کلام ایام – ۱۶۳، عید غدیر عید اکمال دین و اتمام نعمت خداوند

5171523_115بخش چهارم

کلیات

*علت نگرانی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم از اعلام و تبلیغ موضوع خلافت امیر المؤمنین علی (علیه السلام )

* لحن عتاب آمیز آیه نشان دهنده اهمیت خاصی موضوع است و اگر عتابی در کار باشد متوجه مسلمین است نه شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)

*جدیت و تلاش پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ در دعوت مردم به دین خدا و انتشار معارف آن فوق حد تحمل خود آن بزرگواربود.

*علت نهی خداوند از تلاش فوق حد تحمل پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ در مورد دین توحیدی

*در موضوع تبلیغ رسالات خداوند، بی میلی از ناحیه پیامبر و یا اهمال یا ترس از مخالفان برای شخص خود ،تصوری دور از ذهن و خود بخود منتفی است.

* پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ در جنگ ها در صف مقدم سپاه خود و در معرض خطر کشته شدن و یا مجروح شدن قرار می گرفت.

**********

۸-در آیه تبلیغ بعد از بیان امر خداوند به پیامبر گرامی در مورد تبلیغ آنچه بر او نازل شده، می فرماید:

«وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ» یعنی خدا تو را از مردم حفظ می کند! از این عبارت در آیه کریمه و لحن عتاب آمیز قسمت قبلی بر می آید که موضوع این رسالت یک موضوع عادی از نوع احکام تکلیفی و دستورات اخلاقی و امثال آن ها نبوده، بلکه موضوعی بوده دارای اهمیتی عظیم و اظهار و اعلام آن ممکن بود به یک مخالفت بزرگ و درگیری دو گروه در داخل جامعه دینی و کارشکنی گروه هائی از مسلمین در نظام جامعه و مقابله عده ای با پیامبر خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – بیانجامد. بطوریکه آن حضرت نگران چنین حادثه ای بود.

این موضوع مورد نظر جهات مختلفی دارد و به موضوعات متعددی ارتباط پیدا می کند و ما به ذکر و توضیح بعضی از آن ها به نحو اختصار اکتفاء می کنیم:

یکم: لحن عتاب آمیز آیه نشان دهنده اهمیت خاص موضوع است و اگر عتابی در کار باشد در اصل متوجه مسلمین است نه شخص پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – چون خودداری آن حضرت از تبلیغ رسالت پروردگارش حتی اهمال در آن و یا اظهار بی میلی به آن، و حتی پیدا شدن حالت بی میلی قلبی بدون اظهار آن، بطور کلی منتفی است و موضوعی است غیر قابل تصور.

جدیّت پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در امر رسالت و انجام وظایف خود و تلاش فوق حد تحمل او و قدردانی خداوند از سعی و کوشش بیش از حد وظیفه او، در آیات متعددی در قرآن ذکر شده است. بعنوان نمونه:

الف: «طه‌ — مَا أَنْزَلْنَا عَلَيكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى–  إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يخْشَى» (طه/۱-۳) یعنی! طه – ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خودت را به رنج و مشقّت بیاندازی الّا اینکه آن آموزشی است برای کسانی که حالت خشیّت دارند. از این آیات بر می آید که وجود مبارک پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – جهت ایمان آوردن مردم به دین خدا و در مقام ارشاد انسان ها و گروهی از کفار و مخالفان خود، بیش از حد تحمل زحمت می کشید و خودش را به مشقّت ها و سختی های زیادی می انداخت و خداوند از ناحیه الطاف خود نسبت به آن حضرت و در مقام قدردانی از زحمات مستمر شبانه روزی او و معرفی شخصیت اخلاقی و بطور کلی موقعیت او در مقام رسالت و بندگی خدا، او را از تلاش فوق حدّ تحمل و مشقّت آور نهی فرمود!!!

ب: «فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا–  إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» (الکهف/ ۶-۷) یعنی: پس شاید ]و احتمال دارد[ تو جان خودت را از اندوه اینکه ]عده ای از مردم[ ایمان نیاوردند، از دست بدهی. در حقیقت ما آنچه را بر روی زمین است، زینت آن قرار دادیم تا آن ها ]انسان ها[ را امتحان کنیم که کدام از آن ها بهتر عمل می کنند. خداوند در این آیات هم با لحنی صریحتر از آیات قبلی پیامبر گرامی خود را از اینکه خودش را به مشقّت ها و رنج های زیاد بیش از حد تحمل بیاندازد، نهی فرموده است! و آیات حکایت از جدیّت و تلاش بی وقفه سنگین فوق حدّ تحمل رسول اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – در راه نشر معارف دینی، و آشنا کردن مردم با آن ها و مجموعاً ایمان آوردن آن ها به دین توحیدی دارد. آیات دیگری هم در این زمینه در قرآن کریم قرار دارد و ما به ذکر این دو مورد اکتفاء می کنیم!

با این توضیحات روشن می شود که در موضوع تبلیغ رسالات خداوند، تصور نوعی بی میلی و یا اهمال و ترس از مخالفان کاملاً دور از ذهن و خود بخود منتفی است. اما اینکه پیامبر اکرم برای تبلیغ رسالت مورد نظر و آثار اجتماعی آن و امکان مخالفت عده ای از مردم و بالخصوص منافقان در مقام تفکر و تدبیر و زمینه سازی اجتماعی و سیاسی بود، و نگرانی هائی هم در این زمینه داشت، قابل کتمان نیست و از خود کلام خدا و رفتارهای آن حضرت چنین تصوری آشکار و قابل اثبات است.

از ظواهر الفاظ آیه هم بر می آید که خداوند این نگرانی و احتمال عکس العمل فتنه انگیز گروهی از انسان ها را موجه می دانست و لذا به پیامبر گرامی خود اطمینان داد که او را از فتنه ها و کارشکنی ها و مخالفت های مردم حفظ خواهد کرد.

دوم: نگرانی پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله و سلّم – برای شخص خود نبود، چون آن بزرگوار چه در زمان اقامت خود در مکه یعنی قبل از هجرت که پیروان و طرفداران زیادی نداشت و چه در زمان حضور خود در مدینه که با مخالفت ها و کارشکنی ها و جنگ های نابرابر – از جهت نیروی انسانی و سلاح ها و تجهیزات جنگی مواجه بود، هرگز کوچکترین نگرانی و ترس به خود راه نداد و هیچ نوع مخالفتی و هیچ دشمنی نتوانست او را در انجام وظیفه رسالتی خود نگران کند.

و آن بزرگوار با قدرتی عظیم و استقامتی که اختصاص به او داشت به هدایت و ارشاد انسانها پرداخت. او همیشه در صف مقدم سپاه خود در میدانهای جنگ قرار می گرفت و همیشه در معرض خطر کشته شدن و یا مجروح شدن قرار  داشت و هیچ گونه ترسی هم از او مشاهده نشد. حالا معنا ندارد در زمانی که حکومت جامعه دینی در اختیار او است و تعداد بیشماری طرفدار و پیرو دارد،و جنگ های که دشمنان علیه او به راه انداختند به شکست آن ها و پیروزی او و سپاه و حکومتش منتهی شده، از مخالفت کسانی که به او ایمان آورده اند ـ اگرچه عده ای از آنها بر حسب ظاهر ـ و طرفداری و حمایت خود را از او و شریعت او اعلام و اظهار می کنند، بترسد و مخالفت آن ها را مشکلی برای شخص خود به حساب آورد!

اما نگرانی آن حضرت از مخالفت منافقان بصورت ایجاد فتنه و اغتشاش و در گیری داخلی کاملاً موجه بود. چون آنها در مقام اقدام به ایجاد فتنه و اغتشاش در جامعه قرار داشتند و مخالفت آن ها از مرحله قلبی و صورت مخفیانه گذشته بود و به مرحله عملی و آشکار رسیده بود و حتی منافقان در سالهای آخر عمر پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ چند بار برای کشتن ناگهانی و مخفیانه او توطئهکردند و زمینه اغتشاشهائی را فراهم آوردند. و مشهور ترین آن توطئه ها در زمان برگشتن از غزوه تبوک بود!

سوم: در این قسمت از آیه بطوریکه به آن اشاره شد ـ به اهمیت موضوع تذکر داده شده و اینکه خداوند به آن موضوع یعنی انتخاب امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ به مقام امامت و خلافت و تبلیغ آن در بین مردم عنایت و توجه خاص داشت و آن موضوع قابل اهمال و اغماض نبود. و اینکه او پیامبر گرامی خود را در آن حادثه و در آن موقعیت تنها نخواهد گذاشت. و اینکه مردم لازم است بدانند که در صورت مخالفت و مزاحمت برای پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ با خداوند و قدرت بی پایان او مواجه خواهند بود.

چهارم: اگر گروهی از مسلمین یعنی در حقیقت منافقان در زمینه تعیین جانشین پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ با او مخالفت کنند و زیر بار نروند، آنها در اصل با خداوند به مخالفت برخاسته اند و در این صورت خداوند آنها را سرکوب خواهد کرد و نقشه ها و مکرها و کیدهای آنها به نتیجه مورد نظر شان نخواهد رسید.

۹ـ در انتهای آیه کریمه فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ لَا يهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ» می دانیم که مخالفان انتصاب امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ به مقام خلافت برحسب ظاهر گروهی از مسلمین در داخل جامعه دینی بودند. یعنی منافقین! و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نگران ایجاد فتنه ای از جانب آنها بود. و در اخلاق دینی به آن گروه از مردم منافق یا فاسق گفته می شود. یعنی کسانیکه بر حسب ظاهر دین خدا را قبول کرده اند و به آن ایمان آورده اند اما در عمل به احکام دینی و یا بعضی از آنها پای بند نیستند و به آنها در عرف اخلاق دینی فاسق یا منافق گفته می شود. اما در این آیه به کسانی که احتمال مخالفت در مورد آنها وجود داشت، کافر گفته شده. و این موضوع شگفت انگیز است. و خداوند فرموده است که قوم کافر را هدایت نخواهد کرد ،یعنی او نخواهد گذاشت آنها در توطئه ها و نقشه کشیدنها و مکرهای خود موفق شدند و به خواسته های خود برسند.

اینکه خداوند مخالفان  خلافت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ را کافر خوانده احتیاج به توضیحی و بررسی احتمالاتی دارد. احتمال قوی تر اینکه در جامعه دینی آن روز عده ای از کفار ـ اگرچه بصورت مخفی ـ حضور داشتند و یا نهایتاً اظهار اسلام می کردند و بر حسب ظاهر در ردیف مسلمین به حساب می آمدند، که البته به آنها منافق گفته می شود. آنها در هر فرصتی ضرباتی بر پیکر بنای دین توحیدی می زدند. و مخالفت با خلافت امام امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در واقع خواست آن ها بوده اگرچه این مخالفت از طریق بعضی از مسلمین آشکار می شد، اما نقشه اصلی مال آنها بود.

کلام ایام ـ 279، ماه رمضان و رحمت و برکات بی پایان
بخوانید

علت مخالفت آن ها با خلافت و حکومت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ احتیاج به توضیحی دارد و آن اینکه: مخالفان دین خدا دو دوره نبوت و رسالت پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ قبل از هجرت یعنی زمان اقامت و حضور آن حضرت در شهر مکه هرگونه کار شکنی که برای آنها امکان داشت انجام دادند اما نتوانستند جلو گسترش دین خدا را بگیرند و از ایمان آوردن مردم بالخصوص جوانان به آن ممانعت کنند. یعنی فعالیت های آن ها در مزاحمت بر ایمان آورنده ها و بعضاً اذیت و شکنجه آنها و حتی کشتن بعضی از آنها مثل: یاسر و همسرش سمیه به نتیجه مورد انتظار آنها منتهی نشد!

اما در دوره بعد از هجرت و استقرار پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ و مسلمین در شهر مدینه،جنگهای زیادی علیه آن حضرت و پیروانش و بطور کلی علیه دین خدا به راه انداختند و از ناحیه آن جنگها هم به نتیجه مطلوب خود که نابود کردن اساس دین خدا بود نرسیدند و بلکه شکست خوردند و فضای دین خدا گسترش بیشتری یافت.

سرانجام کفار جزیرة العرب و اقوام دیگر مثل پیروان شریعت های قبلی یعنی اهل کتاب ـ جزء آن عده از آنها که ،طبق توصیه پیامبران  و کتابهای آسمانی خود به شریعت جدید ایمان آوردند ـ به راه دیگری روی آورند و آن اینکه عده ای از آنها اظهار اسلام کردند و وارد جامعه دینی شدند و کنار مسلمین قرار گرفتند بطوریکه از آنها محسوب می شدند! آنها مخالفت و کار شکنی های خود را به شکل دیگری به کار می بستند مثلاً از نوع ساختن دروغ ها  و نسبت دادن آنها به دین خدا و مسلمین و ایجاد انحرافات عقیدتی و فکری در آنها و همکاریهای مخفیانه و پشت پرده با کفار اعم از مشرکان یا اهل کتاب.

آنها علاوه بر اِعمال مخالفتهای و کار شکنی های مخفیانه انتظار یک حادثه ای را هم می کشیدند و به آن امید وار بودند و تصور می کردند در آن حادثه به خواسته اصلی خود خواهند رسید و آن حادثه رحلت پیامبر خدا بود ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و خداوند در این زمینه در کلام خود فرموده است:

«أَمْ يقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيبَ الْمَنُونِ ـ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِين »(الطور ۳۱/۳۰) یعنی: یا می گویند: او شاعری است که منتظر مرگ او هستیم بگو: منتظر باشید که من نیز با شما از منتظران  هستم. ما وارد بحث در علل شکست کفار و پیروزی دین خدا و توهمات آن ها در این زمینه و تصورات نادرست آنها، در این مقاله نمی شویم و بحث در این موضوع را به مقالات بعدی در مورد امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ و شخصیت آن بزرگوار موکول می کنیم  ان شاء الله، اما؛ متذکر یک نکته در این زمینه می شویم، و آن اینکه در اواخر عمر پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ کفار با مشاهده میزان گسترش اسلام و شناخته شدن شخصیت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ و اینکه پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ در فرصت های مختلف آن بزرگوار را به عنوان جانشین خود برای بعد از رحلت و نماینده خود در ایام حیات معرفی می کرد، آن آرزو و امید شان برای در هم ریختن نظام دین خدا و از بین رفتن آن تبدیل به یأس شد. آنها با شناختن شخصیت آن حضرت و آن مقدار از علم و قدرت مدیریت و کمالات دیگر او که آشکار شده بود، متوجه شدند که با وجود او و تصدی مقام جانشینی پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آرزوی آن ها برای نابودی دین خدا هرگز محقق نخواهد شد. لذا به فکر چاره ای افتادند و مخالفت با دین خدا را از طریق مقاومت در مقابل اراده و فرمان او مبنی بر جانشینی امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ وکارشکنی در آن زمینه شروع کردند.

۱۰ـ اگر گفته شود که موضوع خلافت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در حادثه غدیر خم مطرح  شده پس طبعاً عکس العمل مخالفان و منافقان باید بعد از اعلام این موضوع به جریان می افتاد، پس چگونه است که پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ نگران کارشکنی و اغتشاش منافقان بود، و خداوند به آن حضرت وعده حمایت داد و اعلام کرد که مانع تحقق خواسته های آنها خواهد شد! در جواب می گوئیم : اعلام موضوع خلافت امام علی ـ علیه السلام ـ قبلاً آن هم بطور مکرر انجام گرفته بود. یعنی: در حد اعلام و اظهار، اما در حادثه غدیر آن رسالت «تبلیغ» شد! تبلیغ به آن معنی که قبلاً در این مباحث به آن اشاره شد.

موضوع اعلام مقام خلافت امام علی ـ علیه السلام ـ حتی در اولین روز اظهار موضوع رسالت و شروع دعوت علنی که اوائل دوره بعثت آن حضرت بود در شهر مکه به جریان افتاد و این موضوع را عده ای از علمای اهل سنت هم نقل کرده اند. به عنوان مثال: از قدما «طبری» مورخ و مفسر مشهور اهل سنت در تاریخ خود و در تفسیر مشهور خود در تفسیر آیه کریمه:

«وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ » (الشعراء/۲۱۴) یعنی: خویشان و بستگان نزدیکتر خود را هشدار بده منظور این است که موضوع رسالت خودت را به آنها اطلاع بده و آموزشهای دینی را بطور آشکار و ابتداء از خویشان نزدیک خود شروع کن.و از متأخرین «محمدحسین هیکل» وزیر فرهنگ اسبق مصر در چاپ اول کتاب مشهور خود یعنی «حیات محمد» [صلّی الله علیه و آله وسلّم ] (۱)

باز قابل توجه است که مخالفت عده ای از مسلمین یعنی منافقان با موضوع خلافت آن حضرت در زمان حیات پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و قبل از «حادثه غدیر خم»شروع شده بود! بطوریکه گروهی از اصحاب آن حضرت با یکدیگر هم پیمان شده بودند که با دستور و سفارش پیامبر در امر جانشینی و خلافت مخالفت خواهند کرد و آن را نخواهند پذیرفت. و خود موضوع ممانعت از نوشتن وصیت پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله وسلّم ـ هم در روزهای آخر عمر مبارک او از این نوع فعالیت ها بود.

خلاصه مطلب عبارت است از اینکه:

موضوع خلافت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ قبل از حادثه غدیر چند مرتبه در زمانهای مختلف به اطلاع مسلمین رسیده بود، در حد اعلام! اما در حادثه غدیر بصورت تبلیغ رسالت خداوند جریان یافت. مخالفت منافقین هم با رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و دین توحیدی قبلاً شروع شده بود و آنها با اشکال مختلف با آن حضرت و دین خدا مخالفت می کردند، و مهمترین جهت مخالفت آنها، موضوع خلافت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ بود، چون ـ بطوریکه به آن اشاره شد ـ با وجود حکومت آن حضرت و مدیریت جامعه دینی، از ناحیه او اختلال در جامعه دینی و در هم شکستن ارکان آن غیر ممکن بود. لذا پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نگران ایجاد فتنه و اغتشاش از جانب آنها بود او هرگز تمایلی جهت بکار بردن قوه نظامی در داخل جامعه و سرکوب مخالفان و منافقان با قوه قهریه نداشت و نمی خواست قداست دین خدا از این طریق دچار آسیبی شود و لطمه بخورد.

 احتمال دوم اهمیت خاص موضوع امامت و خلافت است یعنی اینکه این موضوع از چنان اهمیتی در استقرار دین توحیدی و انتشار معارف آن و حصول به مقاصد آن برخوردار است که مخالفت با آن نوعی کفر محسوب می شود و مخالفت با آن یا بی اعتنائی نسبت به آن به اساس دین ضربه می زند، آن هم ضربه ای سنگین و شکننده.

خداوند کفر به این معنی را در مورد بی اعتنائی به حج و مخالفت با آن هم در قرآن کریم به کار برده است بطوریکه می فرماید:

«وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِي عَنِ الْعَالَمِينَ» (آل عمران/۹۷) یعنی برای خداست حج خانه خدا به عهده مردم، کسانیکه استطاعت رفتن بسوی آن را داشته باشند و هرکس کفر بورزد ، خداوند از عالمیان بی نیاز است. در بعضی روایات دینی هم ترک عمدی نماز [واجب] کفر شمرده شده است. در هر صورت در این موارد مراد از کفر نوع خاصی از آن است، نه کفری که مشرکان داشتند! در این موارد مراد نوعی مخالفت با دین خدا و دستورات خداوند و عدم اطاعت از او در مقام عمل است.

سرانجام اینکه : مخالفان خلافت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ دانسته یا ندانسته در مسیر کمک به اهداف کفار در جهت تضعیف دین خدا و تخریب ارکان اصلی آن حرکت می کنند. مخالفت با خداوند و رسول او در این جهت، ممانعت انسانها و جوامع انسانی از علم خداوند و برکات عظیم او است که باید از طریق پیامبران خدا و امامان معصوم ـ سلام الله علیهم اجمعین ـ به انسان ها می رسید.

این مباحث جهت اثبات اصل موضوع خلافت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ و توضیح بعضی از نکات تفسیر «آیه تبلیغ» و « آیه اکمال دین» بود، اما در فرصت های مناسب جلوه هائی از علم و قدرت مدیریت و فضائل خاص اخلاقی آن بزرگوار را مورد بحث قرار خواهیم داد. تا آنچه که در این موضوع گفته شد، ظاهر تر و روشن تر شود. ان شاء الله

الیاس کلانتری

۱۳۹۶/۶/۲۸

پاورقی :

۱ـ قابل توجه است که بعد از انتشار چاپ اول این کتاب که موضوع خلافت امیر المؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در آن صراحتاً ذکر شده بود، مؤلف کتاب در اثر فشارها و مخالفت های علمای اهل سنت مصر، در چاپ های بعدی این مطلب را حذف کرد!

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن