کلام ایام-۴۲۱، بهار عالم قدس

بخش اول*

بسم الله الرحمن الرحیم*

کلیات*

  • ماه های نورانی بمنزله فصل بهار است در عالم قدس.

  •  همزمانی  بهار قدسی با بهار طبیعت و اول سال شمسی.

  •  ایام ولادت شخصیت‌های قدسی از خاندان رسالت.

  •  نزول رگباری از رحمت و برکات خدا در ماه های نورانی.

  •  حیات جانداری و حیات انسانی.

  •  خدای سبحان پنج نوع روح در عالم  دنیا آفریده است.

  •  نیاز روح انسان به ذکرالله شبیه نیاز بدن او به اکسیژن و آب و غذا است.

  •  اختلاط حیات جانداری و حیات انسانی و بی اعتنائی انسانها به این موضوع سبب غفلت آنها از مرگ روح انسان می شود.

  •  چه نوع انسان هائی دچار مرگ روح انسانی خود میشوند.

  •  قلب و چشم و گوش انسانی و جانداری.

  •  گروهی از انسانها فقط دارای حیات جانداری هستند!

  •  حیات جانداری و حیات انسانی در آیات قرآن.

  •  کلامی از امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- درباره حیات انسانی.

  •  ذکر الله عامل حیات قلبها.

  •  حیات قلوب انسانی در فصل بهار عالم قدس.

  •  ایام خاص ماه های نورانی و نزول مراتب برتری از رحمت و برکات خدا در آنها.

در این روزها وارد فضای نورانی و معطر ماه شعبان شده ایم. عطر«ذکر الله» روح اهل ایمان و پیروان دین خدا را معطر ساخته است. امسال این ایام مبارک با بهار طبیعت و عید اول سال شمسی همزمان شده است. با رسیدن این سه ماه نورانی از سال یعنی ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان«بهار عالم قدس» هم شروع می شود. یعنی می شود گفت این سه ماه نورانی فصل بهاری در عالم قدس است و امسال این دو بهار یعنی بهار عالم قدس و بهار طبیعت با همدیگر همزمان و همراه شده‌اند.

 ما از روز اول این ماه عظیم شروع کردیم- بطور سنتی- به نوشتن مقالاتی درباره آن، تحت عنوان کلی«شعبان ماه محبت رسول خدا صلی الله علیه وآله »و به خواست خدا انتشار این سلسله مقالات ادامه خواهد یافت. اما بجهت اینکه ولادت وجود مبارک حضرت سیدالشهداء امام حسین و پرچمدار نهضت مقدس حسینی حضرت ابوالفضل العباس و سرور عارفان حضرت امام سیدالساجدین- علیهم السلام- در ایام اول این ماه وقوع یافته و همچنین سالروز ولادت وجود مبارک حضرت علی بن حسین(علی اکبر) علیهما السلام، و وجود قدسی خاتم اوصیاء و آخرین حجت  پروردگار عالمیان ولی عصر حضرت امام مهدی علیه السلام و عجل الله تعالی له الفرج  در روزهای بعدی این ماه قرار دارد. تصمیم گرفتیم علاوه بر سلسله مقالات ماه شعبان با عنوان فوق الذکر، مقالاتی هم درباره این اعیاد عظیم یعنی اعیاد شعبانیه تحت عنوان:

«بهار عالم قدس» به طور مستقل بنویسیم تا جلالت این ایام  و عظمت و برکات آن بصورت مستقل هم مورد توجه قرار بگیرد و توجهات بیشتری به آن معطوف شود. اگرچه این عنوان جدید، به اصل ماه شعبان و فضائل آن و موضوع انتساب آن به وجود قدسی رسول الله -صلی الله علیه و آله و سلم- هم ارتباط دارد.

 پس می‌شود گفت همچنانکه در عالم طبیعت فصلی بنام بهار وجود دارد و در آن فصل فعالیت حیاتی نباتات گسترش می یابد و حیات جدیدی در عالم نباتات و بعضی از جانداران، حتی به یک معنی و در جهاتی از زندگی انسانها شروع می شود و بطور کلی فعالیت حیاتی در عالم طبیعت از نو آغاز میشود، در عالم قدس هم بهاری و وضعیتی شبیه آن برقرار می شود و فعالیت روحی انسانها در معرض تحولات عظیمی قرار می‌گیرد و رحمت و برکات خدای سبحان به انسانها و در فضای روح آنها مثل رگبار باران در فصل بهار نازل می شود و حیاتی معنوی جدیدی در عالم قدس شروع می شود و زمان آن بهار، ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان است.

 در مقالات قبلی  بارها متذکر شده ایم که برای انسانها  دو نوع حیات و دو نوع روح وجود دارد. و آن دو عبارتند از حیات جانداری و حیات انسانی. البته روحهای موجود در عالم در اصل پنج نوع است، یعنی پنج نوع روح در عالم وجود دارد و آنها عبارتند از:

 روح القدس ، روح الایمان و روح الحیاة و روح القوه و روح الشهوة(۱) و همچنین در اصل پنج نوع حیات در موجودات عالم اعم از نباتات و جانداران و انسانها و انسانهای برتر و ملائکه وجود دارد و در مورد انسان بین دانشمندان«علم النفس»  و به اصطلاح«روانشناسان فلسفی» سه نوع حیات مورد توجه و بحث و تحقیق قرار می‌گیرد و آنها عبارتند از: روح(یا نفس)نباتی و روح جانداری و روح انسانی. اما در این نوشتار فرصت بحث تفصیلی در این زمینه وجود ندارد و ضمناً این موضوع- اگرچه به طور فشرده- در بعضی از مقالات منتشر شده قبلی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.(۲)

اما به مناسبت موضوعات این نوشتار متذکر این موضوع اساسی در این زمینه می‌شویم و آن این که هر دو نوع حیات فوق‌الذکر یعنی حیات جانداری و حیات انسانی، قوای ادراکی مخصوص به نوع خود  دارند. یعنی قلب و چشم و گوش جانداری که در فضای حیات جانداری فعالیت دارد و قلب و چشم و گوش انسانی که اختصاص به حیات انسانی دارند.

در زندگی جانداری اشیائی مثل مواد غذائی و آب و گاز اکسیژن، عامل به وجود آمدن حیات و همچنین ادامه آن می باشند و با قطع ارتباط وجود انسان با بعضی از آنها مثل اکسیژن در عرض چند دقیقه و آب و مواد غذائی در عرض چند روز و گاهی کمتر، حیات جانداری از بین می‌رود و در انسان حالتی به نام مرگ حادث می‌شود.

 به همین صورت اگر در فضای«حیات انسانی» ارتباط یک انسان با عوامل حیات و روح انسانی قطع شود، حیات انسانی او در فاصله زمانی خاصی از بین می رود و حالت مرگ از نوع انسانی در وجود او حادث می شود! یعنی حیات انسانی او از بین می رود و فقط حیات جانداری در او باقی می‌ماند و فعالیت این نوع روح ادامه می یابد و چون این دو نوع حیات یعنی حیات جانداری و حیات انسانی در وجود او با یکدیگر مخلوط می شوند، صاحب آن نوع حیات یعنی حیات جانداری و همچنین دیگران جز گروهی قلیلی متوجه مرگ قلب انسانی در او نمی شوند و تصور می کنند زندگی او ادامه دارد، البته زندگی جانداری چنین انسانی برقرار است و همان هم عامل فریب خوردن و غفلت او میشود.

 انسانهای بی رحم و اهل فساد اخلاقی و تبهکار و ظالم به حقوق انسانهای دیگر و حکام و زمامداران جبار و صاحبان اخلاق خشن، عمدتاً دچار حالت مرگ در حیات انسانی می باشند و فقط حیات جانداری در آنها برقرار است و این گروه از انسانها که فساد روحی در آنها گسترده و شدید شده اگر قابل اصلاح نباشند و اصلاح نشوند،  اهل جهنم خواهند بود.

 در این قسمت قطعه ای از یک مقاله منتشر شده قبلی را نقل می کنیم:

در منابع دینی و در بعضی از احادیث آمده است که خداوند- جلّ جلاله- پنج نوع روح آفریده است و آن ها عبارتند از:

روح القُدُس، روح الایمان، روح الحیاة، روح القوه و روح الشهوة. روح القُدُس اختصاص به پیامبران خدا و ذوات مقدسه معصومین- علیهم السلام- دارد. و خارج از موضوع بحث ما است. اما روح الایمان از بین موجودات، اختصاص به انسان ها دارد و دارای مراتبی است و مراتب خیلی متعالی آن به پیامبران و امامان وحی (القاء) می شود.

سه تا دیگر از آن پنج روح اوصافی نزدیک به اوصاف همان نفس های سه گانه مورد نظر فلاسفه علم النفس را دارد. پس پاسخ بخش اول سؤال شما یا سؤال اول شما این است که انسان از یک نظر دارای سه نوع روح می باشد- از نظر روان شناسی فلسفی و باصطلاح علم النفس- و آن ها عبارتند از:

روح ]یا نفس[ نباتی

روح جانداری

روح انسانی

و با اوصافی مشابه آن ها- بلحاظ احادیث دینی- سه نوع روح به نام های:

روح الحیاة، روح القوه، روح الشهوة، و روح چهارمی که در اثر ایمان و اعمال صالح و تأثیر پذیرفتن از آموزش های آسمانی در سطحی متعالی در عده ای از انسان ها به وجود می آید بنام «روح الایمان» و یا اینکه در عموم انسان ها زمینه دریافت این نوع روح وجود دارد، اما فقط در عده ای از آن ها این زمینه فعال می شود و یا به مرحله کمال می رسد.

انسان بلحاظ داشتن هر یک از این روح ها در موقعیتی از حیات قرار می گیرد. و اگر بخواهیم از حیات نباتی در این بحث صرف نظر کنیم، انسان بطور عادی دارای دو نوع حیات خواهد بود و آن ها عبارتند از:

حیات جانداری

حیات انسانی

روح جانداری که در همه جانداران از جمله انسان ها وجود دارد، منشأ نوعی حیات است که از نشانه های آن حس و حرکت ارادی و تغذیه و تولید مثل است. در زندگی جانداری مواد غذائی و آب و هوا در بدن یک جاندار تبدیل می شود به اجزاء بدن و بعضی انرژی ها مثل انرژی مکانیکی و انرژی حرارتی و … روح جانداری منشأ حیات جانداری در انسان می شود و انسان در این مرتبه از حیات با سایر جانداران فعالیت های مشترک و مشابهی دارد.

ما قبلاً در بعضی از مقالات متذکر موضوعی درباره اشتراکات و تفاوت هائی در زندگی جانداران و انسان شدیم و در آن مباحث مثال هائی آوردیم. از جمله بعنوان مثال گفتیم که نوزاد یک آهو و یک گوسفند یک سال یا دو سال بعد از تولد به یک آهو و یا گوسفند کامل تبدیل می شود! و می تواند یک مادر شود و تولید مثل کند و بچه به دنیا آورد. یعنی یک آهو و گوسفند مادر دو ساله یا یک ساله!

و گفتیم حتی در بعضی از پرنده ها این سیر تکاملی در عرض چند ماه تحقّق می یابد. یعنی آن سیر تکاملی جسمانی را که فرزند انسان در ده، پانزده، و بیست سال طی می کند، بره گوسفند و آهو در مدت یک سال یا دو سال یا کمتر از آن عبور می کند.

یا نوزاد انسان اگر تقریباً بعد از یک سال می تواند روی پای خود بایستد و یا چند قدم حرکت کند، اما نوزاد آهو چند ساعت بعد از تولد با سرعت معادل سرعت مادرش می دود.

طبعاً یک آهو و یا یک گوسفند یا یک کبوتر و دیگر جانداران موجوداتی متعالی تر و متکامل تر از انسان ها نیستند و بلکه انسان از همه جانداران و موجودات دیگر متعالی تر و ارزشمندتر است. و اینکه تکامل جسمانی ده پانزده ساله انسان را بچه یک حیوان در عرض یک سال یا چند ماه طی می کند، بجهت نوع حیات او است. یعنی رشد جسمانی و رسیدن به مرحله کمال آن، انتهای سیر تکاملی یک جاندار است اما همان مرحله شروع زندگی حقیقی انسان و مقدمه و مرحله اولیه آن است.

اما اختلاط دو نوع حیات در وجود انسان یعنی حیات جانداری و حیات انسانی از ناحیه بعضی عوامل و غفلت ها به مشکل عظیمی تبدیل می شود.

و آن اینکه عده ای از انسان ها به بهره برداری از تمتّعات زندگی جانداری اکتفاء می کنند و خود را در فضای آن محدود و محبوس می کنند و بعد از مدتی به آن عادت می کنند و در این صورت دچار مشکلات عظیمی می شوند، حتی گاهی مشکلاتی که تمام زندگی آن ها را احاطه می کند و راهی برای خروج از فضای ایجاد شده پیدا نمی کنند! این موضوعِ بسیار مهم حیاتی و آثار و نتایج آن را با ذکر چند مثال مورد بررسی قرار می دهیم.

مثال یکم: در وجود انسان ها بلحاظ خلقت و فطرت آن ها تمایلاتی قرار دارد که لازمه زندگی خاص آن ها است و تمایلاتی که بین آن ها و سایر جانداران مشترک است، همراه با تفاوت هائی! مثلاً انسان ها در وجود خود محبت و علاقه زیادی نسبت به فرزند خود در مرحله نوزادی دارند و این محبت در جنس مادر شدیدتر است تا جائی که در فرهنگ های مختلف بعنوان مثال آن را ذکر می کنند و جایگاه آشکار و شناخته شده ای بین انسان ها و اقوام مختلف دارد. این محبت قلبی و تمایل، در وجود انسان استمرار دارد و گاهی در اثر «عادت» بیشتر هم می شود. بطوریکه اگر فرضاً کودک یک یا دو ساله یک انسان بالخصوص یک مادر از دنیا برود او شدیداً اندوهگین می شود، اما اگر این کودک بزرگ شود و به سن نوجوانی و جوانی برسد، این حزن و اندوه پدر و مادر و دیگر اعضاء خانواده بسیار بیشتر و شدیدتر خواهد بود، چون آن ها سال ها به او و زندگی در کنار او عادت کرده بودند.

2- آموزش های آسمانی
بخوانید

ضمناً این محبت پدر و مادر به آن فرزند و حتی برادران و خواهران در زمان های بعدی هم – بطوریکه اشاره شد- استمرار خواهد داشت و جز در شرایط خاص استثنائی از بین نخواهد رفت.

در زندگی حیوانات هم این نوع از تمایل و محبت و یا شبیه به آن نسبت به فرزند و کودک را آشکارا می بینیم، بطوریکه یک حیوان در تغذیه نوزاد خود و حفاظت از آن در مقابل خطرات، رفتارهای عجیب حیرت انگیزی از خود نشان می دهد. و در رأس رفتارهای او تلاش برای تغذیه نوزاد خود قرار دارد! و اگر خطری متوجه نوزاد او شود، او به منظور حفاظت از نوزاد خود تلاش می کند، حتی تا جائی که خودش را در معرض خطر کشته شدن قرار می دهد! که ما انسان ها آن نوع رفتارها را فداکاری و از خودگذشتگی می نامیم.

اما این حیوان تا جائی که نوزادش به تغذیه از ناحیه مادر و مراقبت و حفاظت در مقابل خطرات احتیاج دارد، با فرزند خود ارتباط برقرار می کند و غالباً بعد از مدتی این ارتباط قطع می شود! و این مادر به فرزند خود هیچ اعتناء و توجهی ندارد و بلکه او را از خود دور می کند و او را بسوی زندگی مستقل هدایت می کند! و احتمالاً یا در بعضی موارد اصلاً بچه خود را که زندگی مستقلی پیدا کرده، نمی شناسد.

اما چون ما با عالم زندگی درونی حیوانات و فضای باطنی و روحی آن ها آشنا نیستیم نمی توانیم نظر کامل و قاطعی در این زمینه پیدا کنیم و فقط از بررسی بعضی رفتارهای آن ها نسبت به فرزندان خود در مراحل مختلف رشد و عمر آن ها می توانیم چنین حدسی بزنیم، یعنی اینکه آن ها بعد از مدتی که فرزندشان زندگی مستقلی پیدا کرد حتی احتمالاً او را نشناسند و یا در صورت شناختن هم ارتباطی با او برقرار نکنند.

در تفاوت رفتارهای انسان ها با کودکان و فرزندان خود با رفتارهای سایر جانداران در این جهت، می شود گفت: چون حیوان فقط زندگی از نوع جانداری دارد و مرتبه نهائی تکامل نوعی او هم رشد بدنی کامل و تحقّق اهدافی است که پروردگار عالمیان از خلقت و هدایت او در نظر داشته است، لذا او به فضای این نوع رفتارها هدایت می شود.

اما انسان زندگی نوع دیگری دارد، یعنی علاوه بر «حیات جانداری»، حیات دیگری به او عطا شده بنام «حیات انسانی» و مقصد اصلی از خلقت او هم رسیدن به فضای همین نوع از حیات است! و حیات جانداری و رشد کامل بدنی او مقدمه این نوع از حیات و از لوازم آن است، در حالیکه زندگی جانداری برای جانداران دیگر غیر از انسان آخرین مرحله از کمالات نوعی و مقصد نهائی از آفرینش آن ها است! و بلحاظ همین تفاوت و همین جهت، آن تفاوت آشکار عجیب در مراحل رشد جسمانی انسان با سایر جانداران برقرار می باشد! یعنی اینکه آن مرحله از رشد جسمانی انسان، که در مدت ده، پانزده سال یا بیشتر حاصل می شود در مورد بعضی از جانداران در مدت یک سال یا کمتر و بیشتر از آن تحقّق می یابد، بطوریکه قبلاً و در بعضی از مقالات، بصورت تفصیلی ذکر شد.(۳)

بطور کلی«ذکر الله» عامل حیات قلب انسان است و مراد از قلب در این مباحث قلب خاص مربوط به«حیات انسانی» است نهَ قلب ظاهری و مربوط به حیات جانداری که جانداران دیگر غیر از انسان هم دارای آن قلب می باشند.

 مراد قلبی  است که قدرت«تّفقّه» یعنی درک عمیق و حقیقی و کامل را دارد و از توجه به اشیاء ،جلوه«ربوبیت» الله را-عزّوجّل-  می بیند و به آنها علم پیدا می‌کند و عده‌ای از انسانها فاقد این نوع قلب هستند و به بیان دیگر قلب انسانی آنها از کار افتاده و فقط قلب جانداری آنها حیات دارد و آنها در حقیقت فقط حیات جانداری دارند و در فضای زندگی اخروی و در بهشت حیات جانداری وجود نخواهد داشت و فقط کسانی که در زندگی دنیا حیات انسانی آنها برقرار بود و آن نوع استعداد را کسب کردند وارد بهشت خواهند شد. خدای سبحان در این زمینه می فرماید:

«لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْينٌ لَا يبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (الأعراف/۱۷۹) یعنی آن ها قلب هائی دارند که با آن حقایق را درک نمی کنند و چشم هائی دارند که با آن ها نمی بینند و گوش هائی دارند که با آن ها نمی شنوند. آن ها مثل چارپایان هستند بلکه از آن ها گمراه تر و آن ها همان غافلان اند.(۴)

مراد این است که آن گروه از انسانها فقط دارای حیات جانداری هستند و استعداد ورود به عالم حیات انسانی را به دست نیاورده اند و قلب آنها فقط از نوع قلب جانداری است که علاوه بر انسانها، جانداران دیگر هم آن را دارند. اما آن نوع قلب قدرت دریافت کامل و حقایق اشیاء را ندارد. و در چشم و گوش آنها فقط قدرت بینائی و شنوائی از نوع جانداری برقرار است. باز خدای سبحان می فرماید:

«أَفَلَمْ يسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ» (الحج/۴۶) یعنی آیا در زمین سیر نکردند تا قلوبی داشته باشند که با آن بیندیشند و گوش هائی که با آن بشنوند و چشم هائی که با آن ببینند، و در حقیقت چشم های آن ها نابینا نیست و لکن قلوبی که در سینه های آن ها است نابیناست.(۵)

امام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- درباره حیات حقیقی انسانی و قلب مربوط به آن نوع حیات می‌فرماید:

« إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ»(۶) یعنی: بطور قطع الله- سبحانه و تعالی- ذکر[ و یاد] خود را عامل حیات قلبها قرار دارد که با آن [و بوسیله آن] بعد از سنگینی گوش بشنوند و بعد از نابینائی[ اختلال در بینائی] بینا شوند  بعد از نافرمانی و سرکشی و عناد، اطاعت کنند.

مراد امام -علیه السلام- در این کلام شریف همان قلب و چشم و گوش در حیات انسانی است که اختصاص به انسانها دارند، اما کسانی که تحت آموزش پیامبران قرار نگرفته اند و یا بعداً از جاده ربوبیت پروردگار عالمیان خارج شده و به بیراهه ها رفته اند، دارای حیات انسانی و قوای ادراکی مربوط به آن نمی باشند و آنها اگر با آن حال و وضعیت از دنیا بروند، وارد جهنم خواهند شد.

 از آیات قرآن مجید و از جمله آیاتی که در این نوشتار مورد استشهاد  قرار گرفت و از این کلام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- و سخنان دیگر نقل شده از ذوات مقدسه معلمان آسمانی به وضوح بر می‌آید که ذکر الله عامل حیات روح انسانی است، همچنانکه آب و غذا عامل حیات روح جانداری و ادامه آن است. و همچنانکه بدن انسان در صورت نرسیدن آب و غذا و هوا به آن دچار حالت مرگ میشود، روح انسانی هم در اثر قطع ارتباط با الله و ذکر و یاد او دچار افسردگی و ملالت و فرسایش می‌شود و اگر این قطع ارتباط طولانی شود، به مرگ و قطع  فعالیتهای حیاتی منتهی خواهد شد، یعنی«مرگ قلب انسانی»

حیات قلوب انسانی در فصل بهار عالم قدس

 حیات نباتات در عالم طبیعت غالباً دچار حالت شدت و ضعف و رکود می‌شود، مثلاً در فصل بهار و در صورت آبیاری صحیح و کامل فعالیت آنها شدت می یابد و در غیر این صورت فعالیتها ضعیف و اندک می شود و در فصل زمستان اغلب نباتات دچار حالت مرگ و یا رکود می شوند. همچنین رشد گیاهان و درختان از نظر ارتفاع و حجم تا مرحله ای ادامه می یابد یعنی اگر یک درخت در عرض دو ، سه سال مثلاً سه متر ارتفاع پیدا کند اگر ده سال یا بیست سال دیگر عمر کند، ارتفاع آن ده برابر با بیست برابر نمی شود، و غالباً در ارتفاع معینی رشد طولی آن متوقف می شود.  حتی این وضعیت و آن رشد در بدن انسان هم شبیه به همان است، بطوریکه غالباً از سن حدود بیست سالگی رشد قد انسان متوقف می شود و مواد غذائی جذب شده در بدن صرف رشد حجم بدن و یا فعالیتهای آن می شود.

فعالیتهای روحی انسان هم گاهی و در بعضی از شرایط زندگی شدت و گسترش می‌یابد و گاهی اندک می‌شود و گاهی حیات انسان از آن ناحیه دچار حالت رکود می شود و گاهی هم فعالیتهای متعالی روحی بطور کلی متوقف می شود و یا شبیه به آن.

 در اثر«ذکر الله کثیر» فعالیت های مربوط به حیات انسانی شدت می‌یابد و روح انسان قدرتها و فضائل بیشتری را کسب می‌کند و ارزش‌های آن بیشتر می‌شود. در ایامی که ذکرالله بیشتر می‌شود رشد روح انسان وپاکسازی آن هم شدید تر و عمیق تر و بیشتر می‌شود و کمالات زیادی به آن اضافه می‌شود و دارائی‌های آن فزونی می یابد.

 ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان که مجموعاً آنها را«بهار عالم قدس» نامیدیم فرصت بسیار گرانبها و مناسبی است برای رشد روح انسان و پاکسازی آن و کسب استعدادهای ورود به عالم قدس و زندگی در بهشت.

 در ایام و ساعات این ماه ها و بالخصوص در بعضی از ساعات و زمانها مثل ثلث آخر شب و وقت نماز ظهر و روزهای خاصی در آنها، از ناحیه برقراری زمینه مساعد برای ذکر الله و عبادتهای معین شده و سفارش شده بالخصوص از ناحیه روزه گرفتن و تلاوت قرآن و دعا و انواع«ذکر الله» زمینه بسیار مساعدی برای رشد سریع روح و پاک سازی آن به وجود می آید. و دارائی های زیادی در آن فرصت ها کسب می شود. دارائی هائی که برای انسانها در عالم آخرت و در بهشت ارزش و قیمت زیادی خواهد داشت.

 ایام خاصی در این ماههای نورانی موقعیت ممتازی در این زمینه دارند مثل شب و روز مبعث رسول خدا -صلی الله علیه و آله و سلم- یعنی بیست و هفتم ماه رجب و روز سیزدهم آن یعنی روز ولادت مولود کعبه وجود قدسی امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- و روزهای ولادت ائمه معصومین دیگر یعنی امام باقرالعلوم امام جواد –علیهما السلام- و از جمله روزهای سوم و چهارم و پنجم ماه شعبان یعنی سالروز ولادت حضرت سیدالشهدا امام حسین و قهرمان غیرت و جوانمردی و وفاداری و حمایت از دین خدا حضرت ابوالفضل العباس و سید و سرور عارفان و عابدان و سجده کنندگان حضرت امام علی بن الحسین -سلام الله علیهم اجمعین- و قهرمان رشید میدان جهاد مقدس و شخصیت قدسی حضرت علی اکبر و سرانجام شب و روز نیمه شعبان و سالروز ولادت ذخیره قدسی و بقیه الله و خاتم الاوصیاء حضرت امام حجة بن الحسن العسکری -سلام الله علیهم اجمعین- ذکر و یاد آن ذوات مقدسه و تکریم و تجلیل ایام مرتبط با آنها، نوعی ذکر الله است و در این ایام این نوع ذکرالله بسیار زیاد می‌شود و بصورت نهر زلالی در فضای زندگی انسانها جریان می یابد و آن جریان مبارک فضای عالم را معطر می کند! و نوعی عطر قدسی را در سطح عالم منتشر می کند.

 از ناحیه ذکر و یاد آن ذوات مقدسه و توسل به آنها و  اشتغال به این نوع«ذکر الله» بهترین و مناسب ترین فرصت ها برای تجارت با خدای غنی کریم و بدست آوردن سودها و دارائی هائی که مورد نیاز انسانها در عالم قدس و در بهشت خواهد بود حاصل می شود.

این بحث – ان شاء الله تعالی- در شماره های بعدی ادامه خواهد یافت.

الیاس کلانتری

۱۳۹۹/۱۲/۲۹

 

پاورقی ها :

۱ – وبسایت «حکمت طریف»، بخش کلام ایام، عنوان و شماره :

«کلام ایام-۱۱۵، معارف دین توحیدی در کلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها»

۲ – از جمله مقالات ذیل:

بخش پرسش و پاسخ :

«۲۵۳-آیا روح طبیعی (جانداری) انسان قابل تربیت است؟!»

«کلام ایام – ۱۱۵، معارف دین توحیدی در کلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها»

۳ – وبسایت «حکمت طریف»، بخش پرسش و پاسخ ، شماره و عنوان :

«۲۶۹- انسان دارای چند روح است؟»

۴ –وبسایت «حکمت طریف»، بخش پرسش و پاسخ ، شماره و عنوان :

«۱۸۵-آیا نماز خواندن فقط بجهت یاد کردن از خداوند است؟!»

۵ – همان

۶ – نهج البلاغه ، خطبه۲۲۲،قاله عند تلاوته «يُسَبِّحُ لَهُ فِيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن