کلام ایام تاریخی – ۵۶۷، ماه مبارک رمضان و مهمانی ملکوتی خدای سبحان

بخش چهاردهم*

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

در این بخش مباحث سلسله مقالات مربوط به ماه مبارک رمضان و عنوان فوق به پایان می رسد و این بخش از مقالات جنبه نتیجه گیری  وجمع بندی و ارائه راه حل عملی برای مشکلات اصلی و محوری زندگی انسانها را دارد، قبلاً متذکر شدیم که بین موجودی بنام انسان با تعداد بی شماری از انواع جانداران در نوع زندگی اشتراکاتی وجود دارد، همراه با تفاوتهایی که اختصاص به انسان دارد. روحی که در انسان دمیده شده شریفترین و متعالی ترین مخلوقات خدای سبحان است و همه ارزشهای این موجود که مورد تکریم خاص پروردگار عالمیان چه به لحاظ اصل «خلقت» او و چه بلحاظ «ربوبیت» او، ارتباط کامل و اساسی با همین مخلوق یعنی «روح انسانی» دارد و همه ارزشهای وجودی انسان از ناحیه همین مخلوق شریف و متعالی است! و اگر این روح از او جدا شود ارزش های این موجود از بین خواهد رفت، همچنانکه اگر روح جانداری از یک موجودی که فقط حیات جانداری در وجود او برقرار است از او جدا شود، تمام زیبائی ها و ارزش های آن موجود هم از بین خواهد رفت و همچنانکه اگر «روح نباتی» از یک بوته گیاه و یک شاخه گل و از یک درخت جدا شود، آن بوته و آن گل زیبا و خوشبو به قطعه ای گیاه خشکیده بی ارزش و آن درخت به قطعه ای هیزم تبدیل خواهد شد.

    و اما اگر روح انسانی از بدن انسان جدا شود و یا اصلاً در بدن او فعال نشود و او در حد جانداران دیگر باقی بماند، وجود او فاقد ارزشهای متعالی و کمالات مرتبط به حیات انسانی و فضائل اخلاقی خواهد بود و او امکان دارد به یک موجود بسیار پست و یک جنایتکار تبدیل شود، مثل اغلب حکام و امرا و پادشاهان جبار و رؤسای قبائل  و جوامع انسانی که در طول تاریخ انسانها و بنده های خدا را به بردگی خود درآورده و حق حیات و حقوق انسانی گروه های عظیمی از انسانها را دائماً غارت کرده و جوامع انسانی را به فساد کشیده اند. همچنانکه خدای سبحان در این زمینه فرمود:

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيدِي النَّاسِ لِيذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يرْجِعُونَ» (الروم/۴۱) یعنی: فساد در خشکی و دریا پدیدار شد، از ناحیه اعمال انسانها تا به آنها بچشاند سزای بعضی از اعمال آنها را، باشد که باز گردند. ضایع کردن حقوق انسانها و ایجاد فساد در اجتماعات بشری و حتی کشتن انسانها از ناحیه ایجاد جنگ ها و خشونت ها و در حوادث اجتماعی و تغییر و تعویض حکومت ها و تحولات ناشی از رفتارهای گروهی از انسانها، اختصاص به پادشاهان جبار و رؤسای قبائل و حاکمان ملت ها  و رؤسای احزاب سیاسی و امثال آنها ندارد و بلکه در حدّ افراد عادی هم، چه بصورت فردی و چه گروهی استمرار دارد و در غالب کشورها در زمان ما هم گسترش پیدا کرده و اشکال متنوع و جدیدی از ظلم ها و خشونت ها و جنایت ها در آنها متداول شده است.

    چند روز قبل در بعضی اخبار اجتماعی و در فضای مجازی خبری منتشر شد و آن خبر حاوی یک عمل بسیار خشن و جنایتکارانه بود که در اثر آن یک جوان در اثر اختلاف نظری که با نامزد خود پیدا کرده بود با کارد آشپزخانه به او حمله کرد و بیست ضربه به او زد. آن جنایت در خیابان و در روز روشن و جلو چشم عده ای از انسانها انجام گرفت. آن فرد جانی جوانی ۲۳ ساله اهل کشور دیگری بود و دختر کشته شده در سن ۱۸ سالگی قرار داشت و آن دو می خواستند با همدیگر ازدواج کنند.

چند ماه پیش برادر و خواهری در تقسیم ارث باقی مانده از پدرشان اختلاف پیدا کردند و آن برادر در حال عصبانیت و خشم شدید مقداری بنزین به خواهرش پاشید و او را آتش زد، آن خواهر با فریادی دلخراش در میان شعله های آتش سوخت و کسانی که به کمک او آمدند و آتش را خاموش کردند، موفق به نجات او نشدند.

     این حوادث اختصاص به یک جامعه و یک کشور و یک زمان خاص ندارد و در تمام جوامع انسانی بالخصوص در زمان ما جریان دارد و برای مردم شناخته شده است، لذا چندان نیازی به ذکر روز و تاریخ حادثه و کشوری که این نوع حوادث در آن واقع شده وجود ندارد. در زمانی که چند ماه است قتل عامی درباره کودکان و نوزادان و مادران آنها در کشور فلسطین از طرف حکومت اسرائیل شروع شده و عمده کشورهای جهان در حال تماشای صحنه های دلخراش کشتار آن کودکان مظلوم و بی پناه هستند، گو اینکه منتظرند تا تمام کودکان و نوزادان آن منطقه کشته شوند و این جنگ شرم آور  و ننگین به پایان برسد. جز عده ای از انسانها که در کشورهای مختلف از همان زمان شروع این جنگ شرم آور با کودکان اعتراض های خود را آشکار کردند و در جهت مخالفت با این کشتار رذیلانه خود را به خطر انداختند و حمایت خود را از این کودکان و والدین مظلوم آنها به جهانیان اعلام کردند.

   حاصل کلام اینکه: موجودی بنام انسان که برترین  و متعالی ترین مخلوق خداوند و مورد تکریم اوست، یک زندگی مشترک با سایر جانداران در روی زمین دارد، همراه با تفاوتهای بسیار مهم و اساسی. خدای سبحان در وجود انسان و در روحی که دراو دمیده تمایلاتی قرار داده است که او را وادار کند برای بدست آوردن اشیائی و به کار بردن آنها. او در وجود انسان و در روح او «حسی به نام گرسنگی»  وهمچنین «حسی به نام تشنگی» قرار داده است. و این دو نوع تمایل او را به خوردن غذا و نوشیدن آب وادار می کند. همچنین او در هر شبانه روز احتیاج به چند ساعت خواب دارد و در وجود او این نوع تمایل یعنی تمایل به خواب قرار داده شده.

     همچنین انسان نیازی به یک مسکن دارد، از هر نوعی باشد، لذا تمایل به آن هم در وجود انسان قرار گرفته است. اما بین رفتارها و اشیاء مورد نیاز انسان «تنفس» و جدب ماده ای بنام «اکسیژن» جایگاه بسیار مهم و اضطراری دارد، لذا خدای سبحان و خالق و ربّ انسانها اراده کرده است که عمل تنفس و جذب آن ماده حیاتی، خودبخود و بدون اراده او انجام بگیرد و اگر اختلالی در این عمل یعنی تنفس پیدا شود و جذب اکسیژن در بدن انسان قطع شود، حدوث این وضعیت مرگ سریع این موجود را به دنبال خواهد داشت.

    قابل توجه است که قرار گرفتن آن امیال طبیعی در وجود انسان مثل حس گرسنگی و تشنگی و نیاز به خواب و لذت بردن از آن اشیاء و اعمال، هدف خلقت انسان نیست. یعنی آفرینش انسان بخاطر غذا خوردن و آب نوشیدن و چند ساعت خواب در طول یک شبانه روز و همچنین لذت بردن از آنها نیست. لذا وقتی انسان تشنه یک لیوان یا بیشتر از آن آب و یا یک نوشیدنی دیگر را نوشید آن لذت از بین می رود و اگر مقداری بیشتر از حد نیاز غذا خورد و یا آب نوشید، آن لذت و تمایل نه تنها از بین می رود و بلکه در صورت ادامه آن، تمایل قبلی و آن لذت به نفرت تبدیل می شود. مثل نفرت انسان از خوابیدن در اطاق یک بیمارستان که چند ماهی است در آنجا بستری شده است .

     پس تمایل به خوردن و نوشیدن و خوابیدن و لباس پوشیدن و سکونت در یک مسکن، جهت ادامه حیات و استمرار آن است و قطعاً این رفتارها هدف نهائی از خلقت انسان نیست

    اما انسان ها علاوه بر غذا و آب و مسکن و خواب و اشیاء و رفتارهایی از این نوع، احتیاجات دیگری هم دارند و آن اشیاء مورد نیاز دیگر برای آنها اهمیت زیادی دارد و گاهی نیاز به آنها خیلی شدید است مثل امنیت، آرامش، محبت و صحت بدن و روح و برقراری عدالت و فضایل اخلاقی در جامعه و خانواده و امثال آنها. و اگر مثلاً امنیت در یک جامعه نبود اصل زندگی انسان به خطر خواهد افتاد و یا زندگی مطلوب و مورد رضایت او تبدیل به یک زندگی توام با خشونت و اغتشاش خواهد شد.

مثل اینکه آن دختر مظلوم بی چاره که با بیست ضربه چاقوی نامزدش در خیابان کشته شد، یا آن خواهر که بوسیله برادرش به آتش کشیده شد، همچنین مرگی که از ناحیه دادگاهها برای آنها بعنوان مجازات معین خواهد شد و سرانجام سقوط در جهنم و مجازات ابدی در آن.

اشتراکات زندگی جانداران با انسانها تا مرحله کمال زندگی جانداری ادامه دارد و در آن مرحله به پایان می رسد، اما زندگی انسانی و نیاز به آن از دنیا و سنین اولیه عمر شروع می شود و در تمام دوره حیات دنیوی ادامه می یابد و در لحظات پایان عمر دنیوی وارد مرحله جدیدی می شود و در عالم دیگر ادامه می یابد.

  زندگی انسانی هدف اصلی خلقت انسان و محل بروز و ظهور حکمت آفرینش و شروع حیات خالص انسانی است. در عالم آخرت حیات انسان از نوع مناسب و شایسته وجود و خلقت او خواهد بود. در آن نوع زندگی هم نیاز به خوردن و نوشیدن و مسکن و لباس برقرار خواهد بود، منتهی از نوع مناسب و شایسته برای زندگی برتر و فوق دنیوی.

همچنانکه در عالم دنیا با وجود اشتراکات در زندگی انسانها، تفاوتهائی هم در وضعیت آنها وجود دارد. مثل اینکه یک انسان با فضائل اخلاقی و دانشمند و رئوف و شریف و اهل کارهای خیر هر روز مقداری غذا می خورد و در خانه ای سکونت دارد و از زیبائی ها لذت می برد و همچنین یک انسان پلید و تبهکار و فاسد و ظالم و دارای اخلاق خشن و شرور هم غذا می خورد و در خانه ای سکونت دارد و لباس می پوشد و گاهی وسیله نقلیه گرانقیمتی هم در اختیار دارد و از بعضی پدیده ها لذت می برد! اما لذت های او از نوع لذتهای صرفاً جانداری و حسی است و نزدیک و شبیه لذتهائی که حیوانات (جانداران) از زندگی حسی می برند و یا یک دزد از سرقت اموال مردم و یک تبهکار از غصب حقوق دیگران و ضایع کردن آنها حتی کشتن انسانها و همنوعان خود می برد. طبعاً لذتهای نوع دوم از نوع رذیلانه و پست و فاسد و ضد انسانی خواهد بود.

عموم انسانها در اصل از برقراری روابط محبت آمیز و دوستانه و صلح آمیز و آسایش و امنیت لذت می برند و جویای این نوع زندگی هستند، اما عواملی غالباً مانع تأسیس جوامعی  با این اوصاف می شوند و در صورت برقراری در منطقه ای از زمین سرانجام آن را به تباهی و فساد می کشانند بطوریکه در آیه فوق الذکر از سوره روم به آن اشاره ای شد.

اما تشکیل چنین جامعه ای با وجود تمایل و علاقه شدید انسانها به آن و تلاشهای گسترده مصلحان اجتماعی و بالاتر از آن پیامبران خدا – علیهم السلام- با داشتن «علم مخصوص» و قدرت مدیریت فوق عادی ناشی از آن علم، جز در نقاطی از جهان و
برهه هائی از زمان، بصورت کامل و در سطح وسیع تحقق نیافته است. البته امید برای تحقق این خواسته حقیقی انسانها آن هم در سطح جهانی و در آینده ای نه چندان دور وجود دارد. ان شاء الله تعالی.

کلام ایام - 75، امام صادق و نهضت علمی جهانی پیامبران علیهم السلام
بخوانید

فعالیتهای حیاتی در جانداران – غیر از انسان – عمدتاً و گاهی تماماً جنبه حیات حسی و جانداری دارد و در همان محدوده باقی می ماند، اما فعالیتها در وجود انسان محدود به حیات جانداری و محبوس در آن نمی شود و فراتر از آن می رود، یعنی محصول روح جانداری در حیوانات منتهی به رشد بدنی و خوردن غذا و نوشیدن آب و تولید مثل و تغذیه نوزادان و امثال آنها می شود. این نوع از فعالیتها و رفتارها از ناحیه برقراری روح جانداری در وجود انسان هم انجام می گیرد. اما محصول روح جانداری و روح انسانی بطور تؤام و مشترک در این موجود برتر و مورد تکریم خدای سبحان علاوه بر فعالیت های از نوع اول به تعقل و تفکر و عواطف انسانی و محبت به دیگران و نوع دوستی و ترحم به موجودات نیازمند، اعم از انسانها و حیوانات و اعم از افراد خانواده و بستگاه و دوستان و دیگر انسانها و در بالاترین مراتب کودکان و آموختن علم و اخلاق فاضله و امثال انها هم جریان می یابد و انسان هر قدر هم تحت تاثیر قدرت روح انسانی خود قرار بگیرد، اعمال خاص مربوط به حیات انسانی در او بیشتر می شود و قوای حیات جانداری هم در وجود او به پدیده ها و رفتارهای متعالی انسانی آمیخته می شود. و لذتهای او از اشیاء حتی اگر از نوع لذتهای صرفاً حسی و جسمی بود، به لذتهای انسانی متعالی مبدل می شود.

دسته بندی و درجات و انواع اعمال و رفتارهای انسانها

اعمالی که از انسانها صادر و ظاهر می شود دارای انواعی است و می توان آنها را در دسته بندی ها و درجات متعددی قرار دارد و اوصاف آنها را در رتبه هائی بصورت اجمالی و فشرده یا بصورت تفصیلی بیان کرد. در این نوشتار و در این زمینه وارد بحث فشرده ای می شویم و بخواست خداوند در فرصت مناسب دیگری به شرح و بیان تفصیلی آن مطالب خواهیم پرداخت .

دسته یکم: کسانی هستند که حیات و ادراکات و رفتارهای آنها از مرحله حیات جانداری فراتر نرفته و با اقتضاءآت آن نوع حیات زندگی می کنند و همت آنها در حد بدست آوردن غذا و لباس و مسکن و امثال آنها محدود می شود، آنها اگر به مالی دسترسی پیدا کردند آن را برمی دارند، اگرچه از طریق سرقت و برای آنها فرقی نمی کند که از مال خود ، اشیاء مورد نظر را بدست آورند و یا از مال دیگران و اگر لازم باشد برای بدست آوردن مال
– حتی مال اندکی – به شخصی ضربه ای بزنند و او را مجروح کنند کیف او را بربایند و بلکه سبب قتل یک انسان بشوند، حتی کودکی خردسال، به راحتی مرتکب این نوع کارها می شوند.

از این نوع اتفاقات در جوامع مختلف و به اَشکال گوناگون در روزها و شبها و همه ایام سال در جوامع مختلف وقوع می یابد و کسانی که اخبار اجتماعی را پیگیری می کنند با آن حوادث آشنا هستند و نیاز زیادی به ذکر حوادثی از این نوع در این مقاله جهت اثبات آنها وجود ندارد.

در مقیاسهای اجتماعی هم در جوامع مختلف  و از ناحیه حکومت های مختلف بطور مستمر افراد و گروههائی از انسانها توسط همنوعان و حتی هم میهنان خود قربانی  انواع ظلم ها  شده  و حتی کشته می شوند.

در بین این گروه افراد زیادی هم وجود دارند که به زندگی عادی خود ادامه می دهند در حال عادی قصد شرارت و تبهکاری ندارند و به بعضی از قوانین حاکم بر جامعه خود پای بند هستند و در جائی که ناچار باشند «نظم جبری» برقرار در جامعه خود و در صورت مسافرت، جوامع دیگر را می پذیرند و اگر وادار نشوند و یا تحریک به شکستن قوانین جامعه نشوند. یعنی در بین این گروه هم انسان هائی وجود دارند که در وضعیت عادی زندگی و بطور عمد و با قصد قبلی، مزاحمتی برای دیگران و حقوق قانونی و طبیعی آنها ندارند و با کسی مخاصمه و درگیری پیدا نمی کنند و به امور زندگی خود اشتغال دارند و انسان هائی هم قرار دارند که زندگی آنها از راه تبهکاری و فساد و شرارت ادامه می یابد و آنها گاهی به برده های فکری دیگران تبدیل می شوند. فلذا اگر رهبران فکری آنها بخواهند و یا مالی و مقامی در اختیار آنها قرار دهند، آنها به هر جنایتی دست می زنند. بعنوان مثال و ذکر نمونه: یک وقت خبرنگاری از یک خلبان جنگی ارتش امریکا در کشور عراق سؤال کرد که شما چگونه بعنوان یک انسان بیمارستانها و کودکستان ها را بمباران می کنید؟! او با بی اعتنائی آشکاری گفت که این یک دستور نظامی است. اما در همان کشور یک شخصیت اخلاقی ورزشی هم بود که در رشته ورزشی خودش عنوان قهرمانی جهان را پیدا کرده بود، اما او از رفتن به خدمت سربازی خودداری کرد و در دادگاهی که برای محاکمه او تشکیل شده بود در دفاع از خود و رفتار خود گفت من دین اسلام را انتخاب کرده ام و دین من اجازه
نمی دهد که از امریکا حرکت کنم و به ویتنام بروم و آنجا آدم بکشم و چنین کاری را انجام نمی دهم. یعنی ادعای حکومت این کشور آن است که انتخاب دین در آن آزاد است، پس من دین اسلام را انتخاب کرده ام و به احکام آن پای بند هستم و دین من اجازه آدمکشی به من نمی دهد. و یعنی مردم ویتنام کاری با من ندارند و  در کشور خودشان زندگی می کنند، پس من چه حقی دارم که بخاطر خواست و تمایل مقامات سیاسی و حکومتی در جنگ ویتنام و کشتن انسان هائی که کاری هم با من ندارند شرکت کنم

این انسان از گروه دیگری است و توصیف افراد آن گروه در ادامه این کلام خواهد آمد، اما برای روشن شدن اوصاف افراد گروه اول و فساد افکار و عقاید و رفتارهای آنها این مثال را اینجا ذکر کردیم.

دسته دوم: انسانهائی هستند که در مسیر آموزشهای علمی و اخلاقی قرار گرفته اند و آن آموزشها در آنها اثر گذاشته و آنها چه به اقتضای فطریات سالم خود و صفات اصلی اولیه انسانی و تفکر و تعقل و چه تحت تأثیر آموزشهای اجتماعی به انسانهای ارزشمند و شریف عادی مبدل شده اند، آنها انسانهای شریفی محسوب می شوند بطوریکه مزاحمتی برای افراد جامعه خود و همسایگان و بطور کلی همنوعان خود ندارند و غالباً رفتارهای مفید بحال خود و دیگران از آنها صادر می شود و گاهی در کارهای خیر برای دیگران مشارکت دارند و از اصلاح امور زندگی دیگران استقبال می کنند. آنها اگر در جامعه سالم و صالحی زندگی کنند، به انسانهای صالح مبدل می شوند.

در بین این گروه کسانی در حد متوسط بین انسانها و کسانی در درجات بالاتری قرار دارند و همه آنها در اخلاق و رفتار یکسان نیستند، همچنانکه در بین گروه اول این نوع درجه بندی وجود دارد.

حیات افراد این گروه صرفاً حیات جانداری نیست و بلکه آمیخته با حیات انسانی است و بخشی از فعالیتهای آنها از ناحیه روح انسانی و بخشی دیگر از ناحیه روح جانداری است، اما همچنانکه به آن اشاره شد، این نوع اختلاط یا مشارکت بین دو نوع روح در درجات متفاوتی قرار دارد.

   گروه سوم: انسانهای بسیار متعالی و کریم و دارای فضائل اخلاقی برتری هستند. آنها افرادی هستند بسیار مفید و منشأ رفتارهای کریمانه و شرافتمندانه و پرفایده برای خود و دیگران در جامعه خود وجوامع دیگر . آنها در جوامع مختلف قهرمانان اخلاق و افرادی خیّر و بزرگوار محسوب می شوند، آنها غالباً در مسیر کمک به انسانها و محبت به آنها  و انتشار حقایق علمی و اخلاقی بین آنها حرکت می کنند. آنها بمنزله افرادی هستندکه در شبهای تاریک چراغهائی در کنار جاده ها روشن می کنند و خودشان چراغ به دست در جهت راهنمائی انسانها به طرف جاده اصلی و مقصد مورد نظر فعالیت می کنند.

آنها دیگران و همنوعان را بر خود ترجیح می دهند و حتی بعضی از آنها برای رفع نیازهای دیگران و ترجیح آنها بر خود تمایل و علاقه بیشتری ابراز می کنند و آن تمایل و علاقه را در عمل به کار می برند و به جریان در می آورند. رفتارها و شخصیت این گروه از انسانها منشأ جریان رفتارهای متعالی و فضائل اخلاقی در بین عده ای از انسانها و بلکه تمام جامعه خود و حتی جوامع دیگر می شود.

آنها سبب شروع خشونت ها و درگیری ها و جنگ ها بین مردم نمی شوند، جز جنگهای دفاعی و با اعمال و سخنان خود انسانها را به صلح و آرامش و محبت به دیگران دعوت می کنند

این گروه از انسانها به کاملترین مراحل از حیات انسانی رسیده اند. در بین آنها روابط از نوع حیات انسانی کامل برقرار می شود و خدای سبحان آنها را در عرصه حیات انسانی یعنی همان «حیات طیبه» وارد می کند و قوای حیات کامل انسانی را به آنها عطا می کند. آنها به این نوع شایستگی از ایمان به الله و زندگی اخروی و پیامبران خدا و کتابهای آسمانی و مجموعاً آموزش های دین خدا و عمل به احکام آن رسیده اند.

در مورد این نوع افراد و صفات و رفتارهای آنها چند مثال ذکر می کنیم:

مثال یکم: در تاریخ زندگی «مالک اشتر» و شرح وقایع زندگی او نوشته اند که آن بزرگوار روزی از جائی عبور می کرد و جوانی که او را نمی شناخت مزاحمتی برای او ایجاد کرد و به قول امروزی ها متلکی به او گفت و او بی اعتنا به کار و رفتار زشت آن جوان عبور کرد و رفت. دقایقی بعد کسی که ناظر آن جریان بود به آن جوان گفت: آیا او را شناختی؟! آن جوان گفت نه، آن شخص به او گفت: او مالک اشتر بود، یعنی فرمانده سپاه امیرالمومنین علی – علیه السلام- مثلاً به قول امروزی ها وزیر جنگ حکومت آن حضرت بود! آن جوان نگران شد و ترسید و جهت عذرخواهی سراغ مالک رفت و از فاصله ای دید که او وارد مسجدی شد و آن جوان هم وارد آن مسجد شد و دید که مالک به نماز مشغول شده و صبر کرد تا نماز او تمام شد و آن جوان شروع کرد به عذرخواهی و اظهار پشیمانی از آن جسارت و بعد از او پرسید که چرا او در آن ساعت – که نزدیک وقت نماز هم نبود – وارد مسجد شد و نماز خواند؟

مالک فرمود که او به نماز روی آورد تا دعا کند و از خدا بخواهد که گناه آن جوان را ببخشد.

خیلی شگفت انگیز است که شخصیت برجسته و قدرتمند یک حکومت دینی در مقابل شیطنت و رفتار زشت یک جوان جاهل بجای مجازات او، نماز می خواند و دعا می کند که خدا گناه او را ببخشد و از مجازات او صرف نظر کند.

سعی کردیم همچنانکه قول داده بودیم این مقالات را در شماره چهاردهم به پایان برسانیم اما این کار عملی نشد و لازم بود بخاطر رسیدن به آن خواسته مقداری از مطالب بسیار ضروری و مفید را حذف کنیم لذا ناچار جهت جلوگیری از ازدیاد حجم مقاله بحث را در شماره بعدی هم ادامه می دهیم. ان شاء الله تعالی

الیاس کلانتری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دکمه بازگشت به بالا
بستن