کلام ایام تاریخی – ۵۶۶، ماه مبارک رمضان و مهمانی ملکوتی خدای سبحان

بخش سیزدهم*

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

کلیات*

  • دیدگاه کودک خردسال یک کشاورز نسبت به رفتار پدرش در امر زراعت
  • دیدگاه چند کودک خردسال که جریان یک عمل جراحی و رفتارهای پزشکان را در مورد یک بیمار مشاهده می کنند!
  • دیدگاه کودکان خردسال درباره مدرسه و درس و کتاب های درسی
  • آیا انسان اجباراً و بدون تمایل خود آفریده شده است؟
  • چه کسانی به از بین رفتن حیات و مرگ خود راضی هستند؟
  • نتایج علم ناقص به پدیده ها در فضای زندگی
  • زندگی دنیوی بخشی از حیات حقیقی و مقدمه آن است
  • ارزش حقیقی حیات و حکمت آفرینش انسان در مقصد حیات تحقق پیدا خواهد کرد
  • حکمت آفرینش انسان در کتاب خدای سبحان
  • دیدگاه یک کودک خردسال درباره ارزش و فواید و لذت های مسافرت
  • علم کامل انسان ها و نتایج آن درباره حکمت آفرینش
  • توصیف خدای سبحان از زندگی دنیوی و زندگی حقیقی و اخروی
  • انسان برای مقصدی با شکوه و بسیار عظیم آفریده شده و حکمت آفرینش او در آن مقصد تحقق پیدا خواهد کرد.
  • اشتراکات بین زندگی چانداری و زندگی انسانی
  • شروع تفاوت ها و زمان آن ها بین زندگی جانداری و زندگی انسانی
  • زندگی جانداری در موجودات دیگر غیر از انسان در همان محدوده حیات جانداری و رشد بدنی ادامه می یابد
  • سنین عمر فرزند انسان هر قدر افزایش می یابد، فاصله او با زندگی جانداری بیشتر می شود.

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * 

در بخش قبلی جهت روشن شدن حکمت آفرینش انسان و پاسخ به سؤال، یا اشکال عده ای در این زمینه سه مثال ذکر کردیم ، همراه با توضیحات فشرده ای درباره علم ناقص به بعضی از پدیده ها که در زندگی انسانها جریان دارد و گفتیم که این نوع اشکالات یا سؤالات از توجه ناقص به بعضی پدیده ها ناشی می شود و اگر کسانی که نظریات و دیدگاهها و رفتارهای آنها مورد بحث قرار گرفت به «صورت کاملِ» آن پدیده ها علم پیدا می کردند، آن اشکالات برای آنها به وجود نمی آمد. مثل کودک آن کشاورز درباره رفتار پدرش در مزرعه و یا آن چند کودک و دیدگاه و نظراتشان درباره یک عمل جراحی که به منظور معالجه یک بیمار انجام می گیرد و رفتارهای دانش آموزان، بلکه عده زیادی از دانشجویان درباره کلاسهای درسی و فرار از مدرسه.

قابل تذکر است که امروزه و در جامعه ما این سؤال و اشکال غالباً همراه با یک مغالطه گفته می شود و آن اینکه بعضی از افراد می گویند: خلقت ما یک امر اختیاری نبود و ما اجباراً آفریده شده ایم و در امر خلقت از ما نظر خواهی نشده است! در جواب این سؤال و یا این اشکال می شود گفت: مگر شما قبل از خلقت خودتان وجود داشتید که با شما مشورت انجام گیرد و از شما نظر خواهی شود؟ اگر وجود داشتید که دیگر موضوع خلقت بی معنی خواهد بود. و اگر وجود نداشتید مشورت و نظر خواهی با چه کسی باید انجام می گرفت؟!

و همچنین می شود گفت شما که خلقت خود را امری اجباری تصور می کنید و مدعی هستید که راضی به این خلقت نبوده اید، آیا حقیقتاً از حیات و بودن و وجود داشتن خود ناراضی هستید؟ و آیا تمایل دارید که زنده نباشید و الان از دنیا بروید؟ و اگر حقیقتاً از اصل زنده بودن ناراضی هستید، آیا این روحیه و این دیدگاه در بین انسانها عمومیت دارد، یا فقط عده ای از آنها دارای آن هستند؟ همچنین آیا این نارضایتی همیشه در شما وجود دارد یا وقتی گرفتار بعضی از مشکلات می شوید؟

از بررسی افکار و نظریات و دیدگاههای عده زیاده از مردم روشن می شود که انسان ها در اصل تمایل به حیات و ادامه آن دارند، حتی افرادی که در سنین بالای عمر خود قرار دارند و همچنین تلاش زیادی برای طولانی شدن عمر خود به عمل می آورند. اما عده قلیلی از انسانها در وقت مواجه شدن با بعضی سختی ها و مشقت ها، آرزوی مرگ می کنند و آن روحیه نفرت از زندگی و حتی اقدام برای از بین بردن آن یک حالت احساسی و عاطفی کاذب و غیر معقول است و بطور قطع در صورت اقدام به کاری برای از بین بردن حیات ظاهری و دنیوی به پشیمانی طولانی عظیمی مبتلا خواهند شد. پشیمانی دائمی که پایانی هم برای آن نخواهد بود.

دیدگاه عده ای از انسان ها که یا در اثر اعمال و رفتارهای خود گرفتار مشقت ها و مشکلاتی شده اند و یا دیگران آنها را مبتلا نموده اند، بین انسانها عمومیت ندارد و دیدگاه همه آنها نیست، و نظام عالم را نمی شود مبتنی بر افکار و عقاید و رفتارهای آنها قرار داد.  و همچنین اگر در زندگی آن عده از انسانها که دچار مشکلات بزرگی شده اند و از حقوق طبیعی خود محروم گشته اند، تحولی حاصل شود و مشکلات زندگی آنها از بین برود و آنها راه حقیقی زندگی را پیدا کنند و همراه با راهنمایان حقیقی در آن حرکت کنند، دیدگاهشان نسبت به زندگی و مقصد آفرینش تغییر خواهد کرد.

انسانها لازم است که پدیده حیات و خلقت و تحولات و مقصد آفرینش را با هم و بصورت کامل مورد توجه قرار دهند و در ان صورت ارزش حقیقی و کامل حیات برای آنها روشن خواهد شد. لازم است توجهات انسانها به این امر معطوف شود که زندگی دنیوی بخشی از حیات حقیقی انسان و مقدمه آن است و ارزش حقیقی حیات و آفرینش انسان در مقصد حیات تحقق پیدا خواهد کرد و آشکار خواهد شد.

خدای سبحان در کتاب آسمانی و قرآن کریم متذکر حکمت آفرینش انسان شده است و می فرماید:

«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَينَا لَا تُرْجَعُونَ» (المومنون/۱۱۵) یعنی: آیا پنداشتید که ما شما را عبث [و بیهوده] آفریدیم و شما بسوی ما باز نمی گردید.

یعنی اگر از بازگشت به سوی خدا صرف نظر کنیم، حیات انسان و آفرینش او بیهوده خواهد بود. از این آیه کریمه بطور ضمنی به دست می آید که هدف از آفرینش انسان، در زندگی اخروی و بازگشت بسوی خدا تحقق پیدا خواهد کرد و آشکار خواهد شد.

آیا صحیح است که انسان ارزش یک مسافرت طولانی و همراه با مشکلات را بدون در نظر گرفتن فواید آن بسنجد و درباره آن نظرات خود را ابراز کند؟

مسافرتی را بعنوان مثال در نظر می گیریم، که عده ای از انسان ها و یا یک خانواده انجام می دهند. مسافران در آن سفر لازم است از جاده ای عبور کنند که چند تا پیچ خطرناک هم در آن قرار دارد و راه کوهستانی است و لازم است احتیاط های لازم در امر رانندگی وسیله نقلیه به کار بسته شود. در مقصد آن جاده فواید و سود زیادی برای مسافران وجود دارد. مثل اینکه در آن مقصد بک مجتمع مسکونی ساخته می شود و فرضاً زمین هم در آن مکان مجانی است و مالکی ندارد، اما در آن مکان استعداد زیادی برای ساختن یک مسکن و قطعه ای باغ وجود دارد مثل آب فراوان و هوای پاک و آزاد و سهولت زندگی از ناحیه فراوانی مواد مورد نیاز مثل غذا و آب و هوای سالم و پاک. در این صورت بررسی همه جانبه رفتن به آن منطقه و احتیاط های لازم در امر رانندگی وسیله نقلیه و همراه داشتن مقداری از وسایل زندگی و پول و فاصله آن مکان از محل زندگی فعلی و در اختیار گرفتن مقداری زمین جهت ساختن مسکن و یک باغ و مزرعه و امثال آنها جهت سفرهای تفریحی یا سکونت دائمی، رفتاری و کاری عاقلانه و عالمانه است  و  طبعاً نباید نظریات و دیدگاه کسانی مورد عمل قرار بگیرد که در اثر بی احتیاطی و یا عدم مهارت در امر رانندگی تصادفی برای آنها پیش آمده و وسیله نقلیه آنها خراب شده و در زمان مورد نظر و تصور خود به آن مکان نرسیده اند و یا هیچ وسیله ای برای ساختن یا خریدن یک واحد مسکونی و یک باغ و مزرعه فراهم نکرده اند.

ارزش یک سفر و یک برنامه مسافرتی را با فواید و سود حاصل از آن باید سنجید و نه فقط از تصادفی که امکان دارد در آن سفر حادث شود. و همچنین دیدگاه افراد با تجربه و سفر کرده و عاقل را ملاک تصمیم گیری قرار داد، نه یک کودک سه یا چهار ساله را که بدون داشتن علمی نسبت به آن مقصد همراه افراد خانواده خود در جاده قرار گرفته و مقصد را ندیده است.

خدای سبحان در آیه دیگری در کتاب آسمانی می فرماید:

«وَمَا هَذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِي الْحَيوَانُ لَوْ كَانُوا يعْلَمُونَ» (العنکبوت/۶۴) یعنی: و این زندگی دنیا جز سرگرمی و بازی نیست و همانا زندگی اخروی زندگی حقیقی است، ای کاش [این را ] می دانستند.

مراد این است که انسان برای مقصدی باشکوه و بسیار عظیم آفریده شده و آن زندگی در عالم بعدی تحقق پیدا خواهد کرد. و زندگی فعلی در دنیا جاده ای است که به آن مقصد مطلوب عظیم منتهی می شود و مقدمه ورود به آن مقصد است. اما ای کاش انسانها به این موضوع و این حقیقت توجه لازم را معطوف می کردند و امکانات و عمر ارزشمند خود را برای رسیدن به آن به کار می بستند.

در صورت توجه کامل به این دیدگاه موقعیت آیه کریمه از سوره ذاریات هم درباره خلقت انسان که قبلاً ذکر شد، روشن می شود بطوریکه فرمود:

«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيعْبُدُونِ» (الذاریات/۵۶) یعنی: بطور ضمنی از آن آیه کریمه برمی آید که در خلقت دو موجود «جن» و «انسان» عبودیت برای خدای سبحان و اطاعت از او مورد نظر بوده است. و لازم است انسان راه زندگی را مطابق اوامر و نواهی راهنمایی های پروردگارش و پیروی از پیامبران او طی کند. و در این صورت به مقصد حقیقی آفرینش خواهد رسید.

زندگی انسان ابتداءً و در زمان شروع اولیه از نوع زندگی جانداری است و نوزاد انسان بلافاصله بدون آگاهی و بدون اراده آگاهانه، تنفس می کند و آن ماده حیاتی پی در پی و هر دقیقه چند بار وارد بدن او می شود و همچنین غذا و آب  ابتداءً از طریق شیر مادر و بعداً از طرق دیگر وارد بدن او می شود و بعد از مدتی مقدمات حیات انسانی در او پدید می آیدو زندگی جانداری با ادراکات مربوط به زندگی انسانی مخلوط می شود. به تدریج زندگی او بطرف زندگی انسانی کشیده می شود و اما نیاز به زندگی از نوع جانداری تا زمان رحلت از دنیا ادامه می یابد. و سرانجام بعد از انتقال از دنیا، او فقط در فضای زندگی انسانی قرار خواهد گرفت.

115 - آیا زندگی دنیا حقیر و بی ارزش است؟
بخوانید

اشتراکات زیادی بین زندگی جانداری و زندگی انسانی در زمان نوزادی انسان بیشتر از زمان های بعدی است و بلکه در چند ماه اول ولادت نوزاد، زندگی او عمدتاً از نوع جانداری است به طوری که او غذای مخصوص آماده شده در بدن مادر را می خورد و در نتیجه بدن او رشد می کند و حجم بدن و اجزاء آن افزایش می یابد، یعنی غذای مصرف شده در بدن او تبدیل به اعضاء و اجزاء آن می شود و به وزن و حجم نوزاد افزوده می شود. در این نوشتار از ورود در بحث مربوط به غرایز جانداران و غرایز و فطریات انسان ها و نوع هدایت تکوینی نوزاد انسان ها و جانداران دیگر خودداری می کنیم، چون در این نوشتار فرصت مناسبی برای این نوع بحث تفصیلی وجود ندارد و لزومی هم برای آن نیست. اما اصل اشتراکات در این دو نوع از حیات، یعنی حیات جانداری و حیات انسانی و میزان ارتباط و اتصال آن دو با یکدیگر لازم است مورد توجه دقیقی قرار بگیرد.

زندگی جانداران دیگر غیر از انسان در همان محدوده حیات جانداری و رشد بدنی و تبدیل مواد غذایی به اجزاء بدن ادامه می یابد و تغییرات بعدی هم عمدتاً در محدوده جسم آن ها جریان می یابد مثل این که بچه گوسفند و بچه آهو در زمان تولد دارای شاخ نیستند و بعد از مدتی این نوع تغییر در بدن آن ها ظاهر می شود. اما بچه این دو نوع جاندار و بعضی دیگر از همان زمان تولد دارای چندتا دندان می باشد، در صورتی که بچه انسان تا حدود شش ماه بعد از تولد دارای دندان نیست، چون در این مدت او جزء شیر نباید غذای دیگری بخورد و خوردن شیر مادر هم احتیاج به دندان ندارد.

اما در زندگی نوزاد انسان رشد بدنی توأم با فکر و اندیشه و افزایش بعضی از ادراکات همراه می شود و ما قبلاً متذکر شدیم که دوره رشد بدنی فرزند انسان و رسیدن به مرحله بعد از نوزادی یعنی کودکی و نوجوانی و جوانی در انسان در عرض ده سال، پانزده سال و بیشتر تحقق می یابد، در نوزاد اغلب حیوانات در عرض یکسال، دوسال و یا کمی بیشتر انجام می یابد.

سنین عمر فرزند انسان هر قدر افزایش می یابد، فاصله او با زندگی جانداری بیشتر می شود و قدرت ادراکی او هم افزایش می یابد و فراتر از زندگی صرفاً جانداری می رود. به طوری که بعضی از قوای وجود او در مسیر آموزش های خاص انسان به کار می رود.

آموزش های مخصوص انسان -که جانداران دیگر فاقد آن هستند- از سنین کودکی شروع می شود و در سنین بالاتر گسترش می یابد مثلاً او در سال های اول ورود به مدرسه یاد می گیرد که مواظب وسایل مربوط به خودش مثل کتاب و قلم و کیف و امثال آن ها باشد و به وسایل مدرسه همکلاسی های خودش دست نزند و آن ها را خراب نکند و حق مالکیت کودکان دیگر را که در مدرسه او قرار دارند، یا در یک مهمانی شرکت کرده اند، یا در یک پارک مشغول بازی هستند، رعایت کند.

در سنین جوانی فرزند انسان آموزش های بیشتری دریافت می کند که جانداران دیگر فاقد آن آموزش ها هستند و هرگز هم در هیچ سن و سال و هیچ مرحله ای از عمرشان پذیرشی نسبت به آن ها نخواهند داشت، مثل رعایت ادب مخصوص در رفتار با دیگران و رعایت نوبتی برای ورود به جایی مثل کلاس درس و خروج از آن و خرید یک شیء و پرداختن بهای آن و خوردن مواد غذایی و زمان یا مکان مناسب برای آن و رعایت احترام دیگران و حقوق انسانی آن ها.

در زندگی نوع انسانی، انسان مثل سایر جانداران احتیاج به غذا و آب و مسکن و امثال آن ها دارد، اما این نوع اشیاء و به دست آوردن آن ها و لذت بردن از آن ها، تنها بخشی از زندگی آن ها را شامل می شود. یعنی وقتی یک حیوان (جاندار) مقداری مواد غذایی را در جایی می بیند، بدون مقدمه ای و بدون تفکر و رعایت آداب و رسوم خاصی به خوردن آن مشغول می شود، اما یک انسان در صورت مواجه شدن با مقداری مواد غذایی و مثلاً یک عدد میوه و یا نوشیدنی، -حتی اگر گرسنه و تشنه هم باشد- آن مواد را تصاحب نمی کند، بلکه به فکر تصرف عاقلانه و مشروع و شرافتمندانه و جایز و مؤدبانه آن ماده غذایی می افتد و بررسی می کند که آیا آن شیء فروشی است و مال چه کسی است و یا هدیه شده و یا جهت پذیرایی از او و دیگران در یک مهمانی تهیه شده و یا صاحب آن از افراد خانواده و یا دوستان نزدیک اوست و به طور کلی تصاحب آن و استفاده از آن برای او جایز و مؤدبانه است یا نه!

در سنین بالای عمر و دوره فعالیت عقلی و گسترش آن نوع فعالیت و دریافت آموزش های اخلاقی برتر و آشنایی با معلمان اجتماعی و در رأس آن ها پیامبران خدا و معلمان آسمانی و شخصیت های اخلاقی متعالی، فعالیت های انسان ها در فضای حیات انسانی بیشتر می شود و لذت های روحی و عقلی جای بیشتر و وسیع تری را به خود اختصاص می دهد. مثلاً لذت غذا و طعام، بخشی از جای خود را به لذت اطعام دیگران و برقراری مجالس مهمانی برای بستگان و دوستان می دهد. و او در صورت دریافت آموزش های متعالی اخلاقی، از نوع دوستی و محبت به دیگران و کمک به آن ها و به کار بردن آداب و رسوم اجتماعی ارزشمند و برقراری صلح و صمیمیت لذت بیشتری می برد، تا اختصاص دادن اشیاء و اموال زیاد برای خود و به دست آوردن خواسته های خود، بدون رعایت حقوق دیگران.

اما عده ای از انسان ها حتی در سنین بالای عمر و دوره فعالیت عقلی و علمی هم در همان محدوده زندگی جانداری و ادراکات مربوط به آن باقی می مانند، نمی توانند از حبس حیات جانداری خلاص شوند. آن ها تمام سعی خو را به کار می برند که اشیاء مورد تمایل و اشتیاق خود را از هر طریقی شده و به هر قیمتی شده، به دست آورند، اگر چه از طریق جنگ و غارت و کشتن دیگران! یا تخریب فضای زندگی دیگر انسان ها.

این نوع رفتارها با دیگران و گاهی حتی با افراد جامعه خود و بلکه گاهی با بستگان و دوستان و بالاتر از آن با افراد خانواده خودِ عده ای از انسان ها به طور مکرر وقوع می یابد و در بین ملت های مختلف و اهل جوامع مختلف مشاهده می شود. به طوری که در بعضی از جوامع رفتارهای ظالمانه عده ای به جنگ با کودکان و کشتار آن ها هم سرایت کرده است. کودکانی که از نظر اخلاق و حیات انسانی لازم است مورد محبت و ترحم عمومی قرار بگیرند.

صفات و اخلاق عده ای از انسان ها در اثر آموزش های اجتماعی و بعضی از آداب و رسوم قومی در حد حیوانات (جانداران) دیگر غیر از انسان ها مانده و تخریب فضای حیات انسان های دیگر و حتی کشتن و سلب حق حیات آن ها به صورت بازی های سیاسی و گاهی حتی نوعی تفریح جنایتکارانه در آمده است و امنیت و آرامش و آسایش مورد نیاز انسان ها حتی کودکان و مادران آن ها جای خود را به خشونت ها و آدم کشی ها و جنگ های ویرانگر داده است.

انسان ها اگر آموزش های لازم برای یک زندگی توأم با آرامش و صلح و احترام به حقوق دیگران و نوع دوستی را دریافت کنند، به لذت های برتر و متعالی دائمی خواهند رسید، به جای لذت های آلوده و توهمی و وحشیانه ناشی از جنگ ها و غارت ها و تخریب فضای زندگی خود و دیگران.

خدای سبحان در کتاب آسمانی می فرماید:

«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيينَّهُ حَياةً طَيبَةً وَلَنَجْزِينَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ»(النحل/۹۷) یعنی: کسی که اعمال صالح انجام دهد از مرد یا زن و او مؤمن (اهل ایمان) هم باشد، پس او را در [فضای] حیات پاک [حقیقی] قرار می دهیم و به آن ها به بهتر از آنچه عمل می کردند، پاداش می دهیم.

منظور از «حیات طیّبه» همان حیات متعالی انسانی است که در اثر انتشار کامل آموزش های دین توحیدی و نفوذ آن ها در فرهنگ عمومی جوامع انسانی حاصل می شود و رسیدن به آن جامعه مطلوب احتیاج به برقراری عواملی دارد. و ما به خواست خدای سبحان در شماره بعدی و بخش آخر این سلسله مقالات به توضیح آن و تکمیل مباحث مربوط به «مهمانی ملکوتی» خدای سبحان خواهیم پرداخت.

الیاس کلانتری

۱۴۰۳/۰۲/۲۳

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن