۴۷- دین چیست و مأموریت آن کدام است؟

islamپاسخ: جواب این سؤال به نحو اجمال در سؤال اصلی در این زمینه یعنی سؤال ۴۷ روشن شد و در این سؤال آن را به نحو تفصیلی بیان می کنیم. منظور از دین در این سؤال و سؤال های مشابه، معنای لغوی اولیّه دین نیست، بلکه معنای اصطلاحی و متداول این کلمه می باشد و آن عبارت است از « دین توحیدی » یا دین آسمانی که به وسیله پیامبران خدا به انسان ها عرضه و معرفی شده است و صورت کامل آن را آخرین پیامبر خدا حضرت محمد (ص) برای انسان ها آورده است. دین توحیدی به لحاظ محتوای آن دو جهت دارد، یکی جهت علمی و دیگری جهت عملی. جهت علمی آن مربوط می شود به شناسایی خداوند و اوصاف و افعال او و شناسایی ابعاد وجودی انسان و شناسایی مجموعه جهان و مخلوقات خداوند مثل ملائکه ،آسمان ها، حیوانات، نباتات و تمام آنچه که زندگی انسان به آن ارتباط پیدا می کند.

اما جهت عملی دین توحیدی مربوط می شود به رفتارهای انسان و ارتباط آن رفتارها با موجودات عالم و نحوه بهره برداری از آنها و به یک بیان نحوه اتصال به قدرت و علم بی پایان خداوند و بهره مندی از صفات و افعال او و چگونگی راه یابی به مقصد آفرینش.

می توانیم نقش دین توحیدی را در زندگی انسان ها در سه جهت معرفی کنیم، یعنی معارف دین توحیدی و احکام آن در این تقسیم بندی قرار می گیرد:

  • راه و روش زندگی
  • پناهگاه روحی انسان ها
  • راهی به سوی مقصد حیات

در معارف دین توحیدی یک سلسله آموزش ها و دستوراتی برای زندگی دنیوی انسان وجود دارد. این آموزش ها و دستورات از علم خداوند نشأت گرفته است. ارزش و کارایی و آثار و فواید این بخش از دین با هیچ مسلک و روش دیگری قابل مقایسه نیست چون روش های دیگر از خواسته ها و تمایلات و نهایتاً علم انسان ها به وجود آمده است اما روش زندگی دین توحیدی از علم خداوند می باشد و تفاوت این دو منبع علمی برای عقلا و علما روشن است.

در موضوع دوم، این توضیح لازم است که انسان ها به طور فطری نیاز اجتناب ناپذیری به یک پناهگاه روحی دارند و این نیاز در انسان ها بسیار شدید است. این پناهگاه روحی باید بسیار مستحکم باشد و انسان در داخل آن کاملاً احساس امنیت و آرامش کند. پناهگاه روحی حقیقی انسان خداوند عالم و قدرت و رحمت بی پایان او است و اگر انسان به این پناهگاه راه پیدا نکند، نیاز اجتناب ناپذیر روحی او را به یک پناهگاه کاذب خواهد کشاند و او در نتیجه در چاه های خوفناک و تاریک شرک گرفتار خواهد شد.

درس هائی از نهج البلاغه ـ 22 ، تفسیر خطبه متقین (همام)
بخوانید

اما توضیح موضوع سوم در این زمینه آن است که روش های زندگی بشری نهایتاً برنامه ای برای زندگی دنیوی انسان تنظیم می کنند. اعم از یک برنامه عالمانه و با آثار و نتایج قابل پیش بینی و یا غیر آن، اما حیطه فعالیت علمی و عملی انسان ها در آن روش های زندگی نهایتاً تا انتهای زندگی دنیوی است، اما برای مقصد زندگی انسان که اصل آفرینش او هم برای رسیدن به آن مقصد است، هیچ برنامه ای نخواهند داشت.

اما دین توحیدی راه آشکاری برای مقصد آفرینش هموار می کند و برنامه زندگی را طوری تنظیم می کند که انسان ها استعداد ورود به آن زندگی حقیقی متعالی را پیدا کنند و بعداً به خواست خداوند توضیح خواهیم داد که بدون توجه به مقصد حیات برنامه زندگی دنیوی هم تنظیم دقیق عالمانه ای پیدا نخواهد کرد.

با این توضیحات تقریباً حقیقت دین توحیدی و مأموریت ان شناخته می شود و آن عبارتست از یک سلسله آموزش ها و رفتارهایی که منشأ آن علم و قدرت خداوندی است و در این نظام آموزشی همه خواص روحی و بدنی انسان ها و قدرت ها و نیاز های آن در نظر گرفته شده و دستورات آن برای زندگی با توجه به فطرت انسان ها و خواسته ها و نیاز های طبیعی و حقیقی او تنظیم شده است.

این قسمت از بحث و یا این سؤال از این مجموعه سؤالات را با این مثال به پایان می بریم و آن اینکه فرض کنیم عدّه ای از انسان ها در یک اتوبوسی سوار شوند و اتوبوس دارای صندلی های زیبا، تازه و فضای آرامی باشد و مسافران با ادب و اخلاق حسنه با هم برخورد کنند و هیچ گونه مزاحمتی برای یکدیگر نداشته باشند و بعد از ساعت ها و یا روزها به آنها گفته شود از اتوبوس پیاده شوید و بروید و اینکه چقدر این مسافرت خوب بود! و هیچ اختلاف و بی نظمی هم در این سفر نبود!

یعنی اینکه این عدّه از انسان ها فقط در اتوبوس نشسته اند و جایی نرفته اند و چند روز یا چند ساعت از عمرشان در اتوبوسی سپری شده و نهایتاً داخل این اتوبوس نظمی برقرار بود و کسی به دیگری ظلم نکرد. اما اصلاً مسافرت یا مقصدی در کار نبود.

ادیان بشری نهایتاً فضایی برای زندگی انسان ها می خواهند ایجاد کنند. مثل فضای داخل اتوبوس در این مثال، اما بدون اینکه مسافرتی و مقصدی در کار باشد، و حتی به همین خواسته هم موفق نخواهند شد، چون وقتی مقصدی در نظر انسان ها نباشد، مشکلات مسافرت و جاده قابل تحمل نخواهد بود و صورت کامل این بحث نیاز به فرصت دیگری دارد.

الیاس کلانتری

۹۳/۱۰/۳۰

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن