کلام ایام – ۹۱، عید غدیر و ادامه رهبری آسمانی

عید غدیر و ادامه رهبری آسمانیfu5796

بخش دوم

در بخش اول این مقاله گفته شد که ایمان به نبوت و رهبری آسمانی از ارکان معارف دین توحیدی است و در ردیف ایمان به «الله» و «روز قیامت» قرار دارد و در آن بخش از این سلسله مباحث به وظایف پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم ) و نقش آن حضرت در رهبری انسانها اشاره شد. حال در ادامه بحث «رهبری آسمانی» عرض می کنیم:

همچنانکه مردم در زمان حیات رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) احتیاج به آموزش های آن حضرت و علم و قدرت و مدیریت و بطورکلی حضور او بین انسانها داشتند، در زمان بعد از رحلت او هم این احتیاج برقرار است. یعنی انسانها در همه زمانها احتیاج به یک رهبر آسمانی دارند. حال آن رهبر آسمانی یا مقام نبوت خواهد داشت، یا نبوت و رسالت، یا ازپیامبران صاحب شریعت یعنی «اولوا العزم» خواهد بود و یا مقام امامت خواهد داشت.

رهبری انسانها بصورت حقیقی و کامل و با نتایج مطلوب قابل پیش بینی، احتیاج به وسایل و ابزارها و امکاناتی دارد و در بیان اجمالی می شود گفت که آن وسایل و ابزارها و امکانات در وجود حجت های پروردگار عالمیان یعنی پیامبر خدا و امامان معصوم – سلام الله علیهم اجمعین – قرار دارد. و در مقام تفکیک می شود گفت اهم آنها عبارتند از:

الف: شخصیت حجت خداوند که از ناحیه اراده مستقیم خدا پرورش یافته است.

ب: علم مخصوص که از طرف خداوند به آنها عطا شده و در صورت نیاز بطور مستمر به آنها عطا خواهد شد.

ج: اعجاز برای اثبات مقام آسمانی آنها به انسانها

د: جاذبه اخلاقی فوق عادی که انسانها را بطور عمیق تحت تأثیر قرار دهد.

ه: امکان ارتباط با ملائکه و دریافت وحی خدا از آنها

و: امکان ارتباط خاص با خداوند و اتصال به علم و قدرت او – عزّ و جلّ – و دریافت تأییدات خاص او.

ز: عصمت از هر گناه و اشتباه و بطورکلی از هر نوع جهل

اکمال دین با ابلاغ آشکار موضوع امامت به معنای خاص از طرف پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تحقق پیدا کرد. آنهم ابلاغ بصورتی که ابهامی در اصل آن موضوع برای مجموع جامعه دینی باقی نماند و موضوع به اطلاع عموم انسانها برسد. و با آن نوع ابلاغ، موضوع رسالت خداوند انجام گرفت. اما اعلام آن موضوع با اهمیت خاصی که دارد و مطلع شدن عموم مردم در جامعه دینی یک موضوع است و توجه کامل عموم مردم به آن رسالت و لوازم آن و تحقق عملی سفارشات پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مورد آن، موضوع دیگری است!! یعنی ابلاغ آشکار امامت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) و انتساب آن بزرگوار به مقام جانشینی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از طرف خداوند، موجب اکمال دین و اتمام نعمت پروردگار عالم شد و جایگاه این موضوع در فرهنگ دین توحیدی مشخص شد. اما اگر به عللی حکومت جامعه دینی به دست دیگران افتاد و مردم از نعمت حکومت حجت خداوند محروم شدند، باز موضوع امامت و خلافت و مجموعاً رهبری آسمانی استمرار می یابد، یعنی با سلب حق حکومت حجت خداوند، امامت او تعطیل نمی شود و رهبری آسمانی در شرایطی سخت و با محدودیت خاصی ادامه می یابد.

لازم به ذکر است که حکومت یکی از شئون امامت و رهبری آسمانی است و اگر امکان تحقق آن نبود، رهبری حجت خداوند در جهات دیگر و در محدوده ای، جریان پیدا می کند. این موضوع در مورد شخص پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم به همین صورت جریان یافت. یعنی آن حضرت در زمانی که در مکه اقامت داشت یعنی دوره نبوت خود قبل از هجرت نتوانست در آن شهر حکومت دینی برقرار کند، اگرچه حکومت حقی بود که خداوند به او عطا کرده بود؛ اما به جهت کم بودن تعداد اسلام آورنده ها امکان تأسیس حکومت دینی به وجود نیامد. اما شئون دیگر نبوت و رسالت آن حضرت به جریان افتاد و زمینه تأسیس حکومت دینی بعد از هجرت به مدینه فراهم شد و در آن شهر تحقق پیدا کرد. اگرچه با نبود امکانات حکومتی کار دعوت به دین توحیدی با سختی ها و مشقت ها و محدودیت های زیادی همراه بود؛ فلذا در تمام دوره نبوت آن حضرت در مکه فقط چند صد نفر اسلام آوردند و وارد حوزه دین توحیدی شدند؛ اما بعد از هجرت و وقتی حکومت دینی در مدینه برقرار شد، در عرض مدت کوتاهی فضای دین توحیدی گسترش زیادی پیدا کرد و بعد از مدتی در بُعد فرهنگی به ممالک دیگری نفوذ کرد و صورت جهانی پیدا کرد.

برکات رهبری آسمانی

اگر در یک جامعه و یا در سطح وسیعتری یعنی بخشی از جهان حکومت دینی حقیقی برقرار شد، مردم آن جامعه یا آن بخش از جهان از برکات فراوانی بهره مند خواهند شد. در چنین وضعیت، عدالت کامل با صورتی زیبا برقرار خواهد شد، ظلم ها و بی عدالتی ها از بین خواهد رفت و آرامش و آسایش و رفاهی در حوزه حکومت دینی برقرار خواهد شد. ایمان به خدا و اطاعت از فرمان های او، جای اطاعت از پادشاهان و حکام بشری را خواهد گرفت. در آن صورت قدرت حکومتی به دست انسانهای صالح خواهد افتاد و کسی نخواهد توانست حقوق دیگران را ضایع کند. خداوند در این زمینه می فرماید:

« وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ» (الأعراف/۹۶) یعنی اگر اهل قریه ] شهر [ها ایمان می آوردند و ملتزم به تقوی می شدند، قطعاً ما برکاتی را از آسمان و زمین بر آنها جاری می کردیم.

در چنین جامعه ای قدرت و ثروت و امکانات زندگی عامل آسایش و رفاه و رشد اخلاقی می شود، نه عامل تباهی و فساد و اشاعه منکرات! اما وقتی وضعیت جامعه بصورت دیگری است، بطوریکه قدرت و ثروت و امکانات زندگی در مسیر تعدی به حقوق انسانها و سلب آسایش آنها و اشاعه فساد اخلاقی بکار می رود، خداوند عالم جهت جلوگیری از اشاعه ظلم و بی عدالتی و فساد اخلاقی برکات خود را از اهل آن جامعه قطع، یا آنها را محدود می کند.

245- راه های عملی ترک غیبت و گناهان دیگر کدامند؟!
بخوانید

اوضاع جامعه اسلامی بعد از رحلت پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

در روز رحلت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حادثه ای در شهر مدینه روی داد که موجب تغییر مسیر جامعه دینی شد و آن اینکه عده ای بدون توجه به موضوع رسالت پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و سفارشات او در حادثه غدیر در جائی اجتماع کردند و برای جامعه دینی حاکمی تعیین کردند. یعنی جایگاه حکومت دینی را تغییر دادند و آن را به حکومت عادی از نوع متداول بین انسانها تبدیل کردند. و در نتیجه حق حکومت امیر المؤمنین علیه ( علیه السلام ) غصب شد. این کار طبق طرح و نقشه قبلی انجام گرفت. آن عده که چنین نقشه ای را طرح و اجرا کردند، تعدادشان از چند نفر انگشت شمار بیشتر نبود؛ اما با استفاده از عواملی رأی و نظر شخص خود را به جامعه دینی تحمیل کردند. آنها از مردم بطور الزامی و با تهدید خواستند که حکومت تشکیل شده را به رسمیت بشناسند و آن را تأیید کنند و به اصطلاح با حاکم بیعت کنند. وضعیت طوری شد که مردم با وجود نارضایتی در مقابل حادثه پیش آمده سکوت کردند. در نتیجه جامعه دینی از مسیری که پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تعیین کرده بود خارج شد.

 ما بخواست خداوند در ادامه این مبحث به عدد افرادی که خواست خود را به جامعه دینی تحمیل کردند و علت سکوت مردم اشاره ای خواهیم کرد.

امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) در موقعیت بسیار خطرناکی قرار گرفته بود، او یا باید قیام می کرد و با کمک عده ای از مسلمین بر غاصبان حق حکومتش غلبه می کرد و عنان حکومت را به دست می گرفت، که در این صورت در جامعه دینی تازه تأسیس یک جنگ داخلی به وجود می آمد و فرصت مناسبی برای مخالفان دین خدا و منافقان و قدرتهای خارجی و در رأس آنها ارتش قدرتمند روم حاصل می شد، جهت اقدام برای درهم شکستن ارکان جامعه دینی و نابودی کامل آن. ضمناً آن تعداد مورد نیاز از مردم برای چنین قیامی آماده نبودند.

یا باید آن حضرت بطور کامل از حکومت و مردم فاصله می گرفت و انزوا اختیار می کرد و شاهد تخریب تدریجی بناهای دین توحیدی و هدر رفتن تمام زحمات پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مجاهدان در راه خدا و مؤمنان حقیقی می شد که خودش هم در رأس آن مجاهدان و مؤمنان قرار داشت. انتخاب این راه دوم هم مطلوب او نبود.

جامعه دینی دچار بحران عظیمی شده بود و آن حضرت بعنوان امام و خلیفه رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و متولی حقیقی دین خدا لازم بود مدیریت بحران را بر عهده بگیرد.

در مقابل آن حضرت راه دیگری هم وجود داشت اگرچه انتخاب آن راه با سختی ها و تحمل مشقت های سنگینی همراه بود؛ اما حفظ اساس دین خدا و ممانعت از متلاشی شدن جامعه دینی مستلزم آن نوع فداکاری ها و تحمل سختی ها و مشقت ها بود و آن بزرگوار همین راه را انتخاب کرد. و آن عبارت بود از اداره بُعد فرهنگی و فکری و علمی جامعه با وجود محدودیت های شدید از ناحیه حکومت.

امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) ابتدا برای تبیین دیدگاه دین توحیدی در امر رهبری و نامشروع بدون حکومت بوجود آمده و روشن کردن اذهان مردم و تثبیت موضوع رهبری آسمانی، اقدامات محدودی انجام داد. البته در حد بحث و گفتگو با بعضی افراد جامعه و انتقاد از حکومت و آشکار کردن دروغهائی که در این زمینه بین مردم منتشر شده بود. این مخالفت با حکومت بصورت مقابله آشکار و درگیری سیاسی نبود و عمدتاً جهت عقیدتی و فرهنگی داشت، اما بعد از آن مقدار فعالیت که منتهی به روشن شدن جایگاه امامت در فرهنگ جامعه دینی شد، امام (علیه السلام) به فعالیت فرهنگی در حد پاسخ به سؤالات مردم و تذکرات اصلاحی در رفتارهای حکومتی و مذاکره با دانشمندان و محققان ملل دیگر پرداخت. دانشمندان و محققانی که از مناطق مختلف دنیا جهت تحقیق در مورد دین جدید به مدینه می آمدند؛ اما همانطور که اشاره شد، فعالیت فرهنگی و فکری و آموزشی آن حضرت با محدودیت های زیادی همراه بود و حکومت وقت تا با مشکل مهمی مواجه نمی شد، سراغ آن حضرت نمی رفت؛ چون محبوبیت آن بزرگوار را در بین مردم برای خود خطری به حساب می آورد و نگران این موضوع بود. چون هر زمانی امکان داشت مردم توطئه سیاسی بوجود آمده در روز رحلت پیامبر خدا ( صلّی الله علیه و آله  و سلّم ) و غصب حکومت امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام ) را مورد توجه قرار دهند و از اهمال خود در این زمینه پشیمان شوند و به سراغ آن حضرت بروند و از حکومت غاصب اطاعت نکنند. این نگرانی حکومت وقت در عالم سیاست بی جا و بی مورد نبود، بطوریکه شبیه این شرایط محتمل بعداً در جامعه دینی واقع شد و آن عبارت بود از روی آوردن عمومی افراد جامعه بعد از حادثه قتل عثمان بطرف امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) و ازدحام بی نظیر در اطراف خانه آن بزرگوار و تقاضای مصرّانه برای به عهده گرفتن حکومت جامعه!

ما به خواست خداوند در بخش بعدی این سلسله مباحث به موضوع دو نوع از حکومت در جامعه دینی، یکی «حکومت اسلامی» و دیگری «حکومت مسلمین» اشاره ای خواهیم کرد و موقعیت و نقش امام معصوم ( علیه السلام ) را در آن دو نوع حکومت توضیح خواهیم داد.

الیاس کلانتری

۱۳۹۵/۷/۴

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن