۳- آموزش های آسمانی

درس سوم*

در مباحث قبلی گفته شد که انسان و سایر جانداران در جهاتی از زندگی با یکدیگر مشترکاتی دارند، یعنی بخشی از وجود انسان به حیات جانداری او ارتباط دارد. اما در وجود انسان روح دیگری جریان دارد بنام روح یا نفس انسانی! فعالیت های عقلی انسان از ناحیه روح انسانی انجام می گیرد.

جانداران عموماً راه های زندگی خود را از طریق نوعی وحی بنام «وحی غریزی» می شناسند. یعنی خداوند آن ها را از طریق وحی غریزی به مقاصد خودشان هدایت می کنند.

جانداران دیگر- غیر از انسان- بدون آموزش به معنای عرفی به راه های زندگی می روند، آن ها غذای مناسب خود را با وحی غریزی می شناسند، و از آن طریق هدایت می شوند به اینکه چگونه برای خود لانه بسازند و چگونه برای نوزاد خود غذا تهیه کنند و چگونه از حیوانات شکاری فاصله بگیرند. بعنوان مثال یک بچه آهو در همان روزهای اول تولد و حتی ساعات اولیه، می داند که فلان حیوان او را شکار می کند، لذا وقتی آن حیوان به او نزدیک شد، او با سرعت از آن مکان فرار می کند، او حتی غالباً بدون دیدن حیوان شکاری، از طریق بوی بدن او و یا بالاتر از آن از طریق امواجی که از نیت و قصد حیوان شکاری جریان می یابد از نزدیک شدن او با خبر می شود، و در نتیجه فرار می کند و از آن مکان دور می شود و یا به لانه و پناهگاه خود داخل می شود. اگر یک بچه آهو را جدا از مادرش در جائی پرورش بدهند و با هیچ آهو یا حیوان دیگری هم در ارتباط نباشد، در عین حال اولین بار که یک حیوان شکاری را نزدیک خود احساس کند، بلافاصله با سرعت زیاد فرار خواهد کرد.

یک پرنده در شرایط عادی عموماً هیچوقت در ارتفاع پائین درختان لانه نمی سازد و بلکه بالای درختان و فضاهای دیگر را برای لانه سازی انتخاب می کند، و از این طریق از تخم ها و نوزادان خود حفاظت می کند.

در زندگی حیوانات و راهیابی آن ها مقاصد خود و تشخیص غذاهای مفید و مورد نیاز و پناه گرفتن از خطرات برای خود و تولید مثل و تغدیه نوزادان و مراقبت و حفاظت از آن ها، جلوه های فراوان بی شماری از «ربوبیّت خداوند» و هدایت عمومی و تکوینی موجودات آشکار می شود و عموماً این رفتارهای شگفت انگیز از ناحیه «وحی غریزی» خداوند جریان می یابد، ما بخواست خداوند در موضوع هدایت انسان ها در آیات «سوره حمد» بحث مناسبی در این زمینه خواهیم داشت. اما آنچه تذکر آن لازم است اینکه هدایت غریزی انسان نسبت به سایر جانداران بسیار محدود است. یعنی اگر یکصد نوع رفتار از یک نوع حیوان یا چند نوع از آن ها مورد مطالعه و بررسی و تحقیق قرار بگیرد روشن خواهد شد که، یا تمام آن رفتارها با هدایت غریزی و وحی غریزی به آن حیوانات انجام می گیرد یا چند مورد نادر به آموزش از نوع متعارف و شرطی شدن و تکرار یک عمل ارتباط پیدا می کند، آن هم در ارتباط با زمینه های غریزی.

اما غالب رفتارهای انسان از طریق دیگری غیر از غرائز او انجام می گیرد و به نوعی آموزش در مورد او ارتباط می یابد. هدایت غریزی هم در مورد انسان همچنانکه در مباحث قبلی به آن اشاره شده در زمان تولد و  نوزادی و تا حدی کودکی در او قوی تر است و بعداً ضعیف تر می شود و جهاتی از آن از بین می رود!!! اما بطوریکه قبلاً به آن اشاره شد. این نوع تفاوت ها بین انسان و سایر جانداران از ناحیه کمالات برتر جانداران و ارزش وجودی آن ها و پائین بودن کمالات انسان نیست! بلکه بر عکس این تفاوت ها نشان دهنده نوعی برتری انسان و ارزش وجودی او نسبت به سایر جانداران است!!!

قبلاً اشاره ای شد به اینکه بعضی از جانداران یکسال یا دو سال بعد از تولد به مرحله کمال جسمانی می رسند و حتی بعضی از آن ها مثل بیشتر پرندگان چند ماه بعد از تولد به مرحله رشد کامل جسمانی می رسند، و گفته شد که جوجه کبوتر بعد از سه ماه از زمان تولد به یک کبوتر کامل تبدیل می شود و می تواند تولید مثل کند، در حالی که یک انسان این مرحله از کمال جسمانی را، جنس زن در زمان بیشتر از ده، پانزده سال و بعضاً بیشتر از آن طی می کند و جنس مرد در زمانی از او بیشتر حدود پانزده سالگی!

همچنین در آن بحث اشاره شد به اینکه: این تفاوت زیاد بین انسان و سایر جانداران قطعاً از ناحیه کمالات آن ها و نقص انسان نیست!!! بلکه بر عکس نشان دهنده متکامل و متعالی بودن حیات انسانی و قرار داشتن جانداران دیگر در مراتب پائین تر از کمالات و ارزش های وجودی است.

باز اشاره شد به اینکه: رشد کامل جسمانی آخرین مرتبه از سیر وجودی و تکامل جانداران دیگر غیر از انسان است و اما این مرحله زمان شروع زندگی حقیقی انسانی است و فعالیت اصلی حیات انسانی عمدتاً بعد از مرحله کمال جسمانی شروع می شود.

زندگی عقلی انسان باید در ضمن زمان رشد جسمانی و در کنار حوادث زندگی و بدست آوردن تجربیاتی به جریان بیافتد و این زندگی دارای کمالات بسیار برتری باید باشد که برای حصول آن ها احتیاج به زمان معین و مشاهدات و تجربیات زیادی وجود دارد.

بعنوان مثال: یاد گرفتن دوچرخه سواری برای یک انسان احتیاج به چند ساعت تمرین در یک یا چند روز دارد، اما یاد گرفتن فنون خلبانی و هدایت یک هواپیما علاوه بر داشتن استعداد و هوش زیاد، احتیاج به چند سال تحصیل در این رشته و تمرین ها و تجربیات زیادی دارد! علت این امر متعالی بودن و ارزشمندتر بودن فن خلبانی نسبت به فن دوچرخه سواری دارد.

همچنین اگر آشنایی با علم طب و یاد گرفتن بعضی از قوانین حاکم بر بدن انسان و تبدیل شدن به یک پزشک عمومی حدود تقریباً هفت سال- در روش های متداول در دانشگاه های امروزی- زمان احتیاج دارد و اگر این پزشک عمومی در یکی از رشته های تخصصی ادامه تحصیل بدهد حدود چهار سال هم زمان احتیاج دارد که به یک پزشک متخصص تبدیل شود، اما در مقابل، یاد گرفتن بعضی از شغل ها و فنون شغلی و حتی مهارت در آن ها به چند روز یا چند ماه بیشتر زمان احتیاج ندارد، این تفاوت از ناحیه ارزشمندتر بودن علم طب و ارزشمندی بدن انسان است نسبت به پدیده های دیگر! و اگر در مورد بدن انسان و طب بدنی ده ها رشته تخصصی تاکنون ایجاد شده و عظمت موضوع این علم در مجموع یعنی «علم طب» – در حدی است که هیچ پزشکی نمی تواند در همه رشته های تخصیصی این علم تحصیل کند و به همه آن ها آشنا شود، این وضعیت از ناحیه ارزشمندی وجود انسان و بدن او نسبت به سایر پدیده ها است. یعنی نمی شود گفت آشنائی با قوانین حاکم بر بدن انسان و یا مجموع وجود انسان اعم از جسم و روح، که این همه گستردگی دارد اما شناسائی اجزاء بدن یک پرنده معین و رفتارهای او و نوع بیماری او و راه های شناسائی و معالجه آن ها در قیاس با انسان بسیار ساده تر و محدودتر و آسان تراست، این تفاوت از ناحیه کمالات آن پرنده و نواقص وجودی انسان است!!! بلکه بطور قطع این تفاوت از ناحیه کمالات وجودی انسان و ارزش های خاص بدن او و متعالی بودن پدیده ای بنام «روح انسان» است. مثل تفاوت ارزشمندی یک هواپیمای پیشرفته با یک عدد کالسکه! یا یک اتومبیل ساده و علوم و فنون مربوط به ساختن و بهره مندی از آن ها.

پرسش و پاسخ ـ 2، اگر خداوند ما را دوست دارد و به ما اختیار داده است، این همه امر و نهی چرا؟!
بخوانید

پس با این توضیحات روشن می شود که نیاز انسان به قوه عقل و مجهز بودن روح انسان به این قوه شریف از کمالات وجودی انسان است. و انسان بعنوان متعالی ترین و ارزشمندترین مخلوق خداوند احتیاج به قوه عقل و هدایت خاص در راه های زندگی دارد. و اگر هدایت تکوینی در مورد او نسبت به جانداران دیگر ضعیف تر و محدودتر است، بجهت آن است که هدایت نوع دیگری در مورد او برقرار است که از آن نوع دیگر هدایت، متعالی تر و ارزشمندتر است.

همچنانکه رفتارهای غریزی در نوزاد بیشتر از زمان های بعدی است. یعنی نوزاد انسان بیشتر نیازهای بدنی و وضعیت های نامطلوب خود مثل گوش درد و دل درد و امثال آن ها را با گریه به دیگران اطلاع می هد، اما در سنین بالاتر این رفتارها تغییر می کند و او درخواست های خود را از طریق بکار بردن الفاظ قراردادی و سخنان خود اظهار می کند و نیازهای خود را به کمک دیگران با اعلام آن ها برطرف می کند. در عین حال که این کودک متعالی تر از زمان نوزادی است.

یعنی وقتی یک کودک می تواند حرف برند و با سخن گفتن، خواسته ها و نیازهای خود را به دیگران اطلاع دهد، دیگر نیاز به گریه کردن از این نوع وجود ندارد. اما گریه ای که برای جلوگیری از بعضی بیماری ها و برای دفع موادی در بدن که در اثر اندوه و ناراحتی ایجاد شده جریان می یابد، در سنین بالاتر هم ادامه خواهد داشت.

هدایت از ناحیه قوه عقل

نوع زندگی انسان در قیاس با سایر جانداران مقتضیات خاصی دارد و مراتب برتر از جریان زندگی او از ناحیه قوه عقل و عامل دیگری تحقق می یابد. اما باید دید حیطه قدرت و حکومت قوه عقل در وجود انسان کدام است. آیا وجود همین قوه و کارائی آن می تواند همه راه های زندگی او را روشن کند و مسیر او را تعیین کند. آیا انسان ها با این سابقه تاریخی چندین هزار ساله توانسته اند یک زندگی مطلوب و توأم با آسایش و رفاه برای خود ایجاد کند؟! آیا مشکلات زندگی انسان ها در طول زمان در مجموع کمتر شده است؟! از توجه اندک و سطحی به فضای زندگی خود و دیگران آشکارا می بینیم که مشکلات زندگی انسان ها نه تنها کم نشده بلکه نسبت به زندگی گذشتگان بیشتر هم شده است! باید دید علت این نابسامانی ها و این مشکلات چیست؟! آیا انسان ها مجبور هستند که برای ادامه زندگی، همنوعان خود را غارت کنند و حتی آن ها را بکشند؟! چرا انسان ها در قبرستان همنوعان خود زندگی می کنند؟!!!

انسان ها در عین حال که دارای قوه شریف عقل هستند، چرا محصولات و فراورده های علمی خود را صرف فنون آدمکشی می کنند؟! چرا عقل انسان ها مانع جنگ ها و کشتارها و فقرها و جهل ها نمی شود؟!

چرا محبت ها به دیگران و نوعدوستی ها که در فطرت انسان جایگاه رفیعی دارد، به خشونت ها و میل به تعدی و احساس پوچی ها تبدیل شده است. آیا انسان ها مجبور هستند که در فضای این همه خشونت ها و دلهره ها و نگرانی ها و فقرها و جنگ ها زندگی کنند؟! آیا عقل انسان می تواند جلو این نابسامانی ها را بگیرد؟! یا عقل به تنهایی می تواند این نوع تحول مطلوب را در زندگی انسان ها ایجاد کند، یا احتیاج به عامل دیگری هم وجود دارد؟!

در چه صورتی عقل انسان همیشه فعال می ماند و جلو بیراهه رفتن انسان ها را می گیرد؟ و در چه صورتی بطور موقت یا بطور دائم از کار می افتد. اگر عقل انسان را به چراغ یک اتومبیل و یا فرمان آن و یا وسیله حرکت و بازدارنده از حرکت یعنی ترمز آن اتومبیل تشبیه کنیم و یا همه آن ها با هم، و یک راننده عاقل و ماهری هم آن را هدایت کند، آیا مهارت این راننده و چراغ سالم آن برای حرکت در شب تاریک و یا اجزای دیگر این اتومبیل می تواند از شکسته شدن یک پل در قسمت جلوتر جاده خبر بدهد؟!

آیا یک راننده باتجربه و عاقل با داشتن یک اتومبیل سالم می تواند بفهمد که چند فرسخ جلوتر یک یا چند نفر راهزن در کنار جاده کمین کرده اند و قصد حمله به او و متوقف کردن اتومبیل او با ایجاد موانعی در جاده و هر طریق دیگری دارند.

در بعضی از کشورهای باصطلاح پیشرفته امروز آمار طلاق به رقم بالاتر از ۷۰% درصد رسیده است. در حالیکه در روش های ازدواج متداول در آن کشورها یک مرد و زن یا یک پسر و دختر جوان قبل از اقدام به ازدواج، با یکدیگر آشنا می شوند و با هم در جلسات متعددی صحبت می کنند و شرایط خود را برای ازدواج به یکدیگر اطلاع می دهند اما چه عاملی باعث می شود که این نوع ازدواج ها گاهی بعد از چند سال، حتی چند ماه و حتی گاهی چند روز به اختلاف و خشونت نسبت به یکدیگر و طلاق منتهی می شود، حتی گاهی با وجود داشتن فرزندان خردسال از هم جدا می شوند و کودکان بیگناه خود را به سیل خروشان حوادث می سپارند؟!!!

در این شرایط فعالیت عقل چگونه است؟! و نقش آن کدام است و چه مقدار در جلوگیری از این مشکلات و نابسامانی ها اثر گذار است و یا می تواند اثر گذار باشد؟! آیا در این نوع زندگی عقل از ناحیه بعضی عوامل شناخته شده و یا ناشناخته دچار آسیب ها و آفت ها می شود؟! و اگر چنین است راه های محافظت از این قوه شریف کدام است؟! آیا می شود عقل را تقویت کرد و جلو رکود یا تعطیلی آن را گرفت؟!

در مقاله و درس بعدی به این سؤالات جواب داده خواهد شد و روش های بهره برداری از این قوه متعالی و حدود استفاده از آن بررسی خواهد شد. ان شاء الله تعالی.

الیاس کلانتری

۱۳۹۵/۱۱/۷

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن