کلام ایام – ۱۰۴، عاشورا نهضت پیامبران

9122عاشورا نهضت پیامبران

بخش هفتم

در مقاله کلام ایام – 102 تحت عنوان «عاشورا نهضت پیامبران» (بخش ششم) و بخش های قبلی این سلسله مقالات گفته شد که جاذبه حقیقی معارف دین توحیدی در رفتارهای پیامبران خدا و بطور کلی رهبران آسمانی تجلّی می یابد و برای ورود انسان ها در حوزه جاذبه های دین خدا لازم است رفتارهای پیامبران خدا و امامان معصوم (سلام الله علیهم اجمعین) بصورت مستمر مورد توجه قرار بگیرد. بطور کلی جاذبه های حقیقی دین خدا را باید در رفتارها و اخلاق و شخصیت رهبران آسمانی جستجو کرد. چون اخلاق و رفتار آن بزرگواران محل تجلّی کامل حقایق معنوی و صورت تجسّم یافته آن ها بود.

در مقاله قبلی (بخش ششم) اشاره ای به تجلّی جلالت «نماز» در رفتارهای رهبران آسمانی شد. و در این بخش جهت اثبات مطلب مورد ادعا به جلالت و عظمت بعضی دیگر از عبادات و معالم دینی و نقش حادثه عاشورا و نهضت مقدس حسینی (علیه السلام) در این زمینه می پردازیم.

تجلّی جلالت حج و زیارت خانه خدا

زیارت خانه خدا در بین عبادات دینی شکوه و عظمت خاصی دارد و این عبادت از مشترکات شریعت های آسمانی است. در قرآن کریم در آیات متعدّدی اصل این عبادت باشکوه و محل بجای آوردن آن و بعضی از احکام آن ذکر شده است. از توجه به نحوه ذکر این موضوع اهمیت خاص آن روشن می شود، بطوریکه خداوند می فرماید:

«وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيّ عَنِ الْعَالَمِينَ» (آل عمران/۹۷) یعنی: برای خدا بر عهده انسان ها است حج آن خانه، برای کسی که استطاعت داشته باشد، و هر کس کفر ورزد، قطعاً خداوند از عالمیان بی نیاز است. از این آیه قرآن بطور ضمنی جلالت عظیمی برای این عبادت آشکار می شود، بجهت اینکه ترک این عبادت نوعی کفر شمرده شده است- البته برای کسی که امکان رفتن به شهر مکه و انجام این عبادت وجود داشته باشد- و در سخنان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان معصوم (علیهم السلام) بطور مکرر عظمت این عبادت و قداست و جلالت شهر مکه و مسجدالحرام- محل انجام این عبادت- بیان شده است.

اما رفتارهای پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان معصوم (علیهم السلام) در مورد این عبادت جلیل و رعایت حرمت خاص آن و تکریم و تعظیم اماکنی که بخشی از این عبادت در آن ها جریان می یابد، مثل عرفات و المشعرالحرام و مِنا و بطور کلی نحوه انجام این عبادت و اجتماع عظیم پیروان دین توحیدی در مسجدالحرام و اماکن مقدسه مرتبط با این عبادت و رفتارهای آن ها جاذبه عجیبی در دل ها ایجاد می کند و موجب تحوّلات عظیمی در انسان ها می شود.

تجسّم «عدالت» کامل دینی در رفتارها

از جمله آموزش های مهم دین توحیدی اجرای عدالت و عمل به آن در بین انسان ها است. برقراری عدالت بین انسان ها، هم جنبه اجتماعی و حکومتی دارد و هم در ارتباط های بین انسان ها، مثل شهروندان، همسایگان، همکاران، افراد خانواده مورد توجه قرار می گیرد. در بخش چهارم از این سلسله مقالات اشاره شد به اینکه خیلی از افراد طرفدار اجرای عدالت بین انسان ها می باشند و مدعی آن هستند. یعنی در حدّ کلام و سخن خود را عادل و اجرا کننده عدالت در بین انسان ها می دانند و یا حداقل آن را ادعا می کنند. تا جائی که پادشاهان و زمامداران و امراء جبّار و ظالم هم در زمان ها و جوامع مختلف خود را طرفدار عدالت و عمل کننده به آن معرفی کرده اند.

اما در مقام عمل عده اندکی چه در سطح جامعه و چه در زندگی شخصی در رفتار با افراد خانواده خود توانسته اند به این اصل مهم اخلاقی پای بند باشند. انسان ها تنها در صورتی که آموزش های دینی را بصورت کامل از طریق سخنان و رفتارهای رهبران آسمانی دریافت کنند، و اشتیاق قلبی نسبت به آن ها پیدا کنند، می توانند به این اصل اخلاقی عمل کنند! یعنی عمل کردن به عدالت بدون دریافت آموزش های مستمر دین توحیدی، در جهت عقاید دینی و اخلاق دینی، در عمل امکان پذیر نمی باشد. چون خیلی از رفتارهای انسان ها در دید دقیق و عالمانه با عدالت همراه نیست اعم از اینکه صاحب آن رفتارها به این موضوع علم داشته باشد یا نه! یعنی انسان های زیادی بدون اینکه بدانند و بخواهند به دیگران ظلم می کنند. مثل خیلی از رفتارهای دلسوزانه و محبت آمیز پدر و مادرها در امر تحصیل فرزندان خود، و نتیجه آن رفتارها منتهی می شود به نفرت پیدا کردن کودک از تحصیل و فرا گرفتن علم!  در حالیکه تحصیل علم در اصل- با صرف نظر کردن از روش های آموزشی- جاذبه ذاتی دارد و باید علاقه ها و اشتیاق ها را به سوی خود جذب کند.

نقل کرده اند روزی پیامبر اکرم حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مردی را دید که دو تا کودک همراه داشت و یکی از آن دو را بوسید، آن حضرت به او فرمود:

«فَهَلاّ ساوَیْتَ بَیْنَهُما»(۱) یعنی: چرا بین آن دو مساوات برقرار نکردی. شاید آن مرد این رفتار خود را غیر عادلانه نمی دانست، شاید یکی از آن دو کودک حرفی زده بود و یا کاری کرده بود که موجب تحریک عاطفی پدر شده بود و یا احتمالاً او کوچکتر از فرزند دیگر بود و یا امثال آن ها، و او بی توجه به اهمیت موضوع فقط آن کودک را مورد محبت قرار داد، اما تذکر اخلاقی پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) او را متوجه رفتار غیر عادلانه خود کرد. این موضوع یعنی اجرای عدالت در محبت به فرزندان و اظهار آن در عمل، اگر چه در نظر عده زیادی از انسان ها، اهمیت زیادی ندارد، اما در دید دقیق و عالمانه پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جایگاه مهمی در آموزش انسان ها برای اجرای عدالت دارد.

رفتارهای پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جهت برقراری عدالت اجتماعی و عدالت در بین افراد خانواده و عدالت در رفتار با مخالفان و دشمنان و همچنین رفتارهای امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بالخصوص در دوره حکومت خود، صورت بسیار زیبا و دلنشینی از این اصل اخلاقی را برای انسان ها آشکار کرد.

آن حضرت در دوره حکومت خود در مورد مساوات در عطایای بیت المال مورد انتقاد عده ای قرار گرفت. انتقاد کننده ها- که بعضی از آن ها هم از دوستداران آن حضرت بودند- به آن بزرگوار سفارش می کردند که موقعیت اجتماعی افراد سرشناس و رؤسای قبائل را در نظر بگیرد و با عطایای بیشتری حمایت آن ها را از حکومتش جلب کند، تا طرفداران بیشتری پیدا کند!! آن حضرت در جواب آن ها با لحن کوبنده و عتاب آمیزی فرمود:

‏«أَتَأمُرُونِّى‏ أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ وَ اللَّهِ ‏‏لا‏ ‏‏أَطُورُ‏ ‏‏بِهِ‏‏ ‏‏ما‏ ‏‏سَمَرَ‏ ‏‏سَمِيرٌ‏، ‏وَ ‏ما ‏‏أَمّ‏‏ ‏نَجْمٌ‏ ‏فِى‏ ‏السَّماءِ ‏نَجْماً وَ لَوْ كانَ الْمالُ لِى لَسَّوَيْتُ بَيْنَهُمْ فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمالُ مالُ اللَّهِ، ثُمَّ قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: أَلا وَ إِنَّ إِعْطاءَ الْمالِ فِى غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرافٌ، وَ هُوَ يَرْفَعُ صاحِبَهُ فِى الدُّنْيا، وَ يَضَعُهُ فِى الاخِرَةِ، وَ يُكْرِمُهُ فِى النّاسِ، وَ يُهِينُهُ عِندَ اللَّهِ»(۲) یعنی: آیا مرا امر می کنید به اینکه پیروزی در امر حکومت را از راه ظلم به کسانی که تحت حکومت من هستند، بدست آورم!!! سوگند به خدا تا زمانی که شب و روز پشت سر هم می آیند و ستاره ای به دنبال ستاره ای حرکت می کند چنین کاری را نخواهم کرد! اگر مال از آن خود من بود، باز هم بطور مساوی بین مردم تقسیم می کردم، چه رسد به اینکه این مال قطعاً مال خداست.

کلام ایام - 39، گردش کنار نهری در بهشت
بخوانید

آگاه باشید که اعطاء مال در غیر مورد حقیقی، تبذیر و اسراف است و این کار ]یعنی افراط و اسراف در این زمینه[ صاحبش را در دنیا بالا می برد و در آخرت موجب سرافکندگی و سقوط او می شود، و در بین مردم او را عزیز و محترم و در نزد خداوند او را پست و خوار می کند…

عمل کردن به اصول عدالت احتیاج به علم و قدرت روحی خاص و ایمان محکمی دارد. این کار با مشقّت ها و سختی های زیادی همراه است، و لازم است اولیاء خدا از ناحیه علم خاص و قدرت روحی ناشی از ارتباط با خداوند در مرتبه ای متعالی، چهره زیبائی از آن را به انسان ها نشان بدهند، بطوریکه صورت تجسّم یافته از عدالت، انسان ها را بسوی خود جلب کند.

تجلّی جهاد در زیباترین صورت ها در نهضت عاشورا

جهاد در راه خدا در بین عبادات و رفتارهای دینی در مرتبه ای بسیار رفیع قرار دارد و تجلّی آن در رفتارها و تجسّم بخشیدن به آن احتیاج به قدرت عظیمی دارد که مراحل و مراتبی از آن، بدون نصرت آسمانی و امداد خداوند بوسیله گروه هائی از ملائکه امکان پذیر نیست!!!

جهاد نسبت به عبادات دیگر سختی ها و سنگینی های خاصی دارد. منظور از جهاد در این بحث نوعی از آن است تحت عنوان «قتال» یعنی جنگ. انسان در میدان جنگ با کسانی مواجه می شود که قصد کشتن یا حداقل بازداشت و اسارت او را دارند. مواجه شدن با سلاح های مختلف که جهت کشتن انسان به کار گرفته می شوند، کار راحتی نیست. اکثر عبادات دینی با لذت های خاصی همراه است. مثل نماز خواندن، روزه گرفتن و زیارت خانه خدا و کمک به نیازمندان و امثال آن ها! اما موضوع جهاد از نوع جنگ، با سایر اعمال عبادی تفاوت های عظیمی دارد. در میدان جنگ انسان در معرض کشته شدن و یا مجروح شدن و یا اسیر شدن قرار می گیرد.

آیا جهاد و شرکت در آن ضرورت دارد؟!

انسان های زیادی در جوامع مختلف و دارای افکار و عقاید مختلف زندگی می کنند که علاقه ای به شرکت در جنگ ها ندارند و بدنبال یک زندگی توأم با آرامش هستند، لذا به اهمیت موضوع جهاد توجهی ندارند. البته زندگی در آرامش و آسایش مطلوب ذاتی همه انسان ها است! انسان های عاقل طبعاً و ابتداءً به جنگ با انسان ها و کشتن آن ها و کشته شدن خود علاقه ای ندارند! اما اگر همه انسان ها، چنین روحیه ای را داشتند، وضعیت مطلوبی در زندگی آن ها به وجود می آمد. ولی متأسفانه چنین وضعیتی به صِرف آرزوی آن در دل ها در جوامع انسانی تحقّق نمی یابد.

اگر ملتی مورد هجوم ملت دیگری قرار گرفت و جنگی برای افراد آن ملت تحمیل شد، در آن موقعیت چه کاری باید کرد؟! یعنی اگر ملتی که مورد هجوم دشمنی قرار گرفته، به مهاجمین اعلام کند که ما اهل جنگ و طرفدار آن نیستیم و می خواهیم در آرامش و آسایش زندگی کنیم و نمی خواهیم بدست شما کشته شویم و همچنین نمی خواهیم افراد شما هم بدست ما کشته شوند!!! آیا در این صورت دشمن مهاجم از آن ها تشکر می کند و از اقدام خود در حمله به آن ملت منصرف می شود و بر می گردد به مملکت خودش و به کار و زندگی خود می پردازد؟!!!

آماده شدن برای جنگ گاهی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است، و چاره ای از آن نیست. جنگ با وجود همه سختی ها و مشقّت ها و نامطلوبی ها بر ملت هائی که طالب و طرفدار آن نیستند تحمیل می شود.

مللی که آماده برای دفاع از زندگی و مملکت خود نیستند بیشتر از ملت های آماده برای دفاع در معرض جنگ و هجوم دشمنان قرار می گیرند و تعداد بیشتری از افراد خود را در صورت هجوم دشمن از دست می دهند. بلکه اگر آمادگی یک ملت برای جنگ دفاعی بیشتر بود، یا دشمنان آن ملت اقدام به جنگ نمی کنند و یا در صورت هجوم شکست می خورند و بر می گردند و تعداد کشته شده های ملت آماده برای دفاع، در آن صورت کمتر خواهد بود.

 آیا ملت ایران در جریان حمله و هجوم سپاه مغول تمایلی به جنگ با آن قوم خونخوار و وحشی را داشتند؟! و آیا این عدم تمایل، سپاه مغول را از حمله به این مملکت منصرف کرد؟!

آیا هیتلر و ارتش کشور آلمان در زمان وقوع جنگ جهانی دوم با مردم کشورهای اروپائی مشورت کردند و رضایت آن ها را برای شروع جنگ بدست آوردند؟!!! آیا عدم علاقه به جنگ در بین ملل مختلف در این جنگ اندک ممانعتی برای کشته شدن ده ها ملیون انسان ایجاد کرد، آن هم انسان هائی که اکثر آن ها هیچ تمایلی به آن جنگ و هیچ جنگ دیگری نداشتند؟!

اقدام به جنگ هجومی در بین ملت هائی که نظام زندگی دینی حقیقی در آن ها برقرار نیست غالباً اجتناب ناپذیر است و راه جلوگیری از آن و یا کم کردن خسارت های ناشی از آن، آمادگی برای دفاع در بین ملت ها است. اما برای حصول این آمادگی احتیاج به آموزش های خاصی وجود دارد بطوریکه جهاد دفاعی در فرهنگ ملت ها بعنوان یک رفتاری باشکوه و زیبا و با جاذبه های عظیم، حضور پیدا کند و این مطلوب جز با تجلّی جهاد در زیباترین و باشکوه ترین صورت ها در رفتارهای قهرمانانه اولیاء خدا امکان پذیر نیست. تجسّم بخشیدن به جلالت و شکوه جهاد در مرتبه مورد نظر احتیاج به قدرت عظیمی دارد که بالاتر از ظرفیت انسان های عادی است. و آن قدرت عظیم روحی و ایمانی در آن مرتبه خاص از ناحیه اتصال و ارتباط رهبران آسمانی، با قدرت بی پایان خداوند، در فضای زندگی انسان ها به جریان می افتد. در زمان حیات رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و نزول قرآن عالی ترین مرتبه از تجلّی عظمت و شکوه جهاد در رفتارهای آن بزرگوار و وصی و جانشین او یعنی وجود مبارک امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به جریان افتاد.

جاذبه ای که از رفتارهای رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در موضوع جهاد و رفتارهای پیروان حقیقی آن حضرت و در رأس آن ها وجود مبارک امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) تجلّی کرد، فرهنگ جامعه دینی را از اساس متحوّل کرد، بطوریکه شرکت در میدان های جنگ دفاعی مورد علاقه شدید و اشتیاق اکثر مردم قرار گرفت و این روحیه و آمادگی برای جهاد منشأ نزول برکاتی عظیم در جامعه دینی شد.

عالیترین مرتبه از تجلّی عظمت و قداست و مطلوبیت جهاد در تمام تاریخ زندگی انسان ها، در حادثه عاشورا و نهضت مقدس حسینی (علیه السلام) تحقّق یافته بطوریکه جاذبه ظهور یافته از آن حادثه تحوّلی در مرتبه ای اختصاصی و انحصاری در سطح عالم ایجاد کرده است.

بخواست خداوند در بخش بعدی توضیحات لازم در مورد نحوه تجلّی عظمت جهاد و سایر عبادات در نهضت عاشورا و ادامه حیات معارف دین توحیدی خواهد آمد.

الیاس کلانتری

۱۳۹۵/۹/۲

پاورقی ها:

۱-مکارم الاخلاق، ص ۲۲۰

۲-نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن