک نوع تقسیم بندی، از دو نوع «حیات» برخوردار است و آن دو عبارتند از «حیات جانداری» و «حیات انسانی». حیات جانداری در انسان مقدمه رسیدن به حیات انسانی است و خود آن مقصد آفرینش انسان نیست. شبیه به آنچه در بازی های کودکانه جریان دارد. یعنی تمایل به بازی های کودکانه در کودک انسان به جهت فعال شدن قوّه عقل و کمال آن در سنین بالاتر است و خود آن بازی ها و لذت بردن کودک از آن ها هدف اصلی از خلقت او نیست! ما قبلاً در موضوع «آموزش های آسمانی» در تفاوت «حیات انسانی با حیات سایر جانداران» بحثی در موضوع نحوه رشد بدنی نوزاد انسان با نوزاد سایر جانداران طرح کردیم و اینجا جهت تکمیل بحث فعلی قطعه ای از مقاله ای که قبلاً در ردیف مقالات تفسیری نوشته شده بود را عیناً ذکر می کنیم:

تفاوت حیات انسانی با حیات سایر جانداران

«بین انسان و سایر جانداران تفاوت های متعددی وجود دارد- اگر چه در اصل حیات جانداری مشترکاتی دارند- یکی از آن تفاوت ها در نوع رشد بدنی آن ها و رسیدن به مرحله ای از کمالات جسمانی است- به بعضی از تفاوت های دیگر بعداً اشاره ای خواهد شد- بطوریکه مراحل رشد جسمانی انسان در قیاس به عموم جانداران خیلی دیرتر تحقّق می یابد. بعنوان مثال: فرزند انسان دوره نوزادی و کودکی و نوجوانی و رسیدن به مرحله رشد کامل بدنی را در مدت ده تا پانزده سال و بیشتر طی می کند، اما همین مراحل رشد در اغلب جانداران در مدت یکسال یا دو سال و حتی گاهی چند ماه و در بعضی از آن ها کمتر از آن طی می شود.

یعنی بچه یک گوسفند و یک آهو یکسال یا دو سال بعد از تولد به یک موجود کامل تبدیل می شود، مثلاً در این مدت پدر یا مادر می شود و قدرت تولید مثل پیدا می کند و همچنین بعضی از پرنده ها چند ماه بعد از تولد به رشد کامل می رسند.باز بعنوان مثال: جوجه یک کبوتر بعد از حدود ۲ ماه که از تولد آن گذشت به اندازه مادر خود رشد بدنی پیدا می کند و بعد از سه یا چهار ماه به کبوتر مادر تبدیل می شود، در حالیکه بچه انسان در مدت چهار ماهگی در مرحله نوزادی قرار دارد. در زمان ۸ و ۹ ماهگی می تواند بنشیند و در زمان حدود یک سالگی روی پای خود بایستد و یا راه برود. باید دید این تفاوت ها در قوانین خلقتی انسان چه علت و حکمتی دارد و از کجا نشأت می گیرد؟! آیا می شود گفت یک کبوتر و یک آهو و امثال آن ها موجوداتی متعالی تر از انسان هستند؟!!! و انسان در درجه پائین تری از آن ها به لحاظ کمالات وجودی قرار دارد؟!!!بطور قطع و از نظر عقلی مطلب چنین نیست، بلکه انسان متعالی ترین مخلوق شناخته شده خداوند است. و ارزش وجودی او و کمالات خلقتی او از موجودات دیگر بیشتر و بالاتر است و او متعالی ترین مخلوقات محسوب می شود. پس علت این تفاوت ها را در جای دیگری باید جستجو کرد!از توجه دقیق به وضعیت خلقتی انسان و مقایسه نوع حیات او با سایر جانداران روشن می شود که آخرین مرتبه از کمالات حیات جاندارای، اولین مراتب شروع «حیات انسانی» است! یعنی رسیدن به مرحله رشد کامل جسمانی آخرین مرحله کمال وجودی جانداران غیر از انسان است. اما رشد جسمانی در انسان مرحله شروع «حیات حقیقی» این موجود است. بعنوان مثال: هدف اصلی از خلقت یک گوسفند این است که بعضی از مواد موجود در زمینی یعنی گیاه و آب و مقداری هوا در بدن این موجود تبدیل به گوشت و پشم شود و در بدن نوع ماده آن جنینی تشکیل شود و از زمان تولد آن جنین ماده غذائی مناسب بدن او بنام شیر حاصل شود. رسیدن به این مرحله یعنی موقعیتی که علف و آب در بدن این موجود تبدیل به گوشت یا شیر یا جنین شود، آخرین مرتبه از کمالات این موجود است. و برای رسیدن این موجود به این مرحله، یکسال یا دو سال و در بعضی دیگر از جانداران مقداری کمتر از این زمان یا بیشتر از آن کفایت می کند. یعنی اراده خداوند و قوانینی که بر زندگی این موجود حاکم کرده است، منتهی می شود به اینکه مقداری علف و آب و هوا در بدن این موجود تبدیل به گوشت و پشم و یا شیر شود و برای رسیدن به این وضعیت هم همان مدت کافی است. اما «حیات جانداری» در انسان مقدمه «حیات انسانی» یعنی «حیات حقیقی» او است. و زندگی انسانی به «قوه عقل» در وجود او ارتباط دارد و حیات حقیقی او با فعالیت این قوه شروع می شود به بیان دیگر انتهای سیر کمالی جانداران دیگر ابتداء زندگی انسانی است. قوه عقل هم در وجود انسان بتدریج و در ارتباط با حوادث زندگی به کمال می رسد و برای رسیدن به مرحله کمال عقل احتیاج به زمان معینی و مشاهدات و تجربیات و تفکر وجود دارد.مقصد اصلی در زندگی انسان فعال شدن قوه عقل و کسب استعداد لازم برای ورود به عالم دیگر و حیات دائمی است نه رشد بدنی و کمال آن، لذا رشد بدنی در انسان که مقدمه حیات انسانی و فعالیت های مربوط به آن است بطور تدریجی و در زمان طولانی تحقّق می یابد. و این استعداد مورد نظر یعنی استعداد ورود در زندگی اخروی در طول عمر دنیوی انسان حاصل می شود.زندگی جانداران غیر از انسان چون محدود به عالم دنیا است، و هدف از خلقت آن ها برقراری نظام زندگی انسان ها است و زندگی آن ها حالت وسیله برای زندگی انسان ها دارد، لذا هدایت آن ها هم عموماً از طریق «وحی غریزی» انجام می گیرد. یعنی پروردگار موجودات با نوعی وحی آن ها را در مسیر زندگی هدایت می کند و آن ها از طریق وحی غریزی مسیر زندگی خود را می شناسند و راه و روش ساختن و یافتن محل زندگی خود و نوزادان خود را از همان طریق می یابند و از خطراتی که زندگی آن ها را تهدید می کند، فاصله می گیرند، یا فرار می کنند و نوزادان خود را تغذیه و از آن ها محافظت می کنند.»(۱)

با توجه به آنچه ذکر شد، خوردن و آشامیدن در عالم دنیا از لوازم زندگی جانداری است و برای فعالیت های بدنی و روحی انسان مورد نیاز است، یعنی غذا و آب عامل ادامه حیات جانداری و حیات جانداری هم جهت به راه انداختن و برقراری حیات انسانی است. فلذا در اخلاق دینی توصیه های مکرّر به خوردن و آشامیدن در حدّ لزوم شده و از پرخوری و تن پروری بشدت نهی شده است. و خوردن و نوشیدن زیادی بعنوان مانعی برای فعالیت های زندگی انسانی معرفی شده است.

مناظرات و محاورات - 22 (مناظرات آسمانی)
بخوانید

نکته قابل توجه و با اهمیتی در مورد خوردن و آشامیدن وجود دارد و آن اینکه انسان ها غالباً بجهت لذت بردن از غذا و نوشیدنی ها، آن ها را مصرف می کنند و به آن لذت عادت می کنند و عده ای از آن ها در این زمینه اسراف می کنند و با پرخوری در دراز مدت به انواع بیماری ها مبتلا می شوند. در این گروه از انسان ها غذا خوردن بجهت عادت کردن به آن و در زمان های خاص انجام می گیرد نه در حدّ نیاز به غذا و مقداری که نیاز بدن را تأمین می کند!!! اما در حقیقت و در نظام زندگی مطلوب انسانی ملاک غذا خوردن باید گرسنگی انسان و نیاز بدن او به غذا باشد، نه به اقتضای عادت و بجهت لذت بردن از آن.

نکته دیگر اینکه قوای روحی انسان در اصل لازم است در مسیر فعالیت های مربوط به حیات انسانی به کار گرفته شود و انسان از لوازم و فراورده های حیات انسانی لذت ببرد و لازم است لذت های متعالی حیات انسانی جای لذت بردن از غذا و آب و نوشیدنی ها را بگیرد. مثلاً لازم است اطعام نیازمندان و مساکین جای لذتِ خوردن و نوشیدن را در روح انسان بگیرد و این لذت متعالی و شریف و حکیمانه نیاز روحی انسان را تأمین کند. و همچنین لذت بردن از محبت به دیگران و مشاهده آسایش و رفاه انسان ها و برقراری صلح و آرامش در فضای زندگی انسان ها جایگزین لذت از خوردن و آشامیدن و امثال آن ها شود.

در زندگی انسانی یک انسان آموزش یافته توسط پیامبران و تحت تأثیر عقل، تمایلات برتری از میل به خوردن و آشامیدن و خوابیدن پیدا می کند مثل تمایل به قدرت بی پایان و اتّکاء به آن و تمایل به جاودانگی و لذت بردن از صفات و افعال پروردگار و لذت بردن از محبت به دیگران و احترام به حقوق آن ها و لذت بردن از زیبائی مخلوقات خداوند و اشیائی که جلوه های آشکاری از خلقت و ربوبیّت پروردگار عالمیان در آن ها مشاهده می شود.

در زندگی انسانی انسان حتی از خوردن و آشامیدن هم می تواند لذت معنوی ببرد، مثل غذا خوردن در جمع دوستان مهربان و افراد خانواده و بستگان، یا غذا خوردن در مجلس جشنی مطلوب یا غذا خوردن بعد از یک روز طولانی روزه گرفتن و بعد از بهبودی از یک بیماری و یا رفع یک نگرانی شدید و یا زمان بازگشت از یک سفر پر خطر طولانی در جمع افراد خانواده و بستگان و دوستان و امثال آن ها.

اما اگر انسان ها بجای توجه و تمایل به لذات حیات انسانی- مثل آن مواردی که ذکر شد- تمام قوای وجودی خود را برای رسیدن به لذات جسمانی و مخصوص حیات جانداری صرف کند، کار او به بردگی در مقابل خواسته های نفس جانداری و یا مقابل حکام و زمامداران و صاحبان قدرت و ثروت کشیده خواهد شد. و او ناچار شکوه بندگی مقابل خداوند و لذت های افتخار آمیز ناشی از آن و آزادگی و آرامش و امنیت خود را به نان و آب و متاع ناچیز دنیا خواهد فروخت، مثل اینکه یک کودک خردسال که یک قطعه جواهر بسیار قیمتی یا چند سکه طلا را که از منزل برداشته بود به مغازه ای ببرد و با آن ها یک عدد بادکنک و یا یک عدد اسباب بازی ناچیز یا چند عدد شکلات بخرد!!!

انسان آموزش یافته برای زندگی حقیقی و مطلوب از دیدن هر شئ زیبا و نفیس و قیمتی، متوجه خالق آن اشیاء و صفات کمالیّه آن ذات قدوس می شود که خالق همه زیبائی ها و اشیاء و صفات و افعال زیبا است، لذا از دیدن آن ها لذتی می برد از نوع لذت های انسانی و این نوع لذت ها بسیار عظیم تر و باشکوه تر از لذت های صِرفاً مادی مربوط به حیات جانداری است.

یک انسان در حیات حقیقی انسانی، از اشیاء نفیس بیشتر از انسان های گرفتار در فضای زندگی جانداری لذت می برد. او از دیدن هر شئ زیبا و نفیس به یاد زندگی در بهشت و همسایگی پیامبران و اولیاء خاص پروردگار عالمیان و قصرها و نهرها و انسان های بهشتی می افتد. پس لذت او از زندگی دنیوی هم خیلی بیشتر از لذتی است که دیگران می برند.

محبت چنین انسانی به والدین و همسر و فرزندان و برادران و خواهران و دوستان خود بیشتر از محبت انسان های محدود در زندگی صِرفاً دنیوی می باشد. و اگر انسان ها به این نوع زندگی و لذت های متعالی آن نرسیدند، غالباً در گودال های عمیق انواعی از اعتیادها گرفتار خواهند شد. چون نه غذا و نه آب و نه لوازم زندگی عادی و نه ازدواج و نه مقامات اجتماعی و سیاسی و حتی حکومت بر منطقه ای از زمین، روح تشنه انسان را سیراب نخواهد کرد و او با بدست آوردن این نوع خواسته ها به آرامش و لذت پایدار نخواهد رسید.

پرورش قوای روحی با عبادات

در پایان این بخش بعنوان نتیجه این مباحث عرض می کنیم: رسیدن به مدارج عالی کمال و ورود در فضای وسیع و نورانی حیات انسانی و رسیدن به لذت های عظیم بی پایان مستلزم پرورش قوای روحی و تقویت آن ها است. انسان راه یافته به مقصد مطلوب حیات کسی است که قوای روحی خود را تحت فرمانروائی عقل خود  قرار دهد و از آنها جهت رسیدن به خواسته های مطلوب و معقول و حکیمانه بهره برداری کند.

در جهت مقابل کسانی قرار می گیرند که درباتلاقهای بردگی نفس جانداری خود و یا دیگران گرفتار شده اند و گاهی در حدی در لجن های آن باتلاقها فرو رفته اند که نجات یافتن آنها غیر ممکن شده و یا با سختی ها و مشقت های زیادی همراه است. این گروه  گرفتار مثل افرادی هستند ک تمام امکانات و دارائی خود را صرف ساختن خانه ای کرده اند، اما در زمین دیگران!! حال یا در بی اطلاعی کامل این کار را کرده اند یا اندک توجهی هم به آن جریان داشتند اما آن توجه قدرت لازم برای تغییر مسیر زندگی را در آنها به وجود نیاورد.

روزه گرفتن و امساک از خواسته های نفسانی ـ منظور نفس جانداری است ـ قوای روحی حقیقی و طبیعی انسان را تقویت می کند و استقامتی به آن می بخشد که در سر تاسر جاده حیات به همه مشکلات غلبه کند و چراغی در اختیار او قرار می دهد که در تمام طول جاده حیات مسیر او  را روشن کند.

اگر توجه به روح انسان نسبت به لوازم زندگی مادی کم شود قوای روحی در جهت حیات انسانی به کار بسته خواهد شد. و «من حقیقی» انسان به جای « من طبیعی» تقویت خواهد شد و لازمه رسیدن به این مقصد متعالی تقویت اراده و قوای  ارزشمند روحی است و روزه گرفتن یکی از عوامل اصلی آن می باشد طبق توضیحی که ان شاء الله بعداً خواهد آمد

در بخش بعدی درباره «من طبیعی» و « من حقیقی» توضیحات لازم خواهد آمد و توضیح داده خواهد شد که خانه ساختن در زمین دیگران یعنی چه؟! و با دست خالی از دنیا رفتن چه فاجعه ای به دنبال خواهد داشت و راه پیشگیری از آن کدام است(ان شاء الله تعالی)

۱۳۹۷/۳/۵

پاورقی:

۱-وب سایت «حکمت طریف» بخش آموزش های آسمانی- ۲

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن