کلام ایام _ ۳۷۸ ، امتحانات ملکوتی در نهضت عاشورا

بخش هفدهم

کلیات

  • کلام امام  سید الساجدین – علیه السلام – درباره حوادث شب عاشورا.

  •  امام حسین – علیه السلام – چند روز آخر منتهی به عاشورا و در آن شب، با گفتن سخنانی، بانوان حرم را جهت تحمل آن مصیبت عظیم آماده می کرد.

  •  گریه و بی تابی حضرت زینب – علیها السلام – در شب عاشورا از شنیدن خبر حوادث فردا.

  •  اشعاری که امام حسین – علیه السلام – در شب عاشورا می خواند.

  •  پنج شخصیت قدسی و عظیم تاریخ حیات انسان ها بنام «اصحاب کساء».

  •  جاذبه شخصیتی و اخلاقی اصحاب کساء.

  • اصحاب کساء از رؤسای ابرار و مقرّبان درگاه خدا بودند.

  •  هر یک از اصحاب کساء از دنیا می‌رفتند، شخصیت بعدی جای او را می گرفت، اما امام حسین – علیه السلام – آخرین شخصیت از آنها بود.

  •  علت وابستگی روحی شدید حضرت زینب – سلام الله علیها – به برادر کریم خود امام حسین (علیه السلام).

  • شدیدترین مصیبت ها در نظر حضرت زینب – سلام الله علیها – وضعیت جامعه دینی بود.

  •  سخنان امام حسین – علیه السلام – آرامشی نسبی در میان طوفان حوادث در دل حضرت زینب – سلام الله علیها – ایجاد کرد.

در بخش قبلی حالات روحی و رفتارهای عظیم اصحاب حضرت سید الشداء امام حسین – علیه السلام – در شب عاشورا و امتحان ملکوتی آنها مورد بحث قرار گرفت و گفته شد آن گروه خود را برای جهادی با شکوه و فداکاری در راه خدا و حمایت از دین آسمانی و فرزند رسول الله – صلّی الله علیه و آله و سلّم –  و جانشین و وصی او آماده می کردند و در آن حال نشاط عجیبی داشتند  .

اما در خیمه های بانوان و اهل حرم حسین – علیه السلام – وضعیت دیگری برقرار بود . تعدادی از بانوان و کودکان خاندان رسالت در آن کاروان همراه امام – علیه السلام – بودند و تعداد اندکی هم از بانوان همراه اصحاب در آن جمع حضور داشتند . ظاهراً خطابه امام – علیه السلام – در جمع مردان و برای آنها خوانده شده بود ، اما بانوان حرم یا عده ای از آنها هم از خطابه امام – علیه السلام – و جریان خبر دادن از حوادث روز بعد ، مطلع شدند .

امام علی بن الحسین – علیهما السلام – فرمود :

« إنّي جالِسٌ في تِلكَ العَشِيَّةِ الَّتي قُتِلَ أبي صَبيحَتَها، وعَمَّتي زَينَبُ عِندَي تُمَرِّضُني، إذِ اعتَزَلَ أبي بِأَصحابِهِ في خِباءٍ لَهُ، وعِندَهُ حُوَيٌ‏ مَولى أبي ذَرٍّ الغِفارِيِّ، وهُوَ يُعالِجُ سَيفَهُ ويُصلِحُهُ، و أبي يَقولُ:

يا دَهرُ افٍّ لَكَ مِن خَليلِ‏                          كَم لَكَ بِالإِشراقِ وَالأَصيلِ

مِن صاحِبٍ أو طالِبٍ قَتيلِ                        وَالدَّهرُ لا يَقنَعُ بِالبَديلِ

وإنَّمَا الأَمرُ إلَى الجَليلِ                           وكُلُّ حَيٍّ سالِكُ السَبيلِی

قالَ: «فَأَعادَها مَرَّتَينِ أو ثَلاثا حَتّى فَهِمتُها، فَعَرَفتُ ما أرادَ، فَخَنَقَتني عَبرَتي، فَرَدَدتُ دَمعي ولَزِمتُ السُّكونَ، فَعَلِمتُ أنَّ البَلاءَ قَد نَزَلَ »(۱)یعنی :من در آن شبی که فردای آن پدرم کشته شد ، نشسته بودم و عمه ام [ حضرت زینب علیها السلام ] نزد من بود و از من پرستاری می کرد . در آن وقت پدرم به خیمه خود رفت و جوین غلام ابوذر غفاری نزد او بود و شمشیرش را برای جنگ آماده می کرد و پدرم می گفت :

ای روزگار اُف بر دوستی تو

چقدر صبح ها و غروب ها داری

که در آنها یاران و همراهان خود را به کشتن می دهی

و روزگار در کشتن بدیل نمی پذیرد

و جزء این نیست که عاقبت کارها در دست خدای جلیل است

و هر زنده ای این راه را خواهد رفت

و این اشعار را دوباره و سه بار تکرار کرد ، تا اینکه من موضوع را فهمیدم و مقصود او را دانستم ، و گریه گلویم را گرفت ، اما خودداری کردم و سکوت کردم و دانستم بلا نازل شده است ، امام سجاد – علیه السلام – در ادامه کلام خود فرمود : اما عمه ام [ زینب علیها اسلام ] هم شنید آنچه را من شنیدم و چون او یک زن بود و زنان دل نازکتر و عاطفی تر هستند ، نتوانست خودداری کند و با حالت گریه و بی تابی رفت نزد پدرم و گفت :

« وَاثُكْلاه! لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِي الحَياةَ! اليَومَ ماتَت فاطِمَةُ اُمّي وعَلِيٌّ أبي وحَسَنٌ أخي! يا خَليفَةَ الماضي وثِمالَ الباقي. قالَ: فَنَظَرَ إلَيهَا الحُسَينُ عليه السلام فَقالَ: يا اُخَيَّةُ لا يُذهِبَنَّ حِلمَكِ الشَّيطانُ قالَت: بِأَبي أنتَ واُمّي يا أبا عَبدِ اللّه، استَقتَلتَ نَفسي فِداكَ! فَرَدَّ غُصَّتَهُ وتَرَقرَقَت عَيناهُ، وقالَ: لَو تُرِكَ القَطا لَيلاً لَنامَ »

یعنی : وای بر من ای کاش می مردم و زنده نبودم ، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن – علیهما السلام – از دنیا رفتند . ای یادگار گذشتگان و ای پناهگاه بازماندگان . پس امام حسین – علیه السلام – به او نگاه کرد و فرمود : ای خواهرم شیطان حلم [و صبر] تو را نرباید ! و اشک در چشمانش پر شد و فرمود : اگر مرغ قطا را بحال خود گذاشته بودند در آشیانه خود می خوابید .

امام – علیه السلام – در ادامه کلام شریف خود می فرماید : عمه ام با گریه شدید و بی تابی گفت : وای بر من تو ناچار هستی خود را به مرگ بسپاری و این بیشتر به دلم زخم می زند و بر من سخت تر است و سیلی به صورت خود زد و بی هوش روی زمین افتاد .

امام حسین – علیه السلام – برخواست و آب به صورت او پاشید و او را به هوش آورد و با این سخنان او را دلداری داد و آرامشی در قلب او به وجود آورد و او را آورد و نزد من نشاند .

امام – علیه السلام – به خواهرش فرمود :

« وَاعلَمي أنَّ أهلَ الأَرضِ يَموتونَ، و أنَّ أهلَ السَّماءِ لا يَبقَونَ، و أنَّ كُلَّ شَي‏ءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَ اللّهِ الَّذي خَلَقَ الأَرضَ بِقُدرَتِهِ، ويَبعَثُ الخَلقَ فَيَعودونَ، وهُوَ فَردٌ وَحدَهُ، أبي خَيرٌ مِنّي، وامّي خَيرٌ مِنّي، و أخي خَيرٌ مِنّي، ولي ولَهُم ولِكُلِّ مُسلِمٍ بِرَسولِ اللّهِ اسوَةٌ. قالَ: فَعَزّاها بِهذا ونَحوِهِ »

یعنی : بدان [ توجه کن به این ] که اهل زمین می میرند و اهل آسمان باقی نمی مانند و این که همه چیز از دنیا خواهد رفت جز وجه الله که خلق را با قدرت خود آفرید و آنها را دوباره مبعوث می کند ( بر می انگیزد و زنده می کند ) و برمی گرداند و اوست یگانه بی همتا . جدم [ رسول الله  صلّی الله علیه و آله و سلّم ]  از من بهتر بود و پدرم از من بهتر بود و مادرم از من بهتر بود و برادرم از من بهتر بود و برای من و برای هر مسلمی لازم است که به رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – تأسی کنیم ، و با این سخنان و امثال آن او را دلداری داد .

در آن جریان جلوه هائی از رحمت و رأفت امام حسین – علیه السلام – نسبت به افراد خاندان خود ، از طایفه بانوان تجلی کرد . و او که از چند روز قبل اشاراتی به حوادث و مصیبت های بیش رو داشت و آنها را به تدریج برای تحمل آن بلای عظیم آماده می کرد . در آن شب باز با روشی خاص و بصورت تدریجی نزول بلای عظیم  را برای آنها را اعلام فرمود .  ذکر حادثه شهادت یحیی – علیه السلام – بطور مکرّر و خواندن آن چند بیت شعر نشانه هائی از آن رفتار اوست یعنی آماده کردن تدریجی افراد خاندان رسالت برای تحمل آن مصیبت عظیم.

 بلا و مصیبت در پیش رو که امام – علیه السلام – از وقوع آن خبر داد، بسیار عظیم بود و فوق حدّ محاسبات و تحمل عادی. امام حسین – علیه السلام – پنجمین و آخرین فرد از پنج شخصیت بسیار ممتاز عالم آفرینش بود. و آنها عبارتند از حضرت محمد – صلّی الله علیه و آله و سلّم – خاتم پیامبران و حضرت امام امیرالمؤمنین علی و حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا و حضرت امام حسن مجتبی و حضرت امام حسین، سید الشهداء – علیهم السلام – همان گروه از انسان‌ها که به «اصحاب کساء» مشهور شده‌اند. آن عده از اولیاء خاصّ پروردگار عالمیان و از رؤسا ابرار و مقرّبان بوده‌اند. جاذبه شخصیتی آنها برای انسان ها و بالخصوص برای اولیاء خدا، بسیار شدید بود.

تحمل حادثه رحلت هر یک از آن شخصیت‌های ممتاز قدسی با سختی ها و مشقّت های زیادی همراه بود. اما باز با رحلت هر یک از آنها شخصیت دیگری جای او را پر می‌کرد. رحلت رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – بزرگترین مصیبت تاریخ حیات انسانها بود، بطوریکه امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – در یکی از خطبه های خود در این زمینه فرمود:

«بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّهِ وَ الاْنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ خَصَّصْتَ حَتَّى صِرْتَ مُسَلِّیاًعَمَّنْ سِوَاکَ وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صَارَ النَّاسُ فِیکَ سَوَاءً وَ لَوْ لاَ أَنَّکَ أَمَرْتَ بِالصَّبْرِ، وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ، لاَنْفَدْنَاعَلَیْکَ مَاءَ الشُّؤونِ، وَ لَکَانَ الدَّاءُ مُمَاطِلاً وَ الْکَمَدُ مُحَالِفاً، وَ قَلاَّ لَکَ! وَ لَکِنَّهُ مَا لاَ یُمْلَکُ رَدُّهُ، وَ لاَ یُسْتَطَاعُ دَفْعُهُ! بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی! اذْکُرْنَا عِنْدَ رَبِّکَ، وَ اجْعَلْنَا مِنْ بَالِکَ»(۲) یعنی: پدر و مادرم فدای تو ای رسول خدا، با رحلت تو چیزی قطع شد که با رحلت غیر تو قطع نشد، از نبوت و پیام ها و اخبار آسمانی. مصیبت تو این خصوصیت را دارد که تسلّی بخش از مصیبت های دیگر است. و این مصیبت عمومیت دارد و همه را عزادار کرد. و اگر نه این بود که تو امر کرده ای به صبر و نهی کرده ای از جزع و بی تابی، آن قدر برای تو گریه می کردیم تا اشکمان تمام شود، و این درد جانکاه و اندوهمان جاودانه می شد و پایدار می ماند و این ها هم در مصیبت تو کم بود. اما چه می شود که مرگ برگرداندنی نیست و نمی شود آن را دفع کرد. پدر و مادرم فدای تو، ما را نزد پروردگارت یاد کن و در خاطر خود نگه دار.

کلام ایام ـ 468‏‏‏، آفتاب عالم قدس
بخوانید

با فاصله اندکی از آن مصیبت عظیم، حادثه شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا – سلام الله علیها – وقوع یافت و مصیبت رحلت رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – تجدید شد. اما جاذبه شخصیتی امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – و حضور او از شدت آن مصیبت عظیم می کاست و سبب آرامشی بود برای افراد خاندان رسالت و اهل اخلاص از مؤمنان.

 در حادثه شهادت امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – و فقدان آن شخصیت عظیم قدسی هم وجود مبارک امام حسن و امام حسین – علیهما السلام – عامل تسکینی برای خاندان رسالت و شیعیان و پیروان آنها بودند.

 تا اینکه زمان رحلت امام حسن مجتبی – علیه السلام – رسید. اما مصیبت فراق او هم با وجود و حضور حضرت امام حسین – علیه السلام – قابل تحمل بود و جاذبه شخصیتی آن وجود مبارک قدسی عامل آرامش روحی افراد خاندان رسالت و شیعیان و پیروان آنها بود.

 اما در آن شب در میان طوفانی از مصیبت‌ها آخرین شخصیت از آن گروه یعنی «اصحاب کساء» با افراد خانواده و بانوان دیگر خاندان رسالت و کودکان همراه آنها با گروهی اندک از مردان آن خاندان و عده قلیلی از اصحاب در حلقه محاصره سی هزار نفر از سپاه حکومتی قرار گرفته و راه های ارتباط او با پیروان و طرفدارانش بسته شده و سپاه دشمن راه آب را هم به روی او و همراهان و کودکان او بسته بود! و در چنان وضعیتی آن حضرت اعلام می کند که فردای آن شب خود او و یاران او و همه مردان همراه او کشته خواهند شد.

 امواج سنگین و عظیم مصیبت‌ها بانوان حرم را در میان خود گرفته بود. اما ابتلاء زینب کبری – سلام الله علیها – در میان آنها شدیدتر از دیگران بود. آن بزرگوار لازم بود سرپرستی و محافظت از بانوان و کودکان داغدیده را به عهده بگیرد، علاوه بر آن جاذبه های شخصیتی حجت خدا و آخرین فرد از آن شخصیت های قدسی پنجگانه در روح شریف او جایگاه خاصّی داشت و وابستگی قلبی او به یادگار جدّش رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – و پدرش امیرالمؤمنین و مادرش فاطمه زهرا و برادرش امام حسن مجتبی – علیه السلام – خیلی شدید تر و بیشتر و در صورت و مرتبه ای فوق عادی بود.

 تصوّر اینکه او بعد از زمانی بیش از پنجاه سال وابستگی و انس به برادر بزرگوار خود، صاحب آن همه فضائل اخلاقی و کرامت های انسانی و مقامات عظیم قدسی و زینت عرش پروردگار عالمیان و حجت او، چند ساعت دیگر به فراق او مبتلا خواهد شد، مصیبتی بود که اگر بر کوه های راسخ نازل می شد، آن کوه ها را متلاشی می کرد. لذا وقتی از کلام امام – علیه السلام – فهمید که فردا آن وجود مبارک کشته خواهد شد با ناله و فریادی گفت: وای بر من! ای کاش می مردم و زنده نبودم، امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن [علیهم السلام] از دنیا رفتند ای یادگار گذشتگان و ای پناهگاه بازماندگان.

مصائب بانوان حرم حسینی – علیه السلام – و در رأس آنها حضرت زینب کبری -سلام الله علیها – علاوه بر جهت شخصی و فردی و عاطفی، جهات مهم دیگری هم داشت از جمله موضوع ابتلاء جامعه دینی به آن مرحله از ابتذال و فساد عقیدتی و حکومت جبّاران منافق بدون رضایت عموم مردم به آنها و قرار گرفتن اهل ایمان و پیروان حقیقی دین خدا در معرض فشارهای سیاسی و قتل ها و حبس ها و جریان اعمال ضدّ دینی، تحت پوشش دین.

 کار جامعه دینی به جائی رسیده بود که هزاران انسان که بعضی از آنها حتی در اصل علاقمند به دین خدا و پای بند به بعضی از احکام آن و حتی طرفدار مقام امامت و متنفّر از حکومت غاصب بودند ناچار شده بودند که اسلحه بردارند و در سپاهی شرکت کنند که به جنگ حجت خدا و امام تعیین شده از طرف خدا، می رفتند تا او را به تسلیم در مقابل حکومت جبّاران و تأیید آن حکومت پلید فاسد وادار کنند و یا او و همراهان او را در جنگ بکشند و افراد خاندان و کودکان او را اسیر کنند.

 جامعه دینی با علم خدای سبحان و وحی او و با همت و تلاش وجود مبارک خاتم الانبیاء – صلّی الله علیه و آله و سلّم – و جهاد و کوشش طاقت ‌فرسای امیرالمؤمنین علی – علیه السلام – و فضائل اخلاقی همه پیامبران خدا و همه معلمان آسمانی تشکیل یافته بود و برقرار شده بود، اما کار به جائی رسیده بود که زمام آن در دست تبهکاران فاسد و افراد پلید و لعینی مثل معاویه و در آن زمان بدست فرزند پلیدش یزید قرار گرفته بود.

سرانجام سخنان امام حسین – علیه السلام – در میان طوفان حوادث و مصیبت ها آرامشی نسبی در دل حضرت زینب – سلام الله علیها – به وجود آورد. و او را برای تحمل عظیم ترین و سنگین ترین مصیبت ها آماده نمود.

 امام سید الساجدین – علیه السلام – در کلام خود و بیان ماجرای آن شب فرمود:

«ثُمَّ جَاءَ بِهَا حَتَّی أَجْلَسَهَا عِنْدِی» یعنی: امام حسین – علیه السلام – بعد از گفتن آن سخنان [و دلداری دادن به خواهر مصیبت زده خود] او را آورد و نزدیک من نشاند.

 آن رفتار از امام – علیه السلام – هم لازم است مورد بحث و بررسی قرار بگیرد! و علت آن روشن شود. چون حضرت سجاد خود در آن حال در بستر بیماری قرار داشت و عمه بزرگوارش پرستاری از او را بعهده گرفته بود. اما امام – علیه‌السلام -خواهر مصیبت زده را نزد او می آورد و در حقیقت به او می سپارد.

به احتمال قریب به یقین امام حسین – علیه السلام – با آن رفتارش خواسته از قدرت خاصّ فوق ‌عاد‌ی مقام امامت امام سجاد – علیه السلام – بهره ای نصیب حضرت زینب – سلام الله علیها – شود و مقدمات امامت او شروع شود! بجهت اینکه فردای آن شب، لازم بود امامت آن حضرت آغاز شود.

 در آن جریان و رفتارهای امام حسین – علیه السلام – و ذکر صفات و افعالی از پروردگار عالمیان و لزوم تأسّی به رسول خدا – صلّی الله علیه و آله و سلّم – و یادی از آن حضرت و آرامش روحی حضرت زینب – سلام الله علیها – و آوردن او نزد امام سجاد – علیه السلام – و نشاندن او در کنار آن بزرگوار جلوه های دیگری از امتحانات ملکوتی در شب عاشورا ظاهر و آشکار شد.

قبلاً اشاره ای شد به اینکه مصائب آن حادثه برای حضرت زینب – سلام الله علیها -شدت بیشتری داشت و او لازم بود سرپرستی بانوان و کودکان حرم را بعهده بگیرد! اما در هر صورت هنوز حجت خدا امام حسین – علیه السلام – در بین آنها بود و همچنین گروهی از اولیاء خدا و جوانمردان و شجاعان و غیرتمندان از بنی هاشم و اصحاب و همین وضع آرامشی در آنها به وجود آورده بود و مرتبه ای از خوف و نگرانی آنها را قابل تحمل می کرد.

الیاس کلانتری

۱۳۹۹/۰۷/۱۹

  پاورقی ها :

۱ – ارشاد ، شیخ مفید ، انتشارات علمیه اسلامیه ، ج ۲ ، ص۹۵

۲- نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن