کلام ایام-۴۴۹، تأویل قرآن کریم و حفاظت از حقوق آیندگان

بخش هشتم*

کلیات*

  • عموم انسانها و در همه زمانها حقی و بهره ای و سهمی از علوم و معارف قرآن مجید دارند.
  • بهره انسانها از علوم و معارف قرآن حقی است که خدای سبحان به بندگانش عطا کرده است.
  • معلمان آسمانی عهده دار حفاظت از قرآن مجید و انتقال علوم و معارف به کار رفته در آن به آیندگان بودند.
  • حفاظت از قرآن مجید شامل اصل قرآن و تنزیل آن و حقایق رفیع فوق لفظی و تأویل آن می شود.
  • قرآن کریم، هم در صورت لفظی و معانی اولیه و تنزیلی آن و هم در مراتب برتر و صورت تأویلی آن دارای جاذبه های فوق عادی و اختصاصی و منحصر به خود است.
  • چه کسانی برای از بین بردن تنزیل قرآن و بعداً تأویل آن با پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و دیگر معلمان آسمانی جنگیدند؟
  • امر خدای سبحان به پیامبرش برای جهاد با کفار و منافقان.
  • رفتارها و تدابیر امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ چه در دوره حکومت خود و چه قبل از آن سبب آشکار شدن چهره حقیقی و جمیل دین خدا و جاذبه های حقیقی آن شد.
  • نقش فعالیتهای امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در کنار رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ جهت استقرار و تثبیت تنزیل قرآن.
  • نقش شجاعت و صلابت و استقامت فوق عادی امام امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در جنگهای زمان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در گسترش و برقراری نظام دین توحیدی.
  • رفتار شکوهمند امام علی ـ علیه السلام ـ در جنگ با عمربن عبدود  و ترحم او به یک کافر.
  • رفتار امام علی ـ علیه السلام ـ در حادثه رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و حادثه غصب مقام خلافت او.
  • مدیریت بحران بوجود آمده در جریان رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و حادثه غصب خلافت آن حضرت.
  • علوم و معارف قرآن کریم و معانی ظاهری و اولیه و معانی باطنی  آن اختصاص به قومی و ملتی و زمان معینی ندارد.
  • برای برقراری اصل کتاب آسمانی که مشتمل بر معارف دین توحیدی است، و برای دسترسی آیندگان به آن، می شود موقتاً از انتشار بعضی مراتب علوم و معارف آن صرف نظر کرد.
  • فعالیت های امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در دوران حکومت خلفای سه گانه در جهت حفاظت و حمایت از قرآن مجید و مجموع دین توحیدی.
  • انتظار برای رسیدن زمان و شرایط مناسب برای بهره مندی مردم از آثار تأویل قرآن.
  • پیام عاطفه برانگیز امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ به زبیر قبل از شروع جنگ جمل.
  • تأثیر پیام امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در زبیر و کنار رفتن او از میدان جنگ.
  •  زمانی که دست به اسلحه بردن و جنگیدن اجتناب ناپذیر است.
  • آثار و نتایج اهمال و بی تفاوتی افراد یک جامعه و یا عده اثرگذار از آنها در مقابل یاغیان و افراد شرور.
  • بهانه های شگفت آور اصحاب جمل برای ایجاد جنگ در زمان حکومت امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام )
  • کشندگان عثمان می خواستند از کسانی که هیچ ارتباطی با حادثه قتل عثمان نداشتند، انتقام او را بگیرند.
  • کسانی که به بهانه کشته شدن عثمان با امام علی ـ علیه السلام ـ جنگیدند، خودشان دستور قتل عثمان را صادر کرده بودند.

 سلسله مقالات بخش کلام ایام تحت عنوان فوق در شماره-۴۴۰، متوقف شد و به مناسبت ایام مقالاتی در همین بخش تحت عنوان: معارف دین توحیدی در سیره و کلام امام صادق- علیه السلام- و عنوان قبلی:« امام صادق و نهضت علمی جهانی پیامبران(علیهم السلام) » و بعد از آنها، مقالاتی تحت عنوان معارف دین توحیدی در سیره و کلام امام رضا(علیه السلام) مجموعاً در هشت بخش منتشر شد.

و اکنون بعد از مقالات فوق الذکر، بحث قبلی متوقف شده را تحت عنوان فوق یعنی:

«تأویل قرآن کریم و حفاظت از حقوق آیندگان» ادامه می دهیم.

در مباحث قبلی اشاره ای شد به اینکه عموم انسانها و در همه زمانها حقوقی و بهره ای و سهمی از علوم و معارف قرآن مجید دارند و این حقی است که خدای سبحان به بندگانش عطا کرده است. همچنین اشاره شد به اینکه امیرالمؤمنین علی و همسرش حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا- سلام الله علیهما- و ائمه اهل البیت- علیهم السلام- عهد دار حفاظت از قرآن مجید و انتقال آن به آیندگان و عموم جهانیان بودند. این حفاظت شامل اصل قرآن و تنزیل آن و همچنین حقایق رفیع فوق لفظی یعنی«تأویل» آن می شود.

و همچنین اشاره ای شد به اینکه قرآن مجید، هم در صورت لفظی و معنایی ظاهری و تنزیلی آن و هم، در مراتب دیگر و صورت تأویلی آن -یعنی تأویل  قرآن- دارای جاذبه های فوق عادی و اختصاصی و منحصر به خود است و جاذبه های اصلی و حقیقی آن ظرفیتی برای جذب همه انسانها از عامه مردم و افراد مبتدی تا دانشمندان پژوهشگر و متعمّق و صاحبان مقامات قدسی و ادراکات فوق عادی را دارد.

اما عده‌ای از جاهلان و افراد مغرض و برده های فکری که همیشه تعدادشان هم زیاد بوده غالباً و در زمانهای مختلف تحت تحریکات احساسی صاحبان قدرتهای شیطانی به دشمنی و مخالفت با آن بر خواسته اند. آن گروه از انسانها ابتداءً و در زمان حیات دنیوی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای از بین بردن اصل دین خدا و جلوگیری از انتشار معارف آن و صورت تنزیلی قرآن با آن وجود مبارک جنگیدند و در زمانهای بعدی و وقتی که احساس کردند، اصل آن تثبیت شده و گروه های عظیمی از انسانها را هم بسوی خود جلب کرده و دیگر هیچ قدرتی و هیچ عملی ،حتی جنگ ها قادر به از بین بردن آن نیست. از مبارزه و جنگ برای از بین بردن آن منصرف شده و به نوع دیگری از مخالفت و دشمنی روی آوردند و آن عبارت است  از مبارزه و جنگ و فعالیت‌های دیگر علیه «تأویل قرآن »و منصرف کردن انسانها  از حقایق رفیع آن.

این نوع مخالفت و دشمنی از سال‌های آخر عمر مبارک رسول الله ـ صلی الله علیه وآله و سلم ـ شروع شده و در زمان حکومت ۵ ساله امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ تشدید شده و گسترش یافته و امروز هم با  اشکال و انواع مختلف ادامه دارد. امروزه و در زمان معاصر مخالفت با «قرآن مجید» که مشتمل بر معارف و علوم دین توحیدی است با ساختن صورت های تقلبی از دین و ترویج آنها و نشان دادن صورتهای کاذبی از دین مثل« وهابیت »و امثال آن و شعبه های مختلف آن در سطح جهانی ادامه دارد. و از این ناحیه محرومیت ها و محدودیت های زیادی  و خسران های  عظیمی متوجه انسانها در سطح جهان می‌شود! و تعدادی از را‌ههای آشنائی انسانها با معارف و علوم و حقایق دین خدا مسدود و یا ناامن شده است.

در هر صورت در دوره حکومت ۵  ساله امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ هم مخالفان دین خدا و منافقان و افراد جاهل جنگ‌هائی علیه حکومت آن حضرت به راه انداختند و آن جنگها بلحاظ واقعیت و به صورت پوشیده جنگ کفار و منافقان و جاهلان و برده های فکری جنگ علیه «تأویل قرآن» بود ! همان طورکه وجود مبارک رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پیشگوئی کرده بود.

در جنگ‌های داخلی زمان حکومت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ که عمده فرصت ها هم صَرف از بین بردن آنها و آثار باقی مانده از آنها شد، و همچنین از ناحیه مجموع رفتار های حکومتی و مدیریتی و آموزشی آن وجود مبارک هم، چهره حقیقی و جمیل دین خدا و جاذبه های حقیقی آن برای انسانها بالخصوص اهل تعقل و جویای حقایق آشکار شد و هم چهره کریه صورتهای کاذب و تقلبی از دین ! لذا جنگهای زمان حکومت آن حضرت را می شود «جنگ برای تأویل قرآن» نامید. همچنانکه وجود مبارک رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- چنین نامگذاری را قبلاً انجام داد.

رفتارهای امیرالمؤمنین علی –علیه السلام- عمدتاً در دوره حکومت خود و قبل از آن در دوره حکومت سه خلیفه قبلی و قبل از آن در دوره نبوت و رسالت رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- صورت حقیقی دین خدا را در مرتبه ای آشکار کرد که جویندگان حقایق و کسانی که بهره  ای از تعقل دارند ، فریب صورتهای تقلبی از آن را نمی خورند.

اما مشکلات جاهلان و افرادی که برده فکری دیگران هستند، براحتی برطرف نمی شود و آن مشکلات ادامه خواهند داشت تا وقتی که جهل آنها ادامه یابد.جهت روشن شدن بیشتر حقایق در این نوشتار چند مثال و نمونه ذکر می کنیم :

مثال یکم: امام علی بن ابیطالب – علیه السلام- در دوره نبوت و رسالت وجود مبارک رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- در مقام نیرومند ترین و خالص ترین و فداکار ترین ناصر آن حضرت در تمام اوقات   و در مشکلات  عظیم همراه او و در کنار او بود برای انتشار حقایق دین توحیدی. او اولین شخصیتی بود که به پیامبر خدا-  صلی الله علیه و آله و سلم- ایمان آورد و او را تصدیق کرد و حمایت از آن وجود مبارک و حفاظت از او را در حوادث زندگی و وقایع خطرناک بعهده گرفت.

فداکاری آن حضرت در جهت حفاظت از وجود شریف رسول الله- صلی الله علیه و آله و سلم-  در منابع تاریخی جایگاه آشکاری دارد. بالخصوص در شب هجرت که استقرار او در خانه آن حضرت و تحمل خطر کشته شدن، عامل نجات او از حلقه محاصره کافران شد که بقصد حمله به خانه رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- و کشتن او در اطراف خانه‌اش اجتماع کرده و خانه را تحت نظر گرفته بودند. احتمال کشته شدن امام علی- علیه السلام- در آن حادثه بسیار قوی و در حد تقریباً قطعیت بود. اما او هیچ اعتنائی به آن خطر تقریباً قطعی نداشت و فقط در فکر نجات پیامبر خدا از خطر کشته شدن بود! و البته با آن فداکاری عظیم خطر کشته شدن رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- برطرف شد و او هجرت خود را شروع کرد و از شهر مکه خارج شد.

در آن حادثه ارزش و قداست و شکوه و جلال دین خدا در مرتبه ای متعالی تجلی کرد. یعنی ارزش دین خدا در مرتبه ای است که برای برقراری آن و جلوگیری از انهدام آن با کشته شدن پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- می شود انسان جان خود را به خطر بیندازد و در فضائی وارد شود که احتمال کشته شدن در آن از ناحیه عده ای مسلح با شمشیر های آماده، بسیار قوی بلکه طبق محاسبات عادی در حد نزدیک به قطعیت بود!

مثال دوم: چهره دیگری از شخصیت امام- علیه السلام-  در جریان جنگ‌های کافران علیه دین خدا تجلی کرد و آن عبارت بود از شجاعت و صلابت و غیرت و جوانمردی و در اصل نوع اتصال به قدرت و عظمت ذات قدوس الله و مقابله او با لشکری از کفار که بقصد کشتن پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- و پیروانش به شهر مدینه و مرکز استقرار دین خدا روی می آوردند.

از امام- علیه السلام-  در جنگ بدر شجاعت و قدرت و صلابتی ظهور کرد که در تاریخ حیات انسانها بی‌سابقه بود! بطوریکه بیش از نصف کشته های سپاه مهاجم فقط از طرف او به تنهائی انجام گرفت و نصف دیگر از طرف تمام سپاه دین خدا.

آن بزرگوار در جنگ احزاب وقتی مقابل آن جنگجوی مشهور مکه یعنی«عمربن عبدود» قرار گرفت، که از خندق عبور کرده بود و مبارز می طلبید، بجای حفاظت از خودش و توجه به خطر عظیمی که در یک قدمی او بود، شروع کرد به ارشاد او !و عمر بن عبدود فردی از سپاه کفار بود ،فردی به شدت خطرناک و رزم آزموده، که هیچکس جرأت مقابله با او و جنگ تن به تن را پیدا نکرد جز امیرالمؤمنین علی- علیه السلام-  که چند بار بطور مکرر از رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- اجازه جنگ خواست و سرانجام مقابل او رفت ، در آن موقعیت بسیار خطرناک مکث چند لحظه‌ای آن حضرت هم خطر کشته شدن را بدنبال داشت. اما با وجود آن وضعیت، امام- علیه السلام- بجای اقدام سریع به جنگ و حمله به دشمن، شروع کرد به ارشاد طرف مقابل و نجات او از کفر و بازداشتن از جنگ! که البته اقدام آن حضرت و توصیه او مؤثر واقع نشد و آن فرد کافر جنگ را شروع کرد و اولین ضربه را فرود آورد، اما سپر آن حضرت جلو سنگینی ضربه شمشیر را گرفت و شکافته شد و رأس شریف آن بزرگوار جراحتی برداشت! اما دیگر او مهلتی به دشمن نداد و با ضربت سنگینی او را به زمین انداخت.

و این رفتار خیلی حیرت انگیز و شگفت آور است، یعنی امام- علیه السلام-  در فضای یک جنگ تن به تن قرار گرفته بود در مقابل کسی که مشهور ترین و خطرناک ترین جنگجوی عرب محسوب می‌شد و شهرت عظیمی در جنگها پیدا کرده بود بطوریکه گفته اند در یک جنگ به تنهائی مقابل یک سپاه دو هزار نفری قرار گرفته و با آنها جنگیده بود! و اکنون آمده به جنگ پیامبر خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- و پیروانش و از خندقی که بین دو سپاه قرار داشت با  اسبش  پریده و مبارز می طلبد! وضعیت طوری است که یک مکث چند لحظه ای خطر کشته شدن آن حضرت با ضربه شمشیر او را بدنبال داشت! اما باز هم آن بزرگوار جنگ را شروع نکرد و بلکه اقدام کرد به ارشاد او و دعوت او به دین توحیدی. یعنی دلسوزی برای یک فرد کافر که اسلحه برداشته و همراه سپاهی برای جنگ آمده و از خندق عبور کرده و با تکبر و تبختر مبارز می طلبد.

مثال سوم: در حادثه رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و توطئه عده ای برای غصب حکومت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ که زمینه یک جنگ داخلی در جامعه دینی بوجود آمد، سیمای نورانی دیگری از دین خدا از ناحیه رفتار امام ـ علیه السلام ـ تجلی کرد و نوری از رفتار شکوهمند او ساطع شد که فضای تاریخ را برای همیشه روشن کرد و آن صبر و تحمل و بصیرتی بود که آن وجود قدسی در مقابل غاصبان حق حکومتش از خود نشان داد.

در جریان توطئه عده ای برای غصب حکومت دینی، یا امام ـ علیه السلام – باید قیام می کرد و با شمشیر حق به غارت رفته را به جایگاه اصلی خود برمی گرداند و یا باید جهت جلوگیری از یک جنگ داخلی صبر می کرد و از دور ناظر جریانات جامعه می ماند.

او مرد شمشیر و شخص جنگ آزموده نیرومندی بود. او را در جنگ ها با یک سپاه معادل تلقی می کردند وسوابق جنگی او هم برای جامعه دینی و دیگران شناخته شده بود و اگر اقدام به جنگ جهت دریافت حق غارت شده خود می کرد، طبعاً گروهی هم به کمک او می آمدند و با او همراهی می کردند. اما وقوع یک جنگ داخلی جامعه تازه تأسیس دینی را دچار بحران ها می کرد و فرصتی برای دشمنان دین خدا مثل ارتش قدرتمند روم به وجود می آورد جهت حمله به جامعه دینی و متلاشی کردن اساس آن و درهم شکستن ارکان آن جامعه. و حدوث آن وضعیت مورد آرزو و علاقه دشمنان دین خدا از کفار و منافقان بود.

کلام ایام ـ 444، معارف دین توحیدی در سیره و کلام امام صادق ( علیه السلام )
بخوانید

در جهت مقابلِ قیام با اسلحه و ایجاد جنگ، صبر و تحمل شداید و بالاتر از آن کمک به اصلاح امور جامعه در حد امکان و همکاری با غاصبان حق حکومت امام ـ علیه السلام ـ قرار داشت. آن نوع صبر هم بسیار مشقت بار و طاقت فرسا بود و به تعبیر خود امام ـ علیه السلام ـ صبری بود که در آن بزرگسال فرتوت و خردسال پیر می شد. و مؤمن در آن نوع صبر، در رنج و مشقت فرو می رفت تا زمانی که به ملاقات پروردگارش برود ( یعنی تا آخر عمرش) .

امام ـ علیه السلام ـ با تمام سختیها  و مرارت ها راه دوم را انتخاب کرد و صبر و شکیبائی را بر جنگ ترجیح داد. تحمل و صبر بر آن مصیبت دو علت اساسی داشت.

علت اول اینکه: دست به اسلحه بردن و ایجاد جنگ در اخلاق دین خدا راه مطلوب و پسندیده و مناسبی برای حل مشکلات نیست و جنگ فقط در مقام دفاع از اساس دین و ارکان آن و افراد جامعه تجویز می شود و در زمان و شرایطی که همه راههای حلّ مشکلات مسدود شده باشد و راه دیگری جز جنگ وجود نداشته باشد.

وجود مبارک پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ حتی در جنگهای دفاعی و قبل از شروع جنگ تمام سعی خود را بکار می برد تا بلکه بشود از زد و خورد و بکار گرفتن اسلحه جلوگیری شود و دشمنی که بقصد جنگ آمده از اقدام خود پشیمان شود واز جنگ و درگیری نظامی منصرف شود و کار به صلح بکشد! چون آن وجود قدسی رحمتی بود از طرف خدا برای عالمیان، حتی دشمنان و مخالفان خود.

جنگ و به کار بردن اسلحه و قدرت نظامی به قداست و جاذبه های دین خدا لطمه می زند و مجموعاً انسانها را به خشونت و دشمنی با دیگران می کشاند و عاطفه ها و محبت ها را از بین می برد و این آثار در فضای دین توحیدی پدیده های نامطلوبی تلقی می شود و فطرت سالم انسان از آنها گریزان است.

علت دوم: موضوع اصلی مورد بحث در این سلسله مقالات است و آن عبارت است از حقوق آیندگان و سهمیه آنها از رحمت پروردگارشان و علوم مورد نیاز آنها که در کتاب آسمانی برای آنها نازل شده است.

در این مقالات بطور مکرر متذکر شدیم که کتاب آسمانی و معانی سطحی و ظاهری و اولیه، و معانی عمیق باطنی آن و بطور کلی معارف و آموزشهای آن اختصاص به قومی و ملتی و زمان معینی ندارد و بلکه برای عموم عالمیان است! پس بنابراین لازم بود اصل قرآن مجید و حداقل صورت تنزیلی آن در جامعه دینی برقرار بماند و امکان ارتباط با آن و بهره برداری از این گنجینه عظیم و بی پایان در همه زمانها برای عموم انسانها فراهم شود. لذا برای برقراری اصل کتاب آسمانی که مشتمل بر معارف دین توحیدی است و برای دسترسی آیندگان به معانی عمیق و رفیع آن می شود از بعضی مراتب علوم و معارف آن و به بیان دیگر از «تأویل» آن موقتاً صرف نظر کرد و راهیابی به آن مراتب رفیع از علوم و معارف آن در زمانهای بعدی را با کمک به استقرار تنزیل آن امکان پذیر ساخت.

و این است حاصل کلام رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ که فرمود من برای تنزیل قرآن جنگیدم و او (یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام ) برای تأویل آن خواهد جنگید.

تذکر یک نکته هم دراین بخش از بحث ضروری است و آن اینکه: امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام – در زمان حیات دنیوی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و کنار آن حضرت برای تنزیل قرآن جنگید تا آن مرتبه از کتاب آسمانی در سطح جامعه دینی استقرار یافت و جاذبه های آن از منطقه ای که استقرار یافته بود، فراتر رفت و به فضای زندگی ملل دیگر رسید و توجهات گروههائی از ملل دیگر را بسوی خود جلب کرد.

اما بعد از رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و حادثه غصب خلافت امام ـ علیه السلام ـ با صبر و تحمل سنگینی عظیم آن حادثه به برقراری کتاب آسمانی و انتشار جاذبه های صورت تنزیلی آن کمک کرد و در دوره حکومت ۵ ساله خود، با اداره جنگهائی که علیه او به راه انداختند، به تحقق آن هدف متعالی یعنی راهیابی به فضای «تأویل قرآن» کمک کرد و کمک او جهت حصول آن مقصود متعالی عمدتاً بصورت جنگ بود. جنگهائی که دیگران و عمدتاً منافقان بر او و حکومتش تحمیل کردند.

مثال چهارم: امام ـ علیه السلام ـ در جریان رحلت رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و حادثه غصب مقام خلافت او، صبر و تحمل و سکوت و کنار ماندن از فضای سیاست و حکومت را ترجیح داد و آن را اساس رفتارهای اجتماعی خود قرار داد و در آن دوره به آموزشهای علمی و اخلاقی مردم در محدوده ای که حکومت تحمل می کرد و همچنین به پاسخ دادن به سؤالات و شبهات محققان از ملل دیگر اکتفاء می کرد. و درانتظار رسیدن زمان و شرایط مناسب برای بهره مندی مردم از «تأویل قرآن» به سر می برد!  اما وقتی از روی ناچاری و طبق وظیفه شرعی حکومت جامعه دینی را پذیرفت، مخالفان او جنگهائی علیه او و حکومتش به راه انداختند و او ناچار بود آن جنگها را با معیارهای اخلاق دینی اداره کند. یعنی ابتداء با مکاتبه و مذاکره و فرستادن نمایندگانی بسوی دشمن و دعوت آنها به صلح، جلو وقوع جنگ را بگیرد و یا درصورت شروع جنگ از طرف دشمن سعی خود را برای قطع و پایانی آن و یا آتش بس موقتی یا دائمی بکار ببرد. بطوریکه در جنگ جمل او به زبیر پیغام فرستاد و به فرستاده خود گفت برو نزد زبیر و به او بگو: پسردائی تو می گوید: ای زبیر تو مرا در حجاز شناختی اما در عراق منکر شدی؟!

امام ـ علیه السلام ـ با آن پیام خود خواست عواطف زبیر را به جریان بیاندازد لذا متذکر ارتباط نزدیک قوم و خویشی خود با او شد، چون زبیر پسرعمه امیرالمؤمنین علیه السلام بود و طبعاً آن حضرت پسردائی زبیر بود.

آن پیام در زبیر مؤثر واقع شد و او از جنگ صرف نظر کرد و از میدان جنگ فاصله گرفت و بعداً شخصی غفلتاً زبیر را کشت و به امید دریافت جایزه نزد امیرالمؤمنین آمد و سر بریده زبیر را با خود آورد! که امام ـ علیه السلام ـ شدیداً ناراحت و خشمگین شد و برای کشته شدن زبیر گریه کرد و آن شخص را شدیداً مورد عتاب قرار داد.

لازم به تذکر است که در حادثه غصب خلافت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ زبیر کنار آن حضرت ماند و از او حمایت و طرفداری می کرد و در شورای ساختگی عمر هم بنفع امام ـ علیه السلام ـ رأی داد. لذا امام ـ علیه السلام ـ به او فرمود: در حجاز مرا شناختی و در عراق منکر شدی!

در این نوع رفتار امام ـ علیه السلام ـ در زمان برقراری حکومت خود جلوه های دیگر از فضائل و کمالات دین خدا برای جامعه دینی و ملل دیگری آشکار شد و آن عبارت بود از بکار بردن قدرت حکومتی جهت ایجاد امنیت و آسایش در جامعه. یعنی وقتی اقدامات صلح جویانه و تدابیر دیگر حکومتی مؤثر واقع نشد و عده ای یاغی و شورشگر از عدالت و حلم برقرار در جامعه استفاده های سوئی بردند و به یاغیگری پرداختند، حکومت دینی آنها را با قدرت نظامی سرکوب می کند. آرامش و امنیت و نظم در جامعه دینی و استقرار قوانین شناخته شده در آن حقی است که افراد جامعه دارند و لازم است حکومت جامعه حقوق آنها را تأمین کند و اگر راههای دیگر برای رسیدن مردم به حقوق خود مسدود شده و عده ای اسلحه بدست گرفته و اقدام به جنگ کرده اند، حکومت جامعه دینی هم لازم است دست به اسلحه ببرد، چه برای اعلام آمادگی جهت سرکوب شورشها و اغتشاشات و چه برای ورود به جنگ.

اهمال و بی تفاوتی افراد یک جامعه و یا عده اثرگذار از آنها در مقابل یاغیان و افراد شرور، آنها را در شرارت خود جری و بی باک می کند! بالخصوص امروزه آثار این نوع اهمال و سکوت و بی تفاوتی ملتها و حکومت ها را در مقابل کشتار زنان و کودکان و افراد غیرنظامی در بعضی کشورها مشاهده می کنیم. و این اهمال و بی تفاوتی سبب شیوع جنگها و ادامه و استمرار آنها می شود، بدون اینکه جنگ افروزان نگران مجازاتی باشند.

مثال پنجم: در جریانات مربوط به جنگهای داخلی زمان حکومت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ رفتارهای شگفت آور متعددی از آن حضرت مشاهده شد که حاکی ازتوجه عمیق امام ـ علیه السلام  ـ به تأویل قرآن کریم می باشد و به بیان دیگر سهمیه آیندگان از علوم و معارف بود.

در جنگ جمل امیرالمؤمنین با دو نفر از افراد مشهور از اصحاب پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ با سپاهی که آماده کرده بودند مواجه شدند آنها از موقعیت اجتماعی یکی از همسران پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ استفاده کرده و او را هم همراه خود آورده بودند، سپاه جمل گروهی از افراد جامعه بودند که تنها دلخوشی آنها شهرت اجتماعی آن دو نفر بنامهای طلحه و زبیر بود و البته بیشتر بجهت موقعیت اجتماعی همسر پیامبر یعنی عایشه در آن سپاه شرکت کرده بودند.

آن سپاه عذر و بهانه ای که برای تجمع و حرکت بسوی بصره و حمله به مردم آن شهر و کشتن افراد داشتند، جریان کشته شدن عثمان بدست مردم بود. در حالیکه طلحه و زبیر خود از سران کشندگان عثمان بودند و عایشه هم اولین کسی بود که دستور قتل عثمان را صادر کرد و مدعی بود که عثمان کافر شده است و باید او را کشت  و این جریان خیلی شگفت انگیز بود یعنی کسانیکه مردم را تشویق به کشتن عثمان می کردند و از سران قیام علیه عثمان بودند، گروهی را جمع کردند و به شهر بصره حمله کردند و عده ای بی گناه را کشتند، یعنی کسانیکه را که عثمان را ندیده بودند و کاری با او نداشتند و در قیام مردم علیه عثمان هم شرکت نداشتند.

جنگ دیگر در زمان حکومت امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ جنگ «صفین » بود به سرکردگی معاویه که قبلاً از طرف حکومت عمر و بعد از او عثمان، امیر منطقه شام بود و شخصی بود فاسق و تبهکار و آدمکشی پلید و از دشمنان دیرینه دین خدا و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ به محض استقرار حکومتش او را عزل کرد و او تمرّد و سرکشی کرد و سپاهی را جمع کرد و با آن سپاه به یاغیگری پرداخت و به بعضی از شهرها حمله می کرد و به کشتار مردم می پرداخت.

جنگ سوم، «جنگ نهروان» بود. جنگ گروهی از سپاه خود امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ بود که تحت تأثیر حیله های سیاسی معاویه و مخالفان دیگر آن حضرت از سپاه او جدا شدند و مقابل او ایستادند و امام ـ  علیه السلام ـ را وادار به پذیرش نوعی «حکمیت » با معاویه کردند و بعداً متوجه شدند که فریب دسیسه ها و حیله های معاویه را خورده اند، پشیمان شده و امام ـ علیه السلام ـ را دعوت به شکستن پیمان کردند و وقتی آن حضرت پیشنهاد آنها را نپذیرفت با خود امام ـ علیه السلام ـ به جنگ برخاستند.

افراد هر سه گروه یعنی سپاه جمل و سپاه معاویه و سپاه نهروان یعنی خوارج، غالباً افراد جاهلی بودند که رفتارهای خود را با مقداری از ظواهر احکام شرعی در هم آمیخته بودند و نوعی قداست برای آنها تصور می کردند و این قبیل افراد در همه جوامع انسانی وجود دارند و امروزه تعداد آنها از زمان های گذشته بیشتر هم شده است. و آنها برده های فکری دیگران هستند و می شود آنها را با یک یا چند دروغ جمع کرد و به جنگ انسانهای دیگر فرستاد.

اما مشکل عظیم در این زمینه بهره برداری سیاسی از قداست دین خدا و جاذبه های آن است که ابزاری مؤثر در جنگها و فتنه ها و تحولات سیاسی و اجتماعی می باشد! و تا این مقدار جهل  در وجود انسانها و گروه های اثرگذار از آنها وجود دارد، وضعیت جوامع انسانی همین طور که هست باقی خواهند ماند.

در بعضی مقالات قبلی به علل بعضی از جنگها و تحولات اجتماعی و سیاسی مهم و بزرگ در جوامع انسانی اشاره ای شد. و گفته شد که استفاده از اکثریت جاهل جوامع مختلف اختصاصی به زمان معین و کشور معین و پیروان عقیده معینی ندارد. بلکه در سطح جهانی عمومیت دارد تا زمانی که یک تحول علمی و فرهنگی جهانی، این مشکلات را برطرف کند.

قبلاً متذکر حوادثی مثل جنگ جهانی دوم و ظهور کمونیسم و قبل از آنها جنگهای صلیبی شدیم. آن چه عاملی بود که در جریان حکومت کمونیستی «استالین » بیش از چهل میلیون از مردم خود آن کشور را قتل عام کرد و بیش از سی میلیون نفر هم از اهل کشور چین را در دوره حکومت کمونیستی «مائو». و آن چه عاملی بود که مردم مدعی تمدن اروپا را در جنگ سوم به جان هم انداخت و مجموعاً بیش از پنجاه میلیون انسان در اثر آن حادثه در کشورهای مختلف قتل عام شدند؟آن

در آن حوادث که بهانه و انگیزه مذهبی در کار نبود! و بلکه حکومت های کمونیستی ضد دین ترین حکومت های تاریخ زندگی انسانها بودند! و کمونیست ها عمدتاً در مسیر فعالیتهای ضد دینی و یا تحت همان عنوان به آن کشتارهای عظیم ده ها میلیونی پرداختند.

امیرالمؤمنین علی ـ علیه السلام ـ در دوره حکومت خود با انواعی از جهل های رسوخ یافته در افکار و اعمال گروههائی از انسانها به مبارزه پرداخت و پرده های تزویر  و حیله گری را از صورت فریبکاران کنار زد و سیمای زیبا و نورانی معارف دین خدا را به انسانها نشان داد و راه بهره برداری مکارانه و فریبکارانه از دین خدا و قداست های آن را مسدود کرد و با رفتارها و سخنان خود به جهانیان آموخت که علاوه بر زیبائی و جاذبه اولیه و ظاهری قرآن کریم، زیبائی ها و جاذبه های بسیار رفیعی هم در باطن کلام الله وجود دارد، و رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و خود او و معلمان آسمانی به آنها علم دارند و گذشت زمان و تحولات علمی جهانی هم آن زیبائی ها و جاذبه ها را برای انسانها آشکار خواهد کرد.

قابل تذکر است که آن مرتبه متعالی از علوم و معارف قرآن کریم بصورتهای لطیفی در رفتارها و سخنان ذوات مقدسه معلمان آسمانی تجلی دارد و آن جاذبه های شخصیتی فوق عادی آن بزرگواران از ناحیه همان علمی است که خدای سبحان از تأویل قرآن کریم به آنها عطا کرده است.

ما جهت جلوگیری از طولانی شدن بیشتر مقالات به این مقدار از مباحث تحت عنوان فوق اکتفاء می کنیم و امیدواریم فرصت مناسبی بعداً حاصل شود تا درباره تأویل قرآن و جلوه هائی از آن در شخصیت وسیره معلمان آسمانی ـ علیهم السلام ـ وارد مباحث مناسبی بشویم. ( ان شاء الله تعالی )

الیاس کلانتری

۱۴۰۰/۴/۹

دکمه بازگشت به بالا
بستن