کلام ایام ـ۳۳۴، شعبان ماه نور و رحمت و برکات بی پایان

بخش دوم

کلیات

* توضیحات مربوط به این دعا عمومیت دارد و قابل استفاده برای دعاهای ماه مبارک رمضان هم می باشد.

* درخواست رحمت و عنایت از پروردگار برای رسول گرامی و عترت طاهره از شرایط اصلی و قطعی استجابت دعا است.

* اغلب دعاهای صحیفه سجادیه و حتی به یک معنی تمامی آنها در موضع درخواست از پروردگار عالمیان همراه صلوات بر پیامبر است.

* در این دعای شریف بالنسبه کوتاه شش بار درخواست صلوات بر پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- شده است.

* کلام امام صادق- علیه السلام- درباره نقش صلوات در استجابت دعا.

* صلوات دعائی است مستجاب و سبب استجابت دعاهای دیگر هم می شود.

* خواندن پروردگار عالمیان با اسماءالحسنی.

* نقش مدح و ثنای خدای سبحان در استجابت دعا.

* تأثیر حالات روحی انسان در استجابت دعای او.

* برای استجابت دعا لازم است وضعیت روحی بنده تغییر کند.

* اوصاف درخت طوبی.

* پیام‌های خدای سبحان به پیامبران و انتقال آنها به انسان ها از نوع یک پیام لفظی و از نوع متداول بین انسانها نیست.

* دریافت پیام های خدای سبحان مستلزم ظرفیت و استعداد خاصی است که در روح شریف پیامبران خدا قرار دارد.

* وحی پروردگار عالمیان توسط گروهی از ملائکه محافظت می شود.

* پیام های خدای سبحان با کلام و رفتار پیامبران و تحت مراقبت گروهی از ملائکه به انسان ها منتقل می شود.

 * * * * * * * * * *

سالهای گذشته درماه معظم شعبان حتی آخرین روزهای ماه رجب، در اوصاف این ماه نورانی که به وجود مبارک رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ انتساب یافته و ولادت پربرکت چند شخصیت قدسی در آن واقع شده، مقالاتی در وبسایت « حکمت طریف» منتشر شد. امسال هم طبق آن سنت حسنه مقالاتی در طول این ماه نوشته شد. اما مقالات امسال عمدتاً تحت عناوین مستقلی بصورت ذیل منتشر شد:

کلام ایام ـ ۳۲۷، شعبان ماه نور و رحمت و برکات بی پایان.

کلام ایام ـ ۳۲۸، طلوع ستاره های بی غروب

کلام ایام ـ ۳۲۹، شب نیمه شعبان و استقبال از شب قدر (پنج بخش) تا شماره ۳۳۳

یعنی در این ماه به ذکر  و توضیح بعضی از فضائل آن که عبارت است از وقوع ولادت پربرکت ذوات مقدسه اولیاء خاص پروردگار عالمیان پرداختیم، که به ترتیب زمان ولادت عبارتند از:

حضرت سیدالشهداء امام حسین (علیه السلام ) در روز سوم شعبان

حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام ) در روز چهارم

حضرت امام سیدالساجدین (علیه السلام) در روز پنجم

حضرت علی بن الحسین علی اکبر(علیه السلام) در روز یازدهم

و حضرت امام عصر مهدی موعود ـ علیه السلام و عجّل الله تعالی فرجه الشریف ـ در روز پانزدهم یعنی نیمه شعبان و تصمیم گرفته بودیم که بعد از انتشار مقالات مربوط به نیمه شعبان و وجود مبارک امام عصر حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ به نوشتن و انتشار مقالاتی در ادامه فضائل این ماه معظم و ذکر و شرح و توضیح بعضی از دعاهای سفارش شده برای آن ادامه دهیم. اما ناگاه رسیدیم به آخرین روزهای این ماه و از بین رفتن فرصت های گرانبهای آن! و باز موفق به انجام کامل آن تصمیمات نشدیم و فرصت حاصل در این ماه به پایان رسید.

مقصود اصلی از ذکر این موضوع و نوشتن این مقدمه تذکر موضوعی است که ابتداءً خود نویسنده مقاله گرفتار آن هستم و ثانیاً تصور می شود که آن بصورت یک بلای عمومی در آمده و غالب انسانها را در این زمان به خود مشغول کرده است و آن عبارت است از پایان سریع فرصت ها و از بین رفتن مهلت های عمر بدون بهره برداری مطلوب ومورد نظر از آنها.

ابتلاآت زندگی امروزی بصورتی است و در حدی است که بخش اعظم سرمایه عمر انسانها خواه و ناخواه هدر می رود! جز عده قلیلی انسان موفق که با ایجاد نظم خاصی در زندگی خود از همه فرصتهای اعطائی خدای سبحان در جهت آمادگی برای زندگی حقیقی واخروی و ذخیره لوازم آن زندگی بهره برداری می کنند والبته من حقیر از آنها نیستم اگرچه تمایل شدیدی به همراهی با آن سعادتمندان دارم و امیدواریم شما از آنها باشید و برای این حقیر کم توفیق هم دعا کنید، بلکه در اثر دعاهائی که از قلوب پاک شما صادر می شود، من هم توفیقاتی در این راه بدست آورم.

آرزو داشتم موارد متعددی از دعاهای مخصوص ماه شعبان و دعاهای سفارش شده برای ایام و ساعات آن را در این مقالات با شرح  و توضیحی ذکر کنم که موفق نشدم و ناچار اکتفاء می کنم به ذکر و شرح و توضیح مختصر دعائی که از وجود مبارک امام سیدالساجدین ـ علیه السلام ـ  برای ماه معظم شعبان نقل شده و خواندن آن در هر روز و در وقت زوال آفتاب یعنی ظهر و همچنین در شب نیمه این ماه سفارش شده است. با این کار بخواست خدا به وعده ای هم که در روزهای وقوع ولادت شریف آن حضرت داده شد عمل می شود اگرچه در سطحی پائین و بطور مختصر.

این دعا مشهور است و سعی می کنیم تمامی آن را ـ اگرچه در حد توضیحات  فشرده ای برای بعضی از عبارات آن ـ در یک مقاله بیاوریم. تذکر یک نکته را هم لازم می دانیم و آن اینکه توضیحات مربوط به این دعا که بعداً خواهد آمد، اختصاص به این مورد معین ندارد و بخشی از آن توضیحات عمومیت دارد و برای دعاهای ماه مبارک رمضان هم می تواند مورد استفاده قرار بگیرد، لذا لازم نیست شرح و توضیح این دعای شریف حتماً بطور سریع به پایان برسد و بلکه مناسب است در روزهای اول ماه رمضان هم ادامه یابد. بالخصوص که لازم است مقاله دیگری برای شب و روز آخر ماه شعبان و کسب آمادگی بیشتر برای ورود به ماه رمضان نوشته و منتشر شود.

۱ـ « اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ اَلنُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ اَلرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفِ اَلْمَلاَئِكَةِ وَ مَعْدِنِ اَلْعِلْمِ وَ أَهْلِ بَيْتِ اَلْوَحْيِ » یعنی: پروردگارا صلوات خود را متوجه محمد و آل محمد بگردان که آنها درخت نبوت و محل استقرار رسالت و جایگاه رفت و آمد ملائکه و همچنین معدن علم و اهل بیت وحی هستند. در شرح و توضیح این عبارت به ذکر چند نکته محوری اکتفا می کنیم:

یکم: این دعای شریف با ذکر صلوات بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ و درخواست عنایت و رحمت از ذات قدوس الله ـ عزّوجل ـ نسبت به آن ذوات مقدسه شروع شده است. درخواست رحمت و عنایت از پروردگار برای رسول گرامی و عترت طاهره از شرایط اصلی و قطعی استجابت دعاست و خود آن، شریفترین و متعالی ترین و پرفایده ترین دعاها است.

ما مشاهده می کنیم که اغلب دعاهای صحیفه سجادیه و حتی به یک معنی تمامی آنها در موضع درخواست از پروردگار عالمیان همراه صلوات است و یعنی شروع درخواستها و دعاها با این دعا همراه است! به بیان دیگر این دعا در رأس دعاهای اهل ایمان قرار دارد و خود عامل استجابت سایر دعاها و حصول سایر درخواستها می باشد.

دوم: در این دعای بالنسبة کوتاه یا متوسط در بین دعاهای ذوات مقدسه معصومین ـ علیهم السلام ـ به ذکر یکبار صلوات و شروع با آن اکتفا نشده، بلکه در مجموع دعا این ذکر شریف یعنی «صلوات بر پیامبر اکرم و آل او» پنج بار دیگر تکرار شده است یعنی مجموعاً شش بار این درخواست از پروردگار عالمیان به عمل آمده است و این موضوع بسیار با اهمیت و شگفت انگیز و قابل توجه است.

این رفتار امام سیدالساجدین ـ علیه السلام ـ یادآور این نکته ذکر شده در احادیث است که فرمودند: دعای خود را با صلوات بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ شروع کنید و حتی بعد از دعا و درخواست هم بر آن حضرت صلوات بفرستید و این کار سبب استجابت دعای شما می شود، چون خدای سبحان کریمتر از آن است که اول وآخر دعائی را قبول کند و از وسط آن صرف نظر فرماید، یا بخش اول دعا را قبول کند و اما از بخش بعدی آن خودداری کند.

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:

« لا يَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوبًا حَتَّى يُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ »(۱) یعنی: دعا پیوسته محجوب است، تا اینکه بر محمد و آل او صلوات فرستاده شود. مراد این است که بین دعا و استجابت مانعی وجود دارد و آن مانع برطرف نمی شود مگر وقتی که به آن حضرت و عترت طاهره صلوات فرستاده شود، یا اینکه دعاها با این عمل به مرحله کمال می رسد.

در این روایت شریف مراد این نیست که انسان اول برای حاجت خود دعا کند و بعد از آن بر پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ صلوات بفرستد، بلکه مراد تأثیر اصل صلوات برای استجابت دعاها می باشد چه قبل از درخواست حاجت باشد و چه بعد از آن وبلکه لازم است هر دو جهت رعایت شود.

باز امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:

« مَن كانَت لَهُ حاجَةٌ إلى اللّه عزّوجلّ فَلْيَبدَأ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ، ثُمَّ يَسألْ حاجَتَهُ ، ثُمَّ يَختِمْ بِالصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، فإنَّ اللّه عزّوجلّ أكرَمُ مِن أن يَقبَلَ الطَّرَفَينِ ويَدَعَ الوَسَطَ إذ كانَتِ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ لا تُحجَبُ عَنهُ »(۲)  یعنی: هر کس حاجتی به الله ـ عزّوجل ـ دارد، پس شروع کند [ در دعا] به صلوات بر محمد و آل محمد، سپس حاجت خود را در خواست کند. سپس دعای خود را ختم کند به صلوات بر محمد و آل محمد، زیرا خدای ـ عزّوجل ـ کریمتر از آن است که طرفین دعا را قبول کند ولی وسط آن را واگذارد، زیرا صلوات بر محمد و آل محمد از او محجوب نیست. مراد این است که صلوات دعائی است که حتماً مستجاب می شود و بین خدا و آن دعا حجابی وجود نخواهد داشت و چون خدا آن دعا را قبول می کند درخواست خود بنده را هم قبول خواهد کرد.

سوم: در بعضی از مقالات قبلی درباره دعا و شرایط استجابت آن گفته شد که در حالت دعا و در اثر آن لازم است و وضعیت روحی بنده تغییر کند و در آن صورت دعا مستجاب می شود. تغییر وضعیت روحی بنده در مقام دعا به عواملی بستگی دارد که یکی از آنها اتصال حقیقی و کامل به علم و قدرت و بطور کلی «اسماء حسنی» ذات قدوس الله ـ عزّوجل ـ می باشد. لذا خدای سبحان به بندگانش دستور می دهد که او را با «اسماء حسنی» بخوانند بطوریکه فرمود:

« وَلِلَّهِ الْأَسْمَآءُ الْحُسْنَى‏ فَادْعُوهُ بِهَا » (الاعراف/۱۸۰) یعنی اسماء حسنی اختصاص به الله دارد، پس او را با آنها بخوانید.

توضیح اینکه مثلاً «کریم» یکی از اسماء حسنی برای ذات قدوس الله می باشد و همچنین «رحیم» و «غنی» و اسماء دیگر. این اسماء و صفات و صورت حقیقی آنها اختصاص به «الله» دارد یعنی خدای سبحان ذاتاً کریم و رحیم و غنی و دارای دیگر صفات کمالیه می باشد و این صفات وسایر صفات کمالیه در ذات او و بصورت حقیقی واز نوع حقیقی وجود دارد و اگر این صفات درباره بعضی از مخلوقات هم به کار می رود. اولاً: از اعطاء خداست. ثانیاً: نوع آنها با نوعی که در خدا وجود دارد متفاوت می باشد. منظور این است که «کریم» به معنی حقیقی فقط خدای سبحان است و این صفت ذاتی اواست و هرگز از بین نمی رود و محدود به هیچ حدی هم نیست! و اگر بنده در مقام دعا بطور کامل و خالص متوجه کریمیت او شود و به آن یقین کند، و توجه کند به اینکه دارائی او با بخشیدن و عطا کردن نقصان نمی پذیرد، دعای او مستجاب خواهد شد. اما صفت کریمیتی که در بنده وجود دارد، از نوع دیگری است. دیگر اینکه از ناحیه اعطاء او است و دیگر اینکه محدود به حدی و زمانی و جهات دیگری است.

خواندن پروردگار عالمیان با «اسماء حسنی» یعنی توجه عمیق قلبی به صفات و افعال او و عدم تشبیه او و صفاتش و افعالش به مخلوقات و صفات و افعال آنها.

اگر بنده درمقام دعا توجهات خود را بطور خالص به پروردگار عالمیان و اسماء و صفات اختصاصی ذات قدوس او معطوف کند و توجه کند به اینکه: اسماء حسنی اختصاص به او دارد، دعای او مستجاب خواهد شد.

اتصال به الله و توجه خالص به اسماء و صفات او روح انسان را مستعد دریافت رحمت خاصی از پروردگارش می کند و ظرفیت روحی او را برای دریافت رحمت جدید و مرتبه ای متعالی از آن، وسیع تر می کند. لذا لازم است انسان در مقام دعا و قبل از اظهار  درخواست خود به مدح و ثنای پروردگار عالمیان بپردازد و همچنین برای پیامبر او درخواست رحمت و عنایت از خدا کند و این مدح و ثنا برای پروردگار و درخواست صلوات از او برای آن حضرت و خاندانش، پاکسازی روح بنده و افزایش ظرفیت آن را برای دریافت رحمت بیشتر بدنبال خواهد داشت و این است رمز دستور پروردگار عالمیان به بندگانش برای صلوات فرستادن و توصیه های مکرر امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ برای انسانها و عمل کردن مکرر و مستمر خود آن ذوات مقدسه به این دستور یعنی عمل کردن به آیه کریمه و مشهور ذیل که فرمود:

« انَّ اللَّهَ وَ مَلَآئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِ‏ّ یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ صَلُّواْ عَلَیْهِ وَسَلِّمُواْ تَسْلِیماً » (الاحزاب/۵۶) یعنی الله و ملائکه او بر پیامبر صلوات می فرستند، ای کسانیکه ایمان آورده اید، شما هم بر او صلوات بفرستید و بر او سلام کنید، سلامی شایسته او.

این بحث سنگین فلسفی و کلامی درباره صفات پروردگار عالمیان و افعال او، جهات عمیق و دقیقی دارد و ما ناچار، اشاره ای به آن کردیم بصورتی ساده تر، جهت کاربرد آن در دعا و نیاز شدید به آن در این ایام و از کنار آن گذشتیم یعنی فعلاً مجالی و فرصتی در این مقالات برای ورود به آن نیست. اهل تحقیق و تعمق در مباحث علمی می توانند به منابع تفسیری و فلسفی و کلامی (عقیدتی) در این زمینه مراجعه کنند.(۳)

علت اینکه در این دعا و بعضی دعاهای دیگر درخواست از پروردگار عالمیان با مدح و ثنای خدای سبحان و صلوات بر پیامبر ـ صلی الله علیه  و آله و سلم ـ شروع شده و همچنین این عمل گاهی چند بار تکرار شده، همین موضوع کسب استعداد و تغییر ظرفیت روحی برای دریافت رحمت بیشتر و تحقق شرایط استجابت دعا می باشد.

 چهارم: «شجرة النبوة و موضع الرساله» یعنی آنها درخت نبوت و محل استقرار رسالت هستند. تشبیه رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و عترت طاهره به درخت و اطلاق «شجره نبوت» به آن ذوات مقدسه تشبیهی است بسیار حکیمانه و زیبا از روحی بسیار زیبا. درخت پدیده ای زیبا و پرفایده و محصولی از خالقیت و ربوبیّت پروردگار عالمیان است که در زمین می روید و از ناحیه ریشه های خود بر روی زمین استقرار می یابد و رشد می کند و ساقه و شاخه های آن به طرف آسمان امتداد می‌یابد و از طریق برگ ها تنفس می‌کند، و با جذب آب توسط ریشه ها و جذب هوا و نور و حرارت خورشید توسط برگ ها به حیات خود ادامه می‌دهد. درخت در مجموع فواید زیادی برای انسان ها دارد. از جمله:

کلام ایام - 213، شب قدر و همراهی با ملائکه
بخوانید

۱- درخت سبب زیبائی فضای زندگی انسان ها می شود. تحقیقات علمی ثابت کرده است و تجربیات عادی انسان‌ها هم نشان می‌دهد که نگاه کردن به درختان و رنگ سبز آنها به انسان آرامش می دهد.

۲- درخت در جریان تنفس خود، دی اکسید کربن را از هوا می گیرد و آن را به کربن و اکسیژن تجزیه می کند و کربن را جذب می کند و اکسیژن آن را آزاد می‌کند و نیاز انسان ها به اکسیژن از این طریق هم تأمین می‌شود.

۳- در اثر فعالیت حیاتی درختانش مجموعاً بعضی مواد موجود در عالم یعنی آب و هوا به گل ها و میوه ها با خواص مختلف و متنوع تبدیل می شود. و مورد استفاده انسان ها بصورت غذا و دارو و اشیاء دیگری قرار می‌گیرد.

۴- فضائی که در آنجا یک یا چند درخت وجود دارد و برگ های آن ها حائلی و مانعی در مقابل تابش آفتاب بوجود آورده است فضای مناسب و دلنشینی است برای سکونت و استراحت. که جلو حرارت شدید آفتاب را می گیرد و هوای معتدلی ایجاد می کند.

درخت مجموعاً در فرهنگ عمومی انسانی به عنوان یک پدیده بسیار زیبا و پرفایده و پر خیر و برکت تلقی می‌شود و استمرار حیات انسانی نیاز شدیدی به آن دارد.

کلمه درخت (شجر) و اجزاء آن مثل ریشه و ساقه و میوه درباره پدیده های معنوی هم به کار می رود. مانند درخت علم، یا شاخه‌ای از فلان علم، مثل ابیات ذیل در شعر ناصر خسرو

 درخت تو گر بار دانش بگیرد         به زیر آوری چرخ نیلوفری را

اگر تو از آموختن سر بتابی       نجوید سر تو همی سروری را

 بسوزند چوب درختان بی بر    سزا خود همین است مر بی بری را

 در این ابیات وجود انسان به درختی تشبیه شده است که میوه و ثمر آن، علم است و شخص فاقد علم مثل درخت بی ثمر خواهد بود که ارزشی مثل چوب و هیزم خواهد داشت.

 در آیات قرآن مجید «کلمه طیّبه» به درختی تشبیه شده که در روی زمین استقرار دارد و شاخه های آن بطرف آسمان رفته و در هر زمان و بطور دائم و مستمر و به اذن الله میوه می‌دهد.

 بطوریکه فرمود: «أَلَمْ تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيبَةً كَشَجَرَةٍ طَيبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ– تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يتَذَكَّرُونَ» (الإبراهيم/ ۲۴ – ۲۵) منظور از «کلمه طیّبه» عقیده نفوذ یافته در قلب نسبت به ذات قدوس الله و ربوبیّت او است که عامل استقامت و ثبات قدم می شود.(۴) و انسان از ناحیه آن استقامت و ثبات قدم وارد فضای پناهگاه توحیدی و خداپرستی می‌شود یعنی ایمان به توحید.

 و در آیه بعدی «کلمه خبیثه» به درخت خبیث و پلیدی تشبیه شده است که از زمین کنده شده و استقرار نمی یابد و آن عبارت از شرک به خدای سبحان است.

 در معارف دینی از درختان رفیع شکوهمندی نام برده شده مثل «درخت طوبی» و «درخت سدرة المنتهی» و تمام درختان بهشتی که در اثر اعمال و عبادات دنیوی انسان ها، در باغ های بهشتی برای آنها کاشته می شود.

 «طوبی» اسم درختی است در بهشت که اصل آن در خانه رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم-  و امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- استقرار خواهد داشت و به تمام تک تک خانه های بهشتی شاخه‌ای از آن کشیده خواهد شد و بالای سر اهل بهشت استقرار خواهد داشت و در بعضی از روایات نقل شده است که وجود مبارک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در شب معراج آن درخت را در بهشت مشاهده کرده است.

شجره نبوت درخت مبارک پربار قدسی است که از برترین مراتب الطاف و عنایات و علم و قدرت ذات قدوس الله، پروردگار عالمیان پدید آمده و شاخه‌های آن در تمام عوالم وجود گسترش یافته است. اصل این درخت در عالم قدس و در فضای بهشت استقرار دارد و شاخه‌ها و برگ ها و میوه های آن به عالم دنیا هم رسیده است مشیّت پروردگار عالمیان بر این قرار گرفته است که بندگانش با مشاهده شاخه ها و ثمرات این درخت قدسی در معرض جاذبه‌های آن قرار بگیرند و به شاخه‌های آن چنگ بزنند و از آن طریق به محل استقرار آن در بهشت منتقل شوند.

 جاذبه‌های جمال و کمالات و برکات و ثمرات آن شجره مبارک در عالم دنیا در سطوح مختلفی متناسب با فضای روحی و موقعیت ادراکی انسان ها تجلّی می‌یابد و صورت حقیقی کامل آن دارای ارزش ها و جاذبه های فوق تصوّر می باشد.

 «و موضع الرسالة» یعنی آن خاندان و فضای حیات آنها محل استقرار رسالت الهیه است. پیام های هدایتی پروردگار عالمیان توسط آن خاندان از عالم ربوبیّت دریافت می‌شود و در زیباترین صورت ها متناسب با موقعیت ادراکی انسان ها به آنها ارائه می‌شود و سخنان و رفتارهای آن بزرگواران ظرف رسالت پروردگار عالمیان است.

قابل تذکر است که پیام‌های ذات قدوس الله و انتقال آنها از عالم ربوبیّت به قلب مبارک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و از وجود شریف آن حضرت به انسانها صِرفاً یک پیام لفظی و از نوع متداول بین انسان‌ها نیست. توضیح اینکه دریافت آن پیام ها مستلزم ظرفیت و استعداد خاصی است که در روح شریف پیامبران خدا و از جمله آن حضرت وجود داشت. و آن پیام ها در طریق انتقال به قلب مبارک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و از قلب آن حضرت به فضای ذهن و روح انسان ها توسط گروهی از ملائکه همراهی و محافظت می شد. همچنانکه خدای سبحان فرمود:

«عَالِمُ الْغَيبِ فَلَا يظْهِرُ عَلَى غَيبِهِ أَحَدًا– إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يسْلُكُ مِنْ بَينِ يدَيهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا– لِيعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيءٍ عَدَدًا» (الجن/ ۲۶ -۲۸) یعنی: او [الله] عالم به غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه [و مسلّط] نمی کند مگر رسولی که او را [برای این کار] برگزیده، پس او نگهبانان [و محافظانی] را هم برای آن ها از پیش رو و از پشت سر برخواهد گماشت تا تحقّق یابد که رسالات پروردگارشان را ابلاغ کردند و او احاطه دارد به آنچه نزد ایشان است و همه چیز را به عدد شماره کرده است.

حاصل مطلب آن است که پدیده وحی و انتقال آن به پیامبران و انتقال آن با کلام و رفتار به انسان ها تحت مراقبت خاصّ پروردگار عالمیان انجام می گیرد و گروهی از ملائکه برای محافظت از آن انتخاب شده‌اند و وحی خدا بر پیامبران از هرگونه تغییر و آسیبی مصون می باشد.

 پنجم: «و مختلف الملائکه» فضای زندگی شخصیت های خاندان رسالت یعنی خود آن وجود مبارک- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و دیگر ذوات مقدسه معصومین- علیهم السلام- محل رفت و آمد و نزول و صعود ملائکه است. ملائکه حامل علم و عنایات و برکات خدای سبحان برای آن شخصیت های قدسی هستند و آن نوع علم و عنایات و برکات هم از وجود شریف آن ذوات مقدسه به انسان ها منتقل می‌شود و طبعاً انسان ها به میزان تقرّب به آنها و مودّت آنها از آن کمالات اعطائی خدای سبحان بهره‌مند می‌شوند.

 ششم: «و معدن العلم» یعنی آنها محل استقرار علم هستند. و علم در تمام زوایای روح شریف آنها نفوذ کرده است. طبعاً مراد از علم در این عبارت شریف علوم اکتسابی عادی بشری نیست و یا حداقل منحصر به آن نیست. بلکه مراد عمدتاً و یا تماماً علوم خاصی است که از طریق «وحی» دریافت شده است- بطوریکه از عبارت بعدی- آشکار می‌شود.

 امام سید الساجدین- علیه السلام- که خود یکی از آن شخصیت های قدسی است به انسان ها اطلاع می‌دهد که در نزد رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و عترت طاهره علومی وجود دارد که از ناحیه اتصال آن ذوات مقدسه به پروردگار عالمیان- اتصال در مرتبه ای خاص- دریافت می‌شود و آن علوم در روح آنها نفوذ کرده و روح شریف آن بزرگواران معادنی برای علوم است که از طریق وحی دریافت شده و تقرّب به آن ذوات مقدسه و مودّت و محبت نسبت به آنها، بهره مندی از آن علوم را به دنبال خواهد داشت.

در آیاتی از قرآن مجید به این نوع از علم اشاره ای شده از جمله:

 در جریان ارسال نامه‌ای از طرف حضرت سلیمان به ملکه سبأ و ارسال هدایائی از طرف آن حکومت به حضرت سلیمان و ردّ آن هدایا از طرف آن حضرت و تصمیم ملکه سبأ به رفتن به نزد سلیمان در قرآن مجید ذکر شده که حضرت سلیمان- علیه السلام- جهت نشان دادن آیتی از نبوت خود به حاضران در مجلس خود فرمود: چه کسی می‌تواند تخت سلطنتی او را قبل از اینکه خودشان برسند اینجا نزد ما بیاورد. خدای سبحان فرمود:

«قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يرْتَدَّ إِلَيكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِي كَرِيمٌ» (النمل/۴۰) یعنی: گفت کسی که علمی از کتاب نزد او بود، من قبل از اینکه چشم به هم بزنی آن را نزد تو می‌آورم، پس چون [سلیمان] آن تخت را نزد خود دید، گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا شکر می‌کنم، یا نسبت به آن بی اعتناء می‌شوم و هرکس شکر کند جز این نیست که به سود خویش شکر کرده و هر کس کفر بورزد، همانا پروردگارم بی‌نیاز و کریم است.

طبعاً آوردن یک تخت از راه دور که فرسنگ ها فاصله با مجلس و محل سکونت حضرت سلیمان داشت در آن واحد یعنی خارج از زمان احتیاج به علم و قدرتی فوق عادی داشت و این موضوع از توجه به آیات مربوط به این موضوع کاملاً آشکار است.

 در موضوع رسالت پیامبر خاتم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و انکار آن از طرف کافران هم به این نوع از علم اشاره ای شده، و فرمود:

«وَيقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَينِي وَبَينَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»(الرعد/۴۳) یعنی کافر شده ها می گویند تو رسول خدا نیستی [رسالت تو را انکار می کنند] بگو کفایت می کند [برای اثبات رسالت من]  شهادت الله، میان من و شما و شهادت کسی که علم الکتاب نزد او است.

 شخص مورد نظر در این آیه وجود مبارک امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- است که دارای علمی فوق عادی بود. در این زمینه بحثی در مقاله کلام ایام- ۳۲۲ مطرح شد. علاقه مندان می توانند به آن مقاله مراجعه کنند.

در سیره شریف رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و امامان معصوم- علیهم السلام- در موارد متعددی به وجود علوم فوق عادی در نزد حجت های پروردگار عالمیان اشاره ای شده و آن بزرگواران هر وقت ضرورتی پیش آمده متذکر آن نوع از علم در نزد خود و دیگر رهبران آسمانی شده‌اند و انسان‌ها را به دریافت ثمراتی از آن نوع علم توصیه کرده اند از جمله:

 پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در کلامی که شهرت آشکاری پیدا کرده اشاره ای به وجود نوعی از علم در نزد خود کرده و راه دریافت و بهره‌برداری از آن را هم به انسان ها نشان داده است. او فرمود:

«أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ»(۶) یعنی: من شهر علم هستم و علی [علیه السلام] درِ آن شهر است و هرکس جویای علم باشد، لازم است از آن در وارد شود.

 بیان این موضوع یعنی وجود علم فوق عادی و دریافت شده از طریق وحی به انسان‌ها و تذکر آن در موارد ضروری از وظایف مقام رسالت و نبوت می باشد و اگر این موضوع مورد بی اعتنائی قرار می‌گرفت و یا حکومت های جامعه دینی به لحاظ اهداف سیاسی مانع ارتباط علمی آزادانه مردم با مقام امامت می شدند، خود ذوات مقدسه حجت های پروردگار عالمیان هم گاهی متذکر این موضوع می‌شدند. بعنوان نمونه امام امیرالمؤمنین علی- علیه السلام- در یکی از خطبه های خود در تشریح حوادث زمان رحلت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و غصب مقام خلافت و سکوت خود در آن جریان فرمود:

«بَل اندَ مَجْتُ على مَكْنونِ عِلمٍ لو بُحْتُ بهِ لاضْطَرَبْتُمُ اضْطِرابَ الأرشِيَةِ فِي الطَّوِيِّ البعيدةِ»(۷) یعنی: سکوت من از روی علمی  است پوشیده بر دیگران که اگر ابرازش کنم مانند طناب آویخته در چاه های عمیق به خود لرزیده و در اضطراب فرو خواهید رفت.

تصمیم داشتیم شرح و توضیح تمامی عبارات «صلوات شعبانیه» را در همین یک مقاله به پایان ببریم، اما عملاً این کار مقدور نشد و متوجه شدیم که لازمه این کار صرف نظر از مباحث بسیار مفیدی است که در عبارات این کلام نورانی وجود دارد و همچنین طولانی شدن این مقاله. لذا بحث در عبارات این کلام شریف را ناچار به فرصت دیگری موکول می کنیم و نوشتن مقالات مخصوص ماه رمضان تحت عنوان:

 «ماه رمضان و جایگاه آن در فرهنگ قدسی» را ادامه می‌دهیم. امیدواریم شرح و توضیح «صلوات شعبانیه» در ایام ولادت امام حسن مجتبی یا شهادت امیرالمؤمنین علی- سلام الله علیهما- در همین ماه مبارک رمضان ادامه یابد.

الیاس کلانتری

۱۳۹۹/۰۲/۰۴

پاورقی ها:

۱ـ اصول کافی، شیخ کلینی، کتاب الدعاء باب «الصلاة علی النبی و اهل بیته علیهم السلام» حدیث ۱ (نسخه انتشارات علمیه اسلامیه، ج۴، ص۲۴۷)

۲ـ همان، حدیث ۱۶، ص ۲۵۲

۳ـ در تفسیر شریف المیزان ذیل آیه ۱۸۰ از سوره اعراف، بحث مفصلی در این زمینه به میان آمده است. علاقه مندان می توانند به منبع مذکور و یا به کتاب «راهنما و فهرست تفسیر المیزان» تألیف نویسنده مقاله، کلمه «اسماء حسنی و اسم اعظم» مراجعه کنند.

۴- علامه طباطبائی- رحمة الله تعالی علیه- در تفسیر این آیه کریمه و چند آیه بعدی در سوره ابراهیم، بحث تفسیری دقیقی ذکر کرده است که مستند به آیات دیگری از قرآن کریم است. علاقه‌مندان می‌توانند به تفسیر این آیات در «المیزان فی تفسیر القرآن» مراجعه کنند.

۵- علامه طباطبائی- رحمة الله تعالی علیه- در تفسیر آیه ۲۹ از سوره رعد روایات متعددی درباره درخت طوبی از منابع مختلف تفسیری آورده و بعد از تأیید آنها فرموده است که این روایات ناظر به بطن [از معانی باطنی] آیه است.

۶- این حدیث مشهور از متواترات است و دانشمندان زیادی تواتر آن را اثبات کرده اند.

۷- نهج البلاغه، خطبه ۵

۸- نهج البلاغه، ترجمه محمد تقی جعفری، ص ۷۵

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن