کلام ایام تاریخی – ۵۶۸، ماه مبارک رمضان و مهمانی ملکوتی خدای سبحان

بخش پانزدهم*

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    بحث در موضوع مهمانی ملکوتی خدای سبحان، در مقاله قبلی به موضوع شخصیت و رفتارهای انسانهای متعالی و صاحبان فضائل اخلاقی و رفتارهائی از آنها بعنوان نمونه و مثال رسید. در این نوشتار بعنوان آخرین بخش از این سلسله مقالات با ذکر مثالهای دیگری در این زمینه و تکمیلی بر موضوعات نوشته شده و نتیجه گیری از آنها این سلسله مباحث را به پایان می بریم.

مثال دوم: داستانی درباره رفتارهای عالم و دانشمند دینی معاصر مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم نقل کرده اند و گفته اند آن بزرگوار در نصف شبی که در اطاق خود بیدار بود، می شنود که در زدند، خدمتکار ایشان در را باز می کند و او صدای زنی را می شنود که به خدمتکار می گوید که از خانواده  فقیری است و همسرش هم مریض و در بستر است و او هیچ گونه وسیله ای برای پرستاری و مراقبت از همسر مریض خود ندارد، خادم شیخ به آن زن می گوید که در این وقت بعد از نصف شب من چه کاری می توانم انجام دهم و آن زن بیچاره فقیر برمی گردد. شیخ که کم و بیش سخنان آن زن را شنیده بود خادم خود را صدا می زند و می گوید: اگر روز قیامت خداوند من و تو را محاکمه کند و بفرماید که یک زن بیچاره در یک نیمه شب سرد زمستانی به در خانه شما آمده و مشکلات زندگی خود را گفته، اما دست خالی برگشته چه جوابی داریم؟

خادم شیخ می گوید: آقا این موقع شب که همه جا بسته است من چه کاری می توانستم انجام دهم؟

شیخ می فرماید: خانه و محل زندگی او را شناختی؟

خادم می گوید: بلی!

شیخ می فرماید: برخیز و فانوسی را روشن کن و با هم به خانه آن مریض برویم. شیخ که پیرمردی بود در سنین بالای هشتاد سال در آن شب سرد زمستان همراه خادم خود به در خانه آن مرد بیمار می روند و در می زنند و می روند داخل و متوجه می شوند آن مرد مریض احتیاج به معالجع و دارو دارد. و گرسنه  هم هست و در خانه او هیچ وسیله گرمایشی وجود ندارد. و هوا هم بسیار سرد است!

شیخ به خادم خود می فرماید برو در خانه «صدر الحکماء» – که طبیبی بود در شهر قم – و در بزن و به او بگو شیخ احتیاج به کمک شما دارد!

خادم شیخ می گوید:آقا طبعاً صدر الحکماء در این ساعت از شب خوابیده است، یعنی چگونه من او را از خواب بیدار کنم؟ شیخ می فرماید شما برو و در خانه او را بزن و جریان را به او اطلاع بده! در هر صورت خادم می رود و آن طبیب را طبق دستور شیخ از خواب بیدار می کند و همراه او به خانه آن مریض می آیند و طبیب مریض را معاینه می کند و دارو هائی تجویز می کند و شیخ به خادم می گوید : برو به فلان داروخانه – که البته در آن زمان و آن ساعت از شب، داروخانه هم بسته بود.- و این داروها را تهیه کن.

در هر صورت خادم می رود و داروها را تهیه می کند و می آورد و شیخ او را می فرستد برای تهیه مقداری ذغال و آن هم آماده می شود و فضای اتاق آن مریض گرم می شود و مقداری هم غذا تهیه می شود و شیخ با آرامش خاطر از خانه آن مریض به منزل خود برمی گردد.

مثال سوم : در اوصاف ورفتارها و اخلاق کریمه مرحوم آیةالله سیدحسین بروجردی، مرجع تقلید بزرگ جهان اسلام نقل کرده اند که ایشان مقداری کسالت داشت و نزدیکانش به او اصرار کردند که او را چند روزی جهت استراحت به روستائی دور از شهر ببرند، چون زمان تابستان بود و دروس حوزه علمیه هم که تعطیل بود، پس مشکل قابل توجهی به وجود نمی آمد. ایشان پیشنهاد اطرافیان خود را پذیرفتند و با چند نفر از همراهان برای چند روز به روستائی رفتند.

ایشان در روزهای اقامت در آن منطقه دستور دادند چند عدد گوسفند خریداری شود و گوشت آنها را بین اهالی آن روستا و دو روستای مجاور توزیع کنند. همراهان او از آن گوشت مقداری کباب برای او آماده کرده و برای او آوردند. ایشان فرمود: بوی این کباب در این جا پخش شده و من تمایلی به خوردن آن ندارم!

همراهان ایشان گفتند: آقا به همه اهالی این روستا و اطراف آن گوشت داده شده و این مقدار هم سهم شما است!

ایشان می فرماید بلی! اما یک روستائی کم درآمد نمی تواند از گوشتی که به او داده شده، کباب تهیه کند! لذا از خوردن آن غذا خودداری کرد و چند لقمه نان و ماست میل می کند. اطرافیان او هم آن چند سیخ کباب را برای خانواده ای در همان نزدیکی میبرند.

مثال چهارم: در شرح حال و رفتارهای یکی از علمای شهر زنجان نقل کرده اند که او احتیاط می کرد در دستور دادن به همسر برای کارهای منزل (۱) یعنی در این نوع رفتار با همسر که آیا جایز است یک مرد همسرش را برای کار در منزل مجبور کند یا نه.

زمانی آن عالم اهل عمل که دچار یک بیماری شده بود در منزل خود بستری می شود. عده ای برای عیادت ایشان به منزل او می رفتند او در اتاقی که برای ملاقات با مردم معین شده بود در بستر خوابیده بود و افراد منزل هم در اطاق دیگری قرار داشتند وقت نزدیک ظهر بود، افراد خانواده یک کاسه آش برای او آماده کرده بودند و آن را در یک سینی قرار داده و کنار در اطاق گذاشته بودند به تصور اینکه فردی از عیادت کننده ها آن سینی و کاسه آش را نزد او می برد، اما در واقع عیادت کننده ها رفته بودند و کسی در اطاق حضور نداشت.

کلام ایام ـ 496، آموزشهای دین خدا در سیره و کلام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
بخوانید

ظهر بود و اول وقت نماز ظهر همسر آن عالم بزرگوار وارد اطاق می شود و می بیند که کاسه آش دم در اطاق بصورت دست نخورده باقی مانده و سرد شده، او عرض می کند: آقا چرا غذای خود را میل نکردید؟ او می فرماید: کسی در اطاق نبود و من هم قدرت اینکه برخیزم و ظرف غذا را بردارم و بیاورم کنار خودم نداشتم.

این انسان متعالی که یکی از قهرمانان اخلاق حسنه است خود را مجاز نمی داند که به همسرش دستور دهد، که ظرف غذا را برای او بیاورد و یا اصلاً برای او غذا تهیه کند و البته همسرش آزادانه و با میل و اختیار خود در منزل به او خدمت می کند.

مثال پنجم: شبیه به همین است مطلبی که از رفتار فقید سعید مرحوم آیة الله مرعشی نجفی ذکر کرده اند. فرزند ایشان می فرمود که من به همسرم گفتم: برای من آب بیاور. پدرم به من اعتراض کرد و فرمود چرا خودت نمی روی برای خودت آب بیاوری؟

مثال ششم: یکی از دوستان که با هم مجالست داشتیم می گفت: در فلان زمان که قیمت خانه و زمین با سرعت بالا می رفت شخصی بود که می خواست قطعه زمینی را بفروشد، شخصی اعلام آمادگی کرده بود برای خرید آن زمین و خریدار و فروشنده قرار می گذارند که در روز و ساعت معینی در یک دفتر اسناد رسمی حضور یابند تا آن معامله انجام بگیرد و ثبت شود. بعد از آن قرار تلفنی و قول دادن به همدیگر شخص دیگری یا همان روز یا روز بعدی با فروشنده زمین تماس تلفنی برقرار می کند و می گوید: شنیدم فلان زمین را می خواهی بفروشی، او می گوید بلی! آن شخص دوم می گوید: من می خواهم زمینی بخرم و قیمتی نزدیک دو برابر آن مشتری اول پیشنهاد می دهد.

شخص فروشنده می گوید: این مقدار  پول یا اسناد بانکی را فلان روز و ساعت با خودت بیاور به فلان دفترخانه!

روز موعود فروشنده و خریدار اولی که در دفتر خانه حاضر شده بودند به توافق می رسند و قرار می گذارند که خریدار وجه معامله را بپردازد وبه  آن مشتری اول می گوید: این آقا – یعنی مشتری دوم – می خواهد زمین شما را می خواهد به دو برابر این قیمت بخرد، اگر تمایل داری می توانی به او بفروشی!

قابل توجه است که شخص فروشنده زمین می توانست آن قرار اولی را لغو کند چون هیچ سندی در کار نبود و او فقط یک قول بطور شفاهی به مشتری اول داده بود و می توانست از آن قول صرف نظر کند و یا با پرداخت اندکی سود از نظر اخلاقی هم کار خود را در لغو آن قرار قبلی توجیه کند و یا رفتارهائی امثال آنها. اما از همه آنها صرف نظر کرد بخاطر یک قول شفاهی و از آن سود قابل توجه صرف نظر کرد. و گفت زمین شما را میخواهد بخرد.

مثال هفتم: یکی از دوستان در مصاحبتی که با هم داشتیم مطلبی را از صفا و صمیمت شخصی ذکر کرد که جالب بود. او گفت جریان ازدواج دخترم بود و من هم وضع مالی مناسبی برای هزینه های آن جریان نداشتم سراغ یکی از دوستانم رفتم و به او گفتم برای جهیزیه دخترم احتیاج به پولی در حد پنجاه هزار تومان دارم. (۲)  

دوستم رفت و خیلی سریع و مثلا در عرض یک ساعت سی هزار تومان پول برای من آورد و گفت بقیه اش را فردا برای شما می آوردم و فردای آن روز بیست هزار تومان دیگر آورد. و من بعداً فهمیدم که دوستم چرخ خیاطی همسرش را فروخته و بقیه آن پول را تهیه کرده و در اختیار من گذاشته است . البته او این مطلب را نگفت و من بطور ضمنی از طریق دیگری متوجه رفتار او شدم.

شخصیت های قدسی:

این گروه از انسانها دارای شخصیتی بسیار متعالی و فضائل علمی و اخلاقی برتر فوق عادی هستند. لازم است آنها را شخصیت های قدسی و معلمان آسمانی نامید. فضائل اخلاقی و کرامات شخصیتی آنها منشأ فوق عادی دارد. آنها پرورش یافته های مستقیم پروردگار عالمیان هستند. فضائل علمی و اخلاقی آنها از ناحیه اتصال دائمی خاص به ذات قدوس الله – عزّ و جلّ – حاصل شده است . آنها پیامبران خدای سبحان و رسولان او و سفیران او بین انسانها و اوصیاء پیامبر خاتم حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم –   یعنی امامان اهل بیت –  علیهم السلام –  هستند.

نور شخصیت قدسی آنها مسیر تاریخ حیات انسانها را روشن کرده و جاذبه رفتارهای فوق عادی آنها تحولات عظیمی در فرهنگ عمومی انسانی به وجود آورده.آنها در اثر ارتباط خاص با پروردگار عالمیان و با عالم ملائکه دارای قدرتهای معنوی عظیمی می باشند و منشأ آثار مبارکی در فضای حیات انسانها.

پاورقی ها :

  • ۱- این جریان را من از استاد شهید مرحوم مرتضی مطهری نقل می کنم.
  • ۲- این جریان مربوط می شود به حدود سی سال پیش و بلکه بیشتر از آن و قیمت آن روز. اما الان و در زمان تغییر بسیار سریع قیمت نمی دانم معادل چه مقدار پول در این زمان می شود

 

 

دکمه بازگشت به بالا
بستن