کلام ایام – ۸۴، تفسیری از حکمت های امیرالمؤمنین علی علیه السلام

223884_278تفسیری از حکمت های امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)

حکمت۷

بخش دوم

در بخش اول این مقاله یکی از حکمت های نهج البلاغه مورد بحث قرار گرفت، اما جهت رعایت اختصار و کوتاه شدن مقاله، ادامه بحث در معانی آن کلام به بخش بعدی موکول شد. در بخش قبلی گفته شده که امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) از صدقه با کلمه « دواء » تعبیر فرموده و آن را شفا بخش امراض معرفی کرده است. وضمناً اشاره شد به اینکه پذیرفتن اثر شفابخشی صدقه در مورد امراض، به معنای نفی تأثیر داروها و معالجات متداول در علم طب برای مریضی ها نمی باشد. در این بخش در مقام توضیح بیشتر مطلب و برطرف شدن تزاحم ظاهری بین این دو عامل شفابخش  امراض یعنی عاملی به نام صدقه و عامل دیگر یعنی روش های متداول و متعارف در عالم علم طب، عرض می کنیم:

وقتی خداوند اراده می کند مریضی را شفا دهد و مرض او را برطرف کند، پیدایش وضعیت جدید در مورد مرض برطرف شده و مریض شفا یافته، به هر شکل و صورتی انجام بگیرد باز به اراده خداوند بر می گردد. یعنی آن مرض را خداوند از بین برده است، حال یا از طریق بکار بسته شدن روشی متداول در عالم علم طب یا تأثیرات خاص روحی در مریض یا هر روش شناخته شده یا ناشناخته دیگری.

لازم به تذکر است که وقتی یک فعل به خداوند نسبت داده می شود، این انتساب فعل عیناً به معنای متداول بین انسانها نیست. یعنی فاعلیت از نوعی که از مخلوقات بروز می کند نیست. اگر خداوند در مورد یکی از مخلوقاتش و یکی از انسانها اراده ای کند، آن اراده یا از طریق اسباب و علل شناخته شناخته شده و متداول جاری می شود، یا از طرق ناشناخته. و در هر دو صورت اراده خداوند در مورد آن موجود جاری شده است. یعنی اگر شخصی به نوعی مرض مبتلا شده باشد و او صدقه ای بدهد و مشکل مالی یکی از انسانها یا عده ای از آنها را برطرف کند و یا کار خیر دیگری انجام دهدکه مطابق سنت های خداوند مشمول رحمتی از خداوند قرار بگیرد و خداوند اراده کند که او را شفا دهد و مرض او را برطرف کند – به جهت صدقه ای که او پرداخته و یا کار خیر دیگری که او انجام داده – این اراده خداوند از هر طریقی و بواسطه هر عاملی تحقق یابد باز تحقق فعل خداوند است. یعنی عمل شفا دادن را در اصل باید به خداوند نسبت داد، اگرچه اشکالی ندارد آن عمل به طبیب یا دارو یا نوعی روش معالجه نسبت داده شود. یعنی اینکه: وقتی خداوند اراده می کند مریضی را شفا دهد، ممکن است این اراده از طریق متداول در بین اطباء انجام گیرد و یا از طرق دیگری. در مقام تفصیل و توضیح بیشتر، عرض می کنیم:

موضوع شفا یافتن یک مریض چند جهت پیدا می کند. بعنوان مثال:

  1. آیا مرض آن شخص کاملاً شناخته شده است؟ یعنی طبیب در شناسائی نوع مرض موفق بوده است یا در تشخیص او امکان خطا وجود دارد؟
  2. آیا دارو و روش معالجه ای که یک طبیب در مورد آن مرض تجویز می کند، کاملاً شناخته شده است یا صرفاً در مورد چند مریض نتیجه داده و از این جهت مشهور شده است و معلوم نیست در آن مورد معین هم نتیجه مطلوب حاصل خواهد شد.اختلاف نظر و اختلاف روش معالجه در مورد بعضی از امراض و تشکیل شوراهای پزشکی در این زمینه بین اطباء و تردید آنها در بعضی از روش های معالجه و ترجیح بعضی دیگر، از دلائل آشکار وجود همین نوع مشکل است.
  3. امکان دارد طبیب ماهر و با تجربه و دانشمندی در منطقه ای که آن مریض زندگی می کند حضور نداشته باشد و یا امکان معاینه این مریض – در صورت وجود بیماران زیاد – حاصل نشود. و او ناچار شود که روز ها و ماه ها در جهت رسیدن نوبتش منتظر بماند.
  4. امکان دارد فرصت معاینه او از طرف طبیب فراهم شود و تشخیص مرض هم بطور دقیق انجام گیرد و داروئی با آثار شناخته شده ای هم برای مریض تجویز شود؛ اما آن داروی مورد نظر در دسترس نباشد.
  5. امکان دارد آن مریض هزینه لازم برای مراجعه به طبیب و یا خرید دارو را در اختیار نداشته باشد، یعنی هم امکان مراجعه به طبیب از جهت فراغت طبیب و مریض وجود داشته باشد  و هم دارو و روش معالجه میسر باشد، اما مریض پولی جهت معالجه خود نداشته باشد.
  6. امکان دارد همه شرایط مذکور قبلی فراهم باشد، اما مریض گرفتار مشکلات خاصی در مورد زندگی خود شود و نتواند اصلاً به طبیب و بیمارستان مراجعه کند.
  7. امکان دارد که مریضی آن شخص از طرف خداوند جنبه تنبیهی و بازدارندگی داشته است و به منظور و حکمت خاصی خداوند او را به آن مرض مبتلا کرده است. در این صورت تا خداوند اراده نکند، هیچ نوع معالجه ای در مورد او مؤثر نخواهد شد؛ مگر اینکه او توبه کند و دست از خلافکاری بردارد و با دعا و صدقه رحمت خداوند را به طرف خود جاری کند.

این عوامل و جهات مختلف بعنوان نمونه ذکر شد و موضوع ، جهات متعدد دیگری هم ممکن است پیدا کند که برای جلوگیری از طولانی شدن بحث از ذکر آنها خودداری می کنیم.

سرانجام اگر در اثر صدقه ای که مریض پرداخت می کند و یا دیگری در مورد او پرداخت می کند، یا دعائی که خود مریض بعمل می آورد و یا دیگری در مورد او بعمل می آورد، همه عوامل شناخته شده و ناشناخته در مسیر اراده خداوند بکار می افتند و آن شخص شفا می یابد . در آن صورت شفا یافتن آن مریض را هم به خداوند و اراده او می شود نسبت داد و هم به عمل آن مریض؛ یعنی صدقه دادن و دعا کردن و اعمال خیر دیگر! و هم به خود صدقه و دعا و هم به طبیب و روش معالجه و دارو و امثال آنها. چون این علل و عوامل متعارض با یکدیگر نیستند؛ بلکه در طول هم قرار دارند و نقش فاعلیت خداوند نباید مشابه نقش عوامل ظاهری تحقق یک فعل تلقی شود. یعنی فاعلیت خداوند از نوعی متفاوت با انواع دیگر است و او علت حقیقی و « علة العلل » پدیده ها است. نه علتی مثل علت های ظاهری!!!

73- حکمت خواندن نماز و دعا و قرآن به صورت اجباری چیست؟
بخوانید

صورت دیگر موضوع

اگر صدقه و دعا سبب برطرف شدن یک مرض و شفا یافتن یک مریض شود، آیا اعمال مقابل آن یعنی بعضی از گناهان هم امکان دارد عامل بعضی از بیماری ها شود؟! یعنی آیا عامل بیماریهای جسمی فقط اختلالات بوجود آمده از نوع شناخته شده در اعضاء بدن و عدم رعایت اصول ظاهری بهداشت بدنی است یا عوامل دیگری هم مثل حالات روحی بوجود آمده از اعمال خلاف انسان مثل ارتکاب بعضی از گناهان می تواند در این زمینه اثرگذار باشد؟

و اینکه حالات روحی انسان هم می تواند عامل بیماری های جسمانی شود؟ – علاوه بر بیماری های روحی – ! اگر جواب مثبت باشد، طبعاً بعضی از اعمال خوب و تغییرات روحی ناشی از آنها هم می تواند عامل بهبودی شود!

این کلام نورانی یعنی: «صدقه داروی شفابخشی است» باید از ابعاد مختلف مورد بررسی و تحقیق و پژوهش قرار بگیرد و ارتباط و اعمال حسنه مثل رفع نیازهای مالی نیازمندان و بطور کلی صدقه و همچنین دعا و ارتباط با خداوند، با از بین رفتن امراض و شفای بیماران آشکار شود و روش دیگری در معالجه امراض مورد توجه قرار بگیرد و متداول شود و یا روش های متعارف و متداول از این طریق تقویت شود و اثر بخشی آنها بیشتر شود.

در جواب این سوال که آیا اعمال خلاف انسان و ارتکاب گناهان و بالخصوص ظلم به انسانها امکان دارد عامل بیماری ها و یا بعضی از آنها شود؟ می شود گفت جواب این سوال مثبت است، یعنی علاوه بر اینکه عوامل شناخته شده ظاهری مثل آب و هوا و غذاها و بعضی رفتارها، عامل بیماری ها می شوند، عوامل دیگری هم در این زمینه اثرگذار هستند، از جمله ارتکاب بعضی از گناهان و در رأس آنها ظلم به انسان ها.

این مطلب بطور کلی در معارف دین آسمانی یعنی آیات قرآن و سخنان رهبران آسمانی وجود دارد و در موارد فراوانی به آثار انواعی از گناهان در ابتلاء انسان ها به گرفتاری ها از جمله بعضی از امراض اشاره شده است. ما ذکر نمونه هایی از این موارد را به فرصت دیگری موکول می کنیم و با اشاره ای کوتاه به جهت دیگری از این موضوع یا اهمیت، این قسمت از بحث را در تفسیر کلام مبارک امام امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) به پایان می بریم و آن اینکه:

وقتی خداوند گناهکاران را به گرفتاریهایی از جمله بعضی از امراض مبتلا می کند، چه قصدی از این کار دارد؟! یعنی حکمت این اراده خداوند چیست؟! به بیان دیگر در نظام قانونمند حاکم بر عالم این اراده و خواست خداوند چه موقعیتی دارد و جایگاه آن کجاست؟! آیا خداوند به منظور مجازات گناهکاران آن هم مجازات از نوع انتقام و شبیه به آن این سنت را برقرار کرده است؟! که البته در غالب موارد چنین چیزی بعید به نظر می رسد.

آیا این نوع مجازات حالت بازدارندگی در مقابل گناهان و ظلم ها را دارد؟! و خداوند از این طریق می خواهد جلوی فسادها و ظلم ها و تباهی ها را بگیرد؟!

آیا این سنت خداوندی و اراده او علت های دیگر ناشناخته ای دارد و تحقیقاتی برای شناسایی آن علل باید انجام گیرد؟!

آیا در آموزش های دینی پاسخ هایی برای این سوالات ذکر شده است؟!

همچنین در جهت مقابل باید بررسی شود که خداوند به چه منظور و حکمتی در صدقه و دعا و کمک به انسانها اثر شفابخشی برای امراض و رفع گرفتاری ها قرار داده است. یعنی آیا این کار به عنوان پاداش دنیوی اهل این نوع اعمال انجام می گیرد؟!

و آیا این کار یک نوع دعوت و تشویق برای اعمال حسنه و پرداخت صدقه می باشد؟! و سؤالات دیگر.

در مجموع می شود گفت بازدارندگی از گناه و از ظلم به دیگران و تشویق به کارهای خیر، نقش بسیار مهم و اساسی در این زمینه ها دارد و موضوع قابل بحث و تحقیق در جهات مختلفی می باشد. در آخر این بحث به یکی از سخنان امام حسن مجتبی ( علیه السلام ) در این زمینه اشاره ای می کنیم. آن حضرت به شخصی که از مرضی بهبود یافته بود فرمود :

« انّ الله قَد ذَکرکَ فاذکُرهُ و اَقالَکَ فَاشکُرهُ »(۱) یعنی خداوند تو را یاد کرد پس تو هم او را یاد کن و از تو گذشت و تو را بخشید پس شکر او را بجای آور!

از این کلام نورانی بر می آید که عامل شفا یافتن یک مریض ممکن است عنایات و الطاف پروردگار و یادکردن او از بنده اش باشد و همچنین ممکن است اعمال بنده بالخصوص از نوع صدقه و دعا سبب یاد کردن خداوند از او شود. از عبارت دوم هم بر می آید که عامل شفای آن شخص عفو و گذشت خداوند از او بوده است.

الیاس کلانتری

۱۳۹۵/۶/۱۳

پاورقی ها:

  1. تحف العقول، بخش سخنان امام حسن مجتبی ( علیه السلام )
برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن