کلام ایام- ۳۰۷، پیام آوری از آسمان جلال

بخش اول

کلیات

* زمان باز شدن درهای رحمت واسعه پروردگار عالمیان و برکات بی پایان او به روی انسان ها.

* ولادت امام صادق- علیه السلام- در روز هفدهم ربیع الاول و ازدیاد برکات آن روز.

* سفر آسمانی عجیب رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در ماه ربیع الاول.

* موضوع معراج (سفر آسمانی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آیات قرآن مجید.

* سیر شبانه رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی.

* قرب معنوی اختصاصی رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در شب معراج به پروردگار عالمیان (سبحانه و تعالی)

* کلام امام سجاد- علیه السلام- در معرفی خاندان رسالت در ارتباط با موضوع معراج.

* موقعیت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و جبرئیل- علیه السلام- در شب معراج.

* منظور از «سدرة المنتهی» چیست؟!

* استدلالی برای قرار داشتن بهشت در آسمان ها.

* پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در شب معراج و در آسمان ها حقایق عظیمی را مشاهده کرده تا آنها را برای انسان ها معرفی کند.

* بهشت مقصد آفرینش انسان ها است و انسان در اصل برای زندگی در آنجا آفریده شده است.

* * * * * * * * * *

ایام نورانی ولادت وجود مبارک پیامبر خاتم حضرت محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و سالگشت باز شدن درهای رحمت واسعه پروردگار عالمیان و برکات بی پایان او به روی انسان ها رسید. با ولادت کریمانه آن وجود قدسی نزول عالی ترین مراتب از نعمت های خدای سبحان بسوی عالم انسانی شروع شد. طبق نقل اکثر مورخان ولادت آن وجود مبارک درروز هفدهم ماه ربیع الاول، و طبق نظر بعضی دیگر، آن حادثه نورانی و مبارک در روز دوازدهم این ماه مبارک واقع شده است.

در روز هفدهم ماه ربیع الاول سال ۸۳ هجری ولادت امام ششم حضرت جعفر بن محمد الصادق- علیه السلام- هم، واقع شده و موجب ازدیاد برکات آن روز شده است.

در مقاله ای که به مناسبت رسیدن ماه ربیع الاول و سالگرد هجرت وجود مبارک پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و پیروانش به شهر مدینه منتشر شد، متعهّد شدیم که مقاله ای درباره معراج یعنی سفر آسمانی آن بزرگوار بنویسیم چون آن حادثه عجیب و شگفت انگیز هم طبق بعضی از نقل های مورّخین در این ماه یعنی ربیع الاول و احتمالاً و طبق نظر بعضی از دانشمندان و مورّخان چنین شبی یعنی شب هفدهم همین ماه واقع شده است. حال در این زمینه و این موضوع، بحث فشرده ای را متناسب با روش اختصاری می آوریم.

معراج پیامبر خاتم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در آیات قرآن مجید و روایات دینی

در قرآن مجید دو بار و در دو سوره، «اسراء» و «نجم» حادثه معراج ذکر شده است. در سوره اسراء (بنی اسرائیل) فقط در یک آیه و در اول سوره به اصل آن سفر و علت و حکمت آن اشاره شده اما در سوره نجم این موضوع با تفصیلی و در ده آیه از این سوره نقل شده است. ما آیات مربوط به آن حادثه را همراه با شرح و توضیح فشرده و مختصری در این نوشتار ذکر می کنیم و بعد از آن به بیان اصل این سفر و شرح و توضیحی درباره آن از روایات می پردازیم.

در آیه اول سوره «اسراء» آمده است:

«سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيهُ مِنْ آياتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» (الإسراء/۱) یعنی: منزّه است آنکه بنده خودش را در شبی از مسجدالحرام بسوی مسجد الاقصی (دورتر) سیر داد [همان مسجدی که] اطراف آن را برکت داده ایم، تا برای او نشان دهیم بعضی از آیات خود را، که او [خدا] شنوای بینا است.

در این آیه کریمه اصل آن سفر ذکر شده که از «مسجدالحرام» یعنی شهر مکه شروع شده و به «مسجد الاقصی» رسیده و اشاره ای به حکمت و علت آن سفر شده که عبارت بود از رؤیت نشانه هائی از پروردگار عالمیان. و اینکه آن سفر غیر عادی در یک شب انجام و به پایان رسیده است.

اما در سوره نجم حادثه با تفصیلی همراه است و ما بحث درباره آن را از آیه هفتم سوره شروع می کنیم:

۷ –  ۸،«وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى–  ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى» افق بمعنی ناحیه است، یعنی او در افق بالاتر قرار داشت. ضمیر در این آیه یعنی آیه هفتم هم مثل آیات قبلی ممکن است به جبرئیل یا به رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- برگردد.

«دَنَا» از دُنّو به معنی قرب است. تدلّی تعلّق به چیزی پیدا کردن است و بطور کنایه به معنی قرب شدید به کار می رود. و بعضی گفته اند مراد از آن امتداد به جهت پائین است و از دلو گرفته شده است.(۱) اگر ضمیر در این دو کلمه به جبرئیل- علیه السلام- برگردد، معنای آیه کریمه به این صورت خواهد بود که: جبرئیل نزدیک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- آمد و در کنار او قرار گرفت و به او چسبید تا با آن حضرت به آسمان ها عروج کند یعنی او را به آسمان ها ببرد. و گفته شده که مراد این است که جبرئیل از افق اعلی به پائین آمد و به رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- نزدیک شد تا آن حضرت را به معراج ببرد.

 اما بنظر می رسد، اگر مراد این بود، ظاهراً باید ترتیب و تنظیم آیه تغییر می کرد و «تدلّی» قبل از «دنی» در آیه قرار می گرفت و حرف «ف» به کلمه «دنی» اضافه می شد، در حالیکه چنین نیست! اما اگر ضمیر در این دو کلمه به رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- برگردد مراد این خواهد بود که آن حضرت به پروردگارش نزدیک شد و نهایت قرب را به ذات اقدس او- سبحانه و تعالی- پیدا کرد. البته طبعاً مراد از قرب در این صورت «قرب معنوی» خواهد بود.

۹- «فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینْ‏ِ أَوْ أَدْنى» در تفسیر مجمع البیان آمده است: قاب و قیب و قاد و قید عبارت است از مقدار یک چیز.(۲) کلمه قوس بمعنای کمان است که وسیله پرتاب تیر است و این کلمه- بنا بر آنچه گفته اند- در لغت اهل حجاز به ذراع گفته می شود.

معنای آیه عبارت است از اینکه:

فاصله او به اندازه دو قوس یا دو ذراع بود، بلکه از آن هم نزدیکتر، مراد این است که رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در شب معراج آنقدر به ذات قدّوس الله- عزّوجلّ- نزدیک شد که به اندازه دو قوس یا دو ذراع از او فاصله داشت، -بطوریکه ذکر شد، قرب معنوی مراد است- یعنی: نهایت قرب را به ذات اقدس خدای سبحان پیدا کرد.

البته بعضی از مفسّران گفته اند که جبرئیل به پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- نزدیک و نزدیکتر شد تا اینکه به اندازه دو قوس یا دو ذراع با او فاصله پیدا کرد! اما احتمال اولی بنظر نزدیک تر می باشد و با احادیث نقل شده از معصومین- علیهم السلام- سازگارتر است، یعنی مدلول احادیث، آن نظر را تأیید می کند!

در تفسیر المیزان به نقل از تفسیر قمی آمده است که امام جعفر صادق- علیه السلام- فرمود: نزدیکترین مخلوقات به خدای تعالی پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- بود و او در مکانی قرار داشت که جبرئیل وقتی او را به آسمان ها برد به او گفت: جلوتر برو ای محمد- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در جائی قدم گذاشته ای که نه هیچ مَلَک مقرّب و نه پیامبر مرسَل قدم نگذاشته است. و اگر روح و نفس آن حضرت از آن مکان نبود، امکان نداشت به آنجا برسد و او از قرب به خداوند به جائی رسید که خدای سبحان فرمود:

«قَابَ قَوْسَینْ‌ِ أَوْ أَدْنیَ‌« یعنی به اندازه دو قوس بلکه نزدیکتر.(۳)

علامه طباطبائی در بحث روائی مربوط به این آیات حدیث دیگری از امام علی بن الحسین- علیهما السلام- آورده است- در بخشی از یک حدیث طولانی- که فرمود:

«أَنَا ابْنُ مَنْ عَلَا فَاسْتَعْلَی فَجَازَ سِدْرَهْ الْمُنْتَهَی وَ کَانَ مِنْ رَبِّهِ کَقَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی»(۴) یعنی: من فرزند کسی هستم که بالاتر رفت و رفعت یافت تا آنجا که از سدرة المنتهی گذشت و به پروردگارش آنقدر نزدیک شد که به اندازه دو قوس فاصله داشت! بلکه از آن هم نزدیکتر.

قابل ذکر است که این عبارت بخشی از کلام شریف امام سیدالساجدین- علیه السلام- که در معرفی خود و خاندانش در مجلس یزید لعین بیان فرمود، وقتی که بعد از حادثه عاشورا او را بصورت اسیر به شام برده بودند. جریان به این صورت در کتب تاریخی ذکر شده است: وقتی بعد از حادثه عاشورا بازماندگان از اهل بیت رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- را به صورت اسیر به شام بردند و در مجلس یزید وارد کردند. یزید دستور داد خطیبی بالای منبر برود و [امام امیرالمؤمنین] علی و حسن و حسین [علیهم السلام] را سبّ کند! او هم بالای منبر رفت و شروع کرد به اهانت به آن بزرگواران! امام سجاد- علیه السلام- به یزید فرمود: آیا من می توانم بروم بالای منبر و تکلّم کنم به کلامی که موجب رضایت پروردگار و صلاح امّت باشد؟! یزید ناچار در آن اجتماع این درخواست را قبول کرد، و امام- علیه السلام- بالای منبر رفت و با بیانی رسا و فصاحت و بلاغتی شگفت انگیز خطبه ای خواند و خود و خاندان رسالت را به مردم معرفی کرد. آن حضرت در ابتداء خطبه خود فرمود:

«أيُّهَا النّاسُ ! مَن عَرَفَني فَقَد عَرَفَني ، ومَن لَم يَعرِفني فَأَنَا اُعَرِّفُهُ بِنَفسي : أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ…»

۱۰- «فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى» مراد از عبد در این آیه رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- می باشد و ضمیر در هر دو کلمه «اوحی» به احتمال قوی به خداوند برمی گردد، یعنی خداوند وحی کرد به بنده خود آنچه را وحی کرد.

گفته شده که ضمیر ها به جبرئیل بر می گردد در آن صورت معنی آیه اینطور خواهد بود که جبرئیل وحی کرد به رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- آنچه را وحی کرد! البته احتمال اول ارجح می باشد.

در این آیه به محتوای وحی خدای سبحان به پیامبرش اشاره ای نشده است و این یا بجهت تعظیم مضمون و محتوای وحی می باشد و یا اینکه در آیه صِرفاً به اصل وحی اشاره ای شده و محتوای آن و تفصیل مطلب به بیان رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- واگذار شده است.

۱۱-  «مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى» کذب مقابل صدق است و صدق، هم در مورد کلام و سخن بکار می رود و هم، در مورد عقیده و نظر، و هم در مورد عمل! همینطور است کذب. بنابراین اگر صدق در این آیه درباره کلام و سخن بکار رفته باشد معنای آن راستگوئی و سخن راست خواهد بود. اما اگر در مورد عقیده و نظر و یا عمل بکار رفته باشد معنای دیگری خواهد داشت. همینطور است کلمه کذب که مقابل صدق بکار می رود.

کلام ایام - 111، عظمت حادثه ولادت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم
بخوانید

علامه طباطبائی (رضوان الله تعالی علیه) در تفسیر المیزان در این زمینه آورده است:

«کذب» در مورد قول و حدیث بکار می رود یعنی چیزی که به زبان جاری می شود و همینطور در مورد خطای «قوّه مدرکه» هم بکار می رود، بطوریکه گفته می شود: «کذبته عینه» یعنی چشم در رؤیت خطا کرد! مراد این است که رؤیت او مطابق واقع نبود و در این آیه که از «قلب» نفی کذب کرده است به همین معنی می باشد.(۵)

مراد از «فؤاد» در این آیه قلب شریف رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- می باشد و معنای آیه این است که آن حضرت در شب معراج در آسمان ها حقایقی از آیات پروردگارش را رؤیت کرد، رؤیت مطابق با واقع، یعنی رؤیتی که هیچ گونه خطا در آن راه نداشت.

لازم به ذکر است که ادراکات عادی انسانی راه منحصر ادراک نمی باشد و برای بعضی از انسان ها امکان ادراک از نوع دیگری وجود دارد. پیامبران خدا- علیهم السلام- دارای نوعِ برتری از ادراک می باشند. بطور کلی موجودات زنده از ناحیه روحی که در آن ها دمیده شده دارای ادراکی متناسب با کارائی آن روح می باشند. انسان ها هم از ناحیه نوع روح دمیده شده در آن ها دارای انواعی از قوای ادراکی می باشند.

در بعضی از انسان ها که همان پیامبران خدا و امامان معصوم- علیهم السلام- می باشند از ناحیه تأیید خداوند با «روح القدس» ادراک خاصّ فوق عادی بوجود می آید و آن ها از این جهت به باطن اشیاء و حقایق عالم فوق ماده و گذشته و آینده عالم با «اذن الله» و در حدّی که ضرورت ایجاب کند علم پیدا می کنند. آنچه پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- از مشاهده آیات پروردگار عالمیان و موجودات فوق عالم ماده در شب معراج ادراک فرموده، از سنخ علوم عادی نمی باشد. او مثل انسان های عادی نیست که دچار خطا در ادراک شود و در مشاهدات و علوم بدست آمده و متمرکز در نفس شریفش خطائی وارد شود.

۱۲- «أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يرَى» می فرماید: آیا در آنچه پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- می بیند با او مجادله می کنید؟! مراد مشرکان مکه است که در هر فرصتی که برای آن ها پیش می آمد به مخالفت با آن حضرت و تکذیب او و سخنانش بر می خاستند و اصرار در مخالفت با او داشتند.

۱۳- «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى» می فرماید: او را رؤیت کرد در نزول دیگری.به احتمال قوی مراد این است که پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- جبرئیل را دید در نزول دیگری- که جبرئیل در نزد او نازل شد- و ممکن است مراد خدای سبحان باشد که معنی آیه در آن صورت عبارت خواهد بود از اینکه پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در شب معراج پروردگارش را دید! که البته در این صورت مراد از رؤیت، رؤیت قلبی خواهد بود نه رؤیت با چشم.(۶)

۱۴- «عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى» سدر درخت مشهوری است. و سدرة یعنی یک درخت سدر. کلمه «منتهی»- طبق نظر علامه طباطبائی- کأنه اسم مکان است و شاید مراد از آن منتهای آسمان ها باشد بدلیل بودن بهشت در نزد آن، چون جنّت (بهشت) در آسمان قرار دارد. بطوریکه خداوند می فرماید:

«وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ» (الذاريات/۲۲) یعنی: در آسمان قرار دارد رزق شما و آنچه به شما وعده داده می شود. و در کلام خداوند چیزی که این درخت را معرفی کند و توضیحی در مورد آن باشد وجود ندارد، ظاهراً بنا بر مبهم ماندن حقیقت آن است. همچنانکه از آیه دیگری که خواهد آمد این موضوع تأیید می شود.(۷)

۱۵- «عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى» یعنی نزد آن درخت جنة المأوی قرار دارد. علامه طباطبائی می فرماید: منظور از جنة المأوی بهشتی است که مؤمنان در آن منزل می کنند و مراد بهشت آخرت است. چون بهشت برزخی موقتی است و تا قیامت برقرار می باشد.(۸)

بهشت مقصد آفرینش انسان است، یعنی در اصل انسان برای رسیدن به زندگی در بهشت آفریده شده است. در قرآن مجید بطور مکرّر از بهشت و نحوه زندگی در آن ذکری به میان آمده و اوصاف آن در صدها آیه از قرآن بیان شده است. زندگی دنیوی هم مقدمه زندگی بهشتی و راهی است که باید به آن مقصد منتهی شود.

۱۶- «إِذْ يغْشَى السِّدْرَةَ مَا يغْشَى» می فرماید: وقتی پوشاند آنچه درخت سدره را پوشاند. در این آیه گفته نشده که چه چیزی درخت سدره را احاطه می کند و می پوشاند. علامه طباطبائی می فرماید: خداوند تعالی بطور مبهم موضوع را بیان کرده و روشن نکرده است که چه چیزی سدره را می پوشاند، بطوریکه قبلاً به آن اشاره شد.

در تفسیر قمی در روایتی از امام محمد باقر- علیه السلام- در مورد آیه مورد بحث نقل شده است که آن حضرت فرمود:

«وقتی سدره را پوشاند آنچه می پوشاند از حجاب های نور».

باز در همان تفسیر گفته شده:

وقتی حجاب بین خداوند و رسول اکرم- صلّی الله علیه و اله و سلّم- برداشته شد، نور خداوند سدره را احاطه کرد.(۹)

۱۷- «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى» منظور این است ادراکات انسان خطا بردار است و حتی اشیائی که انسان آن ها را می بیند امکان دارد حقیقت آن اشیاء با ادراک انسان عیناً مطابق هم نباشند.

در این آیه مراد این است که چشم پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در آنچه در شب معراج مشاهده کرد عین واقعیت آن حقایق بود و خطائی در ادراک آن حضرت واقع نشده است.

توضیح اینکه: ادراک وحی خداوند برای پیامبران، ادراک مخصوصی است که خطا بردار نمی باشد و با ادراکات عادی انسان ها تفاوت دارد. اوّلاً: ادراکات پیامبران منحصر به ادراکات انسان های دیگر نمی باشد.

ثانیاً: ادراکات متعارف انسان ها در پیامبران از قدرت خاصّی برخوردار است، یعنی ادراک ناشی از حواس بدنی در آن ها مطابق واقع است و خطا بردار نیست.

پیامبر اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در شب معراج- بطوریکه بعداً روشن خواهد شد- حقایق عظیمی را مشاهده فرمود، تا آن ها را برای انسان ها معرفی کند، آن حقایق به صورت های اصلی برای انسان های عادی در عالم دنیا قابل ادراک نمی باشند. یعنی فوق قدرت عادی انسان ها هستند. ادراک آن حقایق از طریق وحی خاصّ مقام نبوت بود، حتی اگر مقدمه آن ادراکِ برترِ اختصاصی، چشم آن حضرت باشد.

۱۸- «لَقَدْ رَأَى مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى» می فرماید:رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در آن شب بعضی از آیات بزرگتر پروردگارش را مشاهده کرد.

 بطوریکه قبلاً ذکر شد، در اول سوره اسراء در یک آیه موضوع معراج رسول اکرم- صلّی الله علیه و آله و سلّم- یا مقدمه آن در یک آیه ذکر شده است. و آن اینکه می فرماید:

«سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيهُ مِنْ آياتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ» (الإسراء/۱) در این آیه بطور اجمالی اشاره کرده به اینکه خداوند سبحان در یک شب رسول گرامی خود را از مسجدالحرام در مکه به مسجدی دورتر- که بعدها به همین نام «مسجد الاقصی» مشهور شد،- سیر داده است، تا بعضی از آیات خود را به او ارائه فرماید! یعنی این سفر شگفت انگیز آسمانی اصلاً به همین منظور انجام گرفته است. یعنی رؤیت آیاتی از پروردگار عالمیان، در آسمان ها و در عوالم فوق عالم دنیا!!!

اوّلاً: این سؤال مطرح می شود که همه عوالم وجود، از جمله عالم دنیا مملو از آیات خداوند عالمیان است. و همه مخلوقات چه در اصل وجود و چه در خواص و آثار خود، آیاتی از پروردگارشان می باشند، پس آیا نیازی به یک سفر عظیم و شگفت انگیز فوق عادی وجود داشت که پیامبر خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- در آن سفر آیاتی از پروردگارش را مشاهده کند؟!

ثانیاً: آیا این سفر برای رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- ضروری بوده و آن حضرت نیاز به چنین سفری داشته است؟ در این صورت آیا دیگران هم نیاز به چنین سفری دارند، یا آن سفر و حکمت از انجام آن اختصاص به آن حضرت دارد؟!

مباحث و موضوعات زیاد دیگری در مورد این سفر شگفت انگیز وجود دارد و موضوع احتیاج به بحث مفصّل مستقلی دارد و لازم است در مورد آن کتاب ها و مقالات متعدّدی نوشته شود، علاوه بر آنچه تاکنون نوشته شده است.

در این نوشتار امکان طرح مباحث مفصّل وجود ندارد و به توضیح مختصر چند نکته اکتفا می شود. آن هم عمدتاً در حدّ پاسخی به چند سؤال فوق الذکر. در مورد سؤال اول باید گفت: پیامبر اکرم بنا بود در این سفر آیات بزرگتر خداوند را ببیند، یعنی آیاتی بزرگتر از آنچه در عالم دنیا وجود دارد، یا بزرگتر از آنچه که با قدرت ادراکی دنیوی قابل ادراک است. بطوریکه خداوند فرمود:

«لَقَدْ رَأی مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْری»

در مورد سؤال دوم باید گفت: این سفر لازمه کمال برنامه نبوت و رسالت آن حضرت بود، او لازم بود بهشت و جهنم و انواعی از ملائکه و پیامبران را مشاهده کند و تجسّم اعمال حسنه و سیّئه و اهل آن اعمال و موقعیت آن ها را در عالم بعد از دنیا ببیند، و آن حقایق را به انسان ها با زبان قابل فهم آن ها بیان کند. یعنی آنچه به انسان ها تعلیم می دهد مبتنی بر علم شهودی او نسبت به حقایق عالم دیگر باشد. تا دیگران هم از طریق قدرت ادراک فوق عادی رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم- و مشاهدات او در عالم فوق عالم دنیا، و بیان و توضیح آنچه او با چشم خود دیده و با قلب خود ادراک کرده، نسبت به آن ها علم پیدا می کنند.

نکته سوم اینکه: انسان های عادی قدرت ادراکی خاصّ آن حضرت را ندارند، و مشاهده آن آیات برای آن ها امکان پذیر نمی باشد، و این استعداد و قدرت عظیم علم و ادراک و اتّصال به صفات و افعال خداوند، در نفس شریف آن حضرت جریان می یابد و آن قدرت و استعداد خاص لازمه مقام نبوت خاصّه او می باشد.

در بخش بعدی ان شاء الله وارد بحث در موضوع معراج از دیدگاه روایات خواهیم شد.

الیاس کلانتری

۱۳۹۸/۰۹/۰۳

پاورقی ها:

۱- المیزان، دارالکتب الاسلامیّه، تفسیر سوره نجم، آیه ۸

۲- مجمع البیان لعلوم القرآن، ج ۹، ص ۲۱۹، داراحیاء التراث العربی- مؤسسة التاریخ العربی، بیروت- لبنان

۳- المیزان، ج ۱۹، ص ۳۴

۴- همان

۵- همان، ص ۲۹

۶- همان، ص ۳۱

۷- همان

۸- همان

۹- تفسیر قمی، چاپ مؤسسة الاعلمی، ص ۳۱۲ و ۳۱۵

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن