کلام ایام – ۵۳۸، روزهای پر فضیلت و تاریخی ماه ذوالحجة

بخش دوم*

 بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ 

کلیات*

  • حکومت جامعه دینی در اصل حق پیامبران خدا و امامان معصوم-علیهم السلام- است.
  • فضائل امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- در کلام امام حسین (سلام الله علیه)
  • استیضاح حکومت غیرقانونی معاویه از طرف امام حسین (علیه السلام)
  • وقتی در یک جامعه امکان برقراری حکومت دینی بصورت متناسب با جاذبه­ های اخلاقی وجود ندارد، پیامبران خدا و امامان معصوم (علیهم السلام) از تأسیس آن خودداری می­کنند.
  • در بعضی شرایط اجتماعی و تاریخی که امکان تأسیس و برقراری حکومت کامل دینی وجود ندارد وظیفه یک پیامبر یا امام معصوم –علیهم السلام- چیست؟
  • آثار و نتایج تأسیس حکومت دینی با قوای نظامی و از طریق جنگ
  • شرایط اجتماعی و سیاسی زمان امامت حضرت سیدالشهداء امام حسین (علیه السلام)
  • چرا امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- پیشنهاد مردم را برای حکومت پذیرفت؟
  • امام حسین –علیه السلام- مخالفت خود با حکومت معاویه را به چه صورتی ابراز می­ کرد؟
  • تسلط شیطانی معاویه بر جامعه اسلامی و فساد حکومت او
  • مخالفان حکومت یزید و خودداری آنها از بیعت جهت حکومت او
  • حکمت رفتار امام حسین –علیه السلام- در مناسک حج و سرزمین منا
  • قرارداد صلح امام حسن –علیه السلام- با معاویه و فاصله گرفتن آن حضرت از حکومت

*****************

در بخش قبلی جریان تشکیل اجتماعی از زائران خانه خدا در سرزمین منا و محل استقرار حضرت سید الشهداء امام حسین -علیه السلام- با دعوتی از طرف آن حضرت ذکر شد. و متذکر شدیم که در آن اجتماع حدود دویست نفر از اصحاب رسول خدا – صلی الله علیه و آله- و هفتصد نفر از «تابعان» حضور یافتند.امام -علیه السلام- در آن اجتماع برای حاضران خطابه­ ای خواند و متذکر یک موضوع بسیار مهم عقیدتی و اجتماعی شد که مورد کم توجهی و اهمال مجموع جامعه دینی قرار گرفته بود و نگرانی خود را از آن کم توجهی و اهمال مردم اعلام فرمود.امام -علیه السلام- در آن بخش از کلام شریف خود به فساد حاکم بر جامعه دینی از ناحیه تبهکاری­ های معاویه –حاکم غاصب- اشاره ­ای نمود و متذکر خسران عظیم جامعه در اثر آن حکومت فاسد شد.

نقل شده است که امام -علیه السلام- در آن اجتماع دلائل امامت و خلافت حقیقی امام امیرالمومنین علی -علیه السلام-را ذکر فرمود و از حاضران خواست که در صورت صحت سخنانش او را تصدیق کنند.

در منابع تاریخی و کتب سیره نقل شده است که :

« ترک نکرد حسین -علیه السلام- چیزی را از آنچه الله درباره­ ی اهل بیت -علیهم السلام- نازل فرمود از قرآن، جز اینکه آن را ذکر فرمود و تفسیر کرد و همچنین چیزی را که رسول الله -صلی الله علیه و آله- درباره­ ی پدرش و مادرش و اهل بیتش جز اینکه آن را روایت فرمود. و هر مطلبی را که او می­ فرمود، افراد صحابه می­ گفتند سوگند به خدا که همین طور است، ما این مطالب را از پیامبر خدا -صلی الله علیه و آله- شنیدم و بر آنها شهادت می­ دهیم و تابعان هم می­ گفتند: ما از آن عده از صحابه که مورد وثوق و امین بودند، شنیدیم.تا جائی که امام -علیه السلام- چیزی را ترک نکرد جز اینکه آن را بیان فرمود.»(۱)

آن رفتار و کلام امام حسین -علیه السلام- متضمن نکات بسیار با اهمیتی است که متذکر بعضی از آنها می­ شویم و به بحثی فشرده و مختصر درباره­ ی آنها اکتفاء می­ کنیم.

      یکم: حکومت مستقر در جامعه اسلامی در دوره امامت حضرت سیدالشهداء امام حسین -علیه السلام- حکومت غیر قانونی و غیر شرعی و غاصبانه معاویه بود. اما حکومت جامعه دینی در اصل حق امام حسین -علیه السلام- بود، که از طرف خدای سبحان در هر دوره و زمانی برای پیامبران و امامان معصوم -علیهم السلام- معین شده است.

آن حق حکومتی قبل از دوره امامت آن حضرت در اختیار برادر بزرگوار او امام حسن مجتبی -علیه السلام- قرار داشت و او مدت کوتاهی و در حدود شش ماه و بعد از شهادت پدر بزرگوارش امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- عهده ­دار برقراری آن حکومت شد. یعنی حکومت خدا بر مردم توسط یکی از حجت­ های پروردگار عالمیان و سفیران او در بین انسان­ ها.

اما در بعضی شرایط اجتماعی و تاریخی و در عمل، امکان تأسیس و برقراری حکومت کامل دینی در جوامع انسانی تحقق پیدا نمی­ کند و بلکه برای تأسیس آن نوع حکومت و استمرار آن احتیاج به قوای نظامی و سیاسی زیاد و سرکوب مخالفان به وجود می­ آید و در آن صورت هم، قداست و جاذبه «دین خدا» و فضائل علمی و اخلاقی آن دچار آسیب می­ شود و یا بطور کلی از بین می­ رود.

در چنان شرایطی پیامبران خدا و امامان معصوم -علیهما السلام- یعنی جانشینان حقیقی پیامبر خاتم -صلی الله علیه وآله- از تأسیس حکومت دینی و ادامه آن منصرف می­ شوند و ناچار به آموزش­ های اخلاقی و علمی اکتفاء می­ کنند و حتی گاهی امکان آن نوع فعالیت هم برای بعضی از آنها فراهم نمی شود و فعالیت فرهنگی آنها هم یا از بین می­ رود و یا در سطح بسیار پائینی و یا محدودیت­ های زیاد همراه می­ شود و حتی گاهی آن نوع فعالیت اندک فرهنگی هم منتهی به مقابله حکومت­ های جبار با آنها شده و حجت­ های پروردگار عالمیان بدست کافران و مخالفان دین خدا کشته می شوند.

چنین وضعیتی در دوره امامت حضرت سید الشهداء امام حسین و قبل از او در دوره امامت امام حسن مجتبی و قبل از او در دوره امامت امام امیرالمؤمنین علی -علیهم السلام- هم در جامعه اسلامی برقرار شد، البته به جز حدود پنج سال آخر عمر آن حضرت یعنی امیرالمؤمنین علی -علیه السلام-  دوره­ ای که مردم با اصرار و پافشاری و سماجت از آن حضرت خواستند که حکومت جامعه را بپذیرد و او به لحاظ احکام دینی در مورد حکومت و وعده نصرت عموم مردم ناچار از پذیرفتن آن شد.

در رفتارهای هر یک از آن سه امام -علیهم السلام- در این زمینه تفاوتی در اصل وجود نداشت و آنها در این جهت مثل هم عمل کردند و تفاوت­ های ظاهری و سطحی روش­ های حکومتی آنها از ناحیه شرایط متفاوت اجتماعی و تاریخی بود.

امام حسین -علیه السلام- در دوره حکومت معاویه فعالیت سیاسی و نظامی آشکاری علیه آن حکومت نامشروع و غیر قانونی نداشت، چون آن نوع فعالیت به نتیجه مطلوب و مفید نمی­ رسید و سبب تضعیف بیشتر جامعه وتجرّی بیشتر دشمنان دین خدا از جمله خود حکومت غاصب و منافقان می­ شد.

اما امام حسین مثل برادر بزرگوارش امام حسن مجتبی – علیهما السلام- در فرصت­ های مناسب مخالفت خود را با حکومت غاصب بصورت استیضاح آن و گاهی بعضی از رفتارهای حاکم غاصب آشکار می­ کرد، البته نه در حد جنگ و درگیری نظامی و قیام با اسلحه یا دعوت آشکار و گسترده به مقابله از آن نوع و رفتار آن حضرت در حین مناسک حج و در سرزمین منا هم از همین نوع بود.

      دوم: فعالیت فرهنگی فوق الذکر از ناحیه امام حسین -علیه السلام- در زمان برقراری مناسک حج و در سرزمین «منا» یکسال یا دوسال قبل از مرگ معاویه انجام گرفت! البته آن رفتار از امام -علیه السلام- ربطی به عمر معاویه نداشت، که زمان آن بطور دقیق و قطعی مورد تحقیق قرار بگیرد، بلکه آن رفتار در مقابل یک فعالیت سیاسی  از طرف حکومت معاویه، ضرورت پیدا کرد.

توضیح اینکه: یکی از اصول قرارداد صلح امام حسن -علیه السلام- با معاویه و صرف نظر کردن آن حضرت از حکومت آن بود که، معاویه حق تعیین جانشین برای خود و سپردن حکومت به شخص مورد­نظر خود را نداشته باشد و لازم بود طبق آن قرارداد، حکومت جامعه بعد از مرگ معاویه به امام حسن و در صورت رحلت او به امام حسین -علیهما السلام- منتقل شود. اما معاویه آن اصل از قرارداد صلح را هم زیر پا گذاشت و فرزند خود یزید-لعنة الله علیهما- را به عنوان ولیعهد معین کرد و از افراد جامعه دینی و بالخصوص از شخصیت­ های مشهور و سرشناس به زور تهدید و تطمیع و پرداخت حق السکوت و با حیله­ ها و دورغ­ های سیاسی برای فرزندش بیعت گرفت. اما چهار نفر از مشاهیرجامعه و در رأس همه مخالفان وجود مبارک امام حسین -علیه السلام- از تسلیم در مقابل فشارهای سیاسی حکومت و تهدیدها خود­داری کردند که امام حسین -علیه السلام- در رأس آن گروه قرار داشت و دارای موقعیت اجتماعی خاصی و محبوبیت گسترده­ای بین مردم بود.

کلام ایام - 238، ماه ذو الحجة و شکوه و برکات آن
بخوانید

معاویه بعد از بدست گرفتن قدرت و تسلط سیاسی بر جامعه به تدریج انواع تبهکاری­ ها را به راه انداخت و اصول قرارداد صلح را عملاً و در بعضی موارد حتی در ظاهر زیر پا گذاشت و تعیین جانشین که فرزند پلید تبهکارش بود -لعنة الله علیهما- در رأس آن خلاف کاری و خیانت­ ها و عهدشکنی ها بود.

      سوم: مشکل بزرگ جامعه دینی در دوره حکومت معاویه، تظاهر او و عُمّال حکومت او به دین­داری بود و از این جهت جامعه دینی مبتلا به خسران­ ها و زیان­ های عظیمی شده بود و ضربات شکننده زیادی به بنای دین خدا وارد می­ شد واگر مدیریت غیر مستقیم بحران از طرف امام امیر المؤمنین علی و امام حسن و امام حسین –سلام الله علیهم- و بصیرت خاص مقام عصمت و امامت و فداکاری­های خاص آنها در حمایت از دین خدا و دفاع از حریم آن نبود، بطور قطع آن بنای عظیم شکوهمند در هم می­ شکست و ارکان آن از هم می­ پاشید.

در آن شرایط «دین خدا» که محصول «علم خدا» و رفتارهای کریمانه و فداکاری­ های پیامبران قبلی و پیروان حقیقی آنها –علیهم السلام- و صورت کاملی از علم و درایت و جاذبه­ های «خُلق عظیم» پیامبر خاتم –صلی الله علیه وآله- و امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- و شخصیت­ های خاندان عصمت وطهارت بود، با اعمال انسان­ های عادی و حتی تبهکاران و دشمنان عالم انسانیت و اهل کفر و نفاق به­ نام «دین خدا» و تحت همین عنوان دروغین به انسان­ها عرضه می­ شد و سبب فرار عده زیادی از انسان­ها از آن می­ شد.

      چهارم: معاویه از دشمنان شناخته شده وبا سابقه دین خدا و پیامبر خاتم –صلی الله علیه و آله- و از سیاست­مداران مکار بود.پرونده عمر او مملو از جنایات و پلیدی­ ها و دروغگوئی­ ها و انواع فسادها بود. او توانست با فریب افکار عمومی پوششی روی رفتارها و افکار پلید خود بکشد و دشمنی خود با دین خدا و عالم انسانیت و سوابق پلید و شرک و نفاق خود را از نظر عامه مردم پنهان کند. و زمانی طولانی به حکومت خود در عالم اسلام ادامه دهد. او بیست سال از عمر خود را در بخشی از عالم اسلام و منطقه شامات بعنوان امیر وبیست سال هم بعنوان خلیفه در مجموع عالم اسلام حکومت کرد و در این مدت طولانی گروه هایی از مخالفان خود و افراد ناراضی و طرفداران و پیروان پیامبر خدا –صلی الله علیه و آله- وکتاب آسمانی و شیعیان و طرفداران امام امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- را با تمام خشونت و بی­ رحمی و قساوت به قتل رساند.

 

او به نمایندگان خود و حکام بلاد اسلامی دستور داده بود که افراد را با ظن وگمان واحتمال مخالفت بکشند و در آن دوره سیاه و تاریک عده زیادی از انسان­ های بی­ گناه و افرادی که در بین مردم محبوبیتی داشتند بدست عُمّال او کشته شدند.مأموران او از کشتن کودکان خردسال هم خودداری نمی­ کردند بطوری که دو کودک خردسال عبیدالله بن عباس ­­-پسرعموی پیامبر خدا-صلی الله علیه و آله- در یمن جلو چشم مادرشان توسط امیر سپاهی که معاویه جهت شرارت و قتل و غارت به شهرها می­ فرستاد، سربریده شدند.

      پنجم: معاویه از مردم می­ خواست حکومت فرزند او را برای بعد از مرگ خودش به رسمیت بشناسند. او مردم را به این پذیرش و بیعت مجبور کرد و عده زیادی از مردم هم از ترس کشته شدن، یا آن حکم حکومتی را پذیرفتند و یا به هر صورتی از ابراز مخالفت خودداری کردند و عده قلیلی هم که از آن رفتار حکومتی ناراضی بودند در معرض انواع خطرات از جمله خطر کشته شدن قرار گرفتندو عده ای از افراد سرشناس هم کشته شدند.

امام حسین –علیه السلام- بارها از ناحیه حکومت معاویه تهدید شد و در معرض خطر کشته شدن قرار گرفت، اما تهدید به قتل حتی اگر منتهی به قتل خود او به­ علاوه عده­ای از افراد خاندان و پیروانش هم می­ شد­، مانع فعالیت­ های فکری و عقیدتی و با اصطلاح «جهاد علمی و فرهنگی» آن حضرت نمی­ شد، چون «دین خدا» لازم بود از ناحیه اهل ایمان بالخصوص «حجت خدا» و صاحب مقام امامت مورد حمایت قرار بگیرد.دین خدا در دوره حکومت غاصبانه معاویه در معرض خطرات زیادی قرار داشت و اگر حکومت به دست فرزند پلیدش می­رسید، بحران به­ وجود آمده گسترش بیشتری پیدا می­ کرد.

ما قبلاً در این زمینه در مقالات مربوط به «غدیرخم» و امامت امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- وارد مباحثی شدیم از جمله در چند مقاله با شماره و عناوین ذیل :

کلام ایام-۹۰، عید غدیر و ادامه رهبری آسمانی (درچهار بخش و با شماره­ های :۹۱و ۹۲ و۹۳) و همچنین:

کلام ایام-۱۶۰، عید غدیر، عید اکمال دین واتمام نعمت خداوند( در چهار بخش و با شماره ­های : ۱۶۱ و ۱۶۲ و۱۶۳)

و چند مقاله دیگر که مباحث آنها را در این مقالات ان شاء الله تعالی مورد توجه قرار خواهیم داد.

اما در این بخش متذکر این نکته مهم محوری می­ شویم که «اکمال دین خدا» و «اتمام نعمت» او به انسان­ها با معرفی امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- وتبلیغ «رسالت خدای سبحان» به جامعه دینی و با آن نظام خاص و در شرایط خاص زمانی و مکانی انجام گرفت و آن مطلوب قبل ازدوره خلافت ظاهری آن حضرت تحقق یافت.

دیگر اینکه رفتار حضرت سیدالشهداء امام حسین –علیه السلام- ارتباطی با جریان «غدیر خم» دارد و ما به­ خواست خدا در بخش­ های بعدی این سلسله مقالات به شرح و توضیح این موضوع و رفتار مورد بحث صادر شده از امام حسین –علیه السلام- خواهیم پرداخت.ان شاء الله تعالی.

      ششم: امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- بعد از جریان غصب خلافت خود وملاحظه وضعیت خاص جامعه دینی، از حق حکومت خود صرف نظر کرد و هیچ فعالیت اجتماعی و سیاسی جهت بدست آوردن حق خود که از طرف خدای سبحان به او عطا شده بود و از طرف رسول خدا –صلی الله علیه و آله- به او واگذار شده بود، انجام نداد، و اینکه بعد از حادثه قتل عثمان از پذیرش درخواست­های مردم در امر حکومت خودداری می­کرد وتمایلی برای حکومت نداشت.

از جهت دیگر هم در زمان امامت حضرت سیدالشهداء امام حسین هم امیرالمؤمنین-علیهما السلام- از دنیا رفته بود و سال­ های زیادی سپری شده بود، پس باید دید قصد اصلی امام -علیه السلام- از تشکیل آن اجتماع و طرح موضوع «غدیرخم» و گرفتن اعتراف از اصحاب رسول الله –صلی الله علیه وآله- در آن اجتماع چه بود؟

الیاس کلانتری

پاورقی :

۱.بحارالانوار، مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، لبنان، ج۴۴ ص۱۲۷

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن