کلام ایام تاریخی -۵۶۲ ، ماه مبارک رمضان و مهمانی ملکوتی خدای سبحان

بخش نهم *

     در این سلسله مقالات اوصافی از یک ماه قمری مشهور و اعمال و وظایف انسانها در آن و فواید و برکات خاص آن ماه و آثار و نتایج رفتارهای اهل ایمان مورد بحث و بررسی و ارزیابی قرار گرفت. رئوس مطالب مورد بحث در مقالات عمدتاً عبارت از عناوین ذیل بود

۱- تجلیل و تکریم ماه رمضان در معارف دین خدا

۲- جریان عظیم رحمت و برکات خدای سبحان در فضای زندگی انسانها

۳- نزول آخرین کتاب آسمانی یعنی قرآن مجید در این ماه

۴- قرار گرفتن یک شب بسیار پرفضیلت و پر برکت بنام شب قدر در این ماه که فضائل و خیریّت آن از هزاران شب عادی بیشتر است

۵- بجای آوردن عبادتی بنام «صیام» یعنی روزه گرفتن و امساک از خوردن و آشامیدن در روزهای این ماه، جز برای کسانیکه در حال سفر و یا بیمار و ناتوان هستند و یا عذرهای دیگری دارند مثل شیر دادن مادران به نوزادان خودشان که در اثر روزه گرفتن شیر آنها کم می شود

۶- تلاوت و قرائت کتاب آسمانی به مقدار زیاد

۷- اطعام مساکین و روزه داران در این ماه و پاداش عظیم خداوند برای این عبادت

۸- مأموریت گروههائی از ملائکه برای کمک به انسانها از طرف پروردگار عالمیان

۹- انتقال مراتب برتری از رحمت واسعه خداوند از ناحیه مقام و موقعیت حجت های پروردگار عالمیان و سفیران او در بین انسانها

۱۰- کثرت پاداش خداوند برای اعمال حسنه بالخصوص برای قرائت قرآن

و بعضی مباحث دیگری که مورد تذکراتی قرار گرفت.

     حال در این نوشتار می خواهیم مقصود اصلی از قرار گرفتن این ماه در بین ماههای سال و قرار گرفتن شبی بنام شب قدر در آن را مورد بحث فشرده ای قرار دهیم تا بهره مندی از فرصت های گرانقدر آن ماه عظیم و پر برکت بیشتر و همراه با آگاهی عمیق تری شود.

مهمترین و عظیم ترین اعمال و عبادتها در این ماه، عبادت باشکوه «روزه» است، بطوریکه این ماه مشهور غالباً با این عبارت شناخته می شود و عنوان
« ماه روزه» را درباره آن به کار می برند.

اصل این عبادت یعنی روزه گرفتن در شریعت های قبلی هم تشریع شده بود، بطوریکه خدای سبحان فرمود:

«كُتِبَ عَلَيكُمُ الصِّيامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (البقره/۱۸۳) یعنی: این عبادت باشکوه بین ملل دیگر و امت های گذشته عمومیت داشت.

      اما شگفت انگیز است که با وجود تکریم عظیم خدای سبحان درباره انسانها، آنها در این مهمانی از خوردن و آشامیدن ممنوع و محروم می شوند و در طول روز به جهت روزه گرفتن به خوردن غذا و آشامیدن مجاز نیستند.

ما قبلاً درباره این نوع ممنوعیت از ناحیه روزه گرفتن و علت و حکمت آن مطالبی بیان کردیم و در این نوشتار در این زمینه بخشی از یک مقاله قبلی را ذکر می کنیم:

ارزش وجود انسان از ناحیه جسم او و اعضاء و اجزاء جسم او نیست و جانداران دیگر هم این نوع کمالات را دارند. بلکه ارزش حقیقی انسان از ناحیه روحی است که خدای سبحان به او عطا فرمود و آن روح را در کتاب آسمانی به ذات مقدس خود نسبت داد. بطوریکه خطاب به ملائکه درباره این موجود فرمود:

   « فَإِذَا سَوَّيتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» (الحجر/۲۹)

جهت روشن شدن موضوع بصورت کامل، قطعاتی از  مقالات قبلی را در اینجا نقل می کنیم:

پذیرائی خدا از انسان ها در ماه رمضان

  «مطالبی که بیان شد برای روشن شدن این نکته بود که چرا خداوند بندگانش را در ماه رمضان که به ذات مقدس او منسوب شده و ماه مهمانی او نامیده شده به عبادتی مؤظف کرده است که با ممنوعیت از خوردن و آشامیدن و تحمل تشنگی ها و گرسنگی ها همراه است!! توضیح اینکه بعضی از عبادات و اعمال و رفتارها در ماه رمضان و در حال روزه داری و یا آماده شدن برای روزه تعارضی با آسایش و لذت های روحی انسان  ندارند و بلکه دارای لذت های روحی زیادی هم می باشند. مثل تلاوت زیاد کتاب خدا، دعا و نیایش با پروردگار عالمیان، بیداری در بخشی از شب و اشتغال به نمازهای مستحبی و انفاق مال به نیازمندان و تشکیل مجالس مهمانی و اطعام انسان ها و امثال آن ها از عبادات. اما بر حسب ظاهر و در دید ابتدائی و سطحی، ممنوعیت از خوردن و نوشیدن و رعایت محرمات دیگر تناسبی با موضوع مهمانی و تکریم انسان ندارد، پس به چه منظوری این ممنوعیت برقرار شده است؟!

  در جواب می گوئیم پروردگار عالمیان در روح انسان ها گرایش و علاقه ای نسبت به بعضی از اشیاء ایجاد کرده است. این تمایل و گرایش قلبی و روحی در انسان نسبت به بعضی از اشیاء و لذت بردن از آن ها هدف اصلی آفرینش انسان نبوده است، بلکه بمنظور حصول قصد دیگری آن تمایل و گرایش در روح او ایجاد شده است. انسان طبعاً و بطور ذاتی احتیاج به غذا و آب و امثال آن ها دارد، تهیه غذا و آب و نیازهای دیگر وجود انسان غالباً با تلاش و فعالیت و تحمل سختی ها و صرف هزینه هائی همراه می شود! و اگر انسان در درون وجود خود تمایل به غذا و نوشیدن آب و در صورت عمیق شدن گرسنگی و تشنگی، تمایل شدید و کشش قدرتمند نداشت، نسبت به خوردن غذا و نوشیدن آب بی اعتناء می شد و در اثر اهمال در غذا خوردن و آب نوشیدن، بدنش و روحش دچار آسیب ها و بیماری ها می شد، لذا خداوند از طریق قرار دادن میل و ازدیاد آن در شرایط اضطراری این مشکل زندگی انسان را برطرف کرده است.

   این موضوع منحصر به غذا خوردن و آب نوشیدن و نیاز به خواب و لذت بردن از آن نمی شود، بلکه در فضای وسیعی از زندگی انسان جریان دارد. مثل علاقه شدید یک مادر نسبت به نوزاد و کودک خود و یا علاقه قلبی یک انسان به ازدواج بالخصوص در سنین خاصی از عمرش و حس ترحم داشتن نسبت به انسان های نیازمند، خصوصاً افراد نیازمند در سنین کودکی و یا پیری. یعنی کار مراقبت از یک نوزاد و یک کودک کاری بسیار سنگین و خسته کننده است، اما کودک بالخصوص در دوره نوزادی احتیاج شدید به مراقبت و مواظبت و محبت دارد، لذا ایجاد تمایل و محبت نسبت به آن در قلب پدر و مادر بالخصوص مادر، مشکل مراقبت از کودک و نیازهای او را برطرف می کند. همچنین اگر تمایل و اشتیاق به ازدواج و جنس مقابل در وجود انسان ها نبود، مشکلات ازدواج و زندگی مشترک و تحمل اخلاق و رفتار یک فرد دیگر و هزینه های زندگی و محدودیت هائی که ازدواج برای آن ها ایجاد می کند، کافی بود که بطور کلی موضوع ازدواج را مورد بی اعتنائی شدید قرار دهند و در نتیجه غالب انسان ها از آن فاصله بگیرند و نظام زندگی انسانی بطور کلی دچار اختلال شود.

  قابل توجه است که امروزه بلحاظ  نوع برخوردها و رفتارهای متداول بین مردها و زن ها آن تمایل طبیعی و اشتیاق نسبت به ازدواج بسیار کم شده و آمار طلاق ها و جدائی ها بین زن و شوهرها بالا رفته و این نوع رفتارها به فاجعه عظیم جهانی تبدیل شده است و البته این مقدار بی اعتنائی به ازدواج و کثرت طلاق ها، فقط بخاطر مشکلات مالی و اقتصادی نیست، بلکه بین افراد مرفه و ثروتمند هم بطور فراوان دیده می شود!!!

  سرانجام اینکه لذت بردن از غذا و آب و ازدواج هدف خلقت انسان نیست و بلکه بمنظور وادار کردن انسان یا ایجاد علاقه و تمایل در وجود او جهت جریان طبیعی زندگی این امیال و علاقه ها در وجود او قرار گرفته است، اما انسان مقصد ارزشمند دیگری دارد و آن عبارت است از آماده شدن برای زندگی در بهشت و حرکت بسوی آن در جاده زندگی است! و عامل ورود به آن زندگی هم، پرورش روح و ایجاد قدرت خاصی در آن، و استقامت در مقابل امیال درونی است! و این مطلب از ناحیه بعضی از آموزش ها و بعضی از رفتارها حاصل می شود و روزه گرفتن و در نتیجه ممنوعیت از بعضی تمایلات و خواسته ها از عوامل اصلی رسیدن به آن مقصد است.

  قابل ذکر است که مراتبی از امیال روحی و قلبی انسان ها از ناحیه اراده پروردگار عالم در وجود او قرار گرفته، اما مراتبی از آن ها از ناحیه اعتیاد – بمعنای علمی – بوجود آمده است و گاهی انسان ها در گرداب خطرناک اعتیاد و امیال شدت یافته خود قرار می گیرند و در این گرداب غرق می شوند.

  توضیح اینکه در انسان ها امیالی بصورت طبیعی قرار دارد که آن ها را وادار به رفتارهائی می کند مثل میل به غذا و حس لذت بردن از آن او را وادار به تهیه غذا و مصرف آن می کند حتی اگر تهیه غذا با سختی ها و مشکلاتی همراه باشد. این موضوع در جهات دیگر زندگی هم صدق می کند. مثل نیاز به نوشیدن آب و نیاز به خوابیدن و نیاز به ازدواج و نیاز به داشتن مسکن و مقدار مال و دارائی! اما این توجهات پی در پی مستمر به بعضی از اشیاء گاهی موجب وابستگی روحی و اشتیاق شدید به آن ها می شود. بطوریکه انسان برای بدست آوردن بعضی از خواسته های خود اقدام به کارهای پر هزینه و گاهی خطرناک می کند، تا جائی که گاهی اصل زندگی و وجود خود را هم از دست می دهد و یا محکوم به مشقّت ها و خسران ها و زندان های طولانی می شود و به خواسته خود هم نمی رسد. از این قبیل حوادث بطور مکرر در جوامع مختلف اتفاق می افتد. بعنوان مثال: چند سال پیش جوانی در کشور خود ما حادثه عجیبی آفرید و در آن حادثه برادر بزرگتر خود را بطور عمد کشت. گفتند: آن جوان به یک دختر علاقمند شده بود و می خواست با او ازدواج کند، اما برادر بزرگترش با این ازدواج مخالف بود، آن جوان دچار یک فکر شیطانی می شود و به هر قیمتی شده یک اسلحه گرم تهیه می کند و با آن  سه گلوله به برادر خودش شلیک می کند! و برادر او در این حادثه کشته می شود!!! طبعاً این جوان با این عمل شیطانی خودش را هم گرفتار می کند هم گرفتار زندان و مجازات دنیوی احتمالاً بصورت اعدام و هم گرفتار عذاب خداوند در آخرت یعنی سقوط در جهنم!!! و طبعاً او به خواسته خودش هم نرسید و حتی عقل یک کودک خردسال هم خسران عظیم او را می تواند درک کند.

  اما آیا رسیدن به آن خواسته آن مقدار ارزش داشت که یک انسان دست به چنین جنایتی بزند و حتی کاری بسیار کوچکتر از آن مثلاً در حد مشاجره با برادر بزرگ و قطع ارتباط عاطفی با او بکند؟! این جوان می توانست نهایتاً ارتباطش را با برادرش قطع کند و به مخالفت او هم اعتنائی نکند و با همان دختر مورد علاقه اش ازدواج کند، اما تمایل و اشتیاق طغیان کرده مسلّط بر عقل او را بطرف آن عمل احمقانه و جنایت پلید سوق داد.

  در این قبیل حوادث که بطور فراوان هم در نقاط مختلف عالم انجام می یابد – بالخصوص در زمان ما – این سؤال مطرح می شود که آیا رسیدن به چنین خواسته ای این مقدار اهمیت دارد که انسان همه نتایج و آثار کار خودش را نادیده بگیرد حتی چند لحظه هم به عواقب کارش فکر نکند؟! این جوان مورد مثال چه چیزی دستگیرش شد و به چه نتیجه ای رسید؟!

  در حوادثی که بطور متعارف در زندگی عده ای از انسان ها پیش می آید، گاهی یک انسان بجهت یک مقدار غذا و امثال آن هم دست به جنایتی می زند و ای بسا به همان خواسته حقیر و ناچیز خود هم نمی رسد. کشش ها و گرایش های قلبی انسان به بعضی از اشیاء گاهی از حد طبیعی و حقیقی آن خارج می شود و بصورت اعتیادی در می آید و در این صورت انسان در گرداب خطرناکی از خواسته های طغیان کرده قلبی خود سقوط می کند. در نتیجه آن تمایل شدید اعتیادی موجب تباهی زندگی خود او و دیگران می شود. بعنوان مثال: بارها دیده شده است که یک فرد معتاد به مواد مخدّر حتی سیگار بدست آوردن شئی مورد اعتیاد را به گرسنگی و فقر و استیصال اعضاء خانواده حتی کودکان خردسالش ترجیح می دهد. طبعاً این تمایلات جنبه طبیعی ندارد و از ناحیه نوعی اعتیاد در او پیدا شده است. بعنوان مثال: وقتی یک انسان گرسنه هست گرایشی در درون وجود خود نسبت به اصل غذا یا نوع خاصی از آن پیدا می کند، اما به محض خوردن مقداری غذا آن میل و علاقه چند دقیقه قبل کمتر می شود و بعداً یعنی در صورت ادامه غذا خوردن از بین می رود و اگر به هر علتی مثل اصرار دیگران به خوردن غذا ادامه دهد حالت نفرت از غذا در او پیدا می شود. اگر چه آن غذا در اصل خیلی مرغوب باشد و اینکه چند دقیقه قبل مورد علاقه شدید او بود.

  از این توضیحات روشن می شود که لذت بردن از غذا و امثال آن هدف اصلی از زندگی او نبوده است و این لذت ها و تمایلات جهت رفع نیازهای زندگی انسان در وجود او قرار گرفته است. و انسان یک مقصد متعالی دیگری دارد و باید برای آن مقصد خود را آماده کند و اگر توجهات انسان نسبت به متاع زندگی موقت دنیوی کم شود، در روح او زمینه آماده شدن برای زندگی متعالی و لذت های بسیار برتر پیدا خواهد شد.

  خداوند روزه داران را از خوردن و آشامیدن نهی فرموده است تا زمینه بهره مندی از نعمت های بهشتی در روح آن ها فراهم شود. لذت ناشی از خوردن و آشامیدن در مقابل لذت های عظیم نعمت های بهشتی به اندازه قطره ای در مقابل دریا محسوب می شوند، لذا روزه دار با محرومیت از لذت خوردن و آشامیدن در طول روز ماه رمضان به لذت های عظیم بی پایان و مستمری خواهد رسید که ارزش های آن ها با ادراکات عادی دنیوی قابل سنجش نمی باشند. و این است معنای مهمانی خداوند و تکریم انسان ها در ماه رمضان.

  مطلب آخر اینکه اگر انسان در مسیر رسیدن به مقاصد متعالی و لذت های برتر مثل لذت ارتباط با خداوند و لذت تلاوت قرآن و لذت کمک به همنوعان و محبت به دیگران وارد نشود و حرکت نکند در گرداب لذت های کاذب و بی ارزشی سقوط خواهد کرد و در آن صورت اساس زندگی او در هم خواهد ریخت. و لذت های متعالی حقیقی را از دست خواهد داد.» (۱)

  موضوع مورد بحث در مقالات دیگری هم مورد توجه قرار گرفته و درباره آن مطالبی بیان شده است که باز جهت تکمیل این بحث قطعاتی از مقالات قبلی را اینجا نقل می کنیم

انواع خواسته ها و تمایلات و نیازهای انسان ها

  « در وجود انسان ها از یک نظر دو نوع از خواستهها و تمایلات وجود دارد که نوعی از آنها به زندگی جانداری او مربوط میشود و نوع دیگر اختصاص به زندگی انسانی او دارد. نوع اول مثل تمایل به خوردن غذا و نوشیدن آب و پوشیدن لباس و داشتن محلی برای سکونت برای ایمن بودن از خطرات و محرومیتها و آسایش و آرامش در زندگی روزمره و امثال آنها. ریشه های اصلی این تمایلات در نیازهای زندگی طبیعی و جانداری انسانها قرار دارد. یعنی به جهت اینکه حیات انسان ادامه پیدا کند و او قدرت انجام کارهائی را داشته باشد، مثل دیدن، شنیدن، راه رفتن، تکلّم، و بطور کلی رسیدن به مقاصد خود جهت ادامه حیات و رفع نیازهای حیاتی خود، احتیاج به دریافت و مصرف کردن مواد غذائی دارد. لذا مشیّت و اراده و قدرت پروردگار عالمیان این تمایلات را در وجود او قرار داده و آنها را بطور مستمر در وجود او حفظ و تقویت می کند. یعنی این امیال از ناحیه مشیّت و اراده پروردگار عالمیان در وجود انسان ها جهت برقراری اصل حیات و تأمین نیازهای آن استمرار می یابد! عمده این نوع تمایلات و خواسته ها در وجود جانداران دیگر هم به نوعی شبیه به انسان یا مقداری متفاوت با آنها قرار دارد.

  اما انسان ها خواسته ها و تمایلات نوع دیگری هم در وجود خود دارند، مثل محبت و امنیّت و احترام و محبوبیّت در نظر دیگران و علم و هنر و مالکیت و دارائی و غنا و حسن شهرت و قهرمانی در عرصه فعالیتهای جسمانی مثل قهرمانی در رشتههای مختلف ورزشی و فعالیتهای روحی مثل آشنائی با علوم و امثال آن ها.

  این نوع دوم از تمایلات و خواسته ها به زندگی انسانی و حیات حقیقی او اختصاص دارد و در فضای آن جریان مییابد. مثلاً یک انسان اگر مدتی پدر و مادر یا همسر و فرزندان یا برادر و خواهر و یا بعضی از بستگان و دوستان خود را  نبیند و از آنها دور باشد، باصطلاح برای آن ها دلتنگ می شود و در وجود خود تمایلی به دیدن آنها احساس میکند. اما یک حیوان بعد از مدتی که زندگی فردی و استقلالی پیدا کرد شاید هیچ تمایلی به دیدن برادر و خواهر خود پیدا نکند  و اصلاً آنها را نشناسد و حتی برای بدست آوردن مقدار ماده غذایی با آنها درگیر شود و به آن ها حمله کند و بلکه به کشتن آنها هم اقدام کند! یعنی اگر یک حیوان مقداری ماده غذایی بدست آورد، آن را برای برادر و خواهر خود که آنها هم گرسنه هستند حفظ  نمی کند و در خوردن آن ماده غذایی آنها را شرکت نمی دهد! البته این موضوع جدا از موضوع تغذیه کودکان توسط حیوان مادر و محافظت آنها از بعضی خطرات است. که از طرف اراده خدای سبحان بطور تکوینی به این نوع رفتارها مأموریت پیدا میکند. یعنی مأموریت تکوینی!

  وجود این نوع تمایلات در انسان ها و این نوع نیازها و همچنین  ضرورت زندگی انسانها با یکدیگر و کنار یکدیگر یعنی زندگی اجتماعی، تضادها و اختلافاتی را بین آنها به وجود میآورد و گاهی بین بعضی از آنها با بعضی دیگر این تضاد منافع  و اختلافات به مراحل سخت و مشقّت آوری منتهی میشود و حتی سبب به وجود آمدن مشاجرات و دعواها و جنگ ها هم می شود! لذا برای بهرهمندی از فواید و برکات زندگی اجتماعی یا مشترک بین انسان ها احتیاج به رعایت آداب و رسومی و قوانین و مقرراتی وجود دارد که مجموعاًاز ناحیه رعایت آنها امنیت و احترام متقابل و دوستی ها و محبت ها در جوامع انسانی برقرار شود.

  رعایت قوانین و اصول اخلاق حسنه انسانی احتیاج به قدرت روحی خاص و صبر و استقامت مناسبی دارد که از طریق آموزشهای مناسب در انسانها ایجاد میشود این قدرت روحی و استقامت در مقابل بعضی مشکلات همان چیزی است که در عرف آموزش های دینی به آن «تقوا» گفته می شود.

  تقوا در انسانها و عدم تسلیم در مقابل تمایلات شدید طغیان کرده نفسانی در بعضی حالات مثل عصبانیت شدید و نیاز شدید، یا ترس شدید، سبب به وجود آمدن جوّ فرهنگی و اخلاقی مطلوب در جامعه و آرامش خاطر و امنیت در آنها میشود و فواید عظیمی برای عموم انسانها خواهد داشت  که بعداً به بعضی از آنها اشاره ای خواهد شد.

 تقوای الهی که عامل اصلی شخصیت اخلاقی در انسانها و مهمترین فضیلت در آنها محسوب میشود از امساک در مقابل خواستههای نفسانی و مقاومت در برابر تمایلات از نوع جانداری در انسان به وجود میآید و تقویت میشود. انسانها برای ادامه زندگی دنیوی و برقراری عدالت و فضائل اخلاقی و صلح و آرامش در جامعه خود و سایر جوامع انسانی، احتیاج شدید اجتناب ناپذیری به تقوای الهی و جریان آن در وجود خود و دیگران دارند. و این قدرت روحی شریف هم از ناحیه آموزشهای دین آسمانی و اعمال عبادی حاصل می شود و بطور مستمر تقویت می یابد.

  تقوا که مجموعاً از ناحیه فطرت سالم و عقل انسان و آموزش های دینی حاصل می شود و تقویت می یابد، باارزش ترین دارائی انسان وعامل اصلی ارزش وجودی او محسوب می شود و در آخرت هم عامل ورود به بهشت خواهد شد.

خدای سبحان فرمود:

    «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» (الحجرات/۱۳) به لحاظ این آیه کریمه مبنای ارزشمندی و کریمیّت ]اکرمیّت[ انسان نزد الله- عزّوجلّ- میزان تقوای او است و هر کسی که دارای تقوای بیشتری باشد، با ارزش تر و گرامی تر خواهد بود.

   اما یک موضوع اساسی و بسیار با اهمیت در زندگی انسان، موضوع علت و حکمت وجود تمایلات جانداری در وجود او است یعنی تمایل و کشش- گاهی شدید- در وجود انسان برای خوردن غذا و نوشیدن آب چه حکمتی دارد. می دانیم این تمایل و شدت آن- در بعضی اوقات- و همچنین کم شدن و از بین رفتن و گاهی تبدیل آن به نفرت، در وجود انسان نمیتواند عبث و تصادفی باشد! و اینکه عمومیّت آن در انسانها علامتی است بر جنبه فطری بودن آن و اینکه این خصوصیّت بخشی از نظام خلقت و حیات او را تشکیل می دهد.

  انسان برای ادامه حیات احتیاج به دریافت غذا و آب و خوابیدن چند ساعت در طول شب و روز دارد. خدای سبحان در مقام خلقت و ربوبیّت همین موجود یعنی مخلوقی بنام انسان، تمایلی به خوردن و آشامیدن و خوابیدن در وجود او قرار داده است و اگر انسان تا مقدار معیّن تقریبی به این خواسته ها نرسد، این نوع تمایلات در او شدیدتر خواهد شد. این تمایل غالباً با لذتی هم همراه می باشد یعنی انسان از خوردن غذا و نوشیدن آب و خوابیدن، لذتی احساس می کند و اگر نیاز بدن به غذا و آب و خواب شدیدتر شد، لذت ناشی از رسیدن به آن ها هم شدیدتر خواهد بود. اما وقتی انسان مقداری غذا و آب مصرف کرد و چند ساعت خوابید، دیگر آن تمایل و لذت از بین می رود و در صورت ادامه دریافت و مصرف بیشتر از حدّ نیاز بدن، آن نوع لذت نه تنها از بین می رود، بلکه حتی به نوعی از نفرت هم تبدیل میشود!

   در این وضعیت از طرفی نیازهای اساسی وجود انسان تأمین میشود و حیات او و فعالیت های حیاتی و سلامت بدن او برقرار می ماند. اما از جهت دیگر هم در صورت اهمال از نیازهای وجودی او در بُعد حیات انسانی مشکلات عظیمی روی می دهد.

  حکمت قرار گرفتن تمایلات فطری و لذت بردن از رسیدن به خواسته ها مثل لذت از غذا و آب و خواب هم همین است. یعنی رفع نیازهای حیاتی وجود انسان و استمرار حیات و فعالیت های آن اما چون امکان اهمال انسان در بدست آوردن نیازهای حیاتی و بی اعتنائی به آنها حداقل در بعضی زمان ها و شرایط وجود دارد، ربوبیّت حکیمانه پروردگار عالمیان اقتضاء میکند که تأمین این نوع نیازها در وجود انسان از طریق نوعی کشش فطری و تا حدّی با نوعی الزام انجام بگیرد یعنی تمایل به خوردن غذا که گاهی هم بسیار شدید میشود  او را به خوردن غذا وادار کند، تا او دچار عارضه شدیدی در زندگی و فعالیت های حیاتی خود نشود و حیات او استمرار یابد.

  اما اگر این نوع تمایلات در وجود انسان نبود، غفلت از نیازهای بدن و اهمال در بدست آوردن آنها امکان داشت اصل حیات او و فعالیتهای ضروری- حیاتی را دچار اختلال کند و یا به طور کلی از بین ببرد و انسان ابتداء دچار بعضی بیماری ها و بعد هم حادثه مرگ از این جهت بشود. در این زمینه  و برقراری این نظام در وجود و حیات انسان چند نکته بسیار با اهمیت و اساسی لازم است مورد توجه قرار بگیرد.

کلام ایام - 44، حادثه عظیم مبعث رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم
بخوانید

  یکم: اصل وجود این امیال نفسانی تا حدّی که به فطرت و خلقت انسان مربوط می شود، بسیار ضروری است و از نعمت های خدای سبحان محسوب می شود و اگر این امیال در انسان ها نبود، امکان داشت در اثر بعضی بی توجهی ها و غفلت ها و اهمال ها قوای وجودی انسان و حتی اصل حیات او دچار اختلال ها و ضایعات می شد و از بین می رفت.

  این امیال نفسانی در جانداران دیگر غیر از انسان تمامی وجود و فعالیتهای آنها را تشکیل میدهد، اما در مورد انسان به بخشی از وجود و فعالیت های او مربوط می شود و بخش دیگر از وجود و فعالیتهای او به آموزش ها و تربیت ها ارتباط مییابد! و توضیح این مطلب در ادامه بحث خواهد آمد.

  آنچه به بُعد آموزشی و پرورشی انسان ارتباط دارد، ممکن است مورد غفلت و اهمال قرار بگیرد، اما در این جهتِ مورد بحث یعنی امیال فطری، انسان غفلت پذیر نیست یعنی احساس گرسنگی و تشنگی در وقت نیاز شدید بدن انسان به غذا و آب، او را وادار به خوردن غذا و نوشیدن آب و تهیه آن ها می کند، حتی گاهی که امکان دارد تلاش جهت دریافت غذا و آب برای او خطر جانی داشته باشد و حتی آن فعالیت منتهی به مرگ او هم شود.

  اما در مورد آن جهات از وجود انسان که به آموزش ها و پرورش ها ارتباط دارد، بی توجهی ها و غفلت ها و اهمال های زیادی جریان می یابد و منشأ خسران ها و فجایع عظیمی می شود. بعنوان مثال: اگر به یک پدر و مادر که زحمات زیادی را برای زندگی فرزندشان تحمل می کنند و با تحمل سختی ها نیازهای آن ها را تأمین میکنند، گفته شود که لازم است والدین در کنار تأمین نیازهای عادی و متعارف کودکان خود به وضعیت روحی آن ها در سنین مختلف و دوره های خاص عمر آن ها هم توجه کنند و در مقام تربیت اخلاقی در حضور دیگران از آن ها انتقاد نکنند و هرگز آن ها را تحقیر و سرزنش نکنند و محبت قلبی خود را نسبت به آن ها اظهار کنند و در رفتار با آن ها از کارشناسان تعلیم و تربیت کسب نظر کنند و از آن ها کمک بگیرند و امثال آن ها! احتمال دارد اغلب والدین در جهت علمی این نظریات را بپذیرند و مخالفتی با آنها اظهار نکنند، اما در مقام عمل چه تعداد از آنها به این تذکرات پای بند خواهند بود و اگر  عصبانیتی از یکی از رفتارهای آن ها در والدین به وجود آمد یعنی رفتاری خلاف انتظارات یک پدر و مادر از یک فرزند سر زد، جهات علمی و ریشههای آن عمل و رفتار مورد توجه پدر و مادر قرار خواهد گرفت! و در عکس العمل و رفتارهای آن ها تأثیر و دخالت خواهد داشت؟!

  اگر دریافت غذا و آب از طریق الزام فطری و یا فشار از ناحیه آن انجام نمی گرفت و بلکه به آموزش های اخلاقی و علمی انسان ها واگذار میشد چه وضعی در زندگی آنها پیش می آمد؟! و چه تعداد از انسان ها از ناحیه اهمال ها و غفلت ها سلامت و یا حیات خود را ناگهان و بی مقدمه محسوس از دست میدادند؟!

  دوم: امیال طبیعی و کشش های روحی فطری در انسان ها- همچنانکه قبلاً به آن اشاره شد- شامل همه خواسته ها و نیازهای آن ها نمی شود. بلکه بخشی از نیازهای وجود انسان، لازم است از طریق آموزش ها تحقّق یابد. مثل دریافت علم و آشنایی با خواص اشیاء مورد نیاز مثل غذاها و داروها و گیاهان و درختان و حیوانات و روحیات انسان ها چه خود و چه دیگران.

  اما جانداران دیگر ـ غیر از انسان ـ  عمده رفتارها و فعالیت های حیاتی آن ها و در بعضی از آنها همه رفتارها از طریق نوعی هدایت انجام می گیرد که به آن «هدایت غریزی» یا «هدایت تکوینی» گفته میشود. لذا  نظام خلقت و ربوبیّت که از مشیّت و اراده مستمر پروردگار عالمیان تحقّق و جریان می یابد اقتضاء  می کند که راهی را که فرزند انسان در فضای رشد جسمانی در ۱۰ یا ۱۵ سال یا کمی بیشتر یا کمتر طی می کند، بچه بعضی از جانداران در یک سال یا دو سال یا حتی چند ماه طی کند!

  قبلاً و در بعضی از مقالات گفته شد که چرا راهی را که بچه یک گوسفند و یک آهو در جهت رشد جسمانی در یک یا دو سال طی میکند، فرزند انسان برای پیمودن آن راه احتیاج به ده تا پانزده سال زمان دارد؟!

  چرا بچه یک آهو و یک کبوتر یک یا دو سال یا حتی چند ماه بعد از تولد، به رشد کامل بدنی می رسد و بچه به وجود میآورد، اما فرزند انسان در عرض این مدت حداکثر می تواند روی پای خود بایستد و یا تلفّظ چند کلمه را یاد بگیرد و در گهواره بخوابد؟! آیا میشود گفت جانداران فوق الذکر و امثال آنها موجوداتی برتر و متعالی تر از انسان ها هستند؟!! و انسان موجودی ابتدائی تر و پائین تر از آنها است؟! طبعاً جواب این سؤال منفی است و بلکه انسان شریفترین و متعالی ترین مخلوق خداوند و متکامل ترین آنها است! پس باید دید علت این تفاوت ها چیست؟! در جواب باید گفت: هدایت غریزی و فطری انسان شامل بخشی از وجود او می شود نه همه آن. آن بخش هم در بُعد مادی و جانداری او قرار دارد! و جهت دیگر هدایت انسان از نوعی متعالی و اختصاصی است  و آن عبارت است از آموزش آسمانی از طریق وحی پروردگار عالمیان به پیامبران.

   دریافت این نوع هدایت متعالی احتیاج به ظرفیت و استعدادی دارد که در جانداران دیگر آن ظرفیت و آن استعداد وجود ندارد. و آنها فاقد آن زمینه پرورشی و آموزشی هستند.

  پس محدود بودن پرورش و هدایت انسان به بعضی از غرائز و کمال و وسعت آن درباره حیوانات، از ناحیه کمالات آنها و نقص وجودی انسان نیست، بلکه نشانه کمالات بیشتر در وجود انسان و ارزشهای خاص وجودی او است! و توضیح این موضوع و دلائل اثبات آن در نکته بعدی خواهد آمد.

  سوم: رشد بدنی در جانداران انتهای کمال وجودی آنها است و مقصد آفرینش آن ها و اما در انسان این رشد بدنی مقدمه حیات حقیقی و شروع آن فعالیت است. یعنی مقصد آفرینش یک گوسفند و سیر کمالی او آن است که بعد از تولد سریعاً رشد کند و به کمال جسمانی برسد. و عمده فعالیت وجودی او در این جهت است که مقداری آب و گیاه را بخورد و این مواد غذائی و گازهائی که در اثر تنفّس وارد بدن او می شود، در بدن او تبدیل به گوشت و پوست و پشم شود و زمینه تولید مثل برای ادامه نسل در بدن او به وجود بیاید. و در اصل خلقت این موجود و پیمودن راه تکامل جسمانی برای رفع نیازهای انسان می باشد. یعنی این موجود برای تأمین گوشت و شیر و پوست و پشم مورد نیاز انسان آفریده شده است و آن مدت زمان برای حصول این مقصود کفایت می کند.

  اما انسان علاوه بر حیات جاندارای دارای نوعی متعالی و برتری از حیات است و آن عبارت است از  حیات انسانی- که بطور مکرّر درباره آن وارد بحث شدیم و توضیحات لازم را عرض کردیم- و کمالات جسمانی انسان ابزارهائی و وسایلی برای تحقّق و جریان آن نوع از حیات است.  مقدمات تحقّق و جریان آن نوع از حیات در دوره رشد جسمانی انسان شروع میشود و لازم است هدایت نوع دوم انسان یعنی هدایت از طریق علم وحی و توسط پیامبران از همان دوره رشد جسمانی شروع شود و بعد از رسیدن به کمال جسمانی و حصول استعداد لازم بیشتر و گسترده تر شود، و به مرحله کمال خود برسد.» (۲)

  «انسان چه در مسیر رسیدن به خواسته ها و نیازهای اساسی  زندگی خود و چه رفع مشکلات و موانع در مسیر خود بطرف مقاصد مطلوب و روابط اجتماعی با دیگران و مجموعاً در همه جهات اساسی زندگی احتیاج به یک قدرت بازدارنده و استقامت در مقابل خواستههای نفسانی دارد.

  آن قدرت بازدارنده در مقابل هوای نفسانی که رفتارهای انسان را تحت کنترل عقل و قوانین اجتماعی و احکام اخلاقی قرار میدهد در رأس کمالات روحی انسان قرار دارد و به کار بردن آن می تواند جلو اعمال مخرّب حیات و کارهای خطرناک و زیانبار را بگیرد و فضای امنی برای انسان ها ایجاد کند، که انسان ها در آن فضای امن ایجاد شده به حقوق خود برسند و با آرامش زندگی کنند. آن قدرت بازدارنده به منزله ترمز یک اتومبیل است که جلو تصادفات و ضایعات رانندگی را میگیرد و میتواند سبب یک رانندگی و مسافرت بیخطر و مطلوبی شود.

  بعنوان مثال: فردی قصد دارد چه به تنهائی و چه همراه افرادی از خانواده خود بطرف مقصدی در محیط زندگی خود حرکت کند. و یا به سفری برود، در آن وضعیت در اختیار داشتن یک اتومبیل سالم و مجهّز یک نوع دارائی ارزشمند برای او محسوب می شود. طبیعی است که بعضی از اجزاء موجود در اتومبیل عامل حرکت و رسیدن به سرعت مورد نیاز می باشند! اما به طور قطع آن اتومبیل لازم است دارای ترمز سالم و دقیقی هم باشد، تا در شرایط لازم سرعت اتومبیل را کم کند و گاهی آن را متوقف کند. همچنین در آن اتومبیل ابزار و وسیلهای به نام فرمان هم لازم است مورد استفاده قرار بگیرد. که وسیله تغییر مسیر حرکت شود و از اصابت به موانع جلوگیری کند.

   قوای روحی انسان و تمایلات او را می شود در این مثال و در مورد یک اتومبیل به ابزارها و وسایل روشن کردن اتومبیل و به کار انداختن آن و حرکت و رسیدن به سرعت مناسب تشبیه کرد و وسایل تغییر مسیر و کم کردن سرعت و توقف را هم به آن نیروی بازدارنده و کنترل کننده رفتارهای انسان یعنی آن قدرتی که اعمال و رفتارهای انسان را تحت نظارت عقل و قوانین اخلاقی قرار می دهد و مانع رفتارهای خطرناک و مخرّب و زیان آور می شود. آن قدرت بازدارنده مورد نظر همان چیزی است که در عرف آموزش های دینی به آن «تقوا» یا «تقوای الهی» گفته میشود! و آن دارای ارزش و اهمیت و قداست عظیمی است! بطوریکه بدون آن و بدون بهره برداری از آن امکان یک زندگی توأم با آرامش و آسایش و عدالت امکان پذیر نخواهد بود.

  انسان ها در طول تاریخ حیات خود شاهد ظلم ها و بی عدالتی ها و خیانت ها و جنایات عظیمی چه در جهات زندگی فردی و شخصی و چه در زندگی اجتماعی خود بوده اند. بطوریکه غالباً در فضای علم تاریخ و فلسفه تاریخ شاخص ترین رفتارها و حوادث، مربوط به جنگ ها و درگیری افراد انسانی با یکدیگر و درگیری گروهی و ملتی با گروه و ملت دیگر می شود.

  امروزه هم عمده فراورده های علوم و تحقیقات و پیشرفتهای علمی در مسیر به دست آوردن قدرت نظامی و سیاسی و تسلّط به دیگران و حمله به منافع و حقوق آنها و فضای زندگی آنها، به کار بسته می شود.

  ما انسانها به طور معمول و مکرّر شاهد رفتارهای خشن و زیانبار و جنایات زیادی در مورد انسانهای دیگر هستیم، و ظلم و ستم زیادی  را از طرف بعضی از انسانها نسبت به بعضی دیگر میبینیم یا اخبار آنها را میشنویم. و به راحتی می توان اثبات کرد که ظلم انسانها به یکدیگر و ضایع کردن حقوق آنها و ایجاد اغتشاش در جوامع انسانی، نه تنها نسبت به زمان های گذشته کمتر نشده، بلکه بیشتر هم شده است.

   ما قبلاً در بعضی از مقالات از دعوا و درگیری عده ای از انسان ها به جهت کارها و اشیاء بسیار کم اهمیت مثال هائی آوردیم. مثل دعوای سه نفر با یک صاحب مغازه که یک عدد خودکار از او خریده بودند و با آن یک عدد خودکار نتوانسته بودند ابتداءً چیزی را بنویسند و به فروشنده اعتراض کرده بودند و سرانجام کارشان به مشاجره و دعوا کشیده و دو نفر از آنها دست های او را گرفته بودند و نفر سوم با چند ضربه چاقو او را کشته بود.

 یا آن جوانی که به جهت اختلاف نظر با همسایه خود در جریان پارک کردن اتومبیل و مشاجره و دعوائی که وقوع یافته بود، همسایه خود را جلو چشم افراد خانواده و همسایه ها با چند ضربه چاقو به قتل رساند! و امثال آنها که به طور مکرر در محیط زندگی ما و جوامع دیگر اتفاق میافتد.

   اما میبینیم در جامعه امریکا با آن همه ادعاها درباره حقوق بشر و آزادی های اجتماعی این نوع رفتارها با اشکال دیگر به صورت های به اصطلاح پیشرفته تری انجام میگیرد. به عنوان مثال شب گذشته در اخباری که از تلویزیون پخش میشد، فیلمی از یک حادثه بسیار حزن انگیزی پخش شد و آن اینکه در یکی از شهرهای امریکا یک پلیس یک خانم سیاه پوست را که می خواست بازداشت کند و او فریاد می زد که حامله است، با شلیک چند گلوله به طور عمدی به قتل رساند!!، ظاهراً جرم آن خانم که سه تا بچه کوچک هم در خانه انتظار او را می کشیدند، از نظر پلیس، سیاه پوست بودن او بود. و طبق آنچه که متداول می باشد در محاکمه احتمالی که برای آن پلیس تشکیل خواهد شد حقوقدان ها و مدعیان حقوق بشر هم عملاً رفتار آن پلیس را به نحوی توجیه خواهند کرد.

  البته کسانی که مدتی در جامعه امریکا زندگی کرده اند و یا اخبار حوادث را پیگیری میکنند، به طور مکرر و متعدد شاهد این نوع حوادث در آن کشور هستند و به طور مکرر می شنوند که پلیس افرادی را به راحتی و بدون هیچ گونه نگرانی از نتایج رفتارش با شلیک چند گلوله از پای در میآورد. و بعداً هم یک محاکمه صوری انجام میگیرد و غالباً هم پلیس تبرئه می شود، بالخصوص وقتی که یک انسان سیاه پوست را به قتل رسانده است. یعنی شخص پلیس که عهدهدار حفاظت از حقوق انسانها و جان آنها است از طریق قدرت و سلاحی که جامعه و قانون در اختیار او قرار داده، دست به آدم کشی می زند. و دیگران هم نسبت به آن حادثه بی اعتناء و بی تفاوت می شوند.

   یک وقت باز در اخبار تلویزیون، فیلمی را مشاهده کردیم که نشان میداد یک فرد پلیس به یک نفر دستور توقف داد و او دست های خود را به علامت تسلیم بلند کرد، اما در عین حال فرد پلیس با شلیک چند گلوله او را به قتل رساند! در مورد دیگری دیده شد که یک فرد پلیس به یک نفر ۸ گلوله شلیک کرد و او روی زمین افتاد و پلیس او را بر گرداند و صورت او را به طرف زمین قرار داد و با خشونت و جدیّت تمام به او دستبند زد! دیدن آن صحنه در فیلم ضبط شده از آن حادثه خیلی حزن انگیز بود، خیلی طبیعی بود که یک نفر با اصابت ۸ گلوله به بدنش در عرض چند دقیقه قطعاً کشته میشود و نمیتواند از جای خود برخیزد، پس دیگر به رو انداختن او و دست بند زدن به او چه لزومی داشت؟! و باز یک وقت در یک فیلم خبری دیدیم سه نفر مرد پلیس یک زن را روی زمین انداخته اند و با مشت و لگد پی در پی ضرباتی به او می زنند و در این حال یک ماشین پلیس دیگر رسید و تصوّر ما این بود که آن افراد پلیس تازه وارد دخالت می کنند و آن زنِ ضربه خورده و مجروح را از دست آن سه نفر پلیس عصبانی نجات میدهند و مثلاً از آنها خواهش می کنند که از کتک زدن به او خودداری کنند، اما با تعجب شدید و به طور غیر قابل باور آن سه مرد پلیس دیگر هم که تازه رسیده بودند، شروع کردند به کتک زدن آن زن بیچاره و به طور بی شرمانه هر شش تا پلیس مرد به یک زن مظلوم روی زمین افتاده لگد می زدند!!! و موارد زیادی مشابه این ها.

  در این حوادث به طور آشکار مشاهده می شود که همان ظلم ها و بی عدالتی ها و جنایات از نوع قدیمی در مقیاس دیگر و با وسایل پیشرفته تر و به صورتی سیستماتیک و قانونی در حال وقوع است. یعنی چاقوی قدیمی تبدیل به اسلحه گرم پیشرفته ای شده که از ناحیه تکنولوژی جدید و پیشرفته ساخته شده و به صورت قانونی در اختیار یک فرد پلیس قرار گرفته. آن هم در کشوری که صدای مدعیان و طرفداران حقوق بشر، گوش ها را کر میکند.  این حوادث عمدتاً و از بعی جهات جنبه فردی دارد اما در سطح ملت ها و کشورها هم جریانات شبیه به همین است یعنی جنگ ها و کشتارهائی از انسان ها که در اصل به قصد دست یافتن مال و ثروت و فروش اسلحه تولید شده در کشورهای پیشرفته است! البته همیشه بهانه هائی فریبنده هم برای آن جنگ ها پیدا می کنند. لازم به تذکر است که بحث ما درباره مسائل علمی و اخلاقی مربوط به موضوع مقاله است و این چند مورد به عنوان مثال ذکر شد. و بر میگردیم به موضوع مورد بحث اصلی و آن اینکه:

   خیلی از کارهایی که انسانها انجام میدهند، با تصمیم قبلی و از ناحیه تدبّر و تفکر و به صورت حساب شده نیست، حداقل در مورد عده قابل توجهی از انسانها! یعنی:اینکه سه نفر که یک عدد خودکار خریده بودند و با آن خودکار نتوانسته بودند سریعاً چیزی را بنویسند، با یکدیگر مشورت نکرده اند که در آن جریان پیش آمده چه کاری مناسب است که انجام دهند، مثلاً برگردند به مغازه و به فروشنده بگویند که لطفاً یک عدد خودکار دیگر به ما بدهید چون این نمی نویسد و فرضاً در این میان یکی از آنها بگوید نه این کار مناسب نیست و حوصله این کار را نداریم و بیائید برویم داخل مغازه و دو نفر دستهای او را بگیریم و نفر سوم ما چند تا چاقو به او بزند و بعد برویم دنبال کارمان.

  یا آن یک یا دو نفر پلیس امریکائی نیامدند روی حادثه پیش آمده فکری بکنند و چارهای بیاندیشند مثلاً بگویند، چون ما دستور توقف به آن زن دادیم و او گفت که حامله است و قصد رفتن به خانه اش را دارد و چون این کار توهینی به حکومت امریکا و پلیس سفیدپوست آن محسوب می شود، بهتر است ما چند گلوله به سوی او شلیک کنیم و او را بکشیم و امثال اینها. بلکه در این حوادث غالباً یک نوع عصبانیت و خشم شدیدی در انسان به وجود میآید و چون بازدارنده ای از عقل و آموزشهای دینی و استقامتی از ناحیه آنها در او وجود ندارد، او اقدام به آن نوع اعمال میکند! و  ای بسا در همان لحظات و اندکی بعد از آن خودش پشیمان می شود و تا آخر عمر خود هم در حسرتی از آن کار ظالمانه و خلاف عقل و شرع و در زجر روحی شدیدی به سر میبرد و حتی گاهی در اثر ناراحتی به وجود آمده از رفتار خودش دچار نوعی بیماری روحی هم میشود. مثل آن افسر خلبان امریکائی که عامل انفجار بمب اتمی در بعضی شهرهای کشور ژاپن شد و بعدها دچار پشیمانی و زجر روحی شدید شد و مبتلا به نوعی بیماری روانی گردید.

  به طوری که عرض شد در آموزشهای دینی به آن عامل قدرتمند بازدارنده در مقابل هواهای نفسانی و رفتارهای خلاف عقل و زیانبار، «تقوا» گفته میشود. تقوا در اخلاق دینی جایگاه بسیار رفیعی دارد تا جایی که گفته می شود یکی از مهمترین جهت تفاوت انسانها با جانداران دیگر، وجود همین قدرت باشکوه و عظیم روحی، یعنی «تقوا» در آنها است این قوه روحی که ریشه ای در فطرت انسان دارد و بعداً به وسیله آموزش و رفتارهای خاصی تقویت می شود، عامل اصلی ارزشها و کرامت های انسانی و در مقایسه افراد با یکدیگر هم است. تقوا سبب اصلی رفتارهای کریمانه و مطلوب و معقول و نوعدوستانه در انسانها است. این قوه روحی در انسان بازدارنده قدرتمندی در مقابل خواستههای نفسانی است و قوای دیگر روحی را تحت حکومت و نظارت خود قرار میدهد و آنها را در مسیر زندگی حقیقی و تأسیس اداره جامعه برتر و زندگی مطلوب به کار می گیرد.

   تقوای الهی از سقوط انسان از پرتگاه های جاده حیات و بیراهه رفتن ها جلوگیری می کند و عدالت مورد نیاز و فضائل انسانی را در زندگی انسان برقرار می کند، چه زندگی فردی و شخصی و چه زندگی اجتماعی و کنار دیگر همنوعان!

  یکی از علل اصلی ممنوعیت خوردن و آشامیدن و مجموعاً روزه گرفتن در ماه رمضان، اکتساب تقوا و تقویت و ازدیاد آن در انسانها است! این ممنوعیت و محرومیت موجب بهرهمندی از نعمتهای بسیار عظیم و فراوان پروردگار عالمیان خواهد شد. و لذت ناشی از تقوای حاصل شده بسیار بیشتر از آن رنج  توهّمی ناشی از خودداری از خوردن و نوشیدن در طول روزهای ماه رمضان خواهد شد. البته این خودداری و امساک در نظر افرادی که آموزشهای لازم را در این زمینه دریافت نکردهاند، رنج و محرومیت تلقی میشود، و الّا نه تنها این امساک و خودداری رنجی در اصل با خود ندارد، بلکه لذتی بسیار برتر و عمیقتر آن را احاطه کرده است و عدهای از اهل ایمان چند ماه قبل از رسیدن ماه رمضان از نزدیک شدن آن اظهار سرور و خوشحالی می کنند و انتظار رسیدن به آن را می کشند.» (۳)

  حجم این مقاله در قیاس با مقالات دیگر از ناحیه نقل قطعاتی از مقالات قبلی بیشتر شد، اما جهت تکمیل موضوع مورد بحث توجه مجدد به این مباحث لازم بود. لذا بجای نوشتن مجدد مطالب و یا خلاصه ای از آنها، این قطعات عینا از بعضی از مقالات قبلی به این نوشتار منتقل شد.

    حاصل مجموع مباحث در این زمینه یعنی حکمت ممنوعیت خوردن و آشامیدن و بعضی دیگر از اعمالی که در غیر حالت روزه داری حلال است و بطور کلی امساک ها در مقابل بعضی خواسته های نفسانی، در ایامی که انسان به ضیافت خدای غنی کریم دعوت شده اند و مهمان خدا محسوب
می شوند چیست ؟

   پاسخ این سؤال در مجموع این مباحث روشن شد و آن اینکه انسان برای یک زندگی متعالی انسانی آفریده شده است و آن زندگی در عالم دیگر و در بهشت برقرار است و رسیدن به خواسته ها و تمایلات مربوط به زندگی جسمانی و جانداری در مقابل خواسته ها و تمایلات مربوط به آن زندگی متعالی انسانی، بسیار حقیر و اندک و پیش پا افتاده است و انسان لازم است قوای روحی و امکانات زندگی خود را عمدتاً برای رسیدن به آن زندگی متعالی به کار ببرد.

در مقاله بعدی راههای رسیدن به این مطلوب عظیم را بطور تفصیلی مورد بحث قرار خواهیم داد.و مطالب دیگری علاوه بر آنچه قبلاً نوشته شده توضیح داده خواهد شد. ان شاءالله تعالی.

الیاس کلانتری

پاورقی ها:

۱- وب سایت حکمت طریف، بخش کلام ایام تاریخی، شماره- ۱۳۴

۲- همان، شماره ۲۸۱

۳- همان، شماره ۲۸۲

دکمه بازگشت به بالا
بستن