۶۶-حقیقت عذاب های خداوند یا عذاب های اخروی چیست؟

indexسؤال: خداوند عالم از مجازات بندگان چه سودی می برد یا به طور کلی او چه نیازی به مجازات بندگانش دارد و اگر آن ها را مجازات نکند چه مشکلی پیش می آید؟!

پاسخ:این سؤال هم از دیدگاه مجازات های قرار دادی دنیوی در نظر گرفته شده است و مجازات های خداوند یا مجازات های اخروی دانسته یا ندانسته به مجازات های قرار دادی متداول بین انسان ها تشبیه شده است. ما در پاسخ سؤال قبلی به اصل این موضوع اشاره کردیم و در این سؤال پاسخ دقیقی به آن می دهیم و موضوع را با چند مثال روشن خواهیم کرد!

حقیقت عذاب های اخروی

روح انسان مثل سایر پدیده های عالم دارای خصوصیاتی است و لازم است آن ها شناخته شوند و معلوم شود که اشیاء و پدیده ها و اعمال و رفتارهای مختلف چه تأثیری در آن دارد.

روح انسان از ناحیه بعضی اشیاء در مسیر رشد و تعالی سیر می کند و از ناحیه بعضی دیگر آلوده می شود، به طور کلی آن چه در روح وارد می شود، مثل دیدنی ها و شنیدنی ها و تصوّرات و توهّمات و تعقّلات و آن چه از آن صادر می شود مثل: گفتارها و رفتارها و نیّت های قلبی، تأثیرات خاصی دارد. بعضی از این تأثیرات مطلوب و مفید و لذّت بخش خواهد بود و بعضی دیگر نامطلوب و مخرّب و زیان بخش و زجرآور! به عنوان مثال: از خواص یک درخت این است که در مکان دارای آب و در معرض تابش نور آفتاب رشد می کند، یعنی این درخت با آب و آفتاب تناسب و سنخیتی دارد و آن این که آب و آفتاب موجب رشد آن می شود. همچنین یک درخت در یک نوع آب و هوا بیشتر رشد می کند و در نوع دیگری از آب و هوا رشد آن کمتر می شود. و یا به طور کلی متوقف می شود حال اگر به جای آب مقداری نفت و یا بنزین و بعضی مواد دیگر پای درخت ریخته شود آن درخت خراب می شود و می خشکد. چون با این مواد سنخیّت و تناسبی ندارد اما مثلاً همین نفت و یا بنزین در عین حال که موجب فساد بعضی از اشیاء می شوند، در بعضی دیگر از اشیاء تأثیر تخریبی ظاهری ندارند، مثل شیشه و آهن و …

در مورد حیوانات هم موضوع شبیه به همین است، یعنی ساختمان جسمی و روحی بعضی از حیوانات با مواد غذائی معینی تناسب دارد و اگر با آن مواد تغذیه شود و در مجاورت آن مواد و اشیاء قرار گیرد، رشد خواهد کرد، اگر نه رشد آن متوقف شده و زندگی آن از اعتدال در خواهد آمد، به عنوان مثال: غذای گوسفند را نباید به گربه داد، یعنی ساختمان وجودی گربه با غذای گوسفند تناسبی ندارد.

حال در مورد انسان ها موضوع دقیق تر و مهم تر است و این موجود دارای تفاوت های مهمی با سایر موجودات می باشد. از جمله خواص روح انسان این است که از تکریم و احترام دیگران در مورد خودش لذت می برد، و در اثر تکریم دیگران رشد مطلوبی خواهد داشت و بالعکس تحقیر و سرزنش، روح انسان را از اعتدال در می آورد و آن را فاسد می کند و مانع رشد حقیقی آن می شود و در صورت استمرار و در بعضی شرایط حتی موجب مریضی روحی می شود. و همچنین امیدواری به آینده بهتر اثرات مطلوبی در روح انسان خواهد داشت و بر عکس یأس و نا امیدی عامل پریشانی و افسردگی او خواهد بود. همچنین خوف و وحشت از چیزی بالخصوص اگر به طور مستمر در روح انسان وارد شود، اثرات تخریبی در آن ایجاد خواهد کرد. و یا اگر یک انسان به طور مستمر به نیازمندان کمک کند، و وسایل آسایش آن ها را فراهم کند، روحش رشد مطلوب پیدا خواهد کرد و بالعکس ظلم به دیگران و از بین بردن حقوق آن ها موجب فساد روح انسان خواهد شد.

پس با این توضیحات معلوم می شود که یک سلسله از اعمال و رفتار هائی که از یک انسان سر می زند، آثار مطلوبی در روح او خواهد داشت و عامل لذت و سرور او خواهد شد. و بر عکس یک سلسله از اعمال هم، عامل تخریب و تباهی روح و زجر و فشارهای روحی خواهد شد، اعم از این که انسان از قبل به آثار اعمال خودش علم پیدا کند، یا نه. یعنی خواص حاکم بر روح او با میل و انتخاب او تعیین نمی شود. بلکه روح انسان خواص اصلی معینی را دارا می باشد.

اعمالی که در روح انسان آثار تخریبی دارد و در عرف آموزش های دینی از آن ها به «سیئات» و «خطیئات» و «ذنوب» و … و در مجموع گناهان تعبیر می شود، دارای آثار مستمری می باشند و این آثار در روح انسان باقی خواهد ماند و بعد از انتقال انسان از عالم دنیا به عالم آخرت یعنی بعد از رحلت انسان آثار و نتایج اعمال رشد کرده، و شدیدتر شده و روح انسان را احاطه خواهد کرد.

از این عذاب ها و زجرهای روحی انسان در عرف آموزش های دینی به مجازات های خداوند تعبیر می شود. انسانی که در عالم دنیا دچار فساد روحی شده و با این حال از دنیا رفته در جایگاهی قرار خواهد گرفت که از آن به «جهنم» تعبیر می شود. زندگی در جهنم بسیار دردناک و زجر آور خواهد بود.

زندگی در جهنم نتیجه طبیعی و حقیقی بعضی از اعمال انسان ها می باشد. و خداوند عالمیان در اصل به این نوع زندگی و عذاب های دردناک آن در مورد بندگانش راضی نیست، اما تأثیرات اعمال در روح انسان ها در نظام خلقت اجتناب ناپذیر است، یعنی روح فاسد شده انسان جز عذاب کشیدن و سوختن در آتش جهنم نصیب دیگری نخواهد داشت. مگر این که تا حیات دنیوی او باقی است، ضایعات وارد شده در روح او برطرف شود و آن روح از آثار اعمال مخرّب پاکسازی شود، یعنی در اثر توبه و اعمال صالح، انسان در مسیر دیگری قرار بگیرد که خداوند آن روح را دوست دارد، به طوری که می فرماید:

« إِنَّ ﭐللَّهَ يُحِبُّ ﭐلتَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ ﭐلْمُتَطَهِّرِينَ» (البقره آیه ۲۲۲) یعنی خداوند توبه کنندگان را دوست دارد و همچنین کسانی را که در جهت پاکی سیر می کنند و جویای آن هستند دوست می دارد. و همچنین می فرماید:

« فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ ﭐللَّهَ يَتُوبُ عَلَيْهِ إِنَّ ﭐللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ » (المائده آیه ۳۹) یعنی کسی که بعد از ظلمش توبه کند و به اصلاح بپردازد، خداوند- با رحمت خود- سوی او باز می گردد، که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

در جهت مقابل هم موضوع مشابه این است، یعنی اعمال مطلوب روح انسانی و متناسب با آن که در عرف آموزش های دینی از آن ها به «حسنات» و «صالحات» تعبیر شده است، آثار مطلوب و لذت بخشی برای انسان خواهد داشت و این آثار مستمراً در وجود انسان برقرار خواهد بود و آن ها به صورت نعمت های بهشتی در خواهد آمد.

حال بعد از این توضیحات می گوئیم حقیقت پاداش ها و مجازات های خداوند، همان آثار و نتایج اعمال انسان است که به او بر می گردد. و چون قوانین حاکم بر عالم و آثار و خواص اشیاء از طرف خداوند تعیین و برقرار شده است، از این جهت به آن ها پاداش و مجازات خداوند گفته می شود و پاداش دادن و مجازات کردن خداوند به معنای متداول و متعارف نیست و معنای دیگری دارد که به آن اشاره شد.

با این وصف خداوند هیچ نیازی به مجازات بندگانش ندارد اما جریان قوانین حاکم بر عالم و موجودات اجتناب ناپذیر است. خداوند عالمیان آفریده های خود را دوست دارد و محبت او نسبت به بندگانش فوق حدّ تصور و محاسبه انسان ها است، اما او برای برقراری نظام عالم و زندگی انسان ها قوانینی را وضع کرده است. این قوانین از علم و حکمت و رحمت و عدل و فضل او نشأت گرفته است و لازمه زندگی انسان در دنیا و آماده شدن او برای ورود به بهشت، برقراری همین نظام زندگی است.

خداوند عالم این نظام زندگی برای انسان ها را خودش ایجاد کرده است و آن را بر هم نمی زند، چون جهت مقابل عدل و فضل، ظلم است و خداوند ظلم نمی کند.

155-آیا موضوع شفاعت مورد تأیید قرآن است؟!
بخوانید

این نظام زندگی برای انسان، جهات شناخته شده و جهات نا شناخته ای دارد و بعضی از جهات ناشناخته آن با تفکّر و تدبّر و مطالعه کارشناسانه در قرآن کریم و سنّت های خداوند در آن و همچنین در آموزش های رهبران آسمانی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم (علیهم السلام) قابل درک است. حتی جهاتی از آن در عالم دیگر و بعد از انتقال انسان از عالم دنیا روشن خواهد شد. نظام عالم و قوانین زندگی انسان و دستورات خداوند مبتنی بر علم بی پایان او است. و انسان ها با علم اندک خود نمی توانند حکمت تمام دستورات خداوند و آثار بعضی از اعمال خود را درک کنند، آن هم با سطحی نگری و کوته بینی و بدون تدبّر و تفکّر. خداوند می فرماید:

« وَلَوِ ﭐتَّبَعَ ﭐلْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَفَسَدَتِ ﭐلسَّمَاوَاتُ وَﭐلْأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ» (المؤمنون آیه ۷۱) یعنی اگر حق از هواهای آن ها پیروی می کرد، قطعاً آسمان و زمین و هر که در آن هاست تباه می شد.

آن چه را ما در مورد نظام حاکم بر عالم و قوانین جاری در آن و خواص موجودات می دانیم نسبت به آن چه نمی دانیم بسیار اندک است. این سخن از سقراط حکیم نقل شده است که می گفت من جاهل ترین انسان ها هستم! یعنی مجهولات من و آن چه را نمی دانم خیلی بیشتر از دیگران است و این حکیم بزرگ کشورمان ابو علی سینا است که می گفت:

تا بدان جا رسید دانش من                 که بدانم همی که نادانم

و این سخن از دانشمند مشهور نیوتن نقل شده است که گفته: معلومات ما مانند یک قطره است و مجهولات ما مانند یک دریا.

نکته آخر این که: در تصور برخی انسان ها و یا اظهار نظر و سخنان بعضی در مقابل تبلیغ عقیده و نظرشان گاهی به یک جهت محدود و معینی از قضایا و قوانین و حوادث توجه می شود و موضوعی را بدون توجه به جهات و ابعاد مختلف آن در نظر می گیرند و در مورد آن اظهار نظر می کنند، طبعاً در این صورت چنین نظری اعتبار علمی و ارزش اخلاقی مورد انتظار را نخواهد داشت. به عنوان مثال: اخیراً در یک کرسی آزاد اندیشی در مورد حجاب و عفاف، شخصی گفته: آیا خدای ارحم الراحمین یک خانم را به خاطر بیرون ماندن یک تار مو به جهنم می برد؟! این مطلب در بین عده ای منتشر شده و خیلی ها آن را بازگو می کنند. ما در این بحث به این سؤال جواب نمی دهیم و آن را به وقت دیگری موکول می کنیم و به خواست خدا به اصل موضوع و این سؤال پاسخ خواهیم داد. اما به نکته ای درزمینه موضوع مورد بحث در ارتباط با این سؤال به عنوان یک مثال اشاره ای می کنیم و آن نکته آثار اجتماعی و اخلاقی یک عمل است.

بحث ما در جهت پاسخ به این سؤال- به طوری که گفته شد- نمی باشد و بلکه مربوط به اصل حجاب و آثار بی حجابی است و آن این که یک وقت شخصی موضوع بی حجابی را فقط از دید شخصی خود و از جهت تمایلات خود در نظر می گیرد و این که مثلاً یک زن تمایلی به اظهار وجود در اجتماعات و مورد توجه قرار گرفتن دارد، در آن صورت احتمال دارد این رفتار یعنی نداشتن حجاب یا حجاب کامل را یک امر مشکلی به حساب نیاورد و دوست داشته باشد مطابق تمایل شخصی خود در جامعه ظاهر شود. اما اگر چنین شخصی در امور جامعه دید عمیق تر وسیع تری پیدا کند و از جهت دیگر آموزش های دینی را با حکمت های آن ها در نظر بگیرد دیدگاه و نظرات و رفتارهای او تغییر خواهد کرد. اگر یک انسان با دید حکیمانه و کارشناسانه به احکام خداوند در این زمینه و آثار رفتار های مردم در جامعه توجه کند، متوجه خواهد شد که خداوند عالمیان به جنس زن جمالی بخشیده است که مطلوب خود او، و جنس مرد قرار می گیرد و کششی در جنس مرد نسبت به زن ایجاد می کند و حکمت اعطای این جمال به زن و این کشش در مرد تمایل به ازدواج و تشکیل خانواده و تحمل مشکلات و سختی های این عمل است. یعنی این تمایل در مرد او را با وجود مشکلاتی به ازدواج وادار می کند و او این ازدواج و تشکیل خانواده را رفتاری مبارک و شکوهمند و مطلوب تلقی خواهد کرد. اما وقتی بی حجابی زنان در یک جامعه به جریان بیافتد و دختران و زنان جمال خود را در معرض دید و توجه مردان اجنبی قرار دهند، آن تمایل طبیعی به ازدواج، تضعیف خواهد شد و کارائی لازم را از دست خواهد داد. و ارزش خدا دادی زن در جهت جمال ظاهری هدر خواهد رفت و در این صورت دود این آتش اول به چشم خود زن های بی حجاب خواهد رفت، و در مرحله بعدی به چشم زنان دیگر. این یک رفتار ظاهراً کم اهمیت- در نظر بعضی از دختران و زنان- از یک طرف یک باز دارنده در مورد امر مقدس ازدواج خواهد شد، و از طرف دیگر عامل اختلافات خانوادگی و بی توجهی مردان ازدواج کرده به همسر خود و طلاق ها و جدائی ها و مشکلات فراوان برای فرزندان آن ها! در ارتباط با این مطلب لازم به ذکر است که اخیراً در جامعه ما میزان ازدواج به شدت تنزّل کرده و میزان طلاق هم بالا رفته است. البته کم شدن ازدواج و زیاد شدن طلاق عوامل مهم دیگری هم دارد و یکی از آن ها و یا شاید تصوّر شود مهم ترین آن ها گرانی مسکن و به طور کلی گرانی ها است و این مطلب در جامعه ما صدق می کند، اما نقش بی حجابی هم چیزی نیست که بشود آن را در این زمینه نادیده گرفت. ما در تکمیل این بحث درصد طلاق را در ده کشوری که بالاترین درصد طلاق نسبت به ازدواج را دارند ذکر می کنیم، با تذکر این نکته که در عمده این کشورها گرانی مسکن به آن صورتی که در جامعه ما وجود دارد نمی باشد و در آن ها مانع ازدواج و تمایل به طلاق عمدتاً بی حجابی زن و در نتیجه بی ارزش شدن این موجودی است که احکام خداوند ارزش زیادی برای او در نظر گرفته است.

آمار طلاق در ده کشور جهان

۱-بلژیک ۷۱%   2-پرتغال ۶۸% ۳-جمهوری چک ۶۶% ۴-اسپانیا ۶۱% ۵-استونی ۵۸% ۶-کوبا ۵۶% ۷-فرانسه ۵۵% ۸-آمریکا ۵۳% ۹-لیتوانی ۵۲%   10-روسیه ۵۱%

این آمار وحشتناک میزان بی ارزش شدن جنس زن را در کشور های فوق الذکر نشان می دهد و متأسفانه در کشور ما هم این آمار به شدت بالا رفته و وضعیت بحرانی است. و به طور فراوان می شنویم که عده ای از جوانان بعد از خواندن عقد و قبل از شروع زندگی کارشان به جدائی و طلاق می کشد حال اگر در نظر بگیریم که عمل یک عده زن و دختر در بی اعتنائی به حجاب و نوع برخورد با مردان بیگانه منشأ چه آثار شومی شده و چگونه مادران عفیف زحمتکش که در خانه ها مورد بی توجهی و بی احترامی همسرانشان قرار می گیرند و پاداش خانه داری و تربیت کودکان و قداست مقام مادری آن ها با شیوع بی حجابی و عوارض ناشی از آن لگد مال می شود، دیگر این موضوع با این حد از اهمیت را، سرسری نمی گیریم.

این موضوع به عنوان یک مثال ذکر شد و منظور اصلی ارائه جهاتی از یک موضوع بود که وقت عمل به آن غالباً مورد توجه قرار نمی گیرد. می شود گفت آثار مورد ذکر مجازات های اولیه و دنیوی بی توجهی به حجاب است و اما آثار اخروی آن هم در عالم دیگر دامن گیر مرتکبین این نوع گناه خواهد شد.

موضوع گناه و مجازات های دنیوی و اخروی آن جهت روشن شدن ابعاد مختلفش احتیاج به مباحث مفصّل دیگری دارد، امیدواریم موفّق به طرح آن ها و ارائه مباحث کامل تری بشویم.

الیاس کلانتری

۹۴/۲/۱۶

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن