کلام ایام – ۲۱۸، عید سرور حزن انگیز یا سرور دائمی

downloadبخش دوم

در بخش قبلی گفته شد که عید فطر بلحاظ اینکه عید بزرگی در فرهنگ دینی محسوب می شود بسیار سرور انگیز است. و اینکه این عید مبارک بعد از یک ماه عبادت مخصوص یعنی روزه همراه با ذکرالله کثیر و دعاها و خصوصاً تلاوت زیاد قرآن قرار گرفته، موجب سرور بیشتر می شود. اما از جهت دیگر اهل ایمان و مشتاقان به این عبادت عظیم و این ماه پر برکت بلحاظ جلالت و شکوه این ماه و انس به آن در طول یک ماه، بجهت پایان یافتن آن حزنی در قلب و روح خود احساس می کنند.

در بخش قبلی به بعضی از علل این حزن هم اشاره ای شد. این حزن در ادبیات فارسی و در بین اهل ادب و شعرای کشور ما هم جایگاه شناخته شده ای دارد، بطوریکه غالباً در انتهای این ماه عزیز و در روز عید در عین حال که سرور ناشی از عید در رفتارهای مردم آشکار است، اما به طرقی و با خواندن اشعار بعضی از شعرا، آن حزن قلبی خود را هم اظهار می کنند و این بیت شعر که از مطلع دو قطعه ادبی مشهور قاآنی و ملک الشعرای بهار ترکیب شده بیشتر بر زبان ها جاری می شود.

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت      صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

نفوذ این مطلب در ادبیات یک ملت با موقعیت ممتاز فرهنگی و سابقه درخشان علم و تفکر حاکی از اهمیت خاص آن است. البته این حزن در قلوب اهل روزه و علاقه مندان به ماه رمضان جایگاه رفیعی دارد و موضوع نیازمند اثبات نیست و منظور ما از طرح آن در ایام عید فطر بهره برداری از این حالت روحی و روش تبدیل آن حزن به سرور دائمی است.

مشهورترین قطعه ادبی در این زمینه غزل صائب تبریزی است که عمدتاً نشان دهنده ارزش و قداست ماه رمضان و حزن شدید از پایان یافتن آن است. غزل صائب تبریزی را ذیلاً نقل می کنیم:

افسوس که ایام شریف رمضان رفت                       سی عید به یک مرتبه از دست جهان رفت

افسوس که سی پارۀ این ماه مبارک                            از دست به یکبار چو اوراق خزان رفت

ماه رمضان حافظ این گلّه بُد از گرگ                             فریاد که زود از سر این گله شبان رفت

شد زیر و زَبَر چون صف مژگان، صف طاعت                                   شیرازۀ جمعیت بیداردلان رفت

بیقدری ما چون نشود فاش به عالم؟                                 ماهی که شب قدر در او بود نهان، رفت

برخاست تمیز از بشر و سایر حیوان                                   آن روز که این ماه مبارک ز میان رفت

تا آتش جوع رمضان چهره برافروخت                                 از نامۀ اعمال، سیاهی چو دخان رفت

با قامت چون تیر درین معرکه آمد                                            از بار گنه با قد مانند کمان رفت

برداشت ز دوش همه کس بار گنه را                            چون باد، سبک آمد و چون کوه، گران رفت

چون اشک غیوران به سراپرده مژگان                              دیر آمد و زود از نظر آن جان جهان رفت

از رفتن یوسف نرود بر دل یعقوب                                   آنها که به صائب ز وداع رمضان رفت

در این ابیات آثار حزن شدید از ناحیه وداع ماه رمضان آشکار است. البته قصد ما استناد به شعر یک شاعر جهت اثبات مطلب مورد ادعا نیست! بلکه این شاعر واقع بین و دانشمند حقیقتی را در قالب یک قطعه شعر زیبا بیان کرده است. و چقدر زیباست که از نظر او هر یک از روزهای ماه رمضان هم یک عید حساب شده است.

از شعرای قدیم فارسی زبان ایرانی شیخ سعدی قصیده زیبائی در وداع ماه رمضان دارد که چند بیت آن را ذیلاً می آوریم:

برگ تحویل می‌کند رمضان                             بار تودیع بر دل اخوان

 یار نادیده سیر، زود برفت                             دیر ننشست نازنین مهمان

ماه فرخنده، روی برپیچید                              و علیک السلام یا رمضان

الوداع ای زمان طاعت و خیر                             مجلس ذکر و محفل قرآن

مهر فرمان ایزدی بر لب                               نفس در بند و دیو در زندان

بلبلی زار زار می‌نالید                                     بر فراق بهار وقت خزان

گفتم انده مبر که بازآید                                  روز نوروز و لاله و ریحان

گفت ترسم بقا وفا نکند                                   ورنه هر سال گل دهد بستان

در زمان ما هم این قطعه شعر بسیار زیبا  در روزهای آخر ماه رمضان خوانده می شود:

الوداع ای ماه رحمت الوداع                           ماه تسبیح و عبادت الوداع

الوداع ای ماه غفران و کرم                          ماه محرم گشتن دل در حرم

ماه مهمانی مه بخشندگی                            ماه رو کردن به راه بندگی

الوداع ای افتتاح نیمه شب                              الوداع ای ذکرهای زیر لب

ای ابوحمزه خداحافظ مجیر                         الوداع ای روضه های دستگیر

الوداع ای یا علی و یا عظیم                          الوداع ای یا غفور و یا رحیم

 الوداع ای سفره پیغمبری                                   الوداع ای اشکهای حیدری

 روزهای عفو تو از دست رفت                         از کف دل هر چه بود و هست رفت

اما با وجود اینکه قبلاً به علل اصلی حزن از پایان یافتن ماه مبارک رمضان اشاره ای شد، در این بخش بیان دیگری برای این موضوع می آوریم و می شود این بیان تفصیلی بر اشاره اجمالی قبلی و نتیجه ای برای آن و همچنین علت دیگری محسوب شود! و آن اینکه:

در ماه رمضان اهل ایمان بجهت روزه گرفتن، از خوردن و آشامیدن در طول روز ممنوع می شوند! در نتیجه در روح آن ها فراغتی و زمینه ای نسبت به دریافت رزق معنوی حاصل می شود. یعنی از ناحیه کم توجهی به مشتهیات نفسانی، توجهات بیشتری به رزق کریم و زندگی در بهشت و نعمت های آن در روح انسان به جریان می افتد- اگرچه  غالباً جریان یافتن این نوع توجهات در جهاتی جنبه باطنی داشته باشد و بطور آشکار محسوس خود انسان نباشد.

توضیح اینکه: اشتغال انسان به امور عادی زندگی دنیوی و مشغله های فکری زیاد و غفلت او از اصل حیات دنیوی و مقصد آفرینش یعنی حیات اخروی، فرصت لازم برای تفکر و اندیشیدن باقی نمی گذارد و نجات یافته ها از این گرفتاری عده اندکی از انسان ها هستند. لذا وقتی انسان روزه می گیرد، از بعضی اشتغالات برای او فراغتی حاصل می شود، و او فرصت مناسبی برای تفکر و پرداختن به اصل موضوع حیات و مقصد آفرینش خود بدست می آورد.

عده زیادی از انسان ها که اهل مطالعه وتفکرو کسب علم نیستند بیکاری روحی خود را با اشتغال به خوردن و آشامیدن و بعضی سرگرمی ها پر می کنند و این، یک نوع اعتیاد زیانبار است و عده ای هم در این مسیر ناهموار به اعتیادهای خطرناک تری مبتلا می شوند. انسان ها غالباً به گذشت زمان و از دست دادن سرمایه عظیم عمر توجهی ندارند و حتی گاهی علاوه بر اشتغالات عادی روزمره و یا اجتناب ناپذیر، بطور عمدی خود را با چیزی مشغول می کنند و اسم آن عمل را سرگرمی و وقت گذرانی می گذارند!!!

این نوع زندگی و اعتیاد به آن و در نتیجه غفلت از سپری شدن ایام عمر و از دست دادن این سرمایه ای که عطای پروردگار عالمیان است، خسارت عظیم جبران ناپذیری برای انسان خواهد داشت ! بطوریکه اگر انسان ها مقصد حیات و منظور خداوند از خلقت خود را مورد توجه کامل قرار می دادند،حاضر نمی شدند حتی دقیقه ای از فرصت عمر خود را هدر بدهند. تا چه رسد به اشتغال عمدی به گناه یا سرگرم کردن خود به کارهای زیان آور دیگر.

کلام ایام - 110، حادثه شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام)
بخوانید

 در بعضی مقالات قبلی به مناسبت بحثی مشابه این بحث مثالی ذکر کردیم و آن مثال را در این مقاله هم ذکر می کنیم و آن اینکه:

اگر فرضاً به عده ای از جوانان که در فضای دانشگاهی مشغول به تحصیل هستند، اما جدیت لازم را برای فرا گرفتن علوم ندارند و در فرصت تعیین شده برای تحصیل بیشتر به سرگرمی و گفتن و خندیدن می پردازند و عمدتاً در روزهای پایانی زمان تحصیل و نزدیک شدن به امتحانات ، به فکر امتحان و درس و نمره  می افتند. حال اگز به این عده از دانشجویان گفته شود که شما در این یکی دو ماه فرصت تحصیلی فلان درس را بخوبی فرا بگیرید و در امتحان نمره خوبی بدست آورید، بلافاصله در فلان مؤسسه استخدام می شوید و حقوق قابل توجهی ـ چند برابر حدود متعارف ـ به شما پرداخت خواهد شد و جایزه قابل توجهی هم به شما تعلق خواهد گرفت! آیا در آن صورت هم آن عده از دانشجویان به بازی و سرگرمی و وقت گذرانی مشغول می شوند؟!

یا اگر  به عده ای اعم از دانشجو و غیر آن گفته شود چند روز دیگر یک مسابقه علمی در جائی برگزار خواهد شد، و آن مسابقه و امتحان مبتنی بر یک کتاب خواهد بود و اگر کسانی این کتاب را مطالعه کنند و در آن امتحان شرکت کنند مطابق نمره ای که دریافت می کنند به آنها جایزه داده خواهد شد، بطوریکه اگر کسی نمره ۲۰ دریافت کرد، به او ۲۰ میلیون تومان جایزه تعلق خواهد گرفت و اگر نمره ۱۹ دریافت کرد، ۱۹ میلیون تومان و به همین صورت برای هر نمره یک میلیون تومان! آیا در آن صورت هم شرکت کنندگان در آن مسابقه پر سود، سستی می کنند؟ آیا در ساعات باقی مانده خود، به بازی و سرگرمی مشغول می شوند؟! طبعاً جواب این سوالات روشن است! بلکه در چنان وضعیتی عمده وقت خود زا صرف مطالعه آن کتاب و آماده شدن برای آن امتحان می کنند. حتی روی دقیقه های آن چند روز یا چند ساعت باقی مانده به وقت امتحان هم حساب می کنند و به حد اقل ضروریات زندگی اکتفا می کنند و فرصت زمانی و فکر و استعداد خود را صرف یاد گرفتن مطالب آن کتاب و آماده شدن برای امتحان می کنند!

یقیناً اجر و پاداش انسان برای اطاعت از فرمان های خداوند و انجام احکام و دستورات او صدها و هزاران برابر بیشتر از آن خواهد بود که در مثال فوق ذکر شد و اصلاً این دو نوع اجر و پاداش و جایزه قابل مقایسه با یکدیگر نیستند! و اهل معرفت و تفکر و آشنایان با مقصد حیات و علاقه مندان به آن به این موضوع ایمان کامل دارند!

انسانهای عاقل و آموزش یافته و آگاه از حقیقت زندگی، شبیه به چنین وضعیتی در دنیا دارند، آنها با تمام قوای وجودی و امکانات زندگی در مسیر منتهی به مقصد حیات تلاش می کنند و سرمایه وجودی خود را به جایگاه زندگی خود در آن مقصد منتقل می کنند و در جاده زندگی هم سبکبار و با صرف حداقل یا حد معقول ضروریات و با سرعت مناسب در آن حرکت می کنند.

اهل معرفت به نظام آفرینش، و عقلا و آگاهان تمامی وقت و فکر و قوای وجودی خود را عطایای پروردگار عالمیان و سرمایه زندگی تلقی می کنند و همه آن دارائی و سرمایه را با دقت و مراقبت در جهت مقصد آفرینش و محل استقرار خود در «زندگی اخروی» بکار می برند! و در این جاده حیات به غذا و آب و استراحت اندکی اکتفا می کنند.

مثال دیگری می آوریم و آن اینکه:

دو نفر کشاورز را در نظر می گیریم که هر کدام قطعه زمینی در اختبیار دارند و مقداری گندم یا برنج یا امثال آنها و یا مبلغی پول که بتوانند با آن اشیاء مذکور را خریداری کنند. یکی از آن دو نفر، آن مقدار گندم و یا برنج و یا امثال آنها را می فروشد و پولی بدست می آورد و یا مقداری از آنها را به صورت غذا مصرف می کند و بقیه اش را می فروشد و پول حاصل از فروش آن کالا را در جهت برخی از خواسته های خود هزینه می کند و فعلاً به بعضی از خواسته ها و لذت های خود می رسد.

اما کشاورز دیگر دارایی خود را به صورت بذر می کارد و چند ماه صبر می کند و از بعضی خواسته های غیر ضروری خود صرف نظر می کند و مقداری هم به صورت کار در مزرعه زحمت می کشد تا وقت برداشت محصول. و در زمان برداشت ده ها برابر آن بذر کاشته شده محصول بر می دارد.

وضعیت آن دو کشاورز یا صاحب زمبن در آغاز کار به این صورت است که یکی از آن دو پولی در دست دارد و بعضی از اشیای مورد علاقه خود را می خرد و از ناحیه این نوع رفتار لذتی می برد و همچنین خودش هم ار زحمت زراعت و کار در مزرعه و یا هزینه برای زراعت معاف است.

اما فرد دوم مقداری هزینه و زحمت کار کردن را تحمل می کند و از بعضی خواسته های خود و خانواده اش موقتاً محروم می ماند؛ اما بعد از چند ماه کشاورز اولی چیزی در دست ندارد و همه سرمایه اش از بین رفته، درحالی که شخص دوم. سرمایه ای معادل ده ها برابر آن بذری که کاشته بود، در اختیار دارد و می تواند چندین برابر شخص اولی از محصول خود بهره برداری کند و مقدار بیشتری از سال قبل را هم در مزعه خود بکارد و باز هم محصول بیشتر بدست آورد، طبعاً لذت شخص دوم چندین برابرشخص اول خواهد بود و بالاتر از آن حالت استمرار خواهد داشت یعنی هرگز قطع نخواهد شد.

حاصل بحث اینکه: در نظر اهل تفکر و معرفت و تعقّل لحظات و دقایق عمر انسان ارزش و قیمت عظیمی دارد و لازم است از آن ها برای ادامه زندگی دنیوی و آماده شدن برای زندگی اخروی بهره برداری شود و انسان در این مقام و با داشتن دیدگاه مورد بحث ،حاضر نخواهد بود چند لحظه و چند دقیقه عمر خود را تلف کند تا چه رسد به ساعت ها و روزها و یا بخشی از فرصت عمر و یا همه آن! این نکته جنبه تذکری دارد در ارتباط با هدر دادن فرصت عمر! اما مشکل عظیم تری هم در این زمینه وجود دارد و آن اشتغال به گناه و در نتیجه به دوش کشیدن بار بسیار سنگین آثار و نتایج آن! مثل اینکه انسان در یک باتلاق عمیقی پر از گِل و لجن بسیار داغ و یا قیر مذاب سقوط کند بطوریکه نجات از آن امکان پذیر نباشد و یا حداقل با سختی ها و مشقّت ها و تلاش های طاقت فرسا و با هزینه های بسیار سنگینی توأم باشد!!!

طبعاً برای این گروه از انسان ها، وداع  با ماه رمضان و پایان یافتن آن فرصت های بسیار گرانبها حزن انگیز خواهد بود. چون ماه رمضان و ساعات و دقایق آن دارای ارزش های فوق عادی و فواید و منافع و برکات عظیمی است. و این گروه طبعاً اشتیاق شدیدی به ماه رمضان و رسیدن آن دارند و وقتی وارد ایام آن ماه شدند، حدود یک ماه با آن انس گرفتند و به آن عادت کردند، این اشتیاق شدیدتر می شود و طبعاً پایان یافتن آن حزنی در قلوب آن ها ایجاد خواهد کرد. دیگران هم که در آن مراتب برتر معرفتی مثل گروه اول نیستند، اما مجموعاً در مسیر معارف دین آسمانی قرار دارند و مشمول بعضی از برکات آن قرار گرفته اند، آنها هم یک ماه مجموعاً در فضای نورانی و دانشین ماه رمضان به سر برده اند و با آن فضا انس گرفته اند و مرتبه ای از فضائل آن را دریافت کرده اند. آنها هم مرتبه ای حزن ناشی از پایان یافتن ایام این ماه عظیم را در قلوب خود احساس می کنند.

اما به هر حال موضوع این حزن منحصر و محدود به موضوع انس گرفتن انسانها به ماه رمضان و اعمال آن مثل روزه و تلاوت زیاد قرآن و دعا و استغفار نمی شود و علتی فراتر از آن ـ یعنی انس گرفتن و عادت کردن یا از دست دادن آن فرصت پرسود دارد ـ و انس و عادت بخشی از آن را تشکیل می دهد.

لازم است دو موضوع اصلی در این زمینه و درباره این سرور حزن انگیز مورد بحث قرار بگیرد، یکی: «علت اصلی آن سرور حزن انگیز » و دوم: «راه رسیدن از آن حزن به سرور دائمی» و هر دو موضوع در بخش بعدی این مقاله مورد بحث قرار خواهد گرفت . (ان شاء الله تعالی)

الیاس کلانتری

۱۳۹۷/۳/۲۷

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن