کلام ایام-۴۳۷، تأویل قرآن کریم و حفاظت از حقوق آیندگان

بخش چهارم*

کلیات*

  • قرآن مجید دارای مراتب متعدد از علوم و معانی و معارف است.

  • همراه با تحولات علمی و گسترش استعدادهای انسانها معانی جدیدی از قرآن کریم کشف می شود.

  • اسلوب اختصاصی قرآن کریم.

  • به جهت اینکه قرآن برای همه عالمیان و همه زمانها است ، پس لازم است دارای معانی نامحدود باشد .

  • کلامی از رسول الله –صلی الله علیه و آله و سلم – درباره نامحدود بودن معانی قرآن.

  • توصیفی از قران مجید در کلام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام).

  • کلامی از امام سید الشهدا – علیه السلام- درباره انواع معانی قرآن.

  • معانی عمیق باطنی قرآن با معانی ظاهری لفظی آن ارتباط دارد.

  • لازمه رسیدن به معانی عمیق و رفیع قرآن ، برقراری صوت تنزیلی و ظواهر الفاظ آن در جامعه دینی است .

  • درچه شرایطی یک پیامبر یا امام معصوم ، حکومت دینی را در یک جامعه برقرار می کند؟

  • حادثه زیانبار با خسارات بی پایان در روز رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم).

  • مشعل های برافروخته قرآن مجید برای همیشه روشن خواهد ماند.

  • سفینه نجات دین خدا از میان طوفانهای عظیم عبور کرد و به ساحل امن رسید.

  • جهاد و قتال برای تأویل قرآن .

  • نوع همکاری امام معصوم و علت آن با حکومت ها.

  • خطراتی که در زمان امامت امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- جامعه دینی را تهدید می کرد.

  • خطرات حمله ارتش قدرتمند حکومت روم به جامعه اسلامی .

  • چرا امام  امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- از پذیرش دعوت مردم برای حکومت خودداری می کرد؟

در بخش های قبلی اشاره ای به بعضی از اوصاف اختصاصی قرآن مجید کردیم و در مقالات دیگر هم گفته شد که این کتاب آسمانی حقیقتی دارای مراتب متعدد از علوم و معانی و معارف است . مورد خطاب قرآن همه عالمیان است که از عامه مردم و افراد مبتدی شروع شده و بعد دانشمندان و بعد از آن دانشمندان متعمق و در مرتبه ای بسیار متعالی و فوق عادی حجت های پروردگار عالمیان قرار دارند.

قرآن مجید دارای علوم و معارف و معانی نامحدودی است و بطور مستمر و همراه با تحولات علمی و استعداد انسانها و تحقیقات دقیق و جدید ، معانی جدیدی از آن ظاهر می شود . یعنی الفاظ آیات قرآن محدود و معین و ثابت است ، اما ظهور معانی جدید از آن استمرار دارد و هرگز قطع نخواهد شد.

چون قبلاً و در مقالات و مباحث مختلف در موضوع «اسلوب اختصاصی قرآن» مطالبی ذکر شد و این موضوع محوری مورد بررسی قرار گرفت ، دیگر در این نوشتار وارد بحث تفصیلی درباره آن نمی شویم و فقط متذکر اصل چند کلام کوتاه از ذوات مقدسه معصومین – علیهم السلام- می شویم جهت به نتیجه رسیدن مباحث این سلسله مقالات . علاقه مندان به توضیحات بیشتر در این زمینه می توانند به مقالات «آموزشهای آسمانی» در همین وبسایت مراجعه کنند.

اصل موضوع نامحدود بودن معانی و معارف قرآن کریم بطور ضمنی در آیاتی از قرآن هم ذکر شده است . اما این موضوع هم مثل سایر موضوعات قرآنی بصورتی متناسب با «اسلوب اختصاصی» قرآن بیان شده و نه با روش متداول در بین دانشمندان و خطبا و معلمان  عادی انسانی.

بعنوان مثال وقتی در خود این کتاب آسمانی گفته شده :

«إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ-وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِينٍ» (ص/۸۸-۸۷) یعنی : این [قرآن] جز آموزشی برای عالمیان نیست. و قطعاً[وحتماً] بعد از مدتی خبر آن را خواهید دانست [دریافت خواهید کرد].

آموزش برای عالمیان بودن، خود دلیلی است قطعی برای داشتن معانی و علوم و معارف بی پایان چون عالمیان همه انسانها و در همه زمانها هستند و نیاز های علمی عالمیان در شرایط متحول مجموعاً نامحدود است . و در آیه دوم هم خبر از یک تحول علمی درباره کشف معانی و معارف جدید از قرآن داده شده و هر دو آیه گویای مطلب مورد بحث در این نوشتار هستند.

از وجود مبارک رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم – نقل شده است که در توصیفی از قرآن مجید فرمود :

«لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ‏ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ فِيهِ مَصَابِيحُ الْهُدَى وَ مَنَارُ الْحِكْمَةِ »(۱) یعنی : قرآن ظاهری دارد و باطنی ، ظاهر آن حکم است و باطن آن علم ، ظاهر آن زیبا است و باطنش ژرف و عمیق. ستارگانی دارد و آن ستاره ها هم ستارگانی دارند ، شگفتیهایش بی شمار است و عجائب آن کهنه نمی شود ، در آن است چراغهای هدایت و برج رفیع حکمت.

در کلامی از امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- آمده :

« ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْكِتَابَ نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِيحُهُ وَ سِرَاجاً لَا يَخْبُو تَوَقُّدُهُ وَ بَحْراً لَا يُدْرَكُ قَعْرُهُ وَ مِنْهَاجاً لَا يُضِلُّ نَهْجُهُ وَ شُعَاعاً لَا يُظْلِمُ ضَوْءُهُ »(۲) یعنی : سپس نازل کرد بر او کتاب را و آن نوری است که شعله هایش فرو ننشیند و چراغی که هرگز خاموش نشود و دریائی که به ژرفای آن نشود رسید و راه راستی که رهروانش گمراه نشوند و شعاعی که روشنائی آن خاموش نشود.

از امام حسین – علیه السلام- هم نقل شده است که فرمود :

«كِتابَ اللّهِ عَلى أربَعَةِ أشياءَ : عَلَى العِبارَةِ ، وَ الإشارَةِ ، وَ اللَّطائِفِ ، وَ الحَقائِقِ . فَالعِبارَةُ لِلعَوامِّ ، وَ الإشارَةُ لِلخَواصِّ ، وَ اللَّطائِفُ لِلأَولِياءِ ، وَ الحَقائِقُ لِلأنبِياءِ»(۳) یعنی کتاب خدا – عزّوجلّ دارای چهار نوع [از معانی و معارف] است ،[وآنها عبارتند از ] الفاظ و اشارات و لطایف و حقایق. پس عبارت [لفظ] برای عموم انسانها است و اشاره برای خواص [ودانشمندان ] و لطایف برای اولیاء[خاص خدا و صاحبان ادراکات برتر] و حقایق برای پیامبران.

بنظر این حقیر امامان معصوم – علیهم السلام- در این قبیل از احادیث و در این نوع تقسیم بندی ها در ردیف انبیاء-علیهم السلام- قرار می گیرند پس بنابراین منظور از اولیاء در این حدیث شریف افراد بسیار متعالی از پیروان رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم – و پیروان امامان معصوم – علیهم السلام- هستند که دارای ادراکات برتری نسبت به عامه مردم می باشند . و انبیاء و اولیاء در یک ردیف قرار دارند و حقایق قرآن در سطحی و مرتبه ای بسیار متعالی برای آنها تجلی می یابد. در هر صورت در این حدیث شریف چهار نوع معنا و علم و معرفت برای قرآن ذکر شده که فهم و درک بعضی از آن انواع احتیاج به قدرت ادراکی برتر و یا فوق عادی دارد.

قابل تذکر است که راهیابی به معانی عمیق و قابل درک برای دانشمندان و معانی و معارف بالاتر از آن باز ارتباطی با الفاظ آیات دارد و صاحبان ادراک برتر و همچنین فوق عادی هم از طریق همین الفاظ به آن معانی عمیق باطنی متصل می شوند.

پس بنابر آنچه گفته شد ، لازم است کتاب آسمانی در جوامع دینی استقرار یابد و مورد توجه عمومی و همچنین تخصصی قرار بگیرد و ارتباط با آن هم برای جویندگان حقایق و علوم برتر بطور دائم امکان پذیر باشد و عامه مردم و افراد مبتدی در علوم هم بهره های مناسب با توان علمی و استعداد خود را بدست آورند.

لازمه تحقق این خواسته ها و نیازها استقرار قرآن مجید در جوامع انسانی و امکان ارتباط با آن و استحکام مقام و موقعیت آن است ، بطوریکه هیچ عاملی نتواند به ارکان آن لطمه و ضربه شکننده ای وارد کند و لازم است عموم مردم از کتاب آسمانی حمایت کنند، بطوریکه هیچ حکومت جبّاری هم جرأت مخالفت با آن را پیدا نکند.

در تاریخ اسلام بطور آشکار مشاهده می شود که هیچ حاکم جبار و حکومت ضد دینی هم در جوامع اسلامی جرأت مخالفت آشکار با قرآن مجید را پیدا نکردند و همه حکام ظالم و مخالف دین خدا و منافقان مشهور ناچار شده اند بر حسب ظاهر و از ترس مخالفت مردم ، خود را طرفدار قرآن و حامی آن معرفی کنند.

پس وقتی قرآن مجید و صورت تنزیلی آن در جوامع دینی برقرار باشد همه انسانها در سطوح مختلف علمی و استعدادی می توانند  از آن بهره مند شوند ، هم عامه و هم خواص و دانشمندان و هم امکان تحقق و مطالعه برای افراد ملل دیگر برقرار می شود.

اما وقتی در جامعه دینی حکومت عادی بشری بجای حکومت دینی برقرار باشد و فضای مناسب جهت ظهور فضائل قرآن فراهم نشود حجت پروردگار عالمیان در آن زمان به آموزش صورت تنزیلی آن اکتفاء می کند و قدرتهای خود و پیروان حقیقی و خالص خود را در جهت استقرار اصل قرآن و صورت تنزیلی آن به کار می گیرد و از تصدی حکومت جامعه منصرف می شود و عمدتاً به آموزشهای علمی و فرهنگی مردم و آماده سازی افکار آنها برای زمانهای بعدی می پردازد. توضیح اینکه صورت کامل حقایق قرآن و مراتب رفیع فضائل و علوم ان و جاذبه های عالمیان، امام عصر حضرت مهدی -سلام الله علیه و عجل الله تعالی له الفرج- در سطح عالم برقرار خواهد شد . (ان شاء الله تعالی)

امام امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- بعد از رحلت پیامبر خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم- با مشکلات عظیمی مواجه شد. و آن اینکه عده ای از فرصت های اجتماعی بهره برداری سیاسی کردند و حکومت جامعه را در جریان فتنه ای بدست گرفتند. در نتیجه حکومت جامعه از دست حجت خدا و جانشین معین شده رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم – خارج شد. و عملاً تبدیل به یک حکومت عادی بشری شد ، اما متأسفانه تحت عنوان حکومت دینی.

در آن شرایط جامعه دینی و قرآن مجید و آموزش های رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – با خطرات و ضربات سنگینی مواجه شد ! و دشمنان داخلی و خارجی فرصت به وجود آمده را جهت ضربه زدن به دین خدا و جامعه دینی مناسب یافتند و فعالیت های خود را علیه دین خدا و قرآن مجید گسترش دادند. اما مخالفت ها صورت نفاق داشت و تحت یک صورت تقلبی از دین خدا به جریان افتاد و نه بصورت جنگی آشکار.

با رهبری علمی و اخلاقی و عقیدتی جامعه دینی از طرف شخصیت های قدسی و معلمان آسمانی خطر انهدام بنای دین توحیدی و سقوط پرچم برافراشته آن برای همیشه از بین رفت.

با برقراری اصل کتاب آسمانی ، بصورتی که تحریف ناپذیر است ، امکان بهره مندی عموم انسانها از برکات و علوم بی پایان آن فراهم شد . بطوریکه مشعل های این نور قدسی برای همیشه روشن خواهد ماند ، مثل خورشید منظومه شمسی و دیگر ستاره ها و رهروان کاروان علم و اخلاق و فضائل انسانی بطور دائم از نور آیات کتاب خدا بهره مند خواهند شد . حال چه بهره برداری برای مثل کسانی که در شب در بیابانی با قدم زدن بطرف مقصدی راه می پیمایند و چه برای هدایت کشتی ها بطرف مقاصد و ساحل ها و چه بهره برداری های برتر و وسیعتر در علم ستاره شناسی و چه بصورت انواع دیگر !

جهاد و قتال برای تأویل قرآن

حفاظت از دین خدا و انتشار معارف آن و کمک به افراد جامعه در آشنائی با آموزشهای آن از وظایف اصلی حجت خدا در هر زمانی است . مقام امامت دارای شئونی است و یکی از آنها حکومت بر جامعه دینی است.حکومت پیامبران و امامان معصوم – سلام الله علیهم اجمعین- مثل حکومت پادشاهان و زمامداران و امرای عادی بشری نیست! بلکه امام از قدرت حکومتی برای آموزش انسانها و تامین نیازهای آنها و دفاع از حقوق آنها و مجموعاً مدیریت جامعه دینی استفاده می کند . اگر اوضاع فکری و فرهنگی و تاریخی مساعد بود ، حجت خدای سبحان در جامعه دینی حکومتی بر مبنای احکام دینی بر قرار می کند و در آن صورت معارف دینی و احکام و اخلاق و همه فضائل دین خدا در نظام زندگی مردم استقرار می یابد و انسانها به حقوق الهی خود می رسند و آرامش و امنیت و رفاه و فضائل اخلاقی در نظام زندگی مردم استقرار می یابد.

اما اگر زمینه فکری و فرهنگی و اجتماعی برای تأسیس حکومت دینی در جامعه وجود نداشت ، حجت پروردگار عالمیان به آموزشهای علمی و اخلاقی و عقیدتی و بطور کلی فعالیت های فرهنگی اکتفاء می کند . یعنی به انجام بخشی از وظایف خود موفق می شود .

اما حجت خدا و صاحب مقام امامت وقتی از حق حکومت خود محروم شد مثل مخالفان سیاسی عادی ، رفتار نمی کند و بلکه در اموری که بنفع افراد جامعه است ، کنار مردم قرار می گیرد .و تا جائی که حکومت جامعه از موقعیت و رفتار های مقام امامت نتواند استفاده سیاسی کند ، غالباً با مردم و در محدوده ای با حکومت همکاری می کند .

کلام ایام ـ 446، معارف دین توحیدی در سیره و کلام امام رضا (علیه السلام )
بخوانید

همکاری امام معصوم با حکومت ها در جامعه دینی غالباً منتهی به جلوگیری از ظلم به مردم و کمتر شدن گرفتاریهای آنها و برقراری اساس دین خدا می شود .

امام امیرالؤمنین علی – علیه السلام- بعد از جریان غصب حکومت دینی و بقول امروزی ها کودتائی که علیه او انجام گرفت جهت جلوگیری از یک جنگ داخلی و کشته شدن بی حاصل عده ای از مردم ، از حکومت فاصله گرفت و تمامی قدرت خود را در جهت برقراری اساس دین خدا و کتاب آسمانی به کار برد . او موفق شد که فتنه هائی را که زمینه آنها در جامعه فراهم شده بود ، از بین ببرد.

 با رحلت پیامبر خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم – فرصت زیادی بدست مخالفان دین خدا از مشرکان و اهل کتاب افتاده بود تا دشمنی خود را با جنگ و درگیری به جریان بیاندازند و خطر حمله ارتش قدرتمند روم هم جامعه دینی و نظام تازه تأسیس آن را تهدید می کرد! و قبلاً هم جنگی را حکومت روم به جامعه دینی تحمیل کرده بود ، بنام «جنگ موته » و در اواخر عمر وجود مبارک رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- در حال اقدام به جنگ دیگری بود .

در آن شرایط بحرانی امام – علیه السلام- تمام همت خود را برای حفظ اساس دین و قرآن مجید به کار برد . او بحران به وجود آمده را با درایت و بصیرت خاص مقام امامت از بین برد و مانع از این شد که ارکان بنای تازه تأسیس دین آسمانی در معرض خطر انهدام قرار بگیرد.

اما وقتی مردم بعد از قیام علیه عثمان و خلافکاریهای زیاد او و سرانجام بعد از قتل او بطرف امام – علیه السلام- آمدند و با اصرار و سماجت از آن حضرت خواستند که حکومت جامعه را بپذیرد و سرانجام امام – علیه السلام- پیشنهاد مردم را پذیرفت اما وقتی حکومت آن حضرت در جامعه دینی استقرار یافت ، عده ای از دشمنان دین خدا وعده ای فرصت طلب جهت رسیدن به اهداف سیاسی وعده منافق فتنه هائی را به راه انداختند و – بطوریکه قبلاً متذکر شدیم- در زمان حکومت کوتاه تقریباً پنج ساله آن حضرت سه تا جنگ داخلی علیه حکومت او به راه افتاد.

عوامل و زمینه های بروز فتنه ها در دوره حکومت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)

وقتی امام امیرالمؤمنین – علیه السلام- در اثر اصرار مردم بلحاظ تکلیف شرعی خود حکومت جامعه دینی را پذیرفت و حکومت دینی در جوامع اسلامی استقرار یافت،جامعه دینی با چند مشکل بزرگ مواجه شد که ذیلاً آنها را با توضیحات و تحلیلی فشرده ذکر می کنیم و قبل از آن توضیحی درباره علل پذیرش اصرار مردم از طرف امام امیر المؤمنین – علیه السلام – می آوریم:

علت اصلی عدم پذیرش حکومت از طرف امیر المؤمنین (علیه السلام)

قبلاً و در بعضی از مقالات بخش «کلام ایام» متذکر شدیم که تأسیس حکومت دینی از طرف یکی از پیامبران و یا امامان معصوم – علیهم السلام – مستلزم برقراری زمینه مساعد فرهنگی و فکری در یک جامعه است و این زمینه در جامعه دینی در زمان حیات رسول الله – صلی الله علیه و آله – در شهر مدینه و بعضی از مناطق اطراف آن بوجود آمد و لذا حکومت حقیقی از طرف آن حضرت برقرار شد. و در نتیجه جاذبه های معارف دینی از طریق آیات قرآن مجید و سخنان و رفتارهای رسول خدا – صلی الله علیه و آله – در منطقه ای از زمین منتشر شد و با سرعتی شگفت آور گسترش یافت. اما با رحلت رسول خدا – صلی الله علیه و آله – و غصب حق حکومت امیرالمؤمنین علی –علیه السلام و تبدیل حکومت دینی به حکومت عادی انسانی و در عرض ۲۵ سال حکومت خلفای سه گانه ، آن  زمینه فرهنگی مناسب از بین رفت.

 اما امام –علیه السلام – با وجود محدودیت های سیاسی از طرف حکومت ها و با درایت و بصیرت خاص مقام امامت مانع در هم شکستن ارکان دین آسمانی شد و به هر حال ظواهر احکام دینی و کتاب آسمانی با وجود ضربات سنگین شکننده و مشکلات عظیم، برقرار ماند! یعنی امام – علیه السلام- موفق شد آثار و نتایج جهاد فکری و فرهنگی رسول خدا –صلی الله علیه و آله وسلم- و زحمات و تلاشهای طاقت فرسای آن حضرت را در نشر معارف دینی و گسترش آن حفظ کند و در نتیجه «تنزیل قرآن» در جامعه دینی برقرار ماند و امکان ارتباط جهانیان با قرآن مجید بطور مستمر فراهم شد.

قبلاً در بعضی از مقالات نوشته شد که در سیره شریف امامان معصوم-علیهم السلام- حکومت یک هدف مطلوب و مقصد مورد علاقه محسوب نمی شد و بلکه وسیله ای بود برای آموزش راه و روش زندگی دینی برای انسانها و اجرای عدالت و گرفتن حق مظلوم از ظالم و ایجاد امنیت در جامعه و فراهم کردن وسائل آسایش انسانها. و این مطلوب طبعاً با زمینه سازی فرهنگی امکان پذیر است و نه با قوه قهریه و حکومتی! چون در صورت بکار بردن قوه قهریه و اکتفاء به آن و عدم توجه به زمینه سازی فرهنگی،به قد است دین خدا و معارف آن لطمه هائی وارد می شود و انتشار جاذبه های حقیقی آن دچار اختلال می شود! لذا در زمان قیام مردم علیه عثمان و بعد از قتل او آن زمینه مناسب فرهنگی برای تأسیس حکومت دینی از بین رفته بود.

امام – علیه السلام- در مقابل پیشنهاد مردم برای  پذیرش حکومت خطاب به آنها فرمود:

«دَعُونِى وَالْتَمِسُوا غَيْرِى فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَأََلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَلَا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَالَْمحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ. وَاعْلَمُوا أَنِّى إِنْ أَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ مَا أَعْلَمُ …»(۴)

 يعني مرا رها كنيد، ديگري را بجوئيد و از او درخواست كنيد، به‌جهت اين‌كه ما به استقبال امري مي‌رويم كه چهره‌ها و رنگ‌هاي مختلفي دارد، به‌طوري‌كه دل‌ها بر آن تاب نمي‌آورد و عقول بر آن ثابت نمي‌شود، افق‌ها را ابرهاي تيره پوشانده  و راه‌ها گم و ناپديد شده است.

تأسيس حكومت كامل ديني البته مورد علاقه و آرزوي اميرالمؤمنين علي(ع)، و هم‌چنين حق او بود كه از طرف خداوند به او واگذار شده بود. اما اين حكومت احتياج به زمينه‌هاي فكري و فرهنگي دارد. اين زمينه در اواخر دوره حيات پيامبر اكرم(ص) فراهم شد و آن حضرت بعد از هجرت به شهر «يثرب» ـ كه بعداً به «مدينه» تغيير نام داد ـ اين نوع حكومت را در آن تشكيل داد، يعني حكومت كامل ديني. بعد قلمروی اين حكومت گسترش پيدا كرد. اما آن حكومت مبني بر فرهنگي بود كه در طول سيزده سال نبوت آن حضرت و آموزش‌هاي آسماني ناشي از آن در شهر مكه در بين مردم آن شهر ايجاد شده بود و به شهر يثرب انتقال يافته بود. افكار و عقايد گروهي از اهل مكه يعني كساني كه به دين اسلام ايمان آورده بودند، و گروهي از اهل يثرب كه با شنيدن خبر ظهور پيامبر اكرم(ص) و آموزش‌هاي او و ملاقات عده‌اي از اهل آن شهر با آن حضرت در شهر مكه به دين جديد ايمان آورده و از پيامبر اكرم(ص) جهت هجرت به شهر آن‌ها دعوت به‌عمل آورده بودند، زمينه تشكيل آن حكومت را به‌وجود آورده بود.

حال اين زمينه فرهنگي بعد از رحلت رسول خدا(ص) و حكومت ۲۵ ساله دوران بعد از آن حضرت در زمان خلفاي سه‌گانه از بين رفته بود. طبعاً سؤال‌كننده محترم در اين‌كه حكومت الهي حق رسول خدا(ص) بود ترديدي نخواهد داشت، ولي پيامبر اكرم(ص) تا زمان هجرت به مدينه نتوانست حكومت ديني تشكيل دهد، و اين موضوع يعني عدم‌تشكيل حكومت ديني به معني نداشتن حق حكومت نيست.

وقتي مردم به سراغ خليفه حقيقي رسول خدا(ص) حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) آمدند زمينه فرهنگي و اجتماعي براي برقراري حكومت كامل ديني وجود نداشت، يعني حكومتي مثل حكومت رسول خدا(ص)! حال در اين شرايط چه راهي در مقابل اميرالمؤمنين قرار داشت؟ آيا آن حضرت بايد با قوه تهديد و به زور شمشير اين حكومت را برقرار مي‌كرد؟! كه البته اين كار هرگز با معيارهاي معارف دين توحیدی سازگار نيست. حكومت ديني داراي نوعي قداست است و نوعي جاذبه كه انسان‌ها تمايل قلبي و علاقه و اشتياق نسبت به آن پيدا مي‌كنند و اين كار با اجبار و قوه تهديد امكان‌پذير نمي‌باشد. قداست دين توحيدي و حكومت آن با قدرت حكومتي و قوه قهريه نبايد آسيب ببيند. اين قداست و جاذبه بايد هميشه مورد توجه قرار بگيرد و حفظ شود.

اما وقتي امكان تشكيل حكومت ديني با همه جهات آن وجود ندارد، مي‌شود در جامعه ديني حكومتي تشكيل شود كه بخشي ازمزاياي حكومت ديني در آن‌جا باشد مثلاً حاكم اگرچه يك فرد عادي است ملتزم به رعايت احكام خداوند در حد امكان و حداقل برحسب ظاهر باشد و يا اين‌كه با وجود عدم‌ تمايل به اجراي احكام ديني حداقل از ناحيه تمايلات مردم مجبور به پاي‌بندي و اجراي احكام ديني و يا حداقل بخشي از آن‌ها شود.

طبعاً اين حكومت بخشي از آثار و بركات حكومت ديني را با خود خواهد داشت و همراهي‌كردن با آن و كمك به حاكم در اين نوع حكومت ـ حتي در صورت ناراضي‌ بودن از آن‌ـ به‌ نفع مردم خواهد بود و مي‌شود در عرصه اين نوع حكومت و برقراربودن آموزش‌هاي ديني زمينه تشكيل حكومت ديني براي زمان‌هاي بعدي فراهم شود. كما اين‌كه حداقل مسلمين در آن ۲۵ سال حكومت بعد از رحلت رسول خدا(ص) متوجه اين نكته مهم شدند كه جامعه ديني حكومت صالح كاملي بدون دخالت امام علي(ع) و سرپرستي آن حضرت نخواهد داشت، لذا با ازدحامی بي‌نظير اطراف خانه آن حضرت جمع شدند و از آن حضرت تقاضاي پذيرش حكومت را به‌عمل آوردند.

اميرالمؤمنين به همه حوادث از جمله موضوع خلافت و حكومت با بصيرت الهي نگاه  مي‌كرد. نظر او محدود به چند سال حكومت نمي‌شد. توجهات او محدود به زمان و مكان محدودي نبود. او راضي نمي‌شد به چهره دين توحيدي خراشي وارد شود، اين چهره بايد تمامي جمال و بهاي خود را براي هميشه حفظ كند و جاذبه آن در هر زماني قلوب انسان‌ها را به‌سوي خود جذب كند و اين كار با خشونت و روش نظامي‌گري تناسبي ندارد، حتي اگر اين روش در اصل حق و جايز هم باشد.

تصور آن حضرت در آن شرايط اين بود كه حكومت در جامعه برقرار شود و يك حاكم انتخاب شود تا جامعه را اداره كند و آن حاكم در حد امكان ملتزم به اجراي قوانين ديني شود، و او نمي‌تواند جانشين حقيقي رسول خدا(ص) باشد. در آن صورت مشكلات زندگي مردم كه بخشي از آن‌ها هم اجتناب‌ناپذير خواهد بود به‌حساب دين خدا گذاشته نخواهد شد و خود آن حضرت هم در مقام كمك به حكومت و اصلاح امور حكومتي با حاكم همراهي خواهد كرد. اين تصور به‌طور كامل مطابق معيارهاي اخلاق ديني بود. اين بينش فوق‌عادي از علم و قدرت خاص مقام امامت و خلافت حقيقي رسول خدا(ص) نشأت مي‌گرفت.(۵)

جهت رعایت روش اختصاری معمول در مقالات ، بقیه بحث را به شماره بعدی موکول می کنیم(ان شاءالله تعالی)

الیاس کلانتری

۱۴۰۰/۰۲/۲۹

 

پاورقی ها :

۱ – اصول کافی ، شیخ کلینی ، کتاب فضل القرآن ح۲(انتشارات علمیه السلامیه، ج ۴ ص۳۹۹)

۲ – نهج البلاغه ، خطبه ۱۹۸ «یعلم عجیج الوحوش فی الفلوات…»

۳ – این حدیث شریف از امام صادق – علیه السلام- هم نقل شده و در بعضی از منابع حدیثی آن را به امام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- نسبت داده اند . این موضوع در منابع حدیثی امری است عادی و امامان اهل بیت – علیهم السلام- علاوه بر سخنان خود ، گاهی سخنان رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- و امامان قبل از خود را هم ذکر کرده اند و در عقاید دینی سخن و کلام و رفتار به هر یک از معصومین – علیهم السلام- نسبت داده شود اعتبار آن واحد خواهد بود .

۴ – نهج البلاغه ، خطبه ۹۲

۵ – وبسایت حکمت طریف ، بخش پرسش و پاسخ ، شماره و عنوان :

  • ۲۶- اگر حضرت علی-علیه السلام- خلیفه بود، چرا خود ایشان می‌فرمایند بروید دیگری را بجویید؟
برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن