کلام ایام ـ ۳۳۲، شب نیمه شعبان و استقبال از شب قدر

بخش چهارم

کلیات

* اشاره ای به فلسفه تاریخ از دیدگاه فرهنگ دینی.

* علل اصلی مخالفت با پیامبران و دین خدا (عزّوجلّ).

* عظمت عالم آفرینش و جایگاه انسان در عرصه آن.

* انسان ها قدرت مخالفت با دین خدا را هم «آن به آن» از ذات قدّوس او دریافت می‌کنند.

* مخالفت انسان‌ها با دین خدا با وجود اختیاری که به آنها عطا شده خارج از مشیّت خدا نیست.

* ذات قدوس الله اراده کرده است که انسان ها با میل و اختیار خود، راه زندگی را مطابق آموزش های پیامبران طی کنند.

* در فضای زندگی انسانها همیشه از اشیاء نفیس و قیمتی و ارزشمند، صورت های تقلبی و بدلی ساخته و عرضه می شود.

 * ساخته شدن صورت های تقلبی از اشیاء نفیس و گران قیمت به ارزش اصلی آنها لطمه ای نمی‌زند.

* صورت های تقلبی از اشیاء نفیس و قیمتی طبعاً باید شباهتی به صورت‌های حقیقی آن اشیاء داشته باشد.

* عامل فریب خوردن انسانها در بدست آوردن صورت های تقلبی از اشیاء نفیس، جهل آنها است و نه ارزش حقیقی آن اشیاء.

* جاذبه های دین خدا و ارزش معارف آن و جهل و بی فکری عده‌ای از انسان ها سبب رونق بازار ادیان تقلبی می شود.

* اگر انسان‌ها با بهره‌ برداری از قوه شریف عقل در راه شناسائی حقایق قرآن مجید و سیره شریف رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و امامان اهل البیت- علیهم السلام- چند قدم بردارند با انواعی از جاذبه ها و ارزش ها و ثمرات گرانبها مواجه خواهند شد.

* چقدر حزن انگیز است وضعیت کسانی که سراغ صورت های تقلبی از معارف نفیس دینی رفته و کالای تقلبی آنها را به جای حقایق اصلی دینی خریداری کرده اند.

* چقدر اندوه بار است از دست دادن مال و دارائی و ارزش عمر حتی از دست دادن حق حیات برای برقراری صورت های تقلبی از دین خدا.

* مخالفت کفار با دین خدا و مخالفت غیرعمدی طرفداران جاهل با صورت حقیقی آن، نتیجه یکسان یا شبیه به هم دارد.

* انکار آیات و معجزات و حقایقی که خودِ منکران به صحت آن ها یقین داشتند.

* علل مخالفت با پیامبران و شریعت آنها بدون توجه به محتوای کلام و بدون توجه به معجزات آنها.

* صبر و شکیبائی پیامبران خدا و پیروان حقیقی آنها، نزول نصرت خدا را در پی داشت.

 * مخالفت با دین خدا و پیامبر خاتم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- به شکل فعالیت های نظامی و ایجاد جنگ در اواخر عمر آن حضرت از بین رفت یا خیلی ضعیف شد.

* اقدام به جنگ علیه دین خدا و پیامبر خاتم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- از طرف ارتش قدرتمند روم.

* * * * * * * * * *

در بخش قبلی از سلسله مباحث مربوط به نیمه شعبان و ولادت آخرین حجت پروردگار عالمیان عملاً بحث ارتباط پیدا کرد با «فلسفه تاریخ» و موضوع ظهور پیامبران و نزول شریعت ها یعنی فلسفه تاریخ از دیدگاه دین توحیدی و کتابهای آسمانی. در ضمن مباحث گذشته اشاره ای شد به اینکه دین خدا هرگز در مقابل فعالیت‌های مخالفان و دشمنان خود تضعیف نخواهد شد و اراده و قدرت مخالفان دین خدا از کفّار و افراد جاهل کج اندیش که ظاهراً پیرو دین خدا هم محسوب می‌شوند و یا چنین ادعائی دارند، بر اراده خدای سبحان در برقراری پرچم دین توحیدی غالب نخواهد شد و این اراده خدای عزیز حکیم است که دین حق را در سطح عالم منتشر کند و آن را بر همه ادیان پیروز گرداند. همچنانکه فرمود:

«هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ» (التوبة/۳۳) یعنی: اوست آنکه فرستاد رسولش را با هدایت و دین حق تا آن را پیروز گرداند بر همه ادیان، اگرچه مشرکان ناراضی و ناراحت باشند.

 اما اینکه عده‌ای در طول تاریخ با پیامبران خدا و دین او مخالفت کردند و در راه گسترش آن و آشنائی انسان‌ها با آن موانعی ایجاد کردند و حتی گاهی موفق به کشتن بعضی از پیامبران خدا شدند، این جریان خارج از حیطه اراده و مشیّت ذات قدّوس الله نبوده و او خود به انسان‌ها صفت اختیار عطا کرده است و او اراده کرده که بندگانش و برترین موجودی که آفریده یعنی انسان از طریق آموزش و ارشاد پیامبران و با میل و اختیار خود راه زندگی بسوی مقصد آفرینش را طی کنند و نه از روی اجبار و اکراه یعنی آنچه که نظام آفرینش برای مخلوقات دیگر و سایر جانداران و مخلوقات غیر انسان برقرار است.

 در عالم آفرینش پدیده‌ها و مخلوقاتی قرار دارند که انسان و قوای وجودی او و حتی کره زمین که انسان در آن ساکن است و حتی منظومه شمسی و حتی کهکشانی که منظومه شمسی در مجموعه آن و در ردیف میلیاردها منظومه دیگر به طرف مقصدی فوق حدّ شناسائی حرکت می‌کنند، چیزی به حساب نمی‌آید.

 حتی همین انسان ناتوان و ضعیف همان قدرتی را هم که در دشمنی و مخالفت با دین خدا به کار می برد «آن به آن» از پروردگارش دریافت می‌کند و اگر یک «آن» آن ارتباط و آن عنایت و تفضّل از ناحیه پروردگارش قطع شود، او به جسدی تبدیل خواهد شد که برای انسانها وضعیت و اوصافش شناخته شده است.

اما خدای سبحان به این موجود ناتوان ضعیف و بسیار حقیر از نظر قوای وجودی، عنایت خاصّی کرده و به او قوه ای بنام عقل عطا کرده و توسط پیامبرانش به او پیام‌هائی فرستاده و برای او مقصدی باشکوه و دارای عظمت های بی پایان از نظر زمان و ارزش های فوق فهم عادی در نظر گرفته و اراده کرده این موجود با بهره‌ برداری از قوه عقل و هدایت داخلی و درونی و همچنین اتصال به علم پروردگارش از طریق وحی به پیامبران راه تعیین شده بطرف مقصد آفرینش را طی کند و همراه انسان‌های متعالی یعنی رهبران آسمانی در آن فضای قدسی و زندگی در بهشت وارد شود! و در همان فضای قدسی و با بهره مندی از نعمت ها و کمالات اعطائی پروردگار عالمیان به زندگی خود ادامه دهد، نعمت ها و کمالاتی فوق فهم عادی انسانی.

 اما در فضای عالم دنیا در کنار اشیاء و پدیده های ارزشمند و گران قیمت و نفیس و زیبا اشیاء تقلّبی و بدلی فریبنده هم وجود دارد. یعنی خواه و ناخواه و چه عامه مردم بخواهند و مطّلع باشند و یا نخواهند و بی اطلاع باشند، اشیاء تقلّبی و بدلی هم در محیط زندگی آن ها رواج خواهد داشت و اصل این جریان در عالم دنیا اجتناب ‌ناپذیر است.

بارها در اینگونه مباحث گفته شده که غالباً از اشیاء قیمتی و ارزشمند و گرانبها، صورت های تقلّبی ساخته می شود مثل طلا و جواهرات نفیس و گرانبها مثل الماس، یاقوت، عقیق، زمرّد، و ابریشم و امثال آنها. اما در این جهت و این زمینه برای مصونیّت از فریب ها و خسران ها لازم است چند نکته علمی و عقلی مورد توجه قرار بگیرد از جمله:

 یکم: آیا ساخته شدن صورت های تقلّبی از بعضی اشیاء نشانه ارزشمندی و قیمتی بودن آن اشیاء است یا نشانه بی ارزشی؟! مثلاً ساخته شدن طلای تقلّبی نشانه ارزش و قیمت طلا هست یا نشانه بی ارزشی؟! البته جواب این سؤال برای اهل فکر و تعقّل و اندیشه روشن است!

 دوم: وقتی از یک شئ نفیس و قیمتی صورت تقلّبی ساخته می‌شود، آیا عاقلانه است که انسان به اصل آن شئ ارزشمند و گرانبها بی اعتناء شود و آن را کنار بگذارد؟! یا راه تشخیص صورت اصلی و حقیقی را از صورت تقلبی و بدلی پیدا کند و اگر برای خود او امکان این تشخیص وجود ندارد، از اهل تشخیص کمک بگیرد؟ مثلاً قطعه فلزی را که در اختیار او است و یا می‌خواهد خریداری کند، به یک طلا ساز و طلا فروش و بطور کلی طلا شناسی نشان دهد و از علم و تجربه او کمک بگیرد.

 سوم: صورت تقلبی و بدلی از اشیاء نفیس و قیمتی طبعاً شباهتی به صورت حقیقی و اصلی خواهد داشت و همین شباهت سبب فریفته شدن و گول خوردن طالبان آنها خواهد شد. یعنی کسانیکه از اشیاء نفیس و قیمتی و ارزشمند، صورت های تقلبی و بدلی تهیه می کنند، ناچار هستند برای فریب دادن عده‌ای از انسان‌ها، آن اشیاء تقلبی را طوری بسازند که مقداری از ارزش‌های صورت حقیقی آن شئ را با خود داشته باشد مثلاً قشری از طلای حقیقی به یک قطعه فلز اضافه کنند تا ظاهری مثل طلا پیدا کند و یا آن را به شکل ظاهری رایج و متداول بین انسانها در آورند.

 مثلاً اگر کسانی در فضای کشور ما بخواهند اسکناس و چک بانکی تقلّبی درست کنند، ناچار باید شکل ظاهری و رنگ و عدد و رقم اسکناس های متداول را در نظر بگیرند و قطعه کاغذی را با رنگ و ابعاد و ارقام آنچه متداول و رایج است بسازند و إلّا مردم طبعاً حاضر به خریدن و دریافت آن نخواهند شد.

 چهارم: اگر کسی با صنعت طلا سازی و شغل طلا فروشی آشنا بود، عاقلانه است انسان برای شناسائی طلای حقیقی و طلای تقلّبی از او کمک بگیرد و نه جهت شناسائی ابریشم حقیقی یا الماس یا یاقوت حقیقی از صورت های تقلبی. بعنوان مثال: اگر یک پدر و یک مادر در فکر پرورش شخصیت مطلوبی برای فرزند خود هستند باید سراغ یک شخص کارشناس در امر آموزش و پرورش بروند نه رئیس یک اداره یا فرمانده یک پادگان نظامی یا یک راننده ماهر یا یک خیاط هنرمند و امثال آنها.

 پنجم: سازندگان اشیاء تقلبی و بدلی، طبعاً برای فروش اشیاء تقلبی خود فعالیت تبلیغی زیادی خواهند کرد از انواع مختلف فعالیت ها مثل اینکه ناچار خواهند بود اشیاء تقلبی خود را به قیمت ارزان‌تر عرضه کنند یا حداقل ادعا کنند که ارزان می‌فروشند(۱) یا تبلیغاتی علیه دیگران و عرضه‌کنندگان اشیاء حقیقی به کار خواهند برد. و به آنها اتهاماتی خواهند زد تا مردم را از آنها منصرف کنند و امثال آنها.

 ششم: یکی از پدیده ها و حقایق بسیار نفیس و گرانبها و ارزشمند در عالم، «دین آسمانی» و معارف آن است، که از علم و قدرت خدای سبحان نشأت گرفته و توسط آخرین پیام آور از عالم قدس دریافت و به انسان‌ها عرضه شده است. ارزش و قیمت دین خدا و معارف آن در ردیف علم و قدرت و دیگر صفات کمالیه ذات قدوس الله و ارزش و قیمت شخصیت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و علم و فضائل اخلاقی و رأفت و رحمت او و ارزش وجودی و اخلاقی و جهادی شخصیت‌های قدسی و رهبران آسمانی یعنی ذوات مقدسه ائمّه معصومین- علیهم السلام- می باشد! و در اصل هیچ وسیله سنجش و ترازوئی برای ارزیابی و قیمت ‌گذاری آن، جز کلام خدای سبحان و کلام و رفتار رهبران آسمانی برای آن پیدا نخواهد شد.

اگر انسان‌ها با بهره ‌برداری از قوه شریف عقل در اثر به کار بردن آن و از طریق مطالعه و تفکر در شخصیت اخلاقی و فضائل رفتاری و سخنان رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و اوصیاء و جانشینان حقیقی او یعنی ذوات مقدسه معصومین- علیهم السلام- برای آشنائی با حقیقت دین خدا و معارف آن و ارزیابی آن، چند قدم در این راه نورانی و باشکوه حرکت کند با انواعی از ارزش ها و جاذبه ها و ثمرات گرانبها مواجه خواهد شد که حتی گاهی فوق حدّ توصیف می باشند. و عده‌ای از انسان‌ها هم از زمان شروع تابش این نور عظیم و گسترده در همین جهت حرکت کرده و به مقاصد حیات خود رسیده اند و یا در حال حرکت بسوی آن هستند.

 اما وضعیت و رفتارهای عده زیادی از انسانها در این زمینه بسیار حزن انگیز است بطوریکه آنها در طول عمر خود و یا بخشی از آن سراغ صورت های تقلبی از معارف نفیس دینی رفته اند. یعنی فریب دین سازان متقلب را خورده و کالای تقلبی آنها را خریداری کرده و حتی عامل ترویج و به فروش رفتن آنها هم شده‌اند. در حالیکه خود را در راه درست می‌دانند و دیگران را به کج اندیشی و کج روی محکوم می کنند. چه قدر زیبا و دلنشین است آیه کریمه قرآن در این زمینه و چقدر مناسب است آنجا که می فرماید:

کلام ایام ـ 486، ماه شعبان و روزهای تاریخی آن
بخوانید

«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا– الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَهُمْ يحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يحْسِنُونَ صُنْعًا» (الکهف/ ۱۰۳ – ۱۰۴) یعنی: بگو آیا به شما خبر بدهیم از زیانکارترین انسانها در عمل! آنها کسانی هستند که سعی و کوشش [و اعمال آنها] در زندگی دنیا هدر رفته و آنها تصوّر می کنند که راه و روش خوبی دارند. یعنی آنها راه و روش خود را درست می پندارند، در حالیکه حاصل همه زحمت ها و تلاش‌های آنها بر باد رفته است.

مراد اصلی این است که تصوّر یک انسان صِرفاً دلیل صحت و درستی افکار و اندیشه‌ها و اعمال و رفتارهای او نمی شود و بلکه باید عقاید و اعمال خود را با ترازو و معیارهای حقیقی مورد سنجش و ارزیابی قرار داد.

 قابل تذکر مجدّد است که مخالفت و دشمنی با اصل دین خدا که کار کفّار است و مخالفت با صورت حقیقی آن و گرایش به یک صورت تقلبی از آن که کار گروه دیگری است  که به اصل دین آسمانی علاقه‌مند هستند و ظاهراً به آن ایمان آورده اند و به بعضی از احکام آن عمل می کنند اما در جهاتی تحت تأثیر تبلیغات مخالفان دین قرار گرفته اند و عملاً از مخالفان اصل دین حمایت می کنند. و اما نتیجه فعالیت هر دو گروه شبیه به یکدیگر است. و بلکه گاهی ضرباتی که به پیکر دین خدا و بنای عظیم و شکوهمند آن از طرف دوستداران جاهل خورده سنگین تر از ضرباتی است که کفار و مخالفان اصل آن توانسته اند به آن بنا وارد کنند و موجب وحشت ساکنان آن شوند.

در بررسی ها و تحقیقاتی که در تاریخ ظهور و انتشار شریعت ها (باصطلاح ادیان) آسمانی بعمل آمده بالخصوص در تاریخ شریعت آخری یعنی صورت کامل دین خدا و سیره پیامبر خاتم حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- به خوبی آشکار شده که فعالیت‌های آموزشی و اصلاحی پیامبران خدا در مرحله شروع با مخالفت ‌های گروهی از انسان‌ها قرار گرفته است. آن گروه پیامبران خدا را تکذیب می کردند و در فعالیت‌های آموزشی و اجتماعی آنها کارشکنی می‌کردند.

 مخالفت آن گروه از مردم با پیامبران غالباً از مراحل بی اعتنائی به دعوت و سخنان آنها شروع می‌شد و بعد به تکذیب در سخن و کلام می‌رسید و بعداً گاهی شدت بیشتر می یافت و به مقابله و برخورد با پیامبران خدا و گاهی به جنگ هم می کشید.

غالباً مخالفان شریعت های آسمانی در مقابله با پیامبران از قدرت حکومتی زمامداران و حکام جوامع خود بهره برداری می کردند یعنی عملاً حکومت ها و قوای نظامی آنها مقابل پیامبران خدا قرار می گرفتند.

مخالفان پیامبران خدا غالباً کاری با صحت و حقانیّت دعوت پیامبران و آموزش‌های آنها از جهت علمی نداشتند و همچنین توجه چندانی به معجزات آنها نداشتند و انکار آنها درباره دین خدا جنبه علمی و عقلی نداشت و صِرفاً به مخالفت و تکذیب منتهی می‌شد. یعنی آنها با وجود دیدن معجزات پیامبران و اعتقاد حتی یقین به صحت آنها باز به مخالفت خود با دین خدا و تکذیب پیامبران او ادامه می‌دادند. خدای سبحان در کلام خود درباره نبوت حضرت موسی و مقابله فرعون و قوم او با آن حضرت می فرماید:

«فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آياتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ– وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ» (النمل/ ۱۳ – ۱۴) یعنی: وقتی آیات (معجزات) روشن ما بسوی آنها آمد، گفتند این سحری است آشکار- و آنها در حالیکه در دل‌های خود به [حقانیّت] آن معجزات یقین داشتند، [اما باز هم] آنها را انکار کردند.

قابل تذکر است که طبق نقل آیه قبل از این دو آیه اشاره ای شده است به اینکه حضرت موسی- علیه السلام- نه تا معجزه برای قوم فرعون نشان داد.

 مخالفت با پیامبران و شریعت آنها، بدون توجه به محتوای کلام و دعوت آنها و بدون توجه به معجزاتی که آنها برای اثبات رسالت و نبوت خود برای انسان ها می آوردند و بدون توجه به شخصیت متعالی و اخلاق جاذب و خیرخواهی پیامبران برای انسان‌ها و زحماتی که آنها می کشیدند جهت اصلاح امور زندگی انسان‌ها، انجام می‌گرفت. مخالفان پیامبران غالباً به عظمت اخلاقی و شخصیت پیامبران و فضائل انسانی آنها معترف بودند.

 تکذیب پیامبران از طرف گروه زیادی از مردم علل خاصّ روحی و اعتقادی و اجتماعی و عادت کردن به سنن آباء و اجداد خود و پیروی از هواهای نفسانی از طرف گروه هائی از افراد داشت نه جنبه علمی و عقلی و فرهنگی. اما ورود در این بحث احتیاج به فرصت مناسب و حصول شرایط تحقیقی گسترده ای دارد و آن را بخواست خدا به فرصت دیگری موکول می‌کنیم.

 اما مخالفت و مقابله با پیامبران و مزاحمت برای آنها در بین اقوام مختلف جنبه عمومی کامل نداشت یعنی همه مردم با آنها مخالفت و مقابله نداشتند و عده‌ای از مردم در اثر دیدن معجزات و شنیدن سخنان و توجه به رفتارهای جاذب پیامبران به آنها ایمان می آوردند و گروهی از آنها ایمان خود را آشکار می کردند و گروهی آن را پنهان می‌کردند. و گروهی هم که ایمان خود را آشکار می کردند، مثل خود پیامبران مورد اذیت و مزاحمت مخالفان قرار می‌گرفتند و حتی گاهی جان خود را هم در راه دفاع از دین خدا و پیامبران او از دست می دادند یعنی بدست کفّار کشته می‌شدند.

 غیر از عللی که به اصل و عنوان آنها اجمالاً اشاره ای شد- مثل اعتیاد به سنت های قومی و افکار و عقاید آباء و اجداد- یک علت مهم دیگری هم در رفتارهای مخالفان دین خدا و پیامبران او و جرأت پیدا کردن آن ها برای مخالفت، دخالت داشت و آن عبارت بود از رفتارهای ملایم و توأم با مهربانی و رأفت پیامبران خدا- علیهم السلام- و پیروان آنها با مخالفان و مسالمت و عدم خشونت و مقابله و صبر و تحمل زیاد در مقابل مخالفان. خدای سبحان خطاب به پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و بطور غیرمستقیم خطاب به اهل ایمان و جهت آرامش قلبی آن ها می فرماید:

«وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ» (الأنعام/۳۴) یعنی: قبل از تو نیز پیامبرانی مورد تکذیب قرار گرفتند اما در مقابل آن تکذیب ها [و مزاحمت ها] صبر کردند تا اینکه نصرت ما بسوی آنها آمد و برای کلمات [و قوانین و سنت‌های] ما تبدیلی [و تغییر دهنده ای] نخواهد بود و قطعاً به تو رسیده است از اخبار رسولان.

 صبر و استقامت پیامبران و عده ای از پیروان آنها- اگر چه ابتداءً تعدادشان کم بود- آثار مبارک خود را در پی داشت و غالباً بعد از مدتی حتی گاهی بعد از رحلت پیامبران عده قابل توجهی به دین خدا ایمان می‌آوردند و نظام دینی در جوامع تقویت می‌شد و احکام آن در بین مردم مقبولیت پیدا می‌کرد و مخالفت با اصل دین آسمانی یا از بین می‌رفت و یا اندک و ضعیف می شود.

اما خطر مخالفت با دین خدا در طول تاریخ غالباً بطور کامل از بین نمی‌رفت و امروزه هم از بین نرفته است و بلکه به صورت های مختلفی هنوز ادامه دارد و تا زمان رشد عقلی و علمی جوامع انسانی آن هم در سطحی متعالی ادامه خواهد یافت!!

مخالفت با دین خدا و پیامبر خاتم در سالهای آخر عمر آن بزرگوار به شکل مقابله ظاهری و لشکرکشی و ایجاد جنگ و حمله به مرکز حکومت دینی و جوامع وابسته به آن تقریباً از بین رفت و یا بسیار ضعیف شد و دیگر خطر قابل توجهی به حساب نمی‌آمد. در زمان حیات وجود مبارک رسول اکرم حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- عده زیادی از انسان ها به دین خدا ایمان آوردند! و کار به جائی رسید که طبق نقل آخرین کتاب آسمانی یعنی قرآن مجید، مردم گروه گروه به فضای دین خدا وارد می‌شدند. خدای سبحان در سوره نصر فرمود:

« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ- وَ رَأَيتَ النَّاسَ يدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا– فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابًا»   یعنی: وقتی نصرت خدا و پیروزی فرا رسید و دیدی که مردم گروه گروه در دین خدا وارد می شوند، پس برای حمد پروردگارت او را تسبیح کن و از او استغفار کن که همانا او توبه کننده [و توبه پذیر] است.

 قدرت ظهور یافته از دین خدا و پیروان آن، مخالفان را از اقدام به جنگ و لشکرکشی با سهولتی که قبلاً برای آنها داشت منصرف کرد. اغلب قبائل جزیرة العرب به دین خدا روی آوردند، اگر چه عده‌ای از آنها از روی مصلحت اندیشی و جهت بهره مندی از فواید ایمان آوردن و یأس از پیروزی در میدان‌های جنگ.

 در آن وضعیت علاوه بر مشرکان منطقه عربستان، گروهی از یهود و مسیحیان هم اسلام آوردند و شهرت حادثه ظهور پیامبر خاتم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و شروع دعوت جهانی در سطح وسیعی از عالم آن روز منتشر شد. بطوریکه انتشار اخبار ظهور پیامبر خاتم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و اوصاف جمیل و رفتارهای جاذب آن حضرت حکومت مقتدر آن زمان یعنی امپراطوری روم را نگران کرد! و آن امپراطوری عظیم به فکر مقابله نظامی با حکومت جدید التأسیس اسلامی افتاد و چند بار با سپاهی عظیم به قصد جنگ و در هم شکستن بنای جامعه دینی بطرف بلاد اسلامی حرکت کرد و بعضی از آن لشکر کشی ها به جنگ و زد و خود منتهی شد. ورود در این بحث یعنی مقابله نظامی ارتش روم با مسلمین و علل و عوامل و نتایج آن از موضوع اصلی این سلسله مباحث خارج است و فعلاً وارد این بحث نمی شویم. اما متذکر این نکته می شویم که مبارزات و مخالفت ها با دین خدا از طرف مشرکان و یهود و بعضی از اقوام دیگر در اواخر عمر وجود مبارک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- شکل دیگری پیدا کرد- بطوریکه قبلاً به اصل موضوع اشاره ای کردیم- و مخالفان دین خدا عمدتاً و برحسب ظاهر در مقابل قدرت دین خدا و گرایش اقوام کثیری به آن حالت تسلیم به خود گرفتند، یا از روی ایمان حقیقی و یا از روی مصلحت سیاسی و نفاق.

 اما چون در دین خدا ملاک رفتار با انسان ها اظهار اسلام و خودداری از جنگ و مخالفت است! و تفتیش عقاید مردم عموماً ممنوع است و صرف ادعای اسلام موجب پذیرش افراد و عضویت آنها در جامعه دینی می‌شود، مخالفت های عده ای از مخالفان و دشمنان بصورت نفاق و در پشت پرده های فریبنده آن ادامه یافت و عده زیادی از مردم با اظهار اسلام از روی مصلحت اندیشی سیاسی وارد جوامع دینی شده و با تمسّک به بعضی از عقاید و احکام دینی به مخالفت با صورت حقیقی آن پرداختند.

 ما بخواست خدا در بخش بعدی و آخری این سلسله مباحث به توضیحاتی درباره مدیریت جامعه دینی از طرف وجود مبارک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در سال های آخر عمر خود و نقش امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- بعد از رحلت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در جامعه دینی و مبارزه فرهنگی حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا- سلام الله علیها- و موقعیت امامان معصوم- علیهم السلام- در آن و سرانجام موضوع غیبت آخرین حجت پروردگار عالمیان وجود مبارک امام عصر- علیه السلام- و موضوع ظهور و نهضت جهانی آن حضرت خواهیم پرداخت. (إن شاء الله تعالی)

الیاس کلانتری

۱۳۹۹/۰۱/۳۱

پاورقی:

۱-  مثل میوه فروش هائی که تابلوی بزرگ «حاجی ارزونی» در مغازه های خود نصب می کنند یا دست فروش هائی که می گویند اگر از مغازه‌ای بخواهی بخری این جنس را به فلان قیمت خواهند داد.

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن